هر کسی که موفق به یادگیری ورزش یا سرگرمیهای دیگری شده باشد، میداند که دستیابی به اهدافی مشخص چهقدر لذتبخش است! در حالی که چیز جدیدی یاد میگیرید، در خودتان هم تغییرات مثبتی ایجاد میکنید و این، حقیقتی انگیزهبخش است! بسیاری از این تغییرات مثبت، عادتهای خوبی به همراه دارند. فعالیتهای تکرارشونده مانند حضور منظم و هفتگی در فعالیتهای ورزشی، به ایجاد تغییر در زندگی کمک میکند. در این مقاله به این موضوع میپردازیم که چگونه عادتهای خوب، باعث رشد شخصی و حرفهای شما میشوند.
تأثیر اهداف بر عادتها
اگر عادتهای خوبی داشته باشید، کسب موفقیت و تحقق اهداف ارزشمند برایتان سادهتر خواهد بود. پژوهشی در سال ۲۰۰۷ نشان داد که اهداف انسانها تنها عامل انگیزانندهی آنها نیست. در واقع پس از تعیین هدف، عادتهایی که برای رسیدن به آن هدف در پیش میگیریم بیش از خود هدف، باعث انگیزش ما میشوند. همچنین پیشرفتی که در نتیجهی این عادتها به سوی هدف خواهیم داشت عامل انگیزانندهی دیگری است. پژوهش دیگری در سال ۲۰۱۰ این موضوع را تأیید کرده است. در این پژوهش از افراد خواسته شده بود که عادتهای غذایی سودمند را در خود تقویت کنند. نتایج حاکی از آن بود که افرادی که به آنچه انجام دادهاند اهمیت میدهند و مطابق با آن در خود تغییر ایجاد کردهاند، در پایان موفقتر بودهاند.
خلق عادتهای خوب
برای خلق عادتهای خوب و ایجاد تغییرات مثبت به کمک آنها، گامهای زیر را در پیش بگیرید:
۱. مشخص کنید که میخواهید به چه برسید
نخست اهداف شخصی و حرفهایتان را مشخص کنید. عادتهای جدیدتان بر پایهی رسیدن به این اهداف شکل خواهند گرفت، پس مهم است که اهدافتان روشن باشند. اکنون یکی از اهداف را در نظر بگیرید و عادتهایی را که در رسیدن به آن هدف مؤثرند، تعیین کنید. به عبارت دیگر اقداماتی را که باید در مسیر تحقق هدف مورد نظر در برنامهی روزانهتان جای بگیرند، مشخص کنید.
مثال: مونا همیشه دلش میخواست به فرانسه برود. هدف او یادگیری زبان فرانسه برای فراهم شدن امکان تحقق این خواسته است. بنابراین او تصمیم میگیرد که هر روز، نیم ساعت به یادگیری زبان فرانسه بپردازد.
۲. عادتهای خوب را در میان کارهای روزمره جای بدهید
۳. به عادتهایتان توجه کنید
درحالیکه عادتهای جدید در شما تقویت میشوند، به آثار آنها در زندگیتان توجه کنید. اگر استمرار و حفظ برخی عادتها برایتان دشوار است، به دنبال دلیل آن باشید. شاید انتخاب اهدافتان جاهطلبانه بوده است، اگر چنین است میتوانید اهداف معقولتری انتخاب کنید که دستیابی کوتاهمدت به آنها به شما انگیزه میدهد. اگر عادتهای جدید تغییراتی که انتظارش را داشتید به دنبال نداشتهاند، اشکال کار را پیدا کنید. شاید لازم است عادتهایتان را اصلاح کنید. مثال: مونا پس از ۳ هفته مطالعهی فرانسه، متوجه شد که برخی کلمات را فراموش میکند. با بررسی روش مطالعهاش فهمید که با نوشتن، کلمات را بهتر به خاطر میسپارد. بنابراین شروع به نوشتن کلمات جدید و معانیشان در یک دفترچه کرد.
۴. خویشتنداری بیشتری داشته باشید
مطالعهای در سال ۲۰۱۲ نشان داد که ایجاد و حفظ یک عادت جدید به طور میانگین ۶۶ روز طول میکشد. در طول این ۶۶ روز باید خویشتندار باشید و با وسوسهی طفره رفتن از کارهایی که برنامهریزی کردهاید مقابله کنید. یک ابزار سودمند برای تقویت خویشتنداری تهیهی نقشهی گنج است. نقشهی گنج ترکیبی از تصاویر و دیگر ابزارهای دیداری است که نشان دهندهی چیزهایی است که برای رسیدن به آنها تلاش میکنید. این نقشه اهمیت پیگیری عادتهای مثبت جدیدتان را یادآوری میکند و همان چیزی است که در مواقع فروکش کردن شور و شوقتان، به شما انگیزه میدهد. مثال: مونا همزمان با آغاز یادگیری فرانسه، یک نقشهی گنج میسازد. او کولاژی از عکسهای پاریس، خیابانها و کافههای فرانسوی تهیه میکند. این تصاویر به او شور و هیجان میدهند. پس از دو هفته، بیدار شدن در صبح زود برای مونا سخت میشود و بدش نمیآید بیشتر بخوابد، اما با نگاه کردن به نقشهی گنج هدفش و اهمیت آن را به یاد میآورد و انگیزه میگیرد. بنابراین مغلوب خواب نمیشود و به پیگیری برنامهاش ادامه میدهد.
۵. پشتیبان پیدا کنید
پیگری و ادامهی عادتی جدید، ممکن است که به تنهایی دشوار باشد. پس اهدافتان را با دوست یا همکارانتان در میان بگذارید و از آنها بخواهید تا حمایتتان کنند و به شما انگیزه بدهند. مثلا میتوانید از آنها بخواهید که هر از گاهی با شما تماس بگیرند و از پیشرفتهایتان بپرسند. اگر هدف مشترکی دارید میتوانید در دیدارهای منظم هفتگی، با هم صحبت و یکدیگر را تشویق کنید.
برنامههای بسیاری برای حمایت و کمک به پیگری عادتهای جدید وجود دارند. مثل Stickk که توسط دانشگاه ییل (Yale) تولید شده است. این برنامه امکان تعریف هدف و معرفی فردی را به عنوان راهنما یا ناظر فراهم میکند. با جستجو در اینترنت ابزارهای مشابه را خواهید یافت. مثال: مونا دربارهی هدفش با یکی از همکاران خود صحبت میکند و او قبول میکند تا در ساعتهای مشخصی در روز با مونا به زبان فرانسه صحبت کند. مونا از اینکه یک حامی دارد نیرو میگیرد و همچنین فرصتی برای تمرین آموختههایش پیدا میکند. در مقابل، مونا به همکار خود برای دستیابی به هدفش که یادگیری زبان انگلیسی است کمک میکند.