شما هم مثل هر انسان دیگری قطعا دوست دارید خوشحال باشید. اما معنای خوشحالی برای شما چیست؟ خوشحالی برای من به یاد آوردن زمانی است که با یک دوست در رستوران هر چه دوست داشتیم سفارش دادیم و تا میتوانستیم خوردیم، یا زمانی که بعد از اجرای تئاترمان یک تشویق درست و حسابی نصیبمان میشود. شاید تصور من از شادی با سلیقهی شما متفاوت باشد، اما محرکهای خوشحالی درونی هستند و تعیین مقیاسهای بیرونی برای آنها کار مشکلی است. برای همین در این مقاله میخواهیم ببینیم خوشبختی چیست.
معنای واقعی خوشبختی چیست
فقط اندازهگیری خوشبختی نیست که کار سختی است، حتی تعریف کردن معنایی برای آن هم کار مشکلی است. بدون پیدا کردن یک معادل برای خوشبختی نمیتوانید آن را معنا کنید؛ همچنین شما هرگز نمیتوانید آن را طوری توصیف کنید که همه با شما موافق باشند. دایرهالمعارفها هم با تعریف واضح خوشبختی به عنوان «احساس خوشحالی کردن» خودشان را از توصیف آن خلاص کردهاند.
پس حالا که مشخص کردن معنایی برای احساس خوشحالی کار آسانی نیست چگونه آن را توصیف کنیم؟ کلید درک احساساتی مانند خوشحالی، آزمایش کردن، تجربه کردن و اگر دقیقتر بگویم علم است. اطلاعات موجود دربارهی «خوشحالی»، در مقایسه با «ناراحتی» بسیار ناچیز است. یک جستجوی سریع در کتابخانهی آنلاین وایلی (Wiley Online Library) تعداد ۵۰,۵۲۲ نتیجه برای جستجوی کلمهی خوشحالی به دست میدهد، در حالی که در توصیف کلمهی افسردگی ۴۰۹,۷۰۸ نتیجه مییابید.
با این حال در ده سال اخیر توجه علمی به خوشحالی به طرز قابل ملاحظهای افزایش یافته است. همانطور که احتمالا واضح است، همه دوست دارند خوشحالتر باشند و این روزها بیشتر از هر زمان دیگری مردم به شادی احتیاج دارند، چون تحقیقاتی که انجام شده به ما میگوید که افسردگی یکی از عوارض جانبی زندگی مدرن ماست.
تمایل رو به افزایش طبیعی انسان به تغییر دادن طبیعت، تأثیرات هولناکی بر مغز انسان داشته است. بیایید با خودمان روراست باشیم؛ مغز ما که هنوز کاملا تکامل نیافته، درگیر تلاش برای به دست آوردن درک درستی از دنیای مدرن است. سازگار شدن با دنیای دیجیتال اتفاقی بوده است که به طور طبیعی و در سیر تکامل، باید صدها هزار سال طول میکشیده اما طی تنها چند دهه به انجام رسیده است. وقتی مغز با تکنولوژی ارتباط برقرار میکند، میتواند به آن بسیار وابسته یا معتاد شود. این وابستگی میتواند منجر به تأثیرات منفی مانند نگرانی، استرس، گوشهگیری و افسردگی شود.
از زمان ارسطو برای خوشحالی حداقل دو بُعد در نظر گرفته میشد: هِدونیا به معنی لذت و اودایمونیا به معنای یک زندگی خوب. در روانشناسی معاصر، خوشحالی را خیلی ساده فقط لذت و معنا در نظر میگیرند. روانشناسان مثبتی مثل دکتر مارتین سِلیگمان یک عنصر متمایز دیگر را هم به توصیف خوشحالی اضافه کردهاند: تعهد. تعهد در واقع به همان «زندگی خوب» اشاره دارد که در آن کار، خانواده و دوستان و سرگرمی همه در تعادل هستند.
با استفاده از این سه جنبه، دانشمندان برای خوشحالی یک اصطلاح علمی ساختهاند: احساس ذهنی بهزیستی (Subjective Well Being SWF). این اصطلاح به معنای ارزیابی ذهنی و عملی هر کس از زندگی خودش است. با توجه به مقالهای در سال ۲۰۱۲ در مورد SWF ، این ارزیابیها شامل پاسخهای ذهنی به محرکها و تشخیص ذهنی چیزهای رضایتبخش است. پس SWF ترکیبی از رضایت از زندگی و احساس کامیابی است.
در بررسیهای انجام شده بر روی زندگی واقعی مردم در سراسر دنیا، مشخص شده است که تنها ۵۰ درصد از خوشحالی ما به دست ژنهایمان تعیین میشود، ۴۰ درصد آن به وسیلهی فعالیتهای روزانه و ۱۰ درصد باقیمانده توسط پیامدها مشخص میشوند. پس در مورد ۴۰ درصد از آن، انتخاب کاملا با شما است.
چگونه میتوان خوشحالی را اندازه گرفت؟
خوشحالی لمسکردنی نیست. شما نمیتوانید خوشحالی را در جیبتان بگذارید و برای بعد ذخیرهاش کنید. پس آیا واقعا راهی هست که بتوان آن را اندازه گرفت و از لحاظ علمی مورد مطالعه قرار داد؟ بله. محققان معتقدند که روش این کار، یک بررسی صادقانه از حالت خوشحالی خودمان است. مثلا اینکه وقتی در معرض محرک الف قرار بگیرید بیشتر احساس خوشحالی میکنید یا کمتر.
در تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ در Asian Journal Of Psychiatry به چاپ رسید، میزان خوشحالی و سلامت روانی ۴۰۳ دانشآموز دبیرستانی اندازهگیری شد. سلامت عمومی، خوشحالی، رضایت فردی، استرس مشاهده شده، امیدواری و رضایت از زندگی در دانشآموزان با استفاده از پرسشنامههای کتبی که به وسیلهی خود دانشآموزان تکمیل شده بود، اندازهگیری شد.
نتیجهی تحقیقات این بود که خوشحالی ارتباط نزدیکی با سلامت روانی دارد. در نتایج به چاپ رسیده گفته شده است که: «دانشآموزانی که در برقرار کردن رابطه موفقتر بودند و آنهایی که گفته بودند از شرکت در مراسم و جشنها لذت میبرند، سلامت ذهنی بیشتری را نشان دادند.»
در یک سخنرانی دنیل گیلبرت، روانشناس دانشگاه هاروارد، خوشحالی را از لحاظ درونی بودن با بیناییسنجی مقایسه میکند:
«بیناییسنجی علم دیگری است کاملا بر پایهی گزارش افراد از تجربیات درونی خودشان است. تنها راهی که یک بیناییسنج میتواند بفهمد بینایی شما چگونه است این است که از شما بپرسد: این طوری واضحتر است یا (تیک تیک) این طوری؟»
در اواخر ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰ میلادی، محققان در پروژهی تحقیق هاروارد بر روی پیشرفت بزرگسالان، مطالعه بر روی سلامتی و وضعیت ۲۶۸ دانشجوی پسر از دانشگاه هاروارد را شروع کردند. به دستور دکتر جورج وایلنت، بعضی از این مردان که اکنون نهمین دههی زندگی خود را میگذرانند هنوز تحت مطالعه هستند.
این تحقیق تحت عنوان «پروژهی گرانت» زندگی این مردان را در هنگام جنگ، کار، ازدواج، طلاق، پدر شدن، پدربزرگ شدن و پیری بررسی میکند. بعضی از نتایج آرشیو شدهی این مطالعات در مجلهی آتلانتیک به چاپ رسیده است و کل تحقیق در کتاب وایلنت به نام «تجربهی شادی: مردان پروژهی گرانت هاروارد» به چاپ رسیده است.
نمونهی جدیدتری از چنین پروژهی اجتماعی مستند بیبیسی به نام کودک زمان ما (Child Of Our Time) است. این مستند به وسیلهی پروفسور رابرت وینستون گزارش میشود و قرار است ۲۰ سال اول زندگی ۲۵ کودک بریتانیایی که در سالهای ۱۹۹۹ یا ۲۰۰۰ متولد شدهاند را بررسی کند.
پس با توجه به توصیف سِلیگمان از خوشحالی (یعنی لذت، معنا و تعهد)، سلامتی درونی و گزارشی که افراد از خوشحال بودن خود دادهاند، محققان همچنان در حال درک بهتر این موضوع هستند که چه کسانی خوشحال هستند، چه چیزی باعث خوشحالی آنها میشود و چرا.
این اینفوگرافی که توسط WebpagFX ارائه شده به زیبایی نتایج تحقیقات علمی در مورد خوشحالی که تا الان به دست آمده را به صورت خلاصه نشان میدهد:
خوشحالی با افسردگی چه ارتباطی دارد؟
هر جا صحبت از خوشحالی باشد، مشکل میتوان ارتباط آن با افسردگی را نادیده گرفت. من از شاون آکور، نویسندهی پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز در سال 2010 به نام «مزیت خوشحالی» و مؤسس سازمان تحقیقات مثبت و GoodThinkInc، سؤال کردم که افسردگی چگونه با خوشحالی در ارتباط است و او پاسخ داد:
«وقتی در هاروارد درس میخواندم مدت دو سال افسرده بودم. خوشحال نبودن بر عکس خوشحال بودن نیست و خوشحال نبودن هم همیشه بد نیست. مخالف خوشحالی، بیاحساسی است. یعنی از دست دادن آن شور و لذتی که وقتی به سمت جلو پیش میرویم باید احساسش کنیم.»
بعد پرسیدم چرا افسردگی مثل یک لکهی ننگ است؟ شاون در پاسخ گفت:
«مردم افسردگی را یک نقطهضعف تلقی میکنند چون به اشتباه فکر میکنند اگر به اندازهی کافی قوی و سرسخت باشید احساسات منفی نمیتوانند بر شما غالب شوند. سرسختترین مدیران اجرایی، افسران ارتش، پروفسورهای دانشگاه هاروارد و بازیکنان فوتبال آمریکایی با افسردگی دست و پنجه نرم کردهاند. بعضی وقتها، نادیده گرفتن احساساتمان به امید اینکه سرسختتر شویم نتیجهی برعکس میدهد و ما را ضعیفتر میکند. کلیدِ داشتن یک سیستم ایمنی قوی در برابر ضعف احساسی، آگاهی نسبت به احساسات و به کار بستن سازنده و مفید انرژیای است که آنها ایجاد میکنند.
با ۴۰ درصدی که داریم چه کار کنیم؟
اگر به این قسمت رسیدهاید احتمالا امیدوارید که این مقاله با آشکار کردن رازهایی برای خوشحال بودن تمام شود. اما متأسفانه این طور نیست. خوشحالی یک حس درونی است، پس محرکهای آن هم درونی هستند. شما باید خودتان چیزهایی که خوشحالتان میکند را پیدا کنید. ممکن است این چیزها برای شما پیدا کردن شغل آرزوهایتان، عاشق شدن یا شروع کردن یک سرگرمی جدید باشد. اگر دوست داشته باشید در مورد رازهای داشتن یک زندگی شاد بیشتر بدانید میتوانید به مقالهی “چگونه شاد زندگی کنیم؟” مراجعه کنید تا بدانید خوشحالترین انسانها چگونه از زندگیشان لذت میبرند.