از انیمهی Steins;Gate میتوان به عنوان یکی از بهترین آثاری که تا به حال با محوریت سفر در زمان ساخته شده نام برد. با بررسی این اثر فاخر با میدونی همراه باشید.
- عنوان اصلی: Steins;Gate
- اسم فارسی: اشتاینز گیت - دروازهی اشتاین
- براساس ویژوال ناولی از استودیوهای .MAGES (که پیشتر با عنوان 5pb شناخته میشد) و Nitroplus
- ژانر: علمی-تخیلی، دلهره آور
- کارگردان: Hiroshi Hamasaki، Takuya Sato فیلمنامه: Jukki Hanada
- محصول: استودیو White Fox
- تعداد قسمتها: ۲۴ قسمت ۲۴ دقیقهای
- پخش: ۶ آوریل ۲۰۱۱ تا ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۱
- وضعیت: پایان یافته است
- ردهی سنی: PG-13
خلاصهی داستان:
اوکابه رینتارو دانشجوی سال اولی است که خود را بهعنوان دانشمندی دیوانه معرفی میکند. رینتارو با هدف پرداختن به سرگرمی مورد علاقهاش، اختراع گجتهای مدرن، اتاقی نه چندان بزرگ را در ساختمانی قدیمی واقع در منطقهی آکیهابارای توکیو اجاره و به کمک دو تن از دوستانش به نامهای شینا مایوری و ایتارو هاشیدا، آزمایشگاهی کوچک را برپا کرده است. این سه اکثر اوقات خود را به کار کردن روی ایدههای مختلف و ساخت وسایل عجیب میگذرانند. تازهترین محصول این آزمایشگاه گجتی است به نام «مایکروویو تلفن» که طی پروسهای غیرعادی توانایی تبدیل کردن موز به ژلی سبز رنگ را دارد.
عملکرد عجیب، گنگ و غیرقابل پیشبینی این دستگاه، دست آورد خاصی برای تحقیقات اوکابه به همراه ندارد، تا اینکه زنجیرهای از اتفاقات رازآلود باعث درگیر شدن تیم در ماجرایی خاص میشود و نهایتا پروژهی «مایکروویو تلفن» به موفقیتی اتفاقی اما بزرگ میرسد؛ این اختراع قابلیت فرستادن ایمیل به گذشته را ممکن میسازد و همین خود باعث میشود که اوکابه به فکر دستکاری گذشته و تغییر وقایع میافتد. این تصمیم اما رینتارو را در میان رشتههای واگرایی از گذشته، حال و آینده قرار میدهد و او حالا باید مسئولیت سنگینی که با بهدست آوردن کلید زمان بر او متحمل شده را بدوش بکشد.
درست از اولین روزهای ظهور ژانر علمی-تخیلی یا به اصطلاح Sci-Fi در ادبیات، ایدهی سفر در زمان از پایههای ثابت آن بوده است و دریافتن دلیل این مسئله آنقدرها هم دشوار نیست؛ از حضور شخصیتها در وقایع تاریخی مهم و ملاقات ایشان با چهرههای تاریخی سرشناس گرفته، تا گیر افتادن در چرخههای دیوانه کننده، نویسندگان با استفاده از سفر در زمان میتوانند داستانهایی مختلف را خلق و با ایدههای متنوع و جذاب زیادی بازی کنند. مشکل رایجی که اما در اغلب این دسته از آثار مشاهده میشود، عدم پردازش خوب یا افتادن به دام تکرار و عدم برخورداری از اصالت است. نگارش صحیح و جذاب سفر در زمان و ارائهی دنیاسازی قدرتمند و قوانین و منطق قابل قبول مربوطبه آن کاری دشوار است و همین مسئله باعث میشود حتی بهترین آثار با محوریت این موضوع از نقص پیرنگ یا سوراخهای داستانی رنج ببرند و درگیر ضد و نقیضهایی بزرگ میشوند.
انیمهی Steins;Gate یکی از معدود آثاری در تاریخ است که مفهوم سفر در زمان را تقریبا بی نقص به تصویر میکشد و از درگیر شدن با کلیشهها و مشکلات رایج آثار مشابه اجتناب میکند. Steins;Gate اقتباسی تحسین شده از بازی و ویژوال محبوب ژاپنی با نام مشابه به کارگردانی تاتسویا ماتسوباراست. این انیمه در سال ۲۰۱۱، دو سال بعد از عرضهی رسمی ویژوال ناول در بازار، منتشر شد و سریعا توانست نام خود را بهعنوان یکی از بهترین آثار این مدیوم مطرح کند.
در راس Steins;Gate قهرمان غیرمعمول اما جذاب ما، اوکابه رینتارو قرار دارد. دانشجوی بسیار باهوش اما عجیبی که خود را دانشمندی دیوانه میخواند. اولین چیزی که درمورد اوکابه نظر بیننده را به خود جلب میکند، رفتار خاص اوست که درصورت غیر ساختگی بودن، احتمالا به سندروم چونیبیو (Chuunibyou) برمیگردد؛ او خود را با نام مستعار هویویین کیوما معرفی میکند، در مکالمات تلفنی ساختگی از نقشههای «سازمان» علیهش صحبت میکند و مدام با لحنی شرورانه از برنامهاش برای تسخیر دنیا سخن میگوید. اوکابه درست مثل یک نوجوان چهارده ساله، قهرمان/شرور دنیای خود است و همین ذهنیت وی سرمنشا بسیاری از سکانسهای کمدی جذاب و خاص در این انیمه است که بعید میدانم هیچ بینندهای بتواند آنها را به این زودیها فراموش کند.
ماکیسه کوریسو دانشمندی واقعی از ایالات متحده است که در همان قسمت اول به بینندگان معرفی میشود و درکنار اوکابه در راس داستان قرار میگیرد. کوریسو اما تقریبا از هر لحاظ نقطهی مقابل اوکابه است. تضادهای زیادی میان این دو وجود دارد، که بزرگترین آنها را میتوان در تفاوتهای رفتاری ایشان مشاهده کرد؛ هرچه اوکابه مانند نوجوانی که خود را مرکز دنیا میداند رفتار میکند، کوریسو جدی است و وقت و حوصله برای اتلاف وقت ندارد. با وجود تمام این تفاوتها اما کوریسو بعد از مشاهدهی اختراعات اوکابه و پتانسیل آنها، تصمیم میگیرد برای مدتی با او و تیمش همکاری کند. این تضادهای عمیق بین کوریسو و اوکابه مولد کشمکشها و بحثهای کمیک و سرگرم کنندهی زیادی است که خود نقشی اساسی در دو چندان کردن جذابیت زوج اصلی سریال دارد و باعث میشود حتی در اوقاتی که روایت داستان با سرعت کمی پیش میرود، بیننده مشتاقانه به پای تعاملات و یک به دو کردن شخصیتها بنشیند.
درکنار زوج مرکزی سریال، شخصیتهای کم رنگتر متعددی وجود دارند که ممکن است در نگاه اول کلیشهای و سطحی به نظر برسند؛ از همکار نردی گرفته که استاد هک است گرفته، تا دوست سر به هوای دوران کودکی یا صاحب خانهی سرسخت، این تیپ شخصیتها را در آثار مختلف، بهخصوص انیمهها، زیاد دیدهاید. این دستهبندیها اما تنها قلهی کوه یخ بهشمار میآیند و صرفا جنبهی معرفی اولیه دارند. یکی از نقاط قوت بزرگ Steins;Gate این است که تمام شخصیتها در داستان حضوری موثر دارند و مورد پردازش صحیح قرار میگیرند؛ شخصیتهای فرعی و ردهی دوی داستان پایشان را از سبک معرفی شده فراتر میگذارند، با این وجود داستان به گذشته و دلیل رفتارهای خاص ایشان میپردازد.
مسئلهای که به این پردازش کمک میکند، تروماهای احساسی این شخصیتها بهصورت آرکهایی داستانی، که بیشتر در نیمهی دوم انیمه قرار دارند، است؛ این کشمکشهای روحی و پریشانیهای احساسی، شخصیتهای داستان را قابل لمس میکند و بینندگان بهراحتی میتوانند انعکاس بخشی از خود را در ایشان مشاهده کنند. روابط و تعاملات فوقالعادهی شخصیتها در دست دیگر نیز به واقعیتر شدنشان کمک میکند. ارتباط و مکالمات میان شخصیتها همیشه روان و طبیعی است و هیچوقت شخصی بی دلیل درجایی حضور ندارد و سخنی بیهوده، که نقشی در پیشبرد داستان یا تکامل شخصیتی ایفا نکند، به زبان آورده نمیشود.
این شخصیتهای حساب شده و جذاب در داستانی کم و بیش پیچیده، اما با روایتی آرام و کامل گرد هم میآیند؛ اوکابه و دوستانش بهصورت خیلی اتفاقی موفق میشوند دستگاهی اختراع کنند که قابلیت فرستادن ایمیل به گذشته را دارد. این اتفاق سرآغاز آزمایشهایی میشود که برای همیشه زندگی اوکابه و همکاران او در آزمایشگاهش را دستخوش تغییر میکند؛ آنها درمییابند ایجاد کوچکترین تغییر در گذشته بهصورت دومینوواری حال و آینده را تحت تاثیر قرار میدهد و گاها عواقب سنگینی به همراه دارد. ایدهی فرستادن ایمیل به گذشته نسبت به سفر در زمان ممکن است محدودتر به نظر برسد و صد البته از بلند پروازی کمتری برخوردار است، اما Steins;Gate بسیار خوب این ایده را به کار میبندد و به خدمت پیامهای داستانی خود درمیآورد؛ در این انیمه، حرکت در زمان نه صرفا برای گیج کردن بیننده با مفاهیم پیچیده و درهم یا افزودن به بار هیجانی اثر، که در تصویری بزرگتر، برای روایت داستانی از تاثیر تصمیمها و تغییرات کوچک و اثر پروانهای به کار میرود.
بهطور کلی انیمهی Steins;Gate را میتوان به دو بخش تقسیم کرد که شامل آرکهای بسیار متفاوتی هستند. بخش اول اثر شامل قسمتهایی است که سعی میکنند به پایههای علمی سفر در زمان در این انیمه و معرفی شخصیتها و روابط آنها بپردازند. ضرب آهنگ روایت در این نیمه کمی آرام است و هدف آن بیشتر جا انداختن مفاهیم مورد استفاده در داستان با هدف درگیر شدن بیشتر بیننده و جلوگیری از گیج شدن ایشان است. توسعهی شخصیتها بیشتر به معرفی خصایص رفتاری و روابط آنها محدود و بخش زیادی از پویایی و تغییرات ایشان به نیمهی دوم محول میشود. بزرگترین نقطهی قوت انیمه در این نیمه، طنز دلنشین آن و اشارات و تضمنهای متعدد آن به فرهنگ عامه و خصوصا فرهنگ انیمه و اوتاکوهاست. در این قسمتها شاهد وقوع اتفاقات جدیتر و تاریکتری هستیم، اما این ماجراها بیشتر در پشت زمینه جریان دارند و زمینهی مقدمه سازی برای آنچه قرار است در نیمهی دوم اتفاق بیافتد را بنیان میگذارند.
ادامهی متن بخشی از داستان را افشا میکند.
تقریبا در اواسط انیمه، ضرب آهنگ روایت شروع به تندتر شدن میکند و اتمسفر رفته رفته رو به سوی تاریکی میروند. اوکابه که فکر میکرد میتواند با تغییر وقایع و دست بردن در گذشته، آیندهای بهتر برای اطرافیانش رقم بزند، حالا با نتیجهی ناپسند کارهایش مواجه شده و باید برای درست کردن اوضاع، همهی تغییرات انجام شده را به حالت اول برگرداند. درست در اینجای داستان تکامل اصلی شخصیتها شکل میگیرد و مهرههای ریز و درشت انیمه میدرخشند. دراینمیان حتی خود اوکابه هم دستخوش تغییراتی قابلتوجه میشود و بیشتر و بیشتر به جوانی عادی شباهت پیدا میکند که مسرور از قدرت، عقل و هوش خود را از یاد برده و حالا به دردسر بزرگی افتاده است. دراینمیان، قسمتهایی هم هستند که انحصارا به شخصیتهای فرعی میپردازند، اما این مسئله بدین معنا نیست که ما از مسیر اصلی داستان خارج شدهایم و ساب پلاتها ارتباطی با روند اصلی داستان ندارند.
در همین بازهی زمانی، انیمه وارد یک آرک چرخه یا به اصطلاح لوپ میشود. اغلب داستانهایی که با لوپ زمانی سر و کار دارند، با مشکلاتی همچون کسل کننده یا تکراری شدن دستوپنجه نرم میکنند. برای اجرای صحیح ایدهی لوپ، باید هر حلقه از این زنجیره با وجود داشتن شباهتها و پایهی مشترکی غیرقابل انکار و چشم پوشی، تا حد امکان متفاوت از دیگری باشد تا داستان بتواند جذابیت خود را برای بیننده حفظ کند. Steins;Gate نیز، درست مثل سایر جوانب، در به تصویر کشیدن لوپ زمانی فوقالعاده عمل میکند؛ مکان، بازهی زمانی و بخشی از وقایع مدام در حال تغییر هستند، اما بخشی از اتفاقات مرکزی با هدف یادآوری حضور در لوپ و اینکه چقدر با پایان آن فاصله داریم ثابت مانده است. برعکس خیلی از آثار، Steins;Gate به خوبی تاثیر چنین چرخهی تکراری بر ذهن انسان، خصوصا با چنین پایان وحشتناک و تلخی، را نشان میدهد. اوکابه بارها مرگ یکی از نزدیکترین افراد در زندگیاش را مشاهده میکند؛ تماشای این فاجعه در ابتدا او را برای نجات دوستش به تکاپو میاندازد، اما چیزی نمیگذرد که تحمل این شکنجهی روحی شدید او را تا مرز از دست دادن سلامت عقلش میبرد، که اگر حمایت و همراهی دیگر دوستانش نبود، به پایان قصهی این دانشمند دیوانه تبدیل میشد.
پایان بخش حاوی افشائات داستانی
از نظر پویانمایی، انیمیشن و سبک طراحی، Steins;Gate بزرگترین دستاورد بصری ژاپن بهشمار نمیرود، اما به خوبی از پس ادای حق داستان اثر برمیآید. در این انیمه حرکات و پویایی زیادی به چشم نمیخورد، اما باتوجهبه ژانر داستان و نوع روایت که بر پایهی دیالوگ استوار است، خلا وجود تحرکات آنچنانی دیده نمیشود. طراحی شخصیتها در این انیمه توسط huke، که بیشتر به خاطر انیمهی Black Rock Shooter شهرت دارد، انجام شده است. طراحی شخصیتها در این اثر با وجود آنکه آنقدرها از سبک رایج طراحی در انیمهها فاصله نگرفته، اما رگههایی از واقع گرایی دارد که باعث میشود که بار علمی-تخیلی آن بیشتر قابل پذیرش و باور باشد.
Steins;Gate کم و بیش جزو انیمههای جدید بهشمار میرود، اما کمتر سایتی را پیدا میکند که نام آن را در میان برترین آثار تاریخ این مدیوم قرار نداده باشد و این مسئله به داستان سرایی تقریبا بی نقص این انیمه برمیگردد. با وجود آنکه برخی بینندگان ممکن است طرفدار آهستگی سرعت روایت در نیمهی اول اثر نباشد، اما Steins;Gate به صورتی هوشمندانه و بدون اتلاف وقت، زمان کافی را برای پرداختن به همهی جوانب داستان اختصاص میدهد و هیچ نکتهای را بی جواب و نپرداخته رها نمیکند. از آنجایی که در بسیاری از آثار مشابه، نکات مبهم و پاسخ ندادهی زیادی درمورد علت یا عاقبت وقایع باقی میماند، توضیح و پردازش جامع، قانعکننده و صبورانهی Steins;Gate و پایان بندی خوب آن جای تحسین دارد.
Boku dake ga Inai Machi (یا ERASED)
درست قبل از رخ دادن یک تراژدی، ساتورو فوجینوما متوجه میشود که به چند دقیقه قبل از وقع حادثه منتقل شده است. این مانگاکای ۲۹ ساله از این پدیدهی عجیب و قدرتمند که نامش را «احیا» گذاشته، برای نجات جان سایرین استفاده میکند. با این وجود، وقتی ساتورو به اشتباه متهم به قتل یکی از نزدیکانش میشود، باری دیگر به گذشته فرستاده میشود، اما این بار نه به چند دقیقه، که هجده سال قبل. او سریعا متوجه میشود که این قتل ممکن است به ربایش و کشته شدن یکی از همکلاسیهای دوران کودکیاش، کایو هینازوکی، مرتبط باشد. حالا ساتورو این فرصت دوباره را پیدا کرده تا با پردهبرداری از راز این اتفاقات مرموز، ضمن نجات هینازوکی، از عزیزان خود در زمان حال نیز محافظت کند.
Re:Zero kara Hajimeru Isekai Seikatsu
آخرین نکتهای که سوبارو ناتسوکی حین خارج شدن از فروشگاه زنجیرهای به آن فکر میکرد، ترک کردن زندگی روزمره و افتادن به میان دنیایی خیالی بود. درست کمی بعد از ورود او به این دنیا اما سوبارو توسط چند نفر مورد حمله قرار میگیرد. او که جز یک کیسهی پلاستیکی و تلفن همراهی که حالا دیگر بی استفاده شده، وسیلهای برای دفاع از خود ندارد، در این تقابل سخت شکست میخورد و مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. خوشبختانه دختری به اسم استلا، که در حال دویدن بهدنبال شخصی است که نشان ارزشمند او را دزدیده، بر سر راه خود سوبارو را در این وضعیت مییابد و نجات میدهد. سوبارو برای جبران لطف و محبت استلا، پیشنهاد میدهد که در جستوجوی نشان به او کمک کند. با فرا رسیدن شب، سوبارو و استلا محل نشان را پیدا میکنند، اما تمام این مدت نیروی مهلکی از میان سایهها این دو را تعقیب میکرده و درست چند لحظه بعد از یافتن محل نشان، ایشان را به طرز فجیعی به قتل میرساند.
سوبارو اما درست در همان لحظه دوباره چشم به جهان میگشاید و جهانی مشابه را مشاهده میکند؛ او باز مورد حملهی افراد شرور قرار میگیرد و دوباره استلا به کمک او میآید. چه اتفاقی در حال رخ دادن در این دنیاست؟ سوبارو برای فرار از سرنوشت سومب که در انتظار اوست باید چه کند؟
The Girl Who Leapt Through Time
ماکوتو کنو دانش آموز سال آخر دبیرستان است، اما هنوز تصمیم خاصی دربارهی آینده و مسیر زندگی خود نگرفته. در لابهلای فشارهای بی امان معلمان ماکوتو و وقت کشی با بهترین دوستش، او در مییابد که میتواند به معنای واقعی کلمه در زمان بپرد. او که حالا شیفتهی قدرت نویافتهی خود شده، به بازی با آن میپردازد، اما دیری نمیپاید که ماکوتو درمییابد هر تصمیمی عواقب خاص خود را به همراه دارد و مفهوم زمان از آنچه که به نظر میآید بسیار پیچیدهتر است.
Eden of the East
در بیست و دوم نوامبر ۲۰۱۰، ژاپن مورد حملهی موشکهای گروهی تروریستی قرار گرفت، که خوشبختانه تلفات جانی به همراه نداشت.
سه ماه بعد از وقوع این حادثه، زندگی ساکی موریمی، دانشجوی ژاپنی که برای برای جشن فارغ التحصیلی خود سفر به آمریکا را انتخاب کرده، بعد از ملاقاتی عجیب برای همیشه تغییر میکند؛ بعد از اینکه ساکی به خاطر رفتار مشکوک با پلیس به مشکل میخورد، توسط جوانی به نام آکیرا تاکیزاوا از مهلکه نجات پیدا میکند. بااینحال اما نکات عجیب زیادی درمورد آکیرا وجود دارد؛ او از فراموشی رنج میبرد، ادعا میکند که زمانی یک تروریست بوده و جز تلفن همراه مشکوکی که روی ۸/۲ میلیارد ین پول دیجیتال موجود است، هیچ چیز به همراه ندارد.
با وجود تمام این مسائل شک برانگیز و بی خبر از آنکه این دیدار آغازگر بازی مرگباری از پول، تکنولوژی و سرنوشت دنیاست، ساکی اما فورا دست دوستی را به سمت این مرد مرموز دراز میکند. Eden of the East داستان تلاشهای ساکی برای پردهبرداری از گذشتهی مبهم ناجی او و تقابل تاکیزاوا با افرادی است که تلفنهای همراه مشابی دراختیار دارند.