مومو نوجوان فرانسوی-عربی است که داستان را از زمان سه سالگیاش تعریف میکند. او یکی از بچههایی است که رزا خانم در طبقه ششم یک ساختمان بدون آسانسور نگهداری میکند. بچههایی از مادران روسپی که به رزا خانم سپرده شدهاند. داستان مثل خیلی از داستانهای دیگر درباره رنج، فقر و تنهایی است. درباره محلههای شلوغ و مهاجرنشین پایین شهر. موموی کتاب زندگی در پیش رو اما روایت متفاوتی از این محله بازگو میکند. زبانی شیرین و خودمانی دارد و چیزهایی را درباره محله و آدمهایش و فقر و غربت میگوید که با وجود موضوعی نسبتا تکراری، بسیار تازه است. میگویند رومن گاری کتاب زندگی در پیش رو را با نام مستعار امیل آژار منتشر کرد تا بتواند برای دومین بار جایزه گنکور را کسب کند! اینکه نویسنده یک کتاب تا این حد از درخشش اثر خود مطمئن باشد، خیلی عجیب است. این اطمینان نویسنده از اثر نشاندهنده این است که رومن گاری با تمرکز و وسواسی که برای خودش هم اطمینانبخش بوده، این اثر را نوشته است.
برایتان قسم میخورم که توی دنیا آنقدر بیتوجهی زیاد است که مجبور به انتخاب هستیم، عینا مثل تعطیلات که نمیشود هم به ییلاق رفت هم به کنار دریا. آدم مجبور است از بین بیتوجهیهای دنیا آنهایی را بیشتر میپسندد انتخاب کند.
چیزهایی که باید پیش از خواندن کتاب زندگی در پیش رو بدانید
زندگی در پیش رو هم مثل دیگر کتابهای رومن گاری در بستر یک موضوع پرکشش، نکتههای زیاد و جالبی را درباره زندگی بازگو میکند و در پایان کتاب شما هم یک قصه پرفراز و نشیب خواندهاید و هم از نویسنده چیزهای زیادی یاد گرفتهاید. کتاب زندگی در پیش رو را لیلی گلستان ترجمه کرده است. مترجم سرشناسی که همواره انتخابهایش برای ترجمه مهر تاییدی بر ارزشمند و خواندنی بودن آن کتاب بودهاست. ترجمه کتاب زندگی در پیش رو بسیار روان است و مترجم همانطور که خودش گفته، سعی کرده است تا جایی که امکان داشته به متن اصلی وفادار بماند. نکته آخر که مترجم هم در مقدمه این کتاب نوشته این است که مومو یک کودک معمولی نیست. با آدمهای بسیار بزرگتر از خودش رفتوآمد میکند، حرفهای بزرگتر از سنش میزند و گاهی جملهبندیهایش اشکال دستوری دارد. این موضوع ممکن است در بیست صفحه اول کمی ذهنتان را مغشوش کند اما نگران نباشید؛ خیلی زود به روش گفتار و زبان شیرین او عادت میکنید.