ترسناک ترین انیمیشن های دیزنی که باید ببینیم

ترسناک ترین انیمیشن های دیزنی که باید ببینیم

بیشتر ما شرکت دیزنی را با آثاری پر زرق و برق و موزیکال می‌شناسیم. اما بدنیست بدانید دیزنی درکنار ارائه این نوع آثار، فیلم‌هایی با مفاهیم ترسناک نیز تولید کرده است. در مرور این آثار متفاوت با میدونی همراه باشید.

برای بسیاری از ما، نام دیزنی مترادف با صنعت سرگرمی سازی خانوادگی با فضایی شاد و دوستانه است. اما این دنیای رنگارنگ و پرزرق و برق باعث شده است ناخودآگاه تصور ‌کنیم محصولات این شرکت، همگی شاداب و باطراوت هستند. اما بد نیست بدانید دیزنی در طول فعالیت خود گاهی به سراغ داستان‌های متفاوت‌ و خلق صحنه‌های ترسناک نیز رفته است.

از فیلم‌های کوتاه اولیه تا بعضی از آثار شناخته شده‌تر همچون سفید برفی و هفت کوتوله و کارهای لایو اکشن دیگر، دیزنی فرصتی را برای ما فراهم کرده است که لذت تماشای دنیای خیال‌انگیز و فانتزی را با چاشنی وحشت سایه‌های تیره و تار تجربه کنیم. فیلم‌هایی که درنهایت بیش از آنکه مسحور کننده باشند، آزار دهنده از آب درآمده‌اند.

البته تاریکی همیشه بخشی از آثار دیزنی بوده و هست، چون وجود سیاهی‌ها است که به نور و روشنایی معنا و مفهوم می‌بخشد. اما گاهی رنگ و لعاب این تیرگی فراتر از چیزی است که تصورش را دارید. متأسفانه در سال‌های اخیر، اداره کنندگان شرکت دیزنی از اهمیت مرزبندی میان خیر و شر و روشنایی و تاریکی غافل شده و حال و هوای محصولات اولیه این شرکت را از خاطر برده‌اند.

اما دهه‌ی ۱۹۸۰ را باید اوج حضور این آثار درخشان دانست، اکثریتی از فیلم‌های ترسناک که یکی پس از دیگری اکران می‌شدند. از سوی دیگر این دهه، دوره‌ی محدودیت و مرزبندی‌های سیاسی هم لود و درکنار آن حتی خود شرکت دیزنی نیز تاحدی وضعیتی نامشخص داشته و آماج حملات دشمنان، شرکت‌های بزرگ رقیب و سهام‌داران بود. به عبارتی این شرکت در آن زمان برای موجودیت خود می‌جنگید و نیاز داشت تا فعالیت‌های متنوع‌تر و گسترده‌تری را تجربه کند.

در این فرصت به سراغ تیره و تارترین انیمیشن های دیزنی در این دوران خواهیم رفت، ترسناک‌ترین ترسناک‌ها و البته گاهی غم انگیزترین آثار دیزنی را مرور خواهیم کرد. از فیلم‌های کوتاهی همچون فرانکن‌وینی گرفته تا محبوب‌ترین فیلم‌ها همچون دزدان دریایی کارائیب، شاید برای‌تان عجیب باشد که ردپای شماری از انیمیشن‌های محبوب و قدیمی دیزنی همچون پینوکیو و دیگ سیاه را هم در این فهرست مشاهده کنید.

به هرحال در دنیای دیزنی همیشه پیروزی خیر بر شر با رنگ و موسیقی همراه نیست و گاهی ترس و وحشت، حضور خود را با قدرت بیشتری به رخ کشیده است.

 The Skeleton Dance 

رقص اسکلتی 

شاید باورش سخت باشد، اما تعدادی از انیمیشن‌های کوتاه و اولیه والت دیزنی آثاری خاص با حال و هوایی بعضا ناراحت کننده هستند. دراین میان چیزی مرموز و عجیب در مورد انیمیشن کوتاه «رقص اسکلتی» محصول سال ۱۹۲۹ وجود دارد. والت دیزنی تهیه کنندگی و کارگردانی این انیمیشن را برعهده داشت، همچنین دست راست او «Ub Iwerks» انیماتور این کار بوده و کارل استالینگ هم موسیقی آن را ساخته است.

رقص اسکلتی اولین اثر خلاقانه دیزنی است، این انیمیشن همچنین تأثیری عمیق روی ساخت مجموعه انیمیشنی کوتاه «سمفونی‌های احمقانه» داشت. همانگونه که از نام این اثر پیدا است، داستان آن در مورد چند اسکلت رقصان است که این سو و آن سو رفته و از استخوان‌های بدن‌شان به‌عنوان ابزارآلات موسیقی استفاده می‌کنند.

مقاله‌ مرتبط:

  • ۳۰ انیمیشن برتر دهه گذشته که باید تماشا کنید

 رقص اسکلتی با نمایی از چشمان بزرگ یک جغد آغاز می‌شود که روی شاخه درختی نشسته و ماه کامل در پشت سرش قابل مشاهده است. بعد سروکله اسکلت‌ها پیدا می‌شود که برای رقصی مهیج به یکدیگر ملحق می‌شوند. اگرچه این انیمیشن بسیار سرگرم کننده است، اما در عین حال رگه‌ای از احساسات ناخوشایند را هم در خود دارد.

وقتی این فیلم اکران شد، فضای آن برای تعدادی از مخاطبان بسیار تیره و تار و دیوانه کننده جلوه کرد. به طوری که به گزارش نیویورک تایمز در آن زمان پخش آن به‌صورت کامل در کشور دانمارک ممنوع اعلام شد. اما اکنون که به آن نگاه می‌کنیم، حس و حال کلاسیک انیمیشن‌های آن دوران را به خوبی درک می‌کنیم و درنهایت، این تنها محصولی سرگرم کننده برای ایام هالووین است.

Pinocchio 

پینوکیو 

درحالی که در گذشته مردم تنها به یک سکانس خاص از فیلم پینوکیو محصول سال ۱۹۴۰ به‌عنوان صحنه‌ی ترسناک اشاره می‌کردند، اما بحثی وجود دارد که معتقد است کل این انیمیشن آزار دهنده و مرعوب کننده است.

به‌صورت مشخص می‌توان به سکانسی اشاره کرد که در آن «لمپ‌ویک» و پینوکیو به «جزیره لذت» سفر می‌کنند، همانجایی که هردو به الاغ تبدیل می‌شوند. این صحنه‌ها را شاید باید یکی از آزار دهنده‌ترین تصاویری دانست که دیزنی در فیلمی کارتونی به نمایش گذاشته است.

روند تبدیل شدن لمپ ویک به الاغ بسیار ترسناک است و تصور اینکه در ادامه قرار است چه اتفاقی بیفتد نیز براین ترس می‌افزاید. وقتی که دستان او مبدل به سم شده و خیلی زود از ظاهر انسانی او اثری باقی نمی‌ماند. سپس شاهد سراسیمگی حیوانی او هستیم که چگونه خود را به در و دیوار کوبیده و پیوسته عرعر می‌کند.

درعین حال باید گفت که سرتاسر فیلم حالتی عجیب و متفاوت دارد. شایدبه خاطر اینکه استودیویی آمریکایی، داستانی ایتالیایی را دست مایه کار خود قرار داده و به آن سبکی آلمانی بخشیده است! دیگر شخصیت ترسناک این انیمیشن، نهنگ غول پیکر است و درکنار آن شاهد تغییر و تحولات عجیب و متعددی هستیم. از تبدیل شدن عروسکی چوبی به انسان گرفته تا صحبت کردن جیرجیرک و البته دراز شدن دماغ پینوکیو زمانی‌که دروغ می‌گوید.

با تمام این تفاسیر باید پذیرفت پینوکیو، انیمیشنی دوست داشتنی و جذاب است که موفق شده است به شکلی شگفت‌انگیز تمامی این اتفاقات عجیب و گاهی ترسناک را به زیبایی روایت کند و حتی به آن‌ها حسی واقعی ببخشد. والت دیزنی هم به خوبی مفهوم انیمیشن کلاسیک را درک کرده و هم از اهمیت انتقال درست مفاهیم هرچند ترسناک به کودکان اطلاع داشت.

از زمان اکران این انیمیشن، شرکت دیزنی بارها به طرق مختلف روی المان‌های الهام بخش این اثر تأکید کرده است. درنهایت ترسی که در این فیلم شاهدش هستیم، حضوری قدرتمند اما مفید دارد. وگرنه چطور کودکان می‌توانستند در مورد خطرات دروغگویی و عدم صداقت یا وال‌های غول پیکر اطلاعاتی به‌دست بیاورند؟

Fantasia 

فانتازیا

اگر بخشی از «فانتازیا» (محصول ۱۹۴۰) باشد که تجربه‌ای ژرف از موسیقی را دراختیار مخاطب قرار داده و با ذهن بینندگان بازی کند، بی‌شک باید به «شبی در کوهستان بالد» اشاره کرد. این جُنگ بی‌کلام، براساس موسیقی ساخته شده توسط آهنگساز روسی «مودست پتروویچ موسورگسکی» ارائه شده است.

براساس روایات سنتی، کوه بالد جایی است که شیطان و مریدانش گرد هم جمع می‌شوند. مخلوقات ساخته شده توسط شیطان در این کوه به هم ملحق شده و شروع به پرستش استاد خود می‌کنند و این درست همان بخش فراموش نشدنی و مهیج این پویانمایی است. همه چیز با جمع شدن انواع مختلف موجودات جهنمی در کوه آغاز می‌شود، جایی که آن‌ها در خلسه‌ای خاص فرو رفته و با یکدیگر در پیش بردن اهداف‌شان همکاری می‌کنند. موجوداتی همچون گرملین‌، گابلین، مخلوقات ناقص الخلقه، ارواح خبیث و البته گل سرسبد آن‌ها موجودی اهریمنی و سیاه رنگ به نام «چرنابوگ» که سمبلی از شیطان بوده و برهمگان حکمفرمایی می‌کند. چرنابوگ علاوه برشاخ، دارای بال‌های بزرگ و خفاش مانند است.

همه چیز در اینجا حالتی اپراگونه و پرقدرت دارد، نمایشی ادبی درباب شیطان و همراهانش که البته همچنان شوکه کننده است. فانتازیا بخش‌های سرگرم کننده دیگری هم دارد، اما هیچ کدام از آن‌ها به اندازه شبی در کوه بالد، این چنین در انتقال طعم ترس، قوی و تأثیرگذار نیستند.

The Adventures of Ichabod and Mr. Toad 

ماجراهای ایکابد کرین و آقای تاد

نیمی از این فیلم ساخته شده در سال ۱۹۴۹ که درواقع متشکل از داستان‌هایی کوتاه است، به بازگو کردن ماجرای سوار بی‌سر یا همان افسانه معروف «اسلیپی هالو» اثر «واشینگتن اروینگ» می‌پردازد. درحالی که نیمی از فیلم عناصری روشن و سرگرم کننده دارد، نیم دیگر آن تاحدودی ترسناک است.

سوار بی‌سر اهریمنی که به بخشی از جشن هالووین سالانه‌ی این شرکت تبدیل شده است، هم در نمایش‌های تلویزیونی و هم در پارک‌های موضوعی دیزنی حضوری پررنگ دارد. حتی کارگردان مطرح و انیماتور سابق دیزنی «تیم برتون» هم در فیلمی با عنوان اسلیپی هالو که با هنرنمایی جانی دپ ساخته شد، به داستان این سوار ترسناک پرداخته است. برتون حتی از بازیگرش خواست از پروتز دندانی خاصی استفاده کند تا تأثیرگذاری این فیلم در مقابل نسخه دیزنی بیشتر شود! امری که البته ناباورانه محقق نشد.

درحقیقت قدرتی خاص در این انیمیشن دیزنی وجود دارد که باعث شده است درمجموع اثری زیبا و جذاب از کار دربیاید. زمانی‌که سوار بی سر مرکبش راکه به سیاهی جوهر است می‌تازاند و از چشمانش شعله‌های آتش زبانه می‌کشند، همه چیز در ید قدرت او است. با تماشای این تصاویر حتی اگر چیزی در مورد این فیلم نمی‌دانستید هم متوجه می‌شوید که دیزنی در حال بازگو کردن افسانه اسلیپی هالو است.

Dragonslayer 

قاتل اژدها

مشخص نیست چرا دیزنی موافقت کرد در تولید این فیلم با استودیوی پارامونت همکاری داشته باشد. درواقع این قرادادی دوطرفه برای ساخت دو فیلم بود.

فیلم «قاتل اژدها» که در سال ۱۹۸۱ ساخته شد، اثری خشن و ترسناک با حضور مخلوقاتی نفرین شده است. بااین‌حال باید اشاره کرد این فیلم از فضاسازی کامل و مناسبی برخوردار بود. کارگردان و نویسنده «برایان رابینز» با الهام از سکانس‌هایی از فیلم فانتزیا به فکر ساخت این فیلم افتاد. داستان فیلم در مورد شاگرد جادوگری جوان است که به فکر نجات جهان از دست یک قاتل یا درواقع اژدهایی با دَم آتشین می‌افتد. 

با تماشای فیلم حس می‌کنید با یکی از آثار خیال‌انگیز دیزنی مواجه هستید که نتوانسته به هدف نهایی خود برسد. تلفیقی از درام و فیلم‌های متداول این شرکت (همچون میکی ماوس یا گوفی) با شخصیت‌هایی که خصوصیات اخلاقی خاص خود را دارند. این فیلم هم در زمره آثار ترسناک قرار دارد، منتها وحشت در این فیلم در قالب یک اژدها ارائه شده که ظاهرا توسط جادوگران سیاه تسخیر شده است.

اژدهای این فیلم را باید یکی از منحصربفردترین طراحی اژدها در همه دوران‌ها دانست، اژدهایی که توجه کسانی همچون «گیرمو دل تورو» و «جورج آر آر مارتین» را هم به خود جلب کرده است. ساخت این اژدها توسط صنایع «ndustrial Light & Magic» انجام شده است.

خط داستانی فیلم گاهی غمگین و گاهی بی‌رحم جلوه می‌کند، مثل زمانی‌که بچه اژدهایان پای پرنسس را گاز می‌گیرند. درنهایت هم پس از اکران مورد بی‌توجهی عظیمی قرار گرفت ولی به هرحال به‌عنوان یک «فیلم کالت» به شهرت رسید.

 Something Wicked This Way Comes

یکی از فیلم‌های درخشان دوران بعد از مدیریت والت دیزنی و قبل از حضور آیزنر که آنگونه که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت. فیلمنامه این اثر (محصول ۱۹۸۳) توسط «ری بردبری» و براساس داستانی از خود او نوشته شده است. یک اثر نبوغ آمیز و ترسناک که البته چندان از جادوی آثار کلاسیک دیزنی فاصله ندارد.

داستان فیلم که در طول هالووین و در بازه زمانی نامشخصی روی می‌دهد، به زندگی دو پسر جوان ساکن شهری کوچک و اتفاقاتی که برای آن‌ها می‌افتد می‌پردازد. این دو پسر متوجه می‌شوند کارناوالی که در شهر آن‌ها برنامه اجرا می‌کند در اصل توسط فردی شیطان صفت اداره می‌شود که برای گرفتن روح مردم شهر به آن‌جا آمده است. او به سراغ مردمان آسیب دیده رفته و سعی می‌کند آن‌ها را اغوا کند.

مقاله‌ مرتبط:

  • بهترین فیلم های 2019

این فیلم اثری ویژه و ترسناک است، به‌خصوص زمانی‌که کودکان شروع به کشف اتفاقاتی می‌کنند که برای مردمان ساده دل شهر رخ می‌دهد، آنهایی که تحت تأثیر وسوسه‌های سیاه اهریمن قرار گرفته‌اند. البته روند تولید این فیلم هم دست کمی از یک کابوس نداشت، به طوری که ساخت آن میلیون‌ها دلار خرج برداشت. به‌خصوص به این دلیل که شرکت دیزنی به‌دنبال اضافه کردن جلوه‌های ویژه و بالا بردن سرعت ریتم فیلم بود.

این اثر کلاسیک مملو از بازی‌های جالب توجه و جلوه‌های بصری تماشایی است که باتوجه به انبوهی مشکل که در طول ساخت آن گریبان تیم سازنده را گرفته بود، درخور ستایش است. اگر تا به حال موفق به تماشای این فیلم نشدید، بد نیست در هالووین پیش رو برای تماشای آن برنامه‌ریزی کنید. باور کنید ناامید نخواهید شد.

Frankenweenie 

فرانکن‌وینی

کار کردن در شرکت دیزنی در شکل و شمایل معمولش، برای کارگردان شناخته شده سینما تیم برتون کسل کننده بود. بنابراین جای تعجبی ندارد که او به‌جای ساختن انیمیشن‌هایی از حیوانات عاشق ناز و نوازش (فراموش نکنیم که او در ساخت انیمیشن «روباه و سگ شکاری» حضور داشت)، تمرکز خود را معطوف آثاری کرد که بیشتر برایش جذابیت داشتند. به‌عنوان نمونه می‌توان به استاپ موشن کوتاه و عجیب و غریبی با گویندگی «وینست پرایس» اشاره کرد که در مورد حمله هالووین به کریسمس بود.

دیگر اثر او فیلمی نیم ساعته به نام «فرانکن‌وینی» (محصول ۱۹۸۴) است که موضوعی خاص داشت. داستان فیلم در مورد پسر جوانی بود که دوست و حیوان خانوادگی مورد علاقه‌اش یعنی اسپارکی را از دنیای مرگ به عالم زندگان بازمی‌گرداند. این فیلم به‌صورت سیاه و سفید فیلم‌برداری شده است و حال و هوای مرموزش شباهتی به آثار پرزرق و برق دیزنی ندارد. امری که درنهایت باعث شد تیم برتون بعد از اتمام ساخت این اثر از دیزنی اخراج شود! همچنین اکران این فیلم مدت‌ها به تعویق افتاد و درنهایت زمانی به سینماها راه یافت که نسخه VHS آن در سال ۱۹۹۲ پخش شد.

اگر صادقانه به ماجرا نگاه کنیم، دلیل نگرانی و آشفتگی دیزنی را به‌سادگی درک خواهیم کرد. فیلم فرانکن وینی از همان ابتدا و با مرگ اسپارکی حال و هوایی بسیار عجیب و ترسناک به خود می‌گیرد. تکنیک ساخت این فیلم هم تأثیر خود را گذاشته و باعث شده است که تماشای آن بیننده را مضطرب کند.

شاید یکی از دلایل ایجاد این حس همان ظاهر عجیب اسپارکی باشد که گویی همچون فرانکشتاین، تکه‌های بدنش به هم دوخته شده‌اند. به عبارتی این پرسش به ذهن بیننده خطور می‌کند که آیا ممکن است قهرمان داستان ما حیوانات مرده دیگری را نبش قبر کرده و از تکه‌های بدن آن‌ها برای سرپا کردن اسپارکی استفاده کرده باشد؟ شیوه کارگردانی خاص برتون هم باعث شده است فیلم مملو از زوایای دراماتیک و گاهی اغراق شده باشد. امری که فیلم را در هاله‌ای ترسناک فرو برده است.

سال‌ها بعد برتون باردیگر از درون مایه‌ی اصلی این فیلم استفاده کرده و استاپ موشن دیگری با همین خط داستانی را ساخت که در عین سحرانگیز بودن، سرگرم کننده هم بود. به‌خصوص زمانی‌که دیگر بچه‌ها نیز شروع به زنده کردن جسد حیوانات خانگی خود می‌کنند. بااین‌حال باید پذیرفت این نسخه نتوانست به اندازه لایو اکشن اصلی و ارجینال خود، قدرت ترس را به نمایش بگذارد.

 The Black Cauldron 

دیگ سیاه

اگر صورت اسکلت ماننده شاه شاخ‌دار را به‌عنوان تنها بخش ترسناک انیمیشن «دیگ سیاه» (محصول ۱۹۸۵) به خاطر می‌آورید، خدا به شما برکت داده است چرا که ذهن‌تان شما را از وحشت سواران توقف ناپذیر دور نگاه داشته است.

درواقع سیاهی این فیلم حتی قبل از آنکه عنوان فیلم را ببینید شما را دربرگرفته است. به‌خصوص زمانی‌که گوینده نادیدنی با صدای جان هیوستون، درمورد قدرت‌های سیاه این دیگ معروف به شما هشدار می‌دهد. یکی از این قدرت‌های ترسناک توانایی فراخواندن ارتشی از جنگجویان نامیرا است.

از همین‌جا این کابوس بسیار ترسناک آغاز می‌شود و حضور شخصیت‌های گوناگون کمابیش روی حال و هوای فیلم تأثیر می‌گذارند. از جمله می‌توان به اژدهایان اهریمنی اشاره کرد که به‌دنبال کسب افتخار هستند، خوک سخنگو، ساحران و جادوگران و البته گابلینی کوچک و عجیب به اسم کریپر. ظاهرا شخصیت کریپر در نسخه اولیه فیلم به شکلی وحشیانه کشته می‌شود اما در نسخه بعدی فیلم به‌سادگی این شخصیت را کنار گذاشتند.

از طرف دیگر تمام این مسائل دست به‌دست هم داد تا این فیلم نخستین فیلم انیمیشنی دیزنی باشد که درجه PG را دریافت کرد. باید پذیرفت فیلم دیگ سیاه دوباره واحد انیمیشنی این شرکت را به دوران شکوه سابق بازگرداند، هرچند درنهایت باید تغییراتی در فیلم اعمال می‌شد. به همین خاطر سرپرست جدید استودیو جفری کاتزنبرگ دستور داد تاحد امکان تعدادی ویرایش جدید در فیلم انجام شود. درآخر بیش از دوازده دقیقه از فیلم اصلی حذف شد، اما بااین‌حال تدوین انجام شده باعث شد محصول نهایی حتی تکان دهنده و ترسناک‌تر شود.

Return to Oz 

بازگشت به آز

بدنیست بدانید والت دیسنی همیشه تمایل داشت اثری باشکوه و سینمایی را براساس کتاب جادوگر آز اثر فرانک بائوم بسازد، اما درنهایت شرکت متروگلدن مایر (MGM) گوی سبقت را از وی ربود و آرزویش را نقش برآب کرد. به همین خاطر دیزنی کلیه حقوق دیگر کتاب‌های جادوگر آز را خریداری کرد. هدف از این کار استفاده از پتانسیل بالای آن‌ها برای ساخت نمایش تلویزیونی دیزنی لند بود، امری که متأسفانه هرگز محقق نشد.

اما بعدها زمانی‌که طراح صدا و تدوینگر برنده اسکار «والتر مارچ» در دیداری با مدیران استودیو از علاقه خود برای ساخت اثری براساس کتاب جادوگر از صحبت کرد، اوضاع تغییر کرد. هرچند درهمان زمان نیز دیزنی به بهانه نزدیک شدن به زمان انقضای حق کپی رایت این اثر، تاحدی از این کار طفره رفت. درنهایت فیلم «بازگشت به آز» محصول ۱۹۸۵، بدون مشارکت و همراهی گلدن مایر ساخته شد. اما درعوض بدون توجه به حال و هوای نسخه اصلی، تمرکز خود را معطوف به نسخه تاریک‌تر ساخته شده توسط استودیوی یونیورسال کرد که به جنبه‌های ترسناک و آزار دهنده تمرکز توجه بیشتری نشان داده بودند.

در فیلم روش سفر دوروتی بسیار متفاوت بود و به‌جای گردباد، تبعات الکترو شوک درمانی مسیر او را هموار کرد. دکتری بدذات سعی داشت از این طریق دوروتی را درمان کند! به هرحال دوروتی به شهر بازگشت درحالی که در نبود او اوضاع بسیار تغییر کرده و همه چیز ویران شده بود. البته این مسئله تنها به نگاه متفاوت سازندگان فیلم مربوط نبوده و درکنار آن مشکلات صدور مجوز و حق کپی رایت هم دست آن‌ها را تاحدی بسته بود. چون بسیاری از جلوه‌های خاطره انگیز و معروف متعلق به فیلم اصلی استودیوی MGM بود و نمی‌شد از آن‌ها در فیلم استفاده کرد. حتی در یک مورد پوشش یکی از بازیگران باعث مشکلاتی شده و مبلغی به‌عنوان غرامت به استودیوی اصلی پرداخت شد!

دوروتی و مرغ سخنگویش در طول سفر با مخلوقات عجیب و گاهی ترسناک رو‌به‌رو شدند. به‌عنوان نمونه ویلرها که گروهی از هنرمندان خیابانی طرد شده با دست و پایی چرخ‌دار بودند، ساحری بدون سر که راهرویی مملو از سرهای زنده و واقعی داشت و درنهایت مخلوقی عجیب و غریب با سری شبیه کدوتنبل به اسم «جک» که دوست داشت دوروتی را مادر صدا کند.

یک دنباله فرضی برای اثری کلاسیک و جاودانه که شاید بدتان نیاید با استفاده از الکترو شوک درمانی خاطرات تماشایش از از ذهن‌تان پاک کنید.

Runaway Brain 

فرار مغز

شاید دلیل خوبی وجود داشته باشد که از تماشای این فیلم کوتاه کارتونی (محصول ۱۹۹۵) صرف‌نظر کنید. «فرار مغز» فیلم کوتاه و تئاتری از شخصیت معروف دیزنی یعنی میکی ماوس است. سرمایه‌گذاری سازندگان روی همان حسن نیت و جذابیتی استوار بود که انیمیشن‌های دیزنی را محبوب بسیاری از بینندگان کرده بودند. بااین‌حال باید گفت این فیلم بیش از آنکه دلپذیر و دوست داشتنی باشد، آزار دهنده است!

میکی فریب دکتری شریر را خورده و درگیر آزمایش شیطانی او می‌شود. حین آزمایش مغز او و هیولایی غول پیکر با هم عوض شده ودر ادامه حوادثی را رقم می‌زند. تأکید اصلی سازندگان روی جلوه‌های ترسناک است و در این بین اشاراتی هم به فیلمی همچون «جن‌گیر» ودیگر آثار هیولایی یونیورسال می‌شود.

در این فیلم کوتاه شاهد هنرنمایی شماری از برترین استعدادهای دیزنی هستیم که از آن جمله می‌توان به «آندریاس دجا» اشاره کرد، همچنین این فیلم نامزد جایزه اسکار شد. درنهایت این فیلم یکی از بهترین آثار کلکسیون میکی ماوس است که درعین ناراحت کننده بودن، بسیار سرگرم کننده است.

 Pirates of the Caribbean: Dead Man’s Chest 

دزدان دریایی کارائیب: صندوقچه مرد مرده

«فیلم دزدان دریایی کارائیب: صندوقچه مرد مرده» (محصول ۲۰۰۶)، یکی از فیلم‌های بسیار مورد انتظار دیزنی بود که شروعی قابل‌توجه داشت. تصویری از یک دزد دریایی در قفسی فلزی که چشمانش توسط کلاغ‌ها بیرون کشیده شده بود. این اثر محصول دومین همکاری از سه‌گانه دزدان دریایی کارائیب بود که محصول همکاری مشترک جانی دپ و «گور وربینسکی» است. از سوی دیگر این فیلم یکی از ترسناک‌ترین و سیاه‌ترین آثار این مجموعه است، هرچند فیلم سوم این تریلوژی نیز با صحنه دار زدن یک بچه آغاز شد.

دزدان دریایی ۲ همه چیز دارد و البته محدودیتی هم درکار نیست. یک جزیره پر از آدمخواران وحشی، یک هیولای دریایی غول پیکر که انسان‌ها را یکی بعد از دیگر می‌بلعد و البته یک ساحره وودو با کلبه‌ای ترسناک مملو از شیشه‌هایی از اندام‌های بدن و موجوداتی که به این طرف و آن طرف می‌خزند. درنهایت شخصیت جک اسپارو را هم داریم که علاقه بینندگان را به خود جلب کرده است.

مقاله‌ مرتبط:

  • بهترین فیلم‌های ترسناک دهه گذشته از نگاه میدونی

اما چیزی که باعث شده است این فیلم متفاوت از دیگر آثار دزدان دریایی کارائیب باشد، جلوه‌های ترسناک و کابوس گونه آن است. در این مورد خاص باید به بازی درخشان «بیل نای» در نقش دیوی جونز اشاره کرد. هیولایی نامیرا که کاپیتان کشتی «هلندی سرگردان» است. او این توانایی را دارد تا روح مردگان را به اسارت گرفته و آن‌ها را وادار کند تا برای ابد به‌عنوان خدمه در کشتی او کار کنند.

طراحی این شخصیت که توسط «مارک مک کریری» بزرگ انجام شده ، بسیار جالب توجه است. درکنار آن اجرای خیره کننده نای باعث شده است این شخصیت چند بعدی و جذاب‌تر هم دیده شود. از طرف دیگر خدمه کشتی نیز وضعیت عادی ندارند، گذر زمان باعث شده از نظر فیزیکی تغییرات زیادی کرده و ظاهری ترسناک و مخوف پیدا کنند.

دیگر بخش ترسناک در مورد شخصیت دیوی جونز مربوط‌به عشق گمشده‌ای است که باعث شده است او قلبش را درون صندوقچه‌ای مهر و موم کند. به هرحال دومین فیلم از سه‌گانه دزدان دریایی به خوبی ترس و وحشت را به بیننده منتقل می‌کند، هرچند که درواقع فیلم متعلق به ژانر وحشت نیست.

به پایان این مطلب رسیدیم. نظر شما در مورد آثار فوق چیست؟ آیا تصور می‌کردید فیلمی مثل پینوکیو ترسناک باشد؟ نظرات خود را با ما و دیگر دوستان‌تان در میدونی نیز درمیان بگذارید.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
15 + 4 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.