سریال های ساخت انگلیس را میپسندید یا هالیوود؟ این روزها را دوران طلایی تلویزیون میدانند. آدمها در سراسر دنیا فیلم و سریال های گوناگونی را به تماشا مینشینند. همهٔ این سریالها هم لزوما در هالیوود تولید نمیشوند. در این میان، عدهٔ بسیاری طرفدار پروپاقرص سریال های ساخت انگلیس هستند. ویژگی قابلتوجه این سریالها کوتاهبودن فصلها و کیفیت نسبتا بالای آنهاست. رسانه اینترنتی Vice پنجاه سریال از بهترین سریال های ساخت انگلیس را در قرن جاری رتبهبندی کرده است. در این مطلب با حذف مسابقات و سریالهای واقعنما (رئالیتیشو) که ممکن است برای ما ایرانیها جذابیت کمتری داشته باشند، ۲۰ مورد نخست از فهرست بهترین سریال های ساخت انگلیس را به شما معرفی میکنیم.
پیش از اینکه نگاهی به فهرست بهترین سریال های ساخت انگلیس بیندازید و بگویید جای فلان سریال خالی است، خوب است با معیارهای امتیازدهی به بهترین سریال های ساخت انگلیس آشنا شوید. در این رتبهبندی، بهترین سریال های ساخت انگلیس بر اساس عوامل زیر امتیاز گرفتهاند:
- تأثیر فرهنگی؛
- معروفیت؛
- ماندگاری: آیا هنوز هم درباره آن صحبت میشود یا ارزش تماشای دوباره دارد؟
- تأثیرگذاری بر تلویزیون: چقدر در نمایان کردن تلویزیون و ارزش آن تأثیرگذار بوده است؟
- تأثیر اجتماعی؛
- قابلیت تماشای یکسره (بینجواچ)؛
- میراث زبانی: از عبارتهای عامیانه معروف گرفته تا افزودن واژهها به زبان واقعی یا دنیای مجازی؛
- قابلیت ساخت اسپینآف: میزان تأثیرگذاری سریال بر سریالهای دیگر، قابلیت کپیبرداری یا بازسازی نمونههای خارجی؛
- سکوی پرتاب: آیا سریال سکوی پرتابی برای دستاندرکاران بوده است؟
- کیفیت تولید.
این شما و این فهرستی از بهترین سریال های ساخت انگلیس.
۲۰. آدامس، ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ (Chewing Gum)
تا پیش از این سریال، تلویزیون انگلیس شخصیتی مانند «تریسی گوردون» نداشت. «مایکلا کول»، بازیگر و نویسنده سریال، این کمدی پرجنبوجوش را در سال آخر دانشگاه طراحی کرد. سپس آن را در قالب نمایش تکنفره اجرا کرد. بعد از آن «آدامس» راهش را به تلویزیون انگلیس باز کرد و بهلطف نتفلیکس، به توجه جهانی دست پیدا کرد.
شخصیت «گوردن» بین خامی و سادگی یک دختر پاکدامن مسیحی و حرص و ولع برای داشتن رابطه عاطفی، توازنی بینقص برقرار میکند. این نکته و نیز بازی شگفتانگیز «کول» با آن رفتار عجیبوغریبش، بنیان این کمدیـموقعیت برندهٔ بفتا (BAFTA) را تشکیل دادهاند.
۱۹. دختران دِری، ۲۰۱۸ تاکنون (Derry Girls)
نویسنده ایرلندی، «لیزا مکگی»، از دردسرهای روزمرهٔ دختران مدرسهای، کمدی ساخته است! داستان درباره ۴ دخترمدرسهای اهل «دِری» (شهری در شمال ایرلند) و دوستان انگلیسی آنها در لندن است. مسائل رایج دوران نوجوانی در پسزمینهٔ وقایع سالهای دهه ۹۰ میلادی و کلنجارهای کاتولیکها و پروتستانها، نمایش داده میشود.
در سریال با معلمهای ناخوشایند، خانوادههای ناخوشایندتر و دانشآموزان عجیبوغریب سروکار داریم. «دختران دِری» داستانی جهانی را از دریچهای خاص تعریف میکند. سریال از آن دسته کارهاست که وادارتان میکند هنگام تماشا، دکمهٔ ایست را بزنید و برای دیگران توضیح دهید چرا صحنهای که گذشت بهنظرتان خندهدار بود.
بدانید که فصل سوم این سریال پیش روست!
۱۸. در راه وظیفه، ۲۰۱۲ تاکنون (Line of Duty)
«در راه وظیفه» داستان گروهی از پلیسهای انگلستان است که به پروندههای فساد در نیروی پلیس رسیدگی میکنند. در این سریال، هیجانانگیزترین صحنهها کسلکنندهترین هم هستند: ۴ نفر که در اتاق بازجویی نشستهاند و بهسردی، مقررات و حقوق مدنی را برای یکدیگر بازخوانی میکنند، نمایش ظریف این حقیقت است که هرکسی ممکن است در شرایطی، دچار فساد شود!
یکی از امتیازات سریال، «لیندزی دنتون»، افسر فاسد پلیس است که شاید بتوان او را یکی از جذابترین شخصیتهای تلویزیونی انگلستان نامید! او گاهی قدرتمند، گاهی رقتانگیز، ضدقهرمانی است که بااینکه میدانید با تمام وجود دروغ میگوید، هوادارش میشوید!
۱۷. نمایش لیمی، ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ (Limmy’s Show)
در نور ضعیف صحنه، مردی تلفنبهدست به مرد آنسوی خط میگوید: «بعضی موضوعات برنامهٔ امشب روی من تأثیر عجیبی گذاشت!» صدای درون تلفن میگوید: «آها! چه بد، عزیزم. فعلا خداحافظ!»
شبکه با تولید این سریال ریسک قابلتوجهی را به جان خرید؛ ریسکی که نتیجه داد. این کمدی اسکِچ (مجموعهای از کمدیهای کوتاه ۱ تا ۱۰دقیقهای) «برایان لیموند»، نمایش تلاش انسان برای بهتر شدن و رسیدن به معنا در زندگی است.
سریال پرشتاب است و پیوسته میان شیدایی و افسردگی (و همهٔ احساسات پیچیده این میان) در حرکت. درعینحال، تماشای آن همیشه هم آسان نیست. سریال در ارائهٔ انواع کمدی، اندازه نگه داشته است، تاجاییکه میدانید بههرحال «لیمی» پاسخی برایتان خواهد داشت.
۱۶. این انگلستان است، ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ (This Is England)
اقتباسهای تلویزیونی باکیفیت و تماشایی از فیلم های سینمایی زیاد نیستند؛ اما «این انگلستان است» از نسخهٔ سینمایی بهتر نباشد، کمتر نیست! نسخهٔ تلویزیونی همان افسون، واقعگرایی و لحظات هیجانانگیز فیلم سینمایی را دارد. نخستین دنبالهٔ تلویزیونی فیلم، «این انگلستان است: ۱۹۸۶»، ما را به دنیای خردهفرهنگهای دههٔ ۸۰ میلادی با پسران اسکوترسوار پرتاب میکند. ۴ سال پس از وقایع فیلم، شخصیتهای سابقا پرشروشور داستان، اکنون با سرووضع جدید با شغلهای جدیدشان سروکله میزنند.
فراتر از گردهمآوری دستهٔ رفقای قدیمی، این دنبالهٔ تلویزیونی و دنبالههای بعدی (این انگستان است: ۱۹۸۸ و این انگستان است: ۱۹۹۰) در نمایش فرهنگ انگلیسی در یک دورهٔ زمانی خاص، حتی از برترین مستندها هم بهتر عمل کردهاند! سازندگان اشتیاق ویژهای برای نمایش جزئیات فرهنگی داشتهاند؛ بنابراین سبک، وضعیت و دشواریهای تازهبالغان طبقه کارگر در سالهای پایانی دهه ۸۰ و سالهای آغازین دهه ۹۰ بهخوبی نمایش داده میشود.
۱۵. شوگر راش، ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۶ (Sugar Rush)
خیلی پیش از «شفاف» (Transparent) و «نارنجی مد جدید است»، شوگر راش بر مبنای کتابی به همین نام نوشتهٔ «جولی برچیل» ساخته شد. این سریال ۲فصلی، نظر دختران بهظاهر غیرعادی بسیاری را در سراسر انگلستان به خود جلب کرد.
سریال فقط داستان جوانانی با گرایشهای نامعمول نیست، بلکه به مشکلات ناشی از مصرف مواد، مصرف الکل، مسائل پیچیده خانوادگی و بزرگشدن در انگلستان میپردازد. شوگر راش بهنوعی پیشتاز سریالهایی با موضوع مشابه بود.
۱۴. شبهای ققنوس، ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ (Peter Kay’s Phoenix Nights)
احتمالا برایتان پیش آمده که در جواب «اسمت چیه؟» بشنوید: «تربچه!» بعید میدانم این جواب باعث خندهتان شود. خالق «شبهای ققنوس»، «پیتر کِی»، با موضوعات روزمره و بیاهمیت چنان رفتار میکند که انگار شگفتانگیزترین چیزی است که شنیدهاید!
سریال درباره کلوپ ققنوس است: کلوپی مردانه برای کارگران شهر بولتون. سریال در بهترین روزهایش، بهشکلی خندهدار و دلنشین، فرهنگ کلوپهای اجتماعی را به تمسخر میگیرد. خبری هم از اضافهگویی و اغراقهایی نیست که ماجرا را لوس و بینمک کنند.
۱۳. همسران فوتبالیستها، ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ (Footballers’ Wives)
بعضی سریالها محدود به زمان خاصی نیستند، برخی دیگر اما تماموکمال به سنت و فرهنگ رایج دورهای خاص گره میخورند. این سریال در دستهٔ دوم قرار میگیرد و از توجه وسواس گونه و گاهی مشکلساز مردم انگلستان به همسران ورزشکاران معروف، در سالهای آغازین قرن الهام گرفته است. همچنین شاید بتوان آن را سرخوشانهترین سریال این دسته دانست.
در سریال با ماجراهای عجیبی سروکار داریم: داستان زنی که وانمود میکند گروگان گرفته شده، نوزادی که بهجای پدر و مادرش یک سگ از او مراقبت میکند، ماجرای چندین قتل (که در میانه بازی تیمی خیالی رخ میدهد) و کراساُوری (crossover/ تلاقی دو سریال مختلف) با سریال «دختران بد» (Bad Girls). «همسران فوتبالیستها» سریالی نخنما و آگاهانه چرند بود که بهشکلی عجیبوغریب، جنبههای زیبای سریال «تنها مسیر موجود، مسیر اِسِکس است» (TOWIE) را پیشبینی کرده بود. شاید به همین دلیل است که دیگر سریالی مانند آن ساخته نشده است.
۱۲. گَرد میمون، ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ (Monkey Dust)
این سریال انیمیشن طول عمر کوتاه و زمان پخش نامناسبی داشت؛ اما باوجوداین، بریتانیای سرشکسته را چنان هجو کرد که هیچ شو و سریال دیگری در این زمینه به گردش نمیرسد.
روزنامه گاردین در همان دوران، درباره «گرد میمون» چنین گفته است: وضعیتی ناخوشایند که در آن سلبریتیها و سیاستمداران پرادعا مردم را فریب میدهند! «گرد میمون» با شخصیتهای منحرفش، روحیه انگلیسی را نقد و واقعیت کابوسگونهٔ پنهانِ دوران «بلر» (نخستوزیر وقت انگلستان) را آشکار میکند.
انتخاب قالب انیمیشن باعث شد «گرد میمون» با فاصلهگرفتن از واقعیت، بدون اینکه انتقادات زیادی ایجاد کند، بتواند موضوعات حساسی مانند مهاجرت، خودکشی و کودککامی (پدوفیلی) را هجو کند. زمان پخش هم مزیت دیگری برای سریال بود. داستانهای حساسیتبرانگیزی که معولا برای سریالهای دیگر دردساز میشدند، در این سریال سروصدای کمتری به دنبال داشتند.
۱۱. گرین وینگ، ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ (Green Wing)
هرچند وقایع سریال در بیمارستان اتفاق میافتد، ولی داستان ربط چندانی به پزشکی ندارد! «گرین وینگ» بیش از هر چیز درباره روشهای عجیب برقراری ارتباط بین آدمهاست. در طول ۲ فصل سریال، با موضوعاتی ازجمله دزدی آمبولانس، روابط جنسی نامعمول، مثلث عشقی، تستهای بارداری ناسازگار و استفاده از تزریق بوتاکس بهعنوان سلاح سروکار داریم!
«گرین وینگ»، با وجود عجیبوغریب بودنش، همیشه معمولی بوده است. شاید مکان فیلمبرداری، که بیمارستانی واقعی است، به بهترین شکل نماد این وضعیت است. سریال درحقیقت درباره تلاش برای مقابله با هرجومرج زندگی و حفظ احترام است؛ خواه در رویارویی با احساسی که به همکارمان داریم یا کنار آمدن با پزشک رادیولوژی که حرکات عجیبی از او سر میزند! جالب اینکه در سال ۲۰۱۶، بازیگران سریال به اعتصاب پزشکان رزیدنت در مقابله با وزارت بهداشت پیوستند!
۱۰. اسکینز، ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ (Skins)
آگهی پیشنمایش این سریال ملغمهای بود که میتوان آن را «عصارهای از تجربیات سالهای نخست جوانی» در سالهای پایانی دهه ۲۰۰۰ دانست! جوانهایی که دیوانهٔ عینکهای شیشهبزرگ، گروه موسیقی کلاکسونز (Klaxons)، خوشگذرانی و خلاصه کارهای بیخطر هستند. داستان در سالهای پیش از ظهور گوشی آیفون، ممنوعیت کشیدن سیگار در مکانهای عمومی و تشکیل دولت ائتلافی در انگلستان، اما پس از ظهور اینترنت میگذرد: دورانی که با شبکه های اجتماعی میتوانستیم کل شهر را به مهمانی دعوت کنیم!
نمایشی که این سریال از خوشگذرانیها و مهمانیهای جوانانه ارائه کرد، پیش از این دیده نشده بود. بسیاری از تماشاچیان برای نخستین بار مسائل مطرحشده در «اسکینز» را در تلویزیون میدیدند، مانند رویارویی شخصیتها با مسائلی مانند اختلال خوردن، روان پریشی، افسردگی، طلاق و مرگ. «اسکینز» فراتر از کلیشههای یک سریال گروتسک جوانپسندانه، هم هشدار میدهد و هم تحریک میکند؛ البته که گاهی اغراق هم میکند، اما مگر در تلویزیون این چه اشکالی دارد؟!
۹. بلاتکلیفها، ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ (The Inbetweeners)
برای شناخت پسران نوجوان انگلیسی، منبعی بهتر از «بلاتکلیفها» پیدا نمیکنید. در سریال هر چیزی پیدا میکنید: فوران خشم و شرم، ژل مو، جوکهای خودمانی که در سراسر کشور منتشر شدند و… . سریال ۱ سال پس از «اسکینز» به نمایش درآمد. شاید این برداشت ایجاد شود که «بلاتکلیفها» رقیبی برای «اسکینز» بود؛ اما «اسکینز» بلوغ و بزرگسالی را طوریکه دلخواهمان است به نمایش میگذارد، درحالیکه «بلاتکلیفها» بزرگسالی را همانطور که هست، نمایش میدهد: مزخرف!
«بلاتکلیفها» با محوریت ۴ دوست معمولی، لحنی دارد که کمتر کمدی نوجوانانهای از آن برخوردار است. با اینکه نویسندهها سیوچندساله و بازیگرها بیستوچندساله هستند، سریال نمونهای بیمانند از کلاس درس در مدارس انگلستان را به نمایش میگذارد: خرخوانها، آدمهایی که ادای کودنها را درمیآورند، کودنهایی که واقعا کودناند و آدمهایی که کاش اینقدر وامانده نبودند! شخصیتهای داستان چنان واقعیاند که حتی در موقعیتهای حساسیتبرانگیز، ما میدانیم کی به آنها بخندیم و کی با آنها همدردی کنیم.
«بلاتکلیفها» درباره بلوغ است. سریال ارائهای شگفتانگیز از تجربه دانشآموزان سالآخری یا سالسومی است. بیشتر رخدادهای آن کنایههایی درخشان بههمراه دارند و قهرمان رمانتیک داستان از آن آدمهای مشکوکی نیست که با احساستان بازی کند و بعد هم در تصادف اتوبوس بمیرد! قهرمان، آدمی معمولی است با پلیوری زیپدار و آستینهای دراز.
۸. اداره، ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ (The Office)
هیچ سریالی بهتر از «اداره» (نسخه انگلیسی) وضعیت انگلستان را در سالهای آغازین دهه ۲۰۰۰ نشان نمیدهد. شادی و هیجان آغاز هزاره فروکش کرده است و کارمندان ادارهها چشمانتظار آیندهای باثبات و پروندههای بیپایان هستند.
با الهام از مستندهای دارای ناظر پنهان در سالهای پایانی دهه ۹۰، مانند «فرودگاه»، مستندنمای «ریکی جرویز» و «استفان مرچنت» راه را برای زبان جدید در کمدی باز کرد که بهجای خنداندن صرف، بهدنبال تحریک و برانگیختن بود. نتیجه به خلق سریالی کمدی منجر شد که چنان واقعی بهنظر میرسید که بسیاری از بینندگان گمان میکردند شخصیت «دیوید برنت» واقعا مدیر یک شرکت واقعی است! این سریال یک کمدی بینقص است.
۷. کلهگنده، ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ و ۲۰۱۹ (Top Boy)
«کلهگنده» بدون جنجال نبود! ماجرای زنجیرهٔ گروههای خلافکاری، مواد مخدر و پلیس در شهرکی مسکونی در محلهای ساختگی در شرق لندن، در آغاز نگرانی شهروندان درباره چگونگی نمایش زندگی واقعی در شهرکهای مشابه را به دنبال داشت؛ اما نگرانیها بیمورد بود: سریال نگاهی ظریف و بیمانند به زندگی جوانانی دارد که با وجود همهٔ موانع و سختیهای پیشرویشان برای ادامه زندگی تلاش میکنند.
این سریال با ستارگانی همچون «اشلی والترز» و «کین رابینسون» که احتمالا با نام «اشر دی» و «کینو» (دو خواننده و رپر مشهور انگلیسی) آنها را بشناسید، پیوسته روی زندگی بازیگران زوم میکند. اینگونه تماشاچی را با جزئیات زندگی در شهرکهای مسکونی لندن و مسائلی مانند افسردگی، خانوادههای تکوالدی و وسوسهٔ باندهای خلافکار خیابانی آشنا میکند.
۶. شب خوش کوچولو، ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۵ (Nighty Night)
این کمدی سیاه با تشخیص سرطان آغاز میشود! «جیل» (جولیا دیویس) با همسرش، «تری»، در مطب پزشک نشسته است و گریه میکند: «چرا من؟» همسرش درحالیکه او را دلداری میدهد میگوید: «عزیزم، حواست باشه. این منم که سرطان دارم!» این همان تلخیای است که در تمام سریال جریان دارد.
این سریال «دیویس» را از بازیگر کمدی به شخصیتی کالت که لیاقتش را داشت، تبدیل کرد. او در این سریال نقش زنی جامعهستیز و خلوضع را بازی میکند که با رفتارهای وحشتناکش هم شما را آزار میدهد و هم باعث میشود از تماشای سریال لذت ببرید! ایجاد چنین تعادلی کار دشواری است (شاید تنها «دیویس» میتوانست از عهده آن برآید). به همین دلیل «شب خوش کوچولو» یکتا و پرنبوغ است.
۵. مردم هیچ غلطی نمیکنند، ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸ (People Just Do Nothing)
زمانی که به نظر میرسید مستندنماها به تاریخ پیوستهاند، سریالی سرخوش و اثرگذار درباره یک ایستگاه رادیوی غیرقانونیِ درحالسقوط و موسیقی «یوکِی گاراژ» ظاهر شد. این سریال پیش از ورود به تلویزیون بهعنوان سریال اینترنتی پخش میشد. «مردم هیچ…» را میتوان معادل «اداره» (The Office) اما برای جوانترهای متولد دهه ۸۰ و ۹۰ دانست (اگر شخصیت «گریندا» جایگزین «ترنت» شود و به موهایش ژل بزند).
یکی از بزرگترین امتیازات سریال در کنار اینکه خندهدار است، نمایش مشکلات گوناگون شخصیتهای داستان است: از زندگی کردن در ون گرفته تا نوسازی شهرکهای مسکونی. از بخت بد، ادامه سریال ساخته نشد؛ اما طرفدارانش هنوز امیدوارند تصمیم سازندگان تغییر کند.
۴. ولنگار، ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ (Fleabag)
درباره پربحثترین سریال انگلیسی سال ۲۰۱۹ دیگر چه میتوان گفت؟ «فیبی والربریج»، کارگردان، نویسنده و بازیگر نقش اصلی، پیش از این سریال چندان شناختهشده نبود. او با نمایش بیپردهٔ زنی بیقید با روحی ویران، بینندگان را شگفتزده کرد. «والربریج» برای بازیاش در این سریال، برنده بفتا شد؛ اما «ولنگار» فراتر از یک سریال خندهدار است و یکی از برترین تولیدات تلویزیونی در نمایش تأثیرگذار اندوه، تنهایی و اشتیاق است.
فصل نخست با حقیقتی غافلگیرکننده پایان یافت که نگاه نسبتا آشفته و رویکرد «همهچیز به برنده میرسد» به زندگی را در «ولنگار» توضیح میدهد. فصل دوم بود که سریال را به اوج برد و آن را به پدیده تبدیل کرد. اینکه آیا چیزی بین شخصیت «والربریج» و شخصیت «اندرو اسکات» (کشیشی بدون نام) هست یا نیست، خوراک گپهای خودمانی میلیونها نفر بود.
۳. سیاره آبی، ۲۰۰۱ (The Blue Planet)
بهندرت پیش میآید که بهواسطهٔ فیلم یا سریالی، گونه جانوری جدیدی کشف شود. سیاره آبی چنان شگفتانگیز بود که نهتنها سرچشمه دنبالهها و اسپینآفهای دیگر بود بلکه نوعی پلانکتون کشفشده در سال ۲۰۱۸، با الهام از آن نامگذاری شد!
درک این ساده نیست که «سیاره آبی» در نظر بینندگان چقدر پیشگامانه، آرامش بخش و آموزنده بوده است. آدمهای بسیاری، نخستین بار با تماشای «سیاره آبی» با دلفینها و کوسههایی آشنا شدند که میخواستند با هجوم به جمعیت کروی ماهیها دلی از عزا دربیاورند. خیلیهای دیگر در همین برنامه نهنگی را دیدند که برای تغذیه از ریزجانوران بستر دریا، به عمق ۳۰۰ متری اقیانوس میرود. در دوره تغییرات اقلیمی و درحالیکه موجودات گوناگون در معرض انقراضاند، این سریال، با روایت «دیوید آتنبورو»، در این فهرست، یادآور زیبایی (و البته شکنندگی) زمین ماست!
۲. گرفتار، ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ (The Thick of It)
خیلی وقتها سریال از واقعیت جا میماند. عجیب نیست که قویترین شخصیت سریال مسئول روابط عمومی (کسی که باید مطبوعات را آرام کند) است. در سریال میبینیم که اجرای ایدهها در میدان پرتنش اخبارِ پیوسته متغیر، ممکن نیست!
در این سریال، آدمبدها مخالفان سیاسی یا حتی همحزبیهایتان نیستند. شخصیت منفی، خبرنگار پرسروصدایی است که در گوشهای پنهان، شما را نشانه میگیرد و مسخرهتان میکند؛ تنها به این دلیل که باید ستون روزنامهاش را پر کند! «گرفتار» سیاست مدرن را ابداع نکرد اما برای ما زبانی رسا برای توصیف آن به ارمغان آورد. این سریال نگاه ما به سیاست را بهروز کرد.
۱. شهر فرنگ، ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ (Peep Show)
چه کسی فکرش را میکرد داستان زندگی ۲ جوان غمگین در آپارتمانی زهواردررفته، ذائقه کمدی میلیونها نفر را تعریف کند؟
«شهر فرنگ»، در طول ۹ فصل، کاری کرد که خیلی از سریالهای این فهرست نکردند. نگاه اولشخص «شهر فرنگ» هرچند در آغاز کمی لرزان بود، تغییری بنیادی در داستان گویی ایجاد کرد. برخی از بهترین لحظههای سریال ناشی از نگاه اولشخص است. از هیچ سریال دیگری نمیتوانید به اندازه این سریال نقلقول کنید. احتمالا هیچ سریال دیگری را نمیتوانید مانند این سریال یکسره (بینجواچ) تماشا کنید. گروه تولید، نه در سطح اچبیاُ (HBO) اما دقیقا آنچه را لازم بود انجام دادند تا بیننده را به موقعیتهای مختلف پرتاب کنند. «شهر فرنگ» تا امروز ماندگار بوده است، بهویژه که متولدان دهه ۸۰ و ۹۰ (میلادی) عبارتهای مختلفی را، بهعنوان زبان مشترک در قرارهای آشنایی، از این سریال برگرفتهاند.
مهمتر از هر چیز، سریال بهخوبی نشان میدهد که انگلیسیها (مثل خیلیهای دیگر) چگونه گاهی زشت و زننده میشوند. ما راحتتر از هر سریال دیگری با آدمهای ناامید و فریبکار این سریال ارتباط برقرار میکنیم؛ برای همین باید برای «شهر قشنگ» کف بزنیم!
این هم ۲۰ سریال از بهترین سریال های ساخت انگلیس. شاید در فهرستی متفاوت با معیارهایی متفاوت، سریالهای دیگری از جزیره به چشم بخورند. اگر این فهرست را تأیید میکنید، خوب است به ما بگویید. اگر هم این رتبهبندی را نمیپسندید، سریالهای انتخابیتان را معرفی کنید.