در این مقاله ۲۰ مورد از بهترین فیلم های ویل اسمیت را به شما معرفی میکنیم؛ بازیگری که در سن ۵۳ سالگی، هنوز هم یکی از محبوبترین ستارههای سینما به شمار میرود.
بازیگران خیلی کمی هستند که در سن جوانی به شهرت خیلی زیادی برسند و به همین شکل ادامه دهند؛ بهطوری که در سنین بزرگسالی و میانسالی نهتنها همان شهرت و محبوبیت خود را حفظ کنند، بلکه چندین برابر بهتر و محبوبتر ظاهر شوند. ویل اسمیت یکی از آن هنرمندانی است که در سن ۵۱ سالگی، یکی از موفقترین ستارههای سینمایی چند دهه اخیر به شمار میرود. مسیری که ویل اسمیت برای رسیدن به چنین جایگاهی طی کرد، بسیار درخشان بود. او با قدرتی کار خود را آغاز کرد که هیچکس نفهمید او چطور و از کجا آمده است.
او کار خود را با حرفهی رپ در جوانی آغاز کرد و به سریال The Fresh Prince of Bel-Air (شاهزاده جوان بل ایر)، فیلم Independence Day (روز استقلال) و بعد هم تسخیر کل دنیا رسید. در سالهای اخیر هم او همچنان دوستداشتنی و جذاب باقی مانده است؛ حتی با وجود اینکه همانند قبل قوی کار نمیکند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا در قالب یک مقاله، بهترین فیلم های ویل اسمیت را به شما معرفی کنیم. اگر شما هم از دوستداران ویل اسمیت هستید، تا انتهای این مقاله همراه میدونی باشید.
فیلمها براساس نظر تحریریه میدونی انتخاب و براساس امتیاز IMDB رتبه بندی شدهاند.
بهترین فیلم های ویل اسمیت
۲۰-فیلم Where the Day Takes You
فیلم جایی که روز تو را می برد
- کارگردان: مارک روکونویسنده: مارک روکو، مایکل هیچکاک و کورت واسبازیگران: شان آستین، لارا فلین بویل و پیتر دابسونمیانگین امتیازات Where the Day Takes You در IMDB: ۶.۶
اولین مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت، اولین اثر سینمایی او بهعنوان یک بازیگر تازهکار به شمار میرود. داستان این فیلم از این قرار است که گروهی از فراریهای نوجوان در تلاش هستند تا در خیابانهای لس آنجلس زنده بمانند. انواع و اقسام خطرها مانند مواد مخدر، فحشا، وحشیگری و بوروکراتیک، همگی تهدیدی برای این بچهها هستند. با وجود تمام این خطرها، باز هم آنها ترجیح میدهد که این خطرات را به جان بخرند و چنین زندگی سختی داشته باشند، تا اینکه دوباره به خانوادههای خود بازگردند. هدر که تا حدی بزرگتر از سایر است، بهنوعی نقش رهبر و مادر را برای بچههای دیگر ایفا میکند و در تلاش است تا در هر شرایطی از آنها مراقبت کند. این اثر آمریکایی که در سال ۱۹۹۲ اکران شده بود، سبکی جنایی، درام، دلهرهآور و نوآر دارد.
از جمله افتخارات این اثر میتوان به جایزهای که در بخش بهترین بازیگر مرد در جشنواره بینالمللی فیلم سیاتل اعطا شده بود، اشاره کرد. علاوهبر این، نامزد دریافت جایزه منتقدان در جشنواره فیلم دوویل و بهترین فیلم سال در جشنواره بینالمللی تورینو هم شده بود. نقد و نظرات منتقدان، عمدتا مثبت بود و مورد استقبال آنها قرار گرفت اما نمیتوان این حرف را دربارهی مخاطبان معمولی هم عنوان کرد. زیرا اصلا در باکس آفیس استقبال خوبی از آن نشد و حتی نتوانست نیمی از هزینهی ساخت خود را بازگرداند. منتقدان معتقد بودند که این فیلم تأثیرگذار، متقاعد کننده با بازیهای بسیار خوب است. شخصیتها خیلی خوب نوشته شده بودند و بازیگران هم بهطرز فوقالعادهای آنها را ایفا کردند. البته تمام این تعریف و تمجیدها در بخش پایانی فیلم به پایان میرسد. بهگفتهی منتقدان، پایانبندی داستان بهگونهای انجام شده که حس میشود فقط برای اهداف خود فیلم و دنیای سینما به چنین نقطهای رسیده است و حسی طبیعی ندارد.
۱۹- فیلم Bad Boys II
فیلم پسران بد ۲
- کارگردان: مایکل بی
- نویسنده: ران شلتون و جری استال
- بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لارنس و جوردی مولا
- میانگین امتیازات Bad Boys II در IMDB: ۶.۶
میامی به واسطهی محمولههایی که از کوبا منتقل میشود، غرق در اکستازی شده است؛ محمولههایی که توسط سلطان مواد مخدر یعنی جانی تاپیا منتقل میشود. دو کاراگاه به نام مایک لوری و مارکس برنت مسئول این پرونده هستند. آنها عزم خود را جزم کردند که این مرد را بهدست عدالت بسپارند و او را به سزای عملش برسانند. ماجراهای بعدی زمانی به وجود میآید که آنها با سازمان DEA (سازمان مبارزه با مواد مخدر) برخورد میکنند؛ سازمانی که خواهر کوچکتر مارکس یعنی سیدنی را بهعنوان یکی از ماموران خود دارد. از آنجایی که احتمال داده میشود مارکس از این بخش بهجای دیگری منتقل شود، احتمالا قرار است مایک بدون همکار قدیمی خودش این مسیر را طی کند. پسران بد ۲ دنبالهی فیلم پسران بد است که در سال ۱۹۹۵ اکران شده بود. این فیلم بهصورت عمده نظرات منفی از منتقدان دریافت کرد اما با وجود بودجه ۱۳۰ میلیون دلاری، درآمدی ۲۷۳ میلیون دلاری از باکس آفیس داشت.
همین موضوع هم باعث شد تا دنبالهی دیگری از این مجموعه کمدی، اکشن و پلیسی ساخته شود؛ اثری که با نام Bad Boys for Life (پسران بد برای زندگی) در سال ۲۰۲۰ اکران شد. شوخیهای بیهوده، انفجارهای مداوم و تکراری، بیرحمیهای لفظی بیمورد، در نظر نگرفتن مخاطب و همچنین نقض فاجعهبار تمام جنبههای سینما و غیره، مشکلاتی بود که منتقدان با این فیلم داشتند. یکی از منتقدان به نام ریچارد روپر حتی آن را بدترین فیلم ۲۰۰۳ خطاب کرد. این فیلم نامزد دریافت ۱۸ جایزه شده بود که ۵ مورد از این فهرست را دریافت کرد. بهترین موسیقی از مراسم بیامآی و بدترین دنباله از مراسم استینکرز از جمله جایزههایی بود که پسران بد ۲ از آنِ خود کرد.
۱۸- فیلم Hitch
فیلم هیچ
- کارگردان: اندی تننت
- نویسنده: کوین بیش
- بازیگران: ویل اسمیت، ایوا مندز و کوین جیمز
- میانگین امتیازات Hitch در IMDB: ۶.۶
الکس «هیچ» هیچنز که بهترین دکتر ارتباطی و دلال ازدواج دلپذیری از شهر نیویورک است، مدام در زندگی حول محور بازی بینهایت عشق میچرخد. او میتواند تضمین کند که هر مردی اگر بر ترسهایش غلبه کند و از توصیههای بیخطر او پیروی کند، میتواند دختر رویاهایش را بهدست بیاورد. یک روز حسابدار ترسوی او به اسم آلبرت برنامن از او درخواست کمک میکند تا بتواند توجه وارث ثروتمند و زیبایی به نام آلگرا کول را به سمت خود جلب کند. در همین حین، هیچ بهطور غیرمنتظرهای همتای کاملش را پیدا میکند؛ او هم کسی نیست جز سارا ملاس، مقالهنویس کنجکاو شایعات و خبرچینیها. حالا، کسی که از جذابیت خودش اطمینان کامل داشت، در موقعیت گیر افتاده که به خدمات خودش نیاز دارد تا بتواند این ارتباط را حفظ کند.
اما آیا کارشناس چربزبان دنیای عشق میتواند پیچیدگیهای ظریف عشق را حل کند و از آن جان سالم به در ببرد؟ مورد بعدی فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت که سبکی رمانتیک و کمدی دارد، نقدهای متنوعی از منتقدان گرفت که امتیازات خیلی بالایی از منتقدان دریافت نکرد. در عوض، تا حد زیادی مورد استقبال مخاطبان معمولی قرار گرفت. این فیلم کمدی با بودجهای ۵۵-۷۰ میلیون دلاری توانست درآمدی ۳۷۲ میلیون دلاری از باکس آفیس داشته باشد و موفقیت مالی بزرگی را از آنِ خود کند. بهصورت کلی این اثر نامزد دریافت ۲۸ جایزه شد که در انتهای فصل جوایز، ۴ مورد از آنها را دریافت کرد؛ بهترین موسیقی از مراسم بیامآی، بهترین بازیگر مرد بینالمللی در مراسم ژوپیتر، بهترین بازیگر سینمایی مرد در مراسم برگزیده کودکان و بهترین بازیگر مرد کمدی در مراسم برگزیده نوجوانان. برای نقش سارا ملاس، سازندگان دو بازیگر مطرح دیگر یعنی جنیفر لوپز و کامرون دیاز را انتخاب کرده بودند اما هیچکدام از آنها با ایفای نقش در این پروژه موفقت نکردند.
۱۷- فیلم Focus
فیلم تمرکز
- کارگردان: گلن فیکارا و جان ریکوآ
- نویسنده: گلن فیکارا و جان ریکوآ
- بازیگران: ویل اسمیت، مارگو رابی و رودریگو سانتورو
- میانگین امتیازات Focus در IMDB: ۶.۶
نیکی اسپرجن یک کلاهبردار بسیار ماهر است که یک کلاهبردار آماتور و تازهکار به نام جس را زیر بال و پر خود بگیرد. زمان خیلی زیادی نمیگذرد که نیکی و جس از لحاظ احساسی با هم درگیر میشوند. دروغگویی، کلاهبرداری و فریبکاری از حرفههای اصلی نیکی محسوب میشود که برای امرار معاش آنها را انجام میدهد. به همین دلیل هم متوجه میشود که فریبکاری و عشق، چیزهایی هستند که خیلی با هم جور نمیشوند. به همین ترتیب آنها از یکدیگر جدا میشوند، اما بعد از سه سال دوباره هم را میبینند... و همه چیز کاملا به هم میریزد. فیلم تمرکز که مورد بعدی فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت است، سبکی جنایی، درام و کمدی دارد که هنگام اکران، نقدهای متنوع و مختلفی را از منتقدان گرفته بود. با وجود نظر منتقدان، عملکرد فوقالعاده خوبی در باکس آفیس داشت و با بودجه ۵۰ میلیون دلاری توانست درآمدی ۱۵۸ میلیون دلاری داشته باشد.
مشکلی که منتقدان با این اثر داشتند، این بود که آن را هوشمندانه، جذاب، اما سطحی میدانستند. درست است که فیلم تمرکز پیچ و تابها و چرخشهای زیادی دارد اما با استفاده از صحنهپردازی پر زرق و برق و جذابیت ستارگانی که در آن حضور دارند، میتواند از پس این مشکلات بربیاید و ضعفها را بپوشاند. جالب است بدانید که در ابتدا قرار بود رایان گاسلینگ و اما استون نقش شخصیتهای اصلی این اثر را ایفا کنند اما هر دو این نقشها را رد کردند. بعد از آن، نقش به برد پیت پیشنهاد شد که او هم این نقش را رد کرد. سازندگان به سراغ بن افلک رفتند تا او را استخدام کنند اما بهدلیل تداخلی که در برنامههای کاری وجود داشت، با بن افلک هم به توافق نرسیدند؛ قرار بود مقابل افلک هم کریستن استوارت ایفای نقش کند.
۱۶- فیلم The Legend of Bagger Vance
فیلم افسانه بگر ونس
- کارگردان: رابرت ردفورد
- نویسنده: جرمی لوین
- بازیگران: ویل اسمیت، مت دیمون و شارلیز ترون
- میانگین امتیازات The Legend of Bagger Vance در IMDB: ۶.۷
«برخی چیزها را نمیتوان یاد گرفت. باید آنها را به خاطره سپرد.» یک کهنه سرباز ناامید و سرخورده به نام کاپیتان رانولف جونوه، با اکراه موافقت میکند که یک بازی گلف را انجام دهد. از نظر او بازی بیفایدهای بود؛ تا اینکه دستیار او به نام بگر ونس راز یک پرتاب بسیار خوب در گلف را به او آموزش میدهد. اما مشخص میشود که همین ترفند، راز تسلط بر هر چالشی در زندگی و راه یافتن معنی زندگانی است. داستان این مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت براساس کتابی با نام The Legend of Bagger Vance است که استیون پرس فیلد در سال ۱۹۹۵ منتشر کرده بود. با اینکه فیلم موضوع بسیار مهمی دارد و مسائل جذابی را مورد بررسی قرار میدهد، اما آنطور که باید و شاید، از آن استقبال نشده است. برای شروع میتوان به شکست آن در باکس آفیس اشاره کرد که تنها توانست نیمی از هزینهی ساخت خود را بازگرداند.
بعد از آن نوبت به منتقدان میرسد که نقدهای متنوع و مختلفی را برایش ثبت کردند. چند منتقد آفریقایی-آمریکایی این فیلم را مورد انتقاد قرار دادند و معتقد بودند که از کلیشهی Magical Negro استفاده شده است (اینکه یک فرد سیاه پوست، دلسوازنه به یک فرد سفید پوست کمک میکند). این اثر بهطور کلی نامزد دریافت ۱۳ جایزه شد که سرانجام ۲ مورد آنها را دریافت کرد؛ بهترین موسیقی متن از مراسم انجمن منتقدان فیلم فینکس و بهترین فناوری در جشنواره بینالمللی شانگهای. در ابتدا قرار بود نقش شخصیتهای اصلی توسط مورگان فریمن و رابرت ردفورد ایفا شود. اما بعد از کمی بررسی، ردفورد تصمیم گرفت که اگر بازیگران جوانتری این دو نقش را ایفا کنند، قطعا فیلم نتیجه بهتری خواهد داشت. مت دیمون برای ایفای نقش در این فیلم یک ماه بهصورت مداوم آموزش دید زیرا هیچ پیشزمینه و تجربهای در زمینه گلف نداشت. همین تمرینات مداوم هم باعث شد تا از ناحیه قفسه سینه دچار آسیبدیدگی شود.
۱۵- فیلم Six Degrees of Separation
فیلم شش درجه جدایی
- کارگردان: فرد شپیسی
- نویسنده: جان گوئیر
- بازیگران: ویل اسمیت، استاکرد چنینگ و دونالد ساترلند
- میانگین امتیازات Six Degrees of Separation در IMDB: ۶.۸
«برای پاول، هر شخصی یک در جدید به سمت یک دنیای جدید حساب میشود.» دلالال هنری ممتاز و برجستهای به نام فلان و اویزا میزبان یک ضیافت شام هستند. در طی این مهمانی مرد جوانی به نام پاول که غرق در خون بود، جلوی در آنها ظاهر میشود. او ادعا میکند که یکی از دوستان فرزندانشان است؛ کسانی که در آیوی لیگ تحصیل میکنند. به همین طریق هم میتواند راه خود را به خانهی آنها باز کند. اما زمانیکه این زن و شوهر هویت واقعی و حقیقت اصلی پاول را میفهمند، او را از خانه بیرون میاندازند. هنگامی که این زوج در حال تعریف کردن داستان پاول برای دوستان خود هستند، متوجه میشود که اصلا نمیتوانند حضور او را از یاد ببرند. در سال ۱۹۹۰ نمایشی با همین نام توسط جان گوئیر اجرا شده بود که نامزد دریافت جایزه پولیتزر هم شد؛ این فیلم براساس همین نمایش ساخته شده است.
البته داستان اصلی، با الهام از زندگی واقعی دیوید همپتون نوشته شده است؛ مرد کلاهبردار و دزدی که چندین نفر را در دهه ۱۹۸۰ متقاعد کرده بود که پسر بازیگر مشهور به نام سیدنی پوآتیه است. در سال ۱۹۸۳ بود که زوجی با نام خانوادگی الیوت، به راز کلاهبرداری همپتون پی بردند و مسبب دستگیر شدن او شدند. این زوج داستان را به دوست نویسنده خود یعنی جان گوئیر توضیح دادند و همین باعث شد که چنین نمایشنامه و فیلمنامهای از دل این ماجرا بیرون بیاید. این فیلم نامزد دریافت ۶ جایزه شده بود که از جمله آنها میتوان به نامزدی جایزه اسکار و گلدن گلوب در بخش بهترین بازیگر زن اشاره کرد. منتقدان سراسر دنیا بعد از تماشای آن، فیلم را مورد تحسین قرار دادند؛ آنها اعتقاد داشتند با اینکه ضعفهایی دارد، اما بهلطف کارگردانی جذاب و بازیهای فوقالعاده به موفقیت زیادی رسیده است.
۱۴- فیلم Collateral Beauty
فیلم زیبایی موازی
- کارگردان: دیوید فرانکل
- نویسنده: آلن لوب
- بازیگران: ویل اسمیت، ادوارد نورتون و کرا نایتلی
- میانگین امتیازات Collateral Beauty در IMDB: ۶.۸
«به زیبایی زندگی وصل شو.» زمانیکه یک مدیر تبلیغاتی موفق در شهر نیویورک یک اتفاق سخت و غمانگیز بزرگ را تجربه میکند، زندگی خود را رها میکند و عقب میکشد. دوستان نگران او سخت تلاش میکنند تا دوباره با او ارتباط برقرار کنند و حسابی مستاصل شدهاند. اما او سرگرم این است که با نامه نوشتن برای عشق، زمان و مرگ، جواب سؤالهای خود را از جهان بگیرد. او آنقدر این کار را ادامه میدهد تا نوشتههایش پاسخهای شخصی و البته غیرمنتظرهای را به او نشان میدهد. کم کم او به این درک میرسد که چطور این اتفاقات در یک زندگی در هم تنیده میشوند و چگونه حتی عمیقترین فقدانها هم میتوانند لحظاتی معنادار و زیبا را آشکار کنند. از طرف دیگر هم منتقدان آن را به باد انتقاد بستند و امتیازهای خیلی خوبی برایش ثبت نکردند.
به عقیدهی منتقدان، درست است که این فیلم هدفی خوب دارد اما اساسا ناقص است؛ در نظر دارد که مخاطب خود را بالا ببرد و ارتقا ببخشد اما نمیتواند آنطور که باید و شاید هدف خود را محقق کند. از طرف دیگر، منتقدان نسبت به تریلرها، مکالمات و نگارش فیلمنامه اعتقاد داشتند که مخاطب را تا حد زیادی به سوی دیگری هدایت میکند. ریچارد روپر که به طرز فاجعهای این فیلم را نقد کرد و عنوان کرد که معجزهآساترین چیزی که دربارهی این فیلم وجود دارد، این است که اصلا چنین فیلمی ساخته شده است. درست است که این فیلم فانتزی و درام فروش خوبی در باکس آفیس داشت، اما نمیتوان موفقیت بزرگی را در این فروش دید. نکتهی خوب و مثبت ماجرا این است که برخلاف منتقدان، مخاطبان معمولی این فیلم را دوست داشتند و از آن استقبال کردند. این اثر بهصورت کلی نامزد دریافت ۷ جایزه شد که در پایان یکی از آنها را دریافت کرد که آن هم در بخش بهترین بازیگر زن تازهکار از مراسم فیلم هالیوودی بود.
۱۳- فیلم Ali
فیلم علی
- کارگردان: مایکل من
- نویسنده: مایکل من، اریک راث، استیفن جی. ریول و کریستوفر ویلکینسون
- بازیگران: ویل اسمیت، جیمی فاکس و جان ویت
- میانگین امتیازات Ali در IMDB: ۶.۸
«مانند یک پروانه پرواز کن و مانند یک زنبور نیش بزن.» محمد علی با زیرکی و نبوغ ورزشی، با خشم سرکش و مهربانی ذاتی، برای همیشه چشمانداز آمریکایی را تغییر داد. علی با همهی چیزهایی که به سمتش میآمد، مبارزه میکرد؛ قانون، کنوانسیونها، وضعیت موجود، مشکلات و جنگ... همچنین مشتهایی که به سمتش میآمد. علی درگیریهای زمان خود و ما را هم شعلهور میکرد و هم به شکلی انعکاس میداد تا همه آن را مشاهده کنند؛ به همین ترتیب هم به یکی از تحسین برانگیزترین مبارزان جهان تبدیل شد. حالا، چیزی را که فکر میکردید میدانید، فراموش کنید. این مورد از بهترین فیلم های ویل اسمیت، سبکی درام، ورزشی و بیوگرافیکی دارد؛ اثری جذاب که روی ۱۰ سال از زندگی یکی از بهترین و محبوبترین بوکسورهای جهان یعنی محمد علی تمرکز دارد. گرفتن قهرمانی بوکس از سانی لیستون، گرایش به دین اسلام، انتقاد از جنگ ویتنام، منع شدن از بوکس، بازگشت برای مبارزه با جو فریزر و درنهایت گرفتن عنوان قهرمانی از جورج فورمن در مبارزهی غرش در جنگل، همه و همه در این اثر نمایش داده میشود.
درکنار تمام این موارد، به تحولات اجتماعی و سیاسی بزرگی در ایالات متحده پس از ترور مالکوم ایکس و مارتین لوتر کینگ جونیور اشاره میکند. با اینکه حسابی مورد استقبال منتقدان قرار گرفت اما در باکس آفیس شکست خورد و حتی هزینهی ساخت خود را هم نتوانست بازگرداند. ویل اسمیت و جان ویت برای ایفای نقش در این اثر نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد و همچنین بهترین بازیگر مکمل مرد در مراسم آکادمی اسکار شدند. بهصورت کلی این اثر نامزد دریافت ۳۷ جایزه شد که ۱۰ مورد آنها را از آنِ خود کرد؛ از جمله بهترین بازیگر مرد از مراسم بت، بهترین صداگذاری، بهترین بازیگر مکمل مرد، بهترین بازیگر مکمل زن و بهترین فیلمنامه از مراسم بلک ریل، بهترین فیلم و بهترین بازیگر مکمل مرد از مراسم ایمیج و غیره.
۱۲- فیلم Men in Black 3
فیلم مردان سیاه پوش ۳
- کارگردان: بری سوننفیلد
- نویسنده: ایتان کوهن
- بازیگران: ویل اسمیت، تامی لی جونز و جاش برولین
- میانگین امتیازات Men in Black 3 در IMDB: ۶.۸
«بازگشت به گذشته... برای نجات آینده.» بوریسِ حیوان بعد از فرار کردن از لونار مکس (زندانی با حداکثر امنیت که در ماه مستقر شده)، تصمیم میگیرد که در بعد زمان به گذشته سفر کند. او قصد دارد با این کار، فردی را که مسبب دستگیر شدنش شده بود، از بین ببرد؛ این فرد هم کسی نبود جز مامور کی. وقتی بوریس این کار را انجام میدهد، مامور جی متوجه میشود که خط زمانی تغییر کرده است. به همین ترتیب هم خودش به ۱۵ ژوئیه ۱۹۶۹ میرود؛ یک روز پیش از اینکه مامور کی کشته شود. بعد از اینکه ناباوریها نسبت به این موضوع از بین میرود، مامور جی موفق میشود که مامور کی جوان و دیگران را متقاعد کند که خودش چه کسی است و دلیل حضورش در آنجا دقیقا چیست. آنها با کمک گریفین (موجودی که میتوان تمام خطوط زمانی را ببیند)، موفق میشوند بوریس را ردیابی کنند.
در همین حین، مامور جی از یک راز هم خبردار میشود؛ این راز هم چیزی نیست جز اینکه نسخه پیرتر مامور کی، از موضوعی خبر دارد که هیچوقت به او نگفته است. مردان سیاه پوش ۳ علاوهبر اینکه یکی از بهترین فیلم های ویل اسمیت و سومین قسمت مجموعه Men in Black محسوب میشود، با بودجه ۲۱۵ میلیون دلاری، پرهزینهترین فیلم تا به آن روز و همچنین گرانترین فیلم کمدی در سال ۲۰۱۲ بود. اما خوشبختانه با فروش ۶۲۴ میلیون دلاری خود توانست این هزینهی هنگفت را جبران کند. منتقدانی هم که آن را تماشا کرده بودند، جنبههای مختلف آن را مورد تعریف و تمجید قرار دادند؛ آنها اعتقاد داشتند که این قسمت، پیشرفت خیلی زیاد و چشمگیری نسبت به قسمتهای قبلی این مجموعه داشت. موفقیت زیاد این مجموعه باعث شد تا یک قسمت فرعی هم در سال ۲۰۱۹ با نام Men in Black: International (مردان سیاه پوش: بینالمللی) اکران شد.
۱۱- فیلم Bad Boys
فیلم پسران بد
- کارگردان: مایکل بی
- نویسنده: مایکل بری، جیم مالهولند و داگ ریچاردسون
- بازیگران: ویل اسمیت، مارتین لارنس و تیا لئونی
- میانگین امتیازات Bad Boys در IMDB: ۶.۸
مارکس برنت یک مرد خانوادهدار محسوب میشود که حرفشنوی زیادی از همسرش دارد. سوی دیگر مایک لوری وجود دارد که بیبند و بار است و با خیال راحت با افراد مختلفی ارتباط برقرار میکند. هر دوی آنها از پلیسهای میامی هستند و هر دوی آنها ۷۲ ساعت فرصت دارند تا محمولهای از مواد مخدر را که تحت نظارت واحد آنها ربوده شده است، بهجای اصلی خود بازگردانند. آنها برای پیچیده کردن ماجرا و برای اینکه بتوانند تنها شاهد یک قتل را به حرف در بیاورند و او را مجبور به همکاری کنند، باید خود را بهجای دیگری جا بزنند. پسران بد که یکی از بهترین فیلم های ویل اسمیت به شمار میرود، سبکی کمدی، اکشن و دوستی/پلیسی دارد؛ فیلمی که اولین اثر بلند و سینمایی مایکل بی هم محسوب میشود. این فیلم با اینکه موفقیت مالی خیلی زیادی داشت، اما نقد و نظرات متنوعی را از منتقدان دریافت کرد.
این اثر با بودجه ۱۹ میلیون دلاری، درآمدی حدود ۱۴۲ میلیون دلار داشت. علاوهبر این، یک جامعه طرفداری هم پیرو آن به وجود آمد. موفقیت زیاد پسران بد باعث شد تا تبدیل به یک مجموعه شود و فیلم Bad Boys II (پسران بد ۲) در سال ۲۰۰۳ و فیلم Bad Boys for Life (پسران بد برای زندگی) در سال ۲۰۲۰ بهعنوان دو دنباله اکران شود. پسران بد در کل نامزد دریافت ۴ جایزه شد که هیچکدام از آنها را از آنِ خود نکرد. در ابتدا قرار بود ادی مورفی و وزلی اسناپیس جای ویل اسمیت و مارتین لارنس ایفای نقش کنند. مایکل بی خیلی از فیلمنامه خوشش نمیآمد. به همین دلیل هم چندین بار با دو بازیگر اصلی برای بهبود صحنهها و مکالمهها صحبت کرد؛ حتی خیلی اوقات از آنها میخواست که هنگام فیلمبرداری، بهصورت بداهه بازی کنند و حرف بزنند و به فکر فیلمنامه نباشند. به همین دلیل هم خیلی از حرفها و اصطلاحات، در فیلمنامه وجود نداشت اما در فیلم خیلی محبوب شد.
۱۰- فیلم Aladdin
فیلم علاءالدین
- کارگردان: گای ریچی
- نویسنده: جان اوت و جان ریچی
- بازیگران: ویل اسمیت، مینا مسعود و نائومی اسکات
- میانگین امتیازات Aladdin در IMDB: ۶.۸
علاءالدین که یک پسر خیابانی دوستداشتنی و البته شیطان و بازیگوش است، میخواهد برای عشق یک شاهزاده بسیار زیبا به نام جزمین، رقابت کند؛ دختری که شاهزاده آگرابا است. زمانیکه او یک چراغ جادویی پیدا میکند، خبردار میشود که جن داخل آن قدرتی جادویی دارد. برای همین هم تصمیم میگیرد با این قدرت جادویی، خود را به یک شاهزاده تبدیل کند تا به دختر رویاهایش برسد. علاوهبر این، او در یک مأموریت دیگر هم است و آن هم چیزی نیست جز متوقف کردن فرد قدرتمندی به نام جعفر. او تصمیم دارد که این چراغ جادویی را بدزدد؛ چراغی که میتواند عمیقترین آرزوهایش را به حقیقت تبدیل کند. بر کسی پوشیده نیست که این فیلم براساس انیمیشنی از شرکت دیزنی که با همین نام در سال ۱۹۹۲ اکران شد، ساخته شده است.
خود این انیمیشن هم براساس یکی از داستانهای کوتاه مجموعهی One Thousand and One Nights (هزار و یک شب) به نام Aladdin and the Magic Lamp (علاءالدین و چراغ جادو) ساخته شده بود. این لایو اکشن موزیکال، فانتزی و درام با بودجه ۱۸۳ میلیون دلاری خود، توانست درآمدی ۱ میلیارد دلاری داشته باشد و به یکی از آثار پرفروش سال ۲۰۱۹ تبدیل شود. این مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت، نظرات متنوعی را از منتقدان دریافت کرد. برخیها آن را دوست داشتند و از موسیقی، طراحی لباس و هنرنمایی اسمیت، مسعود و اسکات تعریف کردند؛ اما برخیهای دیگر نسبت به سبک کارگردانی ریچی، فناوری سیجیآی و همچنین شخصیتپردازی جعفر و ایفای آن توسط ماروان کنزاری منتقد بودند. با وجود تمام این مسائل، از آنجایی که دیزنی با فروش خیلی زیاد این اثر موفقیت بزرگی را چشیده بود، تصمیم گرفت که دنبالهای را هم برای آن تولید کند؛ دنبالهای که همین حالا هم مراحل ساخت خود را طی میکند. بهصورت کلی این فیلم نامزد دریافت ۴۸ جایزه شده بود که درنهایت ۹ مورد آنها را دریافت کرد.
۹- فیلم Independence Day
فیلم روز استقلال
- کارگردان: رولاند امریچ
- نویسنده: دین دولین و رولاند امریچ
- بازیگران: ویل اسمیت، بیل پولمن و جف گلدبلوم
- میانگین امتیازات Independence Day در IMDB: ۷
«ما همیشه باور داشتیم که تنها نیستیم. در روز ۴ام ژوئیه، آرزو میکنیم که تنها بودیم.» در روز ۲ ژوئیه، سیستمهای ارتباطی در سراسر جهان بهدلیل تداخلات عجیب جوی وارد هرجومرج شدند. خیلی زود ارتش خبردار میشود که تعدادی از اجرام عظیم در مسیر برخورد با زمین قرار دارند. در ابتدا تصور میکردند که این اجرام شهاب سنگ هستند اما بعد از گذشت مدتی مشخص میشود که یک سری فضاپیمای غول پیکر هستند که توسط یک گونه بیگانه مرموز هدایت میشوند. بعد از اینکه تلاشها برای برقراری ارتباط با این بیگانهها به جایی نرسید، دیوید لوینسون (یک دانشمند سابق که حالا تکنسین برق و کابل شده بود) متوجه شد که این بیگانهها قصد دارند در کمتر از یک روز، به نقاط مهمی در سراسر جهان حمله کنند. در روز ۳ ژوئیه، بیگانگان همه جای زمین به جز نیویوک، لس آنجلس و واشنگتون را نابود کرده بودند؛ البته علاوهبر پاریس، لندن، هیوستن و موسکو. بازماندهها تصمیم گرفتند که به واسطهی کاروانهایی به سمت منطقه ۵۱ بروند؛ منطقهای دولتی که مورد آزمایش قرار گرفته بود. شایعه شده بود که ارتش در این نقطه یک فضاپیمای بیگانه را به اسارت خود درآورده است.
بازماندهها نقشهای را برای مبارزهی متقابل با بیگانههای اسیر طرحریزی میکنند. روز ۴ ژوئیه تبدیل به همان روزی میشود که بشریت برای آزادی خود مبارزه میکند؛ روز ۴ ژوئیه، روز استقلال آنها میشود. از موفقیتهای بزرگ این فیلم میتوان به فروش فوقالعاده زیاد آن در باکس آفیس اشاره کرد که با بودجه ۷۵ میلیون دلاری توانست حدود ۸۱۸ میلیون دلار فروش داشته باشد؛ اتفاقی که باعث شد نقطهی عطف برجستهای در آثار بلاک باستری هالیوود به وجود بیاید و این اثر را به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۶ بکند. البته علاوهبر جایزه اسکاری که در بخش بهترین جلوههای ویژه برای این پروژه بهدنبال داشت. با این اوصاف بعید هم نبود که جزو بهترین فیلم های ویل اسمیت عنوان شود. با وجود این موفقیت، منتقدان یکصدا حامی آن نبودند و انتقاداتی درباره شخصیتها داشتند؛ اما تحسین آنها روی جلوههای ویژه و بازی هنرمندان متمرکز بود.
۸- فیلم I, Robot
فیلم من، ربات
- کارگردان: الکس پرویاس
- نویسنده: جف وینتار و آکیوا گلدزمن
- بازیگران: ویل اسمیت، بریجت مویناهان و بروس گرین وود
- میانگین امتیازات I, Robot در IMDB: ۷.۱
«قوانین به وجود آمدند تا شکسته شوند.» در سال ۲۰۳۵، یک کاراگاه قتل به نام دل اسپونر از اداره پلیس شیکاگو سرپرستی تحقیقات خودکشی واضح یک دانشمند برجسته روباتیک به نام دکتر آلفرد لنینگ را برعهده گرفت؛ کاراگاهی که خودش دچار تکنو-هراسی بود. اسپونر که با انگیزه لنینگ متقاعد نشده بود، تحقیقات خود را همچنان درباره مرگ او ادامه داد. این تحقیقات ردی از اسرار و اهداف مختلف را در USR (سازمان روباتیک ایالات متحده) نشان میداد؛ سرنخهایی که کم کم مسیر را به سمت قتل هدایت میکرد. اسپونر از آیندهی پروندهی خود خبر نداشت اما تحقیقات او قرار بود به جایی برسد که یک تهدید بزرگتر برای بشریت را افشا کند. این اثر علمی تخیلی و اکشن که با بودجهای ۱۲۰ میلیون دلاری ساخته شده بود، توانست درآمدی حدود ۳۴۶ میلیون دلار در باکس آفیس سرتاسر دنیا بهدست بیاورد.
اما نقدهای متنوعی از منتقدان گرفت که برخیها جلوههای ویژه و بازی هنرمندان را دوست داشتند اما از فیلمنامه و سبک نگارش آن انتقاد کرده بودند. یکی از انتقادات آنها، حول محور تفاوت خیلی زیادی که بین فیلم و داستان کوتاه اصلی وجود داشت، میچرخید. البته با وجود انتقاداتی که وجود داشت، باز هم آن را یکی از بیرحمترین، جذابترین و سرگرمکنندهترین اثر علمی تخیلی سالهای اخیر میدانستند. این فیلم موفق شد در مراسم آکادمی اسکار در بخش بهترین جلوههای ویژه نامزد دریافت جایزه شود اما درنهایت به رقیب خود یعنی فیلم Spider-Man 2 (مرد عنکبوتی ۲) باخت. با اینکه این فیلم نامزد دریافت ۱۶ جایزه شده بود، اما درنهایت فقط یکی از آنها را بهعنوان فیلم برتر باکس آفیس در مراسم ASCAP دریافت کرد. یکی از اتفاقات نادری که در این پروژه رخ داد، این بود که هیچکدام از صحنههای آن دوباره فیلمبرداری نشد؛ اتفاقی که برای فیلمی به این بزرگی، خیلی نادر و عجیب است.
۷- فیلم Concussion
فیلم ضربه مغزی
- کارگردان: پیتر لندزمن
- نویسنده: پیتر لندزمن
- بازیگران: ویل اسمیت، الک بالدوین و گوگو امبتا-را
- میانگین امتیازات Concussion در IMDB: ۷.۲
«حتی افسانهها هم به قهرمان نیاز دارند.» این مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت که سبکی درام و دلهرهآور دارد، براساس داستانی افشاکننده به نام Game Brain ساخته شده است؛ داستانی که به قلم جین ماری لسکس در سال ۲۰۰۹ در مجله GQ منتشر شد. این فیلم داستان یک مهاجر آمریکایی به نام دکتر بنت اومالو را حکایت میکند که یک آسیبشناس عصبی درخشان در پزشکی قانونی است. او کسی بود که اولین CTE (انسفالوپاتی مزمن جراحتی که در فوتبال هم رخ میدهد) را در یک بازیکن حرفهای فوتبال کشف کرد و فوقالعاده در تلاش بود تا این حقیقت را آشکار کند. تلاشهای احساسی اومالو باعث شد که او در موقعیت خطرناکی مقابل یکی از قدرتمندترین موسسات جهان قرار بگیرد. با اینکه ویل اسمیت برای هنرنمایی در این فیلم نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد شد و جایزه مراسم فیلم هالیوودی را دریافت کرد، اما موفقیتهای کلیِ فیلم متوسط بود؛ هم درآمد آنچنان زیاد و چشمگیری در باکس آفیس نداشت هم نقدها و نظرات مختلفی را از منتقدان دریافت کرد.
منتقدان در متنهای خود به این موضوع اشاره کردند که این فیلم با وجود تیم بازیگری فوقالعاده و موضوع بسیار مهمی که دارد، خیلی امن و بیخطر بازی میکند. به همین ترتیب هم نمیتواند آنطور که باید و شاید، پتانسیل واقعی خود را نشان دهد. در ادامه، بازی ویل اسمیت حسابی مورد استقبال قرار گرفت و صفات حساس و قابل درک را از آنِ خود کرد؛ در مقابل با اینکه بازی الک بالدوین هم مورد تعریف و تمجید قرار گرفت، اما از لهجهای که او در فیلم به خود گرفته بود، انتقاد شد. این فیلم با وجود موفقیتهای کم و بیشی که داشت، حاشیههایی را هم به وجود آورد. بهعنوان مثال، اعضای خانواده دیو دوئرسون که یکی از بازیکنان سابق NFL به شمار میرفت و از CTE رنج میبرد (در آخر هم خودکشی کرد)، ادعا کردند که این فیلم، دوئرسون را به شکل بدی به تصویر کشیده است.
۶- فیلم I Am Legend
فیلم من افسانه هستم
- کارگردان: فرانسیس لارنس
- نویسنده: مارک پروتوسویچ و آکیوا گلدزمن
- بازیگران: ویل اسمیت، آلیسا براگا و چارلی تاهان
- میانگین امتیازات I Am Legend در IMDB: ۷.۲
«آخرین مرد روی زمین، تنها نیست.» رابرت نویل دانشمندیست که در این اثر اکشن، دلهرهآور و آخرالزمانی نتوانست جلوی گسترش یک ویروس وحشتناک را بگیرد؛ ویروسی که قابل درمان نبود و ساخته دست خود بشر بود. نویل که نسبت به این ویروس مصونیت دارد، آخرین انسان باقیمانده روی زمین به شمار میرود؛ او حالا باید بهتنهایی در چیزی که از شهر نیویورک و احتمالا کل دنیا باقی مانده، زندگی کند. او به مدت سه سال صادقانه و وفادارانه بهصورت روزانه پیامهای رادیویی را پخش و ارسال میکرد؛ او در پی یافتن بازماندگان دیگری که ممکن بود این پیغامها را بشنوند، ناامید و مستاصل شده بود. اما او تنها نیست. قربانیان جهش یافته از این طاعون، افراد آلوده، در سایهها پنهان شدند و کمین کردند. آنها تک تک کارهای نویل را زیر نظر دارند و منتظر هستند که او یک اشتباه مهلک انجام دهد. نویل احتمالا آخرین و بهترین امید بشریت باشد و تنها یک مأموریت باقیمانده است که او را به حرکت در میآورد. این مأموریت هم چیزی نیست جز پیدا کردن یک راه برای معکوس کردن اثرات ویروس، آن هم با استفاده از خون خود که دربرابر آن مصونیت دارد.
اما در عین حال نویل خوب میداند که وقتش به سرعت در حال گذشتن است و نیرویی درکنار خود ندارد. داستان من افسانه هستم تا حدی براساس یک رمان با همین نام است که در سال ۱۹۵۴ منتشر شده بود. این سومین باری است که داستان ریچارد متیسون اقتباس میشود. زمان اکران آنقدر از این فیلم استقبال شد که با فروش حدود ۶۰۰ میلیون دلاری به هفتمین اثر پرفروش سال ۲۰۰۷ تبدیل شد. از طرف دیگر منتقدان هم از خجالت آن درآمدند و نظرات مثبتی را برایش ثبت کردند؛ اکثرا هم بازی اسمیت را بهطور متمایز مورد تحسین قرار دادند. اما نسبت به تفاوتهایی که بین فیلمنامه و رمان وجود داشت، خصوصا پایانبندی، انتقاداتی داشتند.
۵- فیلم Enemy of the State
فیلم دشمن ملت
- کارگردان: تونی اسکات
- نویسنده: دیوید مارکونی
- بازیگران: ویل اسمیت، جینی هکمن و جان ویت
- میانگین امتیازات Enemy of the State در IMDB: ۷.۳
«تنها حریم خصوصی که باقی مانده، داخل ذهنت است.» رابرت کلیتون دین یک وکیل آرام و مودب است که در واشنگتون دی سی کار میکند. او سخت بهدنبال یک کینگ پین به نام پاولی پینترو است. در همین حین، سیاستمداری به نام توماس برایان رینولدز وارد داستان میشود که در حال مذاکره با نمایندهای به نام فیلیپ همرسلی است؛ حول محور یک سیستم نظارتی جدید با ماهواره. اما زمانیکه همرسلی با این مذاکره مخالفت میکند، رینولدز دستور میدهد که او را به قتل برسانند. خوشبختانه فرایند کشته شدن همرسلی روی نوار ضبط میشود. به همین ترتیب رینولدز به تیم خود از ماموران N.S.A. دستور میدهد که دارندهی این نوار را تعقیب کنند. از آنجایی که این فرد باید بیخیال نوار شود، آن را در اختیار دین قرار میدهد؛ البته بدون اینکه خود دین خبر داشته باشد. از همین رو، ماموران اناسای تصمیم میگیرند که وارد زندگی دین شوند.
در همین نقطه زمانی است که زندگی دین کم کم شروع به نابود شدن و فروپاشی میکند. کم کم همه چیز اطراف او از بین میرود؛ مدت زیادی طول نمیکشد که همسر و شغل خود را از دست میدهد. حالا باید دین بفهمد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. در همین حین، او با مردی به نام بریل آشنا میشود و به واسطهی او میفهمد، چیزی را دارد که دولت هم دنبالش است. دین و بریل بلافاصله نقشهای را طرحریزی میکنند تا زندگی دین را به حالت قبل بازگردانند و شرایط را برای رینولدز سخت کنند. همانطور که انتظار میرفت، این مورد از بهترین فیلم های ویل اسمیت هم تا حد زیادی مورد استقبال منتقدان و البته مخاطبان معمولی قرار گرفت؛ اکثر آنها فیلمنامه، نگارش آن، سبک کارگردانی و همچنین پویایی ارتباطی را که بین اسمیت و هکمن وجود داشت، دوست داشتند.
۴- فیلم Men in Black
فیلم مردان سیاه پوش
- کارگردان: بری ساننفلد
- نویسنده: اد سلیمان
- بازیگران: ویل اسمیت، تامی لی جونز و وینسنت دن آفریو
- میانگین امتیازات Men in Black در IMDB: ۷.۳
«مخفیانهتر از سازمان سیا. قدرتمندتر از سازمان اف بی آی. کسانی که بهدنبال چند مرد خوب میگردند... آنها مردان سیاه پوش هستند.» مردان سیاه پوش که مورد بعدی در فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت به شمار میرود، براساس کتابهای کمیک ساخته شده است. در این دنیا، یک آژانس خصوصی با نام رمزی MiB وجود دارد که هیچکس از وجود و فعالیت آن خبر ندارد. این آژانس نوعی شرکت نظارتی فرازمینی است. یکی از ماموران خیلی خوب این آژانس که با نام رمزی «کی» شناخته میشود، بهدنبال این است که افراد جدیدی را در سازمان استخدام کند. بعد از مدتی تحقیق و گشتوگذار، با یکی از ماموران اداره پلیس شهر نیویورک به نام جیمز ادوارد برخورد و او را انتخاب میکند. مدت زیادی از این اتفاق نمیگذرد که یک بشقاب پرنده در زمین سقوط میکند. این بشقاب پرنده به دنیای بیگانگان و نژادی به نام «باگ» تعلق داشت. موجودی که با آن به زمین آمده بود، جسد کشاورزی را برمیدارد و به سمت نیویورک میرود. او بهدنبال یک منبع انرژی فوقالعاده به نام «گلکسی» میگردد.
حالا با وجود اتفاقاتی که رخ داده، مامور «جی» و مامور «کی» باید این بیگانه را پیش از اینکه به همراه آن منبع انرژی فرار کند، متوقف کنند. این فیلم با بودجه ۹۰ میلیون دلاریای که داشت توانست درآمدی حدود ۶۰۰ میلیون دلار در باکس آفیس داشته باشد و به سومین اثر پرفروش آن سال تبدیل شود. منتقدان تا حد زیادی آن را مورد استقبال قرار دادند؛ خصوصا به خاطر فیلمنامه، طراحی صحنهها و همچنین بازی جونز و اسمیت. بهصورت کلی مردان سیاه پوش نامزد دریافت ۶۱ جایزه شده بود که درنهایت ۲۲ مورد آن را دریافت کرد؛ از جمله بهترین گریم در مراسم آکادمی اسکار، بهترین اثر علمی تخیلی، بهترین موسیقی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در مراسم ساترن و غیره. این اثر آنقدر محبوب و موفق بود که سه قسمت سینمایی و همچنین یک انیمیشن سریالی هم بهدنبال آن ساخته شد.
۳- فیلم Seven Pounds
فیلم هفت پوند
- کارگردان: گابریل موچینو
- نویسنده: گرنت نیپورته
- بازیگران: ویل اسمیت، رزاریو داوسون و مایکل ایلی
- میانگین امتیازات Seven Pounds در IMDB: ۷.۶
«هفت اسم. هفت غریبه. یک راز.» بن توماس که راز بزرگی دارد؛ رازی که مدام او را اذیت میکند. او بهدنبال راهی برای رستگاری میگردد و میخواهد زندگی هفت نفری را که نمیشناسد، ازاینرو به آن رو کند و یک تغییر اساسی به وجود بیاورد. زمانیکه طراحی نقشهاش به پایان برسد و نوبت اجرا شود، هیچ چیز نمیتواند جلوی او را بگیرد. حداقل این چیزی است که خودش فکر میکند. اما چیزی که بن برایش برنامهریزی نکرده بود، چیزی نبود جز اینکه عاشق یکی از این افراد شود؛ کسی که در آخر دقیقا همان فردی میشود که او را تغییر میدهد. هفت پوند با اینکه یکی از بهترین فیلم های ویل اسمیت به شمار میرود، اما در زمان اکران، هدف رگبار انتقاد منتقدان مختلف قرار گرفت و نظرات منفی زیادی دریافت کرد؛ با وجود این موضوع، مخاطبان معمولی تا حد زیادی آن را دوست داشتند و موفقیت بزرگی را برایش در باکس آفیس رقم زدند.
این فیلم تنها نامزد دریافت ۱۱ جایزه شد و در آخر ۴ مورد آنها را دریافت کرد؛ جایزه اثر برتر در باکس آفیس در مراسم ASCAP، بهترین بازیگر مرد در مراسم بت، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن در مراسم ایمیج. زمانیکه ساخت این فیلم تمام شد و زمان تبلیغات آن فرا رسید، هیچکس نمیدانست که دقیقا داستان درباره چیست. نه از عنوان فیلم چیزی مشخص بود و نه از تریلرهای اولیهای که از آن منتشر میشد. تمام هدف کارگردان هم همین بود که مخاطبان تا زمان تماشا متوجه نشوند داستان شخصیت اصلی دقیقا چیست و چه چیزی در سر دارد. با اینکه مخاطبان فیلم را دوست داشتند، اما منتقدان صفات تیره و تار را به آن دادند و معتقد بودند که فیلمنامهای غیرمنطقی دارد. حتی منتقد ورایتی از این گفت که ممکن است برای برخی بینندگان از لحاظ احساسی بسیار نابودکننده باشد؛ خصوصا کسانی که عمیقا به باورهای مذهبی خود اعتقاد دارند.
۲- فیلم King Richard
فیلم شاه ریچارد
- کارگردان: رینالدو مارکس گرین
- نویسنده: زک بیلین
- بازیگران: ویل اسمیت، آنجانو الیس و سانیا سیدنی
- میانگین امتیازات King Richard در IMDB: ۷.۶
براساس داستانی ناشناخته و واقعی که برای باور کردنش حتما باید آن را تماشا کنید. این مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت هم درست همانند خیلی موارد دیگر، براساس داستانی واقعی ساخته شده است. ریچارد ویلیامز که شخصیت اصلی داستان به شمار میرود، مصمم است کاری کند تا اسم دو دخترش یعنی ونوس و سرینا را در کتابهای تاریخی بنویسند و به شهرت زیادی برسند. ریچارد با تمرین آنها در زمینهای تنیس کمپتون، در تلاش است تا تعهد قاطع و بصیرت بزرگ آنها را شکل دهد. خانوادهی ویلیامز درکنار یکدیگر میتوانند موانع را پشت سر بگذارند و به موفقیتهای بزرگی برسند. مدت زیادی نیست که فیلم شاه ریچارد به نمایش درآمده اما همین حالا هم رتبهی دوم این فهرست را از آنِ خود کرده است.
این فیلم آنقدر خوب و خوش ساخت بود که توانست هم در میان مخاطبان و هم منتقدان، جایگاه بالایی را کسب کند و استقبال گستردهی آنها را بهدنبال داشته باشد؛ تحسینهایی که اکثرا حول محور بازی سه بازیگر اصلی میچرخید. منتقدانی که این اثر را تماشا کردند، معتقد بودند که فیلم شاه ریچارد با داستان فوقالعاده و روایت متفاوت خود توانست فرمولهای آثار ورزشی و بیوگرافیکی را به شکل دیگری اجرا و آنها را به سطح جدیدی ببرد. مؤسسه فیلم آمریکایی و همچنین هیئت ملی بازبینی فیلم، شاه ریچارد را بهعنوان یکی از بهترین آثار سینمایی سال ۲۰۲۱ انتخاب کردند. علاوهبر این، هیئت ملی جایزه بهترین بازیگر مرد را به اسمیت و بهترین بازیگر زن مکمل زن را به الیس اعطا کرد. بهصورت کلی این فیلم نامزد دریافت ۱۵۶ جایزه مختلف شد که درنهایت ۲۹ مورد آنها را دریافت کرد؛ از جمله بهترین بازیگر مرد در مراسم گلدن گلوب، بهترین فیلم سال در میان منتقدان سینمایی نیویورک، بهترین بازیگر مرد در مراسم انجمن منتقدان زن سینما، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر مکمل زن، بهترین بازیگر تازهکار و بهترین کارگردان تازهکار در میان انجمن منتقدان آفریقایی-آمریکایی سینما و غیره.
۱- فیلم The Pursuit of Happyness
فیلم در جستجوی خوشبختی
- کارگردان: گابریل موچینو
- نویسنده: استیون کانراد
- بازیگران: ویل اسمیت، جیدن اسمیت و تندی نیوتون
- میانگین امتیازات The Pursuit of Happyness در IMDB: ۸
به اولین مورد از فهرست بهترین فیلم های ویل اسمیت رسیدیم که براساس یک داستان واقعی درباره مردی به نام کریستوفر گاردنر ساخته شده است. گاردنر که یک مرد جوان است، تصمیم میگیرد روی دستگاهی که با عنوان «اسکنر تراکم استخوان» شناخته میشود، سرمایهگذاری خیلی بزرگی انجام دهد. او فکر میکند که با فروش این دستگاهها میتواند درآمد زیادی کسب کند. اما برخلاف تصور، این دستگاهها فروش خوبی نداشتند زیرا به نظر میرسید که با قیمت خیلی بیشتری، دقیقا همان کار اشعه ایکس را انجام میدهد. زمانیکه گاردنر سخت در تلاش بود تا با کار کردن مخارج زندگیاش را برطرف کند، همسرش تصمیم میگیرد که او را ترک کند؛ به همین ترتیب هم او، آپارتمانش را از دست میدهد. گاردنر حالا مجبور است که به همراه پسر خود در خیابانها زندگی کند. در همین حین، به فروش اسکنرهای تراکم استخوان هم ادامه میدهد.
همزمان با این ماجراها، او بهعنوان یک کارآموز بدون حقوق مشغول به کار میشود؛ درحالیکه شانس خیلی کمی برای تبدیل او به یک کارمند حقوقدار وجود دارد. او پیش از دریافت دستمزد خود، باید از رقابتی که در دورهی آموزشی ۶ ماهه خود وجود دارد، سربلند و موفق بیرون بیاید؛ همچنین باید دستگاههای خود را هم بفروشد تا سرپا بماند. فیلمنامهی این اثر براساس خاطرات پرفروشی با همین نام نوشته شده که نگارش آن برعهده خود کریس گاردنر و کوئینسی تروپ بوده است. عنوان فیلم و البته کتاب، براساس نقاشیای انتخاب شده که گاردنر روی دیوار نزدیک مهد کودک پسرش دیده بود. این فیلم بعد از اینکه به نمایش درآمد، حسابی مورد استقبال منتقدان و مخاطبان معمولی قرار گرفت؛ تحسینهایی که اکثرا روی بازی فوقالعادهی ویل اسمیت تمرکز داشتند. اسمیت برای نقشآفرینی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار و گلدن گلوب در بخش بهترین بازیگر مرد شد.