«بازی تاج و تخت» در روزهای آتی با پخش فصل پایانیاش تمام خواهد شد و اکنون بهترین زمان برای یادآوری تکتک اطلاعاتی است که با داشتن آنها در پس ذهن، میتوان از دیدن شش قسمت پایانی سریال بیشترین لذت ممکن را برد.
(این مقاله، بخشهای بسیار زیادی از داستان هفت فصل آغازین سریال «بازی تاج و تخت» را اسپویل میکند)
- نگاهی کامل به گذشته، ۳۰ لحظه برتر و آینده سریال Game of Thronesسریال Game of Thrones: ریگار تارگرین که بود و چه کرد؟سریال Game of Thrones: از اسرار باستانی خاندان استارک تا هدف شاه شب در فصل هشتمنگاهی به 15 منطقه برتر و دیدهنشدهی سریال Game of Thrones15 شخصیت سریال Game Of Thrones که ممکن است آزور آهای باشند
با نزدیک و نزدیکتر شدن زمان پخش هشتمین و آخرین فصل از سریال Game of Thrones که اینروزها اکثر توجهات را به خودش اختصاص داده است، اکنون بسیاری از مخاطبان مشغول پیشبینی کردن داستان آن هستند. خیلیها با خودشان میگویند که یقینا شخص مد نظرشان در انتهای داستان روی تخت آهنین خواهد نشست و دیگران هم عقیده دارند که اصلا در پایان فصل هشتم، قرار نیست دیگر چیزی به نام تخت آهنین وجود داشته باشد! اما در هر حالت، همهی ما دوستداران این قصهی فانتزیحماسی باشکوه، در هر لحظه بیشتر از قبل برای از راه رسیدن فصل نهاییاش ثانیهشماری میکنیم. و از آنجایی که درک کامل و لمس دقیق لحظه به لحظهی پایانبندی چنین سریال بزرگی ابدا کار آسانی نخواهد بود، بهتر است حداقل تا پیش از آمدن فصل ۸، خودمان و اطلاعات درون ذهنمان را بهصورت کامل برای مواجهه با دقایقش آماده کرده باشیم. در این بین، نباید فراموش کرد که بدون شک مهمترین قدم برای کسب این آمادگی، تماشای دوبارهی هر هفت فصل ابتدایی سریال پیش از دیدن آخرین فصل آن است و حتی اگر کسی از پس انجام این کار هم برنمیآید، میتواند حداقل مطابق نظرات منتقدان، بازیگران و سازندگان سریال، به بازبینی کامل برخی از اپیزودهای کلیدیتر بپردازد. حتی در بدترین حالت، شما باید یک ویدیوی نهچندان بلند را برای مرور داستان سریال تماشا کنید؛ ویدیویی که میتوانید نسخههای گوناگونی از آن را که اکنون رسانههای متفاوتی مهیا شدهاند، در وبسایتهای خود آنها یا یوتیوب بیابید. چرا که حتی اگر خودتان را جزو جدیترین طرفداران سریال به حساب میآورید، در صورتی که در سه ماه گذشته به بازبینی کامل اپیزودهای آن نپرداخته باشید، یقینا موارد مهمی از جزئیات داستان گستردهاش را فراموش کردهاید. برای نمونه، هنگام تلاش برای مرور سریع داستان فصل هفتم میتوان نوشت در طول دقایق این فصل، جان اسنو و دنریس تارگرین با یکدیگر متحد شدند و جیمی لنیستر هم بهصورت غیرمستقیم به جنگ آنها علیه وایتواکرها و شب طولانی پیوست. درحالیکه سرسیِ حاملهشده، در جنوب و درون قلعهاش ماند و در همکاری با یورون گریجوی که قرار شد با لشگری شدیدا بزرگ از مزدورها نزد او بازگردد، نقشهی حفاظت از حکومتش را طراحی کرد. به سانِ حاکم مجنونی که شاید دیگر همین حالا بتوان او را با الهام از لقبِ دادهشده به ایریس تارگرین دوم، «ملکهی دیوانه» صدا زد. اما آیا این توضیحات حتی پنج درصد از تمام جزئیاتی از قصهگویی فصل هفتم که میتوان موقع دیدن فصل هشت آنها را به یاد داشت هستند؟ یقینا نه. بااینحال، فارغ از آن که خودتان بهترین کار ممکن را انجام دادهاید و سریال را بازبینی کردهاید یا خیر، این مقاله با مرور وضعیت فعلی تکتک کاراکترهای اصلی و زندهمانده در لحظهی آغاز فصل هشتم، شما را برای پذیرش داستانِ پیشرو، آمادهتر از قبل خواهد کرد.
مقالهی مقابلتان اما علاوهبر مرور داستان البته با تمرکز جدی روی شخصیتهای آن، تمام اطلاعات رسمی و جزئیات تاییدشده، برخی از مهمترین تئوریهای جذابی که شاید درست از آب دربیایند و بررسی دقیق صحبتهای کلیدی و مهمی که بازیگران و عوامل ساخت فصل هشتم دربارهی آن مطرح کردهاند، مخاطب را به به خوبی برای داستانگویی ۴۳۲ دقیقهای خاصی که در شش اپیزود تقدیمتان خواهد شد، گرم میکند. روایتی که حداقل میتوان روی کشته شدن نیمی از شخصیتهای مهمِ باقیمانده در سکانسهای آن شرط بست. زیرا اگر Game of Thrones همیشه به بیرحم بودنش شناخته شده است، پس نباید انکار کرد که احتمالا فصل نهایی آن، قرار است در اوج بیرحمی جلو برود. راستی، خیالتان راحت باشد که اگر در جایی از مقاله، باتوجهبه شایعهها و تئوریها بخواهیم دربارهی احتمال وقوع برخی اتفاقات در فصل هشتم حرف بزنیم و شاید خواسته یا ناخواسته ذرهای از فیلمنامهی آن را اسپویل کنیم، قطعا پیش از ورود به آن بخش، هشداری مبنی بر احتمال لو رفتن داستان را خواهید دید. پس در قسمتهایی که چنین نکتهای در ابتدایشان ذکر نشده است، میتوانید با خیال آسوده از مطالعهی نوشتهی مهیاشده برایتان لذت ببرید.
یادآوری اطلاعات رسمی منتشرشده راجع به فصل هشتم؛ از فهرست سازندگان تا جزئیات مرتبط با زمان و محتوای اپیزودها
ریچارد پلپلر (مدیرعامل اجرایی شبکهی HBO) دربارهی آخرین اپیزودهای Game of Thrones: تماشایی هستند. آنها [دیوید بنیاف و دی. بی. وایس] شش فیلم سینمایی ساختهاند. من وقتی این اپیزودها را میدیدم، دقیقا واکنشی مشابه با واکنش احتمالیام هنگام تماشای شش فیلم سینمایی عالی داشتم. این دو نفر فهمیده بودند که چهقدر سطح انتظارات از اثرشان بالا است و با ساختهی خود به فراتر از آن سطح رسیدند. من ۲ دور کامل قسمتهای مورد بحث را بدون اعمال هیچگونه جلوههای ویژهی کامپیوتری روی آنها دیدم و محوشان شدم. [در زمان پخش فصل هشتم]، همهی سازندگان سریال آمادهی ارائهی دستاوردی خارقالعاده از نظر داستانگویی و [جشن گرفتن] موفقیت در به سرانجام رساندن پروژهای با ابعاد تولیدی جادویی هستند.
دن وایس یکی از شورانرهای اصلی سریال، پیشتر در برخی از مصاحبههایش گفته بود که آرزو میکرد گزینهای مبنی بر عدم نمایش حتی یک تریلر از فصل هشتم هم وجود داشت. اما در جهان امروز، پیش بردن تبلیغاتِ مرتبط با چنین محصول مورد انتظاری بدون نمایش چند تریلر از آن، غیرممکن به نظر میآمد و به همین دلیل سازندگان هم تیزرها و تریلرهایی را تحویل مخاطبان دادند که البته کمترین میزان ممکن از فوتیجهای مستقیما خارجشده از فصل هشتم را داشتند و تمام تمرکز خود را روی «جنگ وینترفل» که در قسمت سوم فصل هشتم از راه خواهد رسید، گذاشته بودند. بهگونهای که مابین آمدن جنگجویان دوتراکی و آنسالیدها به وینترفل، فرار هولناک آریا از دست موجودی ناشناخته و مواجههی او با دروگون یعنی یکی از اژدهایان دنریس، اولین رویارویی سانسا و شکنندهی زنجیرها و مواجههی جان و آریا و سانسا با مجسمههای خودشان در تالار مردگان وینترفل، همهچیز طوری به نظر بیاید که انگار تنها رخداد کلیدی و مهم فصل هشتم، همان جنگ بزرگ و طولانی جریانیافته در قلعهی استارکها خواهد بود. حال آن که حالا میدانیم بیشتر از نیمی از دقایق این فصل، در بعد از زمان رخ دادن این اتفاق خاص داستانی، پخش خواهند شد. در حقیقت حتی اگر نبردی که از آن بهعنوان بزرگترین جنگ تصویرشده در تاریخ تلویزیون (و حتی شاید سینما و تلویزیون) یاد میکنند، در آخرین ثانیهی اپیزود سوم به پایان برسد، باز هم باتوجهبه طول دقایق رسمی اعلامشده برای هر شش قسمت فصل ۸، میشود نسبت به درستی ادعای مطرحشده، اطمینان پیدا کرد. زیرا مطابق تایید رسمی شبکه HBO، شش قسمت فصل جاری به ترتیب ۵۴ دقیقه، ۵۸ دقیقه، ۱ ساعت و ۲۲ دقیقه، ۱ ساعت و ۱۸ دقیقه، ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه و ۱ ساعت و ۲۰ دقیقه زمان خواهند برد. ایان گِلِن، بازیگر نقش سِر جورا مورمونت، دربارهی تولید این فصل که بیشتر از پروسهی تولید تکتک فصول دیگر سریال طول کشید میگوید:
همهی ما خودمان را برای حضور در فصلی با شش اپیزود طولانی آماده کردیم بودیم. اپیزودهایی که ضبطشان بیشتر از همیشه طول کشید، هزینهبرتر از همیشه بودند و بیشتر از همهی قسمتهای قبلیشان هم سورپرایزکننده هستند.
- تعداد اپیزودهای فصل هشتم: ۶
- شورانرهای فصل هشتم: دیوید بنیاف و دی. بی (دن) وایس
- نویسندگان: دیو هیل، برایان کاگمن، دیوید بنیاف، دی. بی. وایس
- کارگردانها: دیوید ناتر، میگل ساپوچنیک، دیوید بنیاف، دی. بی. وایس
- زمان پخش اولین قسمت از هشتمین فصل سریال: راس ساعت ۰۵:۳۰ بامداد روز دوشنبه، ۲۶ فروردین سال ۱۳۹۸ شمسی به وقت ایران
- بازیگران: پیتر دینکلیج، نیکولای کاستر-والدو، لینا هیدی، امیلیا کلارک، کیت هرینگتون، لیام کانینگهام، سوفی ترنر، میسی ویلیامز، آلفی آلن، ناتالی امانوئل، گوئندولین کریستی، جان بردلی-وست، ایزاک همپستد رایت، هانا موری، روری مککین، ایان گلن و نقشآفرینیهای دیگر
از بین آدمهای قرارگرفته در فهرست بالا که اپیزودهای فصل هشتم را کارگردانی کردهاند، میگل ساپوچنیک سکان هدایت قسمتهای سوم و پنجم را در دست گرفته است. او همان شخصی است که قسمت هشتم فصل پنج یعنی «هاردهوم» (Hardhome) و قسمت دهم فصل شش یعنی «بادهای زمستان» (The Winds of Winter) را کارگردانی کرده بود و از قضا برای دومی، جایزهی امی (Emmy) بهترین کارگردانی سال را هم به چنگ آورد. شخصی ماهر در ثبت و ضبط سکانسهای اکشنِ به یاد ماندنی که بار دراماتیک قصه را هم به خوبی با تصویرسازیهایش در ذهن تماشاگر پررنگ میکند و باتوجهبه آن که میگویند فیلمبرداریِ بزرگترین نبرد این فصل در دل پروسهای ۱۱ هفتهای و جریانیافته درون سه لوکیشن کاملا متفاوت به سرانجام رسید و ۵۵ روز فیلمبرداری مطلق را شامل شد، همه برای دیدن نتیجهی نهایی فعالیتهای ارزشمندش هیجانزدهاند. همان سکانسی که سازندگانش «نبرد حرامزادهها» (Battle of the Bastards) از فصل ششم را در مقابل آن بچگانه میدانند و میگویند هیچیک از بینندگان، تا امروز چیزی در حد و اندازهی آن را ندیدهاند. ولی مرد ترسناک فهرست مطرحشده، دیوید ناتر خودمان است که با کارگردانی «بارانهای کستمیر» (The Rains of Castamere یا همان اپیزود نهم فصل سوم) و سکانس عروسی خونین (The Red Wedding)، جایی ابدی در قلب تکتک دوستداران «نغمهای از یخ و آتش» (A Song of Ice and Fire) را به خودش اختصاص داد و در فصل هشتم نیز قسمتهای اول، دوم و چهارم را کارگردانی خواهد کرد.
برای کارگردانی اپیزود پایانیِ کل سریال هم چه اشخاصی بهتر از خود شورانرهای کاربلدش یا همان دیوید بنیاف و دن وایس؟ زوج هنری محترمی که شاید پیشتر تنها دو اپیزودِ Walk of Punishment از فصل سوم و Two Swords از فصل چهارم را کارگردانی کرده باشند، اما حقیقت این است که کل سریال و مو به موی قصهگوییها، تصویربرداریها و تدوینهای آن، در حقیقت از زیر فیلتر نظراتشان گذشتهاند و اصلا نمیتوان دنیایی را متصور شد که در آن شخصی به جز خالقان اصلی Game of Thrones یعنی همین افراد، ششمین اپیزود هشتمین فصل این سریال فراموشناشدنی HBO را کارگردانی کرده باشند.
نگاهی کوتاه به بازیگران جدید فصل هشتم سریال
علاوهبر چهرههای شاخصی که شخصیتهای اجراشده توسط آنها جزو معدود آدمهای خوششانس وستروس و اِسوس بودهاند و طبیعتا در فصل هشتم نیز حضور به هم میرسانند، هشتمین فصل سریال از بازیگران تازهای هم استفاده کرده است. اول از همه مارک ریسمن را داریم که احتمالا برخی از افراد بازیاش در سریال The Man in the High Castle را به یاد میآورند و لابهلای دقایق Game of Thrones، میخواهد بهجای هری استریکلند نقشآفرینی کند؛ فرماندهی سربازان مزدور The Golden Company که یورون گریجوی قول آوردنشان به جبههی حفاظت از سرسی لنیستر را به وی داده است. بعد از او به دَنیل گلیگان میرسیم که نقش شخصیتی با نام سارا را در فصل هشتم ایفا خواهد کرد. کاراکتری که حتی نام خانوادگیاش را نمیدانیم و صرفا با گشتوگذار در کتابهای مرجع سریال و یافتن شخصیتی به اسم سارا از خاندانِ فِرِی، نسبت به یکی بودنش با او مشکوک میشویم. البته نباید از یاد برد که دنیل برای این بازیگری، تمریناتی مبارزهمحور را هم پشت سر گذاشته است و باتوجهبه همین موضوع، احتمالا قرار است در یکی از جنگهای کوچک یا بزرگ فصل هشت، نقش داشته باشد.
برانتی کارمایکل (بازیگر کودکی که بهتازگی در فیلم زیبای Christopher Robin دیده شد) بهعنوان یکی دیگر از این بازیگرهای جدید، در جایگاه مارتا، دختری کم سنوسال و متعلق به سرزمینهای شمالی ظاهر میشود. ولی نکتهی جالب دربارهی او چیزی نیست جز گره خوردن نامش از برخی جهات به یکی از توصیفاتی که پیشتر، کارگردانهای فصل هشتم موقع جستوجو برای یافتن بازیگران مورد نظرشان ارائه کرده بودند. توصیفاتی که یکی از آنها مشخصا بهدنبال دختری برای اجرای نقش یک کاراکتر با لهجهی بهخصوص، متعلق به شمال و شناختهشده به خاطر بیعیبی و بیتفاوتیاش نسبت به همهچیز میگشتند و بنا به نظر تعداد قابل توجهی از بینندگان، مشخصاتی متناسب با لیانا استارک را به یاد میآوردند. نتیجه هم شد آن که حالا بسیاری از افراد، انتظار دیدن برانتی کارمایکل بهعنوان نسخهی نوجوان و حتی شاید کودک خواهر شناختهشده و مهم لرد ادارد (ند) استارک را دارند و معتقدند که مارتا صرفا یک نام بیمعنی برای لو ندادن هویت اصلی این بازیگر در طول فصل هشتم به شمار میآید. پس شاید باید پرسید که چرا لازم است پای کمسنترین نسخهی دیدهشده از لیانا در دنیای سریال، به فصل هشتم آن باز شود؟ در هر حالت، علاوهبر برانتی، آلیس نوکز یکی دیگر از دختران تازهواردی است که در فصل هشتم نقش یک کاراکتر نوجوان را بازی خواهد کرد. بازیگری که در نقش ویلا ظاهر میشود و احتمالا قرار است نسخهی بزرگترشدهی یکی از کودکان نجاتیافته از فاجعهی «هاردهوم» را نشانمان دهد.
اگر اسامیِ رسما مطرحشده را فراموش کنیم و از تایید عدم حضور جرج آر. آر. مارتین دوستداشتنی خالق اصلی دنیای «نغمهای از یخ و آتش» بهصورت افتخاری در فصل هشتم به خاطر وقت کمش نیز بگذریم، باز هم دو نکتهی جالب در مورد گروه بازیگران جدید فصل آخر وجود دارند. اول اینکه بازیگردانهای سریال در طول ساخت این فصل، بهدنبال پسری هشت تا دوازدهساله برای ایفای نقش کاراکتری با پیشینهی داستانی غمانگیز که خودش با جنگیدن راهش را در این دنیا پیدا میکند بودهاند و دوم هم آن که جیمز هیبِرد، نویسندهی مجلهی معروف Entertainment Weekly، گفته است که موقع حضورش در یکی از صحنههای فیلمبرداری سکانسی از آخرین قسمت آخرین فصل Game of Thrones، «کاراکترهایی را دیدم که اصلا انتظار دیدنشان را نداشتم». جملهای که خواه یا ناخواه و به درست یا غلط، قدم به تفکرات ما میگذارد و احتمال رخ دادن اتفاقاتی عجیب مانند دیدن بعضی از شخصیتهای کشتهشده در طول سریال درون ثانیههای هشتمین فصل آن را افزایش میدهد.
(خطر اسپویل برخی از جزئیات فصل هشتم)
با اینکه سازندگان سریال حقیقتا پروسهی آمادهسازی فصل هشتم آن را در سربستهترین حالت ممکن جلو بردند و Game of Thrones رسما تا همین لحظه هم در اسپویل نکردن اصلیترین جزئیاتِ داستانی که بهزودی روایت خواهد کرد، گل کاشته است، اما هنوز هم جملاتی از سوی عوامل تولید و حتی برخی موارد رسمیِ گفتهشده هستند که میتوان باتوجهبه آنها، برخی چیزها دربارهی شش اپیزود پایانی اثر را کشف کرد. مطابق اطلاعات رسمی، اولین قسمت فصل هشتم پرشده از اشاراتی به قسمت آغازین سریال خواهد بود و ورود لشگر دنریس به وینترفل در آن، حسوحالی مشابه با لحظهی ورود رابرت براتیون و سربازانش به این قلعه را خواهد داشت. همچنین ما میدانیم که نیکولای کاستر-والدو (بازیگر نقش جیمی لنیستر) فقط در چهار قسمت از شش قسمت فصل هشتم حضور دارد. اشتباه نکنید! ما هیچچیزی دربارهی جزئیات این حضور نمیدانیم و مثلا ممکن است او در قسمتهای اول، سوم، چهارم و ششم فصل هشت دیده شود. پس نمیتوانید مثلا با همین یک جمله نتیجه بگیرید که او در چهار اپیزود ابتدایی فصل هشت حضور دارد و همانجا از داستان حذف میشود! علاوهبر تمامی موارد گفتهشده، باید بدانید که نبرد بزرگ انسانها با وایتواکرها که سازندگان سریال فکر میکنند در آینده تبدیل به یکی از ماندگارترین اتفاقات رخداده در تاریخ تلویزیون خواهد شد، در سومین اپیزود فصل هشت از راه میرسد. نبردی که تقریبا کل آن اپیزود را به خود اختصاص خواهد داد و نزدیک به یک ساعت زمان میبرد. همچنین موارد دیگری هم هستند که توصیفاتی طولانی و شرح و بسطیافته را شامل نمیشوند و در پارگراف بعدی، این مقاله سعی میکند آنها را به خلاصهترین شکل ممکن بیان کند.
در فصل هشتم، آریا چند آدم دیگر را نیز خواهد کشت. سرسی به هیچ عنوان در حال درآوردن ادای حامله بودن نیست و واقعا جنینی را در وجودش حمل میکند. تیریون نیز یقینا به مانند سر جورا، داریو ناهاریس و جان اسنو، به دنریس علاقهمند شده است. از طرفی طرفداران فهمیدهاند که یکی از مهمترین اتفاقات فصل هشت، در همان اتاق خاص سِرسی که در کف آن میتوان کل نقشهی وستروس را دید، رخ میدهد. در تصاویر رسمی منتشرشده از فصل هشتم، جیمی لنیستر زره جنگجویان شمال را بر تن کرده است، سانسا با زرهی ساختهشده از چرم ضخیم دیده میشود و خبر تلخ احتمالی هم اینکه ممکن است وینترفل بهصورت کامل در فصل پیشرو بسوزد؛ طوری که تماما با خاک یکسان شود. البته شاید ویدیوی لورفته از سوختن این قلعه، فقط و فقط مرتبط با پشت صحنهی ساخت تیزر هولناک و مفهومی منتشرشده از فصل هشتم باشد و ارتباط مستقیمی با خود داستان پیدا نکند. در انتها هم باید به دیوید بنیاف و دی. بی. وایس اشاره کرد که در مصاحبهی اخیرشان گفتهاند:
جان در فصل هشتم، والدین حقیقیاش را خواهد شناخت. این موضوع، قصه را از نظر دراماتیک جذابتر میکند. چون دیگر ماجرا دربارهی این نیست که والدین جان اسنو چه اشخاصی هستند. بلکه ماجرا گرهخورده به آن است که جان بعد از آگاهی از هویت والدین خود، چه واکنشی نشان میدهد.
(پایان خطر اسپویل)
ردهبندی شخصیتهایی با سرنوشت نامشخص که دوست داریم در فصل هشتم حاضر باشند
«بازی تاج و تخت» برخلاف نود درصد آثار شناختهشدهی تلویزیون، هرگز نسبت به هیچیک از کاراکترهایش بیتوجه نبوده است و از اصلیترین تا فرعیترین شخصیتها را به یک پایانبندی یا خروج معقول از داستان میرساند. به همین دلیل، وقتی به شخصیتهایی فکر میکنیم که در این سریال یا باتوجهبه حقیقتها یا به سبب درنظرگرفتن تئوریهای دیوانهوار، هنوز به پایان حقیقیشان نرسیدهاند، نمیتوانیم به یاد اشخاص زیادی بیافتیم. اما وجود برخی از آنها را هم نمیتوانیم انکار کنیم. مثلا چگونه باید گربهی اشرافی تامِن یعنی سِر پَونس را از یاد برد؟ تنها شاهدِ کارهای هدفمند مارجری تایرل در اتاق این پادشاه که از همهی شخصیتهای مهم دیگر مظلومتر، بیگناهتر و صد البته نارنجیتر بود.
ولی با گذر از این شوخیها و کنار گذاشتن دو حیوان مهم دیگر یعنی دایرولفهای آریا استارک و جان اسنو (تارگرین) یا همان گوست و نایمریا که اولی را به احتمال زیاد در فصل هشتم خواهیم دید و دومی را حتی در صورت ظاهر نشدنش در آخرین فصل با خداحافظی معنادار و زیبایش با آریا در فصل قبلی به یاد میآوریم، میشود واقعا به انسانهایی پرداخت که دوست داریم با جمعبندی مناسب داستانشان در فصل پایانی سریال مواجه شویم. البته این ردهبندی چهارنفره، شامل اشخاصی مانند سالادور سان (دزد دریایی شوخطبع و دوست صمیمیِ شوالیهی پیاز) نخواهد شد. چرا که میشود آمدنِ ناگهانی انسانهایی همچون او به داستان و رفتنشان از سریال با کنار کشیدن از ماجراهای اصلی را درک کرد. برای نمونه، سالادور سان یک دزد دریایی بود و زندگی خودش را داشت، از جایی به خاطر درخواستِ داووس سیورث به او پیوست و بعد هم با انجام لطف نهاییاش در حق وی، برای همیشه درگیر شدن با نبردهای مهم پادشاهان مختلف با یکدیگر را رها کرد و به زندگی همیشگیاش برگشت. پس فهرست کوتاه مقابلتان، تنها و تنها به آدمهایی مینگرد که اولا خروج درستی از داستان نداشتهاند، دوما میتوان به رویارویی با آنها در فصل نهایی امیدوار بود و سوما نقشی کلیدی و جایگزینناپذیر را در قصههای اصلی روایتشده در هفت فصل ابتدایی سریال ایفا کردهاند.
(توضیحات نوشتهشده برای شخص قرارگرفته در رتبهی اول این ردهبندی، ممکن است قسمتهای مهمی از داستان فصل هشتم را فاش کند)
هرچه که میخواهید دربارهی ایلیریو بگویید. ولی هرگز فراموش نکنید که او همان شخصیتی است که هنگام ازدواج دنریس با کال دروگو، سه تخم تبدیل به سنگ شدهی اژدها را به او داد و عملا تبدیل به یکی از واسطههای تولد مجدد این موجودات افسانهای در دنیای Game of Thrones شد. اصلا اگر فکرش را بکنیم، متوجه میشویم که بدون وجود ایلیریو، فصل هشتم باید قصهی کاملا متفاوتی را به تصویر میکشید. چرا که حالا بزرگترین مورد دربارهی این فصل، رویارویی انسانها با وایتواکرها در دل ثانیههایش است و بزرگترین سلاحهای هر دو ارتش گفتهشده نیز موجوداتی نیستند به جز اژدهایان. تازه نباید از یاد برد که ایلیریو کاراکتری است که در دل تالارهای تاریک مخفیشده زیر قلعهی پادشاهی، با وریس برای ملکه کردن دنریس توطئهچینی میکرد؛ یک تاجر پنتوسی مرموز که بهصورت غیرمستقیم، در حجم قابل توجهی از رخدادهای کلیدی داستان نقش داشته است. اما بعد از مواجههی آریا درون همان تالارهای مخفی در فصل اول با او، دیگر هیچکس ایلیریو را ندید و از آنجایی که ما فعلا نمیتوانیم نسبت به هیچچیزی مطمئن باشیم، باید صفر نبودن درصد امکان نقشآفرینی دوبارهی وی در رخدادهای فصل پایانی را نیز بپذیریم.
۲- ایلین پین
از کل آدمهای قرارگرفته در فهرستِ آریا، به جز سندور کلیگین (The Hound) که توانست زنده از این فهرست خارج شود، مابقی افراد به جز دو نفر، کشته شدهاند. دو نفرِ باقیمانده از آن فهرست هم که مشخصا سرسی لنیستر (با چشمان سبزرنگش) و سِر ایلین پین هستند. جلادی که گردن ادارد استارک را برید و عملا یکتنه این فهرست را به وجود آورد! طرفداران سریال به خوبی میدانند که نامِ ایلین پین از جایی به بعد، ناگهان از زیر زبان آریا رفت و دلیلش هم این بود که ویلکو جانسون بازیگر نقش او، دچار بیماری سرطان شدید شد و خیلیها قطعی بودن مرگش را پذیرفتند. اما خوشبختانه جانسون بیماریاش را شکست داد و پیش از پخش فصل هفتم هم گفت که از آنجایی که داستان کاراکترش به جمعبندی مناسب و نهایی نرسیده است، امکان دارد در ادامهی راه مجددا به سریال بازگردد. نتیجتا شاید اگر گامهای آریا بالاخره به Red Keep برسند، پیش از سرسی، ایلین پین توسط دختر گرگصفت (در بهترین معنای ممکن!) و دوستداشتنی ند استارک، سزای اعمالش را ببیند و در خون خود غلت بزند.
۱- لیدی استونهارت
(خطر اسپویل برخی از جزئیات فصل هشتم)
صحنهی مرگ کتلین استارک و بریده شدن سرتاسر گردن او، هیچوقت از مقابل چشمان ما پاک نخواهد شد. اما شاید باور نکنید که همسر ادارد استارک در کتابهای مارتین، بعد از مردن درون فاجعهی «عروسی خونین»، توسط اعضای گروه برادران بدون پرچم (Brotherhood Without Banners که بریک دانداریون آن را فرماندهی میکرد) به زندگی بازمیگردد! آن هم در قد و قامت شخصی مطلقا بیرحم که به خاطر انتقامجویی نفس میکشد و او را لیدی استونهارت (Lady Stoneheart) صدا میزنند. باتوجهبه بازگشتهای واضح بریک دانداریون و جان اسنو از دنیای مردگان در طول سریال، «بازی تاج و تخت» ثابت کرده است که چنین قانونی را میپذیرد و اگر لیدی استونهارت را به قصهاش بیاورد، میتواند منطقی مشابه با همان موارد را برای چگونه زنده بودن او، تقدیم تماشاگران کند.
با همهی تئوریپردازیهایی که دربارهی کشته شدن سرسی توسط جیمی، تیریون، دنریس، جان اسنو، آریا و حتی سانسا میتوان شنید، باید پذیرفت که هیچکدام از اینها نمیتوانند مانند صحنهی جان دادن ملکهی دیوانه در دستان نسخهی دهشتناکشدهی زنِ بیخطری که در دومین قسمت سریال فقط مقابل او به خاطر پسرش میگریست، جنونآمیز باشند. حتی بعید نیست که لیدی استونهارت، نقشی کلیدیتر از این حرفها هم در پایانبندی سریال داشته باشد. به آن دلیل که ما هنوز کتابهای ششم و هفتم مجموعهی «نغمهای از یخ و آتش» را در دست نداریم ولی باتوجهبه داستانهای گفتهشده با محوریت او در جلدهای قبلی، نسبت به پراهمیت بودن جدی جایگاهش در ادامهی خط داستانی کتابهای مارتین مطمئن هستیم. پس شاید آن شخصیتی که نویسندهی Entertainment Weekly میگفت اصلا انتظار مواجهه با وی در سکانسی از آخرین اپیزود سریال را نداشته است، همان لیدی استونهارتی باشد که در کتابها، یکی از ترسناکترین و عجیبترین کاراکترها به حساب میآید.
(پایان خطر اسپویل)
یادآوری جایگاه تمامی کاراکترهای مهم در لحظهی آغاز فصل ۸
(خطر اسپویل برخی از جزئیات فصل هشتم)
اگر در ۲۶ آوریل ۲۰۱۹ (۶ اردیبهشت ۱۳۹۸) و با اکران فیلم Avengers: Endgame، همگان فرصت تماشای آخرین و احتمالا بزرگترین جنگِ کاپیتان آمریکا، کاپیتان مارول، مرد آهنی، ثور و دیگر اعضای باقیمانده از گروه انتقامجویان در مقابل تانوس و دستکش بینهایتش را به دست میآورند، از دوازده روز قبل از تاریخ گفتهشده هم ما به درون دقایق و سکانسهای شش فیلمی قدم میگذاریم که احتمالا به بیرحمانهترین فرم موجود، کاراکترهای دوستداشتنی و مثبت و منفی قصهای بزرگ را روبهروی شاه شب قرار میدهد. پس چه قرار بر خداحافظی با این شخصیتها در هشتمین فصل باشد و چه هیچ خطری برخی از آنها را تهدید نکند، در هر حالت یکی از مهمترین مواردی که میتواند تماشای این شش اپیزود را به مرحلهی دیگری از جذابیت ببرد، چیزی نیست جز به یاد داشتن کامل جایگاه تک به تک آنها در ثانیهای که فصل هشتم پخش خود را شروع میکند. مخصوصا به این خاطر که باتوجهبه تعدد انکارناپذیر این افراد دوستداشتنی یا تنفربرانگیز، حتی ممکن است در صورت بازبینی سریال در چند ماه اخیر هم مرور وضعیت فیزیکی و ذهنی آنها دادههای فکری تماشاگر دربارهشان را مجددا بهروز کند. بالاخره داریم دربارهی سریالی حرف میزنیم که باتوجهبه تئوریهای طرفداران، بر مبنای جوان بودن مجسمههای سانسا و آریا و پیر بودن مجسمهی جان اسنو در سردابههای وینترفل درون یکی از تیزر تریلرها، دو خواهر مقاوم و دردکشیدهی خاندان استارک در فصل هشتمش خواهند مرد. سریالی که تقریبا همیشه و در دل تمام ثانیههای آن، باید آمادهی رویارویی با لحظهی جان دادن یکی از شخصیتهای مورد علاقه یا مورد تنفر همگان بود.
(پایان خطر اسپویل)
۱- آریا استارک
مکان حضور فعلی: Winterfell
پس از بازگشت دوبارهی آریا به خانهی دوران کودکیاش در فصل هفتم و پیوستن مجدد او به خواهرش، شاید همهچیز از نظر ظاهری شبیه به قبل باشد. اما همهی تماشاگران خوب میدانند که آریا حالا یک قاتل تمامعیار محسوب میشود. دختری که یکتنه و در همان سکانس آغازین فصل قبلی انتقام «عروسی خونین» را از فِرِیها گرفت، پسر لرد فِرِی را به خورد او داد و وقتی که دادگاهِ لحظهای حکم گناهکاری لیتلفینگر را صادر کرد، گردن او را گوش تا گوش برید تا دیگر صدای التماسها و بازیهایش با کلمات، کسی را تحت تاثیر قرار ندهد. در لحظهی آغاز فصل هشتم، آریا در صلح کامل با سانسا است و مشغول انتظار کشیدن برای از راه رسیدن جان.
۲- سانسا استارک
مکان حضور فعلی: Winterfell
در آخر فصل پنجم، سانسا از دست رمزی گریخت و چند قسمت بعد، همراهبا برادرش خانهی پدریشان را از زیر دستان کثیف وی بیرون کشید. فصل هفتم اما برای سانسا بهمعنی زندگیِ دوباره در وینترفل و تجربهی حکمفرمایی بر قلعه به سبب حرکت جان به سمت دراگوناستون برای ملاقات با دنریس بود. سانسا توطئهی لیتلفینگر برای جدا کردن آریا از او با کمکِ نامهی فرستادهشده توسط وی برای راب در فصل اول را خنثی کرد و به برندون (بخوانید کلاغ سهچشم) و خواهر کوچکترش پیوست. پس در ابتدای فصل هشت، سانسا باید قلعهای را که برای مدتی نهچندان کوتاه از پس مدیریت بخش به بخش آن به بهترین شکل ممکن برآمد، نه تقدیم برادرش که تقدیم ملکهای که برادرش در مقابل وی زانو زده است کند و شاید برخلاف تفکرات برخی تماشاگران، واکنش او به این اجبار آنقدرها نیز دوستانه و مثبت نباشد. مخصوصا وقتی که متوجه شود جان اصلا برادرش هم نیست و حداقل باتوجهبه نسبت خونی، در اصل یک تارگرین و فرزند عمهاش به حساب میآید.
۳- جان اسنو
مکان حضور فعلی: White Harbor
جان اسنو در فصل هفتم مجددا تا یک قدمی مرگ رفت، با دنریس (یا به بیان بهتر عمهاش) در دراگوناستون دیدار کرد، بعد از مدتی مطابق میل قلبی دربرابر او زانو زد، همراهِ مادر اژدهایان غارهایی با نقاشیهای بهخصوص و هولناک در زیر دراگوناستون را یافت و بدون اینکه خودش مطلع باشد، نامش را از جان اسنو به شاهزاده اگان تارگرین تغییر دادند! حالا دیگر خودتان قضاوت کنید که چه اتفاق دیگری باید برای جان رخ میداد تا فصل هفتم، تبدیل به قسمت تمامعیاری از قصهی او بشود!
جان در فصل هفتم به آن سوی دیوار سفر کرد و با گرفتن یکی از سربازهای ارتش مردگان و رساندن او به «بارانداز پادشاه»، توانست به مردم جنوب هم دربارهی نزدیک و نزدیکتر شدن وایتواکرها هشدار بدهد. البته در این راه یکی از اژدهایان دنریس کشته شد و از آن بدتر، به خدمتِ شاه شب درآمد. پایان راه فصل هفتم نیز برای جان و دنریس، با تکمیل شدن رابطهی احساسیشان با یکیدگر رقم خورد. در زمانیکه هر دوی آنها سوار بر کشتی امنی بودند که از White Harbor میگذشت و هر لحظه به وینترفل نزدیک و نزدیکتر میشد.
۴- کلاغ سهچشم
مکان حضور فعلی: Winterfell
بیایید قبول کنیم که برن استارک مرده است و شخصیتی که با ظاهر او در مقابل دوربین ظاهر میشود، واقعا کلاغ سهچشم و بیاحساسی است که حتی رفتارهای گرمش صرفا برای واکنش نشان دادن و کسب اعتماد لازم از سوی نزدیکان طراحی شدهاند. برن را حالا صرفا میشود جسمی قرارگرفته روی صندلی چرخدار دانست که تجسمات ناگهانیاش حقایقی کلیدی از گذشتهی داستانی سریال را برایمان فاش میکنند و اجازهی دیدن لحظات فوقالعاده مهمی مانند سکانس ازدواج لیانا استارک با ریگار تارگرین را تحویلمان میدهند. درهرصورت کلاغِ سهچشم احتمالا در فصل هشتم، باز هم نقش مهمی خواهد داشت؛ البته بهعنوان یکی از موجوداتِ افسانهای وستروس. نه فرزندِ خلفِ لرد ادارد استارک.
۵- سرسی لنیستر
مکان حضور فعلی: King’s Landing
در فصل هفتم سریال، یورون گریجوی از سرسی که حالا فرمانروای اصلی وستروس به حساب میآید خواستگاری کرد و سرسی هم با به چنگ آوردن یارا گریجوی و اِلاریا سند و کشتن دختران اوبرین مارتل به واسطهی کمکهای او، در بردن بیشترین سود ممکن از موانع گذاشتهشده توسط خودش بر سر راه این ازدواج، به موفقیت قابل توجهی چنگ زد. همچنین تنها دختر لرد تایوین وقتی که متوجهِ بدهیِ زیاد لنیسترها به بانک آهنین (The Iron Bank) شد، جیمی را به هایگاردن (Highgarden) فرستاد، اولنا تایرل را کشت و تمام ثروت آن خاندان را به تاراج برد. البته از آنجایی که دنریس با سه حیوان خانگیاش نیمی از موارد به سرقترفته توسط آنها را سوزاند، این دزدی فقط بدهیِ بانک آهنین با لنیسترها را تسویه کرد و هیچگونه تاثیری روی تأمین مایحتاج مورد نیاز پایتخت نداشت. علاوهبر همهی اینها، قرار گرفتن یورون گریجوی مثل موم در مشت سرسی از یک طرف و بیحساب شدن او با بانک آهنین از طرف دیگر هم نتیجهای ندارد به جز اضافه شدن تکتک سربازهای مزدور The Golden Company براووس به ارتش او در اوایل فصل هشت.
سرسی در لحظهی آغاز فصل پایانی، جان و دنریس را بهصورت کامل فریب داده است و هر ثانیه، بیشتر از قبل برای پایان یافتن جنگ آنها در مقابل وایتواکرها، پیروزیشان در آن نبرد و قطعهقطعه کردن تمامی سربازانشان در جنگ بعدی که بر سر تصاحب تخت آهنین خواهد بود، روزشماری میکند. تازه نباید فراموش کرد که او حالا فرزندی را هم در وجود خود دارد که در صورت پیروزی مادرش، پادشاه بعدی هر هفت قلمرو میشود. هرچند که سرسی حالا از همیشه تنهاتر نیز شده است. چون نه پدری دارد که از وی مراقبت کند، نه فرزندان زنده و بزرگسالی که به آنها عشق بورزد و نه برادری که از اعماق وجود، دوستش داشته باشد.
۶- جیمی لنیستر
مکان حضور فعلی: در جادههای خروجیِ King’s Landing
جیمی دو بار به خاطر شجاعت به خرج دادنهای شاید بیش اندازهاش در فصل هفتم، نزدیک بود جان خود را از دست بدهد. یک بار که با برداشتن نیزهای بلند به سمت دنریس تاخت و اگر بِران به دادش نمیرسید، در شعلههای آتش بیرونآمده از دهانِ دروگون میسوخت و یک بار دیگر هم جدیتِ سرسی را به چالش کشید و موقع ترک او، از کنار گرگور کلیگینی (The Mountain) گذشت که شمشیرش را تا نیمه از غلاف بیرون آورده بود. راستی او پس از آن که به لیدی اولنا رحم کرد و زهری بدون درد را برای مردن تحویلش داد، فهمید که پسرش جافری، توسط همین زن کشته شده است و اینچنین، وادار به لمس لحظهای دشوار در فصل قبلی شد.
نباید فراموش کنیم که ملاقات مخفیانهی جیمی با برادرش تیریون در سردابههای Red Keep، مسبب اصلی حاضر شدن سرسی به گذاشتن جلسهی مذاکره با دنریس بود. جلسهای که با تلاشهای تیریون به ثمر هم رسید و در ظاهر، به پیوستن لنیسترها به استارکها و دنریس تارگرین برای جنگیدن با وایتواکرها منجر شد. اما جیمی وقتی که به دروغگویی سرسی پی برد، خطاب به وی گفت که نمیتواند زیر قولش بزند و سوار بر اسبش، حرکت از جادهی پادشاهی به سمت وینترفل (بخوانید رستگاری کامل) را آغاز کرد. پس در شروع فصل هشتم، شیر طلاییدست و خوشچهرهی داستان مارتین، احتمالا شانه به شانهی جان اسنو با شاه شب مبارزه میکند.
۷- تیریون لنیستر
مکان حضور فعلی: White Harbor
تیریون لنیستر که پیتر دینکلیج محترم و پرطرفدار به خاطر نقشآفرینی در جایگاه او لابهلای ثانیههای هفتمین فصل «بازی تاج و تخت» یک بار دیگر جایزهی «اِمی» را به چنگ آورد، در فصل پیشین بهعنوان مشاور اول ملکه دنریس، وظایف زیادی را برعهده داشت. قبل از هرچیز او مشاورههایی انساندوستانه به دنریس داد و کموبیش شرایط لازم برای وارد شدن برخی شکستها بر لشگریان دختر شاه دیوانه را رقم زد. اما بعد وقتی که دنریس از تفکرات خودش در ترکیب با مشاورههای او بهره برد و به موفقیتهای لازم رسید، تیریون با ترتیب دادن ملاقاتی با برادرش و راضی کردن شخصیِ سرسی در اپیزود آخر، صلح موقتی مناسب و لایق تحسینی را تقدیم ملکهی خویش کرد. صلحی که شاید به خاطر دورویی سرسی اصلا حقیقت نداشته باشد اما باید پذیرفت که این موضوع، هرگز در کاهش دادن ارزش کار تیریون در سر و شکل بخشیدن به آن موثر نخواهد بود. فعلا و تا پیش از شروع فصل هشتم، تیریون همراهبا جان و دنریس درون کشتیِ در حال گذر از White Harbor وقت میگذراند و همزمان با پنهان کردن عشق درونیاش به ملکهی خود، ذهنش را آمادهی مواجهه با تهدیدها و فرصتهایی که بهزودی در مقابل آنها قرار خواهد گرفت میکند.
۸- دنریس تارگرین
مکان حضور فعلی: White Harbor
فصل هفتم از این نظر که بالاخره دنریس را بعد از ماهها و ماهها زجر کشیدن از مبارزه با انواع و اقسام دشمنان به سرزمین مادریاش برگرداند، افتتاحیهای واقعا حماسی داشت. هرچند که او در این بازگشت، متحمل شکستهایی هم از سوی لنیسترها شد و البته بعد از پشت سر گذاشتن آن شکستها، در کسب موفقیتهایی آنچنان بزرگ که سرسی را پای میز مذاکره بکشانند، موفق بود. پیروزیهای دختر اریس تارگرین دوم، تعداد زیادی از سربازان لنیسترها را سوزاندند و پدر و برادر سموئل تارلی یعنی رندل و دیکون تارلی را نیز از پای درآوردند.
بعد از آن که دنریس ذرهذره به جان علاقه پیدا کرد و در ششمین قسمت فصل هفت، به قیمت از دست دادن یکی از اژدهایانش یاران او را نجات داد و سپس بالای یکی از برجهای کسلبلک ایستاد و از دیدن بدن زندهی جان به ذوق آمد، عشق این دو در جدیترین حالت خود قرار گرفت و شاید باتوجهبه حقایق پنهانشده در دل داستان، جلوهای شدیدا خطرناک نیز یافت. دنریس در قسمت اول فصل هشت، وقتی که به اشتباه هنوز صلح خیالیاش با سرسی را باور دارد، وارد وینترفل میشود؛ وینترفلی که اکنون اقامتگاهی خواستنی نیست بهزودی میزبان جنگی دیوانهوار خواهد بود.
۹- تیان گریجوی
مکان حضور فعلی: در اقیانوس و در حال دور شدن از Dragonstone
تیان بعد از بازگشت دوباره به زندگی بهعنوان یک انسان واقعی و همراهی با خواهرش برای متحد کردن وی با دنریس، در دل دریا روبهروی جنگی ناگهانی به فرماندهی عمویش قرار گرفت و با به یاد آوردن تمام شکنجهها و فشارهای روحی واردشده از سوی رمزی به خود، در یک لحظه فرار را به قرار ترجیح داد و در آبهای اقیانوس گم شد. به همین ترتیب، او همزمان با پذیرشِ اسیر شدن خواهرش توسط یورون، به دراگوناستون برگشت و بعد از مدتها جان اسنویی را دید که تنها و تنها به خاطر نجات پیدا کردن سانسا توسط وی، از جانش گذشت. حالا هم تیان سوار بر قایقش شده است و همراهبا سربازانی که مجددا به او اعتماد کردهاند، به سمت «بارانداز پادشاه» حرکت میکند تا پیش از اعدام یارا، او را از سیاهچال بیرون بکشد و نجات دهد.
۱۰- یارا گریجوی
مکان حضور فعلی: یکی از سیاهچالهای King’s Landing
یارا تقریبا جایی در اکثر دقایق فصل هفتم نداشت. چرا که دقیقا همزمان با آغاز لذت بردنش از همکاری با دنریس و نقشه کشیدن برای کسب پیروزیهای بیشتر، توسط یورون اسیر شد و به اجبار در مقابل سرسی زانو زد. تنها دختر زندهی بیلون گریجوی، حالا گروگان لنیسترها و یورون است و بدون اینکه خبر داشته باشد، برای زنده ماندن راهی به جز نجات یافتن توسط تیان و آهنزادگانی که تحت فرماندهی او عمل میکنند، ندارد.
۱۱- یورون گریجوی
مکان حضور فعلی: King’s Landing (احتمالا در حال حرکت به سمت براوُس)
اتحاد یورون با سرسی و پیروزیهای گوناگونش در نبردهای مختلف که بارها و بارها اعتماد لنیسترها به او را افزایش دادند، سبب شد که یورون یکی از موفقترین کاراکترهای فصل هفتم باشد! شخصی که همهی دشمنانش را در نبرد مستقیم از بین برد، مسبب مرگ هر سه دختر اوبرین مارتل شد و در انداختن اِلاریا سند و یارا گریجوی در سیاهچالهای تاریک Red Keep نیز موفق بود. طوری که سرسی رسما راهی به جز قبول کردن پیشنهاد ازدواج او نداشته باشد و به وی قول بدهد که پس از پایان یافتن جنگ، یورون را تبدیل به دومین شخص قدرتمند در تمام کشور میکند. هرچند که مثل تمام قولهای دیگر سرسی، مشخصا این یکی هم دروغی بیش نیست و در فرض پایان یافتن تمام جنگها و باقی ماندن سرسی روی تخت آهنین، یورون یقینا هدیهای به جز یک خنجر در قلبش را از ملکهی دیوانه نمیگیرد. ولی فعلا در نگاه یورون، یارا زندانی شده است و تیان هم چیزی به جز یک عروسکِ خیمه شببازی نیست. نتیجتا حداقل در حال حاضر به نظر خود او، هیچ شخصی در فصل هشتم وی را به چالش نخواهد کشید.
۱۲- سم و گیلی
مکان حضور فعلی: Winterfell
فصل هفتم برای سم و گیلی که همراهیِ همیشگی و پیوستی مطلق داستانهایشان به یکدیگر عملا از برخی جهات آنها را تبدیل به کاراکتری واحد کرده است، مساوی بود با رفتن به سیتادل و بیرون آمدن از آن! البته بهلطفِ پیدا شدن منبع اصلی دراگونگلس یا آبسیدین توسط سم که پادشاه شمال را به سمت دراگوناستون و نزد دنریس فرستاد و افشای نکتهی کشفشده توسط گیلی که حرامزاده نبودن جان اسنو را اثبات میکرد، رفتن این دو به سیتادل، آوردههای داستانی زیادی برای سریال به همراه داشت! تازه سم در همین سفر فارغ از خدمتکاریهای آزاردهندهاش، سر جورا مورمونت را از بیماری Greyscale و جنون و مرگ حتمی نجات داد.
سم و گیلی اکنون به وینترفل بازگشتهاند تا بعد از رویارویی با جان، حقیقت مرتبط با هویت و ازدواج والدینش را با او در میان بگذارند. شخصیتهایی که اصلا بعید نیست به شکلی دردناک، خیلی زود در گروه قربانیان حملهی شاهِ شب به این قلعه قرار بگیرند.
۱۳- برین از تارث
مکان حضور فعلی: White Harbor
برین از ابتدای ظاهر شدنش در داستان سریال، مشغول خدمت کردن به اربابهایی گوناگون بود. اول از همه، او بهعنوان یکی از اعضای گارد پادشاهی رنلی براتیون صادقانه از او محافظت کرد و سپس به خاطر اتهام نادرست کشتنِ وی، مجبور به فرار از بین سربازان محافظ در همراهی با کتلین تالی، همسر لرد استارک شد. بعد از این، جنگجوی فوقالعادهای که خیلیها به اشتباه او را جدی نمیگرفتند، با کتلین برای یافتن دو دختر او و بازگرداندنشان به خانه عهد بست. عهدی که با همهی سختیها و غیرممکن جلوه کردنهایش، بالاخره در پایان فصل هفتم و با تکمیل دوستی مجدد آریا و سانسا و قرار گرفتن هر دوی این خواهر در قلعهی پدریشان از دوش او برداشته شد و شاید خیال برین را نیز راحت کرد.
اما در خودِ ثانیههای فصل هفتم، برین کار زیادی برای انجام دادن نداشت و وظایفش به چند دقیقه تمرین شمشیربازی با آریا و تلاش کردن به بالا و بالاتر بردن تواناییهای مبارزاتی پادریک خلاصه میشدند؛ چرا که دیگر در کمترین لحظات ممکن میشد آدمهایی را دید که نیاز به قرار گرفتنِ مستقیم تحت حفاظت او داشته باشند. به دستور سانسا، برین همراهبا جان و دنریس به پایتخت سفر کرد و بعد از رویارویی ناراحتکنندهاش با جیمی لنیستر و کمک خواستنش از او، سوار همان کشتی بزرگی شد که جان، دنریس و تیریون را بهزودی به وینترفل میرساند. حالا دیگر باید صبر کرد و دید که آخرین فصل Game of Thrones، چه ماجراها و بلاهایی را برای مبارزِ قسمخوردهی سانسا استارک، کنار گذاشته است.
۱۴- داووس سیورث
مکان حضور فعلی: White Harbor
شوالیهی پیاز که اینروزها تبدیل به مطمئنترین و کاردرستترین مشاور جان اسنو شده است، در فصل هفتم نیز به پیوند خوردن اتحاد او و دنریس کمک شایانی کرد. در ادامهی قصه، داووس تیریون را مخفیانه به «بارانداز پادشاه» رساند و فرصت رویارویی او با برادرش را به وی داد. هرچند که این سفر، منجر به قرار گرفتن دوبارهی گندری استورم (فرزند حرامزادهی پادشاه رابرت) درکنار خود داووس نیز شد. همان شخصیتی که به همراه گندری، بریک دانداریون، سر جورا و چند نفر دیگر، همراه جان اسنو به شمال دیوار هم رفت تا دوباره در یاری رساندن در بیشترین حد و اندازهی ممکن به اکثر پروتاگونیستهای قصه بدرخشد. هنگام آغاز فصل هشتم، داووس همراه دنریس، جان، تیریون، سر جورا و برین از تارث، بالاخره از کشتی پیاده میشود و خودش را به وینترفل میرساند. تا او هم به احتمال زیاد، سهمی در بزرگترین جنگ تاریخ تلویزیون داشته باشد.
۱۵- کایبرن
مکان حضور فعلی: King’s Landing
استاد فعلی قلعهی Red Keep که البته هرگز باتوجهبه قانونشکنیهایش، از سوی سیتادل به درجهی استادی نرسید، حالا با در اختیار گرفتن شبکهی عنکبوتیِ متشکل از کودکانی خبرچین که توسط لرد وریس به وجود آمده بود، از همهچیز خبر دارد. کایبرن در فصل هفتم، سرسی را از حامله بودنش مطلع ساخت و پروسهی آفرینش سلاحی که به کمکش میتوان اژدهایان را کشت، تکمیل کرد. سلاحی که شرط اثرگذار بودن قطعیاش چیزی نیست جز همین که تیرِ شلیکشده از آن، مستقیما به جمجمهی یکی از این هیولاهای نفسآتشین برخورد کند. کایبرن اکنون مثل همیشه در قلعه نشسته است و زمزمههایش را تحویل ملکهی دیوانه میدهد و احتمالا در فصل هشتم نیز با ادامه دادن به کارهای خبیثانهی خود، سبب میشود که مجددا از خودمان بپرسیم چرا وقتی که او داشت در هرنهال جان میداد، باید توسط راب و سربازانش نجات داده میشد؟
۱۶- وریس
مکان حضور فعلی: White Harbor
لرد وریس که بالاخره موفق به جلب اعتماد تقریبا کامل دنریس شده است و اکنون سوار بر کشتی او از White Harbor میگذرد و به وینترفل نزدیکتر میشود، در مهمترین سکانسی که در فصل هشتم داشت، از ملیساندرا شنید که هر دوی آنها درون خاک وستروس جان خواهند داد. به همین خاطر، همه میخواهند بدانند که بعد از بازگشت بانوی سرخپوش از ولانتیس، سرنوشت او و وریس چگونه به یکیدیگر گره میخورد و آیا این مرگی که ملیساندرا وعدهاش را داده است، یکی از همان مرگهای رخداده در طی حملهی وایتواکرها به وینترفل خواهد بود؟
۱۷- میساندی و کرم خاکستری
مکان حضور فعلی: White Harbor
کرم خاکستری بهعنوان فرماندهی اول و آخر آنسالیدها، در فصل هفتم با حمله به کسترلی راک، تصرف آن قلعه و مواجهه با حقیقتِ مرتبط با فریب خوردنش از لنیسترها، شکست بزرگی را متحمل شد. اما رفتن داستان عاشقانهی جریانیافته مابین او و میساندی به مرحلهی بعدی در این فصل نیز یکی از بزرگترین موفقیتهای وی در تمام دقایق سریال بود. هر دوی این افراد، با بیشترین روحیهی ممکن به سراغ فصل هشتم و خطراتش خواهند رفت. چرا که میساندی اکنون دوستان بیشتری از جمله سر داووس را میشناسد و کرم خاکستری نیز عزم خود را جزم کرده است که با پیروزی درون نبردهای پیشرو، شکست قبلی خویش را جبران کند.
۱۸- جورا مورمونت
مکان حضور فعلی: White Harbor
جورا مورمونت در آغاز فصل قبلی، داشت خودش را برای جان دادن به دستان خودش در سیتادل یا زندگی درکنار مردان سنگی لابهلای خرابههای والریا آماده میکرد. تا اینکه سموئل تارلی به دادش رسید و با دردناکترین درمان ممکن، وی را از شر Greyscale رها کرد. جورا هم که پس از تمام شدن درمان انگار بیشتر از قبل ارزش ثانیههای باقیمانده از زندگیاش را میدانست، سریعا خود را به دراگوناستون و نزد دنریس رساند و بعد هم همراهبا جان به آنسوی دیوار رفت. مورمونت در آغاز فصل هشتم، مثل دیگر همراهانِ شکنندهی زنجیرها به وینترفل میرسد. اما از آنجایی که او تا همین لحظه هم متحمل شکستها و زجرهای زیادی شده است و با جان به در بردن از تک به تک آنها خودش را برای جنگ بعدی آماده میکند، شاید خالقان دنیای Game of Thrones نیز به او رحم بیشتری نشان دهند و تا آخرین ثانیهی داستان، وی را زنده نگه دارند.
۱۹- سندور کلیگین (The Hound)
مکان حضور فعلی: White Harbor
یکی از اصلیترین زیباییهای «بازی تاج و تخت»، در قوسهای شخصیتی مثالزدنی و معرکهای به چشم میآید که در دل ثانیههای آن، تقدیم سادهترین و پیچیدهترین کاراکترها شدهاند. عناصری داستانگو که The Hound را از حیوانی پستفطرت که آدمها را برای لذت بردن میکشد، به انسانی قابل اعتماد و حتی شاید دوستداشتنی تبدیل کردند. سندور کلیگین بعد از آن که با پیوستن به گروه برادران بدون پرچم عملا حرکت خود در تبدیل شدن به شخصیتی مثبت را تکمیل کرد، توسط مبارزانِ آنسوی دیوار که زیرِ دست تورموند در ایستواچ نگهبانی میدادند، به درون یکی از سلولهای این قلعه افتاد. اما با رسیدن جان و همراهانش به قلعه، او و بریک دانداریون نیز به گروهِ فرماندهیشده توسط لرد اسنو پیوستند و همراه دیگران به شمال دیوار رفتند.
نقطهی اوج داستان The Hound نیز در قسمت آخر فصل قبلی و همزمان برخورد وی با نسخهی تقریبا غیرِ انسانِ برادرش که حالا از همیشه وحشیتر به نظر میآید رقم خورد. برخوردی که البته فعلا منجر به رویارویی مستقیم این دو نشده است ولی در روشن کردن آتش دلِ طرفداران برای دیدن لحظهی جان دادن The Mountain زیر دستان سندور کلیگین، تماما موفق بود. فعلا The Hound نیز همچون خیلیهای دیگر، رهسپار وینترفل شده است و احتمالا باید در نبرد علیه شاهِ شب، تا آخرین نفس بجنگد. اما یک لحظه این را کنار بگذارید و سکانسی در فصل هشتم را تصور کنید که طی آن کلیگین انگشتانش را به عمق چشمان The Mountain فرو ببرد و دقیقا همانگونه که آن حیوان وحشی و خونخواه اوبرین مارتل را کشت، نفس وی را برای همیشه بند بیاورد.
۲۰- بِران
مکان حضور فعلی: King’s Landing
بِران بعد از مدتها خدمت به تیریون، در آخرین اپیزودهای پخششده از سریال، وفادارانه مشغول فعالیت بهعنوان مهمترین محافظ و همراه جیمی لنیستر بود. کاراکتری پولپرست و در نوع خود بامزه، که در اپیزود چهارم فصل هفت روبهروی لشگر دنریس ایستاد و حتی موفق به زخمی کردنِ موقت یکی از اژدهایانش یا همان دروگون شد.
بدون شک نمیتوان از یاد برد که اگر بِران در آخرین لحظه به داد جیمی نمیرسید و وی را از روی اسبش به درون دریاچه پرتاب نمیکرد، پسر خوشچهرهی لرد تایوین اکنون در بهترین حالت، خاکستر خشکشدهای بود که با وزش باد، به این طرف و آن طرف برده میشد. راستی، بِران با برنامهریزی درکنار تیریون، ملاقات مورد نظر او را هم بین این دو برادر ترتیب داد و سهمی بزرگ از عوامل شکلدهنده به اصلیترین قصههای روایتشده در فصل پیشین را برای خود برداشت. اما با اینکه مطابق آخرین مشاهدات ما بِران همچنان در بارانداز پادشاه قرار دارد، سؤال اصلی اینجا است که با فاصله گرفتن فیزیکی و ذهنی جیمی از سرسی و تمامی لنیسترها، حالا او به سراغ خدمت به چه کسی میرود و طلاها، همسر و قلعهی مد نظرش را از کدام کاراکتر طلب میکند؟
۲۱- ملیساندرا
مکان حضور فعلی: Volantis
ملیساندرا با اینکه نقش کوتاهی در فصل هفتم داشت و با صحبت کردن با دنریس دربارهی جان اسنو، شانس آنها برای اتحاد را افزایش داد، احتمالا در فصل هشتم بازگشتی فوقالعاده و پراهمیت دارد. تازه از آنجایی که او اکنون به ولانتیس سفر کرده است، بعید نیست که بخشی از سکانسهای آغازین فصل هشت، به نمایش حضور او و فعالیتهای شکبرانگیزش در آن شهر اختصاص داشته باشند. ملیساندرا مطابق پیشگوییهایش، باید پیش از تمام شدن سریال، یک بار دیگر با آریا دیدار کند و بر پایهی گفتوگوی مرموزی که با وریس داشت، مانند همین خواجهی دانا، سرنوشتی به جز مردن در وستروس را برای خویش نمیشناسد. حالا دیگر باید صبر کرد و دید بانوی سرخپوش که حضور پررنگی هم در پوسترها و تبلیغات رسمی فصل هشتم داشته است، چه سکانسهای کلیدی و به خصوصی از شش اپیزود آخر سریال را به خود اختصاص میدهد.
۲۲- تورموند جایِنتزبِین
مکان حضور فعلی: Winterfell
در آغاز فصل هفتم، جان بهعنوان پادشاه شمال یکی از مهمترین فرمانهایش را صادر کرد و جنگجویان مردم آزاد را به فرماندهی تورموند، به سمت دیوار فرستاد تا از آن دربرابر وایتواکرها حفاظت کنند. سربازان تورموند نیز در حین یکی از گشتزنیهایشان، برادران بدون پرچم به فرماندهی بریک دانداریون را یافتند و آنها را زندانی کردند. همهی این گروه هم در ادامهی کار با جان متحد شدند و به شمال دیوار رفتند و با یکی از مردگان که قرار بود حکم مدرکی برای جلب توجه سرسی را داشته باشد، به سمت درست آن بازگشتند. موقع هجوم آوردن شاه شب به سمت ایستواچ، بریک دانداریون و تورموند در همین قلعهی نگهبانان شب حضور داشتند و به همین خاطر، بسیاری از تماشاگران در دو سال اخیر آنها را مرده فرض میکردند. ولی اولین تریلر رسمی و بلند فصل هشتم نشان داد که هر دوی این افراد از آن فاجعه جان سالم به در بردهاند و اکنون در وینترفل، همگام با دیگران برای نبرد بعدی آماده میشوند. این وسط اما اگر فرصتی برای جلوتر رفتن علاقهی ظاهرا یکطرفهی تورموند به برین از تارث هم به دست بیاید، بعید است که این جنگجوی سفیدپوش و در نوع خود پرابهت، آن فرصت را از دست بدهد!
۲۳- بریک دانداریون
مکان حضور فعلی: Winterfell
اصل اتفاقاتِ رخداده برای بریک دانداریون و وضعیت فعلی او در جهان سریال را حتما با خواندن توضیحات مرتبط با جایگاه برخی از کاراکترهای دیگر در لحظهی شروع فصل هشتم، به یاد آوردهاید. اما مهمترین نکته دربارهی وی که تا به امروز بیشتر از تعداد انگشتانِ یک دست از مرگ به زندگی بازگشته است، چیزی نیست جز مرگ توروس از میر یعنی همان کشیش پرستندهی خدای نوری که با دعاهایش بر سر جنازهی دانداریون، مسیر بازگشت دوبارهی او به دنیای زندگان را هموار میکرد. شخصیتی که مرگش برای بریک، هممعنی با فانی شدن مانند همگان است و این یعنی شکست بعدی دانداریون در طول یک مبارزه، بیشک بدل به آخرین شکست تمامِ عمر او میشود.
۲۴- میرا رید
مکان حضور فعلی: نامشخص (احتمالا در Greywater Watch)
میرا رید قهرمان ناشناختهای است که برندون استارک بدون او، کوچکترین شانسی برای زنده رسیدن به وینترفل نداشت. ولی از آنجایی که تبدیل شدن برن به کلاغ سهچشم، همزمان با افزایش بینهایت علم او، باعث از بین رفتن احساسات انسانی وی نیز شد، میرا در فصل هفتم تشکر خشکوخالی و زشتی را از کوچکترین پسر زندهی لرد ادارد دریافت کرد که در ذهنش به معنای اعلام فرا رسیدن زمان بازگشتنش به قلعهی پدری خود بود. قلعهای به غایت متفاوت که دیدنش برای اولینبار در فصل هشتم، حسی جادویی را تقدیم طرفداران خواهد کرد. اما متاسفانه باید پذیرفت که باتوجهبه رخدادهای پیشآمده، شانس بالایی برای آن که خود میرا نیز به هیچ عنوان در فصل هشتم دیده نشود وجود دارد. چه برسد به قلعهای که تصویرسازی از آن، بهشدت هزینهبر خواهد بود و پخش سکانسی مطلقا بناشده بر پایهی CGIها را میطلبد!
۲۵- اِلاریا سَند
مکان حضور فعلی: یکی از سیاهچالههای King’s Landing
معشوقهی سابق اوبرین مارتل، همانقدر که با فریادهایش موقع جان دادن دردناک او دل طرفداران را به دست آورد، با انتقامجوییاش از دختری نوجوان و بیگناه و فراهم آوردن شرایط جان دادن وی در بغل پدرش، تبدیل به یکی از منفورترین کاراکترهای کل سریال شد. با همهی اینها، ایستادن اِلاریا درکنار یارا گریجوی و دیگر اشخاص قسمخورده به دنریس، کاری کرد که بتوانیم حداقل تا پیش از تمام شدن جنگهای حیاتی وستروس، با او کنار بیاییم.
این موضوع اما تا لحظهای ادامه داشت که یورون گریجوی پس از کشتن دو دختر اوبرین، اِلاریا و تنها فرزندش را نیز اسیر کرد و نزد سرسی برد. رخدادی که هر دوی آنها را درون یک سیاهچال گیر انداخت و منجر به آلوده شدن خون دخترِ اِلاریا سند به همان زهری که پیشتر خود او با کمکش میرسلا را کشته بود، شد. آخرین سکانسِ سریال با حضور اِلاریا نیز وی را در حالتی نمایش میداد که باید تا چند روز آینده، به ذرهذره جان دادن دخترش نگاه میانداخت. در لحظهی آغاز فصل هشتم، بدون شک دختر او مرده است و حتی احتمال تایید مرگ خود او توسط یکی از شخصیتها نیز وجود دارد. ولی اگر اِلاریا زنده مانده باشد و مثلا توسط تیان گریجوی و همراهبا یارا نجات داده شود، بعید نیست که تماشاگران باتوجهبهشدتِ تلخیِ انتقامِ گرفتهشده از او، توانایی پذیرشش بهعنوان یکی از همراهان اصلی پروتاگونیستهای داستان را داشته باشند.
۲۶- شاهِ شب (The Night King)
مکان حضور فعلی: Eastwatch
از سرزمینِ همیشه زمستان تا هاردهوم و بعد هم خود دیوار؛ مسیر بلندی که در گذشته زیر پا گذاشته شدنش توسط مردگان ناممکن خوانده میشد و نایتکینگ، سرتاسر آن را با کسب پیروزیهای بیشتر و افزودن بر تعداد سربازان ارتش بزرگ خویش، پیمود. او حالا سوار بر ویسِریون یعنی یکی از سه اژدهایانی که دنریس در اختیار داشت، دیوار را هم پشت سر گذاشته است و بالاخره وارد سرزمینهای جنوبِ این سد جادویی که ناشکستنی خطاب میشد، شده است. آخرین سکانس فصل هفت، شاهِ شب را در مرز کشیدهشده مابین سرزمینهای زندگان و مردگان در ایستواچ به تصویر کشید. ولی او مشخصا هر لحظه، به مناطقی آشناتر نیز، نزدیک و نزدیکتر خواهد شد.
یک تئوری دربارهی دایرولف اصلی خاندان استارک؛ آریا
(خطر اسپویل برخی از جزئیات فصل هشتم)
یکی از مشکلات اکثر تئوریهای مطرح و معروفی که میخواهند بخشی از آیندهی سریال را پیشبینی کنند، بنا شدن نود درصد حرفهایشان روی کتابهای مارتین است که خواه یا ناخواه باید پذیرفت الزاما تمامی بخشهایشان به Game of Thrones انتقال پیدا نکرده و نخواهد کرد. اما این وسط یک گمانهزنی جذاب هم وجود دارد که فقط و فقط برآمده از توجه جدیترِ تماشاگران به اتفاقاتِ افتاده در خود سریالِ شبکهی HBO است و در مرکز آن، آریا استارک و سرسی لنیستر قرار میگیرند. در سکانسی از قسمت ششم فصل سوم سریال با نام Walk of Punishment، آریا برای اولینبار با ملیساندرا روبهرو میشود و ملیساندرا نیز بعد از در دست گرفتن صورت او، دیالوگ خاصی را تقدیمش میکند:
من در وجود تو تاریکی خاصی را میبینم و در عمق آن تاریکی، چشمهایی را که به من خیره شدهاند؛ چشمهایی قهوهایرنگ، آبیرنگ و سبزرنگ. چشمهایی که [توسط تو] برای همیشه بسته خواهند شد. ما دوباره با یکدیگر ملاقات خواهیم کرد.
در قدم اول، صحبتهای ملیساندرا خبر از قطعیت رویارویی او با آریا در فصل هشتم میدهند. به آن دلیل که این دو بعد از سکانس گفتهشده، هرگز مستقیما با یکدیگر مواجه نشدهاند و از طرفی جدیت حرفهای زن سرخپوش هم انقدر زیاد به نظر میآید که ابدا نتوان حقیقت داشتنشان را انکار کرد. اما همهچیز از جایی جالبتر میشود که رنگ چشم آدمهای کلیدی و مهمی را که تا امروز توسط آریا کشته شدهاند، به یاد بیاوریم و به Meryn Trant و Polliver که هر دو چشمانی قهوهای داشتند و Waif (همان دختر بدونِ اسم قاتل که از سوی مردان بیچهره و به خاطر نافرمانی آریا او را به مرز جان دادن رساند) و والدر فریِ حرامزاده و چشمان آبیشان فکر کنیم. اینگونه متوجه میشویم که آریا تا این لحظه، هیچ شخصی با چشمانی به رنگ سبز را نکشته است و از قضا یک نفر از دو نفرِ باقیمانده در فهرستِ مرگ او، شخصی نیست به جز سرسی لنیستر با چشمان سبزرنگش. موردی که سبب میشود احتمال کشته شدن سرسی توسط آریا در فصل هشتم به اوج خود برسد و بهدنبال آن، صحبتهای بهخصوص ملیساندرا نیز بالاخره بهصورت کامل تفسیر شوند. علاوهبر تمامی اینها، باتوجهبه پنج ثانیه از فوتیجهای رسمی منتشرشده از فصل هشتم، به نظر میرسد که سانسا استارک هم با وجودِ خوشآمدگویی ظاهریاش به دنریس، مشکلاتی با واگذار کردن کامل اختیاراتِ وینترفل به مادر اژدهایان خواهد داشت و اگر قرار بر درگیری مستقیم آریا با ملکهی مجنون کشور باشد، شاید در شمال هم سانسا جنگی سردتر را برعلیه دنریس ترتیب دهد. زیرا دختران کمنقصترین قهرمان کل سریال یعنی لرد ادارد استارک، هرکدام روشهای خاص خود برای مبارزه را دارند و مانند پدرشان، هرگز مقابل عدالتی که خودشان به آن باور نداشته باشند، سر خم نمیکنند.
(پایان خطر اسپویل)
حالا نوبت شما است. تا به ما و دیگر کاربران میدونی بگویید راجع به تکتک موضوعات بیانشده چه فکری میکنید و چه موارد دیگری را لایق به یاد داشتن، پیش از آغاز کردن پروسهی تماشای فصل هشتم سریال Game of Thrones میدانید.