شاید قبلا نام بو برومل را شنیده باشید؛ کسی که او را اسطوره شیکپوشی تاریخ مینامند. تأثیرگذاری او روی سبک لباسهای مردانه تا حدی بود که اگر او را اولین اینفلوئنسر تاریخ بدانیم، گزاف نگفتهایم. اگر کنجکاوید بدانید بو برومل که بود و دوران زندگیاش چطور گذشت، این مطلب را بخوانید.
اوایل زندگی بو برومل
جورج برایان برومل با نام مستعار بو (Beau)، در ۷ ژوئن ۱۷۷۸ در خیابان داونینگ لندن به دنیا آمد. نام پدرش ویلیام و نام مادرش مری ریچاردسون بود. ویلیام منشی خصوصی لرد فردریک نورث، عضو پارلمان بریتانیا و نخستوزیر این کشور از سال ۱۷۷۰ تا ۱۷۸۲ بود. خانواده برومل بهلطف سختکوشی پدر و ارتباطهایی که با افراد ارزشمند داشتند، از سبک زندگی متوسطی برخوردار بودند.
پدر بو در سال ۱۷۸۳ از سیاست بازنشسته شد و در دانینگتون گرو در برکشایر ملکی را خریداری کرد. او خیلی دوست داشت دو پسرش بو و ویلیام که همنام خود او بود، زندگی بهتری داشته باشند و مانند یک جنتلمن واقعی روزگارشان را بگذرانند. منظور ما از جنتلمن همان معنای سنتی آن است؛ یعنی مردی ثروتمند که امتیازهای خاصی داشته باشد.
با این هدف، ویلیام در سال ۱۷۸۶، پسرانش را به ایتون فرستاد تا در مدرسه شبانهروزی نخبگان انگلیسی تحصیل کنند. در آنجا بو با اشراف دمخور شد و بهخاطر رفتار متین و شوخطبعی خاصی که داشت، توانست در دل همکلاسیها و معلمانش جا باز کند. همانجا بود که بو متوجه شد استعداد زیادی در زمینه مد و لباس دارد. یکی از اولین خلاقیتهایی که به خرج داد تزئین کراوات سفیدش با یک سگک طلایی بود. این کراوات را همه دانشآموزان در آن مدرسه میپوشیدند و وقتی بو این کار را انجام داد توجه همه را جلب کرد. در همان دوران به او لقب باک برومل (Buck Brummell) دادند.
میراث بزرگ خانوادگی
در سال ۱۷۹۴، پدر خانواده درگذشت. در آن زمان رسم بر این بود که تمام ثروت خانواده به پسر بزرگ میرسید؛ مگر اینکه پدر طور دیگری وصیت میکرد. پدر که این موضوع را میدانست، از قبل ترتیبی داد که ملکش بین هر سه فرزندش بهطور مساوی تقسیم شود. ارزش دارایی پدر ۶۰ هزار پوند بود و قرار شد آن را به امانت نگه دارند تا بچهها به سن قانونی برسند. اگر با شاخصهای امروزی محاسبه کنیم، این ثروت بزرگ معادل ۵ میلیون پوند امروزی بود و اگر شاخص درآمد نسبی را در نظر بگیریم، به بیش از ۷۰ میلیون پوند میرسید.
در مه همان سال، بو که حالا ۱۶ ساله بود، فارغالتحصیل شد و به دانشگاه معتبر آکسفورد رفت؛ اما یک ترم بعد دانشگاه را ترک کرد. درست مانند یک اینفلوئنسر مدرن امروزی، برومل میخواست بر پیشرفت برند شخصی خودش تمرکز کند.
در آن زمان، مردان لوبون تون بهخاطر استایل و لباسهایشان بسیار موردتوجه بودند. میدانیم که خانواده برومل جزو طبقه متوسط بودند و برومل جزو اشراف به حساب نمیآمد. از سوی دیگر، میراثی که پدرش برایش گذاشته بود، بااینکه چشمگیر بود، برای رسیدن بو به جایگاه اجتماعی بالا کافی نبود. بنابراین اگر میخواست با این افراد دمخور شود، به دوستی نیاز داشت که به او تکیه کند. در بخشهای بعد خواهیم دید که چطور توانست به دوست صمیمی جورج آگوستوس فردریک، شاهزاده ولز، تبدیل شود که یکی از قدرتمندترین افراد کشور بود و بعدها پادشاه جورج چهارم شد.
ورود بو برومل به ارتش
بعد از ترک دانشگاه، بو که تصمیم گرفته بود به شاهزاده ولز نزدیک شود، به خدمت سوارهنظام درآمد. برای این کار در هنگ شاهزاده یعنی دهمین لایت دراگونز (10th light dragons) ثبتنام کرد. او امیدوار بود که بتواند فرصتی برای ملاقات با جورج به دست آورد.
افراد این هنگ که خودشان را هوسار مینامیدند، بینظم بودند، یونیفرمهای پیچیدهای میپوشیدند، در نوشیدن زیادهروی میکردند و بیاخلاقی از صفات آنها بود. بااینحال برومل بین آنها به درجات بالایی رسید و در سال ۱۷۹۵، ابتدا به درجه ستوان و یک سال بعد به درجه سروان ارتقا یافت. البته زندگی در ارتش چندان هم راحت نبود. یک بار، یک اسب به صورت او لگد زد (شاید هم از روی اسب افتاد، مشخص نیست) که باعث شد بینیاش بشکند و صورت خوشترکیبش کمی آسیب دید.
دوستی بو و شاهزاده ولز
شاید باورکردنی نباشد که چطور یک پسر ۱۶ ساله غیراشرافی توانست ابتدا به هنگ شاهزاده و سپس به قلب او راه پیدا کند. البته اینکه شاهزاده چطور برای اولین بار متوجه بو شد مشخص نیست؛ اما به نظر میرسد احتمالا زمانی که بو هنوز در ایتون بوده است، با شیوه لباسپوشیدن و شوخطبعیاش او را جذب کرده است. تا جایی که در سال ۱۷۹۵، شاهزاده از بو خواست هنگام عروسیاش با پرنسس کارولین او را همراهی کند.
سه سال بعد، بو مجبور شد ارتش را ترک کند. دلیلش این بود که در آن زمان هنگهای بریتانیایی، پادگانهایشان را هرازگاهی از شهری به شهر دیگر منتقل میکردند. هنگامی که هوسار دهم سلطنتی در سال ۱۷۹۸ به شهر منچستر منتقل شد، بو ارتش را ترک کرد و به لندن برگشت؛ زیرا اگر به منچستر میرفت از شاهزاده دور میشد و دیگر نمیتوانست نفوذی را که روی او داشت حفظ کند. یک سال بعد از ترک ارتش، بو به سن قانونی رسید و توانست ارثیهاش را بگیرد. حالا او مردی ثروتمند بود و میتوانست به جایی که میخواهد برسد.
اولین عشق واقعی برومل
با اینکه برومل بهدلیل خوشقیافگی و خوشتیپیاش محبوب زنان بود و با زنان زیادی هم ارتباط داشت، بهندرت درگیر محبت و عشق پایدار میشد. او دوستی عمیقی با لیدی هستر استانهوپ، لیدی الیزابت هاوارد، دوشس روتلند و دوشس دوونشایر که همگی از طبقه اشراف بودند داشت؛ ولی اولین کسی که عاشقش شد خانمی به اسم جولیا استورِر بود که بعدها به جولیا جانستون معروف شد.
بااینحال، نزدیکترین دوست او زنی به نام فردریکا، دوشس یورک بود. او عاشق مهمانیهای خانگی بزرگ در اوتلند بود و به حیوانات علاقه زیادی داشت. به همین دلیل بو یک سگ به نام فیدلیتی به او هدیه کرد و البته او هم برای بو هدایای زیادی میفرستاد. اتفاقا یکی از معدود چیزهایی که بو تا آخرین لحظه عمرش با خود نگه داشته بود، نقاشی مینیاتوری از چشم چپ پرنسس فردریکا بود که نشان میدهد شاید رابطه آنها عمیقتر از دوستی بوده باشد. آن زمان هم که برومل خاطراتش را مینوشت، بهخاطر قولی بود که بابت انتشار آنها به شاهزاده خانم داده بود. بهگفته برومل، با وجود اینکه در آن زمان کاملا از نظر مالی در تنگنا قرار داشت، ولی دور از احترام بود اگر آن خاطرات را چاپ نمیکرد.
آغاز تأثیرگذاری بو برومل و انقلاب در مد لباس مردانه
در سال ۱۷۹۹، برومل به خیابان چسترفیلد شماره ۴ نقلمکان کرد. در آنجا شاهزاده و خانوادههای اشراف به دیدارش میآمدند. او از یک طرف آنقدر خوشتیپ بود که با نحوه لباسپوشیدنش همه را شیفته خود میکرد و از طرف دیگر، دوست صمیمی شاهزاده بود. این عوامل باعث شدند به اوج محبوبیت برسد و نردبان ترقی را بهسرعت طی کند. البته تا این زمان هنوز کسی او را بو صدا نمیزد؛ درواقع در سال ۱۸۰۰ بود که لقب «بو» را به او دادند که بهمعنای «جوان شیکپوش» است.
برومل درواقع انقلابی در زمینه مد ایجاد کرد. تا قبل از آن، لباسهای مردانه بهشدت تحتتأثیر دربار فرانسه قرار داشتند و فقط لباسهایی شیک به حساب میآمدند که پرزرقوبرق بودند. همه مردان شیک از کلاهگیس، پودر موی سفید، عطر، جلیقههای سنگین گلدوزیشده، شلوارهای کوتاه تا زانو و جورابهای بلند استفاده میکردند. کتهای آنها از ابریشم یا مخمل با دکمهها و روبانهای طلایی، مرواریدی و توری دوخته میشد. جابوت (پیراهنهای تزئینشده با تور) هم بسیار محبوب بود.
تا اینکه برومل آمد و همه آن لباسها را با ظاهری ساده، بدون زرقوبرق و خودنمایی جایگزین کرد. بو بهجای کلاهگیس موهای خودش را بهشکلی ساده آرایش میکرد و شلوارهای بلندی میپوشید که درون چکمه قرار میگرفت و بنابراین نیازی به جوراب بلند نداشت. همه اینها را با کتی ساده و پشمی بدون هیچ تزئینی تکمیل میکرد.
او با این کار به دیگران نشان داد که چطور لباسهای ظریف و ساده میتواند مرد را باابهتتر و خوشتیپتر نشان دهد و به این ترتیب، لباسهای نمایشی که اندام مردانه را مبهم یا اغراقآمیز نشان میدادند از مد افتادند. البته لباسهای برومل در عین سادگی، نفیس و از مواد اولیه باکیفیت بودند و برش و دوخت آنها با دست بهشکلی بیعیبونقص تهیه میشد.
رایجترین لباسهای بو برومل
برومل در بیشتر مواقع در طول روز، یک کت آبیرنگ پشمی با جلیقه، پیراهن کتانی مایل به سفید، شلوار چرمی و چکمههای سواری تیره میپوشید و یک کراوات سفید میبست. اگر شبها مهمانی یا برنامهای داشتند، اغلب کت آبی با جلیقه سفید یا مشکی و شلوار مشکی که تا مچ پا بلند بود میپوشید. جورابهای ابریشمی راهراه و کفش راحتی مشکی هم تکمیلکننده ظاهر او بودند. به این ترتیب، برومل بهلطف استعداد ذاتیاش درباره سبک و لباس، توانست شکل بدیعی از مد را ایجاد کند. خیلی زود اشراف و نجیبزادگان انگلیسی در سراسر کشور از سبک لباسپوشیدنش تقلید کردند.
لباسهای مردانه امروزی و ادامه سبک برومل
برای اینکه بدانیم چطور لباسهای مردانه امروزی دنبالهرو سبک برومل بودهاند، باید به مهارت او در ترکیب انواع لباسها از فرهنگهای مختلف برگردیم.
همزمان که برومل در حال راهاندازی یک جنبش مد بریتانیایی بود تا با بیرونکشیدن عناصر و فرمهای موجود در لباسهای بریتانیایی و ترکیب آنها، سبکی ایجاد کند که تحت سلطه کشورهای دیگر نباشد؛ سبکهای رایج لباسپوشیدن مخصوصا سبک پوشش فرانسه که برای چندین دهه بر انگلستان تسلط یافته بود، با انقلاب فرانسه و جنگهای انگلستان علیه ناپلئون بناپارت از بین رفت.
برای مثال، برومل از چکمه، شلوارهای چرمی و لباسهای پشمی استفاده کرد که همگی تداعیکننده لباسهای سنتی خود انگلستان بودند و هنوز هم بهعنوان بخش مهمی از صنعت پوشاک بریتانیا باقی ماندهاند.
برومل از کت فراک با دنباله بلند مخصوصا با دکمههای برنجی استفاده میکرد که در ایتون مد بود. کراواتهایی را استفاده میکرد که بعد از انقلاب در فرانسه محبوب شده بود و در عوض جابوت را از مد انداخت؛ زیرا بعد از انقلاب هرکسی جابوت میپوشید سرش زیر گیوتین میرفت.
حتی سیلوئت ساده و رنگهای خنثای لباسهای برومل، سبک پویا و ظریف لباسهای یونان کلاسیک را منعکس میکرد که در آن زمان بهدلیل محبوبیت مجدد مکاتب نئوکلاسیک و هلنیسم، دوباره مد شده بودند.
بنابراین برومل بهترین جنبهها از رویکردهای فرهنگی مختلف درباره لباس مردانه را میگرفت و آنها را به ترکیبی جهانی تبدیل میکرد. حالا میتوانیم درک کنیم که چرا میگویند لباسهای ترکیبی امروزی، ادامه همان سبک برومل هستند. برای مثال، ترکیب کت به سبک ایتالیایی با پارچه طرح گلنچک (نوعی پارچه چهارخانه) انگلیسی با یک پیراهن جین آمریکایی را در نظر بگیرید.
تأثیر برومل بر اصول لباس مردانه
برومل درک بالایی از تنوع بیپایان لباس داشت و بر این باور بود که ظرافت و سادگی بهتر از شلوغکاری و طرحهای مبالغهآمیز است. او بهجای بهکاربردن رنگهای زیاد، از طیف محدودی از رنگهای مناسب استفاده میکرد و با ایجاد کنتراست و جابهجا کردن رنگها، ترکیبهای جدید به وجود میآورد.
سبک برومل بر کتوشلوار امروزی تأثیر زیادی گذاشت، اما بیشترین تأثیر او را باید روی کتوشلوار اسپرت دانست؛ زیرا او اولین کسی بود که کت و شلوار ناهمرنگ را ترجیح میداد. علاوهبرآن، برومل اهمیت زیادی برای یقه قائل بود و آن را مرکز توجه لباس قلمداد میکرد. به همین دلیل بر استفاده از کراوات و مخصوصا بستن آن بهشکل پاپیون تأکید زیادی داشت.
رنگ لباس شب رسمی برومل معمولا سیاه و سفید با کنتراست زیاد بود؛ ترکیب رنگی که بسیاری از مردان امروزی برای مجالس رسمی آن را ترجیح میدهند.
همچنین گفتیم که برومل در طول روز، کت بلند مورنینگ (یکی از دو نوع کت فراک) با شلواری با رنگ متضاد و جلیقهای بهرنگ روشن میپوشید که امروزه خاندان سلطنتی انگلیس بهوفور از این سبک پیروی میکنند.
شیوههای متفاوت نظافت و دقت در لباسپوشیدن
شیوههای نظافت بو برومل هم با دیگران متفاوت بود. او بهشدت به تمیز و براق نگهداشتن لباسهایش اهمیت میداد و بر این باور بود که مردان بهجای استفاده از پودر مو و عطر، باید روزانه حمام کنند و صورت، دستها و بازوها را در آب خنک بشویند. او هیچوقت روی زمین تف نمیانداخت و این کار را در ظرف نقرهای مخصوص انجام میداد.
همیشه چکمههایش را با شامپاین برق میانداخت. مراسم حمامکردن و لباسپوشیدنش که گاهی شاهزاده ولز هم در آن شرکت میکرد، هر روز صبح چندین ساعت را به خود اختصاص میداد؛ زیرا او باید همه جزئیات لباسش را با دقت مرتب میکرد. برومل ساعتها وقت گذاشت و راههای مختلفی را امتحان کرد تا کراواتش را بیدردسر گره بزند.
انتقاد از لباسپوشیدن دیگران
برومل همیشه تفکرات و دیدگاههایش را درباره مد و سبک لباسپوشیدن به دیگران ارائه میداد. اگر در زمان او توییتر وجود داشت، میتوانست این دیدگاهها را بهعنوان توییت پست کند! اتفاقا پیروان او سخنان و دیدگاههایش را درباره لباسهای مردانه جمعآوری میکردند که میتوان آنها را همان دنبالکنندگان یا فالوئرهای امروزی دانست. این افراد باورهای برومل را «بروملیسم» مینامیدند.
برومل میگفت هدف از شیکبودن صرفا جلب توجه دیگران نیست و لباسهای پرزرقوبرق لزوما نشانه شیکپوشی نیستند. البته خود برومل همیشه طوری لباس میپوشید که موردتوجه دیگران قرار میگرفت؛ ولی او این کار را عمدا انجام نمیداد و البته شوخطبعی و خوشمشربیاش هم در این میان تأثیر داشت.
برومل منتقد سختگیری بود و ظالمانه درباره لباس مردان قضاوت میکرد؛ تا حدی که گاهی این کارش با اهانت همراه میشد. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، میتوان انتقادهایش را مانند کامنتهای بد و توهینآمیزی دانست که امروزه زیر پستهای اینستاگرام میخوانیم.
سقوط برومل از جایگاه اجتماعیاش
گفتیم که برومل آدم شوخطبعی بود و همین ویژگی باعث میشد مردم دوستش داشته باشند؛ بااینحال، گاهی شوخیهایش با گستاخی و بیادبی همراه میشد که درنهایت در سن ۳۵سالگی، او را از جایگاه اجتماعیاش تنزل داد. روزی در تابستان ۱۸۱۳، برومل در میان جمع به یکی از همراهان شاهزاده سابق ولز که حالا نایبالسلطنه بود، رو کرد و بهشوخی از او پرسید: «الوانلی، دوست چاق تو کیه؟» و واضح بود که دارد درباره نایبالسلطنه صحبت میکند. جورج هم که ناراحت شده بود، دعوت او به مهمانی را لغو کرد. هرچند روشن نیست که واقعا همین شوخی رابطه آن دو را به هم زد یا از قبل با هم اختلافنظر سیاسی داشتند، درهرصورت برومل حامی سلطنتیاش را از دست داد.
بااینحال این موضوع تأثیر خاصی بر سقوط برومل نداشت. آنچه برومل را بدبخت کرد، اسرافکاری و خرجکردن بیحسابوکتابش بود. از طرفی به قمار هم عادت کرده بود و همه این عوامل باعث شدند بدهی زیادی بالا بیاورد که به بیش از ۶۰۰هزار پوند میرسید. برای اینکه بدانید این مبلغ چقدر هنگفت بوده، کافی است در نظر بگیرید که در آن زمان یک خانواده متوسط میتوانست با ۳۰۰ پوند در سال زندگی مرفهی داشته باشد. درنهایت یکی از طلبکارانش به نام ریچارد میلر، وقتی فهمید برومل میخواهد برای پرداخت بدهیاش به او دبه کند، برای ضربهزدن به او، در تمام مکانهایی که رفتوآمد میکرد درباره او بدگویی کرد و به این ترتیب همه طلبکارانش را علیه او تهییج کرد. برومل چارهای جز گریختن نداشت.
به این ترتیب در شب ۱۶ مه ۱۸۱۶، برومل از لندن فرار کرد و بعد از دو روز به دووِر و سرانجام به کاله در شمال فرانسه رسید و در هتل دسین (Dessin)، اقامت کرد. کمکم زبان فرانسه را یاد گرفت و برای سرگرمی خاطراتش را مینوشت. در کاله هم بدهیهایش زیاد شد.
پیشرفت بیماری، دستگیری و رفتن به زندان
جورج چهارم بهپاس دوستیاش با برومل، قبل از مرگش در سال ۱۸۳۰، او را کنسول بریتانیا در کان کرد. بنابراین برومل با دستمزدی که میگرفت توانست بدهیهایش را در کاله پرداخت کند. او نزد مادام دو سنت اورسین اقامت کرد. در این زمان سردردهای وحشتناک و افسردگی ناشی از بیماری سفلیس که در دوران ارتش به آن مبتلا شده بود، توانش را از او گرفته بودند. به دو سال نکشید که او را از کنسولگری عزل کردند. باز هم بدهیهایش زیاد شد و مجبور شد خودش را مخفی کند تا مأموران دستگیرش نکنند.
بااینحال در چهارم مه ۱۸۳۵، بهخاطر پولی که به للوکس، صاحب هتل دسین در کاله بدهکار بود، دستگیر شد. دوستانش در انجمن خیریهای در انگلستان، آزادی او را ضمانت کردند و جورج آرمسترانگ، خواروبارفروشی که در کان برومل را میشناخت، به انگلستان سفر کرد تا برای مشکل مالی برومل کاری انجام دهد. آنها توانستند برای عزلشدنش از کنسولگری غرامت بگیرند و برومل در ۲۱ ژوئیه ۱۸۳۵ از زندان آزاد شد.
پایان زندگی اولین شیکپوش تاریخ
همچنان که بیماری پیشرفت میکرد، دردهای برومل هم بیشتر میشد. اواخر توهم میزد و هذیان میگفت یا تشنج میکرد. مردی که هرگز به نوشیدنیهای بد لب نمیزد، یک شب بهاشتباه بهجای شامپاین الکل نوشید و تعادلش را از دست داد. در همان توهمات، کت پوشید، شمع روشن کرد و اتاق را با گل تزئین کرد؛ گویی برای اشرافزادگان و خانوادههای سلطنتی که مدتها قبل مرده بودند، مهمانی برگزار کرده است. با یک استراحت کوتاه، این مهمانی خیالی پایان یافت.
سرانجام در ژانویه ۱۸۳۹، برومل را که کاملا به جنون مبتلا شده بود به یک آسایشگاه روانی در کان منتقل کردند و او در ۳۰ مارس ۱۸۴۰، در سن ۶۱ سالگی درگذشت. مردی که یکی از بزرگترین اینفلوئنسرهای زمان خود به شمار میرفت، بیپول و فراموششده، در تابوتی که خیریه پولش را پرداخته بود به خاک سپرده شد. پایانی تلخ برای مردی که روزی بهخاطر جذابیت و شیکبودنش همه را شیفته خود میکرد.
سخن پایانی
بو برومل بیش از ۱۷۵ سال پیش زندگی میکرد؛ اما تأثیر او بر لباسهای مردانه هنوز احساس میشود. اگر او متعلق به دوران ما بود، الان عکسهایش سرتاسر اینستاگرام و تیکتاک را پر کرده بود. هرچند سبک او عامل محبوبیت بسیاری ازانواع لباس مردانه کلاسیک بوده است، زندگی جذابش هم از نظر افراد در زمینههای مختلف دور نمانده است. داستانهای کوتاه، کتاب، فیلم و برنامههای تلویزیونی فراوانی درباره بو برومل وجود دارد که معروفترین آنها فیلمی اقتباسی با بازی استوارت گرنجر و الیزابت تیلور، محصول سال ۱۹۵۴ است. برومل شهرت زیادی ازنظر پاکیزگی، سختپسندبودن و شیکپوشی داشت.
میراث برومل همچنان پابرجاست. یکبار از دوستش پرسیده بود: «اگر دنیا آنقدر احمق باشد که روزی چرندیات مرا تحسین کند… این به چه معناست؟». برومل نمیدانست همین اصولی که آنها را چرند میپندارد، برای همیشه مد و سبک زندگی مردان را متحول خواهد کرد. کتوشلوار، مدل یقه و کراوات او، هنوز پایه لباسهای شیک مردانه امروزی را تشکیل میدهد. درواقع برومل با نمایشی بیپروا از شوخطبعی و متانت نه تنها مفهوم مدرن شخصیت که شهرت را هم خلق کرد.
برومل در خانوادهای اشرافی بهدنیا نیامده بود؛ اما نشان داد جنتلمن واقعی کسی نیست که در خانواده اشرافی متولد شده باشد؛ بلکه انتخابهای زندگیاش از او یک جنتلمن میسازد. مجسمه برنزی او امروز در خیابان تاریخی و شیک جرمین لندن که خانه بهترین خیاطهای مردانه شهر است قرار دارد. این شعار برومل همراه آن است: «برای شیکبودن، نباید توجه دیگران را جلب کرد». جالب اینجاست که سبک او نهتنها توجه دیگران را جلب میکرد، بلکه همه از او تقلید میکردند. او یک اینفلوئنسر واقعی بود.
به پایان مطلب رسیدیم. خوشحال میشویم نظرتان را درباره زندگی بو برومل، تأثیرگذاری مثبت و اشتباهاتش بدانیم. لطفا دیدگاههایتان را با ما به اشتراک بگذارید.