در این مطلب نگاهی نزدیکتر به جدیدترین تریلر فصل هفتم سریال Game of Thrones میاندازیم. همراه میدونی باشید.
اگر شبکهی اچ.بی.اُ یک چیز را خوب بلد باشد، راه و روشِ تدوین تریلرهای هیجانانگیز برای «بازی تاج و تخت»، مهمترین سریالش است. همیشه اولین تریلر مهم هر فصل ریتم منظمتری دارد. فقط جایگاه جدید کاراکترها در آغاز فصل جدید را مشخص میکند و اشارههای گذرایی به درگیریهای پیشروی آنها میکند و در نهایت تصاویر مبهمی از صحنههایی کنجکاویبرانگیز هم به آنها اضافه میکند تا طرفدارانی را که یک سال از تحولات وستروس و فراتر از آن دور بودهاند به آرامی به دل ماجرا برگرداند. اولین تریلرِ فصل هفتم «بازی تاج و تخت» شامل تمام این ویژگیها بود. از معرفی دشمنان سرسی لنیستر که از شمال و جنوب و شرق و غرب محاصرهاش کردهاند گرفته تا لمس ساحل درگناستون توسط دنریس تارگرین و دیدن جان اسنو در حال دویدن در جایی در شمال دیوار. دومین تریلر سریال که به تازگی منتشر شده اما ما را به درون عمق حادثه میبرد و نیمنگاهی از آتشبازیهای فصل پیشرو را فاش میکند و مشخص میکند تصاویر مبهمی که در تریلر اول دیده بودیم واقعا دربارهی چه چیزی بودند. از همه مهمتر این است که این تریلر با ملودی آشنای قطعهی «نور هفت» از رامین جوادی آغاز میشود که خود به خود هیجان اتفاقات داخل تریلر را ضربدر ۱۰۰ میکند. بالاخره داریم دربارهی قطعهای حرف میزنیم که آخرینبار که آن را شنیدیم، دهها یا شاید صدها نفر با به پایان رسیدن این قطعه یا توسط شلعههای سبز و سوزان وایدفایر جزغاله شدند یا توسط سنگ و کلوخ پرتاب شده از شدت انفجار له و لورده شدند. پس، این قطعه نه تنها حس شوم و مرگبارِ زیبایی به این تریلر داده، بلکه به عنوان قطعهی معرفِ سرسی لنیستر در قالب ملکهی دیوانه هم شناخته میشود و اینگونه باری دیگر تاکید میکند که ملکهی وستروس حضور بسیار پررنگی در تحولات فصل هفتم خواهد داشت.
بگذارید از دنی شروع کنیم. در این تریلر نماهای متعدد و مختلفی از درگناستون، قلعهی جزیرهای کهن خاندان تارگرینها میبینیم که ظاهرا دنی در آغاز فصل در آنجا حضور دارد و مراحل بعدی نقشهاش را برنامهریزی میکند. اولین چیزی که متوجه میشویم این است که در فصل هفتم باید انتظار درگناستونِ واقعگرایانهتر و غیرفانتزیتری را بکشیم. چرا که درگناستونی که در کتابها توصیف شده خیلی خیلی دیوانهوارتر از بازسازی سریال است. در کتاب با درگناستونی سروکار داریم که نه تنها از ارتفاع بسیار بلندتری بهره میبرد، بلکه از صدها مجسمهی سنگی بزرگِ اژدها و گرگویل تشکیل و تزیین شده است. لازم به ذکر است که درگناستون یک جزیرهی آتشفشانی است و دارای تعداد زیادی غارهای جور واجور است که در جریان این تریلر دنی را در حال گشت و گذار در یکی از آنها میبینیم. غارهایی که سرشار از آبسیدین یا شیشهی اژدها هستند. یکی از اندک موادی که نقطهی ضعف وایتواکرها محسوب میشوند و لمس آنها با بدن این موجودات یخی به متلاشی شدنشان میانجامد. پس احتمالا آبسیدین با توجه به حملهی زودهنگامِ آدرها، حضور پررنگی در این فصل خواهد داشت.
درگناستون برای قرنها در اختیارِ تارگرینها بود. تا اینکه رابرت براتیون شورش کرد و این جزیره را به برادرش استنیس براتیون داد. خب، در نمایی از این تریلر میبینیم که دنی با پرچم گوزن آتشین استنیس که در یکی از تالارهای قلعه آویزان است برخورد میکند. از آنجایی که استنیس دار فانی را وداع گفته است و درگناستون به تارگرینها برگشته است، وقت تغییر دکوراسیون است. پس، دنی پرچمِ خاکگرفته را پایین میکشد و بهطرز استعارهای قلعه را به صاحب اصلیاش که خانوادهی خودش است برمیگرداند. و دوباره مثل تریلر اول او را در حال لمس کردن میز نقاشیشدهی وستروس میبینیم که به معنی استراتژیها و افکاری که برای فتح وستروس در سر دارد است. دیگر نکتهی مهم دنی در این تریلر به نمای نزدیکی از دروگون، بزرگترین بچهی آتشینِ بالدارش مربوط میشود. نمایی که تاکنون بهترین چیزی است که برای به تصویر کشیدن بزرگی این اژدها نسبت به آخرینباری که او را دیدیم به دست آوردهایم. در اینجا میتوانیم دنی را به سختی در بالای تصویر ببینیم. دروگون به حدی بزرگ شده است که آدم به راحتی میتواند دنی را به عنوان یکی از شاخهای پشتش اشتباه بگیرد. اولین چیزی که این صحنه به یاد میآورد، توصیف مارتین از بالریون وحشتناک است. بالریون وحشتناک، اژدهای اگان فاتح بود و به عنوان بزرگترین اژدهای شناخته شده معروف است. اژدهایی که اگان با استفاده از آن ۳۰۰ سال پیش وستروس را به تسخیر و تصاحب بلامنازع خود در آورد و دنی هم در زمینهی سفر از اسوس به درگناستون، در حال دنبال کردن مسیر نیاکانش است. مرحلهی بعدی عملیات دنی، حرکت از درگناستون به سرزمین اصلی وستروس است.
اما در قالب نماهایی در تریلر میبینیم که ظاهرا کشتیهای دنی وسط راه مورد حملهی ناوگان یورون گریجوی قرار میگیرند. معلوم نیست آیا دنی و اژدهایانش در جریان این جنگ دریایی حضور دارند یا نه. اما فکر نمیکنم چندان مهم باشد. چون با توجهی به چهرهی نگران و ترسیدهی تیان و یارا گریجوی، ظاهرا آنها بدجوری توسط عمویشان غافلگیر شدهاند. مخصوصا با توجه به اینکه به نظر میرسد یورون جوامردانه مبارزه نمیکند و با استفاده از توپهای آتشینی که به سمت کشتیهای دنی پرتاب میکند آنها را به آتش میکشد. در جریان نمای بسیار کوتاهی یارا را میبینیم که بهطرز جسورانهای در میان رقص خاکسترهای قرمز به دل نبرد میزند. چون بالاخره داریم دربارهی یارا گریجوی خودمان حرف میزنیم. و تیان هم طبق معمول یکجا خشکش زده و نگران به نقطهای خیره شده است و هیج کاری نمیکند! چون بالاخره داریم دربارهی تیان گریجوی خودمان حرف میزنیم. اصلا هم قصد مسخره کردن او را نداریم. ناسلامتی هرکسی بردهی آدمی مثل رمزی بولتون باشد، نمیتواند به این راحتیها به زندگی قبلیاش برگردد! تیان حق دارد هرچقدر دلش خواست خشکش بزند و نگران به نظر برسد و به کسی هم مربوط نیست!
البته یکی از ویژگیهای مثبت نگران به نظر رسیدن به جای رفتن به دل نبرد این است که شانس زنده ماندن آدمها بیشتر است. به خاطر همین است که در نمای دیگری تیان را میبینیم که ظاهرا صبح فردای نبرد دریایی با قایق به ساحل میرسد و خبری از یارا در این تصویر نیست. آیا این به این معنی است که یارا از جنگ با یورون جان سالم به در نبرده است؟ معلوم نیست. اما با توجه به نماهای بعدی تریلر میدانیم که ظاهرا این نبرد با موفقیت یورون به پایان رسیده است. چون در نماهای دیگری ناوگان ترسناکِ یورون را میبینیم که در حال نزدیک شدن به قدمگاه پادشاه است. لوگوی کراکنِ سیاه گریجویها با چشمی قرمز رنگ در وسط آن که روی بادبانهای کشتیها دیده میشود، یادآور نشانی است که یورون در کتابها برای خودش انتخاب میکند: چشم قرمزی با تاج و دو کلاغ بر بالای آن که ظاهرا فقط چشم قرمزش به سریال منتقل شده است. با توجه به اینکه یورون تا نزدیکی قدمگاه پادشاه آمده است و نشانهای از درگیری و جنگ به چشم نمیخورد، به نظر میرسد نه او قصد جنگ با سرسی را دارد و نه سرسی میخواهد در اوضاع دربوداغان کشور، چنین متحد بادآوردهای را از دست بدهد. بنابراین به نظر میرسد در نماهایی که مردم قدمگاه پادشاه را در حال نگاه کردن به دوربین میبینیم، یورون قدم به شهر گذاشته است و به سوی قلعهی سرخ و دیدار با سرسی میرود. هرچند نمیتوان مطمئن بود. خلاصه همانطور که در بررسی تریلر اول فصل هفتم هم گفتم، سرسی به تنهایی قدرت کافی برای ایستادگی در برابر تمام کسانی را که نمیخواهند سر به تنش نباشد ندارد. تازه چه کس دیگری را میتوانید پیدا کنید که از نظر خوشتیپی و کلهخرابی اینقدر مناسب سرسی باشد؟!
در همین حین سرسی را در محیطی تاریک و زیرزمینی میبینیم. به نظر میرسد احتمالا سرسی در زیرزمینِ قلعهی سرخ حضور دارد. همان جایی که استخوانهای جمجمهی باقیماندهی اژدهایان تارگرین از سالها پیش نگهداری میشود. شاید سرسی به این نتیجه رسیده است که بزرگترین سلاح و نقطهی برتری دنی، اژدهایانش هستند و شاید به دنبال راهی برای متوقف کردن آنهاست. قابلذکر است که اژدهایانِ دنیای مارتین، موجودات نامیرا یا ضدگلولهای نیستند. اژدهایان هم قابل کشته شدن هستند و تاریخ وستروس نشان میدهد که اژدهایان بسیاری توسط تیرهای اسکورپیو و تیرهای معمولی کمان کشته شدهاند. حتی رعیتهای عصبانی هم موفق شدهاند آنها را در صورت گرفتار شدن در یک مکان بسته بکشند. پس اژدهایان دنی از مرگ مصون نیستند. اما جالبتر از کشته شدن اژدهایان، افتادن کنترل آنها دست کسانی به جز دنی است. همیشه این احتمال وجود دارد که کسانی مثل برن، یورون یا حتی شاه شب توانایی به کنترل گرفتن یکی از بمبافکنهای اتمی مادر اژدهایان را داشته باشند. بنابراین اگرچه بچههای دنی غیرقابلتوقف به نظر میرسند، اما از آنجایی که دنی تاکنون بدون مشکل از آنها برای کشورگشاییهایش استفاده کرده است، میتوان انتظار داشت که در این فصل با مشکلات قابلتوجهای در رابطه با آنها روبهرو شود.
اما فعلا نگران دنی و اژدهایانش نباشید. چون در این تریلر نماهایی از نبرد شدیدا خفن و دیوانهواری را میبینیم که دنی سوار بر دروگونِ عظیمجثهاش بر فراز سیلی از دوتراکیها، بدجوری در حال ترکاندن است. آنها در حال حمله به سمت سربازان لنیستری هستند که جیمی و بران هم در بین آنها دیده میشوند. در ادامه با نمای کوتاهی از بعد از این نبرد روبهرو میشویم. حالا جای آن دشت سبز و هوای آفتابی را زمینی شعلهور و دودهایی که آسمان را سیاه کردهاند گرفته است. ظاهرا دنی از قابلیتِ «دراکریس» دروگون نهایت استفاده را کرده است! این صحنه بلافاصله آدم را یاد صدها سال گذشته و یکی از نبردهای اگان تارگرین میاندازد که امروزه به «میدان آتش» معروف است. جایی که تارگرینها از سه اژدها برای جزغاله کردن هزاران نفر از سربازانِ میدان نبرد استفاده کردند. اما چیزی که در این نما اهمیت دارد جیمی لنیستر است که با خشم و جسارتی که خیلی وقت است از او ندیده بودیم در حال تاختن در دل آتش و دود است. او در حال حمله کردن به سمت چه کسی است؟ مطمئنا او آنقدر روانی نیست که بخواهد تنهایی به نبرد با دروگون یا دوتراکیها برود. ولی نباید فراموش کنیم که جیمی در کتابها باور دارد که او تنها نخواهد بود. باور دارد همانطور که او و سرسی با یکدیگر به دنیا آمدهاند، با یکدیگر هم خواهند مُرد که نتیجه به تئوریهای جالبی دربارهی سرنوشتِ این دوقلوهای افسانهای منجر شده که خود یک مقالهی جداگانه میطلبد. خلاصه به نظر میرسد فصل هفتم علاوهبر یک نبرد دریایی، حداقل شامل یک نبرد دیوانهوار دیگر با محوریت دنی و دروگون و دوتراکیها و جیمی و بران هم میشود. احتمالا بران دو-سهتا جوک برای مسخره کردن دوتراکیها هم کنار گذاشته است!
از سوی دیگر در این تریلر نماهای جدیدی از حملهی ارتش آویژههای دنی به قلعهای جدید را میبینیم. همانطور که در بررسی تریلر اول هم گفتم، بسیاری با توجه به نشان شیر لنیسترها روی در و دیوارِ این قلعه فکر میکنند که آنجا کسترلیراک است. قلعهی غولپیکری بر فراز کوهی بلند در غربیترین نقطهی وستروس که تاکنون در سریال هیچوقت به آنجا نرفته بودیم. نقطهی قابلتوجه این نما این است که به نظر میرسد آویژهها دروازههای کسترلیراک را از درون باز میکنند. آنها چگونه بهطور مخفیانه وارد قلعه شدهاند؟ طرفداران فکر میکنند شاید این حرکت بخشی از نقشهی تیریون لنیستر باشد. بالاخره تیریون در کسترلیراک بزرگ شده است. آنجا خانهاش بوده است. تازه در کتاب میخوانیم وقتی تیریون شانزده ساله شد، پدرش او را مسئول تمام فاضلابها و مخزنهای آب کرده بود. بنابراین شاید تیریون راه مخفیای-چیزی برای ورود بیسروصدا و غافلگیر کردن کسترلیراک بلد باشد. بالاخره در جایی از تریلر کرم خاکستری را میبینیم که با سر به افرادش «اوکی» میدهد و در پسزمینهی او میتوانیم شکافی غارمانند را در صخره ببینیم. شکافی که احتمالا به بالای صخره و قلعهی کسترلیراک منتهی میشد. پس کرم خاکستری میتواند بهطرز نینجاواری وارد قلعه شود و درهای قلعه را از درون باز کند. درست همان تاکتیکی که دنی برای تصاحب میرین از آن استفاده کرد. پس ظاهرا دنی با استفاده از اطلاعات ارزشمندِ تیریون خیلی راحت موفق به تصاحبِ قویترین قلعهی لنیسترها میشود و از آنجایی که سرسی همچون پدرش بهطرز دیوانهواری وطنپرست است، احتمالا از شنیدن این خبر خوشحال نخواهد شد و بیش از پیش از دست دنی و تیریون کفری میشود و برای نابودیشان انگیزه پیدا میکند.
در نماهای شمالی تریلر با آریا روبهرو میشویم که احتمالا در حال حرکت به سمت وینترفل است تا بالاخره با خانوادهاش که خیلی وقت است آنها را گم کرده بود دیدار کند: سانسا و جان اسنو. کسانی که آریا را از فصل اول سریال تاکنون ندیدهاند. مخصوصا جان و آریا که بهطور ویژهای خیلی به هم نزدیک بودند. بنابراین انتظار داشته باشید گردهمایی دوباره استارکها بعد از تمام بدبختیهایی که تحمل کردهاند به لحظاتِ شدیدا عاطفی و اشکآوری منجر شوند. بدبختیهای استارکها اما هنوز تمام نشده است. مهمترین خطری که آنها را تهدید میکند نه وایتواکرها، بلکه لیتلفینگر است که دوباره او را در این تریلر در حال مارموزبازیهای همیشگیاش میبینیم و طبق معمول یک جملهی فلسفی/سیاسی گنگ و مبهم هم برایمان دارد: «تو شمال یا جنوب جنگ نکن. به جاش توی تموم جنگهای دنیا بجنگ. همیشه. توی ذهنت». شاید لیتلفینگر در حال فاش کردن راز موفقیت سیاسیاش به استارکها است. اینکه او فقط در جنگی که به او مربوط میشود حضور ندارد، بلکه خودش را در هر جنگ مربوط و نامربوطی دخالت میدهد تا نتیجه را به نفع خود تغییر دهد. هر چه هست میدانیم که مرحلهی بعدی نقشهی بلند و بالای لیتلفینگر این است که سانسا را متقاعد به خیانت کردن به خانوادهی خودش کند. اما به نظر میرسد لیتلفینگر باید دنبال یک «پلن بی» باشد.
چون با توجه به نقلقولِ سانسا در این تریلر به نظر نمیرسد او بتواند به خواستهاش برسد. سانسا میگوید: «وقتی برف میباره و کولاک میشه، گرگِ تنها میمیره، ولی دسته زنده میمونه». بله، ظاهرا روح ند استارک همینطوری میخواهد به الهام بخشیدن به بچههایش ادامه بدهد. چون اگر یادتان باشد این همان جملهای است که ند در اوایل فصل اول به آریا میگوید. جملهای که دربارهی همبستگی و انسجام استارکها در کنار یکدیگر در برابر سختیهای زندگی است. پس شاید لیتلفینگر در برنامهریزیهای هوشمندانهاش فکر اینجایش را نکرده بوده که امکان دارد سانسا نصیحت معروف پدرشان را به یاد داشته باشد. شاید احتمال نداده است که امکان دارد استارکها بعد از تمام سختیهایی که کشیدهاند، به جای اینکه به یکدیگر شک داشته باشند، به یکدیگر نزدیکتر شده باشند. به یکدیگر اعتماد بیشتری داشته باشند. پس صد درصد سانسا به لیتلفینگر جواب منفی خواهد داد. عکسهای پیشنمایش سریال که تمام اعضای باقیماندهی استارکها را کنار هم به تصویر کشیدهاند، آریا را همراه با همان خنجر والریانی نشان میدهند که لیتلفینگر در فصل اول برای خیانت به ند استارک از آن استفاده کرد. بنابراین برخی از طرفداران فکر میکنند که آریا و سانسا، لیتلفینگر را با استفاده از خنجر خودش خواهند کشت تا انتقام تمام مرگها و خرابیهایی را که او بر این خانواده تحمیل کرد از او بگیرند.
در نمای لانگشاتی که از دروازهی دیوار داریم، تنها استارک جداافتادهای را میبینیم که ظاهرا در حال ترک کردن آنسوی دیوار و حرکت به سمت وینترفل است. منظورم برن است که طبق معمول دارد توسط میرا کشیده میشود. اما به نظر میرسد در این فصل بالاخره میرا از شر کشیدن برن خلاص خواهد شد. چرا که در نمای دیگری برن را میبینیم که روی ویلچر نشسته است و ظاهرا در جنگل خدایانِ وینترفل حضور دارد. از آخرینباری که برن را در جنگل خدایان دیدیم خیلی وقت گذشته و خیلی چیزها تغییر کرده است. اما ظاهر جدید برن نشان میدهد که او رسما به یکی از قویترین افراد کل وستروس تبدیل شده است. او اکنون پروفسور ایکس وستروس است و فقط یک کلهی کچل کم دارد تا شباهتش به یکی از قویترین میوتنتهای دنیای افراد ایکس را تکمیل کند. خلاصه قابلیتهای ذهنی برن یکی از مهمترین ویژگیهای فصل هفتم خواهد بود که احتمالا اگر مهمتر از اژدهایان دنی نباشد، کمتر نیست. بالاخره نه تنها برن در حال حاضر تنها کسی است که بهطور قطع از والدین واقعی جان اسنو خبر دارد و همانطور که قبلا هم توضیح دادم احتمالا بحران شخصیتی بعدی جان اسنو، اطلاع پیدا کردن از واقعیت والدینش خواهد بود، بلکه اگر یادتان باشد آخرینباری که برن از نزدیک با شاه شب ملاقات کرد، پادشاه آدرها دست او را لمس کرد، نشانی از خود بر جای گذاشت و از طریق آن توانست از جادوی مخفیگاه کلاغ سهچشم عبور کرده و تمام کاسه و کوزههای آنها را به هم بریزد.
همان موقع گفتیم که احتمالا عبور کردن برن از دیوار این قدرت را به آدرها میدهد تا از جادوی بزرگترین سد راهشان هم بگذرند. پس سوال این است که چرا برن از دیوار عبور میکند؟ آیا نشان ِشاه شب روی دیوار که سازهی جادویی بزرگتری است تاثیری ندارد؟ یا آیا برن از تاثیر آن روی دیوار خبر دارد، اما به دلیل گسترش فعالیتهای وایتواکرها در آنسوی دیوار مجبور به ترک آنجا میشود؟ هرچه هست نکتهی جالب دیگر دربارهی بازگشت برن به وینترفل، رویارویی او با لیتلفینگر خواهد بود. لیتلفینگر دارد سعی میکند تا بین استارکها تفرقه بیاندازد و تنها کسی که میتواند با قاطعیت تمام بلاهایی را که او بر سر این خانواده آورده است فاش کند، برن است. برن با متصل شدن به شبکهی اینترنتِ ویروودها نه تنها میتواند تمام خیانتها و دروغهای لیتلفینگر تا قبل از آغاز سریال را ببیند، بلکه میتواند افکار پلیدی را که لیتلفینگر برای آینده در ذهن دارد هم ببیند. خلاصه بازگشت برن به وینترفل احتمالا کاتالیزور اتفاقات متعددی در فصل هفتم خواهد شد.
اما بدون شک ذوقمرگکنندهترین بخشهای تریلر مربوط به جان اسنو و گشت و گذارهای نامعلومش در آنسوی دیوار میشود. اما چیزی که این نماها را هیجانانگیز میکند فقط خود جان نیست، بلکه تیم خفنی که او دور هم گرد آورده هم است. آخرینباری که بریک دانداریون، سندور کلیگین و دار و دستهی برادران بدون پرچم را دیدیم، آنها تصمیم گرفتند تا به سمت شمال حرکت کنند و حالا میبینیم که ظاهرا آنها به جان اسنو میپیوندند و در جنگ بزرگ او شرکت خواهند کرد. جان اسنو، تورموند، تازی و بریک دانداریون با آن شمشیر شعلهورش که بیتردید جایزهی بهترین نمای این تریلر را با اختلاف زیادی برنده میشود. بله، واقعا عجب تیم زامبیکشی دیوانهواری! چرا اینطور فکر میکنم؟ خب، در این تیم شاهد گردهمایی برخی از بزرگترین جنگجویان وستروس از جبهههای مخالف هستیم. راستش یکی از آرزوهای ما این بوده که جنگجویان وستروس اختلافاتشان را کنار بگذارند و در مقابل هدفی واحد، دوشادوش همدیگر دست به شمشیر ببرند و ظاهرا قرار است در فصل هفتم به این آرزو برسیم. نه تنها سندور و بریک قبلا با هم مبارزه کردهاند، بلکه سندور، بریک را به قتل رساند تا اینکه بریک دوباره احیا شد. بریک از مرگ بازگشته، جان از مرگ بازگشته و تا مدت طولانیای فکر میکردیم که سندور هم کشته شده تا اینکه او هم بهطرز استعارهای به عنوان آدمی تازه احیا شد. یکجورهایی با تیمی از مردگان متحرک طرفیم که میخواهند با مردگان متحرک مبارزه کنند.
در نماهای بعدی قضیه جالبتر هم میشود. تصویری که جان و همراهانش روی صخرهای توسط سیلی از مردگان محاصره شدهاند و تصویری که چندین نفر از دار و دستهی جان اسنو را از بالا در حال حلقه درست کردن در برف و کولاک نشان میدهد، ما را به یاد یکی از مشهورترین افسانههای تاریخ وستروس میاندازد. طرفداران میگویند که این تصاویر کمی شبیه به قصهی «آخرین قهرمان» از کتابهای «نغمه» است. آخرین قهرمان کسی بوده که هزاران سال گذشته، در جریان شب طولانی رهبری ایستادگی علیه وایتواکرها را برعهده میگیرد. در افسانهها آمده است که قهرمان همراه با یک شمشیر، یک اسب، یک سگ و دوازده همراه قدم به درون سرزمینهای متروکه و همیشه زمستان آنسوی دیوار میگذارد و اگر تعداد نفرات تصویر گردهمایی یاران جان اسنو در برف و کولاک را بشماریم به عدد ۱۲ برخورد میکنیم. جان هم لانگکلاو را به عنوان شمشیر دارد و سگش هم میتواند گوست یا سندور کلیگین باشد.
در افسانهی آخرین قهرمان آمده است که همراهان قهرمان در کنار سگ و اسبش کشته میشوند. حتی شمشیرش هم از شدت سرما، منجمد میشود و میشکند. در تصویری که جان اسنو را در حال تاختن با اسبش به تنهایی میبینیم، زنگ خطر به صدا درمیآید. او هنوز اسب و شمشیرش را دارد، اما خبری از گوست و همراهانش نیست. آیا این به این معنی است که تورموند، بریک و سندور کشته شدهاند و او دارد ماموریت را به تنهایی ادامه میدهد؟ در داستان آخرین قهرمان، بعد از تنها شدنِ قهرمان، بوی خون او به مشام وایتواکرها میرسد و او را تعقیب میکنند. اما قبل از اینکه قهرمان گیر واکرها بیافتد، فرزندان جنگل او را نجات میدهند. همان موجودات کوتولهی جنگلی که دور و اطراف کلاغ سهچشم میچرخیدند. اما آخرینباری که فرزندان جنگل را دیدیم، آخرین باقیماندههای نژاد آنها برای نجات جان برن، خودشان را فدا کردند. پس احتمالا جان اسنو به روش جادویی دیگری نجات پیدا میکند. شاید با استفاده از جادوی برن. در نمایی از تریلر با کلاغهایی روبهرو میشویم که در حال پرواز بر فراز ارتش مردگان هستند و چشمهای یکی از آنها سفید است. از قرار معلوم برن وارد جلد پرندهها شده و دارد از آنها برای حمله به مردگان استفاده میکند تا جان اسنو را از دست آنها نجات بدهد. آیا به این معنی است که او برای کمک به همراهان جان اسنو دیر از راه رسیده است؟ زبانتان را گاز بگیرید! تازه کنترل شدن پرندهها توسط برن یادآور جملهای است که کلاغ سهچشم در کتاب «رقص اژدهایان» به برن میگوید. که او هیچوقت راه نمیرود، اما پرواز خواهد کرد. به نظر میرسد برن تنها کسی خواهد بود که با استفاده از قابلیتهایش بدجوری موی دماغ شاه شب خواهد شد.
نهایتا از تمام اینها به این نتیجه میرسیم که اتفاقات زیادی در فصل هفتم انتظارمان را میکشند. از شمال گرفته تا جنوب. از میان یخ و کولاک و برف گرفته تا میان آتشهای سوزان اژدهایان. اما هنوز یک اتفاق دیگر هم مانده است که میتواند به تحقق یکی از موردانتظارترین تئوریهای طرفداران منجر شود. این تریلر شامل نمایی از کاراکتری میشود که اگرچه صورتش نامشخص است، اما بسیاری با توجه به فیزیک بدن و مُدل موهایش به این نتیجه رسیدهاند که او، سندور کلیگین خودمان است. روبهرو شدن با سندور به تنهایی اتفاق عجیب و غریبی نیست، اما محل این نما چرا. اینجا به نظر منطقهای گرمسیری مثل قدمگاه پادشاه میرسد و سرباز لنیستری که در پسزمینه به چشم میخورد این برداشت را محتملتر میکند. درست همان جایی که زامبی مانتین هم حضور دارد. حتما یادتان میآیید که سندور و گرگور کلیگین برادر هستند. جای سوختگی روی صورتِ سندور حاصل کارِ برادرش است و این دو از آن زمان تاکنون از یکدیگر متنفر بودهاند و هر دو در طول سریال با تحولات بزرگی روبهرو شدهاند. سندور به عنوان آدم بااخلاقتر و بهتری احیا شده و گرگور به موجودی مُرده و شنیع تغییر کرده است. یکی از تئوریهای کهنهی طرفداران این است که این دو برادر در یکی از بهیادماندنیترین نبردهای تاریخ وستروس با هم مبارزه خواهند کرد. مبارزهای که به «کلیگینبول» معروف است. اگرچه با تئوری دیوانهای طرفیم که احتمالا اتفاق نخواهد افتاد (مخصوصا با توجه به اینکه به نظر میرسد سندور در این فصل یکراست سر از شمال در خواهد آورد)، اما اگر سازندگان این کار را انجام بدهند، یک دنیا را با رساندن به آرزویشان خوشحال خواهند کرد. روی هم رفته به نظر میرسد این فصل قرار است به آتشبازی عجیب و غریبی تبدیل شود. از دنی در درگناستون و آغاز حملات جدی یورون گرفته تا اژدهایان در دل نبرد، سقوط کسترلیراک، دیدار تمام استارکها در وینترفل، پرواز اجتنابناپذیر برن و زمستانی که بالاخره اینجاست.