در این مقاله ما ۴۰ مورد از بهترین فیلم های روانشناختی را به شما معرفی میکنیم؛ آثاری که به اشکال مختلف، ذهن شخصیتهای محوریشان را مدام به چالش میکشند و دراینمیان با روان ما نیز بازی میکنند.
فیلم های رواشناختی به فیلم هایی گفته میشود که مستقیما ذهن کاراکتر اصلی را مورد هدف قرار میدهد. حال این درگیری ذهنی گاه میتواند فیلم را به یکی زیر ژانرهای وحشت بکشاند و گاه میتواند فیلم را بدل به معمایی پیچیده کند. شرط اصلی آن است که تمام تغییرات بنیادین کاراکتر، در ذهنش اتفاق بیتفد. به جنون کشیده شدن، سر باز زدن یک عقده، شکاکی، خیالبافی و غیره همه از ویژگیهای کاراکترهای محوری اینگونه از فیلمهاست. فیلم های روانشناختی بعضا دلهره و هیجان زیادی را به شما میدهند بهگونهای که به آنها تریلرهای روانشناختی هم میگویند.فیلم The Silence of the Lambs (سکوت برهها)، فیلم American Psycho (روانی آمریکایی) و فیلم Misery (بدبختی) تنها سه نمونه از اینگونه فیلمها هستند.
حال در این مقاله قصد داریم که ۴۰ مورد از بهترین فیلم های روانشناسی تاریخ را به شما معرفی کنیم. بنابراین اگر شما هم از طرفداران این ژانر هستید، این مقاله را تا انتها دنبال کنید.
فیلمها براساس نظر تحریریه میدونی انتخاب و رتبه بندی شدهاند.
بهترین فیلم های روانشناسی
۴۰- فیلم Misery
فیلم بدبختی
- کارگردان: راب رینر
- نویسنده: ویلیام گلدمن
- بازیگران: جیمز کان، کتی بیتس و فرانسیس استرنهاگن
- میانگین امتیازات Misery در IMDB: ۷.۸
«پاول شلدون قبلا مینوشت تا خرج زندگیاش را در بیاورد. حالا، او مینویسد تا بتواند زنده بماند.» پاول شلدون که یک نویسندهی مشهور و رماننویس پرفروش است، پس از اتمام آخرین کتاب خود، از مخفیگاهش در کلرادو در حال بازگشت به خانه است؛ در همین مسیر، با یک کولاک عجیب برخورد و در آن گیر میفتد. پاول بهشدت مجروح میشود اما توسط انی ویلکس که پرستار سابق و «طرفدار شماره یک» پاول است، نجات داده میشود. انی، پاول را به خانهی دور افتادهی خود در کوهستان میبرد؛ بدون اینکه اصلا به کسی خبر دهد. جالب اینجا است که انی اختلال روانی دارد و ثبات ذهنی ندارد؛ متاسفانه پاول هم این موضوع را نمیداند. وقتی انی متوجه میشود که پاول قهرمانِ زنِ رمانهای محبوبش را کشته است، واکنشی نشان میدهد که پاول را متلاشی میکند؛ به معنای واقعی کلمه.
داستان اولین مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی براساس رمانی با همین نام نوشته شده است که در سال ۱۹۸۷ توسط استیفن کینگ منتشر شده بود. این فیلم علاوهبر اینکه تحسین منتقدان زیادی را به خود جلب کرد، در باکس آفیس هم موفقیت زیادی را بهدنبال داشت. کتی بیتس کسی بود که بیشترین تعریف و تمجید را دریافت کرد و حتی جایزه بهترین بازیگر اصلی زن را هم در مراسم اسکار گرفت؛ بدبختی به تنها فیلمی تبدیل شد که اقتباسی از آثار کینگ بود و جایزه اسکار دریافت کرد. این فیلم نامزد دریافت ۱۵ جایزه شده بود که سرانجام توانست ۵ مورد آنها را دریافت کند. خود استیفن کینگ هم به این موضوع اشاره کرده که بدبختی، یکی از ۱۰ اثر اقتباسی محبوبش است.
۳۹- فیلم Joker
فیلم جوکر
- کارگردان: تاد فیلیپس
- نویسنده: تاد فیلیپس و اسکات سیلور
- بازیگران: واکین فینکس، رابرت دنیرو و زازی بیتز
- میانگین امتیازات Joker در IMDB: ۸.۴
آرتور فلک در تلاش است تا مسیر و راه مناسب خود را در جامعه نابود شدهی شهر گاتهام پیدا کند و مدام با مشکلات در حال دستوپنجه نرم کردن است. او که در طی ساعات روز نقش یک دلقک را دارد، آرزو دارد که شبها تبدیل به یک استند آپ کمدین بشود... اما درنهایت جوک و طنز مسخرهای را که درباره خودش وجود دارد، پیدا میکند. آرتور که حسابی در این برهه زمانی عمر خود درون یک چرخه بیپایان بیعلاقگی و بیرحمیها گیر افتاده است، یک تصمیم اشتباه میگیرد؛ تصمیم بسیار اشتباهی که اتفاقات بسیار بد و شدیدی را بهدنبال خود دارد.
این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی، نامزد دریافت ۳۶۱ جایزه متنوع از جشنوارهها و مراسمهای مختلف شده بود که درنهایت ۱۲۲ مورد آنها را دریافت کرد؛ از جملهی ۲ جایزه اسکار. با اینکه بازی فوقالعادهی فینکس، کارگردانی، سبک بصری، تدوین، موسیقیهای متن و فیلمبرداری مورد تحسین قرار گرفت، اما فضای تاریک، نمایش اختلال روانی و همچنین نحوه نمایس خشونت، نظرات مختلفی را بهدنبال داشت؛ برخیها تصور میکردند که ممکن است در زندگی واقعی، الهامبخش خشونتهای مشابهی شود. با وجود این موضوع، فیلم جوکر در باکس آفیس موفقیت فوقالعاده زیادی را بهدنبال داشت و اولین اثر با درجهبندی بزرگسال بود که توانست بیش از ۱ میلیارد دلار درآمد داشته باشد؛ درآمدی که باعث شد این اثر تبدیل به ششمین فیلم پرفروش سال ۲۰۱۹ شود.
۳۸- فیلم Following
فیلم تعقیب
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسنده: کریستوفر نولان
- بازیگران: جرمی تئوبالد، الکس هاو و لوسی راسل
- میانگین امتیازات Following در IMDB: ۷.۵
«تو هیچوقت تنها نیستی» بیل داستان خودش را برای یک مرد مسنتر تعریف میکند؛ یک نویسنده بیتجربه و تازهکار که دوست دارد غریبهها را در سرتاسر لندن دنبال کند و آنها را تحت نظر داشته باشد. یک روز، یک مرد چربزبان و با اعتماد به نفس (یکی از افرادی که تحت تعقیب قرار گرفته بود)، با بیل برخورد میکند. اسم او کاب است؛ یک سارق که بیل را زیر بال و پر خود میگیرد و به او یاد میدهد که چطور به جایی نفوذ کند و وارد شود. آنها با کمک هم به آپارتمان یک زن میروند تا از او دزدی کنند. اما بیل زمانیکه تصاویر او را در جای جای خانه میبیند، شیفتهاش میشود. بیل، این زن را دنبال میکند و در رستورانی سر صحبت را باز میکند؛ رستورانی که به نامزد سابقش تعلق دارد. در طی این گفتوگو متوجه میشود که او فردی را در اتاق نشیمن خود با یک چکش کشته است. خیلی زود بیل داوطلب میشود تا با نفوذ به جایی، لطفی در حق این زن بکند. اما این مرد مسن، چه چیزی میداند که بیل از آن خبر ندارد؟ تعقیب اولین اثر سینمایی نولان به شمار میشود و بهگونهای برنامهریزی شده بود که هزینههای تولید تا حد امکان پایین بیاید.
هر صحنه چندین بار تمرین میشد تا فقط برای فیلمبرداری نهایی از لنز ۱۶ میلیمتر استفاده شود؛ آن زمان پرهزینهترین المان تولید بود و نولان از حقوق خودش برای آن هزینه میکرد. آنها برای اینکه هزینههای گزاف نورپردازی را کم کنند، از نورهای موجود استفاده میکردند؛ به همین ترتیب هم نولان علاوهبر نویسندگی، کارگردانی و فیلمبرداری، برخی اوقات در تدوین و دیگر مراحل، کمک میکرد. ۶۰۰۰ دلار هزینهی تولید بود که نزدیک به ۴۹۰۰۰ دلار در باکس آفیس کسب کرد و نظر مثبت منتقدان زیادی را هم بهدنبال داشت.
۳۷- فیلم Insomnia
فیلم بیخوابی
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسنده: هیلاری سیتز
- بازیگران: ال پاچینو، رابین ویلیامز و هیلاری سوانک
- میانگین امتیازات Insomnia در IMDB: ۷.۲
«روزها هیچوقت تمام نمیشوند. کابوسها واقعی هستند. هیچکس بیگناه نیست.» در نایت میوت، آلاسکا بدن بیجان کی کانل، ساکن ۱۷ سالهی این منطقه، پیدا میشود؛ پسر جوانی که به قتل رسیده بود. رئیس پلیس محلی نایت میوت، درخواست کمک کرد و به همین ترتیب دو کاراگاه پلیس در زمینه قتل و سرقت از لس آنجلس (ویل دورمر و هپ اکهارت) به آنجا اعزام شدند تا در روند تحقیقات کمک کنند. هم دورمر و هم اکهارت، با اینکه شهرت زیادی در دنیای پلیسی دارند، اما هر دو در لس آنجلس با یک سری مشکلات کاری و حرفهای روبهرو هستند. دورمر وقتی به نایت میوت میرود، دچار اختلال بیخوابی شدیدی میشود؛ هم به خاطر وضعیت مداوم خورشید نیمه شب در آن منطقه و هم به خاطر رازی را روی دوشش قرار دارد. این بیخوابی باعث شده که او هذیان بگوید و توهم بزند. چیزی که او در خواب ندیده، این است که قاتل با او ارتباط برقرار کرده است.
قاتل همه چیز را درباره قتل برایش توضیح داده است و این حقیقت را هم بیان کرده که میداند دقیقا چه اتفاقاتی دارد برای دورمر رخ میدهد. همین اتفاق باعث میشود تا یک ارتباط همزیستی بین آنها برقرار شود؛ دو نفری که به نفع خودشان، رازهای دیگری را پنهان میکنند. اما جاهطلبیهای یک پلیس جوان محلی به نام الی بر باعث میشود تا تکههای مختلف داستان کنار هم قرار بگیرد. این اثر که براساس رمانی با همین نام ساخته شده است، بازسازی یک اثر نروژی با نام Insomnia است که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده بود. این فیلم با بودجه ۴۶ میلیون دلاری، درآمدی ۱۱۳ میلیون دلاری داشت و تحسین منتقدان زیادی را برانگیخته کرد؛ منتقدانی که اکثرا بازی پاچینو و ویلیامز را دوست داشتند.
۳۶- فیلم The Lighthouse
فیلم فانوس دریایی
- کارگردان: رابرت ایگرز
- نویسنده: رابرت ایگرز و مکس ایگرز
- بازیگران: رابرت پتینسون، ویلم دفو و والریا کارامن
- میانگین امتیازات The Lighthouse در IMDB: ۷.۴
فیلم فانوس دریایی که بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده، داستان هیپنوتیزمی و توهمآور دو نگهبان فانوس دریایی (با بازی ویلم دفو و رابرت پتینسون) را حکایت میکند. این داستان در دهه ۱۸۹۰ و در یک جزیره دور افتاده و اسرارآمیز که در نیو انگلند قرار دارد، اتفاق میفتد. در طی این داستان، این دو نگهبان کم کم در این جزیره در تنهایی خود غرق میشوند؛ همین اتفاق باعث میشود که عقل و هوش خود را از دست بدهند و توسط بدترین کابوسهای خود تهدید شوند. فیلم فانوس دریایی که مورد دیگری از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی است، داستان هیپنوتیزمی و توهمآور دو نگهبان فانوس دریایی را حکایت میکند. جالب است بدانید که این فیلم نامزد دریافت ۱۷۳ جایزه از جشنوارههای مختلف شده بود (از جمله جایزه بهترین فیلمبرداری در مراسم آکادمی اسکار) که سرانجام ۳۴ مورد از آنها را دریافت کرد (از جمله جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم در جشنواره فیلم کن).
منتقدان بعد از تماشای این فیلم عقل و هوش خود را از دست داده بودند و حسابی آن را برای کارگردانی و بازی هنرمندان مورد تحسین قرار دادند. آنها به این موضوع اشاره کردند که داستان فوقالعاده جذاب، فیلمبرداری بسیار هوشمندانه و بازی دو بازیگر اصلی بهشدت برجسته بوده است؛ بهطوری که همگی آنها ثابت کردند که راجر ایگرز بهعنوان یک کارگردان، استعداد چشمگیری دارد. او توانایی این را دارد که شما را بهحدی مجذوب صفحهنمایش کند که مدام دوست داشته باشید ببینید در صحنه بعدی چه اتفاقی رخ میدهد. حتی یکی از منتقدان، با مقایسهی بازی رابرت پتینسون و دنیل دی لوئیس در فیلم There Will Be Blood (خون به پا خواهد شد) عنوان کرد که فیلم فانوس دریایی، همان سینمایی است که مغز و روح شما را تکان میدهد.
۳۵- فیلم The Game
فیلم بازی
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: جان برانکاتو و مایکل فریس
- بازیگران: مایکل داگلاس، شان پن و دبورا کارا اونگر
- میانگین امتیازات The Game در IMDB: ۷.۷
«خیلی ساده است، یا بازی کن یا با تو بازی میشود.» نیکولاس ون اورتون یک بانکدار بسیار ثروتمند در سانفرانسیسکو است. با وجود ثروتی که دارد، فرد بسیار تنهایی به شمار میرود؛ حتی تا حدی که تولدش را هم تنها سپری میکند. در تولد ۴۸ سالگیاش (همان سنی که پدرش خودکشی کرده بود)، برادرش یعنی کانرد ناگهان باز میگردد و کارتی به نیکولاس میدهد. این کارت، به او اجازه میدهد که به تمام سرگرمیهای غیرعادیای که توسط چیزی به نام «خدمات تفریحی مصرفکنندگان» ارائه میشود، وارد شود. کانرد مدتها پیش رفته بود و در مقابل انواع اعتیادها تسلیم شده بود. حالا با این کارت ورود، کنجکاوی نیکولاس را برانگیخته است تا به «خدمات تفریحی مصرفکنندگان» برود؛ جایی که باعث میشود انواع اتفاقات عجیب و غریب و البته بسیار بد، برای او رخ دهد.
فیلم بازی تا حد زیادی توسط منتقدان مورد استقبال قرار گرفت؛ خصوصا رسانههای مشهوری مانند راجر ایبرت و مجله نیویورک تایمز. اما در مقایسه با اثر بسیار موفق قبلی دیوید فینچر یعنی فیلم Seven (هفت)، آنقدرها هم درآمد زیادی در باکس آفیس بهدست نیاورد؛ با بودجه ۷۰ میلیون دلاری، ۱۱۰ میلیون دلار بازگرداند که سود کمتری نسبت به اثر قبلی این کارگردان داشت. جالب است بدانید که دیوید فینچر ابتدا قصد داشت فیلم بازی را بسازد و بعد به سراغ فیلم هفت برود؛ اما از آنجایی که برد پیت وقتش آزاد شده بود، تصمیم گرفت که اول سراغ همان پروژه برود. این فیلم تنها نامزد یک جایزه شد که آن هم در جشنواره ساترن و در بخش بهترین اثر اکشن/ماجراجویی/دلهرهآور بود؛ البته همین جایزه را هم نتوانست دریافت کند.
۳۴- فیلم Nocturnal Animals
فیلم حیوانات شبزی
- کارگردان: تام فورد
- نویسنده: تام فورد
- بازیگران: جیک جایلنهال، ایمی آدامز و مایکل شنون
- میانگین امتیازات Nocturnal Animals در IMDB: ۷.۵
«وقتی عاشق یک نفر هستی، نمیتوانی به همین راحتیها او را کنار بگذاری.» حیوانات شبزی که مورد دیگری از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی است، سبک متفاوتی را به نمایش میگذارد؛ «یک داستان داخل داستانی دیگر». در بخش اول این فیلم، ما زنی به نام سوزان را دنبال میکنیم که نسخهی دستنوشتهی یک کتاب را از همسر سابق خود دریافت میکند و قرار است نظرش را درباره این کتاب عنوان کند؛ مردی که ۲۰ سال پیش همسر خود را ترک کرده بود. بخش دوم این اثر، خود دستنوشته را به تصویر میکشد. این دستنوشته که Nocturnal Animals نام دارد، حول محور مردی میچرخد که به همراه خانواده خود به یک سفر تفریحی رفته است؛ سفری که به تجربهای خشونتآمیز و مرگبار تبدیل میشود. علاوهبر این، داستان سوزان هم دنبال میشود و حقایق بیشتری از آن نمایش داده میشود. او در طی این مدت اولین ازدواج خود را به یاد میآورد و به همراه آن، با یک سری حقایق تاریک درباره خودش روبهرو میشود. داستان این فیلم براساس رمانی به نام Tony and Susan است که توسط آستین رایت نگارش و منتشر شده بود.
نکته جالبی که درباره این فیلم وجود دارد، این است که تام فورد با وجود استعداد و مهارتی که در طراحی لباس دارد، این کار را کاملا برعهدهی طراح لباس تیم گذاشت و حتی یکی از لباسهای برند خودش را در این پروژه استفاده نکرد؛ زیرا دوست نداشت این اثر نقش تبلیغات را برای برندش داشته باشد. این فیلم بهصورت گسترده تحسین منتقدان را بهدنبال داشت و با بودجه ۲۲ میلیون دلاری، ۳۳ میلیون دلار درآمد داشت. حیوانات شبزی برای رقابت سر جایزه شیر طلایی در جشنواره ونیز انتخاب شده بود که درنهایت جایزه هیئت داوران را برنده شد. نامزدی برای بهترین بازیگر مکمل مرد در آکادمی اسکار (مایکل شنون)، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه در گلدن گلوب از جمله افتخارات این اثر بود.
۳۳- فیلم We Need to Talk About Kevin
فیلم باید درباره کوین صحبت کنیم
- کارگردان: لین رمزی
- نویسنده: لین رمزی و روری استوارت کنیار
- بازیگران: تیلدا سویینتون، جان سی. رایلی و ازرا میلر
- میانگین امتیازات We Need to Talk About Kevin در IMDB: ۷.۵
شخصیت اصلی این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی یک مادر به نام ایوا است که داستان حول محور او میچرخد؛ مادری که در تلاش است تا بعد از یک حادثه، تکههای زندگی خود را کنار یکدیگر بگذارد. این حادثه، توسط پسر عجیبش به نام کوین به وجود آمده بود. ایوا که زمانی یک نویسندهی موفق به شمار میرفت، حالا مجبور است با هر چیزی که سر راهش قرار میگیرد، مبارزه کند و آنها را کنار بزند؛ برخلاف چیزهای بسیار عجیب و خطرناکی که کوین میگوید یا انجام میدهد. داستان فیلم باید درباره کوین صحبت کنیم، براساس رمانی با همین نام است که لیونل شریور در سال ۲۰۰۳ آن را منتشر کرده بود. فرایند تولید بسیار طولانیِ این پروژه از سال ۲۰۰۵ آغاز شد و بعد از گذشت ۵ سال، بالاخره اعضای تولید وارد مرحلهی فیلمبرداری شدند. سویینتون برای ایفای نقش فوقالعادهی خود در این اثر نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی زن در مراسم گلدن گلوب، انجمن بازیگران تصویری و بفتا شد.
از طرف دیگر هم منتقدان حسابی از این اثر، داستان آن، فضایی که برای مخاطب به نمایش میگذاشت و مهمتر از همه ایفای نقش بازیگران، تعریف و تمجید کردند. آنها به این موضوع اشاره داشتند که فیلم، بهطرز جذاب و استادانهای سبک درام و ترسناک را با هم ترکیب کرده است؛ بهعنوان پرترهای از وضعیت مغز و ذهن که رو به وخامت قرار دارد. شاید در نگاه اول این فیلم، یک اثر روانشناختی و معمایی باشد اما در باطن یک فیلم ترسناک است که المانهای احساسی زیادی در آن دیده میشود. رسانههای مشهور مختلفی در فهرستهای متنوع خود، فیلم باید درباره کوین صحبت کنیم را جزو یکی بهترین آثار سینمایی سال ۲۰۱۱ خود عنوان کردند. این فیلم بهطور کلی نامزد دریافت ۹۲ جایزه شد که درنهایت ۲۶ مورد آنها را دریافت کرد.
۳۲- فیلم The Killing of a Sacred Deer
فیلم کشتن گوزن مقدس
- کارگردان: یورگوس لانتیموس
- نویسنده: یورگوس لانتیموس و افتیمیس فیلیپو
- بازیگران: کالین فارل، نیکول کیدمن و بری کوگن
- میانگین امتیازات The Killing of a Sacred Deer در IMDB: ۷
بعد از مرگ نابهنگام پدر مارتینِ ۱۶ ساله روی میز عمل، کم کم یک پیوند عمیق و همدلانه بین او و جراح قلب و عروق برجستهای به نام دکتر استیون مورفی شکل میگیرد. در ابتدا، این دکتر با هدایای گرانقیمت از او حمایت میکند و سرانجام او را دعوت به شام میکند. مدت زیادی نمیگذرد که این نوجوان یتیم توسط خانوادهی بینقص دکتر استیون مورد تایید قرار میگیرد؛ اگرچه از همان ابتدا، یک احساس مبهم و در عین حال نگرانکنندهای در رابطه با نیت صادقانهی مارتین وجود داشت. به ناگهان، این خانوادهی خوشحال و عادی بهطور غیرمنتظرهای متحمل یک مجازات شدید و بیرحمانه قرار میگیرند؛ در همین حال که این افراد بیگناه در حال رنج کشیدن هستند، کم کم همه چیز شروع به فروپاشی میکند. درنهایت مشخص میشود که گناهان یک نفر است که روی دوش تمام اعضای خانواده سنگینی میکند.
بنابراین تنها یک تصمیم غیرقابل تصور و غیرقابل تحمل است که میتواند این روح را پاک کند؛ تصمیمی که نیازمند یک قربانی خالص است. اما برای پاک شدن این روح، ابتدا باید فرد گناهکار به گناه خود اعتراف کند. داستان این فیلم براساس یک تراژدی باستانی یونانی به نام ایفیژنیا در اولیس است که توسط اوریپید نوشته شده بود. این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی برای رقابت در بخش اصلی جشنواره فیلم کن برای جایزه بزرگ انتخاب شده بود اما سرانجام جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. این اثر نظر مثبت منتقدان زیادی را دریافت کرد. جالب است بدانید که صحنههای عمل جراحی کاملا واقعی هستند. زمانیکه این عمل در حال انجام روی یک بیمار واقعی بود، تیم تولید از آن صحنه فیلمبرداری گردند. کالین فارل اعتراف کرده که بعد از مطالعهی فیلمنامه، حالت تهوع گرفته بود.
۳۱- فیلم Pi
فیلم پی
- کارگردان: دارن آرونوفسکی
- نویسنده: دارن آرونوفسکی
- بازیگران: شان گالت، مارک مارگولیس و بن شنکمن
- میانگین امتیازات Pi در IMDB: ۷.۳
«هیچ نظمی وجود نخواهد داشت، فقط هرجومرج خواهد بود.» در محلهی چینی نشینِ شهر نیویورک، مکس که یک نابغه ریاضی اما فردی منزوی به شمار میرود، زندگی میکند. او باور دارد که «همه چیز را میتوان براساس اعداد فهمید و درک کرد.» زمانیکه او از سردردهای زیاد رنج میبرد، تلاش میکند که الگویی را در سیستم پیدا کند. این شخصیت از سردردهای شدیدی رنج میبرد که با اسم سردردهای خودکشی هم شناخته میشد؛ یک وضعیت بسیار نادر که عمدتا بهعنوان دردناکترین وضعیتی که یک نفر میتواند تجربه کند، شناخته میشود. او با سول رابسون که قبلا معلم بوده، بازی تختهای گو یا ویچی را بازی میکند؛ از طرف دیگر هم با سیستم کامپیوتری خاص و پیشرفتهای که در ساختمان خود ساخته، درگیر است. هم یک شرکت وال استریتی و هم یک فرقهی حسیدی، زمانیکه از کار او خبردار میشوند، علاقه زیادی به او و کارش پیدا میکنند.
اما او حواسش با حملات خاموشی، توهمها و هذیانهای پارانوئیدی، پرت شده است و دیگر به هیچ چیزی توجه ندارد. این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی که سبکی نئو-نوآر و دلهرهاور دارد، اولین اثر سینمایی دارن آرونوفسکی به شمار میرود. آرونوفسکی برای ساخت این اثر توانست جایزه بهترین کارگردان را در جشنواره فیلم ساندنس، جایزه ایندیپندنت اسپیریت برای بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردان جدید در مراسم جوایز گاتهام. آرونوفسکی در این اثر جذاب، مضامین مذهب، عرفان و ارتباط دنیا با ریاضیات را مورد بررسی قرار داده است. منتقدان هم حسابی از آن تعریف کردند و آن را بسیار جذاب، بهطرز ترسناکی هوشمندانه و اثری لینچی خواندند. جالب است بدانید که هیچکدام از صحنههای این فیلم، در جایی فیلمبرداری نشدند که مجوز داشته باشد. به همین خاطر همیشه یکی از اعضای تیم مجبور بود نگهبانی دهد تا اگر پلیس به سراغ آنها آمد، سریع بساط فیلمبرداری را جمع کنند.
۳۰- فیلم The Machinist
فیلم ماشینچی
- کارگردان: برد اندرسون
- نویسنده: اسکات کوزار
- بازیگران: کریستین بیل، جنیفر جیسون لی و آیتا سانچز گیجون
- میانگین امتیازات The Machinist در IMDB: ۷.۷
«اگر خواب نباشید، چطور از یک کابوس بیدار میشوید و بیرون میآیید؟» ترور رزنیک، ماشینکاری در کارخانه است که به خاطر بیخوابی شدید، یک سال اصلا نخوابیده است. همین اتفاق باعث شده تا بدنش تقریبا به مرور زمان پژمرده شود و رو به نابودی برود. او وسواس شدیدی نسبت به نوشتن یادداشتهای مختلف برای خودش پیدا کرده تا همه چیز را به خود یادآوری کند؛ همچنین وزن رو به کاهشش را پیگیری کند. او این موارد را روی برگههای چسبناک زردی مینویسد و در آپارتمانش میچسباند. ترور علاقه زیادی به ماریا دارد؛ پیشخدمت مجردی که بچه دارد و در غذاخوری فرودگاه کار میکند. ترور از اتفاقات زندگی خود برای هیچکس نمیگوید (اتفاقاتی که باعث شده تا این اندازه لاغر و ضعیف شود).
به همین دلیل هم همکاران ترور نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند و به او اعتماد داشته باشند. از طرف دیگر هم ترور یک سری کاغذ ناآشنا در آپارتمان خود پیدا میکند. به همین دلیل هم اینطور برداشت میکند که فرد یا افرادی (احتمالا یک یا چند تن از همکارانش)، بهدنبال او هستند؛ آن هم با کمک یک کارمند خیالی به نام ایوان که پیشروی آنها قرار دارد. ترور تصمیم میگیرد که جستوجو برای ایوان را آغاز کند تا هم محل سکونت او را پیدا کند و هم به مدارکی از نقشههای او برسد. اما در همین حین با چیزهایی برخورد میکند که میتواند درک درستی از علت اصلی بیخوابیهایش به او بدهد. یکی از نکاتی که باعث شد توجه افراد خیلی زیادی به سمت این فیلم جلب شود، میزان تعهدی بود که بیل نسبت به پروژه و نقش خود داشت. او برای ایفای این نقش، چیزی حدود ۲۸ کیلوگرم وزن کم کرد. فیلم ماشینچی، بعد از اکران حسابی مورد توجه منتقدان قرار گرفت که اکثرا هم بازی بیل را مورد تحسین قرار داده بودند.
۲۹- فیلم Panic Room
فیلم اتاق پناهگاه
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: دیوید کپ
- بازیگران: جودی فاستر، فارست ویتاکر و دوایت یوکام
- میانگین امتیازات Panic Room در IMDB: ۶.۸
«اگر مخفیگاه تو، مقصد نهایی آنها باشد، چه کار میکنی؟» مگ آلتمن که اخیرا از همسر خود طلاق گرفته، به همراه دختر خود سارا، خانه جدیدی را در شهر نیویورک خریدهاند. هنگامی که آنها در حال گردش در اطراف عمارت هستند، با یک اتاق پناهگاه یا اتاق امن برخورد میکنند. این اتاق آنقدر امن است که هیچکس نمیتواند وارد آن شود. زمانیکه سه سارق وارد خانه میشوند، مگ به سمت اتاق پناهگاه فرار میکند تا در آن پنهان شود. اما مشکلات او در همین نقطه ختم نمیشود. این سارقان خیلی خوب میدانند که مگ کجاست و چیزی که آنها در این خانه بهدنبال آن میگردند، دقیقا در همان اتاق پنهان شده است. در ابتدا قرار بود که نیکول کیدمن نقش مادر داستان را ایفا کند اما به خاطر آسیبدیدگی شدیدی که داشت، مجبور شد این پروژه را ترک کند. یکی دیگر از مشکلاتی که این پروژه را موقتا متوقف کرد، باردار شدن جودی فاستر بود که تمام اعضای پروژه را مجبور به توقف کرد. اما سرانجام هم در باکس آفیس و هم در میان منتقدان، موفقیت زیادی را کسب کرد و مورد تحسین افراد زیادی قرار گرفت.
فاستر در مراسم ساترن توانست جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. فیلم اتاق پناهگاه برای نحوهی نمایش دوران کودکی، فمنیسم، عناصر نظارت تصویری، دیابت و رویکرد جالبی که نسبت به مرگ و میر داشت، تا حد زیادی مورد تحسین قرار گرفت. یکی از اتفاقات خندهداری که در این پروژه رخ داد، این بود که کریستن استوارت آغاز فیلمبرداری کوتاهتر از جودی فاستر بود اما تا پایان پروژه، قد کشید و ناگهان بلندتر از او شد. از طرف دیگر هم صحنهای که سارا کیف پزشکی خود را روی زمین هل میدهد، ۱۰۳ بار فیلمبرداری شد تا به نتیجه دلخواه رسید.
۲۸- فیلم The Sixth Sense
فیلم حس ششم
- کارگردان: ام. نایت شیامالان
- نویسنده: ام. نایت شیامالان
- بازیگران: بروس ویلیس، هالی جوئل آزمنت و تونی کولت
- میانگین امتیازات The Sixth Sense در IMDB: ۸.۲
در این فیلم بسیار جذاب که مورد جدیدی از بهترین فیلم های روانشناختی است، ما با یک پسر کوچک آشنا میشویم که میتواند افرادی را که مردهاند، ببیند؛ از طرف دیگر هم این بچه یک روانشناس دارد که با تمام توان خودش تلاش میکند تا کمکی به این بچه برساند. مالکوم کرو روانشناس مخصوص کودکان محسوب میشود که یکی از بیماران سابقش که بسیار هم ناراضی است، به ملاقاتش میرود؛ درست در همان شبی که او موفق به دریافت جایزهای مهم میشود. بعد از این ملاقات، کرو مصمم میشود تا پسر بچهای را که دقیقا بیماریهای همان بیمار سابق را دارد، درمان کند. از آنجایی که کرو مدت زمان زیادی از زندگی خود را صرف این کودک میکند، باعث ناراحتی و آزار همسرش میشود. از طرف دیگر هم مادر کول (پسر بچه) تمام تلاش خود را میکند تا برای مشکلات فزاینده پسرش کاری انجام دهد. اما دکتر کرو، تنها امید این پسر بچه محسوب میشود.
اگر شما هنوز این فیلم را ندیدید، اولا باید بگوییم که فرصت زیادی را از دست دادهاید، بعد هم نترسید زیرا ما قصد نداریم در این مطلب تجربه شما را خراب کنیم که باز هم از این به بعد سراغ آن نروید؛ پس به خاطر خدا هم که شده این فیلم را در اولویت خود قرار بدهید. البته همین اول به شما بگویم که از اول تا آخر فیلم، نشانههای پنهان خیلی زیادی وجود دارد و چند بار دیدن لازم است تا شما متوجه تک تک آنها بشوید. اما امان از آن زمانیکه شما این فیلم را تمام کنید؛ دیگر نمیتوانید همان دید قبلی را به آن داشته باشید. بازی هنرمندان، فضا و اتمسفر و همچنین پیچ و تابهای داستان، چیزهایی بودند که نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرد. حس ششم نامزد دریافت ۶ جایزه از آکادمی اسکار شد؛ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، بهترین بازیگر مکمل مرد و بهترین بازیگر مکمل زن. همچنین، این فیلم دومین اثر پرفروش سال ۱۹۹۹ شد که با ۴۰ میلیون دلار بودجه، موفق به دریافت ۶۷۳ میلیون دلار در باکس آفیس جهانی شد.
۲۷- فیلم Donnie Darko
فیلم دانی دارکو
- کارگردان: ریچارد کلی
- نویسنده: ریچارد کلی
- بازیگران: جیک جایلنهال، جنا مالون و مگی جایلنهال
- میانگین امتیازات Donnie Darko در IMDB: ۸
«زندگی یک سفر طولانی و دیوانهکننده است. برخی افراد فقط مسیرهای بهتری دارند.» دانی دارکو که مورد دیگری از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی به شمار میرود، در دستهی فیلمهای ماوراءطبیعی هم است. این اثر که حدود ۲۰ سال پیش روی پرده سینماها رفته، اما لقب کالت کلاسیک را به خود اختصاص داده است؛ زیرا سبک جدید و تازهای داشت که به مرور زمان و با گذشت سن، حتی بهتر از قبل هم میشد. داستان این فیلم روی شخصیت دانی تمرکز دارد که بهطور اتفاقی موتور یک جت مسقیم به اتاق خواب او میآید و همه چیز را به هم میریزد. دانی بدبخت هم به زور از این حادثه جان سالم به در میبرد. بعد از این ماجرا هم دانی پا به یک ماجراجویی عجیب و پیچیده میگذارد؛ ماجراجوییای که پر از مفاهیم هیپنوتیزمی، کرمچالهها و خطوط زمانی مختلف است.
حالا اگر این فیلم را تماشا نکردید، جالب است بدانید که یک خرگوش عجیب و غریب با سایز انسان هم وارد داستان میشود که اسم او فرانک است و همه چیز را عجیبتر میکند. هر چیزی که در این فیلم است، تلاش میکند که شرایط را پیچیده و عجیب کند. اما درنهایت همین چیزها است که دانی دارکو را تبدیل به یک اثر لذتبخش میکند که سر شما را به درد میآورد. این فیلم که به کارگردانی و نویسندگی ریچارد کلی ساخته شده، تصاویر سورئال و محکم زیادی داشت. برخیها ممکن است داستان این فیلم را گزاف و مسخره توصیف کنند اما باز هم با شما کاری میکند که برای چندمین بار به تماشای آن بنشینید. جیک جایلنهال بهعنوان بازیگر اصلی داستان، به شکلی در صحنههای روانشناختی این فیلم ایفای نقش میکرد که مخاطب مدام دوست دوست داشت ببیند ادامهی آن چه میشود؛ اینکه ببیند بالاخره پشت تمام این ماجراها، صحنههای عجیب و این سبک فیلمبرداری چه چیزی قرار دارد و به چه نتیجهای میرسد.
۲۶- فیلم You Were Never Really Here
فیلم تو هرگز واقعاً اینجا نبودی
- کارگردان: لین رمزی
- نویسنده: لین رمزی
- بازیگران: واکین فینکس، جودیث رابرتس و اکاترینا سامسونوو
- میانگین امتیازات You Were Never Really Here در IMDB: ۶.۸
جو، یک جانباز مصدوم و مامور سابق سازمان افبیآی محسوب میشود که دارای اختلال استرسی پس از ضایعه روانی است. جو که حالا تیرانداز اجیرشده است، با مادر سالخورده و ضعیف خود زندگی میکند؛ کسی که بهتازگی یک کار موفق دیگر را به پایان رسانده است. او دیگر هیچ ترسی نسبت به خشونت ندارد. بنابراین تصمیم میگیرد که دختران قاچاقشده را پیدا کند و تا جایی که میتواند تعدادی از آنها را نجات دهد. زمانیکه کار کمی سختتر از قبل و بهنوعی از کنترل خارج میشود، کابوسهای جو بر او غلبه میکند و مواردی به او نشان داده میشود که منجر به سفر مرگ او یا همان بیداریاش میشود. ایده انجام این کار زمانی به ذهنش میرسد که نینا، یک دختر معصوم ۱۵ ساله، هیچوقت به خانه بازنمیگردد؛ دختر یک سناتور جاهطلب نیویورکی. جو از یک طرف سرنخهای نصفه و نیمهای دارد و از طرف دیگر هم بهطرز ناامیدانهای در تلاش است تا بار سنگین جهنم فردیاش را از روی شانه بردارد. سقوط دیوانهوار جو به اعماق تارتاروس، یک اتفاق اجتناب ناپذیر است. هر قدمی که او برای فرار از این درد برمیدارد، او را به ترس جنون نزدیکتر میکند.
در پایان، چه چیزی واقعی است و چه چیزی رویا است؟ زمانیکه او مدام در یک مسیر دایرهوار در حال چرخیدن است، امکان دارد که فصل جدیدی در زندگی او آغاز شود؟ این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی براساس رمانی با همین نام ساخته شده است که در سال ۲۰۱۳ توسط جاناتان ایمز منتشر شده بود. این فیلم در جشنواره فیلم کن نمایش داده شد و همانجا هم رمزی جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی و فینکس هم جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. منتقدانی هم که این اثر را تماشا کرده بودند، حسابی آن را مورد تحسین قرار دادند؛ سبک کارگردانی لین رمزی و بازی فوقالعادهی واکین فینکس، مواردی بود که تا حد زیادی نظر و توجه منتقدان را به خود جلب کرد.
۲۵- فیلم Duel
فیلم دوئل
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- نویسنده: ریچارد ماتسون
- بازیگران: دنیس ویور، ژاکلین اسکات و کری لافتین
- میانگین امتیازات Duel در IMDB: ۷.۶
«قرار است دوئلی بین یک مرد، یک کامیون و یک بزرگراه آغاز شود؛ جایی که یک نبرد سادهی عاقلانه دیگر به یک موضوع مرگ و زندگی تبدیل میشود.» دیوید مان که یک تاجر اهل کالیفرنیا محسوب میشود، باید برای ملاقات با یک مشتری، از یک بیابان رد شود تا به مقصد خود برسد. در حین رد شدن از این مسیر، از کنار یک کامیون تانکری قدیمی و کند هم عبور میکند. راننده کامیون که فرد دیوانهای هم است، احساس میکند که به او توهین شده است. به همین دلیل، در این بزرگراه خالی، دیوید را تعقیب میکند و قصد دارد که او را به قتل برساند. دوئل که یکی از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ است، ابتدا برای پخش در تلویزیون ساخته شده بود؛ اما اینطور تصمیم گرفته شد که نسخهی طولانیتر آن را در سینماها نمایش دهند. این نسخه صحنههایی داشت که بعد از پخش اصلی این فیلم در تلویزیون فیلمبرداری شده بود.
این فیلم توانست نظر مثبت منتقدان زیادی را به خود جلب کند؛ افرادی که درکنار سایر نقاط قوت اثر، بیشتر از هر چیزی، سبک کارگردانی اسپیلبرگ را مورد تحسین قرار دادند. ریچارد ماتسون فیلمنامه این اثر را براساس داستان کوتاهی که با همین نام در سال ۱۹۷۱ منتشر کرده بود، نوشته است. تا به امروز، هنوز هم که هنوز است، دوئل بهعنوان یک اثر کالت کلاسیک شناخته میشود که تاثیر خیلی زیادی روی آثار بعد از خودش داشت. علاوهبر این، یکی از بزرگترین فیلمهایی محسوب میشود که برای تلویزیون ساخته شده بود. این فیلم موفق شد که در بخش بهترین تدوین صدا، جایزه امی ساعات پربیننده را دریافت کند. در صحنههای مختلف، ما شاهد این هستیم که چندین گواهینامه متنوع از راننده کامیون، در ماشین قرار دارد؛ اسپیلبرگ با این کار قصد داشت نشان دهد که این راننده، یک قاتل سریالی است که در ایالتهای مختلف همچنین بلایی را سر رانندههای دیگر آورده است.
۲۴- فیلم Repulsion
فیلم انزجار
- کارگردان: رومن پولانسکینویسنده: رومن پولانسکی، جرارد براچ، دیوید استونبازیگران: کاترین دنو، ایان هندری، جان فریزرمیانگین امتیازات Repulsion در IMDB: ۷.۷
در این پروژه، رومن پولانسکی علاوهبر کارگردانی، به همراه جرارد برچ و دیوید استون فیلمنامه را هم نوشتهاند؛ فیلمنامهای که طرح اصلی آن را خود رومن پولانسکی و جرارد برچ مطرح کرده بودند. این فیلم انگلیسی که مورد دیگری از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی به شمار میرود، داستان یک زن بسیار زیبا به نام کارول را حکایت میکند؛ کسی که در عین زیبایی، گوشهگیر هم است و نسبت به مردان و تمایلات آنها نفرت خیلی زیادی دارد. با پیش آمدن یک تعطیلات، کارول از آن چیزی که است، تنهاتر میشود و در آپارتمان خود تنها میماند. همین شرایط هم او را در وضعیتی قرار میدهند که بیشتر از قبل در انزوای رواشناختی خود که فاصله زیادی با واقعیت دارد، غرق شود. این فیلم بیشتر روی زاویه دید کارول و توهمات و کابوسهای واضح او تمرکز دارد؛ خصوصا زمانیکه او با مردها در ارتباط قرار میگیرد.
فیلم انزجار که اولین اثر انگلیسی زبان رومن پولانسکی و دومین اثر بلند و سینمایی او بعد از فیلم Knife in the Water (چاقو در آب) به حساب میآید، در شهر لندن فیلمبرداری شده است. فیلم انزجار بلافاصله بعد از اکرانش در سینماها، تا حد زیادی مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم که هنوز است، یکی از بزرگترین کارهای پولانسکی محسوب میشود. گیلبرت تیلور که فیلمبردار این تیم بود، توانست به واسطه فیلم انزجار، نامزد دریافت بهترین فیلمبرداری در مراسم بفتا شود. بهصورت کلی این اثر نامزد دریافت تنها ۶ جایزه شد که درنهایت ۲ مورد آنها را دریافت کرد. خیلی از منتقدان، این اثر را در فهرست «بهترین فیلمهایی که قبل از مرگ باید آنها را تماشا کرد» قرار دادهاند و معتقد هستند که پولانسکی با ساخت این اثر، سبک روانشناختی را وارد سطح جدیدی کرده است. از طرف دیگر هم سایت راتن تومیتوز، در فهرست بهترین آثار، این فیلم را در رتبه ۵۲ قرار داده است.
۲۳- فیلم Jacob's Ladder
فیلم نردبان یعقوب
- کارگردان: آدریان لین
- نویسنده: بروس جوئل روبین
- بازیگران: تیم رابینز، الیزابت پنیا و دنی ایلو
- میانگین امتیازات Jacob's Ladder در IMDB: ۷.۴
«ترسناکترین چیز درباره کابوس جیکوب سینگر این است که او خواب نمیبیند.» جیکوب سینگر سخت در تلاش است تا زندگی و خاطرات شکستهی خود را کنار هم بچیند و به آنها معنا بدهد. او گرفتار توهمات، فلش بکها و توطئههای مختلف شده است. اما در عین حال تلاش میکند تا از این مشکلات سخت و دیوانهکننده، وارد مسیری به سمت روشنایی بشود. هیچ چیزی هم به جز حمایت دوستان و عزیزان نمیتواند در این مسیر به او کمک کند؛ آیا او میتواند با موفقیت از ابهام و سختیهای PTSD (اختلال اضطراب پس از سانحه) عبور کند یا خیر؟ زیرا او اتفاقات مختلفی را قبل و در طی خدمتش در جنگ ویتنام تجربه کرده است. نردبان یعقوب هم مورد دیگری از بهترین فیلم های رواشناختی به شمار میرود که با ژانر ترسناک ترکیب شده است. چیزی حدود ۱۰ سال بعد از اینکه بروس جوئل روبین فیلمنامهی این اثر را نوشت، بالاخره شرکت کارولکو پیکچرز آن را در دست گرفت و ساختش را آغاز کرد.
با اینکه این فیلم موفقیت آنچنان زیاد و چشمگیری در باکس آفیس نداشت، اما تبدیل به یک اثر کالت شد؛ علاوهبر آن هم فیلمنامه و جلوههای ویژه آن منبع الهام برای کارهای مختلفی از جمله سری بازی ویدیویی Silent Hill شد. محبوبیت این اثر موجب شد تا یک نسخه بازسازی از آن را هم با همین نام بسازند و در سال ۲۰۱۹ اکران کنند. حالا جالب است بدانید که تمام جلوههای ویژه بهصورت زنده فیلمبرداری شده بودند؛ نه اینکه در مرحله پس از تولید در فیلم اضافه شوند. بهعنوان مثال، صحنهی «سرِ متحرک»، در حالی انجام شد که بازیگر باید کل بدن خود را ثابت نگه میداشت و فقط سر خود را تکان میداد. این صحنه با نرخ فریم ۴ فیلمبرداری شد و وقتی به نرخ فریم ۲۴ آورده شد، صحنهی واقعا سریع و آزاردهندهای را به وجود آورد.
۲۲- فیلم Burning
فیلم سوزاندن
- کارگردان: لی چانگ دونگنویسنده: اوه جونگ-می و لی چانگ دونگبازیگران: یو آه-این، استیو یئون و جون جونگ سئومیانگین امتیازات Burning در IMDB: ۷.۵
جونگ سو یک تحویل دهنده است که در خیابان مشغول انجام دادن کارهایش است. در همین حین، با دختری به نام هائمی برخورد میکند؛ کسی که زمانی در همسایگی او زندگی میکرد. هائمی از جونگ سو میخواهد تا در صورت امکان، در مدت زمانیکه او برای سفر به آفریقا میرود، از گربهاش مراقبت کند. زمانیکه از سفر بازمیگردد، مرد جوان و مرموزی به نام بن را به جونگ سو معرفی میکند؛ کسی که در طی همین سفر با او آشنا شده بود. یک روز، زمانیکه بن و جونگ سو با هم هستند، بن در مورد غیرمعمولترین سرگرمی خود برای جونگ سو توضیح میدهد. همین موارد باعث میشود تا جونگ سو حسابی به بن مشکوک شود و کم کم به این باور برسد که هائمی در خطر است. یکی از نکات مهم این فیلم، این است که براساس داستان کوتاهی به نام Barn Burning ساخته شده است؛ داستان کوتاهی که در کتاب The Elephant Vanishes از هاروکی موراکامی منتشر شده است.
از طرف دیگر هم برخی از المانهای آن، از داستانی به همین نام با نویسندگی ویلیام فاکنر الهام گرفته شده است. لی چانگ دونگ بعد از یک غیبت ۸ ساله این اثر را ساخت که در جشنواره فیلم کن، جزو رقیبان جایزه بزرگ بود اما سرانجام جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم را از این مراسم به خانه برد. این فیلم تا حد زیادی مورد استقبال منتقدان جهانی قرار گرفت و حتی نمایندهی کره در مراسم آکادمی اسکار بود اما نامزد نشد. اما با این وجود، توانست جایزههای زیاد دیگری را کسب کند و حتی در فهرست ۱۰ اثر برتر آن سالِ مجلههای مشهور زیادی قرار گرفت. حتی برخی از منتقدان، آن را یکی از بهترین فیلمهای قرن ۲۱ میدانند. علاوهبر این، این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی، در یک نظرسنجی که بین ۲۸ کشور و بیش از ۱۵۰ منتقد انجام شده بود، بهعنوان بهترین اثر کرهای تاریخ سینمای این کشور انتخاب شد.
۲۱- فیلم Gone Girl
فیلم دختر گم شده
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: گیلین فلین
- بازیگران: بن افلک، رزموند پایک و نیل پاتریک هریس
- میانگین امتیازات Gone Girl در IMDB: ۸.۱
«تو نمیدانی که چه چیزهایی داری، تا اینکه...» نیک دان، در روز پنجمین سالگرد ازدواج خود، گزارشی را ثبت میکند که همسرش ایمی، ناپدید شده است. بلافاصله نیک به خاطر چنین اتفاقی، تحت فشار نیروهای پلیس و همچنین جنون رسانهای که لحظه به لحظه هم بیشتر میشد، قرار میگیرد؛ فشاری که باعث میشود چهره آرام و معصومی که از خود به نمایش گذاشته بود، شروع به فرو ریختن بکند. خیلی زود دروغها، فریبها و رفتارهای عجیب و غریب او باعث میشود که در سر همه یک سؤال تیره و تار به وجود بیاید: آیا نیک دان، همسرش را کشته است؟ گیلیان فلین که فیلمنامهی این اثر را نوشته، داستان آن را براساس رمانی که خودش با همین نام در سال ۲۰۱۲ منتشر کرده بود، نوشته است. همانند اکثر آثار دیوید فینچر، دختر گم شده هم حسابی مورد تحسین منتقدان و استقبال مخاطبان قرار گرفت و موفقیت بسیار بزرگی را کسب کرد؛ با بودجهای ۶۱ میلیون دلاری توانست ۳۶۹ میلیون دلار در باکس آفیس درآمد داشته باشد.
همین فروش باعث شد تا این فیلم به پرفروشترین اثر سینمایی فینچر تبدیل شود. امروزه، این فیلم یک کالت کلاسیک به شمار میرود و حتی برخیها آن را «یک اثر عاشقانه» میخوانند. بیشتر از هر چیزی، بازی پایک بود که نظر منتقدان را به خود جلب کرد و حتی نامزد جایزه اسکار، بفتا، گلدن گلوب و انجمن بازیگران سینمایی هم شده بود؛ البته این فیلم نامزدیهای دیگری هم داشت. بهصورت کلی دختر گم شده میتوانست ۲۵۲ جایزه کسب کند اما درنهایت ۶۴ مورد آنها را به خانه برد. بن افلک برای ایفای نقش در این اثر، کارگردانی یکی از پروژههای خود را عقب انداخت و حتی عنوان کرد که «تنها کارگردانی که او میشناسد و توانایی این را دارد که بهترین نسخهی بازیگری را از درون هرکسی بیرون بکشد، دیوید فینچر است.»
۲۰- فیلم Memento
فیلم یادگاری
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسنده: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری ان ماس و جو پانتولیانو
- میانگین امتیازات Memento در IMDB: ۸.۵
«برخی خاطرات، بهتر است فراموش شده بمانند.» این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی دو داستان جداگانه از لئونارد را حکایت میکند؛ بازرس سابقه بیمه که دیگر نمیتواند خاطرات جدیدی بسازد. او در تلاش است تا قاتل همسر خود را پیدا کند؛ آخرین اتفاقی که به خاطر دارد. یک خط داستانی در زمان به جلو حرکت میکند (با رنگ سیاه و سفید)؛ درحالیکه خط داستانی دیگر، داستان را به عقب بازگو میکند (با تصاویر رنگی)... اتفاقی که باعث میشود هر بار، چیزهای جدیدی برای ما آشکار شود. نولان در نظر داشت که با استفاده از این تکنیک متفاوت بودن رنگها، وضعیت روانی شخصیت اصلی داستان را برای مخاطب شبیهسازی کند. دو خط داستانی هم در پایان فیلم با یکدیگر برخورد میکنند و یک روایت داستانی کامل و منسجم را به وجود میآورد. یادگاری که اثر نئو نوآر، اسرارآمیز و دلهرهآور دیگری از کریستوفر نولان است، براساس ایدهای ساخته شده که برادر او یعنی جاناتان ارائه کرده بود؛ خود جاناتان هم براساس آن داستانی را با نام Memento Mori نوشت و منتشر کرد.
یادگاری، حسابی توسط منتقدان مورد تحسین قرار گرفت و با بودجهای ۹ میلیون دلاری، درآمدی ۴۰ میلیون دلاری بهدست آورد. منتقدان اکثرا ساختار چند خطی و نقشمایههای خاطره، ادراک، سوگواری و خود فریبیِ آن را دوست داشتند. این فیلم نامزد دریافت دو جایزه اسکار در بخش بهترین فیلمنامه غیراقتباسی و بهترین تدوین فیلم شد که نتوانست آنها را دریافت کند. اما هنوز هم که هنوز است، بهصورت گسترده یکی از بهترین کارهای نولان و یکی از بهترین آثار دهه ۲۰۰۰ به شمار میرود. وضعیت پزشکیای که لئونارد در این فیلم تجربه میکند، یک حالتِ واقعی است؛ حالتی که در آن، دیگر ذهن نمیتواند بعد از اتفاقی که باعث ایجاد یادزدودگی شده، خاطره جدیدی بسازد.
۱۹- فیلم Blue Velvet
فیلم مخمل آبی
- کارگردان: دیوید لینچ
- نویسنده: دیوید لینچ
- بازیگران: کایل مکلاکلن، ایزابلا روسلینی و دنیس هاپر
- میانگین امتیازات Blue Velvet در IMDB: ۷.۷
جفری بومونت که یک دانشجوی کالج است، متوجه میشود که پدرش در بیمارستان بستری شده است؛ به همین دلیل هم به زادگاه خود یعنی لومبرتون بازمیگردد تا فروشگاه سختافزاری پدرش را مدیریت کند. زمانیکه جفری در حال قدم زدن در علفزاری نزدیک محل زندگیاش بود، یک گوش بریده انسان را پیدا میکند. بعد از تحقیقات اولیه، کاراگاه اصلی اداره پلیس به نام جان ویلیامز به جفری توصیه میکند که درباره این موضوع با هیچکس حرف نزند؛ تا زمانیکه آنها بیشتر درباره سرنخها تحقیق کنند. او همچنین به جفری میگوید که به هیچ وجه نباید اطلاعات پلیس را با کسی در میان بگذارد و آنها را فاش کند. از طرف دیگر دختر دبیرستانیِ کاراگاه ویلیامز به نام سندی، به جفری میگوید که با گوش کردن به گفتگوهای خصوصی پدرش، اطلاعاتی از این پرونده را بهدست آورده است. او متوجه شده که ماجرا با خواننده یک کلوپ شبانه به نام دوروتی والنز ارتباط دارد؛ کسی که در یک ساختمان آپارتمانی قدیمی نزدیک خانه بومونتها زندگی میکند. جفری که نمیتواند کنجکاویاش را نادیده بگیرد، با کمک سندی به سراغ این زن میروند تا به چیزهای دیگری برسند.
بنابراین زمانیکه او سر کار بود، آنها وارد خانهاش میشوند. جفری در این خانه دنیایی را پیدا میکند که برایش ناآشنا است؛ دنیایی که به خوبی نمیتواند آن را درک کند اما با وجود خطرات ذاتی مرتبط با یک قتل احتمالی هم نمیتواند فریبندگی آن را نادیده بگیرد. فیلمنامهی مخمل آبی اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ بارها و بارها جابهجا شد زیرا چندین استودیوی بزرگ حاضر نبودند به خاطر محتوای خشن و نامناسب، آن را تولید کنند. اما سرانجام یک استودیوی مستقل، نیازهای مالی این پروژه را تأمین کرد. منتقدان بعد از تماشای این فیلم در ابتدا به دو دسته تقسیم شده بودند؛ کسانی که اعتقاد داشتند محتوای بحثبرانگیزی برای رسیده به هدفی نسبتا هنری، ارائه شده است. اما لینچ توانست برای بار دوم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردان در مراسم آکادمی اسکار شود. سرانجام نظرات منتقدان ازاینرو به آن رو شد و این فیلم به جایگاه حقیقی خود رسید.
۱۸- فیلم Black Swan
فیلم قوی سیاه
- کارگردان: دارن آرنوفسکی
- نویسنده: مارک هیمن، آندرس هاینز، جان مکلالین
- بازیگران: ناتالی پورتمن، ونسان کسل، میلا کونیس
- میانگین امتیازات Black Swan در IMDB: ۸
قوی سیاه علاوهبر فهرست بهترین فیلم های روانشناختی، در بین بهترین آثار ترسناک هم قرار دارد. اگر از آن دسته افرادی هستید که ترکیب وحشت و روانشناختی را دوست دارید، اصلا این مورد را از دست ندهید. موضوع اصلی این فیلم جذاب حول محور طراحی و تولید بالهی خاصی از پیوتر ایلیچ چایکوفسکی به نام دریاچه قو یا Swan Lake میچرخد که یک شرکت نیویورکی باله قرار است کارهای تولیدی آن را انجام دهد. در این نمایش باله، قرار بود که یک بالرین، نقش یک قوی سفید شکننده و معصوم را ایفا کند و برای این کار، نینا انتخاب شده بود و گزینه عالیای برای آن محسوب میشد. علاوهبر این هم یک قوی سیاهِ تاریک و هوسران در نمایش حضور داشت که رقیب جدیدی به نام لیلی آن را ایفا میکرد. نینا فشار فوقالعاده زیادی را به خاطر رقابت برای کسب این نقش احساس میکرد و حسابی او را تحت تاثیر قرار داده بود؛ همین ماجراها باعث شد که او دیگر توانایی تشخیص واقعیت را نداشته باشد و کم کم به سمت دیوانگی و جنون پیش برود. با استناد به همین خلاصه داستان هم میتوان کاملا به این نتیجه رسید که ما با یک اثر اصیل و نوآورانه طرف هستیم؛ چیزی که قبلا نمونهاش را ندیده بودیم.
آندرس هاینز که از نویسندگان این پروژه محسوب میشد، پیش از این یک داستان اصیل و اوریجینال را به قلم خودش نوشت که سرانجام منجر به ساخته شدن این فیلم شد. دارن آرنوفسکی اعلام کرده بود که رمان The Double از فیودور داستایفسکی یکی از منابع الهام بزرگ او برای ساخت این فیلم محسوب میشد. جالب است بدانید که فرایند ساخت این فیلم تقریبا از سال ۲۰۰۰ آغاز شده بود و سرانجام در سال ۲۰۰۹ بود که این اثر تولید شد. پورتمن و کونیس هم برای ایفای این نقش، چندین ماه دوره باله را پشت سر گذاشته بودند تا بتوانند تا زمان فیلمبرداری آماده باشند.
۱۷- فیلم American Psycho
فیلم روانی آمریکایی
- کارگردان: مری هاروننویسنده: مری هارون و گوینویر ترنربازیگران: کریستین بیل، ویلم دفو و جرد لتومیانگین امتیازات American Psycho در IMDB: ۷.۶
داستان این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ، در اواخر دهه ۱۹۸۰ جریان دارد. پاتریک بیتمن که یک وال استریتر ۲۷ ساله است، در شبکهای از افراد زیبا و برجستهای قرار دارد و در تلاش است تا با آنها ارتباط بگیرد. این شبکهی محدود و بسته، فقط به افرادی اجازه ورود میدهند که شبیه خودشان باشد و یک حس برتری خاصی نسبت به دیگران دارند. او هم مانند دیگر اعضای این شبکه، پوچ، خودشیفته، خود شیدا و رقابتی است؛ اینکه همه آنها در تلاش هستند تا در ارائهی خود، یک مرحله از دیگران بالاتر باشند. اما برخلاف دیگر اعضا، پاتریک متوجه شده که تمام اینها، حداقل برای خودش یک نوع نقاب است؛ برای اینکه تمام چیزهایی را که واقعا درون این افراد وجود دارد و آنها غیرانسانی میکند، بپوشاند. به عبارت دیگر، او فقط از پوستهای شبیه انسان تشکیل شده است که در بطن آن تنها حرص و انزجار پیدا میشود.
او در خواستن چیزهایی که دیگران ممکن است داشته باشند، حرص و طمع داشت و از کسانی هم که انتظارات او را برآورده نمیکنند، انزجار داشت؛ همچنین انزجار و نفرت از خودش، اگر اولین یا بهترین نمیشد. کم کم این نفرت خود را به شکلی نشان داد که باعث میشد او بخواهد دنیا را از وجود چنین آدمهایی پاک کند؛ پاتریک دیگر این افراد را بهعنوان انسان نمیدید، بلکه فقط ویژگیهایی را میدید که میخواست از شر آنها خلاص شود. داستان این فیلم براساس رمانی نوشته شده که برت ایستون الیس در سال ۱۹۹۱ با همین نام آن را منتشر کرده بود. در ابتدا همین مری هارون و کریستین بیل بهعنوان کارگردان و بازیگر اصلی انتخاب شده بودند اما بعد از اینکه لاینزگیت حق و حقوق این فیلم را خرید، اولیور استون و لئوناردو دی کاپریو را جایگزین آنها کرد. خوشبختانه دی کاپریو برای حضور در فیلم The Beach (ساحل) این پروژه را ترک کرد و دوباره هارون و بیل به تیم اضافه شدند.
۱۶- فیلم The Conversation
فیلم مکالمه
- کارگردان: فرانسیس فورد کوپولا
- نویسنده: فرانسیس فورد کوپولا
- بازیگران: جینی هکمن، جان کازال و آلن گارفیلد
- میانگین امتیازات The Conversation در IMDB: ۷.۸
«هری کاول یک متجاوزگر به حریم شخصی است. او در این کار بهترین است. او میتواند هر مکالمهای را بین دو نفر در هر جایی صورت میگیرد، ضبط کند. تا الان، سه نفر به خاطر او مردهاند.» مکالمه که یکی از بهترین فیلم های روانشناختی محسوب میشود، حول محور یک کارشناس نظارتی میچرخد. او در یکی از نوارهای ضبط شدهاش، با قتلی احتمالی روبهرو میشود. از همین رو هم در وضعیت اخلاقی دشواری قرار میگیرد و باید انتخاب درستی را انجام دهد. این اثر اسرارآمیز و دلهرهآور شرکت پارامونت با اینکه توانست نظر مثبت منتقدان زیادی را به خود جلب کند، اما عملکرد خیلی جالبی را در باکس آفیس بهدنبال نداشت. فیلم مکالمه که در سال ۱۹۷۴ در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد، توانست بهترین جایزه این جشنواره یعنی نخل طلا را از آنِ خود کند. فرانسیس فورد کوپولا در یکی از گفتگوهایش اعلام کرده که فیلم مکالمه، اثر سینمایی مورد علاقه خودش است. کوپولا در یکی از صحبتهایش عنوان کرده بود که فیلم Blow up (آگراندیسمان)، اثر دلهرهآور میکلآنجلو آنتونیونی، تاثیر خیلی زیادی روی این پروژه داشته است.
او در سال ۱۹۶۶ چارچوب کلی فیلمنامه و داستان را نوشته بود اما تا زمان موفقیت فیلم The Godfather (پدر خوانده) در سال ۱۹۷۲، بهدلیل مشکلات مالی نتوانست آن را بسازد. منتقدان اعتقاد داشتند که این اثر توانست فرانسیس فورد کوپولا را در بهترین سطح خود قرار دهد و استدلالهای فوقالعادهای در مورد نقش فناوری در جامعه ارائه میدهد که هنوز هم امروز طنینانداز است. جینی هکمن به واسطهی این پروژه توانست نوازندگی ساکسیفون را بهصورت کامل بیاموزد؛ فقط و فقط به خاطر این فیلم. ایفای نقش هکمن در قالب شخصیت کاول بهعنوان یکی از احساسیترین و غمانگیزترین شخصیتها در سینماها عنوان شده است. بهگفتهی منتقدان، این فیلم از لحاظ داستانی و نویسندگی، به زمان و مکان دیگری تعلق دارد؛ زیرا در آن زمان خیلی از سطح آثار دلهرهآور دیگر بالاتر بود.
۱۵- فیلم Shutter Island
فیلم جزیره شاتر
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- نویسنده: لیتا کالوگریدیس
- بازیگران: لئوناردو دی کاپریو، مارک رافلو و بن کینگزلی
- میانگین امتیازات Shutter Island در IMDB: ۸.۲
در سال ۱۹۵۴، مارشال جدید و بسیار موفق ایالات متحده به نام تدی دنیلز، موظف میشود که درباره پرونده ناپدید شدن یک بیمار تحقیق کند؛ کسی که در بیمارستان آشکلیف شاتر آیلندِ بوستون بوده است. او به خاطر دلایل شخصی، بهدنبال انجام مأموریت در آن جزیره بود اما مدت خیلی زیادی طول نمیکشد که به اصل ماجرا پی میبرد؛ اینکه او برای یک توطئه و هدف پیچیدهی بزرگ توسط پزشکان بیمارستان به آنجا آورده شده بود؛ پزشکانی که روشهای درمانی آنها هم غیراخلاقی، هم غیرقانونی و هم کاملا شوم بود. مهارتهای زیرکانهی تدی خیلی زود او را به سرنخهای امیدوارکنندهای میرساند. اما بیمارستان اصلا زیر بار این نمیرود که دسترسی به سوابق بیماران را به او بدهد؛ تدی یقین دارد که این سوابق، اطلاعات خیلی زیادی را در این پرونده فاش میکند. هنگامی که طوفان، ارتباط را با سرزمین اصلی قطع میکند، همه چیز به هم میریزد و جنایتکاران خطرناکتری فرصت فرار پیدا میکنند. به همین ترتیب هم سرنخهای گیج کننده و غیرمحتمل، چند برابر میشود. از همین رو، تدی دیگر به همه چیز شک میکند؛ خاطرات، شریک خود و حتی سلامت عقلانیاش.
در این مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ، با یک اثر نئو نوآر و ترسناک دیگر طرف هستیم که براساس رمانی با همین نام از دنیس لیهین نوشته شده است. این فیلم بهصورت گسترده مورد استقبال منتقدان قرار گرفت و توسط هیئت ملی بازبینی فیلم، بهعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۰ انتخاب شد؛ اثری که توانست با ۸۰ میلیون دلار بودجه ساخت، نزدیک به ۳۰۰ میلیون دلار در باکس آفیس جهانی کسب کند. این فیلم نامزد دریافت ۷۷ جایزه شده بود که در پایان ۱۱ جایزه را دریافت کرد. مارک رافلو برای اینکه بتواند نقشی در این فیلم داشته باشد، بهعنوان یک طرفدار نامهی فدایت شوم برای مارتین اسکورسیزی نوشت و در آن عنوان کرد که چقدر دوست دارد با او همکاری داشته باشد؛ اقدامی درنهایت نقش چاک را نصیبش کرد.
۱۴- فیلم The Silence of the Lambs
فیلم سکوت برهها
- کارگردان: جاناتان دمی
- نویسنده: تد تالی
- بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز و اسکات گلن
- میانگین امتیازات The Silence of the Lambs در IMDB: ۸.۶
«او برای ورود به ذهن یک قاتل، باید خود را به چالش بکشد و وارد ذهن یک دیوانه شود.» در این فیلم ما شاهد حضور هنرنمایی جودی فاسترِ محبوب در نقش یک مامور تازهکار سازمان اف بی آی به نام کلاریس استارلینگ بودیم؛ کسی که از دوره آموزشیاش خارج میشود تا یک قاتل سریالی به نام بوفالو بیل را دستگیر کند. روش کاری بوفالو بیل به این شکل بود که زنان را قربانی اعمال وحشتناک خود میکرد و بعد هم پوست آنها را میکند. کلاریس برای اینکه بتواند در این مأموریت موفق باشد، یک سابقه روانی برای خودش ایجاد کرد و به سراغ یک زندانی به نام دکتر هانیبال لکتر رفت تا از او مشاوره بگیرد؛ هانیبال یک روانپزشک بسیار خوب و قاتل سریالی آدمخوار محسوب میشد. مورد بعدی فهرست بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ یک اثر اقتباسی و ترسناک دیگر است که تد تالی، نویسنده فیلم، داستان آن را براساس کتاب The Silence of the Lambs که به قلم توماس هریس منتشر شده، نوشته است.
پیش از این، داستان توماس هریس یک بار دیگر هم اقتباس شده بود که با نام Manhunter (شکارچی انسان) در سال ۱۹۸۶ به روی پرده سینماها رفت. مانیکه سکوت برهها در چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین به نمایش درآمد، توانست جایزه خرس نقرهای برای بهترین کارگردان را بهدست بیاورد. علاوهبر این، فیلم با فروش خیلی زیاد خود توانست جایگاه پنجمین اثر پرفروش سال ۱۹۹۱ را از آنِ خود کند. موفقیتهای این اثر به همینجا ختم نشد بلکه فیلم The Silence of the Lambs، در آن زمان تبدیل به سومین اثری شد که توانست در مراسم اسکار، در پنج بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی، جایزه این مراسم را بهدست بیاورد. از ویژگیهای فوقالعاده سکوت برهها، همین بس که این فیلم تنها اثر ترسناک تاریخ محسوب میشود که توانسته جایزه بهترین فیلم را در مراسم اسکار کسب کند.
۱۳- فیلم Se7en
فیلم هفت
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: اندرو کوین واکر
- بازیگران: برد پیت، مورگان فریمن و گوئینت پالترو
- میانگین امتیازات Se7en در IMDB: ۸.۶
«راه طولانی و سخت است و بعد از جهنم، به نور و روشنایی میرسد.» فیلم هفت داستان دو کاراگاه جنایی را حکایت میکند که ناامیدانه بهدنبال شکار یک قاتل سریالی هستند؛ کسی که جنایات خود را بهعنوان راهی برای برائت جهان توجیه میکند؛ اینکه دنیا هیچ توجهی به هفت گناه مرگبار یا کبیره ندارد. این فیلم ما را از بقایای یک قربانی شکنجه شده، به سراغ قربانی بعدی میبرد. زیرا این قاتل جامعهستیز و روانی که با اسم «جان دو» هم شناخته میشود و هویتش معلوم نیست، قصد دارد به این روش برای کاراگاه سومرست و میلز موعظه کند؛ هر گناه به نوبت خودش. گناه شکمپرستی اول از همه میآید و ظرفیت وحشتناک قاتل همان ابتدا بهصورت گرافیکی نمایش داده میشود؛ در فیلمی که فضای تاریک و آرامی دارد و مشخصههای یک اثر نوآر را رعایت میکند. کاراگاه سومرست که فرد با تجربه و فرهیخته اما خستهای به شمار میرود، باری دیگر هفت گناه مرگبار را بررسی میکند. زیرا در تلاش است تا شیوهی عمل قاتل را درک کند و قدمهای بعدیاش را حدس بزند؛ این صورتی است که کاراگاه میلز، فردی سرزنده اما خام و هیجانی، به تلاشهای او برای ورود به ذهن یک قاتل سریالی، میخندد و او را مسخره میکند.
اندرو کوین واکر، فیلمنامه این اثر را براساس همان زمانی نوشته است که به شهر نیویورک آمده بود و سخت تلاش میکرد تا بهعنوان یک نویسنده زندگی خود را پیش ببرد. فیلم هفت توانست به هفتمین اثر پرفروش همان سال تبدیل شود و با بودجه ۳۳ میلیون دلاری، چیزی بیش از ۳۲۷ میلیون دلار در سراسر دنیا کسب کرد. علاوهبر باکس آفیس، منتقدان هم حسابی از آن استقبال کردند و فضای فیلم، بازی هنرمندان، جلوههای تاریک و پایانبندی جذاب آن را مورد تحسین قرار دادند. این فیلم بهصورت کلی نامزد دریافت ۷۲ جایزه (از جمله ۱ جایزه اسکار) شده بود که سرانجام ۲۹ مورد آنها را دریافت کرد.
۱۲- فیلم Perfect Blue
فیلم آبی تمام عیار
- کارگردان: سانوشی کان
- نویسنده: سادایوکی مورای
- بازیگران: جونکو ایوائو، ریکا ماتسوموتو و شیهو نیاما
- میانگین امتیازات Perfect Blue در IMDB: ۸
«رنگ توهم، وهم و خیال، آبیِ تمام عیار است.» میما گروهی از خوانندگان بسیار محبوب به نام CHAM را ترک میکند؛ برای اینکه بتواند رویای خود را بهعنوان یک بازیگر دنبال کند. میما برای رسیدن به موفقیت، مسیر سخت و پر مانعی را پشت سر میگذارد؛ از جمله ایفا کردن نقش قربانیهای تعرض یا عکاسی برای مجلههای مختلف. اما از یک نقطه به بعد، مورد آزار و اذیت بازتاب اتفاقات گذشته قرار میگیرد؛ بهطوری که این اتفاقات اصلا او را رها نمیکنند. یک سری قتلهای ترسناکی کم کم شروع به اتفاق افتادن میکند و میما هم به مرور زمان ارتباط خود را با واقعیت از دست میدهد. این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی که یک چاشنی دلهرهآور هم در خود دارد، براساس رمانی با نام Perfect Blue: Complete Metamorphosis ساخته شده است؛ رمانی که توسط یوشیکازو تاکوچی نوشته و منتشر شده بود.
ساتوشی کان این فیلم را هم درست همانند آثار قبلی خود مانند فیلم Paprika (پاپریکا) ساخته است؛ با موضوعی قدیمی درباره محو شدن مرز بین واقعیت و رویا. این فیلم در کل نامزد دریافت ۸ جایزه شد که سرانجام ۴ مورد آنها را دریافت کرد؛ بهترین انیمیشن سینمایی در جشنواره فیلم بی-مووی، بهترین کارگردان در جشنواره فیلم فانتازیا، بهترین فیلم انیمیشنی در مراسم Fantasporto و قطار طلایی ویژه (برای ساتوشی کان) در جشنواره فیلم فارو آیلند. در ابتدا قرار بود این فیلم بهصورت یک لایو اکشن ساخته شود اما زمانیکه یک سری از حامیان و سرمایهگذاران کنار کشیدند، این پروژه تبدیل به انیمه شد. جالب است بدانید که دارن آرونوفسکی برای ساخت فیلم Requiem for a Dream (مرثیهای بر یک رویا)، بهصورت مستقیم از انیمه آبی تمام عیار الهام گرفته بود؛ خصوصا صحنهی معروف حمام که در هر دو اثر وجود دارد.
۱۱- فیلم Rear Window
فیلم پنجره عقبی
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- نویسنده: جان مایکل هیز
- بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی و وندل کوری
- میانگین امتیازات Rear Window در IMDB: ۸.۵
«تنها یک شاهد لازم است تا یک جنایت بینقص را خراب کند.» یک عکاس حرفهای به نام ال. بی. «جف» جفریز، زمانیکه داشت از یک مسابقه اتومبیلرانی عکسِ در حال حرکت میگرفت، پای خود را میشکند. او که در آپارتمان خود در شهر نیویورک محبوس شده است، وقت خود را به تماشای همسایگان از پنجره عقب میگذراند. او کم کم به مردی که در آن طرف حیاط زندگی میکند، مشکوک میشود؛ احساس میکند که او، همسرش را به قتل رسانده است. جف از نامزد خود به نام لیزا فرمونت (مشاور مد و لباس برای جامعه سطح بالا) و پرستار خود به نام استلا درخواست کمک میکند تا درکنار هم درباره این وضعیت تحقیق کنند. در سال ۱۹۴۲ داستان کوتاهی به نام It Had to Be Murder توسط کورنل وولریچ نوشته شده بود که بعد از ۱۲ سال تبدیل به اثر جدید هیچکاک شد. تعداد خیلی زیادی از سینمادوستان، منتقدان و همچنین مورخان (افرادی که این اثر را تماشا کرده بودند)، اعتقاد داشتند که پنجره عقبی، یکی از بهترین آثار هیچکاک است؛ البته علاوهبر اینکه یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ و یکی از بهترین فیلم های روانشناختی هم است.
این فیلم نامزد دریافت چهار جایزه از مراسم آکادمی اسکار شده بود. رتبه ۴۲ در فهرست ۱۰۰ سال… ۱۰۰ فیلم به انتخاب بفا از مؤسسه فیلم آمریکایی از جمله افتخارات خیلی زیاد این اثر آلفرد هیچکاک به شمار میرود. در سال ۱۹۹۷ هم در کتابخانه کنگره، برای حفظ و نگهداری به فهرست ملی ثبت فیلم اضافه شد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ بود که نگاتیو فیلم بهطور قابل توجهی آسیب دید و داشت رنگهای خود را از دست میداد؛ تقریبا همهی رنگهای زرد تصویر، محو شده بودند. همه میترسیدند که آسیب جبران ناپذیری به این فیلم وارد شود اما کارشناس مخصوص، توانستند فیلم را تقریبا به رنگ اولیه خود بازگردانند.
۱۰- فیلم Fight Club
فیلم باشگاه مبارزه
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: جیم اولز
- بازیگران: برد پیت، ادوارد نورتون و هلنا بونهام کارتر
- میانگین امتیازات Fight Club در IMDB: ۸.۸
«وقتی در یک جای متفاوت و در یک زمان متفاوت از خواب بیدار میشوی، میتوانی در قالب یک فرد متفاوت هم بیدار شوی؟» یک راوی اول شخص بی نام، در گروههای حمایتی شرکت میکند و در تلاش است تا حالت عاطفی خود آرام کند و حالت بیخوابیاش را تسکین ببخشد. وقتی با مارلا آشنا میشود، به نظر میرسد که زندگیاش کمی قابل تحملتر شده است؛ مارلا هم یکی دیگر از شرکتکنندگان جعلی است که به این گروههای پشتیبانی میآید. بااینحال، زمانیکه او با تایلر ارتباط برقرار میکند، به درون یک باشگاه مبارزهای زیرزمینی و نقشهی ساخت صابون کشیده میشود. این دو مرد با هم از کنترل خارج میشوند و در رقابتی برای عشق و قدرت با هم درگیر میشوند و رقابت میکنند. داستان این فیلم براساس رمانی با همین نام نوشته شده است که چاک پالانیک در سال ۱۹۹۶ آن را منتشر کرده بود.
نهتنها خود دیوید فینچر، بلکه بازیگران هم فیلم باشگاه مبارزه را با دو فیلم Rebel Without a Cause (شورش بیدلیل) و فیلم The Graduate (فارغالتحصیل) مقایسه میکردند. مسئولانِ استودیو اصلا نسخه ابتدایی را دوست نداشتند و اصلاحاتی در آن انجام دادند تا از ضررهای بعدی جلوگیری کنند. اما باشگاه مبارزه اصلا نتوانست انتظارات استودیو را در باکس آفیس برآورده کند و نقدهای منفی خیلی زیادی هم از منتقدان گرفت. اما به محض اینکه نسخهی خانگی آن منتشر شد، موفقیت مالی خیلی زیادی کسب کرد. همین موضوع باعث شد تا این فیلم تبدیل به یک کالت کلاسیک شود و رسانهها دوباره به تماشای آن بنشینند. جالب است بدانید که چاک پالانیک، نویسنده رمان اصلی، بعد از تماشای باشگاه مبارزه به این موضوع اعتراف کرد که نسخه سینمایی، کتاب خودش را چند درجه ارتقاء و بهبود داده است. به واسطهی این فیلم، برد پیت و ادوارد نورتون واقعا نحوه ساخت صابون را یاد گرفتند.
۹- فیلم Oldboy
فیلم پیر پسر
- کارگردان: پارک چان ووکنویسنده: هوانگ جو-یون، لیم جون هیونگ و پارک چان ووکبازیگران: چوی مین-سیک، یو جی-تی و کانگ های-جونگمیانگین امتیازات Oldboy در IMDB: ۸.۴
«موقع خنده، دنیا هم با تو میخندد؛ اما هنگام گریه، تو باید تنها گریه کنی.» اوه دائه-سو (یک فرد مست نفرتانگیز) که در یک شب بارانی در سال ۱۹۸۸ ربوده شد، در کمال تعجب در یک اتاق بدون پنجره در یک هتل ویرانشده از خواب بیدار میشود؛ آن هم بدون هیچ دلیل معلوم و خاصی. در آنجا، اسیرکنندگان نامرئی و بیرحمش به او غذا میدهند، به او لباس میپوشانند و در مواقع لازم او را آرام میکنند تا از هرگونه خودکشی از سرِ ناامیدی جلوگیری کنند. تنها همراه و پنجرهای که او به دنیای بیرون دارد، تلویزیونی است که اسیرکنندگانش در سلول برای او گذاشتند. از طرف دیگر هم تنها چیزی که به اوه دائه-سو کمک میکند تا در این شرایط به زندگی ادامه بدهد، روزانهنویسیهایش است. اما ناگهان بهطور غیرمنتظرهای، پس از پانزده سال اسارتِ طولانی مدت، این زندانی عمدا آزاد میشود. به همین ترتیب هم تصمیم میگیرد که شکنجهگر خود را پیدا کند و درنهایت انتقامش را از او بگیرد؛ بدون اینکه در طی این چند سال، به هویت اسیرکننده و انگیزههای او پی برده باشد. دائه-سو بعد از آزادی، خود را در میان مجموعهای از توطئهها و اتفاقات خشن میبیند.
زمانی همه چیز پیچیده میشود که دائه-سو عاشق یک آشپز جذاب به نام می-دو میشود. داستان این فیلم که سبکی نئو-نوآر دارد، براساس یک مانگای ژاپنی با همین نام نوشته شده است. اولد بوی توانست جایزه بزرگ را در جشنواره فیلم کم برنده شود و تحسین بسیار زیاد رئیس هیئت ژوری یعنی کوئنتین تارانتینو را بهدنبال داشته باشد. منتقدان هم حسابی از آن استقبال کردند و از عمق داستان، صحنههای اکشن و مخصوصا صحنههای مبارزهای برداشت بلند آن خیلی تعریف کردند. از آن زمان، اولد بوی یکی از بهترین فیلمهای نئو-نوآر تاریخ به شمار میرود و یکی از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ هم است. بهدنبال موفقیت خیلی زیاد، دو دنباله هم برای آن ساخته شد.
۸- فیلم Caché
فیلم پنهان
- کارگردان: مایکل هنکهنویسنده: مایکل هنکهبازیگران: دنیل اوتوی، ژولیت بینوش و موریس بنیشومیانگین امتیازات Cache در IMDB: ۷.۳
داستان فیلم پنهان که مورد دیگری از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ به شمار میرود، در کشور فرانسه جریان دارد. شخصیت اصلی ماجرا فردی به نام ژرژ است که به همراه همسرش آن (یک ناشر) و پسر جوانش پیرو در یک خانه شهری کوچک و در عین حال مدرن زندگی میکند؛ خودش هم که یک منتقد ادبی تلویزیونی به شمار میرود. از یک جایی به بعد، آنها کم کم نوارهای ویدیویی مختلفی را در صندوق پست خانه و اعضای خانواده خود دریافت میکنند؛ البته همراهبا نقاشیهای مبهم کودکانه. از آنجایی که قضیه کمی ترسناک شده، آنها به سراغ پلیس میروند و امیدوار هستند که بتوانند با کمک آنها، مزاحم یا همان استاکر خود را پیدا کنند؛ اما از آنهایی که هیچ تهدید مستقیمی صورت نگرفته، پلیس از کمک به این خانواده بخت برگشته خودداری میکند. زمانیکه این نوارها شخصیتر میشوند، ژرژ تصمیم میگیرد که اختیار امور را در دست بگیرد و خودش به سراغ این برود که مزاحم را پیدا کند؛ کسی که برای مدتی، اعضای خانواده را در شرایط وحشتناکی قرار داده است.
هنکه برای نوشتن فیلمنامه این اثر که محصولی مشترک بین فرانسه، اتریش، آلمان و ایتالیا است، بازیگران اصلی را از همان ابتدا در نظر داشت و میخواست ماهیت عذاب وجدان و دوران کودکی را مورد بررسی قرار دهد. زمانیکه متوجه شد دولت کشور فرانسه چندین دهه است که کشتار ۱۹۶۱ پاریس را انکار میکند، تصمیم گرفت که خاطرات این اتفاق را هم وارد داستان خود بکند. این فیلم در جشنواره فیلم ونیز نمایش داده شد و توانست به خاطر بازی فوقالعاده بازیگران و سبک کارگردانی هنکه تحسین منتقدان زیادی را بهدنبال داشته باشد. در همین جشنواره توانست ۵ جایزه از جمله بهترین کارگردانی را به خانه ببرد. با اینکه هنوز هم یکی از بهترین آثار دهه ۲۰۰۰ به شمار میرود، اما برای رقابت در مراسم اسکار انتخاب نشد؛ اتفاقی که بحثهای زیادی را به وجود آورد.
۷- فیلم Rosemary's Baby
فیلم بچه رزماری
- کارگردان: رومن پولانسکی
- نویسنده: رومن پولانسکی
- بازیگران: میا فارو، جان کاساوتیس، روث گوردن
- میانگین امتیازات Rosemary's Baby در IMDB: ۸
داستان فیلم بچه رزماری حول محور یک زن باردار میچرخد که به یک فرقه شیطانی مشکوک میشود. او تصور میکند که این فرقه قصد دارند فرزند او را بدزدند تا بتوانند از او در مراسمهای خود استفاده کنند. رومن پولانسکیِ محبوب که علاوهبر کارگردانی، نویسندگی این اثر را هم برعهده داشت، داستان فیلم را براساس رمانی با همین نام که با قلم آیرا لوین منتشر شده، نوشته است. این فیلم توانست تقریبا نظر مثبت همه مخاطبان در سرتاسر دنیا را بهدست بیاورد و در مراسمهای مختلف نامزد یا موفق به دریافت جایزه شود. فیلم بچه رزماری موفق شد که لقب یک اثر هنری در دنیای وحشت را از آنِ خود کند. این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ برای کسانی مناسب است که دوست دارند موضوعاتی مانند پارانویا، آزادی زنان، مسیحیت (کاتولیک) و علم غیب را در یک اثر سینمایی و فضایی ترسناک ببینند.
رومن پولانسکی که حالا تبدیل به کارگردان فوقالعاده محبوبی شده است، با همین فیلم بچه رزماری توانست در دنیای هالیوودی وارد حرفه کارگردانی شود و استعداد خود را نشان دهد. پیش از اینکه پولانسکی برای کارگردانی این اثر انتخاب شود، ویلیام کسل در ابتدا قصد داشت که این جایگاه را داشته باشد اما درنهایت بهعنوان تهیه کننده انتخاب شد. درگیری پولانسکی با استودیو، کشمکش پولانسکی با جان کاساوتیس، خطر تصادف میا فارو در خیابانهای شهر نیویورک، ماجرای جدایی فرانک سیناترا از فارو و غیره، موانعی بودند که سر راه این پروژه سبز شدند؛ اتفاقاتی که باعث شد تا سازندگان تصور کنند این فیلم طلسم شده است. در صورتی که فیلم بچه رزماری توانست به موفقیت خیلی زیادی دست پیدا کند؛ موفقیتی که باعث شد تا دنباله آن هم ساخته شود. با وجود اینکه این فیلم جایزههای مختلفی را کسب کرد، اما میا فارو نتوانست حتی نامزد جایزه اسکار هم بشود؛ تا به امروز، همه اعتقاد دارند که یک بازی مسخره و لجبازی غیرمنصفانه بوده است.
۶- فیلم The Shining
فیلم درخشش
- کارگردان: استنلی کوبریک
- نویسنده: استنلی کوبریک
- بازیگران: جک نیکلسون، شلی دووال و اسکتمن کراترز
- میانگین امتیازات The Shining در IMDB: ۸.۴
«او بهعنوان سرایدار آمد، اما این هتل نگهبانان خود را داشت... کسانی که مدت خیلی زیادی آنجا بودند.» جک تورنس در هتل دورافتاده و متروکهی Overlook که در کلرادو قرار دارد، بهعنوان سرایدار زمستانی مشغول به کار میشود. جک امیدوار است که در طی این مدت بتواند بر مانع نگارشی و سد نویسندگی خود غلبه کند و بالاخره یک چیزهایی را روی کاغذ بیاورد. او به همراه همسرش به نام وندی و پسرش به نام دنی، در این هتل مستقر میشود؛ پسر خانواده دچار پیشآگاهیهای روانی شده است. به مرور زمان، جک همچنان هیچ پیشرفتی در نویسندگی ندارد و به مانع میخورد؛ از طرف دیگر هم الهامها و تصاویری که دنی میبیند، روزبهروز آزاردهندهتر میشوند. به همین ترتیب، جک متوجه میشود که این هتل اسرار تاریکی در خود دارد و کم کم به کشف یک قاتل جهنمی دیوانه میرسد؛ کسی که قصد دارد خانوادهاش را تا سر حد مرگ بترساند.
این فیلم براساس رمان استیفن کینگ ساخته شده بود و خودش هم اولین نفری بود که از این اثر انتقاد کرد؛ زیرا معتقد بود که فاصله و تفاوتهای خیلی زیادی بین فیلم و رمان اصلی وجود دارد؛ البته از انتخاب جک نیکلسون برای نقش اصلی هم راضی نبود. در همان زمان هم نقدهای مختلفی حول محور این فیلم منتشر شد که یک سری از آنها خوب و یک سری دیگر بد بودند؛ درست مثل خیلی موارد دیگر فهرست بهترین فیلم های روانشناختی. اما به مرور زمان این موضوع تغییر کرد و حالا این اثر بهعنوان یکی از بهترین آثار ژانر وحشت به حساب میآید. منتقدان ابتدایی معتقد بودند که سرعت پیشروی داستان خیلی کند است و سخت میتوان با شخصیتها ارتباط برقرار کرد. نظرات خود استیفن کینگ هم حاشیههای زیادی را به وجود آورد. تنها جایزهای هم که این فیلم برنده شد، جایزه ساترن و بخش بازیگر مکمل مرد بود.
۵- فیلم Persona
فیلم پرسونا
- کارگردان: اینگمار برگمن
- نویسنده: اینگما برگمن
- بازیگران: بیبی اندرسون، لیو اولمان و مارگارتا کروک
- میانگین امتیازات Persona در IMDB: ۸.۱
یک پرستار جوان به نام آلما مسئولیت نگهداری از الیزابت وگلر را برعهده میگیرد؛ بازیگری که به ظاهر از همه نظر سالم است اما صحبت نمیکند. در طی مدت زمانیکه آنها با هم وقت میگذارند و کنار هم زندگی میکنند، آلما مدام با الیزابت صحبت میکند اما هیچ پاسخی از او نمیگیرد. آلما درنهایت اسرار خود را به الیزابت که ظاهرا فرد دلسوزی است، اعتراف میکند. اما متوجه میشود که در طی این مدت، شخصیت خودش درون شخصیت الیزابت غوطهور شده است. کار دیگر به جایی میرسد که آلما در متمایز کردن خودش و بیماری که از آن مراقبت میکند، دچار مشکل میشود. این فیلم بعد از اکران، مورد تحلیل و بررسی، تفسیر و بحث منتقدان خیلی زیادی گرفت. این فیلم با داستان خود همزادی، جنون و همچنین هویت شخصی را مورد بررسی قرار میدهد؛ به این طریق فرضیه گوستاو یونگ درباره پرسونا و خیلی مسائل دیگر را به نمایش میگذارد.
برگمن برای ساخت و نگارش فیلمنامه این اثر، المانهای فیلمسازی زیادی را در اختیار گرفت و حتی در خیلی مسائل پیشرو هم بود؛ مثلا نحوه استفاده از دود و آینه برای قاببندی یک صحنه خاص یا ترکیب صورتهای شخصیتهای اصلی در صحنهای دیگر. حتی در بحث فیلمبرداری هم برگمن خیلی طرفدار مدیوم شات نبود؛ به همین دلیل هم اغلب اوقات از نمای دور فیلمبرداری شد. این فیلم نقدهای مثبت خیلی زیادی دریافت کرد و حتی مورد استقبال رسانههای سوئدی قرار گرفت. پرسونا جایزه بهترین فیلم را در مراسم گلدباگن گرفت و نماینده سوئد در مراسم آکادمی اسکار بود. خیلی از منتقدان، پرسونا را یکی از بهترین و بزرگترین فیلمهای تاریخ میدانند؛ اثری که بعدها کارگردانان زیادی از جمله دیوید لینچ و رابرت آلتمن را تحت تاثیر قرار داد. با این اوصاف، انتخاب آن بهعنوان یکی از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ خیلی هم دور از انتظار نبود.
۴- فیلم Lost Highway
فیلم بزرگراه گمشده
- کارگردان: دیوید لینچ
- نویسنده: دیوید لینچ و بری گیفورد
- بازیگران: بیل پولمن، پاتریشا آرکت و بالتازار گتی
- میانگین امتیازات Lost Highway در IMDB: ۷.۶
فرد مدیسون که یک نوازنده ساکسیفون است، در اتفاقی ناگهانی، همسر خود را از دست میدهد. زمانی ماجرا عجیبتر میشود که او تحت شرایط مرموزی متهم به قتل همسرش رنه میشود. در محکومیت اعدام، زمانیکه لحظه به لحظه به مرگش نزدیک میشود، بهطور غیرقابل توضیحی به مرد جوانی به نام پیت دیتون تبدیل میشود؛ اتفاقی که باعث میشود او یک مسیر و زندگی کاملا متفاوتی را در پیش بگیرد. زمانیکه پیت آغاز میشود، کم کم مسیر زندگیاش با فرد برخورد میکند؛ آن هم در مجموعهای از توطئههای سورئال و پرتعلیق. این توطئهها توسط یک رئیس گانگستر مخفی و مرموز به نام دیک لورن تنظیم شده است تا سر راه پیت قرار بگیرد. خود لینچ، این اثر را که سبکی نئو-نوآر دارد، با عنوان «گریز گسسته» توصیف کرده است؛ یک اختلال روانی نادر که در آن فرد بهطور برگشتپذیر نسبت به خاطرات، شخصیت، و دیگر خصوصیات تعیینکنندهی هویتش دچار فراموشی میشود.
این فیلم نقدها و نظرات متنوعی را از منتقدان گرفت و موفقیت آنچنان بزرگی هم در باکس آفیس نداشت. اکثر منتقدان در ابتدا این فیلم را به خاطر منسجم نبودن، رد میکردند. ولی اینها چیزهایی نبودند که دیوید لینچ را از پا بیاندازند. زیرا زمانیکه دو تن از منتقدان مطرح با دلایل مسخره نقد منفی درباره بزرگراه گمشده نوشتند، لینچ پوستری را منتشر کرد و خطاب به آن دو نقد گفت «دو دلیل بیشتر برای اینکه بزرگراه گمشده را تماشا کنید.» با وجود تمام این اتفاقات، بعد از گذشت مدتی، طرفداران زیادی پیدا کرد و تحسین منتقدان را هم برانگیخت. لینچ در مصاحبهای عنوان کرد که محاکمه او. جی. سیمپسون ایدههای خیلی زیادی را در ذهنش ایجاد کرد. حالا جالب است بدانید که رابرت بلیک (بازیگر یکی از نقشهای بزرگ این فیلم)، چند سال بعد از این پروژه، به جرم قتل همسرش، دستگیر میشود و مورد محاکمه قرار میگیرد.
۳- فیلم Eyes Wide Shut
فیلم چشمان کاملا بسته
- کارگردان: استنلی کوبریکنویسنده: استنلی کوبریک و فردریک رافائلبازیگران: تام کروز، نیکول کیدمن و سیدنی پولاکمیانگین امتیازات Eyes Wide Shut در IMDB: ۷.۵
دکتر بیل هارفورد بعد از یک شب دردسرساز و پر از دعوا با همسرش، آلیس، بهدنبال یک ماجراجویی متفاوت است. او بعد از تلاشهای متعدد و مختلف، بالاخره موفق میشود که با یکی از دوستان قدیمیاش به نام نیک نایتینگیل ملاقات کند. نیک که حالا یک نوازنده است، از یک میهمانی عجیب و غریب برای بیل میگوید؛ میهمانیای که باید در آن با چشمان بسته، پیانو بنوازد. تمام افرادی که در این مراسم حضور پیدا میکنند، باید لباسهای خاص و ماسک خاص بپوشند. هارفورد که دقیقا همان ماجراجویی مورد نظرش را پیدا کرده، بعد از کمی تلاش موفق میشود یک لباس مناسب پیدا کند و به این میهمانی برود. البته به محض اینکه به آنجا میرسد، متوجه فردی داخل میهمانی میشود که برایش آشنا است و بلافاصله او را میشناسد؛ با وجود ماسکی که روی صورت دارد. بیل با دیدن او، متوجه میشود که در خطر بزرگی قرار گرفته است. او بالاخره موفق میشود که خود را از شر آن محل عجیب و غریب خلاص کند اما خیلی زود مشخص میشود که تهدیدها کاملا واقعی و شوم هستند. داستان این مورد از فهرست بهترین فیلم های روانشناختی براساس رمانی با نام Dream Story است.
با اینکه کوبریک حق ساخت این فیلم اقتباسی را در دهه ۱۹۶۰ گرفته بود، اما حدود ۳۰ سال بعد موفق شد که مراحل تولید آن را آغاز کند. فیلمبرداری فیلم چشمان کاملا بسته، نزدیک به ۴۰۰ روز طول کشید و توانست رکورد گینس را به نام خود ثبت کند. او ۶ روز بعد از اینکه نسخه نهایی این پروژه را به شرکت برادران وارنر نشان داد، از دنیا رفت. آخرین فیلم کارگردانیشده توسط کوبریک توانست تحسین منتقدان زیادی را برانگیزد. از طرف دیگر هم این فیلم ۶۵ میلیون دلاری موفق شد ۱۶۲ میلیون دلار از باکس آفیس بهدست آورد و موفقیت مالی بزرگی هم داشته باشد.
۲- فیلم Taxi Driver
فیلم راننده تاکسی
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- نویسنده: پاول شریدر
- بازیگران: رابرت دنیرو، جودی فاستر و آلبرت بروکس
- میانگین امتیازات Taxi Driver در IMDB: ۸.۳
«در هر کدام از خیابانهای هر شهر، یک آدم بیاهمیت وجود دارد که آرزو میکند فرد خاصی باشد» تراویس بیکل یکی از سربازان سابق نیروی دریایی و کهنه سرباز جنگ ویتنام است که در شهر نیویورک زندگی میکند. از آنجایی که او از بیخوابی رنج میبرد، شبها وقت خود را بهعنوان راننده تاکسی کار میکند. او فردی تنهاست که در مورد درستیها و نادرستیهای نوع بشر، عقاید محکمی دارد. از نظر او، تنها نقطه مثبت و روشن بشریت در شهر نیویورک، بتسی است؛ یکی از کارمندان کمپین نامزدی سناتور چارلز پالانتین که برای ریاست جمهوری اقدام کرده است. تراویس نسبت به بتسی وسواس پیدا کرده است. او بعد از برخوردی با بتسی، به این باور رسیده که باید تمام تلاشش را بکند تا دنیا را بهجای بهتری تبدیل کند. یکی از اولویتهای او این است که ناجی آیریس باشد؛ یک دختر فراری ۱۲ ساله که به اعتقاد خودش قصد دارد از این حرفه خارج شود و دیگر تحت کنترل و نفوذ معشوقهاش به نام متیو نباشد.
اسکورسیزی برای ساخت این فیلم، تا حد زیادی از فیلم The Wrong Man (مرد عوضی) و فیلم A Bigger Splash الهام گرفته بود و قصد داشت اثر خود را بهگونهای بسازد که برای مخاطبانش همچون یک رویا باشد. بودجه این فیلم آنقدر کم بود که بازیگران از ترسشان مقداری از دستمزد را جلو جلو گرفتند تا مطمئن شوند که این اثر ساخته میشود. راننده تاکسی موفقیت بزرگی را در باکس آفیس و جامعه منتقدان کسب کرد. با اینکه حاشیههای مخصوص خودش را داشت، اما بهعنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ هم به شمار میرود. این فیلم توانست جایزه نخل طلایی را در جشنواره فیلم کن بهدست بیاورد و نامزد ۴ جایزه در مراسم آکادمی اسکار شود. جالب است بدانید که رابرت دنیرو به منظور آمادگی برای این نقش، ۱۵ ساعت در روز به مدت یک ماه بهعنوان راننده تاکسی فعالیت کرد، درباره بیماریهای روانی تحقیق کرد و به بازدید از پایگاه ارتش میرفت تا بتواند گویش سربازان آن منطقه را تقلید کند.
۱- فیلم Mulholland Drive
فیلم جاده مالهالند
- کارگردان: دیوید لینچ
- نویسنده: دیوید لینچ
- بازیگران: جاستین ترو، نائومی واتس و لورا النا هرینگ
- میانگین امتیازات Mulholland Drive در IMDB: ۷.۹
«حواست باشد که رویای چه چیزی را داری...» بتی که بازیگر جوان حیرتزده است، وارد دنیای شلوغ و آفتابزدهی هالیوود میشود؛ آن هم درحالیکه هنوز با وعدههای دروغین صنعت درندهی فیلمسازی لکهدار نشده است. بتی که سرشار از امید است و آرزو دارد که بالهایش را باز کند و ارزشش را به همه نشان دهد، به خانهی گرانقیمت عمه روث نقل مکان میکند. اما اصلا از این خبر ندارد که برخلاف انتظاراتش، سرنوشت مسیر دیگری را برایش در نظر گرفته است. سرنوشت در نظر دارد که زمینه را برای بتی آماده کند تا تجارب غیرمنتظرهای داشته باشد؛ تجاربی که زندگیاش را به کلی تغییر میدهد، غیرقابل کشف و ناشناخته هستند. در طرف دیگر این ماجرا کارگردان جوانی به نام آدام حضور دارد که اکنون در مرکز هزارتوی پیچیدهای قرار گرفته است؛ هزارتویی از حقایق نصفه و نیمه، خاطرات محو شده، عشقهای نافرجام و برخوردهای خطرناک با چهره زشت شهر.
درکنار این دو شخصیت، یک زن مرموز دیگر هم با نام ریتا دیده میشود؛ زنی که اختلال حافظه دارد و بهطرز عجیبی جذاب و چشمگیر است و از یک تصادف اتومبیل جان سالم به در برده است. هرچه که باشد، هر دو زن سزاوار شنیدن حقیقت هستند. چه راز نهفتهای در جاده مارپیچ مالهالند وجود دارد که رویاها را نابود میکند؟ اولین مورد از بهترین فیلم های روانشناختی تاریخ قرار بود بهصورت یک اثر تلویزیونی و سریالی ساخته شود اما در همان مرحله ابتدایی توسط تهیهکنندگان اجرایی رد شد. به همین ترتیب هم دیوید لینچ تصمیم گرفت که با ساخت یک پایانبندی درست، آن را به یک اثر سینمایی تبدیل کند. این فیلم توانست جایزه بهترین کارگردان را در جشنواره فیلم کن کسب کند؛ همچنین نامزد دریافت همین جایزه در مراسم آکادمی اسکار شد. این فیلم اغلب اوقات بهعنوان یکی از بهترین کارهای لینچ به شمار میرود.