رمان کلیدر محمود دولت آبادی مهمترین رمان فارسی است. این گزارهای است که حتما شما هم شنیدهاید و اگر تا کنون کلیدر را نخوانده باشید در فهرست کتابهایی گذاشتهاید که حتما باید بخوانید. رمان کلیدر از آن دست رمانهایی که در هر محفل و جمعی که صحبت ادبیات باشد نامش شنیده میشود و همه دربارهاش حرف میزنند. اما چرا این رمان تا این اندازه مشهور و مهم است؟ در ادامه نگاهی داریم به دلایل اهمیت آن.
پرده اول: پشت پرده نام رمان کلیدر
شاید همهچیز از نام این رمان شروع میشود: کلیدر! نامی که خیلیهایمان هنوز سر تلفظ درستش مرددیم! کِلیدَر که در زبان محلی به همین صورت تلفظ میشود نام کوه زیبایی است که بین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در استان خراسان قرار دارد. جایی که تمام داستانِ بلند دولتآبادی در آنجا روایت میشود و سراسر این رمان اشاره به زندگی و آداب و رسوم آن منطقه دارد. منطقهای که از نظر تاریخی نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و شاهد سالها مقاومت و تلاش مردمان خراسان و عشایر کردی است که به آنجا کوچ کردهاند.
پرده دوم: اهمیت بیقید و شرط واقعیت
نکته قابل تامل و مهم دیگر رمان کلیدر این است که بر اساس داستانی واقعی نوشته شده است. گل محمد شخصیت اصلی این داستان قهرمانی سبزواری است که در مقابل ظلم و استبداد ایستاده و جانش را بر سر ایمانش میگذارد. دیگر شخصیتهای این رمان نیز از دل حوادث تاریخی آن زمان آمدهاند و داستان زندگی آنها بستر اصلی روایت کلیدر است.
پرده سوم: عشق و همهچیزهایی که قلبمان را به تپش وا میدارد
رمان کلیدر از منظری دیگر روایت عشق است، عشق سنت شکنانه مارال و گل محمد که در میان سنتهای طایفهای شکل میگیرد و سرآغاز مخاصمهای بزرگ بین اقوام ساکن در آن منطقه میشود. دولتآبادی چنان تصاویر نیرومند و زندهای از عشق در صفحات این رمان روایت میکند که در لحظه لحظه کتاب همراه قهرمانان قلب به تپش میافتد و روح میان کلمات به پرواز درمیآید.
پرده چهارم: جادوی تمام عیار زبان
تسلط دولتآبادی به ادبیات و نثر آهنگین و شعرگونه او در کلیدر همچون عصای جادویی است که هر خوانندهای را مجذوب خود میکند. بسیاری از منتقدان ادبی از جمله احسان یارشاطر، ادیب فقید و استاد دانشگاه کلمبیا، نیز بر قدرت بیمثال دولتآبادی در نگارش این رمان صحه گذاشتهاند. او به خاطر تسلطش به آرایههای زبان فارسی و همچنین استفادهاش از واژگان و اصطلاحات محلی منطقه خراسان، که زادگاه خود او نیز هست توانسته توصیفات و صحنهپردازیهای نابی را خلق کند که بعید است از ذهن هیچ مخاطبی پاک شود.
پرده پنجم: رکورد شکن ِ بیتکرار
رمان کلیدر طولانیترین رمان فارسی است که در ۱۰ جلد و ۲۸۳۶ صفحه توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است. همچنین معروف است که دولتآبادی با نوشتن این رمان توانست رکورد بیشترین حقالتالیف و همچنین فروش را در چاپ اول به دست آورد. در برخی منابع نیز ذکر شده است که این رمان دومین رمان بلند جهان بعد از «در جست و جوی زمان از دست رفته» مارسل پروست است. اما اهمیت کلیدر به همین رکوردها خلاصه نمیشود. اعتبار این رمان تا جایی زبانزد همگان شده که در برخی محافل نام دولتآبادی را به عنوان یکی از کاندیداهای احتمالی دریافت جایزه نوبل ادبیات میدانند.
پرده آخر: ستایش بیپایان زندگی
اما همه آنچه تا اینجا درباره کلیدر دانستهایم تا زمانی که شروع به خواندنش نکنیم شاید در حد اطلاعاتی اولیه باقی بماند. شاید بهترین کار این است که شبهای بلند پاییز را با طعمِ کلمات کلیدر شیرین کنید و از لحظه به لحظه این شاهکار ادبی لذت ببرید. در میانِ جنگها، عشقها، مخاصمات، دلاوریها و مبارزات سیاسی آنچه شما را مسخ خواهد کرد، ستایش بیپایان زندگی است. ستایشی منحصر به فرد از تجربهی بیهمتای زیستن.
پارهای از لحظهها چه کشندهاند .کاش میکشتند نه نمیکشند؛ کشندهاند. به دشنهای آسودهات نمیکنند به دود عذاب خفهات نمیکنند تا خفگی؛ تا مرز خفگی میکشانندت و همانجا نگاهت میدارند. چنانکه انگار میان آتش و دود حلقآویز ماندهای سینهات از دود داغ پر شده است و چشمهایت در لختهی خون در عذاب آتش میسوزد. همینکه دیگران ملاحظهی ترا بکنند همینکه تو چنان شکننده شده باشی که مورد رعایت دیگران قرار بگیری، کرم حقارت درونت را میخورد. دیگر حتی از یاد میبری که خواری را چگونه تاب بیاوری. گیج دردمندی خود میشوی چندانکه حتی میروی همانچه را از منش در تو مانده است از دست بدهی. دشنامت نمیدهند تا تو به دشنامی خود را سبک کنی. بیحرمتی بر تو روا نمیدارند تا تو با ایشان سودای پایاپای کنی. سیلی نمیزنندتا تو دردی آشکار حس کنی که بروز درد خود گونهای رهایی است.