امروز تولد کسی است که بعد از سالها محرومیت و عدم مجوز برای فعالیتهای هنریاش، در غربت تولد ۸۰ سالگیاش را جشن میگیرد و موهای سپیدش تاریخ بزرگی از فرهنگ و هنر را یادآور میشود. بهرام بیضایی در تمام سالهای فعالیتش یک اسطوره هنری در عرصه سینما و تئاتر بوده است.
هشت سال از مهاجرت بهرام بیضایی گذشته که با تدریس در دانشگاه استنفورد آمریکا و بردن چندین نمایش روی صحنه، روزگار دوری از وطن را سپری میکند و این مهاجرت، سینمای ایران را از وجود گوهری حقیقی در عرصه سینما محروم کرده است.
شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و ناشر آثار بیضایی درباره او میگوید:
«با تمام حرفهایی که میگویند، دل بیضایی اینجا میتپد، چون هیچکس بهاندازه او با تسلطش بر زبان فارسی، به این زبان خدمت نکرده است و شاید آرزوی او این باشد که باز هم بتواند با زبان مادریاش کار کند و با مردمی که زبان مادری او را خوب درک میکنند، طرف سخن باشد»
بیضایی در تهران در خانوادهای اهل فرهنگ و ادب به دنیا آمد. پدرش شاعر بود. او از مدرسه میگریخت و در کلوب فیلم تماشا میکرد. در همین زمان با کار و سرگذشت صادق هدایت آشنا شد، و از او تأثیر گرفت. سپس از رشته ادبی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران کناره گرفت؛ ولی حاصل پژوهشهایش را به صورت کتاب نمایش در ایران چاپ کرد، که یگانه منبع مهمّ تاریخ نمایش ایرانی شد. بیضایی با نویسندگانی چون اکبر رادی و فیلمسازانی چون ناصر تقوایی در دگرگونی نمایش و سینما در ایران نقش مهمی داشته است.
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامهای درخشان دارد و هم در سینما، در عین حال او همیشه به نویسندگی و نمایشنامه نویسی علاقه داشته است. اگر او نبود شاید برای همیشه ادبیات، نمایشنامهنویسی، سینما و تئاتر ایران چیزی کم داشت و بدهکار او میشد.
به مناسبت تولد بهرام بیضایی به معرفی دو اثر او میپردازیم.
سفر به شب
سفر به شب اثری درخشان از بهرام بیضایی است که با استقبال بسیار مخاطبان در سیامین نمایشگاه کتاب روبهرو شد و رکورد بیشترین فروش انتشارات روشنگران را به دست آورد. بیشک این فیلمنامه نیز چون دیگر آثار بیضایی سرشار از جلوههایی بیبدیل از روایت و داستانگویی است.
این فیلمنامه را بیضایی در سال ۱۳۶۸ پس از بازگشت به ایران نوشت، ولی تا اردیبهشت ۱۳۹۶ منتشر نشد. انتشارات روشنگران پس از چند سال کارِ آمادهسازی و طرّاحی جلد و غیره توانست متن و طرح جلد را به تأیید نویسنده، که در امریکا به سر میبرد، برساند و کتاب را به سیاُمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برساند. در سفر به شب پای یکی دیگر از فیلمنامههای گیرای کارگردان بزرگ سینمای ایران مینشینیم. این فیلمنامه روایت سفری شبانه است که در طی این سفر اتفاقات و ماجراهایی به وقوع میپیوندند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «آسمان با چند لکّه ابر، آفتابی و درخشان، که در آن چند پرنده چرخ میزنند. تصویر پایین میآید و بر صحرا روستاییانی را نشان میدهد که در جشنِ عروسی سرگرمِ پایکوبیاند. روستا خود دورتر، در زمینه، بر دامنه است. میان حلقهیی از کسانی که کف زنان بر شور آهنگ و ساز میافزایند، چند تنی دامن کشان چرخ میزنند؛ نُقل پاشان بر سر دست افشانی؛ چند بچه پایبازیشان را تقلید میکنند. ساززن ناگهان خندان از خستگی ولو میشود و صدای ساز میماند. غرغر مهربان جمع. میان پایکوبان چند تن بیساز ادامه میدهند؛ پیرْزاغنی که پدربزرگ عروس باشد سر و تن جنبان به ساززن نزدیک میشود و هنوز میکوشد وا ندهد…»
شب هزار و یکم
شب هزار و یکم عنوان کتابی است از بهرام بیضایی که در ۱۱۲ صفحه و توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان در سال ۱۳۹۲ به چاپ رسیده است.
شب هزارویکم کتابی با سه نمایشنامه تکپردهای پیدرپی به نگارش درآمده است. در نمایشِ نخست، نمونهی پیشین و گمشدهٔ افسانهی ضحاک بازسازی شده است؛ داستان گفتهنشدهی شاه ضحاک و همسرانش شهرناز و ارنواز را روایت میکند. نمایش دوم داستانِ گفته نشدهی مترجم گمنامی است که هزارافسان را از پارسی به عربی برگرداند و نام آن الف لیله و لیله کرد؛ کتابی که قرنها بعد در بازگرداندن دوباره به پارسی، نام هزارویک شب گرفت. و نمایش سوم نیز که زمانش به روزگار ما نزدیکتر است، داستان گفته نشدهی سرانجامِ زنی است که هزارویک شب را خواندهاست.
در بخشی از این کتاب میخوانیم
روشنک: بیا خواهر ــ این زیرانداز نیلی را بیار ــ شاید حتی سیاه! بنال و جامه کبود کن خواهر!
رخسان: عزای واقعی؟
روشنک: اگر من بمیرم عزا نمیگیری؟
رخسان: نباشم که ببینم. خدا نیاورد آن روز! ــ اما شوهرت؛ شاید قالب تهی کند.
روشنک: این رویای توست که خیال میکنی مردان چنان عاشقند که با مرگ ما قالب تهی میکنند.
رخسان: [ ناباور] یعنی عاشق تو نیست؟
روشنک: همانقدر که عاشق پرندهی در قفسش!
رخسان: [ معترض] بهخدا که بیانصافی خواهر!