نخستین معنایی که با شنیدن عبارت رشد اقتصادی به ذهن میرسد، افزایش تولید کالا و خدمات و رونق بازار و بهبود وضعیت اقتصادی مردم است. ولی چه عواملی موجب رشد اقتصادی میشود و چگونه میتوان به رشدی پایدار رسید؟ در اینجا به زبانی ساده و با استفاده از نمودار، عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی را بیان میکنیم و به عواملی که مانع رشد اقتصادی میشوند نیز اشاره میکنیم.
رشد اقتصادی یعنی چه؟
در واقع رشد اقتصادی به دو معناست:
- بر اساس نخستین و رایجترین تعریف، رشد اقتصادی یعنی افزایش بازدهی اقتصاد، در طول دورهای زمانی که حداقل ۲ دورهی ۳ ماههی متوالی است.
- تعریف دوم رشد اقتصادی، عبارت است از افزایش آنچه اقتصاد میتواند تولید کند، در صورتی که از تمام منابع کمیاب خود استفاده کند. افزایش پتانسیل تولیدی اقتصاد را میتوان با استفاده از حرکتِ رو به بیرونِ منحنی امکانات تولید (PPF) آن اقتصاد، نشان داد.
سادهترین راه برای نشان دادن رشد اقتصادی، تقسیم کردنِ تمام کالاها به دو دستهی اصلیِ «کالاهای مصرفی» و «کالاهای سرمایهای» است. جابهجاییِ رو به بیرونِ منحنی امکانات تولید به این معنی است که ظرفیت اقتصاد برای تولید، افزایش یافته است.
چه عواملی موجب رشد اقتصادی میشود؟
در منحنی امکانات تولید، رشد به عنوان افزایشِ بازدهیِ بالقوه در طول زمان تعریف میشود و با تغییر مکانِ رو به بیرون منحنی، نمایش داده میشود. تغییر مکانِ رو به بیرونِ منحنی امکانات تولید به این معنی است که ظرفیت تولیدِ تمام کالاها در اقتصاد، افزایش یافته است. این اتفاق زمانی رخ میدهد که اقتصاد، به بعضی از موارد زیر، یا تمام این موارد متعهد شده باشد:
۱. بهکارگیری فناوریهای جدید
سرمایهگذاری بر روی فناوریهای جدید، بازدهی بالقوه برای تمام کالاها و خدمات را افزایش میدهد؛ زیرا بدون شک فناوریهای جدید کارآمدتر از فناوریهای قدیمی هستند. «مکانیزاسیون» گسترده در قرنهای ۱۸ و ۱۹ به بریتانیا امکان داد تا مقادیر عظیمی از بازدهی را از منابع نسبتا اندکی به دست آورد و به نخستین کشور کاملا صنعتی جهان تبدیل شود. در سالهای اخیر، نرخ رشد سریع چین، تا حد زیادی مدیون بهکارگیری فناوریهای جدید در فرآیند تولید است.
اگر مقداری ناکافی از منابع، به کالاهای سرمایهای اختصاص داده شود، اقتصاد رشد نخواهد کرد. در واقع، به دلیل اینکه در طول زمان از ارزش سرمایه کاسته میشود، بخشی از منابع باید به کالاهای سرمایهای اختصاص داده شود تا اقتصاد در اندازهی فعلی خود باقی بماند و کوچکتر نشود.
۲. تقسیم کار و تخصصی شدن وظایف
تقسیم کار (اختصاص دادنِ بخشهای مختلف کار به افراد مختلف) یعنی چگونه میتوان تولید را به وظایف مختلفی تقسیم کرد و امکان توسعهی ماشینآلات را برای کمک به تولید فراهم نمود و زمینهای را فراهم کرد تا نیروی کار، در محدودهی کوچکی از کارها تخصص پیدا کند. تقسیم کار و تخصصی شدن وظایف میتواند موجب رشد قابل توجهی در ظرفیت تولیدی شود و منحنی امکانات تولید را به سمت بیرون حرکت دهد.
۳. بهکارگیری روشهای جدید تولید
روشهای جدید تولید، موجب افزایش بازدهی بالقوه میشود. برای مثال، استفاده از کارِ گروهی در تولید وسایل نقلیهی موتوری در دههی ۱۹۸۰، موجب کاهش ضایعات شد و بهرهوری را تا حد قابل قبولی بهبود بخشید. استفادهی گسترده از روشهای تولیدی که توسط رایانه کنترل میشوند مانند رباتیک، پتانسیل تولیدی بسیاری از شرکتهای تولیدی را به طور چشمگیری افزایش داده است.
۴. افزایش نیروی کار
افزایش نیروی کار به اقتصاد امکان میدهد تا بازدهی بالقوهی خود را افزایش دهد. این افزایش میتواند از طریق رشد طبیعی جمعیت و در شرایطی ایجاد شود که نرخ تولد، بیشتر از نرخ مرگومیر است یا از طریق مهاجرت خالص و در شرایطی ایجاد شود که میزان مهاجرت به داخل کشور، بیشتر از مهاجرت به خارج از آن است.
۵. کشف مواد اولیهی جدید
کشف منابع مهمی مانند نفت، ظرفیت تولیدی اقتصاد را افزایش میدهد.
جابجاییِ منحنی امکانات تولید به سمت داخل
زمانی منحنی امکانات تولید، به سمت داخل تغییر مکان میدهد که اقتصاد دچارِ زیان شده باشد، یا بعضی از منابع کمیاب آن به پایان رسیده باشد. این مسئله موجب کاهش پتانسیل تولیدی اقتصاد میشود.
در چه شرایطی منحنی امکانات تولید به سمت داخل حرکت میکند؟
۱. به پایان رسیدنِ منابع
اگر منابع مهم تجدیدناپذیر مانند نفت به پایان برسد، ظرفیت تولیدی اقتصاد کاهش مییابد. اگر روشهای تولیدی فوقالعاده کارآمدی به کار گرفته شود یا کشور، در تولید کالا از منابع تجدیدناپذیر، بیش از حد تخصص یافته باشد، این اتفاق با سرعت بیشتری رخ میدهد. در مقابل، رشد پایدار یعنی نرخ رشد فعلی نباید به اندازهای سریع باشد که نسلهای آینده، از مزایای منابع کمیاب مانند منابع تجدیدناپذدیر و محیط زیستی پاک، محروم شوند.
۲. عدم سرمایهگذاری
عدم سرمایهگذاری در سرمایهی انسانی و سرمایهی واقعی، برای جبران کاهش ارزش، موجب کاهش ظرفیت اقتصاد میشود. سرمایهی واقعی مانند ماشینآلات و تجهیزات، در اثر استفاده، کهنه و فرسوده میشود و بهرهوری آن در طول زمان کاهش مییابد. با کاهش بازدهی سرمایهی واقعی، بهرهوری نیروی کار نیز کاهش مییابد. کیفیت و بهرهوری نیروی کار نیز به کسب مهارتهای جدید بستگی دارد. بنابراین اگر اقتصادی بر روی نیروی انسانی و فناوری سرمایهگذاری نکند، منحنی امکانات تولید آن به آرامی به سمت داخل حرکت خواهد کرد.
۳. نابودی زیرساختها
درگیری نظامی در بسیاری از موارد، موجب از میان رفتنِ کارخانهها، مردم، ارتباطات و زیرساختها میشود.
۴. بلایای طبیعی
اگر فاجعهای طبیعی مانند سونامی روز بوکس سال ۲۰۰۵ یا زلزلهی هائیتیِ سال ۲۰۱۰ رخ دهد، منحنی امکانات تولید اقتصاد، به سمت داخل حرکت خواهد کرد.
سرمایهگذاری و رشد اقتصادی
به تخصیص منابع محدود و کمیاب به کالاهای سرمایهای (مانند ماشینآلات)، سرمایهگذاری واقعی گفته میشود.
برای دستیابی به رشد بلندمدت، اقتصاد باید از بیشتر منابع سرمایهای خود برای تولید کالاهای سرمایهای استفاده کند. در نتیجه در کوتاهمدت، استانداردهای زندگی کاهش مییابد، زیرا منابع کمتری به کالاهای مصرفی و مصرف خصوصی اختصاص مییابد. ولی افزایش سرمایهگذاری بر روی کالاهای سرمایهای، دستیابی به بازدهی بیشتری از تولید کالاهای مصرفی در بلندمدت را امکانپذیر میکند. یعنی این فداکاری کوتاهمدت موجب میشود که استانداردهای زندگی در آینده، افزایش بیشتری یابد. از این رو اقتصادها باید میانِ وجود سطح بالایی از مصرف در کوتاهمدت و در بلندمدت، یکی را انتخاب کنند.
سرمایهگذاری
اگر اقتصادی انتخاب کند که کالاهای سرمایهای بیشتری را در مقایسه با کالاهای مصرفی تولید کند (نقطهی A در نمودار)، رشد آن بیشتر از زمانی خواهد بود که منابع بیشتری را به تولید کالاهای مصرفی اختصاص داده است (نقطهی B در نمودار زیر).
در اینجا بده-بستانی میان کوتاهمدت و بلندمدت وجود دارد. اقتصاد باید در کوتاهمدت، از منابع برای تولید سرمایه (به جای کالاهای مصرفی) استفاده کند. در این حالت، در کوتاهمدت استانداردهای زندگی کاهش مییابد، زیرا منابع کمتری به کالاهای مصرفی و مصرف خصوصی اختصاص مییابد. ولی در بلندمدت، افزایش سرمایهگذاری بر روی کالاهای سرمایهای، موجب میشود که بازدهی تولید کالاهای مصرفی، افزایش یابد. یعنی تحمل این دورهی کوتاهمدتِ کاهش استانداردهای زندگی به دلیل افزایش سرمایهگذاری بر روی کالاهای سرمایهای موجب میشود که در آینده، استانداردهای زندگی افزایش بیشتری یابد (در مقایسه با شرایطی که در آن، بیشتر منابع، به کالاهای سرمایهای اختصاص داده نشده باشد).
رشد نامتقارن
رشد نامتقارن، یعنی اقتصاد به دلیلِ افزایش بهرهوری در یکی از بخشهای اقتصاد، رشد کند. برای مثال، بهبود در فناوری به کار گرفته شده در صنعت Y (مثلا صنعت تولید وسایل نقلیهی موتوری) را که در مورد صنعت X (مثلا صنعت تولید مواد غذایی) ایجاد نشده، میتوان با جابهجایی رو به بیرونِ منحنی امکانات تولید، فقط از محور Y نشان داد.
جابهجایی عوامل تولید
اگر نیروی کار یا سایر منابع، از یک بخش به بخش دیگری منتقل شوند، وضعیت منحنی امکانات تولید تغییر خواهد کرد و حداکثر بازدهی در صنعتی که منابع را دریافت کرده افزایش مییابد و حداکثر بازدهی در صنعتی که منابع را از دست داده، کاهش مییابد.
برگرفته از: economicsonline