?My Daughter Died. How Do I Introduce Her To My Son نام انیمیشن کوتاهی است که براساس تجربیات تلخ و شیرین جیسون گرین در زندگی ساخته شده است. با معرفی این انیمیشن کوتاه میدونی را همراهی کنید.
مرگ یک کودک از تلخ و تاریکترین جلوههای این دنیاست؛ همین مسئله باعث میشود ساخت فیلمهایی با محوریت این موضوع و به تصویر کشیدن آن همیشه با حساسیتهای خاصی روبهرو باشد. تازهترین ساختهی استودیو REANIMATION که «دخترم مرد. چگونه او را به پسرم معرفی کنم» (?My Daughter Died. How Do I Introduce Her To My Son) نام دارد، اثری است به سفارش بخش Opinion نشریهی نیویورک تایمز که به این موضوع میپردازد و سعی دارد حق سنگین آن را ادا میکند. این انیمیشن کوتاه چهار دقیقهای تلاش میکند با چنگ زدن به زیبایی شناسی خاص خود، که حاصل سبک طراحی تلفیقی است، به اثری تکان دهنده، تامل برانگیز و بعضا ترسناک تبدیل شود که توانایی جذب دامنهی گسترده از مخاطبین، از والدین گرفته تا جوانترها، را در خود داراست.
این فیلم کوتاه براساس مقالهای از جیسون گرین در نیویورک تایمز به اسم پدر برای چه گریه میکند؟ (What Does Daddy Cry About) ساخته شده است؛ مقالهای که روایتگر ماجرایی تلخ در زندگی جیسون گرین و همسرش استیسی و سالهای بعد از آن است. گرتا، دختر دو سالهی جیسون و استیسی که فرزند اول ایشان نیز بهشمار میرود، جان خود را در حادثهای ناگوار از دست میدهد. هریسون، فرزند دوم این زوج جوان، پانزده ماه بعد به دنیا میآید. حالا هریسون با پا گذاشتن به سه سالگی شروع به شناخت دنیای پیرامون خود میکند. آیا او متوجه حضوری ناپیدا در زندگی خانوادهاش میشود؟ در سوی دیگر ماجرا پدر و مادر هریسون قرار دارند؛ در یک سو آنها میخواهند که اندوه از دست دادن فرزند اولشان را پشت سر بگذراند و در سوی دیگر با ترس از دست دادن فرزند دوم خود دست و پنجه نرم میکنند. شاید شادی بزرگ کردن هریسون بتواند بخشی از فشار روحی و راونی بزرگ روی این زوج را کم کند، اما حالا آنها باید با حریف قدر دیگری پنجه در افکنند؛ روزی آنها مجبور خواهند شد تا تراژدی گرتا را برای هریسون سه ساله بازگو کنند.
تیم REANIMATION دربارهی این اثر و نحوهی کنکاش در موضوع حساس آن میگویند:
بزرگترین چالش ما در پروسهی ساخت این اثر، پیدا کردن لحن مناسب بود. What Does Daddy Cry About داستانی بسیار شخصی و تکان دهنده بود که ما میخواستیم از طریق مدیوم انیمیشن برای جمعیتی بزرگتر روایت کنیم و کاری کنیم که بینندگان، حتی آنهایی که هنوز بچه دار شدن را تجربه نکردهاند، بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و ماجرای جیسون گرین را لمس کنند. در همین حال، ما سعی داشتیم زیاد به جنبهی احساسی این روایت وارد نشویم و بیشتر از تحریک حس غم یا دلسوزی در بینندگان، ایشان را به تفکر واداریم. این ذهنیتها باعث شد که My Daughter Died به روند و شکل نهایی خود دست یابد؛ تصمیم ما بر این شد که داستان سرایی شاعرانه را توسط طراحی بصری خاصی که ترکیب دو سبک تصویر سازی دو بعدی و سه بعدی بود به تصویر بکشیم. ما بر آن شدیم که عمدا جلوهی بصری این اثر را کمی تا قسمتی غیر معمول و عجیب طراحی کنیم تا ضمن منحصر به فرد کردن انیمیشن، بیش از پیش به سمت حس و حال خاصی که در نظر داشتیم حرکت کنیم. سکانسی که پدر یک تکه آجر را تف میکند دقیقا نشانگر همهی ایدههایی است که ما برای ساخت این اثر در ذهن داشتیم.
بر روی کاغذ سبک انتخاب شده برای این اثر آنقدرها هم مناسب به نظر نمیرسد، که با تماشای محصول نهایی میتوان دریافت دست گذاشتن روی این مسئله آنقدرها هم سختگیرانه نیست. شخصیتهای سیاه و سفید My Daughter Died از نظر بصری بدون عمق بهنظر میرسند. بدنهای دو بعدی کارتونی ایشان در ترکیب با چشم، بینی و دهان انسانی آنها که روی کرهای گرد و بزرگ قرار گرفته، آنقدر عجیب و آزار دهنده است که به تنهایی میتواند تماما ماجرای روایی را تحت شعاع خود قرار دهد؛ طراحی خاص شخصیتهای این اثر باعث میشود برخی از بینندگان به کلی قید تماشای این اثر را بزنند، یا اگر هم به تماشای اثر نشستند، بهجای توجه به ماجرای در حال روایت، تمام مدت به طراحی غیر معمول شخصیتها فکر کنند. با این وجود، نمیتوان انکار کرد که سبک خاص طراحی گرتا کاملا با ماهیت شخصیتی وی و جایگاه او در داستان همخوانی دارد و از آن میتوان به عنوان یکی از نقاط درخشان جلوهی بصری این اثر نام برد.
عملکرد این اثر در صداگذاری نیز آنچنان تعریفی ندارد؛ یک فاجعهی تمام عیار نیست، اما فوق العاده هم نیست. قابل تقدیر است که REANIMATION از شخص جیسون گرین برای روایت این اثر استفاده کردهاند، اما اغراق نیست اگر بگویم اجرای او خالی از گرما و عواطف انسانی است. این مسئله قابل درک است که متن هدفمند عمدا از سمت احساسات به سوی حقایق و جنبهی منطقی وقایع حرکت کرده است، اما اجرای مسطح و ماشینی گرین نیز باعث میشود آنطور که باید مخاطب نتواند ابعاد ماجرا را حس کند و عمق آن را ببیند. این مسئله تا جایی پیش میرود که به نظر میآید کلیت فیلم یک تمرین سخت و دردناک در کنترل خود است؛ نپرداختن به حس غم پدر این تفکر را در ذهن مخاطب القا میکند که این مسئله آنقدر دردناک بوده که حتی گذار از کنار آن برای جیسون غیرقابل تحمل بوده و او نمیتواند بدون نگاه به تمام تصویر ماجرا را روایت کند. همین مسئله با وجود اینکه میتواند برای برخی بینندگان غلط انداز باشد، به یکی از نقاط قوت اثر تبدیل شده است؛ My Daughter Died سعی ندارد حس غم را به زور به خورد مخاطب بدهد و در اینجا برداشت مخاطب از شخصیتها و کلمات است که حرف اول را میزند.
REANIMATION تیمی چهار نفره متشکل از کارگردانان، طراح گرافیک و آهنگساز است که در شهرهای پاریس و بروکسل فعالیت دارند. این تیم بیش از آنکه یک شرکت بزرگ باشد، یک گردهمایی از هنرمندانی است که تحت یک نام با یکدیگر همکاری میکنند. آثار REANIMATION اشکال مختلفی دارند و تنها به انیمیشن خلاصه نمیشوند؛ با این حال باید انتظار انیمیشنهای کوتاه مشابه و متفاوت زیادی را از این استودیو داشت. نظرات خود را در رابطه با این انیمیشن با ما در میان بگذارید.