دوستداران ادبیات ژاپن، حتما نام «میشیما» و «کوبو آبه» را شنیدهاند. نویسندگان بزرگی، که در ژاپن بسیار شناخته شدهاند. اما بین نویسندههای معاصر ژاپنی بدون شک آثار «هاروکی موراکامی» بیشترین مخاطب جهانی را داشتهاند. نویسندهای که کتابهایش از محبوبترین کتابها بین مخاطبان این روزهای کتاب است. او در ایران نیز مثل سایر نقاط جهان نویسندهای محبوب و پرطرفدار است. در ژاپن اما وضع به کلی فرق میکند. موراکامی در ژاپن یک «قهرمان ملی» محسوب میشود. تنها نویسندهی زندهی ژاپنی که توانسته است تا این حد طرفدار جهانی داشته باشد. مردی که در کشور خودش آنقدر محبوب است که در دورهای از زندگی خود، مجبور شد برای دوری از هیاهو و یافتن خلوتی برای نوشتن، کشورش را ترک کند. موراکامی با نوشتن رمان«جنگل نروژی» به شهرت رسید. این رمان در ژاپن بیش از ده میلیون فروخت و این آماری افسانهای برای فروش کتاب نویسندهای تازهکار محسوب میشد. «جنگل نروژی» در ایران بهتازگی ترجمه شده و در هفته های اخیر نیز به لیست پرفروشها راه پیدا کرده است. این اتفاق برای سایر رمانهای او نیز افتاده و همگی آنها بین پرفروشهای بازار ایران قرار گرفتهاند. رمانهایی مثل «کافکا در کرانه»، «۱Q84» و «کجا ممکن است پیدایش کنم؟»
موراکامی بعد از سن سی سالگی نوشتن را شروع کرد. یعنی درست زمانی که بیشتر آدمها تمایل زیادی به تغییر مسیری که انتخاب کردهاند، ندارند. او در جایی میگوید: «بیست تا سیسالگی را با همسرم، صرف انجام انواع و اقسام کارهای مختلف کردیم، تا بتوانیم قرضهای بانکیمان را بپردازیم!». موراکامی بعد از دیدن یک مسابقه بیسبال ایدهای در ذهنش شکل گرفت و همان ایده تبدیل شد به رمان اول او یعنی: «به آواز باد گوش بسپار». بعد از استقبال مردم از رمانهایش، کسب و کار خود را رها میکند و تبدیل میشود به نویسندهای تمام وقت. نویسندهای که حالا از پرخوانندهترین نویسندگان معاصر محسوب میشود و چند سالی است که حتی گمانهزنیهایی برای اهدای نوبل ادبیات به او نیز شنیده میشود. موراکامی به زبان ژاپنی می نویسد زبانی که به علت دشواری درنوشتن و خواندن حتی دربین ده زبان پویای جهان نیز قرار نمیگیرد. اما نثر او به قدری ساده، سلیس و تصویری است که به راحتی خواننده را همراه داستان میکند و او را تا آخر قصه سرزنده نگه میدارد. شاید دلیل این امر نیز از ملیت نویسنده سرچشمه گرفته باشد. هرچند بسیاری از منتقدان، موراکامی را دنبالهرو نویسندگان آمریکایی میدانند اما تاثیر فرهنگ ژاپنی در نوشتههای او غیر قابل انکار است. فرهنگی که در آن سادگی و بیآلایشی، قدمتی طولانی دارد. ژاپنیها اغلب میل به تجمل ندارند و سادگی جزو لاینفک فرهنگشان است. این را از نوع معماری خانهها تا نحوهی لباس پوشیدن و حتی طراحی پرچمشان نیز میتوان فهمید. به همین دلیل است که یکی از معروفترین ضربالمثلهای ژاپنی این عبارت است: «بشقاب قرمز، نیاز به تزئین ندارد!»