وقتی با چالشی مواجه میشوید، آیا حس میکنید میتوانید به پا خیزید و تمام تلاش خود را برای رسیدن به هدف به کار ببندید یا تسلیم شکست میشوید؟ آیا جملهی معروف «خواستن، توانستن است» را سرلوحهی خود قرار میدهید یا در تواناییهایتان برای برخاستن و غلبه بر مشکلاتی که زندگی سر راه شما قرار داده است شک میکنید؟ خودکارآمدی یا همان باورِ شما نسبت به تواناییهایتان برای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، نه تنها میتواند روی احساسی که نسبت به خود دارید تاثیرگذار باشد، بلکه در موفقیت شما برای دستیابی به اهدافتان نیز نقش دارد و مهم است. حالا باید دید که تعریف دقیق این مفهوم چیست؟
مفهوم خودکارآمدی حول نظریهی شناختیِ اجتماعی (social cognitive theory) متعلق به یک روانشناس به نام آلبرت باندورا (Albert Bandura) شکل گرفته است که در آن بر نقش یادگیریِ دیداری، تجربهی اجتماعی و جبرگرایی متقابل در رشد شخصیت تاکید میشود.
بنابر نظریهی باندورا، نگرش و طرز برخورد، تواناییها و مهارتهای شناختی یک فرد همگی اجزای یک سیستم به نام خود-نظام (self-system) را تشکیل میدهند. این سیستم در چگونگی ادارک و همچنین نحوهی تعامل ما در موقعیتهای مختلف نقش مهمی ایفا میکند. خودکارآمدی یکی از اجزای اساسی و حیاتی سیستم خود-نظام را تشکیل میدهد.
تعریف خودکارآمدی
از دیدگاه باندورا، خودکارآمدی باوری است که شخص به قابلیتهای خود برای سازماندهی و اجرای اقدامات لازم در موقعیتهای پیش رو دارد. به عبارت دیگر، خودکارآمدی ایمان شخص به تواناییهای خود برای موفقیت در یک موقعیت مشخص است. باندورا چنین ایمانی را عامل تعیینکنندهی طرز فکر، نحوهی رفتار و احساسات مردم میداند.
از زمانی که باندورا مقالهی خود را با عنوان «خودکارآمدی: به سوی نظریهی یکپارچهسازی تغییرات رفتاری» در سال ۱۹۹۷ به چاپ رساند، این موضوع به یکی از مشهورترین مباحث در روانشناسی تبدیل شده و تحقیقات زیادی پیرامون آن صورت گرفته است. اما چرا خودکارآمدی در بین روانشناسان و مربیان از چنین اهمیتی برخوردار است؟ زیرا همانطور که باندورا و سایر پژوهشگران نشان دادهاند، خودکارآمدی روی همه چیز تاثیر میگذارد، از حالتهای روانشناختی گرفته تا رفتاری که منجر به ایجاد انگیزه و تحرک میشود.
نقش خودکارآمدی
تقریبا همهی افراد میتوانند اهدافی را که میخواهند، کسب کنند، چیزهایی که میخواهند عوض کنند، تغییر دهند و چیزهایی را که دوست دارند، به دست آورند. با این حال بیشتر مردم این را نیز میدانند که عملی کردن این نقشهها و برنامهها چندان ساده نیست. باندورا و دیگران کشف کردهاند خودکارآمدی میتواند نقش مهمی در نحوهی مواجههی شخص با اهداف، چالشها و کارهایش ایفا کند.
افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند:
- مشکلات و مسائل چالشبرانگیز را به چشم تمرینی برای کسب مهارت میبینند.
- به فعالیتهایی که در آنها شرکت میکنند علاقهی بیشتری پیدا میکنند.
- در برابر علاقهمندیها و فعالیتهای خود احساس تعهد و وظیفهشناسی میکنند.
- موانع و شکستها دلسردشان نمیکند و خیلی زود آنها را پشت سر میگذارند.
افرادی که خودکارآمدی ضعیفی دارند:
- از کارهای چالشبرانگیز اجتناب میکنند.
- باور دارند کارها و موقعیتهای دشوار فراتر از حد تواناییهای آنهاست.
- روی شکستها و نتایج منفی تمرکز میکنند.
- به سرعت اعتماد خود نسبت به قابلیتها و توانمندیهایشان را از دست میدهند.
منشاء خودکارآمدی
ممکن است این سوال برای شما ایجاد شود که خودکارآمدی چگونه به وجود میآید؟ در حقیقت این باورها از اوایل دوران کودکی و زمانی که کودک در حال سر و کله زدن با مجموعهای از تجربهها، وظایف و موقعیتهای گوناگون است شکل میگیرد. با این حال رشد خودکارآمدی در دوران جوانی متوقف نمیشود، بلکه در طول زندگی و با کسب مهارتهای جدید، تجربهها و ادراک گوناگون ادامه پیدا میکند.
بر طبق نظریهی باندورا خودکارآمدی از چهار منبع عمده سرچشمه میگیرد:
۱. تجربههای موفقیتآمیز
باندورا میگوید: «موثرترین راه برای به وجود آمدن حس قویِ کارآمدی از طریق تجربههای موفقیتآمیز است.» اینکه بتوانیم کاری را موفقیتآمیز به انجام برسانیم حس خودکارآمدی ما را تقویت میکند. البته ناکامی در انجام تمام و کمال یک وظیفه و یا یک چالش نیز میتواند به همان نسبت حس خودکارآمدی را در ما کاهش داده و تضعیف کند.
۲. الگوبرداری اجتماعی
یکی دیگر از سرچشمههای مهم خودکارآمدی زمانی است که موفقیت سایر افراد در به سر انجام رساندن یک کار را نظاره کنیم. باندورا میگوید: «هنگامی مردم افرادی مانند خودشان را میبییند که با تلاش بیوقفه موفق میشوند، باور پیدا میکنند که خود نیز از تواناییهای لازم برای موفقیت در کارهای مشابه برخوردارند.»
۳. ترغیب اجتماعی
باندورا همچنین عنوان میکند که میتوان مردم را متقاعد کرد که دارای مهارتها و تواناییهای لازم برای رسیدن به موفقیت هستند. موقعیتی را به یاد آورید که شخصی حرف مثبت و تشویقآمیزی به شما گفت و همان حرف کمکتان کرد تا به هدف خود برسید. شنیدن تشویق و ترغیب از زبان دیگران به شما کمک میکند تا از تردیدهایی که نسبت به خود دارید دست بکشید و در عوض، تمام تلاش خود را روی کاری که پیش رو دارید متمرکز کنید.
۴. واکنشهای روانشناختی
پاسخها و واکنشهای احساسی ما به موقعیتهای گوناگون نیز نقش پررنگی در خودکارآمدی ایفا میکنند. وضعیت روحی، حالت عاطفی، واکنشهای فیزیکی و سطح استرس همگی میتوانند روی احساس فرد نسبت به قابلیتهایش در یک موقعیت خاص تاثیرگذار باشند. برای مثال استرس و نگرانی شدید پیش از صحبت در جمع، میتواند منجر به ایجاد حس خودکارآمدی ضعیف در فرد در موقعیتهای مشابه بشود.
البته باندورا همچنین بیان میدارد که «تنها شدت واکنش احساسی و فیزیکی نیست که اهمیت دارد، بلکه چگونگی ملاحظه و تفسیر این واکنشها از سوی دیگران نیز مهم است». یادگیری روشهای به حداقل رساندن اضطراب و بالا بردن روحیه هنگام مواجهه با یک مشکل میتواند به افراد کمک کند که سطح خودکارآمدیشان را افزایش دهند.»