ما در دنیای امروز طوری به استرس عادت کردهایم که گویی از وجود آن بیخبریم. استرس از عوامل زمینهساز خشمگین شدن آنی است. خشم، احتمالا واقعیترین احساس انسان است و چگونگی کنترل آن برای همه ما ضروری است. کارمندان باید یاد بگیرند با فشار کاری و مدیران پرتوقع کنار بیایند. مدیران هم باید یاد بگیرند حس خصومتشان را با کارکنان نالایق، کنترل کنند. به طور کلی، انسانها باید بیاموزند که دق دلیهایشان را سر هم خالی نکنند. در این مقاله شما را با انواع خشم و بهترین راه مدیریت آن آشنا میکنیم.
بر خلاف اضطراب و افسردگی، علم پزشکی تا کنون هیچ دارویی برای درمان خشم کشف نکرده است. میان تمام احساسات منفی، خشم ویرانگرترین آنها است، چون میتواند منجر به رفتارهای فیزیکی خشونتآمیز شود. وقتی کسی را به شرکت در کلاس مدیریت خشم دعوت میکنند، نتیجهی کار اغلب ناامیدکننده میشود. گاهی اوقات، بیرون کردن اژدهای خشم از غارش، فقط بر آتش خشم میافزاید. برای مقابله با خشم، باید راههای بهتری وجود داشته باشد.
نخستین گام در بررسی خشم، این است که ببینید خشم شما تا کجا پیش رفته است. خشم درجاتی دارد و حتی کاربردهای عملی هم برای آن وجود دارد، بنابراین نمیتوانیم برای تمام درجات خشم، یک نسخه بپیچیم. مقیاس زیر به شما یک دید تقریبی میدهد تا بتوانید انواع خشمهای قابل کنترل و غیر قابل کنترل را بشناسید.
نشانههای خشم قابل کنترل
- دائم شکایت میکنید و عیبجو هستید.
- از خشم برای ترساندن بقیه استفاده میکنید تا کار خودتان راه بیفتد.
- از خودتان و کمبودهایتان خشمگین هستید.
- خشم خود را با تمام بدیهای موجود در عالم مقایسه میکنید و آنگاه توجیهی برای آن پیدا میکنید.
- از خشم استفاده میکنید تا در موقعیتهای رقابتی، خودتان را بالا بکشید. خشم در اینجا محرک شما است.
نشانههای خشم غیرقابل کنترل
- خشم شما توهینآمیز است و به اطرافیان شما آسیب میرساند.
- مرتبا حین رانندگی از این و آن خشمگین میشوید و دعوا به راه میاندازید.
- خشم بر شما غلبه میکند و جای منطق را میگیرد.
- عادت دارید از خط قرمز عبور کنید و مرتکب خشونت فیزیکی هم بشوید.
- از درون احساس خشم میکنید و نمیدانید چه باید بکنید.
خشم غیرقابل کنترل نوعی از خشم است که جامعه را بر هم میزند و نشاندهندهی درجهای از اختلال روانی است که از حوزهی خوددرمانی و حتی کمک خیرخواهانهی خانواده و دوستان هم خارج است. در این وضعیت تنها مداخلهی حرفهای لازم است و دست به دعا برداشتن برای اینکه شخص بهبود یابد. تنها نکتهی امیدوار کنندهای که وجود دارد این است که بعضی افرادی که دچار خشم عمیق بودهاند توانستهاند از جنبهی خشونتآمیز خشمشان فاصله بگیرند. در هر صورت، شما باید روی خشم قابل کنترل تمرکز کنید که با تلاش خودتان، راه رهایی از آن وجود دارد.
گام نخست این است که بخواهید از شرّ خشم خلاص شوید. این کار برای بسیاری از افراد، به ویژه آقایان، راحت نیست. در بسیاری از خردهفرهنگها، خشمگین بودن مایهی افتخار و نشانهای از مردانگی، سرسختی و حس رقابت و جنگجویی است. با وجود این، تمام این انگیزهها، شکلی از شرطیسازی بیرونی هستند. شما زمانی برای ترک خشم انگیزه پیدا میکنید که از خواب بیدار شوید و ببینید خشم شما چگونه به خودتان و اطرافیانتان آسیب میرساند. فقط کافی است برچسب آدم خشمگین روی شما باشد تا فرصتهای رشد و تعامل مثبت با دیگران از شما گرفته شود، حتی اگر شما را فقط عیبجو و شاکی بدانند. خشمگین بودن همیشه بهایی دارد، پس خوب به اطراف خود نگاه کنید و ببینید چه بهایی برای آن میدهید. بهترین راهِ ارزیابی مسئله این است که از همکاران، دوستان و خانواده بخواهید نظر واقعیشان را دربارهی شما بگویند.
گام دوم این است که از نشان دادن خشم خود دست بردارید. فرد خشمگین آمادهی سرزنش و انتقاد از دیگران است و از آنجا که همیشه چیزی برای انتقاد کردن وجود دارد، چرخ خشم او میچرخد و اینگونه است که قدرت و کنترل خود را به خشم واگذار میکند. اگر مسئولیت خشم را به عنوان یک مسئلهی شخصی بر عهده بگیرید، صرفنظر از هر چیز و هر کسی که دور و برتان است، آن قدرت و کنترل از دست رفته را دوباره به دست خواهید آورد و این میتواند انگیزهی خوبی برای تغییر باشد.
گام سوم این است که با دقت بهانههای خشمگین بودن خود را بررسی کنید و مسئولیت خشم خود را بپذیرید. برای اغلب افراد، دو بهانهی اصلی خشمگین شدن عبارتند از:
۱. «لیاقتشون همین بود!»
۲. «من همینم دیگه! یه آدم عصبانی!»
در بهانهی اول (لیاقت آنها همین بود!)، «آنها» همهی افرادی هستند که شما برای سرکوب کردنشان، به خود حق میدهید. این بهانه بر این اساس است که شما احساس میکنید مهمتر از دیگران هستید، چون به خودتان اجازه میدهید از آنها به خاطر اشتباهاتشان، انتقاد کنید و از دستشان عصبانی شوید. راه فرار از این بهانه این است که تشخیص بدهید شما تنها مسئول زندگی خودتان هستید و نه زندگی دیگران. بهانهی دوم، انکار همهجانبه است. فرد با توسل به این بهانه، درهای تغییر را به روی خود میبندد و ناامید است. راه فرار از این بهانه این است که بگویید: «من خیلی وقته که یه آدم عصبانیام. اگه بخوام قدرت دارم یه آدم دیگه بشم.»
گام چهارم در چرخهی خشم این است که زود به داد خود برسید و خشم خود را در نطفه خفه کنید. به جای این که اجازه دهید خشم کنترل شما را در دست بگیرد و بگذارید کار از کار بگذرد و آن زمان احساس پشیمانی کنید، تاکتیک بهتر این است که فورا محلی را که سبب بیدار شدن اژدهای خشم شما شده است، ترک کنید و جایی بروید که تنها باشید و اژدهای درونتان را آرام کنید. پس از این که آرام شدید، لحظهای به حس خوب مهار خشم و آرام شدن فکر کنید و این عادت را به عنوان یک حالت لذتبخش، در خودتان تقویت کنید. این عادت کمک میکند توهّم این که خشمگین بودن، حس خوبی دارد (یک بهانهی رایج دیگر) را خنثی کنید.
اگر قادر به ترک موقعیت نیستید، احساساتتان را سرکوب نکنید، چون این کار باعث میشود از درون، فشار بیشتری را احساس کنید. به خودتان بگویید: «به محض این که فرصت شد، خشمم را خالی میکنم!» به تاخیر انداختن ابراز خشم واقعا جواب میدهد، چون بخش خشمگین وجود شما اطمینان پیدا میکند که سرکوب یا نادیده گرفته نخواهد شد.
به کمک گامهایی که گفته شد، هر فردی که انگیزهی تغییر داشته باشد، میتواند خشم خود را کنترل کند. به عهده گرفتن مدیریتِ فردیِ خشم، نشان از این دارد که شما مایل به بازیافتن حس قدرت، کنترل و عزت نفس هستید. اینها پاداشهای باارزشی هستند که هیچ خشم خودبینانهای نمیتواند جای آن را بگیرد.
برگرفته از : linkedin.com