Vinland Saga اثر فاخر دیگری از استودیوی موفق Wit، سازندهی سری محبوب Attack On Titan، است. در این مطلب قصد داریم نگاهی اجمالی به این انیمهی زیبا و جذاب بیاندازیم.
- عنوان ژاپنی: Vinrando Saga
- اسم فارسی: حماسه وینلند
- براساس مانگایی از Makoto Yukimura
- ژانر: اکشن، درام، ماجراجویی، تاریخی
- کارگردان: Shūhei Yabuta فیلمنامه: Hiroshi Seko ،Kenta Ihara
- محصول: استودیو Wit
- تعداد قسمتها: ۲۴ قسمت ۲۴ دقیقهای
- وضعیت: فصل اول به پایان رسیده است، مانگا ادامه دارد
- پخش: ۷ ژوئیه تا ۲۹ دسامبر ۲۰۱۹
- ردهی سنی: R - 17
خلاصهی داستان:
تورفین جوان با گوش دادن به قصههایی از ماجراجوییهای دریانوردانی شجاع بزرگ شده است. در میان تمامی این قصهها، «وینلند» داستان مورد علاقهی اوست؛ سرزمینی گرم و سر سبز که جایی برای جنگ ندارد. همه چیز دربارهی وینلند درست نقطهی مقابل ایسلند، زادگاه تورفین، است. دست بی رحم سرنوشت اما تورفین را بهجای وینلند، درست به میانهی جنگی خونین میبرد؛ جایی که تورفین متوجه میشود تفکرات صلح جویانهی پدرش نمیتوانستند بیش از این از واقعیت دور باشند.
کیلومترها دور از ایسلند، آتش جنگی بزرگ میان انگلیس و دانمارکیها شعلهور شده است که روزبهروز گستردهتر میشود. بازار مرگ سکه شده و مزدوران وایکینگ از این اوضاع پیش آمده بسیار خرسندند. اتحاد وایکینگها با هر یک از طرفین این جدال میتواند تاثیری بسزا در نتیجهی جنگ داشته باشد. گروههای مختلفی از وایکینگها با هدف بهم زدن اسم و رسمی برای خود و به چنگ آوردن غنایم جنگی به دو جناح ملحق شدهاند. تورفین در میان این همه آشوب، تنها یک هدف را دنبال میکند؛ انتقام گرفتن از مردی که پدرش را به قتل رسانده است.
ماکوتو یوکیمورا (Makoto Yukimura) اولینبار با مانگا و انیمه Planetes نام خود را بهعنوان هنرمند و نویسندهای مستعد و توانا مطرح کرد. این مانگاکا که این روزها یکی از بزرگترین افراد صنعت کمیک در ژاپن شناخته میشود، شهرت خود را مدیون سبک داستان سرایی خاص خود است؛ او پا را از روایت ماجراهایی دربارهی افراد و شخصیتهای خاص فراتر میگذارد و جوامع، فرهنگها و سبکهای زندگی خاصی را محور اصلی داستانهای خود قرار میدهد. صد البته که در راس داستانهای او اشخاصی قابل لمس حضور دارند که میتوان آنها را شخصیت اصلی نامید، اما اگر کمی بیشتر در تصویر کلی بنگریم و در داستان غرق شویم، بیشتر متوجه قلم جسور و بلند پرواز یوکیمورا میشویم.
این مسئله را میتوان با وضوح بیشتری در نحوهی پردازش شر یا همان طرف منفی در داستانهای وی دید؛ برای مثال در همان Planetes، یوکیمورا بهجای تمرکز آنچنانی روی افرادی خاص بهعنوان شخصیت منفی داستان، توجهات را سمت ارزشهای در حال محو انسانی میبرد که این روزها کم و بیش به میزان مشارکت ما در خدمت به غول سیری ناپذیر سرمایه داری خلاصه میشود. Vinland Saga، دومین اثر بلند یوکیمورا که بهتازگی توسط استودیوی صاحب نام Wit اقتباسی تلویزیونی دریافت کرده است، داستانی با دورنمایی مشابه را روایت میکند، با این تفاوت که بهجای آیندهی فضایی بشریت، در گذشتهی تاریک و غمگین جریان دارد، تصویری از چرخهی خشونت در قرون وسطی را به نمایش میگذارد و از دل آن مفاهیمی متعدد را بیرون میکشد.
انیمهی Vinland Saga روایتش را با معرفی شخصیت «ثورز» آغاز میکند؛ جنگجویی دلیر و صاحب نام درمیان وایکینگها و مردی محترم و شخیص در بین مردم محل زندگیاش. حضور ثورز در میدان نبرد هراس را بر اندام دشمنان میانداخت و به مبارزان جوم وایکینگ قوت قلب میبخشید. در همان ثانیههای آغازین قسمت اول، داستان ما را با جنگاوری و قدرت افسانهای ثورز آشنا میکند، اما دیری نمیپاید که نگاه سرد و غمگین او پرده از رازی بزرگ در دل او برمیدارند؛ ثورز از این سبک زندگی به تنگ آمده و ترجیح میدهد خشونت را پشت سر گذاشته و روزهای باقی مانده از عمر خود را به کشاورزی یا دام پروری در آرامش سپری کند. این تفکرات درنهایت باعث میشوند که ثورز در میانهی یکی از نبردها ناپدید شود و به قصد یافتن یک زندگی آرام و معمولی به همراه همسر و دخترش بار سفر را بسته و از منزلگاه خود بگریزد. این اقدام ثورز آغازگر زنجیره اتفاقاتی است که زندگی افراد زیادی از جمله خود او و تنها پسرش «تورفین» را تغییر میدهد.
تضاد دلچسب و برجستهی بین خشونت و آشوب سکانس نبرد قسمت اول انیمه و دنیای آرام و بعضا شیرینی که در میانهی این قسمت به نمایش درمیآید، درست روح و قلب Vinland Saga را به تماشاچی نشان میدهد. درست است که این انیمه اثری است که بیشتر سکانسهای آن در میدان نبرد یا در کمپهای نظامی میگذرد و به جدالهای جذاب تاریخی میپردازد، اما در باطن چیزی جز نکوهش جنگ و خشونت و ستایش صلح در آن دیده نمیشود.
با وجود اینکه Vinland Saga انیمه اکشن است و به حق با ارائهی نبردهایی زیبا و نفس گیر بیننده را بر سر جای خود میخکوب میکند، اما رفتاری متفاوت در به تصویر کشیدن مبارزات از بسیاری از سایر آثار هم سبک خود دارد؛ اغلب اوقات در نبردهای Vinland Saga خبری از طرف حق و طرف شر نیست و خشونت نه یک ابزار برای اثبات راستی و درستی و برقراری عدالت، که یکی از پی آمدهای ناگوار عصری است که مردم آن چیزی از همزیستی نمیدانند. مکالمههای اولیهی ثورز با تورفین به خوبی انتظارات اجتماعی دوره و ذهنیات پشت سبک زندگی وایکینگی را نمایان میکند.
تورفین که روز خود را به شمشیر بازی و تمرین نبرد با دوستانی پرداخته که رویای تبدیل شدن به جنگجویانی بزرگ و صاحب نام را در ذهن خود میپرورانند، به پدرش میگوید به یک شمشیر واقعی نیاز دارد تا بتواند دشمنانش را شکست بدهد. اینجا ثورز لب به گفتن جملاتی میگشاید که گویای ذهنیت واقعی وی، و شخص ماکوتو یوکیمورا، هستند؛ «تو هیچ دشمنی نداری. هیچکس هیچ دشمنی ندارد.»
چنگ زدن به ریسمان صلح و دست کشیدن از نزاع و دشمنی، آرمان کهنه سربازی است که تمام گوشههای جنگ، از افتخارات و نام آوری تا طرف تاریک و ترسناک آن، را به چشم دیده، اما شب با پروراندن رویای «وینلند» سر بر بالین میگذارد؛ سرزمینی افسانهای که به آبادی و سرسبزی خود شهرت دارد و در آن خبری از نزاع و درد و رنج نیست. Vinland Saga اما اثری است که ریشه در واقعیت دارد و زیاد مراعات حال و احساسات بینندگان را نمیکند؛ زیاد طول نمیکشد که داستان به ما یادآوری میکند قد علم کردن در مقابل این دنیای خشن و بی رحم که مرگ خارج از میدان نبرد را ننگ میداند کاری بیهوده است.
در میانهی زورآزمایی آرمان ثورز و سبک زندگی برآمده از امیال حکام و پادشاهان و منفعت طلبیهای شخصی و عقیدهای، «آسلاد»، رهبر یک گروه شبه نظامی مزدور، به داستان وارد میشود و ایدئولوژی جدیدی را در در داستان مطرح میکند؛ همهی مردم برده هستند، حتی اگر نتوانند زنجیرهایشان را ببینند.
آسلاد یکی از جذابترین و بهترین شخصیتهای Vinland Saga است که پیچدگی شخصیت پردازی خاکستری این انیمه و نگاه انسانی داستان آن به موضوعات مختلف، از جمله گوشههایی تاریک از تاریخ و اجتماع، را در خود خلاصه میکند. این شخصیت که در ابتدا بهعنوان یک آنتاگونیست سنگدل معرفی میشود، در طول داستان عهده دار نقشهایی متعدد و متفاوت است؛ از مهاجم، مغز متفکر و شکنجهگر گرفته، تا راهنما، مدافع و حتی پدر، ابعاد مختلفی از شخصیت آسلاد در این اثر به نمایش درمیآید که گویای پویایی شخصیت و ارزشهای او در عین وفاداری به دورنمای ذهنی و اهداف بلند مدتش است.
او از آن دسته شخصیتهای پیچیده و غیرقابل پیشبینی است که تماشایشان بسیار لذتبخش است. او محصولی از ارزشها و ذهنیات این برههی تاریخی است و ثابت قدم است تا در راس آن بایستد.
کارگردانی Vinland Saga را شوهی یابوتا (Shūhei Yabut) برعهده دارد؛ انیماتوری که عهده دار کارگردانی سکانسهای نبرد سهبعدی Attack on Titan بود. بدیهی است که سبک نیمه سهبعدی و انعطاف پذیر یابوتا در طراحی صحنههای مبارزه را به وضوح میتوان در این انیمه دید. برای بسیاری از انیمه بینهای سه آتشه، کلماتی مثل سبک طراحی سهبعدی یا CGI خط قرمز محسوب میشود، که البته باتوجهبه مانگاهای بزرگی که قربانی اقتباسهای CGI بد شدهاند نمیتوان به ایشان خرده گرفت.
با این وجود عنصر طراحی سهبعدی بهصورت کاملا قابل قبول و نامحسوس در ترکیب با طراحی دو بعدی در انیمیشن قرار گرفته است و بیشتر به سکانسهای مبارزهی شلوغ، که در قیاس با سایر آثار سبک اکشن آنقدرها هم در Vinland Saga زیاد نیستند، استفاده شده است. همانطور که پیشتر گفته شد، مبارزات در این انیمه از سرعت بالایی برخوردار هستند و تیم یابوتا در استودیو WIT به خوبی توانستهاند نبردهایی زیبا و جذاب خلق کنند که همیشه به نقاط قوت هر قسمت تبدیل میشوند. حرکت سریع دوربین و همراهی گام به گام آن با مبارزان در میدان جنگ ضمن بخشیدن هیجان بیشتر به نبرد، احساس نزدیکی خاصی را در ذهن بیننده تداعی میکند، گویی که خود او درست در خط مقدم نبرد حضور دارد.
ماکوتو یوکیمورا درکنار برخی از صداپیشگان و دست اندر کاران Vinland Saga
یکی دیگر از نقاط قوت Vinland Saga طراحی چشم نواز شخصیتها و محیط است. استفاده از خطوط پررنگ و چهره پردازیهایی که گویای بردار گستردهای از احساسات هستند را میتوان دو مشخصهی اصلی سبک طراحی یوکیمورا دانست که به خوبی میتوان این دو عنصر را در اقتباس WIT مشاهده کرد.
صد البته که در اغلب اقتباس انیمهای، بخشی از جادوی مانگا گم میشود و باتوجهبه تفاوتهای دو مدیوم باید این مسئله را کم و بیش بدیهی دانست، با این وجود طراحی و رنگ آمیزی بسیار خوب پشت زمینهها، بهخصوص انعکاس زیبایی طبیعت اسکاندیناوی و اروپا، صحنهای باشکوه را برای درخشش شخصیتهای داستان فراهم کرده است. بهطور کلی میتوان گفت Vinland Saga، به جز در صحنههای نبرد، سعی میکند اقتباسی قدم به قدم از مانگا باشد و وفاداری خود را به قلم یوکیمورا حفظ کند، اما هراسی هم از پردازش بیشتر شخصیتها و پرداختن به احساسات جاری در داستان ندارد.
قیاس فریم به فریم برخی صحنههای انیمه و مانگا
درکنار تمامی این نقاط مثبت اما، یکی دو ایراد کوچک نیز به Vinland Saga وارد است. اولین لغزش را میتوان به افت نسبی کیفیت انیمیشن در نیمهی دوم انیمه مشاهده کرد. آرک داستانی «راه پیمایی در زمستان» که بخش قابل توجهی از نیمهی دوم سریال را به خود اختصاص داده دارای صحنههایی است که دقیقا نمیتوان آنها را شاهکار بصری استودیو WIT نامید. درست در همین برهه از انیمه، اتفاقی در داستان رخ میدهد که باتوجهبه استانداردهای ژانر آنقدرها هم غیر معقول و عجیب به نظر نمیرسد، اما با روایت هوشمندانه و بلند پروازانهای که یوکیمورا تا اینجای کار به ما ارائه کرده همخوانی ندارد.
ادامهی متن بخشی از داستان را افشا میکند.
شاهزاه کانوت، که برداشتی از شخصیت کانوت بزرگ، از پادشاهان شهیر دانمارک، است، در قسمتهای پایانی نیمهی اول انیمه به شخصیتهای داستان اضافه شده و کم کم نقشی پررنگتر به خود میگیرد. کانوت از شخصیتی قوی برخوردار نیست؛ در ارتباط برقرار کردن با سایرین ناموفق است، ترسوست و جز راگنار، استاد و مشاورش، با هیچکس صحبت نمیکند. با پیشروی انیمه متوجه میشویم ماجرای به قدرت رسیدن کانوت قرار است نقشی اساسی در داستان داشته باشد، اما پویایی خاصی در شخصیت کانوت دیده نمیشود. او در بخش اعظمی از انیمه همان شاهزادهی ضعیف و لوس باقی میماند که خیلی از اوقات رفتارش ممکن است برای بیننده آزار دهنده باشد، اما این نه ضعفهای درونی کانوت، که نحوهی رخ دادن تغییر صد و هشتاد درجهای، ناگهانی و نه چندان قانعکنندهی این شخصیت است که پایینترین نقطهی روایت Vinland Saga محسوب میشود؛ آسلاد که راگنار را سد راه تبدیل شدن کانوت به فرماندهی قدرتمند و قوی میداند، او را به قتل میرساند.
مرگ راگنار مقدمهی رویداد حالتی عرفانی در کانوت میشود که برای همیشه او را تغییر میدهد. به همین راحتی و در یک چشم بهم زدن، کانوت از فردی ضعیف که تمام وقتش را در اتاق یا چادر شخصیاش میگذراند، به فردی مصمم و جدی تبدیل میشود که واهمهای از در هم شکستن کسانی که در مقابلش میایستند ندارد. این گذار از تاثیر کافی برخودار نیست، اما مسئله به اینجا ختم نمیشود؛ یوکیمورا پیشتر به ما نشان داده بود که در ترسیم شخصیتهایی پویا و انعطاف پذیر و روایت تغییرات ایشان در طول زمان مهارتی بسیار دارد.
همین نکته باعث میشود روند تکامل کانوت، بهعنوان یکی از پایههای اصلی داستان، در قیاس با سایر شخصیتها، برای مثال آسلاد، تورفین یا ثورز، ضعیف بهنظر بیاید. با تمام این اوصاف، اگر آرک راه پیمایی در زمستان را در نظر نگیریم، تغییر کانوت بهطور کلی مقدمه ساز مجموعهای از بهترین موقعیتها و جذابترین صحنهها در فاز پایانی انیمه میشود.
پایان بخش حاوی افشائات داستانی.
دانلود تریلر از آپارات
مقاله مرتبط
- نقد انیمه سریالی Attack on Titan؛ فصل اول تا سوم
Vinland Saga چیزی خیلی بیشتر از یک داستان انتقام یا روزمرهی مردی است که قربانی شرایط شده. یوکیمورا در این داستان مکرر به تراژدیهایی مختلف در تاریخ جامعهی بشری سرک میکشد، اما هیچگاه آن را از امید خالی نمیکند. در نگاهی کلی، Vinland Saga بی نقص نیست، اما در نقاط قوت خود به قدری قوی عمل میکند که جای بحثی آنچنانی نمیگذارد. داستان غنی و شخصیت پردازی جذاب این اثر بهراحتی از استانداردهای بسیاری از آثار هم رده عبور کرده و دورنمای ذهنی یوکیمورا واقعا تامل برانگیز است.
سریال یا انیمه مشابه Vinland Saga
Vinland Saga انتخابی فوقالعاده برای کسانی است که تا به حال به دنیای رنگین انیمهها پا نگذاشتهاند، اما بدشان هم نمیآید که به آن وارد شوند. از دلایل این ادعا میتوان به تعداد قسمتهای کم، حال و هوا و سبک طراحی واقع گرایانهی این اثر که بیشتر از انیمهها به سریالهای لایو اکشن شباهت دارد و داستان جذاب و خاص این اثر اشاره کرد. چنانچه شما از طرفداران این انیمه هستید و میخواهید جایگزینی برای آن پیدا کنید یا جهت آشنایی بیشتر با Vinland Saga تمایل دارید ببینید به چه آثار معروف و شاخصی شباهت دارد، خالی از لطف نیست که به فهرست زیر نگاهی بیاندازید.
انیمه Attack on Titan
از آنجایی که شوهی یابوتا، یکی از طراحان و کارگردانان اصلی سکانسهای مبارزه در Attack on Titan، کارگردانی Vinland Saga را عهده دار شده، شباهات متعددی را میتوان در سکانسهای نبرد هر دو انیمه مشاهده کرد؛ هر دو انیمه از مبارزاتی سرعتی برخوردار هستند، دوربین به بطن میدان نبرد وارد میشود و حرکات مبارزین را از نزدیک دنبال میکند و این دو اثر هراسی از ادغام طراحی دو بعدی و CGI با هدف پویا و روانتر کردن حرکات شخصیتها در حین جنگ ندارند. تمام شباهت Vinland Saga و Attack on Titan اما به نحوهی کارگردانی و ترسیم مبارزات خلاصه نمیشود؛ Attack on Titan و Vinland Saga هر دو پراند از درگیریهایی خونین و خشن خالی، در رابطه با شخصیتها و سرنوشت ایشان رفتاری غیرقابل پیشبینی دارند و با وجود جریان داشتند در محیطهایی متفاوت، چون هر دو ساختهی استودیو Wit هستند، از نظر بصری، طراحی محیط و شخصیتها، آنقدرها هم بی شباهت نیستند.
انیمهی Berserk
Berserk، فانتزی تاریک موفق و محبوب کنتارو میورا (Kentaro Miura)، از دیر باز یک استاندارد برای سنجش هر اثر در دنیای انیمه و مانگا به شمار میرود که سعی داشت حال و هوایی قرون وسطایی داشته باشد و جدال سیاسی و جنگهای این دوران را به تصویر بکشد. قیاس Vinland Saga با Berserk به خاطر زمینهی داستانی و حال و هوای تقریبا مشابه غیرقابل اجتناب است، اما Vinland Saga به خاطر خشونت جذاب و واقع گرایانهی خود، دقت و جزئیات زیادی که در طراحی محیط به کار بسته و دستوپنجه نرم کردن با مفاهیمی همچون انتقام و معنای حقیقی خوب و بد، بیش از سایر آثار هم سبک به Berserk شباهت دارد و از رقیبان سرسخت آن به حساب میآید.
سریال Vikings
شباهت Vinland Saga و Vikings نباید آنقدرها هم دور از ذهن باشد؛ هرچه که باشد، هر دو اثر داستانهایی دربارهی یک اجتماع، در یک محل و یک بازهی تاریخی روایت میکنند. از اشتیاق بی حد برای جنگاوری گرفته، تا سفر با کشتیهای کوچک و بزرگ روی دریا به هدف یافتن سرزمینهایی آباد، گوشههای متعددی از زندگی وایکینگها و مردمان سرزمینهای شمالی در این دو سریال به نمایش درمیآید. شایان ذکر است با وجود آنکه هر دو اثر روایتگر داستانهایی هستند که ریشه در تاریخ واقعی دارد، اما دقیق و مستندوار منعکس کنندهی وقایع تاریخی این دوران نیستند؛ با وجود آنکه Vikings نسبت به Vinland Saga بیشتر به تاریخ واقعی وایکینگها نزدیک است، اما واهمهای نیز از افزودن شخصیتهای جدید، ارائهی برداشتی نادقیق از برخی شخصیتهای تاریخی و پیچش، حذف یا بزرگنمایی برخی وقایع ندارد.
در طرف دیگر، Vinland Saga درکنار زندگی و کشمکشهای واکینگها، ماجرای به قدرت رسیدن کانوت بزرگ، پادشاه انگلستان، دانمارک و نروژ، را روایت میکند، اما بیش از آنکه خود را درگیر ارائهی تصویری واقع گرایانه از تاریخ بکند، به اساطیر و افسانههای محلی مردم اسکاندیناوی چنگ میزند.
سریال Game of Thrones
این روزها، مخصوصا بعد از پایان یافتن سریال محبوب بازی تاج و تخت و عطش بینندگان برای یافتن سریالی جایگزین، کمپینهای تبلیغاتی آثار مختلف در تلاشند که آنها را بهعنوان بازی تاج و تخت بعدی معرفی کنند و هرطور که شده پای این قیاس را به میان بحث بکشند، اما حقیقت آن است که کمتر اثری دراینمیان میتواند بازیهای سیاسی، روند غیر قابل پیشبینی، خیانتها و تب و تاب این سریال، بهخصوص نیمهی اول آن، را به بیننده عرضه کند. خوشبختانه Vinland Saga یکی از آن دسته آثاری است که با وجود برخورداری از ماهیت خاص خود و عدم تلاش برای تقلید و شبیه شدن به اثری دیگر، از چنین عناصری در داستان خود برخوردار است.
با وجود آنکه جبههها و طرفین جدال در Vinland Saga به فراوانی Game of Thrones نیست، اما درست به همان اندازه تشنهی قدرت و شکست دادن رقبای خود هستند و از هیچ راهی برای رسیدن به اهداف خود دریغ نمیکنند. Vinland Saga در مقایسه با Game of Thrones گاها از سرعت پیشروی داستان میکاهد و با قسمتهایی نسبتا آرامتر به احساسات و ذهنیات شخصیتها میپردازد، اما از همان پنجه در افکندنهای جذاب و دلنشین ذهنهای در پس نبرد و پیچشهای داستانی فک برانداز برخوردار است.
انیمهی Kingdom
Kingdom یکی از آثار کمتر ناشناخته شدهی این فهرست است. این انیمه داستانی مشابه به Vinland Saga را روایت میکند و در دورهای تاریخی جریان دارد. در دوران دولت وارینگ، دو پسر بچهی یتیم به نام شین و هیائو در یکی از روستاهای فقیرنشین چین سکنی داشتند. با وجود آنکه زندگی برای این دو سخت میگذشت، اما رویای تبدیل شدن به فرماندهان جنگی نام آور شین و هیائو را از تسلیم شدن در مقابل مشکلات و فشارها وامیداشت. این آرزو در ابتدا بسیار بعید و دور به نظر میرسید، چون رعایا و بردهها در دولت وارینگ اجازهی ورود به ارتش را نداشتند، اما هیائو با خوش اقبالی توانست به قصر و نیروهای سلطنتی راه پیدا کند و این اتفاق آغازگر وقایع جذاب زندگی این دو پسر جوان است. درست مثل Vinland Saga در این انیمه شاهد حضور مردانی جوان به میدان جنگ و آشنایی با حقایق آن هستیم. استراتژیهای جنگی و نبوغ فرماندهان در هر دو اثر نقشی اساسی ایفا میکند.