گاهی در زندگی به نظر میرسد که به بنبست رسیدهاید یا بر سر دوراهی قرار گرفتهاید. شاید هم احساس کنید به جادهای رسیدهاید که به ناکجاآباد میرود. فرقی نمیکند در چه مرحلهای از زندگی باشید؛ هر جا که احساس کنید خوشحال نیستید یا نمیدانید چطور باید ادامه بدهید، بایستید و به راهی که آمدهاید نگاه کنید.
به خاطر میآورم که در دوران دبیرستان فکر میکردم باید شغلی انتخاب کنم که برای ۵۰-۶۰ سال آینده خوشبختیام را تضمین کند! چقدر به خودم سخت گرفته بودم! آدم چطور میتواند بداند چه چیزی او را تا آخر عمر خوشحال میکند؟ آنهم وقتی شانزده سال بیشتر ندارد و هنوز تماشای «فوتبالیستها» به هیجانش میآورد؟ پیشبینی وضع پنج سال بعد هم نشدنی است، چه برسد به تمام عمر.
فرقی نمیکند چه کار یا مسیری را برای ادامه زندگی خود انتخاب کنیم، در هر حال مهم این است که بدانیم اولین گام به سوی خوشحالی و خوشبختی آینده، انتخاب درست مسیر است. برای این کار باید به چند نکته توجه کنید.
نمیتوانید تمام آینده را از حالا بسازید
همهی ما میدانیم که میخواهیم خوشحال و خوشبخت باشیم، اما شاید همهی ما آنقدر خوششانس نباشیم که از همان ابتدا بدانیم چه کاری برایمان جذابیت دارد یا میخواهیم در نهایت با زندگیمان چه کنیم. شاید هم علائق و تمایلات متفاوتی داشته باشیم که اولویتبندی آنها کار سختی باشد و مجبور به آزمون و خطا شویم.
یادتان باشد که نمیدانید فردا برایتان چه پیش میآید. به قول معروف «سیبی که بالا میاندازی تا پایین آمدن هزار چرخ میخورد». اما میشود فهمید چه چیزی همین حالا خوشحالتان میکند. اگر آن چیز، کاری که میکنید یا جایگاهی که حالا در آن هستید نیست، کنارش بگذارید.
من یک سال به عنوان معلم جایگزین کار کردم تا ببینم آیا معلم بودن برایم جذابیت دارد یا نه. اگرچه آن تجربه برایم لذت فراوانی داشت، بعد از یک سال صحبت با سایر معلمها و انجام دادن بعضی از کارهایشان، به این نتیجه رسیدم که این شغل مناسب من نیست.
بپذیرید که زندگی قطعیت ندارد
هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد. درست وقتی فکر میکنید همه چیز دارید، ناگهان ممکن است در عرض یک هفته از محل کارتان اخراج شوید، خانهتان را از دست بدهید، تصادف کنید یا حتی کشورتان درگیر جنگ شود. این چیزها باعث ناراحتی و افسردگی میشوند، اما نباید بگذارید این حالت زیاد طول بکشد. همیشه ذهن خود را آماده نگه دارید تا بتوانید این عدم قطعیتها را به نفع خودتان تغییر بدهید. از هر اتفاق بدی میتوان به عنوان وسیلهای برای ایجاد اتفاقهای خوب استفاده کرد. حتما شما هم داستان آن دختر سوری را شنیدهاید که اخیرا برای فرار از جنگ و رسیدن به اروپا چندین ساعت در آبهای سرد شنا کرد و امسال موفق به کسب سهمیه المپیک سال ۲۰۱۶ در رشتهی شنا شد.
از خودتان سوال کنید
کمی برای خودتان وقت بگذارید و سئوالات کوچک و بزرگی از خودتان بپرسید. خودتان را بشناسید. فکر کنید. چیزهایی را که به آنها علاقهمند هستید برای خودتان بنویسید و ببینید اگر وقت و پول داشتید دلتان میخواست چکار کنید. رویاهای بزرگ داشته باشید. منطق را کنار بگذارید و واقعا خودتان را در حال انجام دادن آن کار تصور کنید.
به خاطر دارم هنگام انتخاب رشتهی دانشگاهی با یکی از معلمان دبیرستان مشورت کردم و به او گفتم که بین انتخاب یکی از دو مسیر مردد هستم. به من گفت «حتی اگر لازم باشد یک هفته با خودت خلوت کن و ببین رویایت در انتهای کدام یک از این دو مسیر است.» عمل نکردن به این توصیهی او باعث شد سالها دیرتر به آنچه آروزیش را داشتم برسم.
فعالانه جستجو کنید
وقتی بچهها در مورد تعیین رشته و شغل آیندهشان با من مشورت میکنند اغلب به آنها میگویم بهتر است هر کلاس یا دوره یا کارگاهی را که به نظرشان جالب میرسد، بگذرانند و به این ترتیب بفهمند چه چیزی را دوست «ندارند» تا از لیست احتمالات خط بزنند. صرف وقت و انرژی برای امتحان کردن یا آشنا شدن با چیزهای مختلف به همان اندازهی پیش رفتن در کاری که دوست دارید اهمیت دارد. حتی میتوانید در زمینهای که فکر میکنید به آن علاقهمند هستید کار داوطلبانه یا دستیاری انجام دهید تا مطمئن شوید همان چیزی است که میخواهید.
ممکن است مسیر علاقهتان را بلافاصله بعد از پایان دبیرستان پیدا نکنید، اما اگر جستجوی شما فعالانه و هدفمند باشد، وقتی که برای یافتن مسیر صرف میکنید وقت تلفشده محسوب نمیشود حتی اگر بیشتر از زمان معمول باشد.
حواسپرتی را کنار بگذارید، وقت تلف نکنید
ببخشید که رک میگویم، اما شما جوانتر نمیشوید! اگر وقتتان را صرف دنبال کردن رویاهایتان نکنید، چشم به هم بزنید میبینید که به آخر خط رسیدهاید و چیزی جز چند پست فیسبوکی یا چند سریال تلویزیونی که تماشا کردهاید در کولهبارتان نیست. اگر در مورد رویایتان جدی هستید، چه کار هنری باشد، چه تبدیل شدن به یک برنامهنویس پولدار و مشهور، بهتر است تکانی به خود بدهید. قدم اول را بردارید: فیسبوک را ببندید و کار را شروع کنید. اینکه بنشینید و رویا ببافید که چه کارهای بزرگی میتوانید بکنید، شما را به جایی نمیرساند.
رها نکنید
زندگی مسیری پرفراز و نشیب است، مسیری که در آن اتفاقات مختلفی ممکن است برای شما بیفتد. اگر به هر دلیلی- مالی، خانوادگی، فرهنگی و…- نمیتوانید کاری را که دوست دارید به عنوان کار اصلی انجام دهید، آن را کنار نگذارید و به صورت تفریح ادامه بدهید. این کار حداقل باعث میشود که زندگی برایتان جالب و جذاب شود. مثلا شاید کار قلمزنی را دوست داشته باشید. اگر آن را ادامه بدهید، از زندگی لذت بیشتری خواهید برد و احساس حسرت نخواهید داشت. حتی ممکن است بتوانید کارهایتان را بفروشید و درآمد کسب کنید. به علاوه، شاید بتوانید با صرف زمانی بیشتر از حالت معمول در این کارِ تفریحی استاد شوید و بعد آن را به صورت حرفهای ادامه بدهید.
از راحت نبودن نترسید
زندگی همیشه راحت نیست. گاهی برای انجام دادن همهی کارهایی که دلمان میخواهد، پول یا امکانات نداریم. اگر کاری یا چیزی هست که واقعا میخواهید آن را دنبال کنید، باید خودتان را برای مقداری ناراحتی آماده کنید. مثلا، اگر دلتان بخواهد به طبیعت نزدیکتر باشید، باید بساط زندگی را از آپارتمان شیک و تمیزتان جمع کنید و در کلبهای روستایی پهن کنید. ممکن است آب لولهکشی یا برق نداشته باشید و کلبه مطمئنا از آپارتمان شهریتان کوچکتر خواهد بود اما به هیچکدام از اینها اهمیت ندهید چون هم جای زیباتری زندگی میکنید و هم به دنبال رویایتان رفتهاید.
پسانداز کنید
اگر برای دنبال کردن رویاهایتان لازم باشد به جای دیگری نقل مکان کنید یا ادامه تحصیل بدهید ممکن است مجبور باشید کاری را شروع کنید -هرکاری- تا بتوانید برای رویایتان پول پسانداز کنید. مثلا باید چند سال کار کنید تا از درآمد آن بتوانید برای تهیهی وسایل کار هنریتان استفاده کنید. معلوم است که دلتان میخواهد از راه هنر پول دربیاورید، اما حالا نمیشود؛ هنوز استادکار نشدهاید و شهرتی به دست نیاوردهاید. پس یکی از کارهایی را که دوست دارید، انجام دهید تا هزینهی رفتن به دنبال رویایتان تأمین شود.
هوشیار باشید
شاید فرصتها پشت در باشند، آن را باز کنید. باید هوشیار باشید تا فرصتهایی را که سر راهتان قرار میگیرند تشخیص بدهید و از آنها استفاده کنید. گاهی زمان مناسب نیست ولی اهمیتی ندارد. فرصتها هر زمانی که بخواهند پیش میآیند؛ اگر در را باز نکنید میگذرند و سراغ نفر بعدی میروند.
در تعیین مسیر زندگی مهمترین مسئله این است که باید تصمیم بگیرید و عمل کنید- حتی اگر دست آخر از آن کار متنفر شوید یا دلتان بخواهد کار دیگری بکنید. وقتی به پایان خط برسید از کارهایی که کردهاید و در آنها شکست خوردهاید پشیمان نخواهید بود، بلکه حسرت کارهایی را خواهید خورد که هرگز نکردهاید.
پس همین حالا شروع کنید. لپتاپ را کنار بگذارید و قدم اول را بردارید.
برگرفته از: lifehack.org