از شوالیهای که درون افق محو شد تا صدای گشوده شدن پورتالهایی که امکان نداشت نیرویی توان تاب آوردن دربرابر ارتش بیرونآمده از آنها را داشته باشد؛ سینمای ابرقهرمانی در دههی گذشته لحظات جذاب بسیاری را تقدیم تماشاگرها کرد.
فیلمهای ابرقهرمانی امروزه بهسادگی و گاهی به شکلی تحسینبرانگیز سر از زیرژانرها و حتی ژانرهای سینمایی گوناگون درمیآورند
اگر شخصی در سال ۲۰۱۰ میلادی قصد معرفی فهرست «بهترین فیلمهای ابرقهرمانی دههی گذشته» را داشت، به احتمال زیاد با عدم استقبال و شکست مواجه میشد. چرا که در آن زمان عبارت فیلم ابرقهرمانی هماندازه با امروز شناختهشده برای همگان و معنیدار نبود. البته که هنر هفتم در آن دهه و حتی شاید قبل از آن هم فیلمهای ابرقهرمانی و حتی فیلمهای ابرقهرمانی معرکه داشت، اما آنها همیشه در ژانرها و زیرژانرهایی طبقهبندی میشدند که نمیتوان بین نامهای آنها لغتی مرتبط با قهرمان و ابرقهرمان را یافت. سهگانهی «اسپایدرمن» سم ریمی در آن زمان اثر اقتباسی، فیلم کامیکبوکی یا یک محصول سینمایی اکشن خطاب میشد و تعداد افرادی که مثلا یکی از آن فیلمها را درکنار X-Men درون یک گروه از آثار سینمایی با نام ابرقهرمانی طبقهبندی کند، بسیار پایینتر از انتظار اکثر ما تماشاگرهای رسیده به امروز بود.
اکنون اما فیلم ابرقهرمانی انقدر جایگاه متفاوتی پیدا کرده است که میتواند اکشن، کمدی، احساسی یا حتی ترسناک خطاب شود. ابرقهرمانی دیگر حتی یک زیرژانر سینمایی هم نیست و میتواند به چند ژانر برود و هر زمان که میخواست از عناصر تعریفکنندهی چند زیرژانر بهرهجویی کند. فیلم ابرقهرمانی در دنیای ما به یک سبک داستانسازی در جهان سینما اشاره دارد و هر روز تعریفی سختتر و ناواضحتر از قبل را به رسمیت میشناسد؛ تا جایی که شاید بعد از ساخته شدن بیش از پنجاه فیلم ابرقهرمانی در دههی گذشته بتوان بهسادگی ادعا کرد که اکنون تقریبا همه عبارت «فیلم ابرقهرمانی» را میفهمند و در عین حال هیچکس نمیتواند به شکلی کاملا دقیق و غیر بحثبرانگیز آن را در قالبی که همگان بپذیرند، معنی کند. همین هم سبب میشود که حتی فارغ از برخورداری یا عدم برخورداری از میل به سرگرم شدن با سینمای ابرقهرمانی، تماشای مهمترین محصولات این گروه به هدف شناخت آن برای عدهای ضروری به نظر بیاید.
میدونی با مقالهی رتبهبندینشدهی پیشرو بهترین فیلم های ابرقهرمانی دههی گذشته را از بین فیلمهای اکرانشده در تاریخی بین روز اول سال ۲۰۱۰ و روز آخر سال ۲۰۱۹ میلادی فهرست میکند؛ فیلمهایی متنوع و در عین حال بعضا پرشباهت به یکدیگر که هرکدام به دلایلی مشخص و در حد و اندازهی خود لیاقت تماشا را دارند.
تاریخچه
(Chronicle (2012
نویسنده: مکس لندیز | کارگردان: جاش ترانک
بازیگران: دن دهان، مایکل بی. جردن، الکس راسل و اشلی پلدن
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۸۵
Chronicle که با گذر زمان از تاریخ اکران مدام بیشتر و بیشتر از قبل طرفدار پیدا کرد، راوی قصهی به افتضاح کشیده شدن دنیا با قرار گرفتن قدرتهای بیش از اندازه در دستان انسانهای نادرست است. روی کاغذ سه شخصیت اصلی فیلم ویژگیهای منفی و ترسناک بهخصوصی ندارند و صرفا سه پسر دبیرستانی هستند که بنا به اتفاق، قدرتهای ماورایی پیدا میکنند. فیلم هم در آغاز بیش از آن که نشاندهندهی ماجرایی جدی باشد، در فرم بصری مستندمانند خود حماقتهای خندهآور آنها و استفادههای غلطشان از قدرتها را به تصویر میکشد.
اما همانگونه که مخاطب هم آرامآرام شروع به لمس احساس ناآرامی در طول اثر میکند، قدرتها کنترل صاحبان خود را به دست میآورند و همین از داستانی که سرخوش به نظر میرسید، یک کابوس برای کاراکترها بیرون میآورد. فیلم Chronicle البته در عین آن که شاید تنها فیلم در نوع خود درون فهرست پیشرو باشد، تنها فیلم حاضر در این مقاله نیست که از نقشآفرینی مایکل بی. جردن بهرهی درستی برده است.
انتقامجویان
(The Avengers (2012
نویسنده و کارگردان: جاس ویدون
بازیگران: رابرت داونی جونیور، کریس ایوانز، کریس همسورث، ساموئل ال. جکسون و اسکارلت جوهانسون
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۲
فیلم The Avengers شاید اکنون اصلا جایی در رتبههای بالای فهرست شلوغترین فیلمهای ابرقهرمانی نداشته باشد، ولی اکران آن در سال ۲۰۱۲ میلادی حکم اتفاق عظیمی را پیدا کرد که هیچکس نمیتوانست از آن اطلاع پیدا نکند. جاس ویدون پس از سالها کسب موفقیتهای گسترده در تلویزیون با این فیلم مارول در سینما هم به موفقیت قابلتوجه رسید و سنگ بنایی را گذاشت که نتیجهی آن ممکن شدن تصور فیلمی چون «انتقامجویان: پایان بازی» بود. در آن زمان تعدادی از تحلیلگرها باور داشتند که فیلمی تا این اندازه شلوغ فرصت تمرکز روی یک ابرقهرمان به شکل جذاب را از سازندگان میگیرد و همین The Avengers را تبدیل به محصولی میکند که تماشاگرهای زیادی به استقبال آن نمیروند.
ماجرا اما به این شکل پیش نرفت و اثر مورد بحث دنیای سینمایی مارول را که تا پیش از اکران این فیلم هم موفقیتهایی داشت، رسما بهعنوان یک الگوی جدید و رقیبی بزرگ برای بلاکباسترهای دیگر به دنیا معرفی ساخت. The Avengers توانست داستانی دربارهی تهاجم بیگانگان به کرهی زمین را تبدیل به قصهای هیجانآور راجع به جنگ دو دانشمند، یک محصول آزمایشهای ارتش، یک تیرانداز کاربلد، یک جاسوس آموزشدیدهی روس و یک خدای رعد و برق (!) با لوکی کند و همین درکنار برخورداری فیلم از تعدادی از سکانسهای اکشن تماشایی و لحظات کمدی کارآمد سبب شد خیلیها MCU را برای نخستین بار همانگونه که واقعا بود، بشناسند؛ یک تهدید پرطرفدار.
دِرِد
(Dredd (2012
نویسنده: الکس گارلند | کارگردان: پیت تراویس (در حقیقت الکس گارلند)
بازیگران: کارل اربن، اولیویا ترلبی، وود هریس و لینا هیدی
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۶۰ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۷۹
یک شهر آیندهنگرانه و سیاه، گزارشی از یک جنایت خطرناک، قاضی و جلادی به اسم درد، همکار کنترلناپذیر او، نسخهی آیندهنگرانهی سرسی لنیستر با بازی شخص لینا هیدی و صدالبته ساختمانی که با طی کردن طبقه به طبقهی آن میشود سطوح عمیقتری از جهنم را دید. الکس گارلند برای اکثر افراد با سریال Devs و دو فیلم خاص استرسآور «نابودی» (Annihilation) و «اکس ماکینا» (Ex Machina) شناخته میشود. اما با گذر زمان همه فهمیدند که Dredd نخستین اثر بلند خلقشده توسط او بود و از تواناییهای وی در بخشهای گوناگون بهره برد. قاضی درد در مقام کاراکتری بهخصوص با این فیلم آنقدر طی گذر زمان محبوب شد که اکنون احتمالا اگر دنبالهای بر فیلم مورد بحث ساخته شود، احتمالا به مراتب بیشتر از خود آن فروش میکند. «تاریخچه» که بالاتر دربارهی آن خواندید، بدون شک جزو فیلمهای متفاوت این فهرست است ولی حتی آن هم در مقابل یک اثر سینمایی کالت به اسم Dredd که جامعهای نیازمندِ یک مجریِ همهکارهی قانون را به تصویر میکشید، آشنا و کاملا عادی به نظر میرسد!
شوالیه تاریکی برمیخیزد
(The Dark Knight Rises (2012
نویسندگان: جاناتان نولان و کریستوفر نولان | کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: کریستین بیل، مایکل کین، گری الدمن، ان هتوی، تام هاردی، ماریون کوتیار و جوزف گوردون لویت
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۸۷
نویسنده و کارگردان سهگانهی «شوالیه تاریکی» در زمان ساخت هرکدام از قسمتهای اول و دوم آن به هیچ عنوان نمیدانست که آیا فیلم بعدی هم در کار خواهد بود یا خیر. اما فارغ از چالشبرانگیزی ذاتی پذیرش چنین پروژهای، سهگانهی ماندگار مورد بحث برای ساخت قسمت پایانی خود باید با مرگ غمانگیز هیث لجر هم دستوپنجه نرم میکرد؛ بازیگری که حتی قرار بود در فیلم Inception نیز حضور داشته باشد و شکی در این نیست که اگر او از دست نمیرفت، The Dark Knight Rises جوکر را به اجبار فراموش نمیکرد. بااینحال هیچکدام از موانع باعث نشدند که فیلم مورد بحث از رسیدن به اهداف مد نظر خویش باز بماند. The Dark Knight Rises با یک افتتاحیهی نفسگیر و به اوج رساندن کاراکتری نه چندان در اوج درون کامیکها توانست قصهی صعود، سقوط و رستاخیز یک قهرمان واقعی را کامل کند و تعداد قابل توجهی از شخصیتها را به سطحی بالاتر از قبل برساند؛ با استفادهی صحیح از همان فرم فیلمنامهی چهارپردهای که شخص سازنده همیشه در بهرهجویی از آن تبحر داشته است. این فیلم البته از یکی از بهترین اجراهای صوتی چند سال اخیر هم در قالب تصویر و صدای ارائهشده از بِین توسط تام هاردی بهره میبرد و تا انتها به چشمانداز سازندهای که همیشه برای باورناپذیرترین موارد توضیحات و جزئیاتآفرینیهای واقعگرایانه داشت، وفادار بود.
کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان
(Captain America: The Winter Soldier (2014
نویسندگان: کریستوفر مارکوس و استیون مکفیلی | کارگردانها: آنتونی روسو و جو روسو
بازیگران: کریس ایوانز، اسکارلت جوهانسون، سباستین استن، آنتونی مکی، کوبی اسمالدرز و فرانک گریلو
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۰
برای طرفداران دنیای سینمایی مارول احتمالا فراموش کردن سکانس مبارزهی استیو راجرز در آن آسانسور تا همیشه فراموشناشدنی خواهد بود. Captain America: The Winter Soldier با آوردن برادران روسو به MCU، خلق برخی از فیزیکیترین و هیجانانگیزترین سکانسهای اکشن جهان سینمایی مورد بحث تا به امروز و روایت داستانی پرشده از نقاط شکبرانگیز توانست چند کاراکتر را برای نخستین بار بهشدت برای درصد قابل توجهی از تماشاگرها مهم کند. طوری که آنها نتوانند طرفدار MCU باشند و هر روز آرزوی دیدن قصهای جدید با محوریت کاپیتان آمریکا، بلک ویدو و باکی را نکشند.
راستی از آنجایی که مارول برخی از مهمترین سکانسهای فاز سومش را به بازگشت به لحظات شکستخورده و بهتر کردن آنها مدیون است، نباید از یاد برد که «سرباز زمستان» نخستین فیلم MCU بود که نشان داد گاهی در این دنیای سینمایی میشود یک دنباله را به مراتب بهتر از قسمت/قسمتهای قبلی آن به دست بینندگان محترم رساند.
افراد ایکس: روزهای گذشته آینده
(X-Men: Days of Future Past (2014
نویسندگان: جین گولدمن، سیمون کینبرگ و متیو وان | کارگردان: برایان سینگر
بازیگران: هیو جکمن، جیمز مکآووی، نیکولاس هولت، مایکل فاسبندر، هلی بری، جنیفر لارنس و الن پیج
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۰
پیش از آن که دنیا برایان سینگر را به خاطر برخی اتهامها در اواخر پروسهی ساخت فیلم Bohemian Rhapsody ظاهرا برای همیشه از سینما بیرون بیاندازد، او فرصت ساخت نقطهی اوج فیلمهای X-Men تا به امروز را داشت. X-Men: Days of Future Past که از بازیهای بسیار خوب بازیگرانی چون پیتر دینکلیج بهره میبرد، فیلمنامهی جذابی بر مبنای سفرهای بین زمانی داشت و در همراه کردن انواعواقسام بینندگان با خود نیز به مشکل نخورد. به بیان بهتر عجیبترین نکته دربارهی «روزهای گذشتهی آینده» جسارت آن در گره خوردن به روایت پیچیده در برخی بخشها نیست. بلکه میزان در دسترس بودن آن برای بینندگان کاملا ناآشنا با این سری است.
درحالیکه بسیاری از طرفدارهای قدیمی سری فیلمهای «افراد ایکس» لذت زیادی از تماشای X-Men: Days of Future Past و رفتن هیو جکمن به گذشته برای تصحیح آینده بردند، تعداد مخاطبانی که با این فیلم برای اولینبار و آخرین بار قدم به این سری فیلمها گذاشتند نیز ابدا اندک نبود. هرچند که پس از X-Men: Days of Future Past این مجموعه چنان با دو فیلم سینمایی X-Men بعدی به افتضاح مطلق کشیده شد که خدا میداند اگر دیزنی فاکس را نمیخرید و X-Men را به دست نمیآورد، چه سرنوشتی در انتظار افراد علاقهمند به مجموعهی مورد بحث بود.
نگهبانان کهکشان
(Guardians of the Galaxy (2014
نویسندگان: جیمز گان و نیکول پرلمن | کارگردان: جیمز گان
بازیگران: کریس پرت، زویی سالدانیا، دیوید باتیستا، وین دیزل، بردلی کوپر، لی پیس، مایکل روکر و کارن گیلان
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۱
برخلاف برایان سینگر که اخراجی قطعی از سینما داشت و ظاهرا دیگر شانسی برای بازگشت به دنیای هنر هفتم ندارد، جیمز گان که تنها به خاطر چند شوخیِ نهچندان پسندیدهشده توسط برخی افراد از MCU بیرون افتاد، با درخواستهای بیپایان طرفداران و برطرف شدن بعضی مشکلات مجددا همانگونه که باید به مجموعهی Guardians of the Galaxy بازگشت تا در آیندهی نزدیک فرصت تکمیل این سهگانه را داشته باشد و در عین حال طرفداران دی سی را هم امیدوار به دیدن یک فیلم The Suicide Squad خوب نگه دارد.
جیمز گان که تا پیش از رسیدن به MCU هم در فیلمهای کمتعداد خود اشارات جالبی به داستانهای عامهپسند ابرقهرمانی میکرد به کمک اکران «نگهبانان کهکشان» انرژی تازهای به دنیای سینمایی مارول داد و با داستان همراهی شخصیتهایی که کمتر کسی حتی آنها را میشناخت، یکی از بهترین فیلمهای MCU را ساخت. پخش Guardians of the Galaxy حکم برداشتن همان قدم مهم در راستای ساخت فیلم عامهپسند در فضای کمدی را داشت که MCU اندکی از آن میترسید. انگار تا قبل از این همهی فیلمهای مارول گاه و بیگاه آرامآرام به سمت کمدی بودن گام برمیداشتند و جیمز گان با Guardians of the Galaxy این مسیر را بدون واهمه و با بیشترین سرعت ممکن پشت سر گذاشت. نقطهی اوج ماجرا هم این است که فیلم مورد بحث همزمان با استفاده از بار کمدی قابلتوجه، یکی از احساسیترین و مفهومدارترین آثار MCU شد و اینگونه موارد زیادی را به دیگر سازندگان یاد داد.
شش قهرمان بزرگ
(Big Hero 6 (2014
نویسندگان: رابرت ال بِیرد، دن گرسون و جردن رابرتز | کارگردانها: دان هال و کریس ویلیامز
بازیگران: اسکات ادسیت، رایان پاتر، دنیل هنی، تی جی میلر، جمی چانگ و دیمون وینس جونیور
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۸۹
انیمیشن Big Hero 6 اثر خالی از نقص و ایرادی نبود اما در روایت یک داستان آیندهنگرانه در دنیایی باورپذیر برای بسیاری از افراد موفق شد. همچنین درحالیکه اکثر فیلمهای ابرقهرمانی از برای ابرقهرمانی بودن ابرقهرمانی هستند، استودیوی انیمیشنسازی والت دیزنی با Big Hero 6 توانست قصهای استعاری و کاملا آشنا راجع به نوجوانی سختیکشیده را در قالب یکی از همین داستانها روایت کند. قصهای که شاید گاهی لحنش را از یاد میبرد، بعضا بیش از اندازه رو بازی میکرد و طی تعدادی از لحظات هم لیاقت دریافت صفات منفی را داشت، اما درنهایت کار خود را مخصوصا برای مخاطب کودک، بسیار درست انجام میداد.
زیباترین عنصر سازندهی این فیلم هم ربات سفیدرنگ مهربان عظیمی بود که به خاطر چالشهای قرارگرفته دربرابر پروتاگونیستها باید تبدیل به یک مبارز شکستناپذیر میشد و همین بارها طنزهای موقعیتی جالبی را میساخت که هم بینندگان را دائما به یاد فیلمهای ابرقهرمانی دیگر میانداختند و هم در برخی لحظات، جدا خندهآور بودند.
ددپول
(Deadpool (2016
نویسندگان: رت ریس و پال ورنیک | کارگردان: تیم میلر
بازیگران: رایان رینولدز، مورنا باکارین، اد اسکرین، جینا کارانو و تی جی میلر
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۸۵
هنگام توصیف فیلم «ددپول» و توضیح چرایی رسیدن «ددپول» به انواعواقسام موفقیتها که منجر به باز شدن راه درجهی سنی R به دنیای فیلمهای ابرقهرمانی گوناگون شد، میتوان به سراغ جزئیات بسیار زیادی رفت و همهچیز را به بددهنی، سکانسهای بزرگسالانه، خشونت عریان، شکستن دیوار چهارم به اشکال جذاب یا حتی بودجهی کم فیلم نسبت داد. ولی در حقیقت Deadpool به این دلیل با تمام کمبودهای خود به یک فیلم پراهمیت و بسیار خوب تبدیل شد که حرفی تازه برای گفتن درون گروهی ظاهرا به تکرارافتاده از محصولات سینمایی داشت. این نکته هم از نقطه به نقطهی آن به شکلی جذاب بیرون میزد.
فیلم تیم میلر بهجای تبدیل شدن به محصولی که صرفا ادای فیلمهای بزرگسالانه را درمیآورد، واقعا از تکتک قابلیتهای در دسترس قرارگرفته با پذیرش درجهی سنی R استفادهی صحیحی داشت و با یک کارگردانی درست و ایجاد ریتمی خوشایند، مخاطب را دائما درون دنیا و لحظاتش نگه میداشت. همچنین «ددپول» در حالی اکران شد که کسی از این فیلم انتظار تبدیل شدن به اثری خارقالعاده را نمیکشید و در جهانِ معمولا پرانتظار امروز، این یکی از مهمترین مواردی است که میتوانید با تکیه بر آن به موفقیتهای عظیمی برسید!
کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی
(Captain America: Civil War (2016
نویسندگان: کریستوفر مارکوس و استیون مکفیلی | کارگردانها: آنتونی روسو و جو روسو
بازیگران: کریس ایوانز، رابرت داونی جونیور، اسکارلت جوهانسون، سباستین استن و آنتونی مکی
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۱
این فیلمی است که با آن ارزش داشتن یک دنیای سینمایی را به همه نشان میدهید. «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» به مراتب بیشتر از Avengersها آوردههای یک دنیای سینمایی را به رخ همهی استودیوهای هالیوودی کشید و برخی از سران آنها را یا وسوسه کرد یا بیش از اندازه ترساند. چرا که درحالیکه طراحی یک آنتاگونیست قوی درون یک فیلم و انداختن چند ابرقهرمان قدرتمند به جان او بدون پرداخت درست به آن ابرقهرمانها هم اصلا کار ساده و احتمالا جالبی نیست، غیرممکن است که بدون معرفی این افراد طی چند فیلم بتوانید آنها را مقابل یکدیگر قرار بدهید. نبرد استیو راجرز و همراهانش در مقابل گروهی به فرماندهی تونی استارک از این جهت توجهات زیادی را به خود جلب کرد که اکثر مردم تکتک جنگاورهای حاضر در دو طرف را میشناختند و نسبت به آنها از قبل احساساتی داشتند.
نقطهی قوتی که فیلم را با داستانگویی اشکالدارش به موفقیت اصلی رساند اما کارگردانی روسوها بود که به تکتک این شخصیتها اجازهی نفس کشیدن به اندازهی کافی در مقابل دوربین را داد. تازه نباید فراموش کنیم که این فیلم فارغ از دربرداشتن آن سکانس جذاب نبرد انتقامجویان در فرودگاه، شانس معرفی نسخههای MCU چند شخصیت معروف و محبوب برای اولینبار را هم داشت و همین آن را برای طرفداران مارول به رتبهی خاصی رساند.
فیلم لگو بتمن
(The Lego Batman Movie (2017
نویسندگان: سث گراهام-اسمیت، اریک سامرز، جرد استرن و کریس مککنا | کارگردان: کریس مککی
بازیگران: ویل آرنت، زک گالیفیاناکیس، مایکل سرا، رزاریو داوسون، رالف فاینز و ماریا کری
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۵ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۰
انیمیشن The Lego Batman Movie را شاید بشود برای تعدادی از بینندگان بهترین فیلم کمدی حاضر در این فهرست از برخی جهات خطاب کرد. فیلمی که نشان میدهد وقتی با برنامهریزی درست و داشتن یک چشمانداز مشخص به سراغ استفاده از چندین و چند کاراکتر بروید و به اندازهی کافی روی یکی از آنها تمرکز کنید، نتیجه میتواند بیش از حد انتظارِ بسیاری از افراد تماشایی از آب دربیاید.
«فیلم لگو بتمن» نسخهای خودخواه، افسرده و به طرز عجیبی باورپذیر از بروس وین را نمایش میدهد که حتی در خانه هم ماسک مرد خفاشی را روی صورت خویش نگه میدارد! او شبها با آلفرد دعوا میکند، در مقابل عکس مادر و پدرش میگرید و ثروتمندانه مشغول مزهمزه کردن خرچنگ مهیاشده توسط آلفرد میشود. همهی اینها را با جنس تصویرسازیهای لگویی فیلم ترکیب کنید تا به اثری برسید که هم در فیلمنامه و هم در کارگردانی، طنز را قدرتمندانه تحویل مخاطب میدهد و در عین مناسب بودن برای افراد حاضر در انواعواقسام گروههای سنی، اکثر افراد آشنا با دنیای کامیکها را بهشدت سرگرم و حتی درگیر میکند.
لوگان
(Logan (2017
نویسندگان: اسکات فرانک، جیمز منگولد و مایکل گرین | کارگردان: جیمز منگولد
بازیگران: هیو جکمن، پاتریک استوارت، بوید هالبروک، استیون مرچنت، ریچارد ای گرانت و دافنه کین
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۳
جیمز منگولد که در خارج از دنیای ابرقهرمانی هم فیلمهای لایق توجهی همچون «فورد دربرابر فراری» (Ford v Ferrari) و «سربهراه باش» (Walk the Line) داشته است و احتمالا خواهد داشت، با «لوگان» فیلم شخصیتمحور معرکهای ساخت که بهترین پایانبندی ممکن را تحویل ولورینِ هیو جکمن و حتی پروفسور ایکسِ پاتریک استوارت داد. همچنین جهان به خاطر این فیلم جادهای تماشایی فرصت آشنایی با لارا/X-23 و احتمالا حتی مهمتر از او بازیگری بااستعداد به اسم دافنه کین را یافت. «لوگان» نمایش عریانی از تمام احساسات سرکوبشدهی یک ابرقهرمان طی چندین و چند قصهی ابرقهرمانی بود؛ یک فیلم معتقد به واقعگرایی که از واقعی بودن دردهای قصههای دروغین قبلی میگفت.
اثر شخصیتمحور جیمز منگولد البته ما را به یاد چرایی خواندن کامیکبوکها و تماشای فیلمهای اینگونه نیز انداخت و در عین حال ابایی هم از انتقاد از بسیاری از آنها نداشت. البته که فیلم مورد بحث بدون منابع الهام گوناگون از دنیای بازیهای ویدیویی، کتابهای کامیک و حتی فیلمها و سریالهای دیگر نیست. اما Logan توانست با ترکیب همهی آنها به هویت خود برسد و جایگاه ابدی خویش را پیدا کند؛ با شیمی شگفتانگیز بین دو بازیگر، با رنگبندی زردی که لحظه به لحظه به سمت خونآلودتر شدن میرفت و با سکانسهای اکشنی که بیشتر از هیجان یا حتی بهجای هیجان، تنها درد، درد و درد داشتند.
واندر وومن
(Wonder Woman (2017
نویسنده: آلن هاینبرگ | کارگردان: پتی جنکینز
بازیگران: گل گدوت، کریس پاین، کانی نیلسن، رابین رایت، دنی هوستون، دیوید تیولیس و ایون برمنر
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۳
پتی جنکینز، کارگردان متولد سال ۱۹۷۱ میلادی که سابقهی خوبی در تلویزیون دارد و بیشتر بین منتقدهای سینما به خاطر فیلم Monster، محصول سال ۲۰۰۳ میلادی شناخته میشود، قبل از پذیرش وظیفهی ساخت نخستین فیلم واقعا موفق و نسبتا خوب DCEU یا همان «واندر وومن» قرار بود Thor: The Dark World را کارگردانی کند. همان فیلم مارول که طرفداران MCU همچنان موقع انتخاب بدترین محصول این دنیای سینمایی تا به امروز گزینههایی غیر از آن و Iron Man 3 را به رسمیت نمیشناسند! اما جنکینز که متوجه ضعف فیلمنامهی آن اثر شده بود، پیشنهاد وسوسهانگیز را نپذیرفت و منتظر فرصتی دیگر شد. سپس هم نوبت به خلق نخستین فیلم زنمحور ابرقهرمانی تاریخ دنیاهای سینمایی مارول و دیسی یا Wonder Woman به کارگردانی زنی به اسم پتی جنکینز رسید که بهزودی دنبالهی آن یعنی فیلم Wonder Woman 1984 نیز روی پردههای نقرهای ظاهر خواهد شد.
Wonder Woman کاراکتر زن شگفتانگیز را به مخاطب جهانی معرفی کرد، با شیمی مناسب بین گل گدوت و کریس پاین لحظات طنز خوبی ساخت و در آفرینش اکشنها هم کم نداشت. سکانس به یاد ماندنی آن هم حرکت واندر وومن در میدان جنگ و پس زده شدن تک به تک گلولهها توسط او بود؛ سکانسی که یاد کردن از آن بهعنوان اولین ناجی DCEU و باعثوبانی نابود نشدن ابدی این دنیای سینمایی پیش از فرا رسیدن سال ۲۰۱۸، پربیراه نخواهد بود.
ثور: راگناروک
(Thor: Ragnarok (2017
نویسندگان: اریک پیرسون، کریگ کایل و کریستوفر یاست | کارگردان: تایکا وایتیتی
بازیگران: کریس همسورث، تام هیدلستون، کیت بلانشت، ادریس البا، جف گلدبلوم، تسا تامپسون و آنتونی هاپکینز
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۳
در دههی گذشته پنج نفر قدرت دنیای سینمایی مارول را از برخی جهات با یک انرژی تازه افزایش دادند؛ جیمز گان، برادران روسو، تایکا وایتیتی و و کارگردان فیلم بعدی حاضر در فهرست پیشرو. اگر به یاد داشته باشید اندکی قبل گفته شد که «سرباز زمستان» به MCU آموخت که میشود در دنبالهها به مراتب بهتر از فیلمهای پیشین بود. اما این نکته با خلق فیلم Thor: Ragnarok به اوج تاثیرگذاری روی مارول رسید. کاراکتر ثور با بازی کریس همسورث همواره طرفداران متعددی داشت. بااینحال بعد از اکران فیلم Thor، محصول سال ۲۰۱۱ و فیلم Thor: The Dark World، محصول سال ۲۰۱۳ کمتر کسی میخواست یک فیلم Thor دیگر را ببیند. پس هروقت که خواستید متوجه چرایی قابلتوجه بودن کار انجام دادهشده توسط وایتیتی شوید، به این بیاندیشید که بعد از اکران Thor: Ragnarok شاهد التماس دائمی طرفداران برای اکران دنبالهی آن یا همان Thor: Love and Thunder هستیم.
هرچند نباید فراموش کرد که Thor: Ragnarok علاوهبر وایتیتی، نیروهای جدید به اسامی کیت بلانشت، تسا تامپسون و یکی از جذابترین تصاویر دیدهشده از هالک تا به امروز را هم در تیم سازنده داشت.
پلنگ سیاه
(Black Panther (2018
نویسندگان: جو رابرت کول و رایان کوگلر | کارگردان: رایان کوگلر
بازیگران: چادویک بوزمن، مایکل بی. جردن، لوپیتا نیونگو، دانای گوریرا، مارتین فریمن و دنیل کالویا
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۸۸ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۷
کمتر کسی میتواند ادعا کند که نقدهای بسیار مثبت و نامزدیهای Black Panther هیچگونه ارتباطی با صحبتهای سیاسیِ خواه یا ناخواه قرارگرفته درکنار این فیلم نداشتند. بااینحال اثر رایان کوگلر کاملا محدود به همراهی با آن جریانها و تبدیل شدن به یک اتفاق باکسآفیسیِ تاریخی برای رنگینپوستها هم نبود. چون هم آنتاگونیستی قابل قبول برای درصد قابل توجهی از بینندگان داشت، هم از آلبوم موسیقی متن ریشهدار و بسیار خوبی بهره میبرد که توسط لودویگ گورانسون نواخته شد، هم در طراحی صحنه، لباس و گریمها کم نگذاشت و هم تلاشی برای فرار از ماهیت خود و سنتهای خاصی که به تصویر میکشید، نداشت. Black Panther از این جهت خون تازهای به رگهای MCU فرستاد که مخاطبان تازهای را با آن همراه کرد. ناگهان عدهای از آدمها که کوچکترین اهمیتی به دنیای سینمایی مورد بحث نمیدادند، به خود آمدند و پس از گوش سپردن به قصهی تیچالا و کیلمانگر به صف دنبالکنندگان MCU پیوستند.
شگفتانگیزان ۲
(Incredibles 2 (2018
نویسنده و کارگردان: بِرَد بِرد
بازیگران: کریگ تی. نلسن، هالی هانتر و ساموئل ال. جکسون
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۴
اکثر افرادی که در کودکی یا نوجوانی عاشق فیلم The Incredibles، محصول سال ۲۰۰۴ میلادی شدند پس از چند سال رویاپردازی، راضی شدن به آثار کوتاه و دنبال کردن برخی ارجاعات به جهان «شگفتانگیزان» دیگر خواب دیدن دربارهی قسمت دوم آن را کنار گذاشتند. اما Incredibles 2 بالاخره توسط همان خالق قسمت اول آفریده شد و فیلم معرکهای هم از آب درآمد. این انیمیشن هم مخاطب جدید را با خود همراه میکرد و هم دنبالهای لایق برای اثر اصلی بود. در همین حین داستان آن هم مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و شامل حرفهای تازهای شد. در اکثر موارد دنبالههایی که ساخت آنها تا این اندازه به تعویق میافتد، محصولاتی در حد انتظارات طرفداران از آب درنمیآیند. ولی همانگونه که در نقد میدونی از فیلم شگفت انگیزان 2 فهمیدید، وقتی نویسنده و کارگردان برد برد و استودیوی سازنده پیکسار باشد، همیشه میتوان انتظار مواجهه با نتایجی را کشید که لیاقت دریافت صفت عالی را دارند.
آکوامن
(Aquaman (2018
نویسندگان: ویل بیل و دیوید لزلی جانسون | کارگردان: جیمز وان
بازیگران: جیسون موموآ، ویلم دفو، پاتریک ویلسون، یحیی عبدالمتین دوم و نیکول کیدمن
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۵۵ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۶۶
دومین فیلم ابرقهرمانی نسبتا خوب DCEU و دومین فیلم این دنیای سینمایی که از یک کارگردانی استاندارد و صحیح بهره میبرد. «آکوامن» که سعی بر روایت قصهای دربارهی گرفتن حق و نه به دست آوردن ساده و ذاتی آن داشت، با سکانسپلانهای شلوغ و مصنوعی به خوبی مخاطب را پای اکشنهای خویش نگه میداشت. همچنین بازی بازیگر اصلی اثر هم به جیمز وان کمک کرد تا همان حسوحال مد نظر خویش را درون فیلم پیاده کند و همزمان با رنج بردن از برخی سکانسهای لایق حذف، اثری را بسازد که حدقل بیهدف نیست و خوب یا بد به سمتوسوی مشخصی میرود.
«آکوامن» البته برخلاف حدس عدهای از علاقهمندان لوکیشنهای پرجزئیات متعددی نیز داشت و به کمک آنها هم از خسته شدن بیننده جلوگیری میکرد. مهمترین نکتهی دربارهی آن اما شاید همین بود که در عین عالی نبودن فیلم، ساختهی جیمز وان توانست انقدر بینندگان را به کاراکتر اصلی خود علاقهمند سازد که آنها ابایی از انتظار کشیدن برای دنبالهی این محصول سینمایی نداشته باشند.
مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی
(Spider-Man: Into the Spider-Verse (2018
نویسندگان: فیل لرد و رودنی روثمن | کارگردانها: باب پرسیچتی، پیتر رمزی و رودنی روثمن
بازیگران: شمیک مور، لیو شرایبر، ماهرشالا علی، برایان تایری هنری، جیک جانسون، هیلی استاینفلد، نیکولاس کیج و کریس پاین
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۷
تعداد بسیار بسیار زیادی از مخاطبان سینما و انواعواقسام مدیومهای داستانگوی دیگر تقریبا همیشه فارغ از اینکه یک محصول ابرقهرمانی مهم را دوست داشته باشند یا از آن متنفر شوند، یک بار به تجربهی لحظاتش میپردازند؛ کتابهای کامیک را ورق میزنند، فیلمهای ابرقهرمانی را میبینند و شاید در طول یک سریال هم با چنین ماجراهایی بهصورت بلندمدت همراه شوند. ولی با اینکه لمس همهی این تجربهها از دنیای خارج از فضای ذهنی بینندگان و از نگاه غریبهها صرفا سرگرمیمحور به نظر میرسد، دلایل بسیار عمیقتری در وجود میل به تولید و دنبال کردن داستانهای ابرقهرمانمحور وجود دارند.
Spider-Man: Into the Spider-Verse هم فارغ از تمام زیباییهای بصری خاصی که مخاطب را به یاد احساس شیرین مواجهه با کامیکها میاندازند و دیالوگنویسیهایی که غالبا جواب دادهاند، به این دلیل در عین رنج بردن از مواردی همچون چند لحظهی کلیدی کلیشهای پراهمیت و موفق شد که پاسخ زیبایی به پرسش چرایی دیده شدن فیلمهایی مانند خود توسط بینندگانی همچون ما میدهد؛ داستانهای ابرقهرمانی در اوج غیرواقعگرایی میتوانند حقایق را زیر خروارها فانتزی زیبا پنهان کنند و اینگونه به مخاطب فرصت کنار زدن ظواهر و رسیدنِ مفیدتر به آرامش را ببخشند. در دنیای این انیمیشن انسانها میتوانند از قصهها بیاموزند و جلو بروند و همین آرامآرام خالق استعارهی شیرین و باظرافتی میشود؛ راجع به آن حجم از تاثیرات مثبتی که یک فیلم/کامیک/بازی/سریال/رمان ابرقهرمانی قوی میتواند روی بعضی انسانها داشته باشد. راجع به اینکه چگونه گاهی قصههای غیرواقعی در واقعیترین لحظات دست مخاطب را امیدوارانه میفشارند.
انتقامجویان: پایان بازی و انتقامجویان: جنگ ابدیت
(Avengers: Endgame (2019)/Infinity War (2018
نویسندگان: کریستوفر مارکوس و استیون مکفیلی | کارگردانها: برادران روسو
بازیگران: رابرت داونی جونیور، کریس همسورث، مارک رافلو، کریس ایوانز، اسکارلت جوهانسون و بندیکت کامبربچ
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۴
تانوس تبدیل به یکی از معروفترین ضدقهرمانهای دنیا شد، فرهنگ عام یک تعریف خیالی پیچیدهی دیگر را نیز دربارهی سفر در زمان پذیرفت، سفر حماسی یک کاراکتر و شاید یک بازیگر در یک دنیای سینمایی به شکلی ۳۰۰۰گونه خاتمه یافت و کوین فایگی، در اوج سکانس فراموشناشدنی باز شدن پورتالها را به دست ما رساند. Avengers: Infinity War و Avengers: Endgame همانقدر که فیلمهای متفاوت و مستقلی محسوب میشوند، در انجام کار بزرگ مد نظر سازندگانشان دست در دست یکدیگر جلو رفتند. به همین خاطر کنار هم گذاشتن دو بخش تاریخسازترین پروژهی اجراشده توسط برادران روسو در MCU کار ناصحیحی به حساب میآید. دربارهی آنها هم باتوجهبه بارها و بارها گفته شدن تمام صحبتها میشود صرفا نوشت که برای افراد علاقهمند به سینمای عامهپسند ابرقهرمانی که از این فیلمهای سرگرمکننده لذت میبرند، «جنگ ابدیت» و «پایان بازی» روی قله ایستادهاند؛ دقیقا در همان نقطهای که برای رسیدن به آن جنگیدند.
اسپایدرمن: دور از خانه
(Spider-Man: Far from Home (2019
نویسندگان: کریس مککنا و اریک سامرز | کارگردان: جان واتس
بازیگران: تام هالند، ساموئل ال. جکسون، زندیا، کوبی اسمالدرز، جان فاورو، جیکوب باتالون، جی. بی اسموو، مریسا تومی و جیک جیلنهال
میانگین نمرات فیلم در متاکریتیک: ۶۹ از ۱۰۰ | درصد رضایت منتقدهای جهانی در راتن تومیتوز: ۹۱
آخرین فیلم از سه فاز اول دنیای سینمایی مارول همزمان تبدیل به یک نقطهی امن آرامبخش و اثری شد که بینندگان را برای ادامهی کار حتی هیجانزدهتر از قبل نگه میدارد. اصلا باتوجهبه اینکه فاصلهی بین Spider-Man: Far from Home و Black Widow طولانیترین فاصلهی دیدهشده بین دو فیلم از MCU در چندین و چند سال اخیر است، اثر مورد بحث باید همزمان از پس دستیابی به هر دو ویژگی توصیفشده برمیآمد.
اما در جایگاهی فراتر از نقش فیلم در MCU و مواردی واضح همچون شیمی ساده و دلنشین زندیا و تام هالند که محصول مورد بحث را طی تمامی دقایق و با همهی اشکالات انکارناپذیرش زنده نگه میدارند، «دور از خانه» توانست بالاخره این نسخه از عنکبوتی را تبدیل به یک ابرقهرمان واقعی و یک کاراکتر مستقل کند؛ نه استعداد کشفشده توسط یک کاراکتر محبوب دیگر یا عضوی کوچک از تیمی تشکیلشده از ابرقهرمانهایی به مراتب معرفیشدهتر.