در این مطلب به بیان حقایق زندگی اما استون، بازیگر برندهی جایزهی اسکار سینما و نقش آفرینیهای موفقش در فیلمهایی نظیر بردمن (Birdman) و لا لا لند (La La Land) میپردازیم.
اما استون، جزو بازیگران با استعدادی است که روزگاری با رویای ستاره شدن، زندگی و شهرش را رها کرده و به هالیوود اسرار آمیز آمد و در ادامه، در فضایی کاملاً متفاوت، برای مدت زیادی در مرز بین موفقیت و شکست مطلق گام برداشت. در واقع اگر او را امروز در این جایگاه میبینیم، فقط و فقط به خاطر سماجت وی و پشتکار مثال زدنیش است. کسی که آنقدر شکست را تجربه کرد و آنقدر در آزمونهای مختلف رد شد تا بالاخره با برطرف کردن نقاط ضعفش، آموخت که چگونه به سمت بهترین شدن حرکت کند. شاید تصاحب جایزهی اسکار بهترین بازیگر زن (اسکار 2017)، آن هم در 27 سالگی، آغازی باشد بر مسیر هیجانانگیز بازیگری وی و جوایز و افتخارات دیگری که احتمالاً همچنان بیصبرانه انتظار او را میکشند.
امیلی جین استون (Emily Jean Stone) در ششم نوامبر سال ۱۹۸۸ در اسکاتسلید، واقع در ایالت آریزونا به دنیا آمده است. مادر وی، کریستا جین ییگر خانهدار است و پدرش، جفری چارلز استون نیز به عنوان بنیانگذار و مدیر عامل یک شرکت پیمانکاری، به کار ساخت و ساز میپردازد. اما، برادری به نام اسپنسر دارد که دو سال از خودش کوچکتر است. جد پدری وی، کنراد استبرگ استن، در ابتدا از سوئد به جزیرهی البس در ایالت متحده مهاجرت کرده و در ادامه، نام خانوادگی خود را به استون تغییر داده است. اِما در واقع تباری سوئدی، آلمانی، انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلندی دارد.
اِما در کنار مادر و برادرش
اِما در روزهای نخستین زندگیش، مبتلا به قولنج نوزادی بود و دائماً گریه میکرد. همین گریههای بیوقفه، در سنین کودکی مشکلاتی را در هنجرهی وی به وجود آورده و با ایجاد نودل در تارهای صوتیش، در ادامه باعث بم و خشدار شدن صدایش شد. او برای تحصیل به دبستان سکویا رفت ولی از همان روزهای ابتدایی، بیعلاقگیاش را به درس و مدرسه نشان داد. اِما در این زمان، دچار اختلال روانی پانیک بود که طی آن به طور ناگهانی دچار حملههای عصبی و توهم میشد. ترس و اضطراب ناشی از این بیماری، روابط اجتماعی او را هم به شدت تحت تأثیر قرار داد، با این وجود پس از گذراندن دوران درمان، وضعیتش به شکل قابل توجهی بهبود یافت. البته خودش دلیل این بهبودی را شرکت در تئاترهای محلی و پرداختن به مسائل هنری میداند.
اولین بار که دچار حملهی عصبی شدم، در خانهی یکی از دوستانم بودم که ناگهان احساس کردم خانه در حال آتش گرفتن است. سپس با مادرم تماس گرفتم و او مرا به خانه برگرداند. از آن روز به بعد، به مدت ۳ سال این ترس همیشه همراه من بود. معمولاً غذایم را به زور پرستار میخوردم. هر ۳۰ ثانیه از مادرم میپرسیدم که همه چیز مرتب است؟ باید مطمئن میشدم که چیزی تغییر نمیکند و کسی نمیمیرد.
او زمانی که در کلاس ژیمیناستیک، مشغول انجام حرکت پارالل بود، به زمین افتاد و هر دو دستش شکست. از آن زمان به بعد، وی دچار فوبیای زمین خوردن است.
امیلی از ۴ سالگی به سراغ بازیگری رفت. او در ابتدا به فعالیت در شاخههای مختلف کمدی از جمله استندآپ کمدی، کمدی آیتمی و بداههگویی علاقه داشت ولی در ادامه، تمرکزش را روی نمایشهای موزیکال گذاشت و برای موفقیت در این زمینه، در کلاسهای آواز شرکت کرد. اولین حضور حرفهای اما در صحنه، در نمایش باد در میان شاخههای بید (The Wind In The Willows) بود که او نقش یک سمور دریایی را بر عهده داشت. اِما به مدت دوسال، مدرسه را ترک کرده و در خانه به تحصیل خود ادامه داد. او در این مدت در شانزده نمایش از تولیدات تئاتر جوانان فونیکس به نقشآفرینی پرداخت که از مطرحترین آنها میتوان به شاهزاده خانوم و نخود (The Princess and the Pea)، سیندرلا (Cinderella) و ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب (Alice's Adventures in Wonderland) اشاره کرد. در همین زمان بود که به لس آنجلس رفت و برای بازی در یکی از برنامههای شبکهی نیکلدون تست داد که البته پذیرفته نشد. پس از این اتفاق، توسط والدینش به کلاسهای خصوصی بازیگری فرستاده شد.
استون برای ادامهی تحصیل، به کالج مقدماتی خاویر رفت اما با توجه به علاقهاش به بازیگری، فقط یک ترم در آنجا دوام آورد. او در ادامه، با ارائهی پاورپوینتی تحت عنوان پروژهی هالیوود به والدینش، آنها را متقاعد کرد تا اجازه دهند که برای پیمودن مسیر پیشرفت به کالیفرنیا برود. او برای اثرگذاری بیشتر روی والدینش، یکی از آهنگهای مدونا به نام هالیوود را روی پاورپوینتش قرار داد. در ژانویهی ۲۰۰۴، اِما و مادرش به آپارتمانی در لس آنجلس نقل مکان کردند.
در آن مقطع، برای بازی در تک تک نمایشهای شبکهی دیزنی و حضور در کمدیهای تلویزیونی تست دادم اما در هیچکدام پذیرفته نشدم.
امیلی در همین حال که پشت سر هم در آزمونها رد میشد، در دبیرستان آنلاین ثبت نام کرده و به صورت پاره وقت، در یک شیرینی پزی مشغول به کار شد. او در ادامه در مسابقهی استعدادیابی در جستجوی خانواده ی پارتریج جدید (In Search of the Partridge Family) محصول شبکهی VH1 شرکت کرده و برندهی مسابقه شد تا بدین ترتیب، وی اولین گام را برای مطرح شدن اینگونه بردارد. او سپس با نام امیلی استون، در صنف بازیگران سینما ثبت نام کرده و نام رایلی استون را به عنوان اسم هنری خود انتخاب کرد. نامی که آن را پس از حضور در چند مجموعهی تلویزیونی، به اما استون تغییر داد. اِما در ادامه موفق شد چند نقش به عنوان بازیگر مهمان را در سریالهایی نظیر لوئی خوش شانس (Lucky Louie) تصاحب کند. درهمین زمان برای بازی در نقش کلر بنت در سریال قهرمانان (Heroes) محصول شبکهی NBC تست داد که در نهایت، این نقش به هیدن پنیتیر واگذار شد. او سپس در سریال اکشن رانندگی (Drive) محصول شبکهی Fox، در یکی از نقشهای اصلی ظاهر شد که این مجموعه پس از ۷ قسمت، به دلیل عدم استقبال تماشاگران کنسل شد.
نخستین تجربهی سینمایی استون، در فیلم بسیار موفق سوپربد (Superbad) به کارگردانی گرگ موتلا رقم خورد. یک کمدی دبیرستانی که ماجرای یک مهمانی آخر ترم و دردسرهای آن را روایت میکند. او در ادامه، در فیلم راکر (The Rocker)، برای بازی در نقش آملیا که گیتاریست یک گروه راک بود، مدتی را صرف یادگیری نواختن گیتار باس کرد. خود اِما، بازی در نقش آملیا را به دلیل تفاوتهای فراوانی که با شخصیت خودش داشت، بسیار دشوار توصیف میکند. فیلم بعدی او، خانه خرگوشی (The House Bunny) نام داشت که آن نیز همچون فیلم راکر (The Rocker) با واکنش منفی منتقدان روبرو شد. با این حال آنها بازی استون در هر دو فیلم را ستودند و از وی به عنوان تنها نقطهی مثبت فیلم نام بردند.
در سال ۲۰۰۹، استون در سه فیلم به ایفای نقش پرداخت که از میان آنها فقط سرزمین زامبیها (Zombieland) به تجربهی موفقیت آمیزی بدل شد. او یک سال بعد، در فیلم ایزی- اِی (Easy A) به کارگردانی ویل گلاگ، با بازی در نقش دختری که مورد سوءظن تمام اطرافیانش قرار گرفته است، برای نخستین بار طعم حضور در نقش اول یک فیلم را چشید. اِما مدتی پیش از آغاز تولید فیلم، فیلمنامه را خوانده بود و از آن زمان به بعد، از طریق مدیر برنامههایش به شدت پیگیر بازی در این نقش شد. او در شرایطی که کار تولید آغاز شده بود، نزد گلاگ رفته و علاقهاش را برای بازی در این نقش مطرح کرد و در هنگام انتخاب بازیگران نیز، جزو اولین کسانی بود که تست داد.
فیلمنامهی ایزی-ای، خیلی بهتر و متفاوت تر از تمام فیلمنامههایی بود که تا آن زمان خوانده بودم، به طوری که داستان آن واقعاً شیرین و خنده دار بود.
پس از نمایش فیلم و استقبال خوب تماشاگران از آن، عملکرد استون نیز به شدت مورد تحسین منتقدان قرار گرفت تا جایی که در ادامه، وی نامزد جوایز گلدن گلوب بهترین بازیگر کمدی و بهترین بازیگر نوظهور بفتا شد و در مراسم MTV، جایزهی بهترین نقش آفرینی کمدی را از آن خود کرد. او در هنگام تصویربرداری ایزی- اِی (Easy A) بود که دچار تنگی نفس شدید شد و در ادامه پی برد که مبتلا به آسم است.
اِما در اکتبر ۲۰۱۰، با مجری گری در برنامهی پخش زنده شنبه شب، به در آوردن ادای لیندسی لوهان پرداخت. او که شباهت بسیاری به لیندسی دارد، در سالهای اخیر به نوعی جای وی را به عنوان مشهورترین موقرمز هالیوود گرفته است. در ادامه، اِما از تجربهی حضور در این برنامه، به عنوان بهترین هفتهی تمام زندگیش یاد کرد.
وارد شدن به فیلمهای کمدی، برای زنان بسیار دشوارتر است و ما امروز کمدین های زن محدودی داریم. با این حال، برنامهی پخش زنده شنبه شب از زمان آغازش در دههی هفتاد تا به امروز، همواره بازیگران توانایی را در عرصهی کمدی معرفی کرده است که از بین آنها میتوان به کریستن ویگ، تینا فی و گیلدا رادنر اشاره کرد. حضور در این برنامه، رویای کودکیم بود.
استون در فیلم دیوانهوار، احمقانه، عاشقانه (Crazy, Stupid, Love)، با بازی در نقش یک دختر فارغالتحصیل رشتهی حقوق که قرار است معادلات عاشقانهی شخصیت اصلی فیلم را بر هم بزند، برای اولین بار در کنار رایان گاسلینگ قرار گرفت. همین ترکیب خوب استون و گاسلینگ روی صحنه و درک متقابل آنها از هم بود که ضمن برانگیختن تحسین تماشاگران و منتقدان ، در ادامه زمینهساز همکاری مجدد این دو بازیگر در دو فیلم دستهی گانگسترها (Gangster Squad) و لا لا لند (La La Land) شد. اِما در همین زمان، با ایفای نقشی افتخاری در فیلم ویل گلاگ تحت عنوان مزایای دوستی (Friends with Benefits)، به نوعی ادای دینی داشت به کارگردانی که او را در سینما مطرح کرد.
اِما در فیلم خدمتکاران (The Help) با بازی در نقش نویسندهی جوان و پر شوری به نام اسکیتر که پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه در حال نوشتن کتابی دربارهی سیاهپوستان است، روند حضور در فیلمهای موفقش را حفظ کرد. جالب اینجاست که دوباره این خود استون بود که نزد کارگردان کار، تیت تیلور رفت و او را مجاب کرد که در این فیلم نقش آفرینی کند. او برای اجرای بهتر شخصیت اسکیتر، لهجهی جنوبی را فراگرفت و از طریق فیلم و ادبیات، با جنبشهای مدنی سیاهپوستان آشنا شد. البته نهایتاً بازی استون زیر سایهی نقش آفرینی قدرتمند بازیگران دیگر فیلم، از جمله وایولا دیویس، اکتاویا اسپنسر و جسیکا چستین پنهان ماند. او در ادامه، با بازی در نقش گوئن استیسی در فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز (The Amazing Spider-Man) و دنبالهی آن، حضور در فیلمهای ابرقهرمانانه را تجربه کرد.
اعتراف میکنم هیچگاه کتابهای مرد عنکبوتی را نخوانده بودم و اطلاعاتم دربارهی این شخصیت، در حد چیزهایی بود که در سه گانهی سم ریمی دیده بودم. بنابراین همیشه گمان میکردم که مری جین، عشق اول پیتر پارکر است. در مورد گوئن استیسی نیز، فقط یک بار او را در قسمت سوم مرد عنکبوتی دیدم که نقشش را برایس دالاس هاوارد بازی کرده بود.
او در ادامه، در بازی ویدئویی Sleeping Dogs در نقش آماندا و در انیمیشن خانوادهی کرودها (The Croods) در نقش ایپ به صداپیشگی پرداخت.
یکی از نقش آفرینیهای تأثیرگذار استون، به فیلم بردمن (Birdman) و بازیش در نقش سم تامسون، دختر بازیگر افول کردهی سینما بر میگردد. سم که به ماری جوانا اعتیاد دارد، یکی از منتقدان جدی پدرش است و سعی میکند با روشهای مختلف، نارضایتیاش را از شرایط موجود ابراز کند. آلخاندرو گونزالس ایناریتو به عنوان کارگردان و یکی از فیلمنامه نویسان کار، ادعا میکند که نقش سم را بر اساس تجربیات خود از رابطه با دخترش نوشته است. استون به واسطهی نمایش درخشان خود و خصوصاً صحنهی مونولوگ مشهورش در فیلم، نامزد دریافت جوایز متعددی هچون اسکار، گلدن گلوب، بفتا و انجمن بازیگران، در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. خود فیلم نیز نهایتاً ۴ جایزهی اسکار، از جمله جایزهی بهترین فیلم را از آن خود کرد.
اِما در فاصلهی بین نوامبر ۲۰۱۴ تا فوریهی ۲۰۱۵ در نمایش موزیکال مشهور Cabaret در نقش سلی بولز ظاهر شد. او در واقع جایگزین میشل ویلیامزی شده بود که در میانهی راه، به یکباره کار را ترک کرد.
برای اینکه خودم را از لحاظ ذهنی برای بازی در نقش سلی بولز آماده کنم، دائماً به یک ایستگاه رادیویی فرانسوی گوش میکردم. این اعصاب خرد کنترین چیز ممکن بود.
استون در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵، در دو فیلم پیاپی وودی آلن به نامهای جادو در مهتاب (Magic in the Moonlight) و مرد بیمنطق (rrational Man) بازی کرد که هر دو فیلم با واکنش منفی منتقدان روبرو شدند. در ادامه با نقش آفرینی اِما در فیلم آلوها (Aloha) به کارگردانی کامرون کرو، انتقادات نسبت به بازی وی بالا گرفت. استون که در این فیلم نقش یک خلبان آسیایی تبار را بازی میکرد، در ادامه کارش به عذرخواهی کردن و اعلام پشیمانی کشید. او اعتراف کرد که باید یک آسیایی، نقش این شخصیت را بازی میکرد و اینکه این انتخابهای اشتباه، همیشه یکی از بزرگترین مشکلات هالیوود بوده است.
استون که پیش از این، استعداد آوازخوانیاش را در نمایش Cabaret به اثبات رسانده بود، توسط دیمین شزل برای بازی در فیلم موزیکال لا لا لند (La La Land) در نقش بازیگر جوان و مشتاقی به نام میا دولان که در لس آنجلس زندگی میکند انتخاب شد. اِما برای ایفای این نقش، سعی کرد از تجربیات واقعی خود در هنگام ورود به عرصهی بازیگری کمک بگیرد و برای آشنایی بیشتر با فیلم های موزیکال نیز به تماشای فیلم چترهای شربورگ (The Umbrellas of Cherbourg) از ژاک دمی و آثار بازیگران مشهور ژانر موزیکال، فرد آستر و جینجر راجرز نشست. او که علاوه بر بازی در لا لا لند (La La Land)، ۶ آهنگ هم برای قسمتهای موزیکال آن ضبط کرده بود، در همان اولین نمایش فیلم در جشنوارهی ونیز، موفق به دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن جشنواره شد. اِما در ادامه، به خاطر نقشآفرینی قدرتمندش، جوایز اسکار و بفتا را در بخش بهترین بازیگر نقش اصلی زن و جایزهی گلدن گلوب را در بخش بهترین بازیگر کمدی/ موزیکال زن از آن خود کرد. پیتر بردشاو، منتقد گاردین در وصف هنرنمایی اِما مینویسد: استون را هرگز بهتر از این ندیدهایم. او بسیار باهوش، شوخ طبع و آسیبپذیر است و چشمان درشتش همواره منعکس کنندهی روح پاک اوست، خصوصاً زمانی که پر از اشک میشود.
اِما از جمله هنرمندانی است که هیچگاه علاقهای به فاش کردن مسائل خصوصی زندگیش نداشته و همواره در تلاش بوده تا فاصلهی بین زندگی شخصی و حرفهایش را حفظ کند. او در سال ۲۰۰۹ ، از لس آنجلس به دهکدهی گرینویچ در غرب منهتن نقل مکان کرد و تا سال ۲۰۱۶ و پیش از عزیمتش به لس آنجلس در همانجا ماند. اِما در هنگام تصویربرداری مرد عنکبوتی شگفت انگیز (The Amazing Spider-Man)، رابطهی عاشقانهای را با نقش مقابل خود، اندرو گارفیلد آغاز کرد که این رابطه، به مدت ۴ سال به طول انجامید. او و مادرش، یک خالکوبی پاهای پرنده روی مچ دستشان دارند که شکل آن توسط پل مک کارتی طراحی شده است و در واقع اشارهای دارد به آهنگ پرندهی سیاه از بیتلز که آهنگ محبوب مادر و دختر به حساب میآید. اِما از فعالان جدی مبارزه با سرطان است و فعالیتهای بسیاری را در جهت جمع آوری پول برای تحقیقات سرطان انجام داده است. این در حالی است که مادر خودش نیز مبتلا به سرطان بود که در سال ۲۰۰۸ درمان شد. او علاوه بر مبارزه با سرطان، در زمینههای دیگری همچون آگاهی همگانی دربارهی بیماری اوتیسم و صندوق جهانی طبیعت در جهت حمایت از محیط زیست نیز فعالیت میکند.
نکات جالب :
- اِما، دایان کیتون را بهترین بازیگر زن تاریخ میداند و از ماریون کوتیار نیز به عنوان الهام بخش خود در عرصهی هنر نام میبرد.
- فیلمهای محبوب وی عبارت است از روشناییهای شهر (City Lights)، هرولد و موده (Harold and Maude)، شبکه (Network) و منهتن (Manhattan).
- میلا کونیس، تیلور سوئیفت، جونا هیل و جنیفر لارنس از دوستان صمیمیش هستند.
- در موسیقی از طرفداران جدی گروه اسپایس گرلز و اما بانتون است و نام اما را هم به همین دلیل برای خود انتخاب کرده است.
- با اینکه معمولاً در فیلمها با رنگ موی قرمز ظاهر میشود، ولی ذاتاً بلوند است.
- از علاقهمندان سریال آی کارلی (iCarly) به حساب میآید و در یکی از قسمتهای پایانی این مجموعه نیز به ایفای نقش پرداخته است.
- یکی از ۲۷ بازیگر زنی است که به خاطر نقش آفرینی در فیلمهای موزیکال، نامزد دریافت جایزهی اسکار شدهاند. همچنین یکی از ۷ بازیگر زنی است که موفق به تصاحب این جایزه شده است.
برخی نقل قول ها:
تنها کسی می تواند نقش یک انسان معمولی را بازی کند که خودش همچون مردم در اجتماع باشد و مانند آنها در خیابانها قدم بزند. تعجب من از بازیگرانی است که پشت سر هم به پروژههای مختلف میروند و دائماً در حال نقش آفرینیاند. سوال اینجاست که آنها کی وقت میکنند زندگی کنند؟ و چگونه بدون ارتباط با مردم، میتوانند نقش آنها را به صورت طبیعی بازی کنند؟
آدمی قادر به انجام هر کاری است و نمیشود و امکان ندارد کاملاً بیمعناست. هر کسی در هر زمانی، می تواند مسیر زندگیش را تغییر دهد. پس هرگز تسلیم نشوید. مثلا من میتوانم بازیگری را رها کرده و بروم موشک بالیستیک بسازم و اینجا را منفجر کنم.
من چیزی به نام فهرست آرزوها ندارم. چون میترسم دیگران پس از مرگم، آن فهرست را پیدا کرده و دائماً به هم بگویند: دخترک میخواست فلان کار را انجام دهد ولی عمرش به دنیا نبود.
اعتماد به نفس مهمتر از زیبایی ظاهری است. من افراد زیادی را میشناسم که صورت زیبایی ندارند اما با تکیه بر اعتماد به نفس و شوخ طبعیشان و اینکه ذاتاً با خودشان راحتند، در هر جمعی شروع به درخشیدن میکنند. به نظر من اعتماد به نفس کلید موفقیتها و زیباتر از هر زیبایی است.
فهرست فیلمهای سینمایی اما استون:
زمینه | کارگردان | نام | سال |
سریال | آرون لیپستت | Medium | ۲۰۰۵ |
سریال | مختلف | The Suite Life of Zack and Cody | ۲۰۰۵ |
سریال | الکس رید | Malcolm in the Middle | ۲۰۰۵ |
سریال | اندرو دی. ویمان | Lucky Louie | ۲۰۰۶ |
سریال | مختلف | Drive | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | گرگ موتولا | Superbad | ۲۰۰۷ |
فیلم سینمایی | پیتر کاتانپو | The Rocker | ۲۰۰۸ |
فیلم سینمایی | فرد وولف | The House Bunny | ۲۰۰۸ |
فیلم سینمایی | مارک واترز | Ghosts of G-friends Past | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | کیران مالرونی- میشل مالرونی | Paper Man | ۲۰۰۹ |
فیلم سینمایی | روبن فلیشر | Zombieland | ۲۰۰۹ |
انیمیشن سینمایی | تام دی | Marmaduke | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | ویل گلاگ | Easy A | ۲۰۱۰ |
انیمیشن سریالی | مختلف | Robot Chicken | ۲۰۱۰ |
فیلم سینمایی | ویل گلاگ | Friends with Benefits | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | گلن فیکارا- جان ریکوآ | Crazy, Stupid, Love | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | تیت تیلور | The Help | ۲۰۱۱ |
سریال | جف ریچموند | 30 Rock | ۲۰۱۱ |
فیلم سینمایی | مارک وب | The Amazing Spider-Man | ۲۰۱۲ |
بازی ویدپویی | شان هورن | Sleeping Dogs | ۲۰۱۲ |
سریال | راس رینسل | iCarly | ۲۰۱۲ |
فیلم سینمایی | روبن فلیشر | Gangster Squad | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | گریفین دان | Movie 43 | ۲۰۱۳ |
انیمیشن سینمایی | کرک دمیکو- کریس سندرز | The Croods | ۲۰۱۳ |
فیلم سینمایی | مارک وب | The Amazing Spider-Man 2 | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | وودی آلن | Magic in the Moonlight | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | آلخاندرو گنزالس ایناریتو | Birdman | ۲۰۱۴ |
فیلم سینمایی | کامرون کرو | Aloha | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | وودی آلن | Irrational Man | ۲۰۱۵ |
فیلم سینمایی | آکیوا شافر- جورما تاکورنی | Popstar: Never Stop Never Stopping | ۲۰۱۶ |
سریال | الکس رادزینسکی | Maya & Marty | ۲۰۱۶ |
فیلم سینمایی | دیمین شزل | La La Land | ۲۰۱۶ |
سریال | کری جوجی فوکوناگا | Maniac | ۲۰۱۷ |
فیلم سینمایی | یورگوس لانتیموس | The Favourite | ۲۰۱۸ |
فیلم سینمایی | الکس تیمبرز | Cruella | ۲۰۱۸ |