هر روز بسیاری از کارهای خود را از سر عادت انجام میدهیم، مثلا مسیر برگشت به خانه را طی میکنیم یا هنگام شستن دستها مجبور نیستیم فکر کنیم که در هر مرحله باید چه کاری بکنیم. ناتوانی در تغییر حالت کارهای عادتی به کارهای آگاهانه میتواند زمینهساز اعتیاد و اختلال وسواس فکریعملی شود. در ادامه با بررسی پژوهشی شکل گیری عادات در مغز را توضیح میدهیم و سپس تفاوتهای عادت و روتین را بیان میکنیم.
سازوکار شکل گیری عادات در مغز چیست؟
پژوهشی در حوزه علوم اعصاب، مواد شیمیایی مغز و مسیر عصبی درگیر برای تغییر میان رفتار عادتی و تصمیمگیری آگاهانه را مشخص کرده است. این پژوهش نشان میدهد که چگونه عادتها رفتار ما را کنترل میکنند.
این مطالعه نشان میدهد که مدارهای مغزیِ مربوط به عادتها و کارهای هدفمند در قشر اوربیتوفرونتال (بخش تصمیمگیری در مغز) با هم رقابت میکنند و مواد شیمیایی عصبیای بهنام اندوکانابینوئید (endocannabinoids) مانند ترمزی برای مدارهای کارهای هدفمند هستند و موجب میشوند که عادتها کنترل را به دست بگیرند و ما بر اساس عادتهایمان عمل کنیم.
اندوکانابینوئیدها گروهی از مواد شیمیایی هستند که بهطور طبیعی در بدن انسان و سایر جانوران تولید میشوند. گیرندههای اندوکانابینوئیدها در سرتاسر بدن و مغز وجود دارند و سیستم اندوکانابینوئید در فرایندهای فیزیولوژیکی فراوانی مانند اشتها، احساس درد، خلقوخو و حافظه نقش دارد.
قشر اوربیتوفرونتال مغز در دریافت و ارسال اطلاعات برای کارهای هدفمند نقش مهمی دارد و افزایش فعالیت نورونها در قشر اوربیتوفرونتال موجب افزایش کارهای هدفمند میشود. وقتی فعالیت این ناحیه مغز کاهش مییابد، کارهای هدفمند مختل میشوند و ما بر عادتهایمان تکیه میکنیم.
پس بهطورخلاصه میتوان گفت که وقتی قشر اوربیتوفرونتال آرام میشود، عادت کنترل را به دست میگیرد.
اندوکانابینوئیدها فعالیت نورونها را کاهش میدهند، بنابراین پژوهشگران این فرضیه را مطرح کردند که ممکن است اندوکانابینوئیدها قشر اوربیتوفرونتال را آرام کنند یا فعالیت آن را کاهش دهند و در نتیجه موجب کاهش توانایی انجام کارهای هدفمند شوند. در این پژوهش بهویژه روی نورونهایی تمرکز کردند که از قشر اوربیتوفرونتال به جسم مخطط پشتیمیانی (dorsomedial striatum) کشیده شدهاند.
پژوهشگران برای آزمایش فرضیهشان درباره نقش اندوکانابینوئیدها، گیرنده اندوکانابینوئید خاصی بهنام کانابینوئید نوع ۱ را در مسیر قشر اوربیتوفرونتال به جسم مخطط حذف کردند. موشهایی که این گیرنده را نداشتند، برایشان عادتی شکل نگرفت. این مسئله نقش مهم اندوکانابینوئیدها و مسیر قشر اوربیتوفرونتال به جسم مخطط نشان میدهد.
کاربرد عملی این پژوهش
شاید شناسایی مواد شیمیایی و مسیر عصبی مؤثر بر شکل گیری عادات در مغز بتواند در یافتن روش درمانی جدیدی برای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکریعملی یا اعتیاد مؤثر باشد. این درمان میتواند دارویی یا رفتاردرمانی باشد. البته هنوز به پژوهشهای بیشتری نیاز داریم.
عادت و روتین چه هستند؟
بهگفته دکتر بنجامین گاردنر (Benjamin Gardner)، پژوهشگری در دانشگاه کینگز لندن، «عادت با ایجاد محرک برای انجام رفتاری عمل میکند که با اندکی تفکر آگاهانه یا بدون آن انجام میشود.» عادت نوعی یادگیری است. با ایجاد یک عادت، مغز ما ذهن را آزاد میکند تا بدون تفکر کارهای دیگری را انجام بدهد.
در کودکی باید به ما بگویند که پس از استفاده از توالت دستهایمان را بشوییم. کودکان باید روی عمل بازکردن شیر آب، مالیدن صابون و کفکردن آن و آبکشی دستها تمرکز کنند. ولی بزرگسالان این کار را ناخودآگاه انجام میدهند و میتوانند در زمان انجام مراحل شستن دست به چیزهای دیگری فکر کنند.
روتین شامل کارهایی است که نیازمند تمرکز، بررسی و تلاش بیشتری هستند و به تفکر آگاهانه نیاز دارند، مانند تمیزکردن خانه یا نوشتن خاطرات. روتین «کارهایی است که منظم تکرار میشوند.»
آیا شرطیشدن موجب شکلگیری عادت میشود؟
در بعضی از کتابهای خودیاری ادعا میشود که عادتها صرفا با ارائه پاداش برای رفتاری مشخص شکل میگیرند. در رفتارگرایی این ادعاها بر اساس پژوهشهایی مطرح میشوند که در آنها به حیوانی آزمایشگاهی مانند موش میآموزند مسیری پرپیچوخم را برای جستوجوی غذا به خاطر بسپارد. گرچه این شکل از یادگیری، که شرطیشدن فعال (operant conditioning) نام دارد، برای موش در مسیری پرپیچوخم مؤثر است، برای انسانها در دنیای واقعی کاربردی ندارد، زیرا در زندگی واقعی در قفس و مسیرهای پرپیچوخم اسیر نشدهایم و میتوانیم رفتارهایمان را مدیریت کنیم.
انگیزه چیست؟
سالها فکر میکردیم که «اصل لذت» زیگموند فروید پایه و اساس انگیزه انسان است. او عقیده داشت که رفتار از میل به رسیدن به لذت و اجتناب از رنج ناشی میشود. رفتارگرایانی مانند بیاف اسکینر هم عقیده داشتند که تقویت و تنبیه موجب رفتار شرطی میشود.
ولی امروزه میدانیم که انگیزه با لذت و رنج ایجاد نمیشود، بلکه از نظر عصبشناسی میل به فرارکردن از رنج و ناراحتی است. تمام رفتارهای انسان، حتی اشتیاق برای انجام کاری لذتبخش، با رنج تحریک میشوند. این مسئله پاسخ هموستاتیک (homeostatic response) نام دارد.
مغز ما از طریق ناراحتی، جسم را وادار میکند کاری را که مغز میخواهد انجام بدهد. وقتی احساس سرما میکنیم، لباس گرم میپوشیم و وقتی گرسنهایم، غذا میخوریم. آیا احساس گرما یا خوردن غذا موجب لذت میشود؟ بله. ولی این احساس خوب زمانی ایجاد میشود که با احساس ناخوشایندی که ما را به اقدام تحریک میکند وادار به انجام کاری میشویم.
همین قانون درباره ناراحتی روانی نیز صادق است. وقتی احساس تنهایی، بیحوصلگی یا تردید میکنیم، برای برطرفکردن ناراحتی روانی خود اقدام میکنیم. مثلا به دیدار دوستی میرویم تا از تنهایی رها شویم یا وقتی بیحوصله هستیم، برنامهای را در تلویزیون تماشا میکنیم، زیرا میخواهیم از این احساسات ناخوشایند فرار کنیم.
تفاوت عادت و روتین چیست؟
اگر رنج و ناراحتی انگیزه همه رفتارها باشد، عادت و روتین باید از یک قانون پیروی کنند. اینکه چگونه و در چه زمانی از انجامدادن یا انجامندادن کاری احساس ناراحتی میکنیم، برای درک تفاوت عادت و روتین ضروری است.
کارهایی مانند شستن لباسها برایمان آزاردهنده هستند و همچنان در فکر آنها هستیم تا اینکه حس ناخوشایند انجامندادنشان آزاردهنده میشود. ولی اگر یک پری جادویی ظاهر شود و به شما بگوید که لباسها را میشوید و اتو میکند، با خوشحالی باقی روزتان را سپری میکنید. مغز چنین پری جادوییای درون خود دارد. این پری جادویی «موکولکردن کارها به آینده» است.
فرض کنید که میخواهید دستهایتان را بشویید و ناگهان آب قطع میشود. اگر به این کار عادت کرده باشید، انجامندادن آن حسی عجیب یا حتی ناخوشایند به شما میدهد. حتی اگر پری جادویی ظاهر شود و به شما بگوید دستهایتان تمیز شدهاند و نیازی به شستن آنها ندارید، روزها یا حتی هفتهها طول میکشد تا این عادت را ترک کنید.
یا مثلا وقتی که بهدلیلی مانند تعمیرات در ساختمان محل زندگیتان آب دستشویی قطع شود و مجبور شوید از سینک آشپزخانه برای شستن دستها استفاده کنید، با اینکه میدانید شیر دستشویی کار نمیکند، هر روز از سر عادت آن شیر را باز میکنید. میدانید که شیر آب کار نمیکند، ولی بدون فکرکردن باز هم این کار را انجام میدهید.
وقتی عادتی را انجام نمیدهیم، حس ناخوشایندی پیدا میکنیم، دقیقا برعکس روتین. همین است که خیلیها عادت را با روتین اشتباه میگیرند. آنها انتظار دارند روتین نیز بدون تلاش انجام شود، در حالی که تنها چیز آسان درباره روتین فرارکردن از آن است. ما بهراحتی انجامندادن کار پرزحمتی مانند شستن لباسها را فراموش میکنیم، چون شستن لباسها روتین است و به تلاش و زحمت نیاز دارد.
بنابراین بهطور خلاصه میتوان گفت:
- «عادت» رفتاری است که بدون فکر یا با اندکی فکر انجام میشود و «روتین» مجموعهای از کارهایی است که بهطور منظم انجام میشوند.
- فقط بعضی از رفتارها میتوانند به عادت تبدیل شوند.
- ابتدا باید کارهایی را که میتوانند به عادت تبدیل شوند به روتین تبدیل کنیم.
- روتین مانند عادت ناخودآگاه انجام نمیشود، بنابراین باید زمانی را به انجام آن اختصاص دهیم.
- اگر بتوانیم روتین را بدون فکرکردن آگاهانه یا با اندکی فکرکردن انجام دهیم، به عادت تبدیل میشود.
- نمیتوان کارهای سخت را به عادت تبدیل کرد. بعضی از کارها روتین باقی میمانند و نمیتوان آنها را راحت و بدون زحمت انجام داد.
شما متوجه تفاوت عادتها و روتینها در زندگیتان هستید؟ چطور متوجه این تفاوت شدید؟ روش شما برای تبدیل روتین به عادت (درصورت امکان) چیست؟