تاریخ همان درسی است که خیلی از ما در دوران مدرسه سر کلاسهایش چرت میزدیم و گرچه پر از جذابیت و شگفتی است، آنقدر بر واقعیت متمرکز است که گاهی تحملش را نداریم! درواقع آنچه ما باید از تاریخ بدانیم، تعدادی عدد و رقم و اسمهای عجیب و غریب همراه با شرح فتوحات و جنگها نیست. گرچه انسان همواره به دنبال تکامل زندگی خود که چیزی جز زیست اجتماعی نخواهد بود، تکاپو داشته است، در این روند به شکل غریبی همیشه دست به بیخردیهایی زده که تاوانش را نسلهای بعدی دادهاند. در معرفی کتاب این بار به سراغ کتاب «تاریخ بیخردی» رفتهایم.
تاریخ بیخردی، از گذشته تا امروز، برای فردا!
راهگشای ما نه غرور و افتخار به بزرگان حکومت و سرزمینها، بلکه مطالعهی آن چیزی است که آنها از آن غافل بودهاند. به این امید که این غفلت گرچه بسیار سابقهدار و تکرارشونده است، جایی و در نقطهای از حال یا آینده به پایان برسد. «تاریخ بیخردی» قرار است این درس را به ما بیاموزد. کتابی که این هفته پیشنهاد مطالعهی آن را داریم، شما را با بیکفایتیهای فرمانروایان از گذشته تا امروز آشنا میکند؛ نه برای تاسف و حسرت، برای بیشتر اندیشیدن. تصویر فردی که روی جلد کتاب با چهرهای مصمم و جدی در حال بریدن شاخهای است که خودش روی آن نشسته، بهخوبی نشان میدهد قرار است چه محتوایی را در کتاب ببینید.
تاریخ آینهی عبرت ماست و این نقل مشهور را که «ملتی که تاریخ خود را نمیشناسد، آیندهای هم نخواهد داشت.» همه کمابیش قبول داریم. اما به قول حسن کامشاد، مترجم و پژوهشگر نامدار ایرانی، نوشتههای تاریخی بهندرت پرفروشترین کتابهای سال میشوند. حقیقت این است که تاریخ موضوع موردعلاقهی عوام مردم و حتی کتابخوانها نیست.
حالا در نظر بگیرید مورخی خوشذوق و دغدغهمند پیدا شود که بخواهد مردم را متوجه این بعد مهم از زندگی اجتماعی کند، به دنبال تفصیل نباشد و جاذبهی واقعیت تاریخی را از دل آن بیرون بکشد تا عصارهی تاملبرانگیزی را خوراک مخاطب کند. باربارا تاکمن یکی از این تاریخنویسان است. او گفته است: «من میخواهم خوانندهام صفحه را که برمیگرداند، به آخر برساند. این مقصود موقعی حاصل میشود که روایت روان پیش برود و فرسوده در بند تحقیق و زیر بار تفصیل به گِل ننشیند.» آثار تاکمن بهدرستی توانستهاند جاذبهی رمان را حاصل کنند و از همین رو کتابهای او همیشه جزو پرفروشها بوده و خوانندگانش روزبهروز مشتاقتر و پرتعدادتر شدهاند.
تاکمن در کتاب «تاریخ بیخردی» با زیرعنوان «از تروا تا ویتنام» میخواهد بگوید: «بیخردی از دیرباز مشکلی مزمن و همهگیر بوده است.»، «بیخردی زمان و مکان نمیشناسد؛ جهانشمول است –اگرچه عقاید و عادات هر زمان و مکان خاص، شکلی معین به آن میدهد؛ ارتباطی به نوع نظام ندارد: هم سلطنت ممکن است موجد آن باشد، هم حکومت یک اقلیت قدرتطلب (الیگارشی)، و هم مردمسالاری (دموکراسی). ویژهی ملت یا طبقهی بهخصوصی هم نیست. طبقهی کارگر و حکومتهای کمونیستیِ نمایندهی آن، همانگونه که تاریخ دوران اخیر بهخوبی نشان داد، در مسندِ قدرت بخردانهتر یا کارسازتر از طبقهی متوسط عمل نکردند…»
اما اشتباه نکنید، این کتاب قرار نیست یک فهرست از ناکامیها را پیش روی شما قرار دهد و نشسته خارج از گود، ادعا کند اگر فلان فرمانروا یا سیاستمدار چنین و چنان میکرد، علاقلانهتر بود! تاکمن سالها ریاست انجمن مورخان آمریکا و همچنین فرهنگستان هنر و ادبیات آمریکا را بر عهده داشته و با چنین سابقهای هرگز چنین سطحی و اکنونزده (پرزنتیستی) به وقایع نگاه نمیکند. اکنونزدگی (یا پرزنتیسم) که در فلسفه و تاریخ رویکردی مذموم است، به قضاوت وقایع یا اندیشهها خارج از قالب زمانی و مکانی شکلگیری آنها میپردازد و همهچیز را با معیارهای امروز میسنجد. واضح است که چنین قضاوتی منصفانه نیست و تاکمن هم چنین نمیکند.
او برای گرد آوردن مجموعهای از بیخردیها از زمان اسب تروا تا جنگ ویتنام، معیارهایی در نظر گرفته که مهمترینشان «پیروی از سیاستهای مغایر با منافع خویش» است که اتفاقا در سراسر تاریخ فارغ از زمان و مکان، پدیدهای بسیار رایج بوده است. تاکمن ابتدا خرد را «داوری بر پایهی تجربه و عقل سلیم و اطلاعات موجود» تعریف میکند. در ادامه با مطالعه تاریخ بیخردی احتمالا انگشت بر دهان میمانید که سیاستمداران و حتی قهرمانانی چنین پیشرو چطور به معنای واقعی کلمه این اصل بدیهی رفتار بر پایهی خرد را عامدانه زیر پا گذاشته و طبعا شکست خوردهاند.
معیارهای تاکمن برای برشمردن بیخردیهای تاریخ اول آن است که نهتنها از دید حال به گذشته، بلکه در زمان خود ناقض غرض و در تعارض با اهداف باشد. باربارا تاکمن با آن مورخ انگلیسی که میگوید: «هیچچیز نامنصفانهتر از این نیست که دربارهی گذشتگان با اندیشههای کنونی داوری کنیم [… و] خردمندی سیاسی قطعا سیار و تغییرپذیر است.» موافق است و از دانش خود برای نیفتادن در دام اکنونزدگی استفاده کرده است.
معیار دوم تاکمن این است که در زمان تصمیمگیری، راه دیگری به جز آنچه در نهایت انجام شده پیش پای حکمرانان موجود بوده باشد. و بالاخره معیار سوم اینکه سیاست موردبحث باید متعلق به یک گروه باشد نه یک فرد حکمران. بهعبارتی اتخاذ این سیاست باید از طول عمر یک انسان بیشتر باشد تا ثابت شود چنین سیاستی بهخاطر مشکل شخصیتی یا استبداد یک فرد صورت نگرفته است. که اگر بخواهیم این نمونههای استبداد فردی را بشماریم، عمرمان برای بررسی آنها کفاف نمیدهد!
با چنین دقت و وسواسی، کتاب «تاریخ بیخردی» در پنج فصل با عناوین «پیگیری سیاستهای مغایر با منافع خویش»، «نمونه آغازین: اسب چوبین تروا»، «پاپهای رنسانس و جدا شدن پروتستانها»، «بریتانیا آمریکا را از دست میدهد» و «آمریکا در ویتنام به خود خیانت میکند» نوشته شده است. کتاب، فصلی هم با عنوان «تصاویر» دارد که در چاپ انتشارات کارنامه به ترجمه دکتر حسن کامشاد، صفحاتی گلاسه شامل عکسها و نقاشیهایی از وقایعی است که «تاریخ بیخردی» به آن پرداخته است. بهجز جذابیت تصاویر، توضیحات آنها این فصل کتاب را بسیار جالب توجه کرده است.
کتاب «تاریخ بیخردی» در نهایت به یک امر بدیهی میپردازد: هیچ انسانی دور از خطا نیست و آنچه او را به کام شکست میکشد، اتفاقا توهم بیخطایی و مطلق بودن قدرت و اختیارش است. به این توهم، تاکمن عنوان «خشکمغزی» و در فصل پایانی کتاب، «عقلستیزی» را اطلاق کرده است. نمونهی اولی که برای اثبات این موضوع در کتاب طرح شده، مثال خوبی برای درک چنین توهمی است. داستان جنگ تروا و آتن را حتما میدانید. جنگی که تروا مسلما پیروز آن بود اما فرمانروایان تروا ناگهان با توهم ثبات پیروزی و قدرت اختیار خود، دیگران را فاقد اختیار و کمتر از آنچه هستند تصور کردند و اسب چوبی معروف را به باروی خود راه دادند. در نتیجه ناگهان با این شوک روبهرو شدند که اسب چوبی گشوده شد و سربازان آتنی حملهور شدند. فوقع ما وقع! فرمانروایان تروا به هر دلیل که بگیریم، باید بدگمان بودند که حقهای در کار یونیان است؛ پس چرا با وجود این، آن اسب چوبی مشکوک را به دورن باروی خود کشیدند؟ این در حالیست که راه بسیار ساده و منطقیتر نپذیرفتن اسب چوبی بود…