اورهان پاموک، نقاش چیره‌دست چهره‌ی استانبول

اورهان پاموک، نقاش چیره‌دست چهره‌ی استانبول

«یک کتابخوان خوب کسی است که گاهی کتاب را ببندد، به سقف خیره شود و به تصاویر، جملات و پاراگراف‌هایی فکر کند که ذهنش را مشغول کرده‌اند. ما برای این خواننده‌ها می‌نویسیم؛ آن‌ها که تخیلات وسیعی دارند.» این نظر یک نویسنده است درباره کسانی که دنیایش را با آن‌ها به اشتراک می‌گذارد؛ نویسنده‌ای از یک کشور همسایه‌ که در سال ۲۰۰۶ برنده‌ی نوبل ادبیات شد؛ اورهان پاموک.

برای آن‌هایی که تخیلات وسیعی دارند، دنیای بزرگ یک نویسنده جای جذابی برای قدم زدن است و نویسنده‌ی این مطلب معرفی کتاب میدونی مگ، اورهان پاموک هم کسی است که همه زندگی‌اش را برای ساختن این دنیا گذاشته است.

اورهان پاموک، رمان‌نویس خوش‌اقبال ترک

جوان بیست‌ودو ساله‌ای را در یک خانواده‌ی بزرگ و متمول تصور کنید که یک روز به همه اعلام می‌کند دیگر نمی‌خواهد نقاش باشد و تصمیم‌گرفته رمان‌نویس شود. همه به او می‌گویند: «اورهان، آدم در بیست‌ودوسالگی زندگی را نمی‌شناسد، بزرگ‌تر شو، زندگی و انسان‌ها و دنیا را بشناس، آن‌وقت رمانت را می‌نویسی!» (شاید گمان می‌کردند که این رمان‌نویسی یک هوس است که با نوشتن یک کتاب آرام می‌گیرد.)

اورهان پاموک می‌گوید گرچه واکنش دیگران به تصمیم او اوقاتش را در آن دوران تلخ کرده، اما حالا به خانواده‌اش حق می‌دهد در کشوری مثل ترکیه که خوانندگان کتاب‌ها به‌قول خودش همه عصبانی هستند، آینده‌ای در نویسندگی نبینند و از طرفی، رمان‌نویسی را نوعی انتقال تجربه‌ی زندگی بدانند که از یک جوان بیست‌ودو ساله برنمی‌آید!

اما این جوان روی تصمیمش ماند و تا همین حالا که شصت‌وهفت ساله است، به هیچ شغل دیگری حتی روزنامه‌نگاری که درسش را خوانده بود، فکر هم نکرد! بعد از رها کردن تحصیلات در رشته معماری در دانشگاه فنی استانبول و تحصیل روزنامه‌نگاری، اورهان پاموک نویسندگی را تا آن‌جا پیش برد که در دنیا به شهرت رسید، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد و کتاب‌هایش به ۶۰ زبان دنیا ترجمه شدند. خودش می‌گوید مثل هر نویسنده‌ی دیگری دوست داشته برنده نوبل شود اما فکر نمی‌کرده در ۵۴ سالگی موفق به دریافت این جایزه شود: «خیالبافی می‌کردم که شاید روزی در پیری، وقتی سیگار را ترک کرده‌ام، نوبل ادبیات را ببرم و آن‌وقت یک سیگار روشن کنم.» او تا امروز تنها نویسنده‌ی ترکی است که توانسته نوبل ادبیات را از آن خود کند.

پاموک می‌گوید برخلاف نویسندگانی مثل ناباکف که تاثیرپذیری از دیگر نویسندگان را انکار می‌کردند، اتفاقا گشودن تمام و کمال درون خود روی نویسندگانی مثل بورخس و کالوینو برایش آموختنی بوده است و به قول خودش این‌گونه بوده که «صدای خود» را یافته است. او حتی در کتابی به نام «رمان‌نویس ساده‌نگر و رمان‌نویس اندیشمند» تجربیاتش از رمان‌نویسی و چگونگی تاثیرپذیری از نویسندگان دیگر را شرح داده است. این کتاب در اصل وقتی آماده می‌شود که از پاموک برای سخنرانی‌های نورتن دانشگاه هاروارد دعوت می‌شود و او ترجیح می‌دهد در این سخنرانی‌ها بیشتر از مسائل نظری که بر کرسی ادبیات تطیبقی دانشگاه کلمبیا هم تدریس کرده بود، اصالت را به تجربه بدهد و از عمری که برای رمان‌نویسی‌ گذرانده، بگوید.

اولین رمان پاموک، «جودت بیک و پسران» در سال ۱۹۸۲ و سی‌سالگی نویسنده منتشر می‌شود که جایزه‌هایی مثل جایزه اورهان ولی و کتاب سال را هم برای او به ارمغان می‌آورد. این کتاب که داستان خانواده‌ای پرجمعیت و متمول را در زادگاه اورهان پاموک روایت می‌کند، درواقع نوعی خودزندگینامه‌ی نویسنده محسوب می‌شود. پاموک در این کتاب با تاثیرپذیری از رمان‌های قرن نوزدهم و آثاری از توماس مان و تولستوی به قول خودش رویکرد محافظه‌کارانه‌ای در رمان‌نویسی داشته است اما رفته‌رفته همان تاثیرپذیری‌های آموختنی، اورهان پاموک را به سمت سبک‌های غربی و متجددتر می‌کشاند؛ تا آن‌جا که امروز او را رمان‌نویسی در سبک پست‌مدرن می‌دانند.

«قلعه سفید» رمانی است که پاموک را در اروپا مشهور کرد و همین‌جا بود که برای تدریس ادبیات داستانی به دانشگاه کلمبیا دعوت شد. این کتاب با پیش‌زمینه‌ی تاریخی، ماجرای دوستی یک دانشمند عثمانی را با یک برده روایت می‌کند. بعد از نوشتن رمان «زندگی نو» و «نام من، سرخ» شهرت پاموک بیشتر و بیشتر شد و انتشار رمان سیاسی «برف» هم به محبوبیت این نویسنده به‌خصوص در خاورمیانه افزود. البته پاموک می‌گوید این رمان اولین و آخرین رمان سیاسی‌اش خواهد بود. نام کتاب «برف» در میان ۱۰ رمان برتر نیویورک تایمز جای گرفت.

کتاب دیگری که جایگاه پاموک را تثبیت کرد و اتفاقا در ایران هم با استقبال خوبی مواجه شد، «استانبول، خاطرات و شهر» بود که خودزندگینامه‌ی اورهان پاموک است. منتقدان زیادی تایید کرده‌اند که این کتاب یکی از بهترین خودزندگینامه‌های نویسندگان در جهان است. به این ترتیب نردبان ترقی پیش پای این نویسنده‌ی ترک قرار گرفت و بعد از دریافت جایزه صلح از آلمان، در سال ۲۰۰۶ نامش به‌عنوان یکی از صد شخصیت تاثیرگذار جهان در مجله تایم منتشر شد. همان سال موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات هم شد و از چندین دانشگاه دنیا دکترای افتخاری دریافت کرد.

موزه معصومیت، موزه‌ای از دنیای خیال پاموک

اورهان پاموک در زمان دریافت جایزه نوبل مشغول نوشتن رمان «موزه معصومیت» بود که کار نوشتن آن چهار سال طول کشید. در سال ۲۰۰۸ این رمان هم منتشر شد و نه‌تنها موردتوجه منتقدان و طرفداران پاموک قرار گرفت، بلکه کار این رمان را برای خود پاموک تبدیل به یک پروژه‌ی بزرگ کرد.

موضوع «موزه معصومیت» عشق است؛ عشق کمال به فسون. پاموک با نمایش عشقی ممنوعه در یک فرهنگ شرقی، تقابل فرهنگ شرقی استانبول در برابر فرهنگ غربی اروپا و آمریکا را نشان می‌دهد. در فصل آخر این رمان، کمال، شخصیت اصلی کتاب تصمیم می‌گیرد هرچه از فسون و عشق افسانه‌ای‌اش در طول ۹ سال به یادگار دارد، در خانه‌ی او جمع‌آوری کرده و آنجا را تبدیل به یک موزه کند که نام آن را «موزه معصومیت» می‌گذارد.

راستش را بخواهید چندان توصیه نمی‌کنیم که نسخه فارسی «موزه معصومیت» را بخوانید؛ نسخه‌ای که خود پاموک از آن ناراضی است و به دلیل حذف بخش‌های مهم، بازگوکننده‌ی داستان نیست. اما خبر خوب اینکه می‌توانید موزه معصومیت را از نزدیک ببینید! اورهان پاموک بعد از نوشتن این کتاب، به آفرینش دنیای عشق کمال و فسون فقط در عالم خیال اکتفا نکرد و تصمیم گرفت آن را با اشیای واقعی به نمایش بگذارد و به این ترتیب «موزه معصومیت» را در استانبول تاسیس کرد. اگر همین روزها به استانبول سفر کنید و سری به این موزه بزنید، می‌بینید که یکی دو قسمت‌ موزه هنوز خالی مانده و پاموک همچنان مشغول تکمیل اشیای موزه معصومیت است. باورش بسیار سخت است که این‌همه جزییات و اشیایی که از ته‌سیگار و سنجاق سر و بریده‌های روزنامه تا تخت‌خواب و کمد لباس و حتی آینه و روشویی در این موزه وجود دارد، نه در واقعیت که ریشه در خیال دارند و در واقع یک نویسنده خالق این دنیاست.

قفسه‌های مختلف این موزه شماره‌گذاری شده‌اند و برای هر قفسه یک فایل صوتی به زبان‌های ترکی و استانبولی و انگلیسی اختصاص داده شده است. محتوای این فایل شامل توضیحاتی درباره اشیا و قسمت‌هایی از کتاب است که نسخه ترکی آن با صدای خود اورهان پاموک ضبط شده است. با ورود به موزه هریک از بازدیدکنندگان می‌توانند با دریافت یک دستگاه ضبط صوت و هدفون، از راهنمای صوتی استفاده کنند. برای بازدید از این موزه نیازی نیست کتاب را خوانده باشید، سفر به این دنیای خیالی شما را با واقعیت‌های اجتماعی دهه هفتاد ترکیه هم آشنا می‌کند.

اورهان پاموک بعد از این کتاب، پنج رمان دیگر نوشته است که جدیدترین آن‌ها، «زنی با موهای قرمز» نام دارد. بیشتر کارهای پاموک به فارسی ترجمه شد‌اند اما در ادامه به چهار کتاب از مهم‌ترین آثار او به ترتیبی که برای ورود به دنیای اورهان پاموک پیشنهاد می‌کنیم، می‌پردازیم.

استانبول، خاطرات و شهر؛ روایت یک شهر

استانبول، زادگاه اورهان پاموک و شهری است که او همیشه برای زندگی انتخاب کرده است. پاموک به‌جز چندسالی که به‌خاطر تدریس در دانشگاه کلمبیا، در آمریکا ساکن شده بود، باقی عمرش را در استانبول گذرانده و اکنون هم همان‌جا زندگی می‌کند. «استانبول، خاطرات و شهر» یک زندگینامه‌ی خودنوشت با تصاویری قدیمی و خانوادگی است که نویسنده در آن بیش از هرچیز روی علاقه‌اش به استانبول و ریشه‌ای که در این شهر دوانده، تاکید می‌کند:

«پس از فروپاشیدن امپراتوری عثمانی، جهان تقریبا وجود استانبول را از یاد برد. شهری که من در آن متولد شده بودم، چنان مفلوک، آشوب‌زده و منزوی شد که در همه‌ی تاریخ دوهزار ساله‌اش نبود. برای من استانبول همیشه شهر ویرانه‌ها و حزن پایان امپراتوری بوده است. من زندگی‌ام را صرف مبارزه با این حزن یا مانند همه‌ی استانبولی‌ها، مال خود ساختن این حزن کرده‌ام.» -بخشی از کتاب-

با وجود مجاورت جغرافیایی و البته قرابت‌های فرهنگی بین ایران و ترکیه، یک خواننده‌ی ایرانی در حین خواندن این کتاب بارها و بارها حرف‌هایی را می‌خواند که انگار قبلا خودش آن را در ذهن می‌پرورانده اما هیچ‌وقت روی کاغذ نیاورده است. خود پاموک می‌گوید ایران برای من شبیه وطنم است و تهران مرا یاد استانبول می‌اندازد.

این کتاب به‌حق آن‌طور که در گاردین نقل شده شاهکاری سه وجهی است: تشریح جسم و جان شهر؛ گزارشی پر صلابت از سیاست‌بازی‌های خانوادگی؛ جنگ و دیپلماسی و کندوکاوی در پیشروی‌های کورمال کورمال نویسنده در جوانی در جهت علاقه و استعداد ذاتی‌اش.

«استانبول، خاطرات و شهر» را شهلا طهماسبی به فارسی برگردانده و نشر نیلوفر آن را منتشر کرده است. این کتاب را می‌توانید از میدونی بخرید.

نام من سرخ؛ داستان نقش‌ و عشق و خون!

«نام من، سرخ» که اوج شهرت اورهان پاموک را به دنبال داشت، کتابی‌ست با بن‌مایه‌های شرقی و بهره‌گیری از ادبیات فارسی. پاموک همیشه به این ریشه‌ی مشترک وفادار است و در این کتاب با سبک روایت متفاوت و خاصش، یکی از سه داستان موازی را به نقش‌ها (مینیاتورها) اختصاص داده است. به همین بهانه و به واسطه‌ی نوشته‌های حاشیه این مینیاتورها، پاموک گریزی هم به ادبیات و اشعار فارسی می‌زند. «نام من، سرخ» از عشق می‌گوید، در عین حال ماجرایی جنایی و کارآگاهی را هم در خود گنجانده و در وجه سوم به نقاشی، علاقه‌ی دیرین پاموک می‌پردازد. ماجرای این کتاب در دوران اوج امپراتوری عثمانی در قرن ۱۶ و ۱۷ رخ می‌دهد.

برجستگی سبک روایت این کتاب اولا به‌خاطر داشتن چند راوی و نقل سه داستان موازی از زبان آن‌هاست و بعد به‌خاطر زمان آن است که در زمان حال روایت می‌شود. درواقع مخاطب باید بخشی از حقیقت تکه‌تکه‌شده را لابه‌لای روایت این راویان متعدد در زمان وقوع هر ماجرا جست‌وجو کند و دروغ را از حقیقت تشخیص دهد.

زندگی نو؛ کتابی که همه چیز را عوض کرد

«روزی کتابی خواندم و کل زندگی‌ام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحه‌هایش را می‌خواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلی‌ای که رویش نشسته‌ام جدا شده و دور می‌شود. اما با آن که گمان می‌کردم تنم از من جدا و دور شده، گویی با تمام وجود و همه چیزم، بیش از هر زمان دیگر، روی صندلی و پشت میز بودم و کتاب نه فقط بر روحم، بلکه بر همه چیزهایی که مرا ساخته بودند، تاثیر می‌گذاشت.»

رمان «زندگی نو» با این جملات شروع می‌شود و همان‌طور که از این مقدمه انتظار می‌رود، سرنوشت شخصیت‌های داستان را به یک کتاب پیوند می‌دهد. شخصیت اصلی این کتاب، جوانی است که بعد از خواندن کتاب، تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را لابلای صفحات این کتاب جست‌وجو کند. او زندگی‌اش را رها می‌کند و سراغ دختری به نام «جانان» می‌رود که اولین بار از طریق او با کتاب آشنا شده است. «زندگی نو» از جمله آثاری است که پاموک را به‌عنوان یک رمان‌نویس پست‌مدرن معرفی می‌کند. تقابل زاویه دید اول شخص و سوم شخص، سبک روایت متفاوت این کتاب را می‌سازد.

«زندگی نو» علی‌رغم نقدهایی که منتقدان ترک به آن وارد کرده‌اند، سریع‌ترین کتاب پرفروش در تاریخ ترکیه است و یک سال پس از انتشار به رقم فروش ۱۶۴ هزار نسخه رسید.

کتاب سیاه؛ جدال با خود

«کتاب سیاه» داستان پیچیده‌ای از ناپدید شدن همسر یک وکیل به نام گالیپ و سپس تلاش برای جست‌وجوی او دارد. گالیپ که رابطه‌ای بین این ناپدید شدن ناگهانی و غیاب برادر خودش حس می‌کند، تصمیم می‌گیرد مدتی به جای برادرش زندگی کند تا شاید با دقت در جزییات زندگی او بتواند محل اختفای برادر و همسرش را کشف کند. پاموک این بار هم از استانبول می‌گوید و مقالات برادر گالیپ را بهانه‌ای قرار داده تا نقبی هم به گنجینه‌ی ادبیات بزند و از مولانا بگوید.

اما موضوع اصلی این کتاب، هویت است. گالیپ نه در جست‌وجوی همسرش، بلکه بیشتر در جست‌وجوی هویت گمشده‌ی خود به خانه برادر می‌رود و لباس‌هایش را می‌پوشد و به‌جای او زندگی می‌کند. برادرش هم گویا هویتی دیگر را می‌جوید و باقی شخصیت‌هایی که وارد داستان می‌شوند، هرکدام به نوعی خود واقعی‌شان را دوست ندارند.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
8 + 1 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.