حتما شما هم تا به حال بسیاری از کتابها را به دست گرفتهاید و در حالی که میل زیادی به خواندشان داشتهاید، آنها را نیمهکاره یا حتی نخوانده، رها کردهاید. احتمالا بسیاری از شما دوست دارید یک روز بتوانید «در جستجوی زمان از دست رفته»، رمان مفصل پروست را بخوانید. شاید تا به حال شاهکار تولستوی، «جنگ و صلح» را ورق زده و حتما نیمنگاهی به رمان «جننامه» داشتهاید و احتمالا به خواندن آنها تا خط آخر فکر کردهاید.
اما چه کنیم که خواندن کتاب آن هم از نوع قطورش، از یک آرزوی درونی تبدیل به یک واقعیت شود؟
قانون اول: کتابهایی را انتخاب کنید که موضوعاتشان را دوست دارید
بسیاری از کتابها در زمینههای مختلف موجود است که نخواندنشان، ممکن است یک پرستیژ منفی داشته باشد. بسیاری از افراد با این فکر کتابی را خریده، اما هنوز به سراغ آن نرفتهاند. مهمترین دلیل این نکته این است که آنها به موضوع کتاب علاقهمند نیستند، اما نمیخواهند این را بپذیرند.
پس وقت و پول خود را برای خرید کتابهایی که با موضوعشان ارتباط نمیگیرید، هدر ندهید. این کار ممکن است دانش شما را افزایش دهد؛ اما شما را کتابخوانتر نمیکند.
قانون دوم: کتابها را مال خود کنید
یک قانون ساده برای خواندن بیشتر کتاب این است که کتابهایی را که به آنها علاقهمندید، بخرید. این کار به شما قدرت انتخاب بیشتری برای انتخاب کتاب از کتابخانهی شخصیتان میدهد. «شان پاریش» بهعنوان روزنامهنگار در این مورد مینویسد: «قبلا از رفتن به کتابخانه خیلی خوشم میآمد، الان هم بدم نمیآید. اما در گذر زمان متوجه شدم که اگر میخواهی کتابی را از نظر ذهنی، مال خود بدانی، باید آن کتاب بیصاحاب شده را بخری و ببری خانه!»
البته این کار لزوما به خواندن منجر نمیشود. بسیاری از کتابهای قطور بعد از خرید اگر تبدیل به پایهی نگهدارندهی مانیتور نشوند، سالها در کتابخانهها خاک میخورند! با این حال این راهکار باعث میشود کتابهایی که به آنها علاقهمندید، همیشه در دسترستان باشد و این عامل احتمال خواندنشان را افزایش میدهد.
اگر هرروز اندازه زمان خوردن یک وعده غذا (!) کتاب بخوانید؛ هنوز به نیمه سال نرسیده، مفصلترین شاهکار جهان یعنی رمان هفت جلدی «در جستجوی زمان از دست رفته» را خواندهاید!
قانون سوم: میل دارید روزی چند کلمه، کتاب بخوانید ؟
اجازه بدهید از کلمات شروع کنیم. در حالت استاندارد در هر صفحهی کتاب چاپی، حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ کلمه جا میگیرد. سرعت خواندن هم در پایینترین حالت ممکن به چیزی حدود ۱۸۰ کلمه در دقیقه میرسد. یعنی در سادهترین حالت ممکن، در یک ساعت میتوانید ۴۳ صفحه کتاب بخوانید خب بیایید فرض کنیم هر شخص میخواهد در روز تنها یک ساعت مطالعه کند. در این صورت او در یک هفته میتواند یک کتاب سیصد صفحهای را به پایان برساند.
بسیاری ممکن است این محاسبه را ساده انگارانه قلمداد کنند. مثلا بگویند تمام کتابها را نمیتوان با یک سرعت خواند (مثل کتابهای علمی و یا فلسفی) یا اینکه در تمام روزهای هفته، نمیتوان حتی یک ساعت هم به مطالعه پرداخت. قبول است. بیایید بازهم فرمول راحتتری را پیشنهاد بدهیم.
اگر بهجای ۴۳ صفحه در روز شما فقط ۳۰ صفحه مطالعه کنید و از طرفی دو روز هم در هفته اصلا دلتان نخواهد، حتی یک صفحه کتاب هم ورق بزنید با این روش باز هم ماهانه ۶۰۰ صفحه کتاب مطالعه کردهاید. ۶۰۰ صفحه یعنی حدود یک تا دو کتاب با حجم متوسط در ماه. ششصد صفحه یعنی حجمی بیشتر از حجم بسیاری از کتابهای پرفروش میدونی مثل: «نبرد من»، ««امپراطوری اپ»، «صدسال تنهایی»، «جهانهای موازی» و…
حال اگر همینطور آهسته اما پیوسته و مستمر بهپیش بروید، این آمار در سال چیزی حدود ۷۲۰۰ صفحه میرسد. یعنی اگر با ریتمی اندازه زمانی که برای خوردن یک وعده غذا (!) در روز سپری میکنید، کتاب بخوانید؛ هنوز به نیمه سال نرسیده، مفصلترین شاهکار رمان جهان یعنی دورهی هفت جلدی «در جستجوی زمان از دست رفته» را خواندهاید!
با این محاسبات ساده، فکر کنید چند کتاب میشناسید که هنوز سراغشان نرفتهاید؟