شهود ابزاری قدرتمند برای تصمیم گیری است که به ما امکان میدهد در لحظه واکنش نشان دهیم و موجب میشود به پاسخی «درونی» برسیم که فراتر از منطق یا پاسخهای آموختهشده ماست. بنابراین بهکمک شهود میتوانیم تصمیمهایی حیاتی بگیریم. در ادامه، بیشتر توضیح میدهیم که شهود چیست و آن را از نظر روانشناسی بررسی میکنیم.
شهود چیست؟
شهود همان حس درونیای است که وقتی از سر غریزه میدانیم کارمان درست است یا غلط، در ما ایجاد میشود یا لحظهای است که مهربانی یا ترس را در چهره طرف مقابل تشخیص میدهیم. نمیتوان شهود را آموخت یا توضیحش داد، چون شهود مفهومی منطقی نیست.
گرچه شهود سریع و معمولا مفید است، همیشه کاملا درست نیست. خرد ناخودآگاه تلاش میکند که بر اساس تجربههای پیشین و بهترین حدس، مسائل را تشخیص دهد و پردازش کند و برای این کار از الگوهای فکری استفاده میکند. به نظر میرسد که شناخت ماهیت شهود ممکن نباشد، زیرا نمیتوانیم تفکر موجود در پس تصمیمی ناگهانی را توضیح دهیم که حتی نمیدانیم از کجا آمده است.
هرچند شهود در زندگی روزمره همه ما رخ میدهد، در تصمیمگیریهای متخصصان بسیار مشهودتر است. افراد متخصص برای گرفتن تصمیمهای سریع و درست از سالها تجربه بهره میبرند که در ناخودآگاهشان جای گرفته است.
نمونههایی از شهود در زندگی واقعی
- حسی به شما میگوید که بهترین تصمیم چیست، مثلا چه کسی را استخدام کنید یا چه زمانی شغلتان را تغییر دهید.
- به موقعیت یا فردی احساس خاصی دارید. مثلا میدانید که فرزندتان مشکلی دارد یا میتوانید به فرد خاصی اعتماد کنید.
- وقتی تلفن زنگ میزند، قبل از جوابدادن میدانید چه کسی زنگ زده است یا حس میکنید که طرف مقابل میخواهد چه بگوید.
معمولا وقتی از چنین واژهها و عباراتی استفاده میکنیم، در حال توصیف تجربه شهود هستیم:
- حس میکنم؛
- قلبم به من میگوید؛
- حس ششم؛
- فوری فهمیدم؛
- صدایی درونی به من گفت.
پژوهشگران در حوزه مراقبتهای بهداشتی دریافتند که دندانپزشکان باتجربه معمولا هنگام تصمیمگیریهای پیچیده و سریع، بر شهود تکیه میکنند. این انتخابها که بهسرعت انجام میشوند، بر اساس سالها دانش ذخیرهشدهاند و اغلب بهتر از انتخابهایی هستند که بهکمک شواهد روشن و تفکر منطقی انجام میشوند.
بسیاری از فعالان اقتصادی سرشناس هم میگویند که بیشتر بر اساس شهود تصمیم میگیرند تا تفکر منطقی و آگاهانه. مثلا از گروه ۳۶نفره مدیرعاملان، ۸۵درصدشان اذعان کردند که شهود، بهشکل قوانین سرانگشتی، نقشی اساسی در فرایند تصمیمگیری آنها دارد.
شهود از نظر روانشناسی
با بررسی تصمیمگیریهای افراد میتوانیم رفتارشان را تفسیر کنیم، ولی حتی بهرغم پیشرفت امکانات تصویربرداری از مغز، هنوز نمیتوانیم فرایندهای فکری پشت آنها را ببینیم. روانشناسی نمیتواند چیز زیادی درباره شهود بگوید، زیرا بیشتر آنچه در مغز رخ میدهد، ندیدنی است و تلاش برای دیدن آن مانند نگاهکردن از بیرون به جعبهای سیاه است. بسیاری از دانشمندان نظریه پردازش دوگانه (dual-process theory) را پیشنهاد میدهند. بر اساس این نظریه، فرایندهای تصمیمگیری به ۲ قسم شهودی (تجربی یا ضمنی) و تحلیلی (عقلانی یا آگاهانه) تقسیم میشوند.
هوگارت، روانشناس انگلیسیآمریکایی، میگوید: «جوهره شهود یا پاسخهای شهودی این است که با اندکی تلاش آشکار و معمولا بدون آگاهی هوشیار (conscious awareness) به دست میآیند و فقط نیازمند اندکی تأمل آگاهانهاند (conscious deliberation) یا بهکل به آن بینیازند.»
سیمور اپستاین، روانشناس و استاد سابق در دانشگاه ماساچوست، نیز بر اساس پردازش ناخودآگاه اطلاعات میگوید: «شهود بهمعنی احساس دانستن است بدون آگاهی به اینکه فرد چگونه میداند»
همچنین به نظر میرسد که شهود کلینگر است، یعنی بینشهای بهدستآمده از منابع مختلف را ترکیب میکند و اغلب نیازمند جهشی در تفکر بر اساس اطلاعات محدود است.
فرایندهای دخیل در شهود
در دهه ۱۹۵۰، هربرت سایمون (Herbert Simon) پژوهشی درباره مفهوم عقلانیت محدود (bounded rationality) انجام داد. بهگفته سایمون، افراد اغلب بر اساس چیزی تصمیم میگیرند که بهاندازه کافی خوب به نظر میرسد و بار شناختی (cognitive load) خود را کاهش میدهند.
وقتی با وظایف خاصی روبهرو میشویم، اغلب بهجای یافتن پاسخهای کامل و کاملا درست، بهروش اکتشافی (heuristics) یا قوانین سرانگشتی متوسل میشویم که به شکلگیری قضاوتهای شهودی کمک میکنند. استفاده از روش اکتشافی روشی رایج و رویکرد پیشفرض برای تصمیمگیری به شمار میآید.
فرایند بازشناسی (recognition) نیز که یکی از عملکردهای اساسی تکاملیافته است، نقش بسزایی در شهود دارد. به نظر میرسد که عملکرد بازشناسی مستقل از بخشهای مربوط به حافظه مغز است و میتواند در چالشبرانگیزترین شرایط هم با دقت کافی برای اهداف عملی، تداوم داشته باشد.
ظاهرا شهود بر خودکاربودن فرایند تصمیمگیری تکیه دارد. معمولا در کارهای تازهآموختهشده باید آگاهانه به هر حرکت یا عمل خود فکر کنیم. در نتیجه تمرین و یادگیری بیشتر، این دانش خودکار میشود و برای انجام آنها دیگر به مداخله آگاهانه نیاز نداریم.
استنتاجهای رو به جلو و عقب نیز نقشی اساسی در شهود دارند. بهکمک دانشی که از طریق تجربه به دست آوردهایم، شهودی پیشبینی میکنیم که مثلا توپ کجا فرود میآید یا چرا کودک زمین خورده است و اقدامات لازم را انجام میدهیم. دانش گستردهای که در طول زمان به دست آوردهایم، امکان پیشبینی در دنیای واقعی را به ما میدهد و ما را قادر میسازد در موقعیتهایی که بارها با آنها مواجه شدهایم، سریع و بهتر عمل کنیم. یادگیری و یادآوری اطلاعات ذخیرهشده (retrieval) نیز با فرایندهای شهودی بسیار مرتبط هستند.
شهود از تعامل بسیاری از فرایندهای شناختی متمایز ناشی میشود نه یک فرایند واحد. یعنی فرایندهای شناختی برای رسیدن به پاسخی سریع و مؤثر در مواقع ضروری با هم ترکیب میشوند.
تفاوت شهود در زنان و مردان
شهود توانایی دانستن بدون استدلال تحلیلی است و شکاف بین بخشهای هوشیار و غیرهوشیار ذهن را پر میکند. مثلا وقتی میتوانید حس کنید که مشکلی وجود دارد در حالی که شواهد موجود چیز دیگری را نشان میدهند یا پیش از دیگران روندی در بازار را پیشبینی میکنید یا وجود مشکل در معاملهای را حس میکنید، از شهود خود استفاده کردهاید.
دانشمندان بر این باورند که شهود در سمت راست مغز شکل میگیرد. جسم پینهای (corpus callosum) ماده سفید همبندی است که نیمکره چپ و راست مغز را به هم متصل میکند و جسم پینهای زنان ضخیمتر از مال مردان است. این بزرگراه مغزی ضخیمتر موجب میشود که زنان بتوانند بهتر و سریعتر به هر نیمکره دسترسی داشته باشند و در فرایند تصمیمگیری نیز عواطف و احساسات درونی زنان را با نیمکره چپ (قسمت منطقیتر) ادغام میکند.
اساسا مغز زنان قدرتهای فوقالعادهای دارد و برای تصمیمگیری شهودی سریع ساخته شده است. زنان از نظر روانشناختی نیز بیشتر با احساسات خود در ارتباط هستند و بیشتر از مردان گمانها یا تصورات احساسی خود درباره دیگران را با منطق ادغام میکنند. چون جسم پینهای مردها باریکتر است، تفکراتشان نیز بخشبندیشدهتر (compartmentalized) است و کمتر میان شهود و منطق جابهجا میشوند.
اهمیت شهود چیست؟
شهود موجب کاهش بار شناختی کلی و توانایی پاسخ سریع در عین ایجاد اطمینان به دانش و تصمیمگیری فرد میشود، هرچند ممکن است تجزیهوتحلیل را به چالش بکشد. شهود با ارائه پاسخهای سریعی که معمولا سبب اقدامی مناسب و فوری در واکنش به یک موقعیت میشوند، به بقای ما کمک میکند.
گرچه شهود معمولا مفید است، ممکن است که موجب شود بهدلیل مذهب، فرهنگ، محیطهای اجتماعی، اخلاقی و حتی سیاسی در تصمیمگیریهای خود سوگیری و تعصب داشته باشیم. در این موارد، برای پرهیز از تعصب باید شهود را با تفکر منطقی تعدیل کنیم. بهگفته هوگارت، میتوان شهود را صریح و روشن آموخت؛ با تغییر محتوا و محیط یادگیری خود میتوانیم به قضاوتهای شهودی درستتر و با سوگیری کمتر دست یابیم.
توصیههایی برای ایجاد و تقویت شهود
۱. توجه به حس درونی خود
فعالشدن انتقالدهندههای عصبی (پیامرسانهای شیمیایی) در روده موجب احساس دلشوره یا حالت تهوع میشود. ایجاد این احساسات تصادفی نیست و باید به آنها توجه داشته باشید. بر اساس یافتههای علمی، روده شبکه کاملی از انتقالدهندههای عصبی دارد که سیستم عصبی آنتریک (enteric nervous system) یا رودهای نامیده میشود.
۲. استراحتی کوتاه برای مراقبه و مطرحکردن سؤالی در ذهن خود
هر روز باید درباره مسائل مختلفی تصمیمگیری کنیم و با پیشرفت در کار یا زندگی شخصی خود این تصمیمها بزرگتر و مهمتر میشوند. گاهی با موقعیتهایی مواجه میشویم که در آنها باید بهسرعت و با دادههایی محدود تصمیمهای مهمی بگیریم. آرامکردن ذهن و طرحکردن تصمیم بهصورت سؤالی در ذهن خود میتواند به تقویت شهود کمک کند و ما را بهسمت پاسخ راهنمایی کند.
اگر امکان بستن چشمها و مراقبه وجود ندارد، نفس عمیق یا چند لحظه دورشدن از محیط نیز میتواند به ما کمک کند که بهترین تصمیم را بگیریم.
۳. توجه به انرژی خود
در کنار همکار یا دوست خود چه احساسی دارید؟ خسته هستید یا پرانرژی؟ استفاده از شهود برای شناخت دیگران میتواند شما را به مدیر یا مذاکرهکننده مؤثرتری تبدیل کند.
برای استفاده از شهود، این نکات را در نظر داشته باشید:
- شهود بیشتر مبتنی بر تجربهها و چیزهایی است که از گذشته میدانیم. اگر وضعیت حال یا آینده ما با گذشته تفاوت زیادی داشته باشد، باید از شهود با احتیاط استفاده کنیم. بدون تجزیهوتحلیل منطقی، هر تصمیمی در بهترین حالت بیاثر و در بدترین حالت، خطرناک خواهد بود.
- وقتی محدودیت زمانی داریم (مثلا وقتی قایق در حال غرقشدن است)، شهود میتواند به تفکر سریع و متمرکز کمک کند، ولی وقتی برای سنجیدن جوانب زمان کافی داریم (مثلا درباره مقابله با گرمایش زمین) باید بر تحلیل عقلانی و مبتنی بر شواهد تکیه کنیم.
- گرچه شهود رسیدن به دانش بدون تکیه بر عقل یا استنباط است، با غریزه تفاوت دارد. زیرا غریزه پاسخی نهادینهشده و مستقیم به محرکهاست که نمیتوان در آن تغییر زیادی ایجاد کرد. غریزه ذاتی و ارثی است و در نتیجه میلیونها سال تکامل در مدارهای مغزی ما نهادینه شده است.
- شهود در بسیاری از فرهنگها پایه و اساسی برای تجربه دینی و معنوی است. مثلا هیچکس نمیتواند خداوند را در قالبی مادی نشان دهد یا ابعاد فیزیکی دعا را توصیف کند. عبادت ذاتا تجربهای شهودی و گفتوگوی معنوی بین فرد و موجودی است که او را خدای خود میداند.
شما بگویید
درک شهودی در همه وجود دارد، ولی بعضیها از این نظر بهتر از دیگران هستند و بهاصطلاح حس ششم قویتری دارند. تجربه شما چیست؟ آیا تابهحال بر اساس احساستان و چیزی که قلبتان به شما گفته است، کاری انجام دادهاید؟