تحلیل تریلر ماتریکس ۴ | از بازگشت نئو تا اُردک زرد پلاستیکی

تحلیل تریلر ماتریکس ۴ | از بازگشت نئو تا اُردک زرد پلاستیکی

از اولین تریلر فیلم ماتریکس ۴، The Matrix: Resurrections چه چیزهایی دستگیرمان می‌شود؟ در این ویدیو/مقاله مهم‌ترین جزییاتِ نخستین تصاویر منتشرشده از چهارمین فیلم مجموعه‌ی ماتریکس را مرور می‌کنیم. همراه میدونی باشید.

فکر می‌کنم همگی سر یک چیز توافق‌نظر داریم: «آقای اندرسون دلمون براتون تنگ شده بود» (با لحنِ دل‌انگیز هیوگو ویوینگ خوانده شود!). قرص قرمز را قورت بدهید، عینک‌های آفتابی‌تان را بزنید و کُت‌های چرمی‌تان را بپوشید، چون بالاخره نوبتی هم باشد، نوبت اتصالِ مجدد به ماتریکس است.

به تازگی نخستین تریلر ماتریکس: رستاخیزها، چهارمین فیلمِ موردانتظار یکی از جریان‌سازترین اکشن‌های علمی‌تخیلیِ تاریخ سینما منتشر شد که تقریبا همه‌چیز در آن پیدا می‌شود: از قرص‌های قرمز و آبی گرفته تا هنرهای رزمی؛ از متوقف کردنِ گلوله‌ها با اشاره‌ی دست تا یه اُردکِ پلاستیکی حمام! طبق معمول، این تریلر سرشار از ادای دِین‌ها، ارجاعات نامحسوس و ایستر اِگ‌های فراوانی است. بنابراین در این مقاله برخی از این جزییات را که ممکن است از دستتان در رفته باشد، مرور می‌کنیم:

تماشا در یوتیوب

از آنجایی که حدس می‌زنم اکثرمان خیلی وقت است که ماتریکس‌ها را بازبینی نکرده‌ایم، پس بهتر است پیش از اینکه سراغِ خودِ تریلر برویم، پایان‌بندی سه‌گانه را به‌طور خیلی مُختصر یادآوری کنیم: در پایان سه‌گانه نئو متوجه می‌شود که او اولین و تنها ناجیِ برگزیده‌ی گونه‌ی بشر نیست. در عوض، او ششمین نفری است که با تصاحبِ قدرت‌های خداگونه علیه‌ اربابانِ سوءاستفاده‌گرِ ماشینی بشریت شورش کرده است.

همچنین، نئو متوجه می‌شود که او بخشی مجزا از ماتریکس نیست، بلکه یکی از ویژگی‌های سیستمی خودِ ماتریکس است. به‌طور خلاصه حدود یک درصد از انسان‌ها اتصالشان به ماتریکس رو پس می‌زنند. این پس‌زننده‌ها که به ناهنجاری معروف هستند و حکم یک‌جور باگِ نرم‌افرازی را دارند، به مرور زمان افزایش پیدا می‌کنند و باعث کرش کردنِ ماتریکس و مرگ همه‌ی انسان‌هایی که به آن متصل هستند می‌شوند.

پس، ماتریکس هر چند وقت یک بار از یک برگزیده برای جمع‌آوری ناهنجاری‌ها و منتقل کردنِ آنها به منبعِ ماتریکس برای نابود کردنشان و در نتیجه، پاکسازی و ری‌ست شدن سیستم استفاده می‌کند. به بیان دیگر، قهرمان برگزیده چیزی بیش از روش نامحسوس دیگری برای سرکوب انسان‌ها توسط ماشین‌ها نیست. بنابراین، آرشیتکت، نئو را سر یک دوراهی قرار می‌دهد: او یا مثل هر پنج برگزیده‌ی قبلی به سمت کُد منبع می‌رود و جلوی کرش کردن ماتریکس و انقراض بشریت را می‌گیرد یا ترینیتی را که درحال سقوط از ساختمان در شُرف مرگ قرار دارد نجات می‌دهد.

نئو تصمیم می‌گیرد به جای حرکت به سمت کُد منبع که چرخه‌ی سرکوب ماشین‌ها را از نو تکرار می‌کند، با نجات ترینیتی، سرنوشت کل بشریت را به خطر بیاندازد. در همین حین، مامور اِسمیت به یک ویروسِ سرطانی مستقلِ شورشی تبدیل شده است که تهدیدی برای هر دوی دنیای ماشین‌ها و انسان‌ها حساب می‌شود. پس از کُشته شدن مامور اِسمیت به دست نئو در فیلم اول، او از برنامه‌ریزی‌اش آزاد می‌شود. معمولا برنامه‌های بدون هدف باید به کُد منبع بروند و دیلیت شوند، اما حالا که مامور اِسمیت پس از آزاد شدن از زنجیرهای برنامه‌ریزی‌اش به آزادی اراده دست پیدا کرده، تصمیم می‌گیرد تا به کُد منبع نرود و در عوض با کلون‌سازی از خودش، کُل ماتریکس را به تصاحبِ خودش در بیاورد.

بنابراین، در حالی که صهیون، شهرِ انسان زیر آتش سهمگینِ رُبات‌های دشمن قرار دارد، نئو با رهبر ماشین‌ها معامله می‌کند: او با رضایت شخصی خودش اجازه می‌دهد تا توسط کُد منبع جذب شود و در عوض، رهبر ماشین‌ها هم باید به حملاتش علیه صهیون پایان بدهد. در ابتدا نئو عمدا اجازه می‌دهد که مامور اِسمیت او را شکست بدهد و بدنش را تصاحب کند، اما از آنجایی که نئو از قبل به کُد منبع متصل بوده، رهبر ماشین‌ها می‌تواند از طریق نئو که حالا جزیی از اِسمیت‌ها حساب می‌شود، همه‌ی کلون‌های مامور اِسمیت را دیلیت کند.

درحالی که ماشین‌ها ذهنِ نئو را جذب می‌کنند، انسان‌ها هم از این به بعد می‌توانند بینِ ترک کردن ماتریکس یا ماندن در آن یکی را انتخاب کنند. حالا که افرادی که ماتریکس را پس می‌زنند می‌توانند آن را ترک کنند، دیگر باگ نرم‌افزاری حساب نمی‌شوند و نیازی به برگزیده‌ای برای پاکسازی کردنشان نیست. به این ترتیب، چرخه متوقف می‌شود و آتش‌بس متزلزلی بینِ انسان‌ها و ماشین‌ها شکل می‌گیرد.

واضح‌ترین نتیجه‌ی این آتش‌بس را می‌شود در نخستین نمای تریلر دید؛ تریلر با نمایی از شهر سن‌فرانسیکو یا همان هفتمین نسخه‌ی شبیه‌سازِ ماتریکس (نئو ششمین ناجی برگزیده بود) آغاز می‌شود که همان‌طور که از واپسین نماهای ماتریکس: انقلاب‌ها به یاد داریم، خیلی یوتوپیایی‌تر، آرام‌تر و آینده‌نگارانه‌تر از کلان‌شهرِ زهواردررفته، چرک و تیره‌و‌تاریکی که از فیلم‌های قبلی به یاد می‌آوریم به نظر می‌رسد.

ظاهرا ماتریکس بعد از پیمان صلحِ انسان‌ها و ماشین‌ها به منظور کاهش شباهت‌هایش به یک جهنمِ توتالیترِ سرکوبگر ریبوت شده است. اما این، با استناد به حالتِ بی‌قرار و سردرگم نئو به این معنی نیست که اکثر انسان‌ها از اینکه در یک شبیه‌ساز زندگی می‌کنند، خبر دارند. سپس، به نئو کات می‌زنیم که به همان هویت توماس اندرسونِ سابقش برگشته است. درحالی که نئو در مطب دکتر مشغول صحبت با روانکاوش با بازی نیل پاتریک هریس است، در پس‌زمینه‌ی اتاق جزییات خیلی جالبی به چشم می‌خورند.

اولین و واضح‌ترینشان یک گربه‌ی سیاه است که به عنوانِ «گربه‌ی دژاوو» شناخته می‌شود. اگر یادتان باشد نئو برای اولین‌بار در فیلم اول مجموعه دو بار با رفتار یکسانِ گربه‌ی سیاه روبه‌رو می‌شود. گربه‌ی سیاه نشانه‌ی گلیچ در ماتریکس است. در فیلم اول وقتی ماموران کُد هتل را برای مسدود کردن درهای خارجی تغییر می‌دهند، باعث برگشتنِ گربه به جایی که چند ثانیه قبل بود می‌شوند. وقتی نئو دیدن گربه را برای مورفیوس و ترینیتی تعریف می‌کند، آنها بلافاصله از اینکه در تله‌ی ماموران اُفتاده‌اند، گوش‌به‌زنگ می‌شوند. اما کاربرد گربه‌ی دژاوو در این تریلر به یک ارجاع خشک و خالی خلاصه نشده است. حضور این گربه یک معنای عمیق‌تر هم دارد. واقعیت این است که کُل این تریلر با تکرار رویدادهای سه‌گانه‌ی اورجینال حکم یک دژاووی طولانی را دارد. نقش گربه به یک فَن‌سرویس محدود نشده است، بلکه انگار عمدا می‌خواهد احساس غالب بر این تریلر را زمینه‌چینی کند: این احساس که انگار قبلا اتفاق اُفتادن همه‌ی آنها را دیده‌ایم.

همچنین، حضور گربه می‌تواند به اشکالی بُنیادی در ماتریکس، به اینکه یک جای کار می‌لنگد، به اینکه ماشین‌ها چیزی حیاتی از سیستم را تغییر داده‌اند اشاره کند. جدا از گربه‌ی دژاوو، مجسمه‌ای از جمجمه‌ی انسان را روی میز دکتر می‌بینیم. این مجسمه که حکم نقشه‌ی مناطقِ مختلف مغز انسان را دارد تداعی‌گر سازوکار ماتریکس است: ماتریکس هم از نقشه‌ی ذهن برای کنترل بشریت استفاده می‌کند. همچنین، روی قفسه‌ی کتابخانه‌ی مطب عکسی از یک پروانه‌ی قرمز و یک پروانه‌ی آبی به چشم می‌خورد که استعاره‌ای از قرص‌های قرمز و آبی هستند. پروانه‌ها عموما سمبلِ تغییر، دگردیسی، تولد مجدد و اُمید هستند. همان‌طور که نئو در فیلم اول پیله‌ی توماس اندرسون را شکافت و دوباره متولد شد، او در فیلم چهارم نیز دوباره به وضعیت سابقش برگشته است و باید از نو متحول شود.

دقیقا معلوم نیست نیل پاتریک هریس نقش چه شخصیتی را ایفا می‌کند، اما احتمالا او هرکسی که هست، حکم یکی از بازوهای کنترل‌کننده‌ی ماتریکس را دارد: چراکه نه تنها فریم عینکِ پاتریک هریس آبی‌رنگ است، بلکه او یک ژاکتِ آبی‌رنگ هم به تن دارد. سپس، نئو می‌گوید: «خواب‌هایی دیدم که فقط خواب‌های معمولی نیستن». سپس، می‌بینیم خیابانی که دارد در آن قدم می‌زند به باران کُد ماتریکس تغییر می‌کند. واضح است که نئو در سه‌گانه‌ی اورجینال می‌توانست در همه‌حال کُد ماتریکس را ببیند. این نشان می‌دهد وقتی نئو خواب است، وقتی در وضعیت ناخودآگاه قرار دارد، می‌تواند واقعیتِ دنیای جعلی‌‌اش را ببیند. اگر یادتان باشد وقتی در فیلم اول ماموران یک حشره‌ی مکانیکی را وارد شکمِ نئو می‌کنند، نئو از خواب می‌پرد و (با وجود حشره‌ای که در آن لحظه در شکمش جولان می‌دهد) فکر می‌کند تمام چیزی که تجربه کرده است، فقط یک کابوسِ بی‌آزار بوده است.

در یکی از عکس‌های منتشرشده از فیلم نئو را می‌بینیم که دارد در محیطی که تداعی‌گر رنگ سبز غالبِ بر فضای دیجیتالی ماتریکس است، به سمت کافی‌شاپی به اسم «سیمیولاته» قدم برمی‌دارد. نه تنها «سیمیولاته» یادآور واژه‌ی «سیمیولیشن» به معنای شبیه‌سازی است، بلکه همگی می‌دانیم که ما معمولا با هدف بیدار ماندن یا سرحال شدن قهوه می‌خوریم. قابل‌ذکر است که تابلوی «خیابان یک‌طرفه است» در سمت چپِ بالای عکس هم دارد نئو را مستقیما به سمتِ کافی‌شاپ هدایت می‌کند. همچنین، در اواخر این تریلر نئو را مشغول مبارزه با ارتشی از نیروهای ضربتِ پلیس می‌بینیم (انفجار نورانی که باعث عقب راندن پلیس‌ها شده است) که احتمالا داخل همین کافی‌شاپ اتفاق می‌اُفتد. این احتمال وجود دراد که نئو در ابتدا خواب این مکان را می‌بیند و سپس، از آن رویا به عنوان راهنمایی برای یافتنِ این مکان در بیداری استفاده می‌کند.

اگر این تئوری واقعیت داشته باشد، جالب می‌شود. از آنجایی که ماتریکس از لحاظ فنی یک خواب، یک رویا حساب می‌شود، پس خواب دیدن درحالی که خواب هستی، به‌طور ضمنی به این نکته اشاره می‌کند که شاید در این فیلم به‌طرز «اینسپشن»‌واری شاهد ماتریکسی ساخته‌شده درون ماتریکس باشیم. همان‌طور که در نمایی که نئو در آسانسور ایستاده است می‌بینیم، تکنولوژیِ دنیا نسبت به تکنولوژیِ دهه‌ی ۹۰ خیلی پیشرفت کرده است. بنابراین می‌توان نظریه‌پردازی کرد که مردمی که داخل ماتریکس زندگی می‌کنند حالا ابزار لازم برای ساختنِ هوش مصنوعی‌ای را که درونِ هوش مصنوعی زندگی می‌کند، دارند.

اما سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است: نئو چگونه بازگشته است؟ واقعیت این است که ماتریکس: انقلاب‌ها هرگز مرگ حتمی نئو را به‌طور قاطعانه تایید نمی‌کند. تا آنجایی که ما می‌دانیم، رهبر ماشین‌ها ذهنِ نئو را جذب می‌کند. اما نکته این است: نئو اولین کسی نیست که ذهنش توسط کُد منبع جذب شده است. همان‌طور که آرشیتکت می‌گوید، هر پنج نسخه‌ی قبلی ناجی برگزیده هم توسط کُد منبع جذب شده و سپس، به عنوان یک برگزیده‌ی جدید از نو متولد می‌شدند تا این چرخه‌ی تکرارشونده‌ی ۶۰۰ ساله را مجددا از سر بگیرند. اما چیزی که نئو را از برگزیده‌های قبلی متمایز می‌کرد، دلبستگیِ عمیقش به یک شخص تنها بود: ترینیتی. بنابراین همان‌طور که عشق نئو به ترینیتی باعث شد تا چرخه را با انتخاب بی‌سابقه‌اش بشکند، حالا گمان می‌رود که احتمالا همین عشق است که به او کمک کرده است تا خاطراتِ زندگی قبلی‌اش را همچنان بعد از تولد دوباره حفظ کند.

سپس، سلسله نماهای مختلفی (تصاویر بالا) به‌شکل بسیار سریعی از جلوی چشمانمان عبور می‌کنند. اولین نما مردی را به تصویر می‌کشد که چشمانش با پدیدار شدنِ کُد سبزِ ماتریکس روی سطح‌شان می‌درخشد؛ به نظر می‌رسد او به سمت نئو تیراندازی می‌کند و نئو هم به سختی دارد تلاش می‌کند تا گلوله را از مسیرش منحرف کند (گلوله در شُرف برخورد به چه کسی است؟ ترینیتی؟). این اما آخرین باری نیست که با افرادی با چشمانِ سبزِ درخشنده مواجه می‌شویم. در نمایی در اواخر تریلر نئو و ترینیتی سوار بر موتورسیکلت از لابه‌لای جمعیتِ زامبی‌گونه‌ای با چشمانِ درخشنده که به آنها حمله‌ور می‌شوند فرار می‌کنند.

آیا حالا ماتریکس از شهروندانِ عادی به عنوان سلاحی برای متوقف کردنِ نئو استفاده می‌کند؟ دومین نما بدنِ بیهوشِ نئوی جوان را به تصویر می‌کشد. این صحنه که از لحاظ ترتیب زمانی احتمالا بلافاصله پس از پایان فیلم سوم مجموعه اتفاق می‌اُفتد، ماشین‌ها را مشغولِ پرستاری کردن و ترمیم کردنِ بدن زخمی نئو که در پایان آن فیلم نابینا شده بود، نشان می‌دهد. سومین نما یحیی عبدالمتینِ دوم را درحال تیراندازی به تصویر می‌کشد که نحوه‌ی رفتار، گفتار و پوشش‌اش خیلی به نسخه‌ی جوان‌تر مورفیوس شباهت دارد. یا حداقل فیلمسازان می‌خواهند که این‌طور فکر کنیم.

چون فعلا دو احتمال وجود دارد: از یک طرف در مجموعه‌ای که حول و حوشِ چرخه‌های تکرارشونده، تولدهای دوباره و رستاخیزها جریان دارد، عبدالمتین می‌تواند یک مورفیوسِ جدید یا نسخه‌ی جدیدی از همان مورفیوسِ اورجینال باشد (چون قابل‌ذکر است که گرچه شخصیت مورفیوس از سه‌گانه‌ی اورجینال جان سالم به در بُرد، ولی در بازی ویدیویی ماتریکس آنلاین کُشته می‌شود). اما از طرف دیگر، این احتمالِ مُحتمل‌تر هم وجود دارد که یک نفر به منظور فعال کردنِ خاطرات مدفون‌شده‌ی ذهنِ نئو و بیدار کردنش یا تحت‌تاثیر قرار دادن او به هر دلیل دیگری، خودش را به شکلِ مورفیوس درآورده است؛ کسی که الزاما آدم‌خوبه‌ی داستان نیست. چون نمای مشکوک و مرموزی در یکی از تیزرهای فیلم وجود دارد که شکل‌گیریِ بدنِ مورفیوسِ جدید را در یک اتاقِ آبی‌رنگ به تصویر می‌کشد. این صحنه به‌‌طور ضمنی به این نکته اشاره می‌کند که او یا به دستِ ماشین‌ها خلق شده یا به منظور خدمت به نیروهای قرص آبی ساخته شده است.

در ادامه‌ی تریلر، مورفیوسِ جوان را درحال عبور از یک پورتال آبی‌رنگ می‌بینیم که به تعقیب‌و‌گریز و رد و بدل کردن گلوله با ماموران در راهروهای چرخان منجر می‌شود. اگر یادتان باشد در سه‌گانه‌ی اورجینال شخصیت «کلیدساز» قادر به باز کردن درهای پشتی یا بک‌دُرهایی بود که آنها را به نقاط مختلفی از ماشین منتقل می‌کرد. همچنین، حالا که حرف از درهای پشتی است، باید این را هم گفت که در یکی دیگر از نماهای تریلر پورتالی را می‌بینیم که به درون یک قطار درحال حرکت باز می‌شود؛ این قطار با توجه به کوه فوجی که در اُفق دیده می‌شود و درختانِ گیلاسِ شکوفه‌زده، در ژاپن قرار دارد؛ راکت شلیک‌شده توسط نیروهای پلیس از پورتال عبور می‌کند و در قطار منفجر می‌شود. اما نمای بعدی دست دادن دو نفر را که به آزاد شدنِ انرژی نورانی شدیدی منجر می‌شود به تصویر می‌کشد؛ به نظر می‌رسد این لحظه متعلق به همان سکانس مبارزه در کافی‌شاپِ سیمیولاته باشد که نئو و ترینیتی با دست دادن، قادر به عقب پرتاب کردنِ نیروهای ضربتِ پلیس هستند؛ اتفاقا گرفته شدن دست ترینیتی توسط نئو یکی از موتیف‌های تکرارشونده‌ای این تریلر است که کلوزآپ‌های متعددی از آن در طول تریلر دیده می‌شود.

نمای بعدی ترینیتی را با همان پوشش چرمی سابقش درحال تسلیم شدن به تصویر می‌کشد که یادآور سکانس اکشنِ افتتاحیه‌ی قسمت اول ماتریکس است .در نمای بعدی دو ماشین غول‌پیکر را در دریایی از نور قرمز می‌بینیم که استعاره‌ای از واقعیتِ هولناک خارج از ماتریکس است. ما این ماشین‌ها را قبلا در سه‌گانه‌ی اورجینال دیده بودیم. آنها که ماشین‌های «دِروکننده» نام دارند، وظیفه‌ی رسیدگی به مزرعه‌های پرورشِ جنین‌های انسان و جایگزین‌ کردن جنین‌های بالغ با انسان‌های مُرده در نیروگاه را برعهده دارند.

اگر به جلو زوم کنیم، می‌توانیم ببینیم که یکی از آنها حاملِ نئو است. در نمای بعدی نئو را می‌بینیم که با نگرانی سعی‌ می‌کند خودش را به سمت فرد روبه‌رویی بکشاند. آیا آن فرد ترینیتی است؟ با توجه به نمایی از ترینیتی در اواخر تریلر که او را در حالتِ خواب، متصل به ماتریکس به تصویر می‌کشد، به احتمال زیاد جواب مثبت است. قابل‌توجه است که ماشین‌ها به جای اینکه نئو و ترینیتی را به صف‌های بی‌شمارِ محفظه‌های نیروگاه اضافه کنند، دو محفظه‌ی مجزا، خصوصی و وی‌آی‌پی برای آنها در نظر گرفته‌اند؛ شاید به منظور تحت‌نظر داشتنِ ویژه‌ی آنها.

در نهایت، وقتی در پایان سلسله کابوس‌های نئو دوباره به شخصیتِ نیل پاتریک هریس در مطب دکتر بازمی‌گردیم، می‌بینیم که حالا فقط یک پروانه‌ی آبی در پس‌زمینه باقی مانده است؛ اشاره‌ای به اینکه پاتریک هریس با حذف تمایلِ درونیِ قرصِ قرمزِخواهِ واقعیت‌جوی توماس اندرسون، دوباره او را تحت کنترل خودش درآورده است. سپس، به نمایی از نئو که با یه اُردک پلاستیکی روی سرش در وانِ حمام دراز کشیده است کات می‌زنیم که حاوی چند نکته‌ی جالب است. نکته‌ی اول اینکه نحوه‌ی دراز کشیدن نئو در وان تداعی‌گرِ نحوه‌ی خوابیدنش در محفظه‌ی نیروگاهِ ماشین‌ها در خارج از ماتریکس است. نکته‌ی بعدی اُردکِ پلاستیکی است که ممکن است ارجاعی به یک متود دیباگینگ یا اشکال‌زُدایی در حوزه‌ی مهندسی نرم‌افزار باشد.

قضیه از این قرار است: در حوزه‌ی برنامه‌نویسی یک روش اشکال‌زدایی معروف به «اشکال‌زدایی اُردک پلاستیکی» وجود دارد. به این صورت که برنامه‌نویس کُدهایش را خط به خط از طریق توضیح دادن آنها به ساده‌ترین روش ممکن برای یک اُردک پلاستیکی بازنگری می‌کند. فراموش نکنیم که توماس اندرسون قبل از اینکه به یک ابرقهرمانِ کونگ‌فوکار تبدیل شود، یک برنامه‌نویس کامپیوتر و هکر بود. اگر یادتان باشد مورفیوس در اولین دیدارش با نئو، به او گفته بود که هیچکس نمی‌تواند ماتریکس را از طریق توضیحات دیگران درک کند، بلکه باید هیبتِ وحشتناکِ باورنکردنی آن را با چشمانِ خودش ببیند. بنابراین می‌توان گفت باگ یا اشکالی که نئوی فعلی را آزار می‌دهد، معمایی است که او خودش به تنهایی باید آن را با بازنگری دقیقِ خط به خط خاطراتش حل کند.

در نمای کلوزآپِ نئو سُر خوردن قطرات آب را روی صورتش می‌بینیم. شاید قطرات آب در فیلم‌های دیگر معنای به‌خصوصی نداشته باشند، اما در فیلم‌های ماتریکس، بارش باران، جریان آب روی شیشه یا هر چیز مشابه‌‌ی دیگری، همیشه سمبلِ کُد ماتریکس بوده است. سپس، نئو را درحال قرص خوردن می‌بینیم؛ در یکی از تیزرهایی که قبل از این تریلر منتشر شد می‌توانیم ببینیم که این قرص‌ها «آنتولوفلاکسین» نام دارند؛ بخش اول این واژه به «آنتولوژی» یا «هستی‌شناسی»، شاخه‌‌ای از فلسفه که به مطالعه‌ی ماهیت وجود و متافیزیک اختصاص دارد اشاره می‌کند و بخش دوم هم اشاره‌ای به آنتی‌بیوتیکی به اسم فلاکسین‌ است که از آن برای درمان عفونت‌های باکتریایی استفاده می‌شود. به عبارت دیگر، دارویی که نئو مصرف می‌کند به زبان ساده «پاکسازی‌کننده‌ی واقعیت» ترجمه می‌شود.

اولین چیزی که در نمایی که نئو به پرواز توده‌ای از پرندگان خیره شده است، نظرمان را جلب می‌کند، تابلوی یک مرکز ماساژ است که «کورکی» نام دارد. این یکی الزاما ربطی به فیلم‌های ماتریکس ندارد، بلکه ارجاعی به فیلم محدودیت، نخستین تجربه‌ی کارگردانی خواهران واچوفسکی است. اسم شخصیت اصلی آن فیلم کورکی بود و لوگوی مرکز ماساژ هم ما را یاد تصویری که کورکی روی بازوی خودش خالکوبی کرده بود می‌اندازد. سپس، به نمایی از کتاب «آلیس در سرزمین عجایب» کات می‌زنیم که همیشه نقش تمثیلی پُررنگی در فیلم‌های ماتریکس داشته است؛ مثلا همان‌طور که آلیس با دنبال کردن یک خرگوش سفید به سرزمین عجایب وارد می‌شود، نئو هم با دنبال کردن زنی با خالکوبی خرگوش سفید با ترینیتی دیدار می‌کند و این موضوع ظاهرا درباره‌ی ماتریکس ۴ و دیدار نئو با زنی با بازی جسیکا هنویک (همان دختر موآبی) که دارای خالکوبی خرگوش است نیز صدق می‌کند.

همچنین، گرچه هویتِ زنی که مشغول خواندن این کتاب است به‌طور رسمی مشخص نشده است، اما گمان می‌رود که او نسخه‌ی بزرگسالِ شخصیت ساتی باشد (و با توجه به عینک قرمزرنگش در جبهه‌ی نئو قرار بگیرد؛ برخلاف نیل پاتریک هریس و عینک آبی‌رنگش)؛ ساتی یک برنامه‌ی بدون هدف بود که والدینش او را برخلاف رفتار مرسوم نرم‌افزارها، با انگیزه‌ی عشق خلق کرده بودند؛ اُراکل که بعدا مراقبت از ساتی را برعهده گرفت، باور داشت که روزی این کودک تاثیر بزرگ‌تری روی آینده‌ی انسان‌ها و ماشین‌ها خواهد گذاشت و حالا به نظر می‌رسد ساتی در ماتریکس ۴ به جایگاه اُراکل جدید ارتقا پیدا کرده است.

سپس، مورفیوسِ جوان را می‌بینیم که درحالی که پیراهن قرمز به تن دارد و یک قرص قرمز را به نئو تعارف می‌کند می‌گوید: «وقت پرواز کردنه». این تکه دیالوگ ارجاعی به زمانی است که نئو پس از تکمیل پروسه‌ی تحولش به ناجی برگزیده، توانایی پرواز کردن را به دست آورد. در ادامه، نئو با راهنمایی کاراکترِ جسیکا هنویک از یک درِ نورانی عبور می‌کند که همان درِ نورانی که نئو در پایان فیلم دوم مجموعه از آن برای گفتگو با آرشیتکت استفاده کرد را به یاد می‌آورد.

سپس، صدای مورفیوس را می‌شنویم که خطاب به نئو می‌گوید: «تنها چیزی که هنوز برات اهمیت داره اینجاس. می‌دونم چرا کماکان داری مبارزه می‌کنی». همزمان نمایی از دیدار نئو و ترینیتی را در یک گاراژ می‌بینیم. با این تفاوت که انگار صورتِ ترینیتی یک‌جورایی درحال ذوب شدن است. چیزی که به‌طور ضمنی به این نکته اشاره می‌کند که ترینیتی ممکن است درست مثل خود ماتریکس از کُد ساخته شده باشد. نمای بعدی که به مبارزه‌ی تمرینی مورفیوس و نئو در باشگاه کونگ‌فو اختصاص دارد، ارجاعی به قسمت اول ماتریکس است.

با این تفاوت که این‌بار نئو یک آماتور خام نیست، بلکه با شلیک انرژی تخریبگرش نشان می‌دهد که هنوز در اعماق وجودش صاحب قدرت‌های سابقش است که فقط منتظر کاتالیزوری برای فوران دوباره هستند. در نمای بعدی ترینیتی را می‌بینیم که در حین مبارزه با ماموران پلیس، فریادی گوش‌خراش سر می‌دهد و ناگهان به تعداد زیادی کُپی‌های مجزا تقسیم می‌شود که دوباره روی این تئوری که ترینیتیِ فعلی احتمالا برنامه‌ای است که ذهنِ ترینیتی اورجینال را شبیه‌سازی می‌کند، تاکید می‌کند.

سپس، با سلسله‌ای از ارجاعاتِ مختلف به سه‌گانه‌ی اورجینال مواجه می‌شویم؛ سقوط دختر موآبی از ساختمان یادآور سقوط ترینیتی در ماتریکس: بارگزاری مجدد است؛ زورآزمایی دو نفر در بین زمین و هوا تداعی‌گر مبارزه‌ی ایستگاه مترو از قسمت اول ماتریکس است؛ ایستادگی نئو در برابر شلیک بی‌امانِ پلیس‌ها خاطره‌ی سکانس معروف تیراندازی در لابی از فیلم اول را زنده می‌کند؛ حمله‌ی هلی‌کوپتر به نئو و ترینیتی در پشت‌بام یادآور سکانسِ هلی‌کوپترمحورِ ماموریت نجات مورفیوس از فیلم اول است؛ شگفت‌زده شدن مورفیوس جوان از فرو رفتن انگشتش در آینه (که ممکن است یک فلش‌بک باشد) یادآور سکانس یکسانی در فیلم اول است و صد البته، نئو در اینجا هم مثل دیگر فیلم‌های مجموعه گلوله‌ها را با اشاره‌ی دست متوقف می‌کند. همچنین، پریدنِ نئو و ترینیتی دست در دست هم از بالای ساختمان هم یادآور سکانسی از فیلم اول است که مورفیوس از نئو می‌خواهد با پریدن از بالای ساختمان ذهنش را از هرگونه ترس، تردید و ناباوری خالی کند.

اما شاید کنجکاوی‌برانگیزترین نماهای این تریلر این دو نمای بالا باشند: درحالی که نئو جلوی یک آینه‌ی قدی ایستاده است، می‌توانیم ببینیم که فیلم اورجینالِ ماتریکس پشت سرش روی دیوار پخش می‌شود. همچنین، در نمایی که پلیس‌ها دارند به جایی مثل سالن سینما یورش می‌بَرند (همان جایی که نئو قبل‌تر داشت خودش را در آینه می‌دید؛ آینه‌ی قدی روی استیج دیده می‌شود)، باز می‌توانیم پخش شدن فیلم اورجینال ماتریکس را روی پرده ببینیم. دیوانه‌وارترین تئوری طرفداران برای توضیح این نماها این است: در ماتریکس ۴ در حرکتی فرامتنی شاهد نسخه‌ای از شبیه‌ساز ماتریکس هستیم که فیلم‌های ماتریکس در آن شبیه‌ساز وجود دارند!

به بیان دیگر، مردمِ این شبیه‌ساز به سینما می‌روند و فیلم‌های ماتریکس را تماشا می‌کنند. این تریلر این حس را بهمان القا می‌کند که نه تنها نئو به‌وضوح ثروتمند است، بلکه به نظر می‌رسد توماس اندرسون یک بازیگر و کارگردانِ سینما یا خالق بازی‌های ویدیویی است که یا نقش شخصیت نئو را در فیلم‌های ماتریکس ایفا کرده است یا یک فیلم یا یک بازی ویدیویی را براساس رویاهای مبهمِ جسته‌و‌گریخته‌اش از اتفاقاتِ سه‌گانه‌ی اورجینال ساخته است. از همین رو، شاید کسی هم که در پایانِ تریلر با بازی جاناتان گراف بازگشتش به ماتریکس را  تبریک می‌گوید، مدیربرنامه‌هایش یا یک چیزی در این مایه‌ها است. اگر یادتان باشد در فیلم اول، شخصیت سایفر به ازای خیانت به دارودسته‌ی مورفیوس، از مامور اسمیت می‌خواهد تا او را در قالب یک آدم ثروتمند و مهم مثل یک هنرپیشه به ماتریکس برگرداند. قابل‌ذکر است که واژه‌ی «ایجنت» در زبان انگلیسی همزمان «مامور» و «مدیربرنامه» معنی می‌دهد. پس، اگر جاناتان گراف مدیربرنامه‌های نئو باشد، همزمان به‌طور نامحسوس می‌تواند مامور مراقبِ نئو هم باشد (شاید در قامتِ جایگزینِ مامور اِسمیت در این فیلم).

در همین رابطه، در یکی از نماهای تریلر نئو را درحال دویدن در یک راهرو می‌بینیم که پشت سرش روی دیوار واژه‌ی «دئوس اِکس ماکینا» به چشم می‌خورد. دئوس اِکس ماکینا نام رابط کاربریِ شهر ماشین‌ها که نئو در پایان فیلم سوم برای آتش‌بس با او مذاکره کرد است. حالا دئوس اِکس ماکینا احتمالا نام شرکت تولید فیلم یا ساختِ ویدیوگیم که توماس اندرسون در آنجا کار می‌کند است که بازتاب‌دهنده‌ی ماکینایی که او را در شبیه‌ساز فعلی قرار داده، است. این احتمال هم وجود دارد که شخصیت جاناتان گراف نه مدیربرنامه‌های نئو، بلکه صاحب همان شرکت تولید فیلم یا ویدیوگیم که نئو برای آن کار می‌کند باشد. احساس شگفت‌زدگی شخصیت گراف از بازگشتِ توماس اندرسون به ماتریکس اشاره‌ای به بازگشت توماس به یک آی‌پی قدیمی برای ریبوت کردن آن است؛ درست مثل همان کاری که لانا واچوفسکی هم‌اکنون دارد با ماتریکس: رستاخیزها انجام می‌دهد.

به خاطر همین است که طرفداران اعتقاد دارند یکی از تم‌های رستاخیزها نقد ترندِ روزافزونِ بازسازی‌ها و ریبوت‌های نوستالژی‌زده‌ی پوچِ هالیوود، به ویژه در ۱۰ سال اخیر است (از امثال جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزدها که تا بازسازی‌های لایواکشن انیمیشن‌های کلاسیک دیزنی). این یک ایده جدید برای سری ماتریکس نیست، بلکه اتفاقا از نخستین سکانس نئو در فیلم اولِ مجموعه جزیی از فلسفه‌ی بنیادی این فیلم‌ها بوده است. نئو در اولین سکانسش کتابی به اسم «وانموده‌ها و وانمود» اثر ژان بودریار، فیلسوفِ فرانسوی را از کتابخانه‌اش برمی‌دارد. به‌طور خلاصه بودریار در این کتاب درباره‌ی این صحبت می‌کند که چگونه جامعه‌ی کنونی براساس شبیه‌سازی‌های چیزهای واقعی بنا شده است و اینکه چگونه ما از لحاظ احساسی به همان اندازه که به خودِ واقعی یک چیز دلبسته هستیم، به همان اندازه هم به بازنمایی آن چیز، به شبیه‌سازی آن دلبسته هستیم.

نکته‌ی جالب این است: کتابی که نئو دارد، یک کتاب واقعی نیست، بلکه یک کتاب توخالی است که نئو از آن برای مخفی کردن سخت‌افزارهای هکری‌ و پول‌هایش استفاده می‌کند. به بیان دیگر، نئو با این کار کتابِ صحبت‌های بودریار درباره‌ی شبیه‌سازی‌های توخالی را به معنای واقعی کلمه به یک شبیه‌ساز توخالی که فقط اَدای جنس اصلی را درمی‌آورد تبدیل کرده است؛ درست همان‌طور که ریبوت‌ها و بازسازی‌های بی‌شمار این روزهای هالیوود جنس‌های اورجینال را بازنمایی می‌کنند و سینماروها هم این شبیه‌سازی‌ها را صرفا به خاطر دلبستگی‌شان به عناصر نوستالژیکشان با ولع قورت می‌دهند (بخوانید: مشتاقانه از متصل شدن به شبیه‌سازِ ماتریکس و مورد سوءاستفاده قرار گرفتن توسط آن به عنوان منبع انرژی ماشین‌ها استقبال می‌کنند).

تمایل احتمالی رستاخیزها به تامل درباره‌ی بی‌اعتنایی انسان‌ها به هشدارهای سه‌گانه‌ی اورجینال به وضعیت فعلی سینما خلاصه نمی‌شود، بلکه یک نمونه‌اش در نمایی که نئو در آسانسور در محاصره‌ی مردمی که همه به صفحه‌ی موبایل‌ها و لب‌تاپ‌هاشان زُل زده‌اند (بخوانید: مردمی که در نیروگاه ماشین‌ها به ماتریکس متصل شده‌اند) نیز دیده می‌شود. این نما به‌طرز دلهره‌آوری حکم به حقیقت پیوستن پیش‌گویی فیلم‌های نخست ماتریکس را دارد: اینکه شاید ما در حین تماشای این فیلم‌ها برای انقلابِ هوشیاری نئو هورا می‌کشیم، اما واقعیت این است که شهروندان جامعه‌ی مُدرن ترجیح می‌دهند درست مثل سایفر به واقعیت‌های دیجیتالی شبیه‌سازی‌شده‌‌‌شان متصل بمانند.

راستی اگر برایتان سوال است که چرا تریلر رستاخیزها فاقد اصلاحِ رنگ سبز غالب بر سه‌گانه‌ی اورجینال است، دلیلش این است که احتمالا وقت بازبینی سه‌گانه رسیده است (شوخی می‌کنم!). چون اگر یادتان باشد پس از ری‌ست شدن ماتریکس در پایان فیلم سوم در پی صلح انسان‌ها و ماشین‌ها که به معنای پایان دورانِ سلب حق انتخابِ بشریت بود، در صحنه‌ای که گربه‌ی سیاه به بدنِ بیهوش ساتی نزدیک می‌شود، می‌توانیم ببینیم که رنگ سبز جای خودش را به نسخه‌ی آبیِ ماتریکس می‌دهد و در ادامه با طلوع خورشید، با سپیده‌دم تازه‌ای که به دست ساتی صورت می‌گیرد، شاهد نسخه‌ی رنگارنگ‌تر، طلایی‌تر و روشن‌تری از ماتریکس هستیم.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
12 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.