در این مقاله به بررسی نکات و حقایق جالب فیلم The Shawshank Redemption یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما خواهیم پرداخت. با میدونی همراه باشید.
از یک کارمند ساده بانک به یک محکوم حبس ابد و فراری از زندان؛ این جمله خلاصهای بهشمار میرود از زندگی اندی دوفرین، شخصیت اصلی فیلم The Shawshank Redemption. حتی اگر از آن دسته افرادی نباشید که سینما را بهطور حرفهای دنبال میکنند، به احتمال زیاد یک بار نام این فیلم را شنیدهاید. فیلمی که در سایت IMDB بهطور مشترک با فیلم پدرخوانده بیشترین امتیاز یک فیلم سینمایی در تاریخ سینما را به خودش اختصاص داده و در رتبه نخست بهترین فیلمهای تاریخ در این سایت قرار گرفته است.
فیلم رستگاری در شاوشنک نکات مثبت بسیار زیادی دارد که میشود ساعتها درباره آنها صحبت کرد. از نقشآفرینی فوقالعاده بازیگرانی مانند مورگان فریمن و تیم رابینز تا داستان بسیار تأثیرگذار آن که همه به بهترین شکل ممکن بهتصویر کشیده شدهاند. این فیلم یکی دیگر از چندین فیلم سینمایی محبوب تاریخ تلقی میشود که با اقتباس از رمانهای جذاب استیون کینگ اقتباس شده و روی پرده سینماها رفته است. رستگاری در شاوشنک در سال ۱۹۹۴ میلادی با بودجهای ۲۵ میلیون دلاری به تهیهکنندگی نیکی ماروین تولید شد و در گیشهها فروشی معادلبا ۷۵ میلیون دلار را پشتسر گذاشت. در این مقاله نگاهی خواهیم داشت به نکات و حقایق جالب فیلم The Shawshank Redemption؛ حقایقی که شاید از آنها اطلاعی نداشته باشید.
«توجه: مطالعه این مقاله ممکن است قسمتهایی از فیلم رستگاری در شاوشنک را برای شما اسپویل کند»
۱- از محل اقتباس تا مراحل تولید
همانطور که اشاره کردیم فیلم The Shawshank Redemption از روی یکی از رمانهای استیون کینگ اقتباس شده؛ نویسندهای که رمانهای او از منابع الهام اصلی بسیاری از فیلمهای سینمایی محبوب تاریخ سینما مانند فیلمهای The Shining و The Green Mile بهشمار میروند. بااینحال استیون کینگ برای نوشتن رمانهایی غالبا ترسناک و روانشناختی شهرت دارد و رمان محل اقتباس فیلم رستگاری در شاوشنک یعنی رمان Rita Hayworth and the Shawshank Redemption یکی از آنها نیست.
فرانک دارابونت، کارگردان این فیلم سینمایی و استیون کینگ قبل از رستگاری در شاوشنک نیز سابقه همکاری دیگری را نیز در کارنامه خود جای دادهاند. در سال ۱۹۸۳ فرانک دارابونت کارگردانی برجسته بهشمار نمیرفت و قصد داشت یکی از داستانهای کوتاه کینگ را به نام The Woman in the Room در قالب یک فیلم کوتاه تولید کند. استیون کینگ حق اقتباس از این داستان را به قیمت یک دلار به دارابونت فروخت. نکته جالب اینجا است که استیون کینگ همواره حق اقتباس از داستانهای کوتاه خودش را به قیمت یک دلار به کارگردانهای تازهکار میفروشد تا به این صورت به آنها در مسیر پیشرفتشان کمک کرده باشد.
پس از گذشت تقریبا یک دهه استیون کینگ داستان رستگاری در شاوشنک را به قیمتی بسیار پایین و معادلبا پنج هزار دلار در اختیار فرانک دارابونت قرار داد؛ چراکه در آن یک دهه رابطه دوستانه نزدیکی میان این دو شخص برقرار شده بود. بههمیندلیل استیون کینگ هیچوقت چک پنج هزار دلاری فرانک دارابونت را نزد بانک نبرد و هیچوقت آن را نقد نکرد. علاوهبر این موضوع کینگ این چک را در یک قاب زیبا قرار داد و یک روز آن را همراهبا یک یادداشت نزد فرانک دارابونت فرستاد. روی آن یادداشت به شوخی نوشته بود: «این چک را برای روزی که به مشکل مالی خوردی نگه دار، همراهبا عشق، استیو».
این تمام ماجرا درباره کارگردانی این فیلم توسط فرانک دارابونت نیست. زمانیکه او حق اقتباس این فیلم را به مبلغ تنها پنج هزار دلار در اختیار گرفت، راب رینر با پیشنهادی بسیار وسوسهکننده به مبلغ سه میلیون دلار قصد داشت این حق اقتباس را از دارابونت خریداری کند. بااینحال هرچقدر هم که این پیشنهاد میتوانست وسوسهآمیز تلقی شود ولی فرانک دارابونت بهخاطر رابطه دوستانه خود با استیون کینگ این پیشنهاد را نپذیرفت و علاوهبر این موضوع اعتقاد داشت ساخت این فیلم سینمایی میتواند به یک سکوی پرتاب بزرگ برای او تبدیل شود و نمیخواست این فرصت بزرگ را برای ساخت اثری بهیادماندنی از دست بدهد.
۲- احتمال حضور بازیگرانی متفاوت
راب رینر که پیشنهادی وسوسهانگیز برای حق اقتباس این داستان را نزد فرانک دارابونت برده بود، بعدها در مصاحبهای درباره این موضوع توضیحات جالبی داد و گفت که در آن زمان قصد داشت تا ایفای نقش در نقش شخصیتهای رد و اندی را به ترتیب برعهده هریسون فورد و تام کروز قرار دهد. به این ترتیب اگر کارگردانی این فیلم برعهده او قرار میگرفت بازیگران شخصیتهای ایندیانا جونز و موریک را در زندان شاوشنک مشاهده میکردیم. موضوعی که میتوانست بهطور کل اتمسفر این داستان را تغییر دهد.
البته باید به این موضوع هم اشاره کنیم که خود فرانک دارابونت پس از شروع مراحل پیشساخت این فیلم سینمایی تام کروز را برای نقش اندری دوفرین در نظر داشت ولی درنهایت حضور تام کروز در این فیلم نهایی نشد. همچنین بازیگران برجسته دیگری مانند تام هنکس، کوین کاستنر، نیکلاس کیج و جانی دپ همگی برای نقش اندی در ذهن فرانک دارابونت حضور داشتند.
دراینمیان تام هنکس برای بازی در فیلم Forrest Gump و کوین کاستنر برای حضور در فیلم Waterworld، این نقش را قبول نکردند. همچنین کوین کاستنر در آن زمان اعتقاد داشت فیلم Waterworld میتواند عملکردی بسیار موفقتر نسبتبه The Shawshank Redemption داشته باشد و بههمیندلیل از حضور در آزمون بازیگری این فیلم انصراف داد. او پس از گذشت چند سال در مصاحبهای درباره رد کردن پیشنهاد حضور در این فیلم گفت که یکی از حسرتهای بزرگ زندگی او حضور نداشتن در فیلم رستگاری در شاوشنک بهشمار میرود.
دلیل اصلی این موضوع که فرانک دارابونت از نام کامل کتاب برای عنوان فیلم استفاده نکرد این است که او معتقد بود اگر اسم فیلم مانند اسم کتاب باشد، شاید برای برخی این فکر پیش بیاید که این فیلم داستان زندگی ریتا هیوورث است و نه یک فیلم جنایی. بههمیندلیل قبل از انتخاب نهایی عنوان اصلی این فیلم سینمایی بسیاری از مدیربرنامههای بازیگران خانم، به فرانک دارابونت پیشنهاد دادند که موکل آنها نقش اصلی فیلم را بازی کند در حالیکه در میان نقشهای اصلی فیلم اصلا شخصیت خانم وجود نداشت.
در تمام مدت زمان فیلم تنها در دو صحنه شاهد صحبت کردن شخصیت خانم در فیلم هستیم؛ بله تنها در دو صحنه! یکی از این صحنهها سکانسی است که یک مشتری از نحوه کار کردن بروکس در سوپر مارکت ناراضی است و دیگر صحنه سکانسی است که اندی در بانک حضور داد و یک کارمند بانک خانم با او صحبت میکند؛ در تمام ۱۴۴ دقیقه فیلم تنها در دو صحنه صدای یک بازیگر خانم را میشنویم.
۳- تعهد تحسینبرانگیز بازیگران این فیلم
بیدلیل نیست که فیلم رستگاری در شاوشنگ پس از گذشت تقریبا سه دهه از اکران خود همچنان نقل بسیاری از محافل سینمایی تلقی میشود و از آن بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما یاد میکنند. یکی از مهمترین دلایلی که این فیلم در سایت IMDB بیشترین امتیاز یک فیلم سینمایی در تاریخ را بهطور مشترک با فیلم پدرخوانده به خودش اختصاص داده است و این چنین همیشه از آن تعریف و تمجید بهعمل میآيد، بدون شک نقشآفرینی فوقالعاده بازیگران آن و تعهد تحسینبرانگیز آنها نسبتبه نقش خودشان قلمداد میشود.
یکی از مثالهای این موضوع مربوط میشود به یکی از سکانسهای نخست این فیلم سینمایی. در سکانسی که شخصیتهای رِد و اندی برای اولینبار با یکدیگر صحبت میکنند. در اولین برخود اندی و رِد در حیاط زندان رِد یک دستکش بیسبال بهدست دارد، این دستکش مقداری برای او تنگ بود ولی وی هیچگونه اعتراضی نکرد. فیلمبرداری کامل این سکانس ۹ ساعت بهطول انجامید و روز بعد مورگان فریمن با دست بانداژ شده در محل فیلمبرداری حاضر شد و تازه در آن زمان بود که عوامل سازنده فیلم متوجه شدند دستکشی که او بهدست کرده بود برایش کمی کوچک بود.
همچنین تیم رابینز، بازیگر نقش اندی دوفرین قبل از شروع مراحل ساخت فیلم مدت زمان کوتاهی را در یک سلول انفرادی در یک زندان واقعی گذراند تا کاملا در نقش خود فرو رود. این عمل باعث شد تا در صحنههایی که او در سلول انفرادی است، حس و حال آن لحظه را به بهترین شکل ممکن به بینندگان منتقل کند. موضوعی شگفتانگیز که تعهد فوقالعاده او به نقشش را نشان میدهد.
۴- داستانهایی جالب درباره برخی از سکانسهای معروف فیلم
درکنار نقشآفرینی و تعهد بازیگران، یکی دیگر از دلایل مهم محبوبیت و موفقیتهای فیلم The Shawshank Redemption وجود سکانسهایی بهیادماندنی در آن است که بدون شک اگر یکی دو بار این فیلم را دیده باشید، با دیدن هرکدام از آنها خیلی سریع قبل و بعد آن سکانس نیز در ذهن شما تداعی خواهد شد. سکانسهایی مانند پخش موسیقی در حیاط زندان یا سکانسهای مربوطبه کلاغ شخصیت بروکس و از همه مهمتر سکانس مربوطبه فرار اندی دوفرین و تبدیل شدن او به مردی آزاد.
سکانس فرار اندی دوفرین از زندان شاوشنک یکی از زیباترین و درعینحال یکی از کثیفترین سکانسهای این فیلم بهشمار میرود. در صحنهای که او در حال فرار از زندان دیده میشود، از یک لوله فاضلاب عبور میکند که بهظاهر بسیار کثیف و چندشآور است ولی در زمان فیلمبرداری این لوله با مخلوطی از شکلات مایع، خاک اره و آب، به آن شکل درآمده بود؛ بعد از گذشت ۲۵ سال از ساخت فیلم هنوز آن لولهها بوی شکلات را از دست ندادهاند.
آهنگ اوپرایی که اندی دوفرین از بلندگوهای حیاط پخش میکند، یکی از آهنگهای موتزارت بهنام Canzonetta sull’aria است که در مجموعه Marriage of Figaro قرار دارد. پس از پخش این آهنگ در حیاط زندان اندی دوفرین صدای پخشکننده را زیاد میکند تا در تمام زندان قابل شنیدن باشد؛ این صحنه یکی از معدود صحنههایی است که تنها در فیلم وجود دارد و در کتاب به آن اشارهای نشده است.
به کلاغ شخصیت بروکس برسیم. کلاغی که نقش کمرنگی در داستان فیلم رستگاری در شاوشنک داشت ولی بااینوجود یکی از المانهای فراموشنشدنی این فیلم تلقی میشود. در یکی از سکانسهای مربوطبه کتابخانه و زمانیکه اندی وارد کتابخانه بروکس میشود، کلاغ بروکس در حال قارقار کردن است و اندی در این سکانس باید جمله «هی جیک، بروکس کجاست؟» را به زبان میآورد ولی در زمان فیلمبرداری این سکانس کلاغ بروکس بهطور مداوم درحال قارقار کردن بود و به اندی اجازه تمام کردن حرفش را نمیداد؛ خب طبیعتا نمیتوانیم به کلاغ بگوییم که چه زمانی صدا در بیاورد و چه زمانی ساکت یک جا بنشیند. تیم رابینز توانست برای تمام کردن این سکانس الگوی قارقار کردن کلاغ را متوجه شود و خودش را با آن تطبیق بدهد؛ کاری که فرانک دارابونت را مجبور به تحسین استعدادهای او کرد.
کلاغ بروکس یکی از دردسرسازترین عوامل فیلم بهشمار میرفت؛ زمانیکه بروکس قصد داشت تا کرمی که اندی در غذای خود پیدا کرده بود را به کلاغ خود بدهد، سازمان حمایت از حیوانات بهشدت به این صحنه اعتراض کرد و عوامل اجرایی مجبور شدند برای آن سکانس یک کرم مرده پیدا کنند تا کلاغ بروکس آن را نوش جان کند. این نکته را هم باید بگوییم که در تمام مراحل ساخت فیلم نمایندهای از سازمان حقوق حیوانات در محل فیلمبرداری حضور داشت.
در نمای بسته ابتدای فیلم و زمانیکه اندی در حال گذاشتن گلوله در هفت تیر خود است، دستهای حاضر در صحنه درواقع دستهای فرانک دارابونت هستند و نه دستهای تیم رابینز. همچنین در سکانسی که اندی نام خود را روی دیوار سلول هک میکند، بار دیگر از دستهای فرانک دارابونت استفاده شدهاست. دلیل کارگردان برای استفاده از دستهای خود در این لحظات این بود که تنها خودش میتوانست دقیقا حس شخصیت را در آن لحظه بهصورتی که درنظر داشت ازطریق دستان شخصیت اندی به مخاطب فیلم منتقل کند.
۵- تفاوتهای میان کتاب و فیلم
در کتاب، شخصیت رِد یک فرد سفیدپوست انگلیسی-ایرلندی با موهای زنجبیلی و یک فرد میانسال است و بههمیندلیل در ابتدا برای این نقش افرادی مانند هریسون فورد در نظر گرفته شده بودند ولی درنهایت ایفای نقش شخصیت رِد به مورگان فریمن رسید. فرانک دارابونت، از همان ابتدا بهخاطر صدای خاص و ظاهر مورگان فریمن، او را برای این نقش در نظر داشت. البته همیشه شایعاتی نیز وجود داشته است که سازندگان این فیلم از عمد قصد داشتند تا این نقش را شخصیتی رنگینپوست ایفا کند ولی این شایعات هیچوقت تایید نشدند. همچنین شخصیت رِد در داستان اصلی هیچگاه مسئول کتابخانه زندان نمیشود.
از دیگر تفاوتهای خط داستانی شخصیت رد نسبتبه کتاب محل اقتباس فیلم میتوانیم به این موضوع اشاره کنیم که در فیلم درباره گذشته این شخصیت توضیحات زیادی وجود ندارد و تنها گفته شده که رد در گذشته مرتکب قتل شده است اما درباره اینکه چه کسی را کشته یا چرا یا چگونه هیچ توضیحی نمیبینیم. بااینحال استیون کینگ در کتاب بهطور مفصل این موضوع را توضیح داده و گفته است که رد به سه حبس ابد محکوم شده؛ چراکه در گذشته علاوهبر به قتل رساندن همسر خود، همسر همسایه خود و پسر همسایه خودش را نیز کشته است. او برای گرفتن پول از بیمه، ترمز ماشین آنها را از کار انداخت ولی فکر آنجا را نکرده بود که این اتفاق جان آنها را خواهد گرفت.
خط داستانی شخصیت اندی دوفرین در فیلم مانند شخصیت رِد با شخصیت او در کتاب تفاوتهایی دارد؛ او هیچگاه کفشهای رئیس زندان را نمیدزد و در تمام مدت فرار خود کفشهای معمولی زندان را پوشیده است. در کتاب اندی دوفرین در سال ۱۹۷۵ از زندان فرار میکند درحالیکه این اتفاق در فیلم در سال ۱۹۶۶ رخ میدهد. فرانک دارابونت هیچگاه دلیل این تغییر زمان را به مخاطبان فیلم نگفت.
زمانیکه رِد از اندی برای دادن چکش به او ۱۰ دلار درخواست کرد، اندی خیلی راحت این مبلغ را به او پرداخت میکند. موضوعی که در فیلم به آن اشاره نشده این است که اندی قبل از ورود خود به زندان مبلغ ۱۰۰ دلار را بهصورت قاچاقی بههمراه خود وارد زندان میکند و به این صورت میتوانست مبلغ وسایلی که نیاز داشت را بپردازد.
همچنین از جمله سکانسهای حذف شده از فیلم میتوان به صحنهای که رد در سوپرمارکت مشغول به کار است، اشاره کرد؛ در این صحنه حال رد بسیار بد میشود و سریع به سمت توالت کوچکی در سوپرمارکت میرود. زمانیکه وارد توالت میشود یاد سلول زندان میافتد و دچار حمله عصبی میشود. این صحنه یکی از مهمترین دلایلی بود که رد تصمیم گرفت به حرفهای اندی گوش بدهد و برای پیدا کردن درختی که اندی به آن اشاره کرده بود، اقدام کند.
نظر شما همراهان عزیز و همیشگی سایت میدونی درباره فیلم The Shawshank Redemption چیست؟ اگر شما هم درباره این فیلم نکته جالبی در ذهن دارید که در این مقاله به آن اشارهای نشده است، آن را با ما و سایر مخاطبان سایت میدونی به اشتراک بگذارید.