بررسی انیمه Digimon Adventure 2020 و حقایق جالب دنیای دیجیمون

بررسی انیمه Digimon Adventure 2020 و حقایق جالب دنیای دیجیمون

Digimon Adventure: Last Evolution Kizuna، آخرین فیلم دیجیمون و محصول سال ۲۰۲۰ اگرچه به خط داستانی سری‌های گذشته این مجموعه وفادار بود، اما حرف‌هایی جدید هم برای گفتن داشت. با مرور این فیلم و تاریخچه دنیای دیجیمون همراه میدونی باشید.

رقابت‌هایی نفس‌گیر همچون جنگ ستارگان در مقابل پیشتازان فضا یا ابرقهرمانان مارول در مقابل ستارگان دی سی، به روشنی نشان دادند که تقریبا محال است بتوان طرفداران آن‌ها را برای درک جذابیت‌های مجموعه دیگر متقاعد کرد. جالب است بدانید برای قشر خاصی از بچه‌های دهه‌ی نود هم، هیچ رقابتی مهم‌تر از زورآزمایی شخصیت‌های دیجیمون و پوکمون وجود نداشت.

این دو مجموعه حال و هوا و حتی اسامی تقریبا مشابهی داشته و هردو به‌عنوان تبلیغی برای بازی‌های ویدیویی پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند. همچنین در هر دو مجموعه با شخصیت‌هایی کم سن و سال سروکار داشتیم که با هیولاهای عجیب و غریب‌شان درحال جنگیدن با شخصیت‌های اهریمنی بودند. بااین‌حال هرکدام از آن‌ها طرفداران خاص خودشان را داشته و دارند که به هیچ وجه از نوستالژی‌های دوران کودکی خود دل نمی‌برند.

شاید این مسئله را بتوان با تماشای تازه‌ترین انیمه دیجیمون یعنی فیلم Digimon Adventure: Last Evolution Kizuna بهتر درک کرد که به شکلی نتیجه‌گیری این ماجراجویی تقریبا بیست ساله است. فیلمی که درعین وفاداری به المان‌های اصلی به ما نشان می‌دهد نه شخصیت‌های این انیمیشن و نه مخاطبان پروپاقرص آن، برای همیشه کودک باقی نمی‌مانند.

درابتدا بد نیست کمی بیشتر با حال و هوای این فیلم و پیام‌های پیدا و پنهان آن آشنا شویم.

صحنه آغازین فیلم درست از همان جایی آغاز می‌شود که همه چیز از آن‌جا شروع شده بود، خیابان‌های توکیو. همان جایی که Parrotmon غول پیکر از دروازه‌های دنیای دیجیتال عبور کرده و پا به دنیای ما می‌گذارد و ویرانی به بار می‌آورد. درحالی که در پس زمینه این خرابی‌ها، قطعه‌ی ارکسترال بورلو از موریس راول شنیده می‌شود.

پس همین ابتدای ماجرا هشداری ضمنی به علاقمندان متعصب این مجموعه داده می‌شود که آشکارا به‌دنبال یادآوری اتفاقات این نوستالژی دهه‌ی نودی هستند. اینکه مراقب باشند، چون شاید تماشای این فیلم اصلا برای آن‌ها مناسب نباشد. این هشدار به واقع جدی است، چراکه تماشای این فیلم برای آن‌ها بی‌شباهت به مرور داستان اسباب بازی ۳ برای علاقمندان این مجموعه نیست. زمانی‌که ناگزیر از تحمل فراق و رو‌به‌رو شدن با واقعیاتی شدند که اصلا تحمل باور کردن‌شان را نداشتند.

بنابراین اگر با شنیدن اولین نت‌های آهنگ «Butter-Fly» اثر آهنگساز فقید کوجی وادا اشک به چشمان‌تان راه پیدا می‌کند، پس از تماشای این فیلم قطعا چند بسته دستمال کاغذی مصرف کرده‌اید.

اگرچه این افتتاحیه شاید به‌صورت مستقیم افتتاحیه فیلم  Digimon: The Movie را انعکاس دهد، اما خیلی زود به مخاطب می‌فهماند اکنون خیلی چیزها تغییر کرده است. حالا دیگر دهه‌ی نود نیست و رشد فناوری‌ها، استراتژی‌هایی جدید می‌طلبد. بنابراین پنج سال بعد از اتفاقات سری فیلم‌های Digimon Tri محصول سال ۲۰۱۵ و ده سال بعد از شروع سریال اصلی، دنیای دیجیمون هم دقیقا همچون مخاطبان خود رشد کرده و به بلوغ رسیده است.ایزی اکنون مدیرعامل یک شرکت فناوری است، جو در دانشکده پزشکی تحصیل می‌کند، می‌می به‌عنوان یک اینفلوئنسر فعالیت کرده و درجستجوی چیزهای بامزه یا به قول خودش «کاوایی» به اقصی نقاط جهان سفر می‌کند و سورا روی کسب‌و‌کار خانوادگیش متمرکز شده است. دیگرانی همچون تای، مت، تی‌کی و ایکاری هم با ایزی همکاری کرده و روی مقابله با هیولاها متمرکز شده‌اند. اما صرف‌نظر از تمام اینها حقیقتی دیگر درحال آشکار شدن است، اینکه عمر بودن آن‌ها با دوستان دیجیتال‌شان رفته رفته به پایان خود نزدیک می‌شود.

این فیلم ضرباهنگی تند و فضایی جذاب دارد. سازندگان سعی کردند صحنه‌هایی با سبک هنری فیلم‌های اصلی را با تکنیک‌های جدید ساخت انیمیشن‌های دیجیتالی ترکیب کرده و برجذابیت داستان بیفزایند. بااین‌حال آن‌ها تلاش کردند ذائقه نسل جدید را هم تأمین کنند و درمجموع داستانی پررمز و راز با لحنی مالیخولیایی‌تر از اکثر فیلم‌های انیمیشنی مدرن ارائه کرده‌اند. امری که باتوجه به این حقیقت که زمان همکاری بین دیجیمون‌ها و مربیان‌شان رو به اتمام است، قابل درک است.

خوشبختانه در این فیلم به اندازه کافی به شخصیت پردازی بها داده شده است و هرشخصیت مجال کافی برای اندیشیدن پیرامون گذشته و آینده خود را دارد تا در قالب سکانس‌هایی عمدتا بدون دیالوگ با این غم مواجه شود. مجموعه اصلی دیجیمون در برهه‌ای به موضوعاتی سنگین پرداخت که شاید درک آن‌ها برای کودکان هنوز خیلی زود بود، از جمله طلاق، افسردگی و مواجه شدن با مرگ. اما با بزرگ‌تر شدن شخصیت‌ها مضامین فیلم هم دچار تحول شد. اکنون آن‌ها دیگر کودک نبودند و کمابیش با دنیای بزرگسالی و مسائل آن روبه رو شدند.

 در فیلم ما تای را می‌بینیم که هنوز برای آینده‌اش برنامه‌ی خاصی ندارد، اما جو، ایزی، می‌می و سورا به خوبی با معضلات بیست سالگی خو گرفته‌اند. مت هم همچون تای هنوز نمی‌داند چگونه کودکی خود را کنار گذاشته و با دوران بزرگسالی مواجه شود و این دو بدون این درک تنها مبارزه می‌کنند و به پیش می‌روند.

درواقع فیلم با این ایده پیش می‌رود که اکثر مردم همه چیز را به آینده واگذار می‌کنند و چیزی که برای آن‌ها انتخاب شده است را می‌پذیرند. آن‌ها رشد می‌کنند و ماجراهای قدیمی را پشت سر می‌گذارند، اما هنوز هیچ ایده‌ی روشنی در مورد «بزرگ شدن» در ذهن ندارند. درنهایت اما لحظه‌ای از راه می‌رسد که مردم متوجه می‌شوند دیگر نمی‌توانند همزمان هم در دنیای کودکی زندگی کنند و هم زندگی در زمان حال را جلو ببرند.

از سوی دیگر فیلم خطرات بزرگ شدن را هم نشان می‌دهد. البته پیش از آنکه برای آن آماده شده باشیم. نگاه این بخش بیشتر معطوف به کسانی است که فکر می‌کنند در این مسیر ناگزیرند دوستان و زندگی پیشین خود را یکسره ترک کنند تا آن دسته که تنها می‌جنگند تا گذشته و آینده را درکنار هم داشته باشند.

درنهایت کیزونا نتیجه‌ای تلخ و شیرین دارد که به مخاطب یادآوری می‌کند بالاخره لحظه خداحافظی از دوران کودکی فرا می‌رسد و همه ما باید یاد بگیریم بین مسئولیت‌ها و خواسته‌های خودمان تعادل ایجاد کنیم. بنابراین شاید روزی دوباره فرصتی برای بهم پیوستن فرزندان مربیان و دیجیمون‌ها فراهم شود- ایده‌ای که از سوی گروهی مطرح شده است- اما برای همه کسانی که با این مجموعه از دوران کودکی تاکنون همراه بوده‌اند، آخرین ارتقا به معنای خداحافظی با دوست عزیز دوران کودکی است. دوستی که شاید نتوانیم همیشه با او صحبت کنیم، اما شیرینی خاطرات باهم بودن‌مان را برای همیشه در قلب‌مان زنده نگه می‌داریم.

درپایان باید گفت این فیلم اثری تماشایی و قابل ستایش است، به‌ویژه از زمانی‌که مامورو هوسودا مسئولیت کار را برعهده گرفته است. ارجاعات فیلم به داستانی‌های گذشته، نمایشی شگفت‌انگیز از نبردهای مهیج و درنهایت روایتی احساسی که دست به‌دست هم داده و بهترین راه برای سرتعظیم فرود آوردن برپایان این ماجراجویی بیست ساله است.

از طرف دیگر این فیلم شاید موفق به جذب آن‌دسته از تماشاگرانی شود که برای مدتی از تماشای این سری غافل شده بودند. نامه‌ای مملو از عشق برای تمام کسانی که با تماشای این شخصیت‌ها و ماجراجویی‌هایشان بزرگ شدند. نتیجه‌گیری که بسیاری از طرفداران چشم انتظار آن بودند.

اما در خلال سال‌ها پخش این مجموعه انیمیشنی اتفاقات جالب در پشت صحنه رخ داده است که توجه علاقمندان را به خود جلب کرده‌اند. نکاتی بامزه که شاید آشنا شدن با آن‌ها برای شما هم جالب توجه باشد.

حقایق جالب مجموعه دیجی مون

وقوع اتفاقی غیرمنتظره

سریال دیجیمون قرار بود در ابتدا تنها ۱۳ قسمت داشته باشد، چرا که کسی به فکر ساختن دنیایی تودرتو و پیچیده برای آن نبود. دیجیمون هم مانند بسیاری از مجموعه‌های کارتونی دهه‌ی ۸۰ و ۹۰ میلادی قرار بود سریالی با قسمت‌های نیم ساعته باشد که دراصل تبلیغ بازی و اسباب بازی‌های مرتبط هستند. به‌صورت مشخص این کارتون قرار بود همزمان با بازی پلی استیشن دنیای دیجیمون منتشر شود.

اما زمانی‌که سریال به شکلی غیرقابل پیش‌بینی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و محبوب شد، به سرعت ایده‌ی ساخت قسمت‌های بیشتری برای آن مورد استقابل سازندگان قرار گرفت. این‌گونه بود که دستگاه دیجیمون در میان محبوبیت این مجموعه رنگ باخت، هرچند درنهایت این سریال به‌عنوان میراثی از این مجموعه شناخته می‌شود.

شخصیت کاری خیلی تصادفی به یکی از شخصیت‌های کلیدی تبدیل شد

شاید والدین کاری واقعا می‌خواستند چنین دختری داشته باشند، اما از جهاتی دیگر این شخصیت خیلی تصادفی مورد توجهی بیشتر از آن چیزی که برایش در نظر گرفته شد بود، قرار گرفت.

بهتر است اینطور بگوییم که قرار نبود کاری درنهایت یک دیجیرتر یا مربی دیجیمون باشد، چه برسد به اینکه نقشی کلیدی در بیشتر قسمت‌های دو فصل این مجموعه و به‌ویژه فرجام کار میوتیسمون (مایوتیسمون) داشته باشد. او تنها قرار بود خواهر کوچک تای باشد، همین و بس.

اما با پیشرفت سریال و اضافه شدن قسمت‌های بیشتر، دست‌اندرکاران ساخت این مجموعه می‌خواستند بچه‌های بیشتری به‌عنوان دیجیرتر (Digi-destined) به روند داستان اضافه شوند و اینگونه بود که کاری ترفیع مقام گرفته و همچون تی.کی برادر کوچک مت به یکی از اعضای مهم گروه تبدیل شد.

زوجی که هرگز شانسی برای ابراز وجود نداشتند

مثل هر داستان دیگری، دنیای دیجیمون‌ها هم جایی برای شکل گیری روابط عاطفی عمیق بود، همان چیزی که شاهد به وجود آمدن آن بین سه شخصیت تای، سورا و مت بودیم. هرچند به نظر می‌رسد نویسندگان این مجموعه از همان ابتدا زوج ایده‌آل خود را انتخاب کرده بودند و با عرض تأسف برای طرفداران تای، این مت بود که قرار بود همراه همیشگی سورا باشد.

البته این چشم‌انداز همان ۱۳ قسمت اصلی بود که برای ساخت این سریال درنظر گرفته شده بود، ولی بینندگان با اضافه شدن فصل‌های بیشتر مجبور شدند کمی بیشتر منتظر تماشای آن باشند. درواقع این یکی از خصوصیات متداول انیمه‌ها است که شخصیت‌ها اغلب در دوران نوجوانی با همسر آینده خود دیدار می‌کنند.

چرخه عالی

هیچ تصوری وجود ندارد که آیا این اتفاق تصادفی بوده یا برای آن برنامه‌ریزی خاصی شده است، اما واقعیت این است که طرح داستانی سه فصل اول دیجی‌مون آینه‌‌ی یکدیگر بودند.

داستان دو فصل اول مجموعه در مورد کودکانی بود که ناخواسته وارد دنیایی دیجیتال شده و مجبور بودند برای برگشتن به خانه، مبارزه کنند. اما تمرکز فصل سوم معطوف به دنیای واقعی شده و واقعیات تلخ جهانی را نشان داد که موجودات دیجیتالی فوق‌العاده قدرتمند را روبروی یکدیگر قرار می‌داد. به طوری که گاهی دل‌مان برای ماجراهای ساده و شیرین‌تر دو فصل اول تنگ می‌شد.

داشتن دنیایی مشترک

بدنیست بدانید مجموعه دیجیمون مدت‌ها قبل از مارول جهانی مشترک را به تصویر کشیده بود، البته کسی جز نویسندگان آن از این مسئله اطلاع نداشت.

هر سری از دیجیمون به روشی عجیب و اغلب غیرقابل توضیح با دیگری در ارتباط بود. این موضوع به‌ویژه در قسمت ۲۴ سری " Digimon Fusion" شکلی روشن به خود گرفت، جایی که همه شخصیت‌های کلیدی برای انجام مبارزه‌ای بزرگ با دشمنی قدرتمند به یک مکان احضار می‌شدند.

جایی در خلال داستان توضیحی به مخاطب ارائه نشد که چطور همه آن‌ها می‌توانند در یک زمان در جهانی مشترک حضور داشته باشند. این داستان قرار بود حال و هوایی واقعی‌تر داشته باشد اما ما ناگهان شخصیت تاکاتو را می‌دیدیم که درکنار سایر می‌جنگد و چه کسی باور می‌کرد که دنیای دیجیمون این چنین پیچیده و غیر قابل درک باشد؟

یک قوس داستانی کامل

شاید یکی از دلایلی که کاری در آخرین لحظه به روند داستان اضافه شود، مسائل مرتبط با افسردگی و نگرانی‌های او بود یک قوس داستانی کامل را شامل می‌شد.

اقیانوس تاریک را به خاطر می‌آورید، جایی که کاری با حجمی عجیب از آب موجه می‌شود که ترس‌های او را بازتاب می‌دادند؟ بدنیست بدانید این اقیانوس تیره و تار قرار بود درنهایت به یک قوس داستانی بزرگ‌تر منتهی شود، اما این ایده به‌دلیل اختلافات میان نویسندگان مجموعه کنار گذاشته شد.

ایده اصلی این بود که با کمک آن مخاطب با روی دیگر و البته تاریک قهرمانان داستان مواجه شود. اما ظاهرا یکی از نویسندگان با استدلال این نکته که این سریالی انیمیشنی برای کودکان است، این داستان را کنار گذاشت تا درعوض شاهد مضامینی سبک‌تر با حال و هوایی سرگرم کننده باشیم که مناسب برنامه سازی برای کودکان است.

حقایقی جالب در مورد گریمون

ویمون قطعا یکی از دیجیمون‌های پررمز و راز بود، اما بدنیست نگاهی به منطق نام‌گذاری این شخصیت داشته باشیم. برای‌تان عجیب نیست که باوجود چنینی اسمی، این تی رکس نارنجی رنگ حتی کمترین رنگ خاکستری در بدنش ندارد! پس چه چیزی باعث شد آن را گریمون بنامند؟

به نظر می‌رسد نام او محصول یک اشتباه  نوشتاری سهوی بوده است. درواقع قرار بود اسم او گریتمون (Greatmon) باشد که به‌دلیل اشتباه فوق به گریمون تبدیل شد. اینکه چطور دست‌اندرکاران ساخت این سریال خیلی ساده از کنار این مسئله عبور کردند چندان روشن نیست. اما حداقل اکنون می‌توانیم درک کنیم چرا چنین اسمی دارد.

رقابتی تنگاتنگ با پوکمون

بدنیست بدانید دیجیمون در یک بازه زمانی حتی به مراتب از پوکمون محبوب‌تر بود. در ماه می سال ۲۰۰۰، دیجیمون عنوان پربیننده‌ترین برنامه تلویزیونی برای کودکان ۲ الی یازده ساله را در سیستم رتبه بندی نیلسن از آن خود کرد. این به این معنی بود که حداقل برای یک ماه بچه‌ها بیش از پوکمون، مجذوب دیجیمون‌ها شده بودند.

البته این آمار مختص کشور آمریکا بود، چون رتبه بندی نیلسن بازتاب دهنده‌ی میزان بازدید این کشور است. بااین‌حال این مسئله هنوز هم امری چشمگیر و قابل‌توجه است، چرا که برای مدتی دیجیمون به‌عنوان یک اثر کپی برداری شده از پوکمون، مورد تحقیر قرار می‌گرفت. باوجود تمام این مسائل حتی اگر بازی و کارت‌های دیجیمون نتوانند با پوکمون رقابتی شانه به شانه داشته باشند، اما انیمه دیجیمون همواره جایگاه بهتری داشته است.

جایگاه خاص میوتیسمون در دنیای دیجیمون

میوتیسمون خون‌آشامی اهریمنی از دنیای دیجیمون‌ها است و یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های منفی این مجموعه به شمار می‌رود. درواقع یک قوس داستانی کامل به این شخصیت و نقشه‌ی او برای تهاجم به دنیای واقعی اختصاص یافته است.

به نظر می‌رسد نویسندگان دیجیمون برای این شخصیت وقت زیادی گذاشتند و دراین راه حتی به انجیل هم توجهی خاص داشتند. مثلا قرار بود مایوتیسمون در ششمین ثانیه از دقیقه ششم از ساعت ششم ظاهر شود که اگر هر سه را کنار هم بگذاریم به عدد ۶۶۶ می‌رسیم که همواره به‌عنوان نماد شیطان مورد توجه است.

پرواضح است که این عددی مقدس نیست، بنابراین چندان جای تعجب ندارد که بیشتر مطالب مذهبی در دوبله‌ی انیمه‌ها به‌شدت سانسور شده و کنار گذاشته می‌شوند.

ذهنیت تیره و تاری که در پس دیجیمون وجود داشت

فصل سوم این انیمه با عنوان  «Digimon Tamers»، به‌دلیل ارائه‌ی تصویری بسیار تاریک اما واقع گرایانه از دنیای دیجیمون به شهرت رسیده است. جایی که دیجیمون‌ها و مربیان کم سن و سال‌شان مجبور هستند با مفهوم مرگ و نیستی مقابه کنند، جایی که آن‌ها برای قوی‌تر شدن ناگزیر از کشتن یکدیگر هستند. به نظر نمی‌رسد این پیش فرضی خوشایند از دنیای رنگارنگ اولیه باشد و به عبارتی این دیگر شبیه یک بازی نیست.

درکنار این مسئله نکات دیگری همچون توطئه‌های دولتی، آسیب دیدگی جسمانی و بی‌توجهی والدین دیگر جنبه‌های تاریکی است که در این فصل مورد توجه قرار گرفته‌اند. پرسش این است که چگونه داستان بعد از دو فصل با چنین تغییر لحن و حال و هوای ناگهانی مواجه شد؟

مقاله‌ مرتبط:

  • ۱۷ انیمه‌ساز برتر ژاپنی که باید آثارشان را تماشا کنید

این مسئله ممکن است به‌دلیل حضور هم تیمی جدیدی باشد که برای ساخت این مجموعه به گروه اضافه شد. ردپای چیاکی جی. کوناکا (Chiaki J. Konaka) در این مسئله کاملا مشهود است. نویسنده‌ای خوش فکر که همچنین به‌دلیل کار روی انیمیشن‌هایی همچون هلسینگ (Hellsing) و تجربیات سریالی لین (Serial Experiments Lain) هم شهرت دارد. دو مجموعه خاص که اگر از طرفدارن انیمه‌ باشید حتما نام آن‌ها به گوش‌تان خورده است.

او عاشق لاوکرافت است و همیشه سعی می‌کند عنصر روانشناسی را به شکلی در کارهای خود نشان دهد، بنابراین این تغییر و تحول ناگهانی در مجموعه دیجیمون چندان دور از ذهن نیست.

استفاده از اسامی مستعار

خالق مجموعه دیجیمون فردی به نام آکیوشی هونگو (Akiyoshi Hongo) است، فردی که درواقع وجود خارجی ندارد! درحقیقت سه نفر بیشترین تلاش را در راه خلق این مجموعه داشتند: آکی مایتا (Aki Maita) خالق تاماگوچی، هیروشی ایزاوا (Hiroshi Izawa) نویسنده‌ی اولین مانگای دیجیمون و تاکیچی هونگو (Takeichi Hongo) که مدیریت بازاریابی شرکت بندای (Bandai) را برعهده داشت.

حتما متوجه شدید که اسم این سه نفر با هم ترکیب شده و نام آکیوشی هونگو را شکل دادند که البته این امری متداول در کشور ژاپن است. جایی که اسامی شخصیت‌ها در هم ادغام می‌شوند تا نامی تازه خلق شود.

تغییر اسامی برای مخاطب غربی

دیجیمون هم همچون بسیاری از انیمه‌های دهه‌ی نود میلادی، شاهد ویرایشی سنگین بود که آن را برای مخاطبان غربی قابل فهم‌تر می‌کرد. اگر از علاقمندان این مجموعه بوده باشید حتما این خلاصه سازی و تغییرات را به خوبی درک می‌کنید که به‌ویژه در اسم شخصیت‌ها بسیار مشخص است.

به‌عنوان نمونه نام تای دراصل تایچی کامیا است، نام مت یاماتو ایشیدا بود، نام تی کی، تاکرو تاکاییشی است که خلاصه شده است و ایزی هم هم نسخه کوتاه شده‌تر نام خانوادگی او یعنی ایزومی بود. البته دیجیمون تنها انیمیشنی نیست که چنین تغییراتی را به خود دیده است، همین داستان در مورد پوکمون هم صدق می‌کند.

بنابراین به نظر می‌رسد شرکت‌های تولید کننده انیمیشن ژاپنی در دهه‌ی نود تصور می‌کردند تلفظ اسامی ژاپنی برای کودکان انگلیسی زبان کاری پیچیده و سخت است.

صدایی متفاوت‌تر از چیزی که تصورش را می‌کردیم

استیو بلوم یکی از صداپیشگان معروف و شناخته شده در سطح جهانی است که سال‌ها در زمینه دوبله انیمه و کارتون‌های آمریکایی نقش داشته است. طرفداران باتجربه‌تر حتی با شنیدن یک جمله می‌توانند صدای او را تشخیص دهند.

شاید عمده دلیل این مسئله این است بلوم صدای خود را به شخصیت‌های مشهوری همچون اسپایک در کابوی بیباپ و ولوورین از مردان ایکس قرض داده است که هر دو شخصیت‌هایی با خلق و خو و قوانین رفتاری خاص خود بودند.  بنابراین شاید برای‌تان عجیب باشد اگر بشونید بلوم صداپیشگی گیلمون یکی از دیجیمون‌های ساده دل را هم برعهده داشته است!

البته بلوم برای این کاراکتر قدری صدای خود را تغییر داده و آن را به اندازه‌ای خوب اجرا کرد که احساس می‌کنید این بچه دایناسور ساده لوح، شخصیتی واقعی است. البته بلوم یک بار دیگر از صدایش در نقش بیگانه‌ای خشن در جنگ ستارگان: شورشیان (Star Wars: Rebels) بهره برد.

انتخاب اسامی دیجیمون‌ها برچه اساسی بود؟

نام بسیاری از دیجیمون‌ها در این مجموعه به‌صورت تصادفی از میان کلمات ژاپنی انتخاب شدند. کرومون از لغت کوروکو گرفته شده است که به چیزی گرد اشاره دارد. تسونومون از لغت تسونو گرفته شده است که به معنای شاخ است. یوکومون از پیوکوپیوکو گرفته شده که به معنای رقصیدن و جست و خیز کردن است. موتیمون از موچی می‌آید که نوعی خمیر برنج چسبناک است. تانمون هم از تانه به‌معنی بذر گرفته شده است.

البته بوکامون یک نمونه دیگر حاصل از غلط املایی است. به نظر می‌رسد یکی از کارکنان شرکت «بندی» دست خط وحشتناکی دارد! بوکامون دراصل پوکامون بوده که از واژه پوکاپوکا به‌معنی شناور گرفته شده که به‌دلیل اشتباه سهوی به این شکل درآمده است.

اسامی اساطیری

درحالی که برخی از دیجیمون‌ها به شکلی تصادفی نام‌گذاری شده بودند، برای انتخاب نام بعضی دیگر پشتوانه‌های محکم‌تری وجود دارد.

به‌عنوان مثال بایهامون را در نظر بگیرید، او در دنیای دیجیمون به شکل ببر ظاهر می‌شود. این شخصیت با الهام از بیاکو یا ببر سفید که همتای چینی صورت فلکی ژاپنی است نام‌گذاری شده است. آن‌ها بیاکو را نماینده غرب و نماد فصل پاییز می‌دانند.

دیگر شخصیت ایندرامون است که نامش را از ایندرا یا خدای طوفان در میان هندوها گرفته است. اگرچه شاید در تصاویر ایندرا سوار بر فیلم دیده شود، اما به شکلی با اسب هم در ارتباط است. انتخاب نام ایندرامون برای این دیجیمون بسیار مناسب بود، کلاسی از دیجیمون که به‌عنوان نگهبانان آسمان و پیام رسانان خدایان عمل می‌کرد.

دیجیمون‌ها شاید ظاهرا به پایان راه رسیده باشند، اما هنوز نکات جالب بسیاری در موردشان وجود دارد که در فرصت‌های بعدی به مرور آن‌ها خواهیم پرداخت.

آیا شما هم از طرفداران این مجموعه بودید؟ دیجیمون و شخصیت محبوب شما کدام یک از آن‌ها است؟ نظر شما در مورد فیلم آخرین ارتقا (آخرین تکامل کیزونا) چیست؟ فراموش نکنید نظرات خود را با ما و دیگر دوستان‌تان در میدونی هم درمیان بگذارید.


افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
9 + 2 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.