با کتاب‌های دیوید سداریس به دنیا لبخند بزنید

با کتاب‌های دیوید سداریس به دنیا لبخند بزنید

دیوید ریموند سداریس، یکی از مشهورترین نویسنده‌های طنزنویس و برنامه‌ساز رادیویی در آمریکا است. او بخش بزرگی از شهرتش را مدیون داستان‌های کوتاه با درون مایه‌ی طنز و فکاهی از زندگی شخصی خود است البته نه داستان‌هایی ساده و معمولی مثل این‌که کجا زندگی کرده و که بوده و یا چه کرده است؛ بلکه او سخت‌ترین و غم‌انگیزترین شرایط زندگی‌اش را هم در کمدی‌ترین و خنده‌دارترین حالت‌ها برای طرفدارانش توصیف می‌کند. جزئی‌ترین مسائل روزانه می‌تواند در ذهن او تبدیل به یک داستان خنده‌دار شود. سداریس، توسط پیمان خاکسار به خوانندگان فارسی زبان در سال ۱۳۹۱ معرفی شد و البته مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت. کتاب‌های او به ۲۵ زبان ترجمه شده‌اند و داستان‌های کوتاه او تاکنون دو بار عنوان بهترین تألیف آمریکایی را کسب کرده‌اند. محبوبیت دیوید سداریس در آمریکا به اندازه‌ای است که بعضی او را بهترین طنزپرداز زنده‌ی آمریکایی یا ستاره‌ی راک نویسندگی می‌دانند!

سداریس در نیویورک به دنیا آمد. مادرش یک آمریکایی کاتولیک بود و پدرش مردی ارتدوکس با پیشینه‌ی یونانی. دیوید پنج خواهر و برادر داشت که یکی از خواهرانش یعنی ایمی سداریس به بازیگر و کمدینی مشهور تبدیل شد. دیوید در دانشگاه کارولینای غربی درس خواند و سرانجام از انستیتو هنر شیکاگو فارغ‌التحصیل شد. او مدتی هنرهای اجرایی را امتحان کرد اما موفقت چندانی کسب نکرد و این شکست، بعدها دستمایه‌ی بعضی از بهترین یادداشت‌هایش شد. ورود سداریس به دنیای طنزنویسی به سال ۱۹۹۲ برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که در باشگاهی در شیکاگو مشغول خواندن بخشی از خاطرات روزانه‌اش بود و ایرا گلس، یکی از چهره‌های مشهور رادیویی در آمریکا، او را به عنوان استعدادی ناشناخته کشف کرد. نوشتن تجربه‌های زیستی زندگی روزانه یا همان جستارنویسی خاصیت نوشته‌های او است. علاوه بر این سداریس مدتی به شغل‌های عجیب و پراکنده پرداخته است که این دوران خاطرات بسیار جالب و درون‌مایه‌ی مناسبی برای نوشته‌هایش فراهم آورده است. داستان‌های او ساده، سرگرم‌کننده و جذاب هستند و به همین دلیل خوانندگان از اقشار مختلف جذب آنها می‌شوند.

سیر صعودی شهرت او بعد از حضورش در برنامه‌ای محلی و سپس در رادیوی ملی آمریکا در سال ۱۹۹۲ آغاز شد که یکی از زندگی‌نامه‌های او را با نام خاطرات سانتلند پخش کرد. این شهرت باعث شد در سال ۲۰۰۸ مجموع کتاب‌هایش ۷ میلیون نسخه به‌فروش بروند. عنوان برخی از داستان‌های او عبارتند از: تب بشکه (۱۹۹۴)، عریان (۱۹۹۷)، تعطیلات با یخ (۱۹۹۷)، بالاخره یک روزی قشنگ حرف می‌زنم (۲۰۰۰) که برای این مجموعه برنده‌ی جایزه‌ی تربر در طنز آمریکایی شد، بر تن خانواده‌ات مخمل کبرینی و جین بپوشان (۲۰۰۴)، آنگاه که شعله‌ها تو را دربرمی‌گیرند (۲۰۰۸)، همگی در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار داشته‌اند. همچنین، نسخه‌ی صوتی بعضی از آثارش نامزد جایزه‌ی گرمی نیز شده‌اند.

بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌‌زنم

کتاب بالاخره یه روز قشنگ حرف می‌زنم، اثر دیوید سداریس در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. پس از انتشار این اثر توجه منتقدان و خوانندگان به آن جلب شد و بسیاری آن‌را ستودند. سداریس برای این کتاب از طرف مجله‌ی تایمز، طنزنویس سال لقب گرفت.

این کتاب همان‌طور که از نامش مشخص است در ژانر طنز است. طنز سداریس در این کتاب نه طنز فلسفی و نه طنز سیاسی است. اما موضوع کتاب، درباره‌ی مقاطع مختلف زندگی خود سداریس است. کتاب به دو بخش تقسیم می‌‌شود. قسمت اول، سال‌‌های اولیه‌ی زندگی سداریس است و در قسمت دوم خاطرات سال‌های اخیر و زندگی او در فرانسه شرح داده می‌شود.

داستان درباره‌ی نوجوانی است که در تلفظ حروف س و ش مشکل دارد. او برای این مشکل به گفتار درمانی می‌رود اما این کلاس‌ها نتیجه‌بخش نیستند. سپس او به راه‌حلی می‌رسد تا برای پنهان کردن این مشکل، از کلماتی جایگزین استفاده کند که این دو حرف در آنها نباشد و استفاده از این کلمات را به حداقل می‌رساند. داستان در ادامه موضوعات دیگری از خاطرات ناخوشایند این نوجوان را در سال‌های مختلف زندگی‌اش روایت می‌کند. مثلا این‌که به اجبار پدرش و علی‌رغم علاقه در کلاس موسیقی شرکت می‌کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

به خاطر گوش حساس و نظم و انضباط بیمارگونه‌ی پدرم همیشه فکر می‌کردن این توانایی را داشت که نوازنده‌ی درجه یکی بشود. اگر در یک خانواده‌ی مهاجر به دنیا نیامده بود که دستگیره‌ی قابلمه هم برای‌شان جزء تجملات به حساب می‌آمد شاید می‌توانست ساکسیفون یاد بگیرد. خودشان موسیقی یونانی گوش می‌کردند، چیزی که فکر می‌کنم به عقیده‌ی همه‌ی آدم‌های دنیا یک ترکیب متضاد است. اگر دم گربه‌ی ولگرد لای در کامیون شیرفروش بماند نعره‌اش به راحتی می‌تواند وارد فهرست محبوب‌ترین آهنگ‌های اسپارتا یا تسالونیکی شود.

بیا با جغدها درباره‌ی دیابت تحقیق کنیم

کتاب بیا با جغدها درباره‌ی دیابت تحقیق کنیم، اثر دیوید سداریس طنزنویس است که پیمان خاکسار توسط نشر چشمه آن‌را ترجمه کرده است. این کتاب در سال ۲۰۱۴ منتشر شد و مانند آثار پیشین او، مجموعه‌ای از مقالات این نویسنده با چاشنی طنز را در برمی‌گیرد.

نسخه‌ی اصلی این کتاب ۲۷ فصل دارد که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و ۲۱ فصل آن در این کتاب جمع‌آوری شده است. دندان‌پزشکان بدون مرز، بارک‌الله پسر، متفاوت‌تر فکر کن، کنار ایستادن، من هوادار ازدواج سنتی هستم، درک جغدهای فهیم، بخند کوکابورا عنوان بعضی از فصل‌های این کتاب است.

این اثر هیجان‌انگیز در سفری عجیب و مهیج به دور دنیا از نقطه‌نظر منحصر به فرد دیوید سداریس است از مشکلات دندانپزشکی در فرانسه و شکل عجیب دستشویی‌های پکن گرفته تا عادات غذایی پرنده‌ای کمیاب در استرالیا و طبیعت منحصر به فرد کارولینای شمالی، مخاطب با تجربه‌های لذت‌بخش و خنده‌دار گردشگری کنجکاو آشنا می‌شود.

مادربزرگت رو از این‌جا ببر!

کتاب مادربزرگت رو از این‌جا ببر، مجموعه داستانی بهم پیوسته اثر دیوید سداریس است که شامل مجموعه‌ای از مقاله‌های داستانیِ طنزآمیز است که اولین‌بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. سداریس در این اثر پرفروش، رنگ تازه‌ای به خاطره‌نویسی می‌بخشد و با لحنی گرم و جذاب و البته آمیخته به طنز، به زندگی خود، اعضای خانواده‌اش و جهان بینی‌اش می‌پردازد.

۱۱ داستان این کتاب بر اساس زندگی و تجربه‌های شخصی‌ دیوید سداریس نوشته شده است و یکی از بهترین هدیه‌های کریسمس پیشنهادی روزنامه‌‌ی لس‌آنجلس تایمز هم بوده است. طاعون تیک، گوشت کنسروی، مادربزرگت رو از این‌جا ببر!، غول یک‌چشم، یک کارآگاه واقعی، دیکس هیل، حشره‌ی درام، دینا، سیاره‌ی میمون‌ها، چهارضلعی ناقص و شب مردگان زنده عناوین داستان‌های این کتاب است.

مادربزرگت رو از این جا ببر، داستان کوتاه ۲۳ صفحه‌ای است که قصه‌ی زندگی مادربزرگی را به تصویر می‌کشد که یونانی است و خصوصیات خاص و خارج از عرفی دارد و اهمیت نمی‌دهد که دیگران کارهای عجیبش را چندش‌آور بدانند یا خنده‌دار. مادربزرگی که می‌آید تا با خانواده‌ی راوی که نقش زیادی در این داستان ایفا نمی‌کند زندگی کند و این می‌شود سرآغاز معرفی مادربزرگ با کارهای عجیبش و سرنوشت این مادر پیر و از جامعه درگیر عرف رانده شده.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

وقتی معلم گفت که باید مادرم را ببیند دماغم را هشت‌ بار به سطح میزم مالیدم. پرسید: این یعنی باشه؟ طبق محاسباتش من سر کلاس او بیست و هشت‌بار از روی صندلی‌ام بلند شده بودم. مثل کَک هی می‌پری بالاپایین. دو دقیقه سرم رو برمی‌گردونم زبونت رو می‌چسبونی به کلید برق. شاید جایی که ازش اومدی این کار رسم باشه، ولی سر کلاس من کسی دم‌به‌ساعت بلند نمی‌شه تا به هر چی که دلش خواست زبون بزنه. اون کلید برق مال خانم چست‌ناته و دلش می‌خواد خشک باشه. دوست داری من بیام خونه‌تون و زبونم رو بچسبونم به کلیدهای برق شما؟ خوشت می‌آد؟

تعطیلات بی‌دغدغه

کتاب تعطیلات بی‌دغدغه، نوشته‌ی دیوید سداریس است که اولین‌بار در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. این مجموعه‌ی جذاب و سرگرم کننده که تحت عنوان تعطیلات بی‌دغدغه به چاپ رسیده شامل داستان‌های خنده‌دار او درباره‌ی اتفاقاتی است که در تعطیلات برایش رقم خورده‌اند.

کانی اُگل در نشریه‌ی میامی هرالد درباره‌ی تعطیلات بی‌دغدغه نوشته است: «این کتاب بی‌بروبرگرد یک کمدی است، که گهگاه لحظاتی توأم با غافلگیری‌های شیرین دارد.»

سداریس در این کتاب، ماجراهای جذابی را برای مخاطبین در نظر گرفته است. مثل داستان رقابت تنگاتنگ دو خانواده برای اثبات برتری خود به دیگری؛ سختی‌های توضیح دادن خرگوش عید پاک برای فرانسوی‌ها؛ ماجرای گیر افتادن در برف و کولاک؛ آداب و رسوم عجیب و غریب کشورهای مختلف در جشن گرفتن کریسمس؛ داستان جشن هالووین در خانه‌ی یک متخصص پزشکی قانونی و ماجراهای خنده‌دار و هیجان‌انگیز دیگر.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید:

صبح به‌خیر و کریسمس مبارک. نظر به این‌که کشیش‌تان، برادر روحانی فیل بِکی، کمی دیر کرده، می‌خواهم از فرصت استفاده کنم و قبل از این‌که او بیاید و خطابه‌ی رسمی کریسمس را شروع کند، چند کلمه‌ای خدمت‌تان عرض کنم. خب، رفقا، من آماده‌ام که جور فیل را بکشم! (مکث برای خنده حضار.) از خودتان می‌پرسید: این یارو دیگه کیه با اون کت و شلوار دست‌دوز سَویل رو که تنشه؟ آن دسته از شما که تحصیلات بالایی ندارند، بدون‌شک کله‌شان را می‌خارانند و فکر می‌کنند: ما که تا حالا چشم‌مون به ریختش نخورده. به نظرت چه‌کار می‌کنه که کفش‌هاش این‌قدر تمیزند؟ یک‌وقت سوءتفاهم نشود، دوستان. من نمی‌خواهم از مدل صحبت کردن شما انتقاد کنم. راستش، یک جورهایی خوشم هم می‌آید. شما دهاتی‌ها به‌عنوان یک قوم سهم بسزایی در صنعت سرگرمی داشته‌اید و من به سهم خودم به این خاطر از شما تشکر می‌کنم. حالا من کی هستم؟ برای آن دسته از شما که مرا نمی‌شناسید، بگویم که اسم من جیم تیموتی است.

تب بشکه

دیوید سداریس در کتاب تب بشکه، با ۱۳ داستان کوتاه و با لحنی طنز و مخصوص به خود به اتفاقات و داستان‌های مختلف و شگفت‌انگیز فرهنگ معاصر آمریکا می‌پردازد و آن‌ها را چنان هنرمندانه روایت می‌کند که خواننده را به خنده می‌اندازد.

سداریس بار دیگر هم موفق می‌شود که از تلخ‌ترین شرایط و اتفاقات، طنزی درخشان را به نمایش بگذارد و با شوخی‌های غافلگیر کننده خود، اثری را خلق کند که طرفداران این طنزپرداز آمریکایی را ناامید نخواهد کرد. این کتاب که در سال ۱۹۹۴ نوشته شده و به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول به داستان کوتاه اختصاص دارد و در بخش دوم اتوبیوگرافی او آمده است.

در داستان تب بشکه، درباره‌ی پسری می‌خوانیم که پس از فوت مادرش به همراه خواهرانش به سراغ کابینت‌هایی می‌روند که مادر روی آن‌ها واژه‌ی سمی را نوشته است. آنها در کمال تعجب در آنجا نامه‌هایی را پیدا می‌کنند که مادر هر سال در عید سال نو برای خودش نوشته است؛ نامه‌هایی که حقایقی را درباره‌ی خواهرها و برادر این داستان آشکار می‌سازد.

در بخشی از داستان تب بشکه می‌خوانید:

یکی از یادداشت‌های مادرم را روی یخچال خانه زده‌ام، کنار فهرست غذاهای رستوران چینی نزدیک خانه‌مان و آن پیام تسلیتی که دوست سابقم جیل پولن برایم نوشته و فرستاده بود. برای من، خوشنویسی و تسلیت، دو تا چیزی هستند که اگر آن‌ها را از دنیا بردارید هیچ‌چیز کم نمی‌آید. ولی جای خالی جیل پولن همیشه به چشم‌ام می‌آید و دارم زور می‌زنم تا جوری یاد بگیرم که بدون او زندگی کنم. بعد هفت سال زندگی مشترک لذت‌بخش، دیگر پروایی نداشتیم از این‌که بگوییم چقدر به هم نزدیک شده‌ایم. اگرچه او تنها دوستی بود که من داشتم اما بازهم می‌شد بگویم که بهترین دوست من هم هست. البته که دعواهای کوچکی هم بین ما بود.

کالیپسو

کتاب کالیپسو، اثر دیوید سداریس، طنزپرداز آمریکایی است. این کتاب شامل ۲۱ مقاله است، که ۱۴ مقاله آن‌ قبلا منتشر شده بود و در‌باره‌ی زندگی سداریس و دغدغه‌های اصلی زندگی‌اش در سنین میانسالی است. اغلب این کتاب را بهترین اثر سداریس می‌دانند. این کتاب در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسیده است.

نشریه‌ی گاردین درباره‌ کالیپسو می‌نویسد: «بی‌شک دیوید سداریس پادشاه طنز است و کالیپسو هم خنده‌دارتر و هم دردناک‌تر از نوشته‌های دیگر اوست.»

دیوید سداریس در این کتاب از دو چیز بیش از قبل سخن می گوید: دونالد ترامپ و مرگ. مجموعه‌ی کالیپسو اولین کتاب او بعد از پنج سال، لحن و آهنگی متفاوت از این طنزنویس محبوب را نشان می‌دهد و حالتی غم‌انگیز با خود دارد. شاید هم تنها سایه اواخر میان سالی بر او افتاده: سربرآوردن واقعیت مرگ، افزایش فراگیر مراسم تدفین، بیماری و بازنشستگی. دشوار است که بخواهیم بگوییم انگیزه برای تغییر دقیقا از کجا نشات می‌گیرد و در واقع نبوغ سداریس در این نهفته است. او فرهنگ را از درون نشان می‌دهد. تنها در این کتاب است که او به قسمت تراژدی بیشتر تکیه می‌کند. سداریس حالا دهه‌ها است که در این بازی نوشتن است و انتشار هر کتاب جدید به معنی جشن گرفتن در میان طرفداران پرشور او است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

بعد از این‌که مسئول پذیرش کلید را می‌دهد دست‌تان، خدمتکار چمدان‌تان را برمی‌دارد و می‌پرسد: خب، از کجا تشریف آوردین؟ او هم درست مثل باقی پرسنل هتل به یک کلمه از حرف‌های‌تان گوش نمی‌دهد. حرف‌هایش دقیقا حکم قلابی را دارد که امیدوار است یک انعام گیر کند به نوکش. می‌توانید بهش بگویید از شهری در همین ده مایلی هتل تشریف آورده‌اید یا از یک بعد دیگر جهان. در هر صورت همین جواب تکراری را می‌گیرید: پس حسابی از شهر و دیارتون دور شدید، ‌درسته؟

مخمل و جین تن خانواده‌ات کن

مجموعه داستان مخمل و جین تن خانواده‌ات کن اثر دیوید سداریس است که در ایران توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است.

برخی از عنواین این داستان‌های کوتاه عبارتند از: برگ برنده، تغییری در من، دختر خانه کناری، خروس روی نرده، درش را بگذار، جوجه در مرغدانی و… که تمامی این داستان‌ها با اقتباس از زندگی خود این نویسنده، مسائل اجتماعی و شرایط زیست انسان امروزی به زیبایی به تصویر درآمدند.

سداریس در این داستان‌ها وضعیت انسان معاصر را بیان کرده و وقتی در اوج خنده هستیم ناگهان غافلگیرمان می‌کند. سال‌ها برنامه‌سازی رادیویی سبب شده تا او در درآوردن فضای چالشی بین شخصیت‌ها و خلق لحظات ناب استادانه عمل کند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

 من آن قدری که هیو می‌گوید بی‌احساس نیستم ولی وقتی ده سال است که با کسی هستید اوضاع تغییر می‌کند. به ندرت فیلمی درباره‌ی زوج‌هایی که مدت زیادی با هم هستند می‌سازند و دلیل درستی هم دارند: زندگی‌های ما کسل کننده است. دوران عاشقی لحظه‌های خاص خود را داشت ولی حالا تبدیل شده‌ایم به قسمت دو قابل پیش‌بینی که هیچ آدم عاقلی حاضر نیست برای دیدنش پولی بدهد (واااو، نگاه کن، دارند پاکت قبض برقشون رو باز می‌کنند!). هیو و من چنان مدت درازی با هم بوده‌ایم که گاهی برای تعارف زدن به یکدیگر باید علنا وارد درگیری فیزیکی شویم.

وقتی شعله‌ها شما را در برمی‌گیرند

کتاب وقتی شعله‌ها شما را در برمی‌گیرند، ششمین مجموعه مقالات و اثری کمدی نوشته‌ی دیوید سداریس است. این کتاب اولین‌بار در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.

سداریس در این اثر خواندنی هم موفق شده تا اتفاقات روزانه‌ی خود را به طنزی ساده، جذاب و سرگرم کننده تبدیل کند. اتفاقات بسیار جالبی در این کتاب روایت می‌شوند مثل زندگی در مناطق روستایی فرانسه و درست کردن قهوه با آب گلدان تا خاطره‌ی شرم‌‌آور اما بسیار خنده‌دار انجام معامله در خانه‌ای متحرک در کارولینای شمالی و سفری هیجان‌انگیز به توکیو برای ترک سیگار.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

وقتی سیگار کشیدن در رستوران‌های نیویورک ممنوع شد، دیگر بیرون از خانه غذا نخوردم. وقتی آن‌را در محل کار ممنوع کردند، کارم را ترک کردم و وقتی قیمت یک پاکت سیگار به هفت دلار افزایش یافت اسباب و اثاثیه‌ام را جمع کردم و به فرانسه رفتم. آن‌جا پیدا کردن سیگار خودم سخت بود ولی اهمیتی نداشت. دست کم دوبار در سال به ایالات متحده برمی‌گشتم. هر کارتن معاف از مالیات فقط بیست دلار بود و من پیش از این‌که سوار هواپیما بشوم، پانزده کارتن می‌خریدم. سیگارهایی را هم که دوستانم برای کریسمس یا عید پاک برایم می‌آوردند به آن اضافه کنید. از آن‌جا که همیشه آمادگی امکان آتش‌سوزی یا دزدی را داشتم در بهترین حالت سی و چهار کارتن داشتم، که در سه جای متفاوت تلنبار شده بودند. به آنها می‌گفتم سیاهه موجودی و می‌گفتم تنها چیزی که بین من و فروپاشی کامل روانی وجود دارد همین سیاهه موجودی است.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
18 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.