بهترین فیلم های ایرانی سال ۱۴۰۰ | از پوست تا قهرمان

بهترین فیلم های ایرانی سال ۱۴۰۰ | از پوست تا قهرمان

سینمای ایران در سالی که گذشت یکی از سال‌های نسبتن خوب خود را سپری کرد. سالی که در آن، هم‌زمان با گسترده‌تر شدن واکسیناسیون برای مبارزه با کرونا، سینماها هم بخشی از رونقِ گذشته‌ی خود را بازیافتند. در ادامه با میدونی همراه باشید.

در این مقاله قصد داریم تا بهترین فیلم های ایرانی ۱۴۰۰ را به شما معرفی کنیم. فیلم‌هایی که با وجود نقص‌هایی که دارند، نمونه‌های قابل قبولی در کارنامه سال ۱۴۰۰ سینمای ایران محسوب می‌شوند. فیلم‌های دیگری هم بودند که با وجود اسمِ سازنده‌اش یا امیدی که می‌شد به او بست، فیلم‌های خوبی نبودند؛ مثلِ خون شد (مسعود کیمیایی) یا گورکن (کاظم مولایی) که هر دو بسیار پایین‌تر از حد انتظار و حتی استاندارد بودند.

در این مقاله، هفت فیلم به‌عنوان مهم‌ترین فیلم‌های سال انتخاب شده‌اند. سه فیلم اوّل عملن فرصت‌های ازدست‌رفته‌ی سینمای امسال ایران‌اند. فیلم‌هایی که می‌توانستند بسیار بهتر از چیزی باشند که حالا هستند و رسیدن به این امر نیز فقط با دقتِ بیشتر در فیلم‌نامه میسّر می‌شد. اما چهار فیلمِ بعدی فیلم‌های خوب و استخوان‌داری‌اند که می‌توان آن‌ها را به یاد سپرد و بیشتر و بیشتر درباره‌شان نوشت. در ادامه خواهیم گفت که هر کدام از انتخاب‌های این فهرست چه‌گونه به فیلم‌های خوبی تبدیل شده‌ یا از رسیدن به سطح یک فیلم خوب بازمانده‌اند.


بهترین فیلم های ایرانی ۱۴۰۰

۷- فیلم بندربند

  • کارگردان: منیژه حکمت
  • بازیگران: پگاه آهنگرانی، رضا کولغانی، امیرحسین طاهری

منیژه حکمت در این فیلمِ خود مسیری بسیار متفاوت از ساخته‌ی قبلی‌اش، جاده‌قدیم (۱۳۹۶)، برگزیده و پیموده است. این متفاوت‌بودن را هم می‌توان در روایتِ فیلم جست و هم در کارگردانی. درواقع این‌جا و در بندربند ما با یک فیلمِ جاده‌ای سروکار داریم. یک گروه سه‌نفره‌ی موسیقی باید خود را به تهران برساند تا بتواند در یک مسابقه شرکت کند؛ آن هم درحالی‌که درگیر سیل است و باید از میان آب‌ها و جاده‌هایی که زیرِ آب رفته‌اند مسیر خود را پیدا کند. در کارگردانی نیز فیلم به نماهایی ثابت و بلند متکی است و از برش‌های زیاد یا تغییرهای زیاد در زاویه‌ی دوربین خبری نیست.

فیلم‌ساز ترجیح داده است تا فیلم‌ش را با ریتمی نه‌چندان سریع و با آرامشِ تصویری روایت کند. اما بندربند در فیلم‌نامه درگیری‌هایی جدی دارد. درواقع فیلم تنها با یک ایده پیش می‌رود و نمی‌تواند این ایده را سامان دهد. ضمنِ این‌‌که از نظر منطقی و دراماتیک، و با این دیدگاهی سلبی، می‌توان ایرادهای زیادی به فیلم‌نامه‌ی فیلم وارد دانست. همه‌ی این‌ها را باید درکنارِ این قرار داد که داستان رها می‌شود و عملن پایان‌بندی‌ای وجود ندارد. بندربند همین حالا هم چند لحظه‌ی خوب دارد؛ ولی چه حیف که نمی‌تواند این خوب‌بودن را حفظ کند و به کلّ خود تعمیم دهد.


۶- فیلم قصیده ی گاو سفید

  • کارگردان: بهتاش صناعی‌ها، مریم مقدم
  • بازیگران: مریم مقدم، علیرضا ثانی فر، پوریا رحیمی سام

فیلم بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم، که در جشنواره‌ی برلین نیز حضور داشت، درباره‌ی زنی است که یکی دو سال پیش شوهرش را به‌سزای یک قتل، اعدام کرده‌اند و حالا با حقیقت‌های تازه‌ای در این جریان مواجه می‌شود. ایده‌ی اصلی داستانیِ فیلم جالب است و می‌توان ازطریقِ آن به چیزهای مهمی اشاره کرد. کارگردانی کار هم سنجیده است و میزانسن‌ها طوری طراحی شده‌اند که بار صحنه‌ها را افزایش دهند. بازی‌های علی‌رضا ثانی‌فر و مریم مقدم هم حساب‌شده و به‌اندازه‌اند و صحنه‌ها را باورپذیرتر و قابل‌قبول‌تر می‌کنند. سروکلّه‌زدن با مسئله‌ی قصاص فرصتِ مناسبی است تا بتوان علیهِ این مفهوم شورید.

قصیده اما این کار را نمی‌کند و اتفاقن مسیرِ برعکس را پی می‌گیرد. چیزی که می‌توان آن را در پایان‌بندی فیلم مشاهده کرد. انتخاب زاویه‌دید در فیلم هم مسئله‌دار است و می‌توان انتقاداتی به آن وارد دانست. و درکنارِ همه‌ی این‌ها، جزئیاتی در فیلم‌نامه وجود دارد که از نظرِ منطقی و دراماتیک پاسخی برای‌شان وجود ندارد. مشکلی که در بسیاری از فیلم‌های ایرانی قابل‌مشاهده است.


۵- فیلم بی همه چیز

  • کارگردان: محسن قرایی
  • بازیگران: پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، هادی حجازی‌ فر

یکی از روستانشینانِ سابق که مال و منالی به‌هم زده است، بعد از سال‌ها، به روستا بازمی‌گردد و حالا روستاییان از او خواسته‌هایی دارند. اما او نیز برای برطرف‌کردنِ این خواسته‌ها، خواسته‌ای دارد که باید اجابت شود. محسن قرایی در دومین فیلم‌ش به‌سراغِ اقتباس از نمایش‌نامه‌ی ملاقات بانوی سالخورده، نوشته‌ی فردریش دورنمات، رفته است و آن را دست‌مایه‌ای قرار داده تا روایت و قضاوتی از مفهوم عدالت را به معرض دید مخاطب بگذارد. اما او در فیلم‌نامه ــ برخلاف کارگردانیِ تماشاییِ فیلم ــ چندان سربلند نیست.

کم کارکردن روی شخصیت‌پردازی شخصیت امیر (با بازیِ بسیار بدِ پرویز پرستویی) و آشکارکردن سریع شخصیت لی‌لی دو عنصری‌اند که در ابتدا در ذوق می‌زنند و بعدتر، برخی از بی‌منطقی‌ها در جریان روایت و نیز دیالوگ‌های شعاری بیش‌ترین ضربه را به کیفیت فیلم‌نامه می‌زنند. بی‌همه‌چیز علی‌الخصوص در یکی دو سکانس‌ش کارگردانی و صحنه‌سازی جذابی دارد (سکانس‌های ایستگاه قطار در لحظاتِ آمدن لی‌لی و فرارکردنِ امیر در این زمینه مثال‌زدنی است)؛ ولی به‌دلیل مشکلات فیلم‌نامه، نمی‌تواند به جایگاهی که می‌توانست دست یابد.


۴- فیلم جنایت بی دقت

  • کارگردان: شهرام مکری
  • بازیگران: بابک کریمی، محمد ساریان، عادل یراقی، بهزاد دورانی، سیاوش چراغی‌پور

تازه‌ترین ساخته‌ی شهرام مکری را می‌توان به‌نوعی کامل‌ترین فیلمِ او دانست. اگر قرار باشد به‌طور خلاصه به بهترین ویژگی‌های فیلم مکری بپردازیم، باید گفت که او توانسته است دغدغه‌ی همیشگی‌اش، پرسپکتیو زمانی، را یک مرحله جلوتر ببرد و با ترکیب کردن این ایده با بازخوانی تاریخ، به روایتی جذاب دست پیدا کند. او این بار سراغ واقعه‌ی غم‌انگیز آتش‌سوزی سینما رکس رفته و با استفاده از جمع‌کردن تاریخ روی یک نقطه، استفاده از پرسپکتیو زمانی را از لایه‌ی ظاهری به لایه‌ای درونی‌تر برده است.

استفاده از این شیوه و همچنین تکنیک فیلم در فیلم ــ که چند بار در فیلم استفاده می‌شود ــ سبب شده‌اند تا ایده‌ی اصلاح تاریخ با سینما جذاب‌تر و بهتر اجرایی شود. البته هم‌چنان نمی‌شود از ریتم کند فیلم و برخی از زمان‌های مرده‌اش چشم پوشید؛ اما باید اذعان داشت که مکری گام بلندِ رو به جلویی نسبت‌به فیلم قبلی خود برداشته است. آن‌چه روشن است این است که او مدام از نوشته‌های انتقادی نسبت‌به فیلم‌های خود خبردار می‌شود و با درس‌گرفتن از آن‌ها، سعی در اصلاح فیلم‌های بعدی‌اش دارد. چیزی که می‌توان آن را به‌وضوح در جنایت بی‌دقت دید.


۳- فیلم پوست

  • کارگردان: بهرام و بهمن ارک
  • بازیگران: جواد قامتی، فاطمه مسعودی‌فر

اولین فیلم بلند بهرام و بهمن ارک ــ که پیش‌تر با فیلم کوتاه حیوان، تقدیرشده در بخشِ سینه‌فونداسیون جشنواره‌ی کن، می‌شناختیم‌شان ــ یکی از چیزهایی است که سینمای ایران کم دارد: استفاده از خرده‌داستان‌ها و روایت‌های بومی، علی‌الخصوص برای رسیدن به عنصرِ ترس. چیزی که تا پیش از این وجود نداشت و آن‌چه بود تقلیدی عین‌به‌عین و کورکورانه از الگوهای این ژانر در سینمای آمریکا بود. برادران ارک اما به روایت‌هایی رجوع می‌کنند که از زبان عاشیق‌ها در قهوه‌خانه‌ها بیان می‌شود. افسانه‌هایی محلی درباره‌ی قصه‌ی دو عاشق و نیز اجنه. آن‌ها داستانِ عاشقانه‌شان را با توسّل به این خرده‌روایت‌ها و افسانه‌ها سامان می‌دهند و با وارد کردن عنصر ماوراءالطبیعه‌ی جن، و کار کردن با دعانویسی و تأثیراتِ آن، لایه‌ای دیگر به فیلم خود اضافه کرده و عنصر ترس و اثرات ماورایی را به آن وارد می‌کنند.

در کارگردانی نیز، استفاده از میزانسن‌هایی خاص باعث شده تا حال‌وهوایی رؤیاگون به فیلم اضافه شود ــ جدا از سکانس‌هایی که به‌خودیِ‌خود رؤیاگونه‌اند؛ مثل سکانس عروسی. میزانسن‌هایی با قابی نسبتن بسته و در مواردی از پشتِ شیشه یا عنصری دیگر در صحنه باعث افزوده‌شدن چنین حسّی به صحنه‌ها شده‌اند. مضاف بر اینکه رفت‌وبرگشتِ دائمی به عاشیق، که به‌نوعی راوی فیلم هم است، و استفاده از صدای او روی صحنه‌ها نیز خود تأثیرِ به‌سزایی در این امر داشته است. البته می‌توان گفت استفاده از صدای راوی باعث شده است تا در مواردی، فیلم‌سازان کم‌تر به داستان‌گوییِ تصویری توجه کنند و بازگو کردن همه‌چیز را به عاشیق بسپرند. مسئله‌ای که تا اندازه‌ای فیلم را از «نمایش دادن» دور و به «گفتن» نزدیک کرده است.


۲- فیلم دشت خاموش

  • کارگردان: احمد بهرامی
  • بازیگران: علی باقری، فرخ نعمتی، مهدیه نساج، تورج الوند

احمد بهرامی توانسته است با این فیلم بلندش، بهترین فیلم بخش افق‌ها و برنده‌ی جایزه‌ی فیپرشی در جشنواره‌ی ونیز، قدم بزرگی در سینمای ایران بردارد. فیلمی که در پسِ داستانی درباره‌ی یک کوره‌ی آجرپزی و سرک‌کشیدن به زندگی کارگرها و رئیس‌ش، عمیقن یک فیلم سیاسی است. این سیاسی بودن را هم می‌توان از میزانسن‌های فکرشده‌ی فیلم دید و هم در سیرِ روایت. دشت خاموش قصه‌ی آدم‌هایی است که در یک دایره‌ی بسته گیر افتاده‌اند و مدام در این دایره در حالِ ‌چرخ‌خوردن‌اند. و یکی از ویژگی‌های درخشانِ فیلم هم دادنِ نمودی بصری به این دایره‌ی بسته است. کاری که فیلم با تکرارِ میزانسن‌های ثابت و خطوط روایی مشابه انجام می‌دهد. فیلم درواقع در این مسیرْ به‌نوعی روایتِ پارامتریک دست می‌یابد و خرده‌داستان‌های شخصیت‌هایش را برای مخاطب تعریف می‌کند.

داستان‌هایی که دغدغه‌های آن‌ها را نشان می‌دهد و آن‌ها را برای مخاطب باورپذیر می‌کند. دغدغه‌هایی در ظاهر متفاوت، ولی درنهایت یک‌سان. و آرزویی درنهایت یک‌سان. آرمیدن. چه با پول، چه با مرگ (خوابیدن زیر ملحفه‌ی سفید). این دایره‌ی بسته مدام تکرار می‌شود تا به سکانسی برسیم که سخنرانی رئیس برای کارگرها کامل نمایش داده می‌شود. از این‌جاست که فیلم قصه‌ی غم‌انگیزش را رفته‌رفته کامل می‌کند. قصه‌ای از ناامیدی و سیاهی که در نماهایی سیاه‌وسفید نیز روایت می‌شود.


۱- فیلم قهرمان

  • کارگردان: اصغر فرهادی
  • بازیگران: امیر جدیدی، محسن تنابنده، سحر گلدوست، احسان گودرزی

در قهرمان با داستانِ یک بدهکار زندانی طرف‌ایم که سکه‌هایی پیدا کرده است و درحالی‌که می‌تواند از پولِ حاصل از فروش آن‌ها برای رهاشدن از زندان استفاده کند، تصمیم دیگری می‌گیرد. تصمیمی که بی‌آن‌که به نظر برسد، عواقبِ متعدد و زیادی در پی دارد که دومینووار پیش می‌آیند و درام را به نقطه‌ی بحرانیِ خود نزدیک می‌کنند.‌ می‌توان گفت ایده‌ی «هر کس برای خود دلایلی دارد» در بطنِ داستان به‌درستی و تمام‌وکمال اجرا شده است. تازه‌ترین ساخته‌ی اصغر فرهادی یکی از کامل‌ترین کارهای او در مقامِ فیلم‌نامه‌نویس است؛ هر چند در کارگردانی چندان پیشرو عمل نمی‌کند و عملن به تکرارِ همان کارهایی می‌پردازد که پیش‌تر از فرهادی دیده بودیم.

او در این فیلم مخاطب را به تعمق بیشتر در مفاهیمِ ازپیش‌تعریف‌شده دعوت می‌کند. مفاهیمی که خیلی وقت‌ها از طرف مدیا ساخته و پرداخته و به مردم تحویل داده می‌شوند. مدیایی که هر روز قدرتمندتر از پیش می‌شود. ساختار فیلم‌نامه در قهرمان به‌شدت قدرتمند است. ساختاری بر مبنای مثلثِ کلاسیک. ساختاری که هم در طراحی صحنه‌ها به‌کار گرفته شده است و هم در سیر تحول شخصیتِ اصلی، با بازی درخشان امیر جدیدی.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
5 + 13 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.