تا به حال پیش آمده که به عقب نگاه کنید، مثلا یک سال پیش و از تغییراتی که در این مدت در زندگیتان بهوجود آمده تعجب کنید؟ یک سال زمان زیادی است. در این مدت ممکن است کار پیدا کرده باشید، فارغالتحصیل شده باشید، یا زندگیتان کاملا از اینرو به آنرو شده باشد. اما سؤال این است که آیا امسال از سال گذشته خوشحالتر هستید؟ احساس موفقیت میکنید یا آرزو میکنید کاش زمان به عقب برگردد تا تصمیمات متفاوتی بگیرید؟
همهی ما در زندگی شکست را تجربه کردهایم. اگر بهتازگی ناامیدی به سراغ شما آمده و از خودتان میپرسید چگونه میتوان شکست را به پیروزی تبدیل کرد بدانید که هرگز نباید فکر کنید همهچیز تمام شده است. در این مقاله به شما نشان میدهیم که راههای تلاش برای موفقیت چگونه است.
اجازه ندهید ناامیدی امروز بر رؤیاهای آیندهتان سایه بیندازد.
۱. موفقیت را برای خودتان تعریف کنید
شکست یک موضوع نسبی است. اگر تعریف شما از موفقیت خیلی کلی و سختگیرانه باشد معمولا خیلی زود ناامید میشوید. اگر یک چیز قطعی در این دنیا وجود داشته باشد این است که «هیچ چیز در این دنیا قطعی نیست.» پس چرا ارزش و عزت نفس خود را پای اتفاقی بگذاریم که شاید بیفتد و شاید هم نیفتد؟
۲. بهدنبال دستاوردهای مثبت شکست باشید
اگر در مصاحبه شغلیِ کاری که دوست دارید پذیرفته نشوید دو راه مقابل شما قرار دارد؛ میتوانید فکر کنید که در مصاحبه شکست خوردهاید یا اینکه موفق شدهاید چیزی یاد بگیرید که در مصاحبهی بعدی (که ممکن است فرصت بهتری باشد) به شما کمک خواهد کرد. همانطور که «دالایی لاما» میگوید: « گاهی بهدست نیاوردن آنچه که میخواهید، بهترین اتفاق ممکن است.»
نمونههای فراوانی از کارآفرینان و شرکتهای بزرگ وجود دارد که بعد از شکستهای عظیم به موفقیت رسیدهاند. اما منظور من از موفقیت، نه فقط موفقیت مالی بلکه موفقیت شخصی است؛ رهایی از ناامیدی و ادامهی مسیری که شما را خوشحال میکند. من فکر میکنم بزرگترین دستاورد زندگی این است که قوی بودن را انتخاب کنیم و اجازه ندهیم ناامیدی ما را ناتوان کند.
۳. براساس آنچه یاد گرفتهاید عمل کنید
هرچیزی که یاد بگیرید و بعد بتوانید آن را بهکار ببندید به دردتان میخورد. قسمت سخت آن برای اغلب ما بهکار بستن دانش است. از یک سو میدانیم که برای ایجاد تغییرات مثبت به انسجام و پایداری نیاز داریم، از طرف دیگر میدانیم که انجام دوباره و دوبارهی یک کار و انتظار نتایج متفاوت داشتن، عاقلانه نیست.
متأسفانه هیچ فرمول و قاعدهی مشخصی برای ساختن زندگیای که تصور میکنیم وجود ندارد. هیچکس نمیتواند به ما بگوید کدام کارها را باید به روش قبلی انجام بدهیم و برای کدام کارها روش متفاوتی پیدا کنیم. ما خودمان باید بفهمیم که کدام روش درست است و کدام باید اصلاح بشود و سپس با علم به اینکه هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد به راهمان ادامه بدهیم.
۴. روی مسیر تمرکز کنید، نه روی مقصد
دست نیافتن به هدف ویژهای که برای خود مشخص کردهاید صرفا به این معنی نیست که شما هرگز نمیتوانید به چیزی که میخواهید برسید. اگر نتوانستید به یک نتیجهی خاص برسید فکر نکنید همه چیز تمام شده است. اگر کاری را که واقعا دوست دارید ادامه بدهید، در نهایت امکاناتی پیدا میکنید که نیاز شما را برآورده میکند.
مزیت دیگر شیوهی تلاش با تمرکز بر مسیر این است که تفکر و تمرکز بر مراحل کار برای شما آسانتر میشود. این کار به این معنا نیست که شما دیگر هدفی تعیین نمیکنید و پیشرفت خود را در جهت رسیدن به آن ارزیابی نمیکنید بلکه به این معناست که اجازه میدهید هر قدمی که برمیدارید، احساس لذت و موفقیت را در شما تقویت کند.
۵. قبول کنید که مسئله همیشه شخصی نیست
همانطور که معتقدیم تلاش و سختکوشی همیشه نتیجهی خوبی در پی دارد، باید قبول کنیم گاهی چیزهایی پیش میآید که کنترلشان از دست ما خارج است. به همین دلیل است که گاهی هرقدر تلاش میکنیم، به نتیجه نمیرسیم.
اگر هفت بار در مصاحبهی شغلی شرکت کردید و هر بار رقبای شما افراد باتجربه و برتر آن حرفه بودند، احتمالا علت اصلی شکست شما این است که رقبای قَدَری دارید. همیشه راهی برای پیشرفت وجود دارد اما باید بپذیریم که نتیجه همیشه با تلاش ما متناسب نیست. با این حال اگر تصمیم بگیریم و بااراده پیش برویم، شانس خود را برای رسیدن به نتیجهی موردِنظر افزایش دادهایم.
۶. به استقبال خوششانسی بروید
«ریچار وایزمن» روانشناس در کتابش بهنام «فاکتور شانس» اینطور نتیجهگیری کرده است: افرادی که پذیرای ایدهها و پیشامدهای جدید هستند خود را خوششانستر میدانند. براساس فرضیهی او تمایل این افراد به آشنایی و برقراری ارتباط با مردم و فرصتهای جدید در کنار توانایی آنها برای برخورد با مشکلات بدون اینکه در چنگال ناامیدی گرفتار شوند، باعث شده است آنها خوشبخت و خوششانس باشند.
اگر با دید مثبت و چشمان باز پیش برویم، بالاخره فرصتهای زندگی را پیشِ روی خود میبینیم. تفاوت افراد خوششانس و بدشانس فقط در این است که خوششانسها سرشان را بالا نگه میدارند و رنگینکمان را میبینند و بدشانسها سرشان را پایین میاندازند و غیر از چالههای گِلآلود چیزی نمیبینند.
۷. زیرک باشید
یکی از دلایل اصلی شکست میتواند این باشد که خود را برای آن آماده کردهاید. اهداف زیرکانه در رسیدن به موفقیت نقش دارند. این اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، واقعگرایانه و دستیافتنی هستند و محدودیت زمانی دارند.
اگر یک شغل تماموقت دارید و فرزندتان تازه سهماهه شده است، احتمالا زمان مناسبی برای شروع یک کار جدید نیست. وقتی برنامهای متعادل و منظم داشته باشید موفقیت شما بسیار محتملتر از زمانی است که درگیر وظایف کار و خانواده هستید.
۸. در مشکلات به دنبال فرصت باشید
اخیرا این داستان را جایی خواندم: پسر جوانی در جستوجوی شغل بود ولی به هرجا مراجعه میکرد به او میگفتند که کسی را استخدام نمیکنند. سرانجام او تصمیم گرفت یک هدف جدید تعیین کند؛ پس از آن به هر شرکتی که مراجعه میکرد اگر به او میگفتند «کسی را استخدام نمیکنیم» باید یک تابلوی «استخدام نمیکنیم» از او میخریدند.
در چنین مواقعی وقتی از بیرون به قضیه نگاه کنیم ممکن است خواستهمان برآورده نشده باشد، اما برای بهدست آوردن آنچه نیازمان است (نه خواستهمان) آمادگی بیشتری کسب میکنیم. آنچه مهم است احساس رضایت از کاری است که انجام میدهیم. اگر با این دید به قضیه نگاه کنیم رسیدن به موفقیت سخت نیست و همهی ما قابلیتش را داریم.
برگرفته از: tinybuddha.com