در قرن بیستودوم میلادی و نسخهای سایبرپانکی از شهر توکیو انسانها همگی توسط سیستم کنترل میشوند و گاهی باید پیش از ارتکاب جرم به قتل برسند. شاید هم این دقیقا تصویری از دنیای امروز ما به حساب میآید.
- عنوان ژاپنی: Saiko Pasu/サイコパス
- اسم فارسی: سایکو-پاس (روان-گذر/روانی)
- براساس مانگایی از هیکارو مییوشی (Hikaru Miyoshi)
- ژانر: اکشن، پلیسی، روانشناسانانه و علمی-تخیلی
- کارگردان: نائویوشی شیوتانی (Naoyoshi Shiotani)، کاتسویوکی موتوهیرو (Katsuyuki Motohiro) و کیواوتاکا سوزوکی (Kiyotaka Suzuki)
- فیلمنامه: تو اوبوکاتا (Tow Ubukata) و گن اوروبوچی (Gen Urobuchi)
- محصول استودیوهای Production I.G و Tatsunoko Production
- تعداد قسمتها: ۴۱ اپیزود اصلی به همراه چند فیلم و قسمت ویژه
- وضعیت: پایان پخش فصل سوم
- پخش: از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ میلادی
- ردهی سنی: R - 17
خلاصهی داستان:
در قرن ۲۲ میلادی کشور ژاپن به تکنولوژی خاصی رسیده است که سالها جامعه را تنها باتوجهبه آن کنترل میکند؛ یک ابزار کامپیوتری متصلشده به تمامی شبکهها با نام Sibyl که توانست معنای قانون و کار پلیس را برای همیشه تغییر دهد. Sibyl مدام در حال اندازهگیری میزان خطرناک بودن یک انسان برای جامعه است. این سیستم به محاسبهی احتمال انجام کار خلاف توسط هر انسان میپردازد؛ تا دیگر شخصی به اعضای جامعهی پیرامون خود آسیب بزند. Sibyl این کار را با مطالعهی طیف رنگی ذهن و تفکرات تکتک آدمها انجام میدهد که روان-گذر (Psycho-Pass) نام دارد.
کار پلیس چیست؟ گرفتن سلاحی به سمت انسانها که میزان خطرناک بودن آنها برای جامعه را میسنجد و بنا به نتیجهی کامپیوتری حاصلشده، تصمیم به دستگیری اجباری یا قتل آنها میگیرد. البته که بعضی از خود اجراکنندگان قانون هم به شکلی به اصطلاح غیر قابل درمان، همیشه تا حدی حکم یک خطر برای جامعه را دارند. ولی سیستم از آنها بهعنوان سگهای شکاری بهره میبرد تا خطرناکترها را زیر نظر کارآگاهها به قتل برسانند. آنها هم با پذیرش انجام دائمی این کار از قرنطینه شدن ابدی نجات مییابند. آنها بردههای خوشبخت سیستم میشوند تا جای خواب درست، غذای مناسب و روز و شب نسبتا بهتری داشته باشند.
آکانه سونموری یک دختر جوان و موفق در دانشگاه است که ابتدای قصه و پس از پایان دوران تحصیل، تبدیل به یک کارآگاه میشود. این دختر انگار کموبیش اولین شخصی است که پس از مدتها جسارت بلندبلند فکر کردن راجع به ضعفهای Sibyl را دارد. وی درک میکند نحوهی کنترل شدن جامعهی مدرن به وسیلهی آن هماندازه با تصورات خوشبینانهی او عالی نیست و میتواند نابودکنندهی ارزشهای زیادی باشد. ولی باید پرسید آیا در جهانی اینچنین پوسیده اما در ظاهر درخشان اصلا امید اندکی هم برای زنده کردن مجدد عدالت واقعی وجود دارد؟
ترتیب تماشای فیلمها و فصلهای گوناگون انیمه Psycho-Pass
- فصل اول سریال Psycho-Pass، محصول سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳
- فصل دوم سریال با نام Psycho-Pass 2، محصول سال ۲۰۱۴
- فیلم Psycho-Pass: The Movie، محصول سال ۲۰۱۵
- سه قسمت فیلم Psycho-Pass Sinners of the System Case، محصول سال ۲۰۱۹
- فصل سوم سریال با نام Psycho-Pass 3، محصول سال ۲۰۱۹
- سه قسمت فیلم Psycho-Pass 3: First Inspector، محصول سال ۲۰۲۰ میلادی
افرادی که میخواهند جهان Psycho-Pass را ورای تماشای انیمهها هم دنبال کنند، میتوانند مانگا Inspector Shinya Kogami از میدوری گوتو (Midori Gotou) و ناتسو سای (Natsuo Sai)، مانگا Inspector Akane Tsunemori نوشتهی هیکارو میوشی (Hikaru Miyoshi) و رمان کوتاه خلقشده توسط ماکوتو فوکامی (Makoto Fukami) به اسم «سایکو-پاس» را بخوانند.
اگر با تمام این توضیحات هنوز احساس میکنید که ندانستن نقش Psycho-Pass REStart در جهان این سری آزارتان میدهد، باید مطلع باشید که آن عملا نقش نسخهای دیگر از فصل اول سریال را ایفا میکند؛ نسخهای مجددا تدوینشده که بهجای ۲۲ اپیزود حدودا ۲۰ دقیقهای از ۱۱ اپیزود چهل دقیقهای و تشکیل شد و تیتراژهای آغازین و پایانی متفاوتی دارد.
با اینکه Psycho-Pass REStart از چند سکانس بیشتر نسبت به محتوای نسخهی اصلی فصل اول سریال بهره میبرد، اکثر انیمهبینها اهمیت خاصی به آن نمیدهند. غالب بینندگان همچنان سراغ همان تدوین ۲۲ قسمتی فصل یک را میگیرند. پس اگر میخواهید به گروه دنبالکنندگان این جهان پرشده از داستانگوییهای جنایی دلهرهآور بپیوندید، Psycho-Pass REStart را از یاد ببرید و همان ۶ مرحلهی فهرستشده در بالا را به ترتیب دنبال کنید.
شخصی قدم به خانهی شما میگذارد، به ضرب و شتم اعضای خانواده میپردازد و آمادهی به سرقت بردن موارد زیادی میشود. از همه بدتر هم آن که او در انتها موقع فرار به اشتباه تیری از به سمت شکم کودکی هشتساله شلیک میکند و زندگی شما را به قهقرا میبرد. در همین حین مامورین پلیس از راه میرسند و موفق به دستگیری خلافکار و بازگرداندن نظم موقت به محیط میشوند. آنها سپس دستگاهی را از کیف خود بیرون میآورند که با اتصال به هر انسان میزان خطرناک بودن وی برای جامعه را میسنجد و مطابق عدد محاسبهشده، یکتنه دادگاه را برگزار میکند. به این شکل که اگر صلاح بداند فرد را به درون زندان یا بیمارستان روانی تلپورت میکند، اگر مشکلی نباشد او را راحت میگذارد و اگر لازم باشد همانجا باعث زندهزنده سوختن یک آدم میشود. این شرایط فرضی توصیفکنندهی دقیق فضای «سایکو-پاس» نیست اما حسوحال آن را نشان میدهد.
مطابق قوانین این جهان فرضی مدرن، همهی افراد قرارگرفته تحت این شرایط استرسزا باید بررسی شوند و تحت آزمایش دستگاه قرار بگیرند. مامورها به سمت شما قدم برمیدارند و دستگاه را به یک انگشت متصل میکنند. اینگونه شرایط لازم برای زندهزنده سوختن شما فراهم میشود. ناگهان میفهمید الگوریتم غیر قابل انکار و بسیار دقیق دستگاه، تشخیص داده است که خاطرهی وحشتناک این حادثه شما را دچار جنونی غیر قابل درمان خواهد کرد. مطابق نظر دستگاه احتمال دارد سالها بعد درون یک مرکز خرید بزرگ، بمبی خلقشده توسط شما منفجر شود و چندین و چند کودک را به قتل برساند. پس سیستم شما را برای جرم مرتکبنشده سلاخی میکند و همه با تصور خود درون این سناریو، از قوانین این جهان سایبرپانکی به ستوه میآیند.
حالا فرض کنید پدر یا مادر یکی از همان بچههایی بودید که سالها پس از حملهی آن سارق به آن خانه، فرزند خود را به خاطر انفجار یک بمب دست ساز از دست میدهید. چرا؟ چون بیست سال قبل سیستمی وجود نداشت که تمام اعضای یک خانوادهی مورد حمله قرارگرفته را چک کند، متوجه خطر بالای یکی از بازماندهها برای جامعه شود و او را از بین ببرد. این یعنی در قصهای اخلاقمدارانهتر از حالت توصیفشده توسط دو پاراگراف قبلی، شما فرزند بیگناه خود را تکهتکهشده میدیدید ولی از سیستم به خاطر مجازات مردم پیش از ارتکاب جرم توسط آنها عصبانی نمیشدید. میدانم، اکنون دیگر سیستم انقدرها هم تنفربرانگیز نیست. چرا که شما در طرف نجاتیافته توسط آن ایستادید. پس باتوجهبه اینکه هر انسان در اکثر مواقع تنها از یکی از این دو زاویهی دید به تاثیرگذاری قوانین و سیستم مینگرد، آیا اصلا میتوانیم کوچکترین ارزشی برای نظر افراد مختلف راجع به آن قائل شویم؟ وقتی میدانیم موقع آشنایی با هرکدام از باورهای مخالف یا موافق تنها در حال شنیدن قصهای یکطرفه بودهایم.
«سایکو-پاس» در مطرح کردن این جنس از سؤالات به شکلی زیرپوستی و همزمان جذاب و آزاردهنده برای مخاطب، کاربلد به نظر میرسد. این اثر از فضای سایبرپانکی خود برای ارائهی بحثهایی قابل فهم برای بسیاری از انسانهای امروز بهره میبرد. پس اگر کنش و واکنش ذهنی سه دقیقهای با ۳ پاراگراف بالا میتواند برای یک نفر جالب تلقی شود، او قطعا نباید Psycho-Pass را از دست بدهد.
- نقد فیلم L.A. Confidential - محرمانه لس آنجلس
- ۱۷ انیمهساز برتر ژاپنی که باید آثارشان را تماشا کنید؛ مامورو اوشی در رتبهی پنجم
انیمه و پس از آن مانگا Psycho-Pass هر دو بهشدت تحت تاثیر فیلم Blade Runner (بلید رانر)، شاهکار دههی ۸۰ ریدلی اسکات و آثار ارزشمند مامورو اوشی بودهاند. در حقیقت استودیو سازنده با این نیت پروسهی آفرینش اثر را شروع کرد که سریالی به قدرتمندی انیمه Ghost in the Shell بسازد؛ یک انیمه که بتواند در خلق یک جهان سایبرپانکی بهخصوص عالی باشد که و همزمان به اندازهی فیلم L.A. Confidential درک تماشاگر از معنای زیستن درون جوامع مدرن انسانی را به چالش بکشد. در این بین آنچه باعث موفقیت محصول و شعاری از آب درنیامدن آن شد، رابطهی صمیمی بین سازندگان است. به بیان واضحتر نویسندهی اثر در حالی به پروژه پیوست که کارنامهی او بارها توسط کارگردان مطالعه شده بود و میدانست میتواند رابطهی حرفهای بسیار خوبی با وی برقرار کند. وچود تحسین دوطرفه بین اکثر اعضای تیم و آشنایی مفصل آنها با تاریخچهی سینمای علمی-تخیلی سبب شد که «سایکو-پاس» هویت خود را بیابد و خوش بدرخشد.
عوامل گوناگونی مانند کم بودن زمان دادهشده به تیم سازنده توسط شبکه و تلاش برخی از اعضای جدید تیم ساخت برای تکرار کارهای عالی به سرانجامرسیده توسط آفرینندگان اصلی، متاسفانه شرایط لازم برای افت انیمه Psycho-Pass در فصل دوم حداقل از دید برخی از تماشاگرها را فراهم کردند. ولی راستش را بخواهید، اکثر بینندگان هنوز تنها فصل اول Psycho-Pass را محصول اصلی میدانند. به این معنی که با سایر بخشهای مجموعه مثل دنبالههایی جداگانه و افتوخیزدار برخورد میکنند که البته بعضا هم جذاب از آب درآمدهاند. همانگونه که کمتر کسی به ستایش فصول دوم و سوم سریال True Detective میپردازد و همزمان کمتر کارشناسی میتواند قدرت فصل اول «کارآگاه واقعی» به نویسندگی و کارگردانی نیک پیزولاتو و کری جوجی فوکوناگا را زیر سؤال ببرد.
ساختهی استودیو پروداکشن آی. جی. بارها و بارها اثبات میکند که یک فیلم یا سریال را میتوان به رنگ و لعاب سبکهای گوناگونی آغشته ساخت و در عین حال، به آن اجازهی درخشش از جهات متفاوت بدون گم شدن بین آنها را داد. طی بهترین اپیزودهای «سایکو-پاس» با جنسی از داستانگویی مواجه میشوید که اکشن را پس نمیزند و حتی به کمک آن بیشتر مخاطب را با شخصیتها آشنا میسازد. هرچند وقتی به دیالوگنویسی هم میرسیم، Psycho-Pass حکم معدود محصولات عامهپسند مدیوم تلویزیون را دارد که میتواند جملات فلاسفهی معروف را از زبان شخصیتهای خود به گوش مخاطب برساند و زورکی، پوچ یا شعارزده به نظر نیاید.
«سایکو-پاس» به خوبی جامعهای بسیار پیشرفته و همزمان قابل پذیرش برای مخاطب را به تصویر میکشد. اما این تصویرسازی درست و ارائهی اکشنهای تماشایی بزرگسالانه تنها نقاط قوت کارگردانی فصل اول آن نیستند. زیرا میتوان ادعا کرد زیباترین لحظات Psycho-Pass را ثانیههایی تشکیل میدهند که سبب میشوند بفهمیم نه فقط فیلمنامهنویس که کارگردان هم تعادل را در کار خود رعایت میکند. سازندگان انیمهی نامبرده همواره به عناصر کلیدی و متفاوت سریال خود توجه نسبتا یکسانی را نشان دادهاند.
وقتی یک انیمه که طی چند اپیزود افتتاحیه میتواند همزمان کاراکترمحور و تعریفکنندهی ابعاد یک جهان باشد، انسانِ همراهشده با این تجربه به خوبی در طول و عرض آن گم میشود. مخصوصا اگر خود قسمتهای ابتدایی انیمه انقدر جذاب باشند که بیننده موقع دیدن آنها گذر زمان را احساس نکند. تماشاگرِ نخستین فصل «سایکو-پاس» روبهروی محصولی مینشیند که برای انجام یک کار، کار مهم دیگر را فراموش نکرده است.
رعایت همین تعادل نیز Psycho-Pass را در عین سنگینی بخشهایی از فیلمنامه تبدیل به یک اثر عامهپسندِ نهچندان معمول میکند؛ یکی از انیمههایی که تماشای آنها به افراد بیعلاقه به مدیوم انیمیشنهای ژاپنی نیز توصیه میشود و در عین دست کم نگرفتن مخاطب، خود را بالاتر از او نمیداند.
(چهار پاراگراف بعدی مقاله بخشهایی از داستان قسمتهای آغازین انیمه Psycho-Pass را اسپویل میکنند)
«سایکو-پاس» چند برگ برنده دارد و با اینکه برخی از مخاطبها معتقد به افت نسبی اپیزودها و بعضی فیلمهای جدید آن هستند، به خاطر همین نقاط قوت خاص زنده مانده است. بهگونهای که هر بلایی که بر سرش آورده شود و هرچهقدر هم که عدهای از دوست نداشتن چند اپیزود فصل سوم آن بگویند، کمتر شخصی میتواند شکوه، دقت و درگیرکنندگی نخستین فصل این انیمه را انکار کند. این وسط یکی از جدیترین دلایل رسیدن محصول نامبرده به جایگاه فعلی همین است که میخهای اول را محکم میکوبد. انیمه Psycho-Pass طی سه اپیزود آغازین کارهایی میکند که تعدادی از انیمههای همسبک در طول یک فصل نیز موفق به انجام آنها نشدهاند.
برای Psycho-Pass به چالش کشیدن مخاطب مهم است و به همین خاطر بارها از روشهای مختلف برای ایجاد انتظاراتی نادرست در ذهن او و سپس خیانت به همان انتظارات بهره میبرد. برای نمونه در ابتدای قسمت آغازین و وقتی آکانه وارد جمع میشود، فضا تا حدی کمدی هم به نظر میرسد. او مثل دیگر شخصیتهای معمولی که با قدم گذاشتن به محیطی ناشناخته احساس ترس میکنند، کمی عقب میکشد و تحت تاثیر شوخیهای خاص نیروهای تحت فرمان خود قرار میگیرد. حالا همین لحظه را با سکانس پایانی قسمت اول و چهرهی بهتزدهی او از مواجهه با قتل وحشتناک یک انسان، رفتن یک زن بیگناه تا آستانهی مرگ قانونی و شلیک خودِ او به همکارش مقایسه کنید. اینگونه میفهمید که چهقدر با انیمهای پرشده از تضادهای زیبا روبهرو شدهاید. حتی جنس پرداختن سریال به فضای سایبرپانکیِ پادآرمانشهر توکیو نیز برآمده از تلاش برای به اشتباه انداختن مخاطب است.
مثلا وقتی بیننده بهشدت تحت تاثیر جنون سیستم کنترلی هوشمندانهی شهر قرار دارد، ناگهان با تصویری زیبا از زندگی معرکهی آکانه در خانهی مدرن روبهرو میشود. یک مکان خاص و دارای دستیاری هوشمند که میتواند هر لحظه محیط پیرامون شخصیت را به شکل مورد علاقهی وی دربیاورد. هرچند که به محض خروج آکانه از خانه مخاطب هم مجددا به یاد میآورد که تمامی آن زیباییها تصنعی و قابل غیرفعال شدن هستند.
آن سوی همهی موارد گفتهشده نیز درون شخصیتپردازیهای اثر چنین الگویی را مییابیم. هنگامی که میبینیم که دختر به همکار خود آسیب میزند ولی او میگوید از رئیس جدید خود عصبانی نیست و میخواهد از امروز مامور بهتری باشد؛ چهقدر کلیشهای. اما چند دقیقهی بعد، انیمه با تمرکز روی خشونتِ سرد همین مامورِ مثلا رستگارشده، سادهلوحی ما را به سخره میگیرد.
نقطهی اوج ماجرا نیز مواجههی آکانه با دو دوست خود در محیطی صمیمی و سپس رویارویی او با یک زیردست در یک غذاخوری تقریبا خالی است. سکانس دوستانه سریال را مثل چندین و چند اثر عامهپسند دیگر جلوه میدهد. اما پس از آن که واکنش تند شوسی کاگاری به صحبت آکانه مبنی بر تلاش امیدوارانه برای یافتن جایگاه خود در جهان از راه میرسد، انیمه همزمان بیننده و یکی از پروتاگونیستهای اصلی قصه را سر جای خود مینشاند.
(پایان اسپویل)
فیلم، سریال یا انیمه مشابه Psycho-Pass
- انیمه Vinland Saga؛ حماسهی وایکینگها
طی سالهای اخیر درک اشتباهی از معرفی محصولات مشابه با یک اثر محبوب برای مخاطبها به وجود آمده است که باید هرچه سریعتر برطرف شود. فارغ از اینکه Psycho-Pass، انیمهی تحسینشدهی کلیدخورده در سال ۲۰۱۲ را لایق ستایش یا بیش از حد پررنگشده میدانید، نباید واکنش خاصی نسبت به مقایسهی اینگونهی آن با چند اثر دیدهشدهی دیگر داشته باشید. چرا که اصلا مقایسهای اتفاق نیافتاده است و کمتر زمانی پیش میآید که یک متن با فهرست کردن آثاری متناسب با سلایق عاشقان ساختهای مهم بخواهد پایینتر یا بالاتر بودن محصول مورد بحث از موارد نامبرده را بررسی کند.
پیش از فهرست کردن آثاری تحسینشده در نوع خود که میتوانند قبل و بعد از Psycho-Pass دیده شوند، باید به سرعت اصلیترین پایههای نگهدارندهی ساختمان این انیمه را مرور کنیم؛ جریان داشتن در آیندهای پادآرمانشهری، اکشن خونآلود، تشکیل جامعه حول محور سیستمی به اسم Sybil که عملا میتواند خلافکارها را پیش از ارتکاب جرم به سزای عمل (؟) خود برساند و تمرکز روی شخصی که از شدت سیاهی سیستم میترسد. زیر سؤال بردن شجاعانهی تمام افرادی که میخواهند سیستم را به زیر بکشند هم پنجمین عنصر اساسی سازندهی اثر است؛ چه آنها قصد انجام این کار از بیرون را داشته باشند و چه بخواهند از داخل، تانک را منفجر کنند. Psycho-Pass همچون Ergo Proxy اثری عبوس، بهشدت آیندهنگر و استاد مطرح کردن پرسشهای مختلف و سپس نشان دادن حماقت حاضر در پرسیدن آنها است. گاهی چون میخواهد روی میزان بیمعنی بودن سؤالها تاکید کند و گاهی به هدف نمایش عینی این حقیقت که انسان پاسخی برای آنها ندارد. البته انیمهی مورد بحث نه اولین اثر تلویزیونی است که به سرکوب شدن رویاها و آرزوها توسط جوامع و قوانین میپردازد و نه آخرین آنها به حساب میآید. ولی هم از ایدهی جالبی برای پرداختن به مفاهیم نهفته در این جنس از قصهها بهره میبرد و هم با تاکید روی سنجش عددی میزان خطرناک بودن لحظهای هر فرد برای جامعه، بارها و بارها به شکلی اغراقآمیز تکیهی انسان مدرن به معیارهایی مشابه را مسخره میکند. شاید مثل اپیزود Nosedive سریال Black Mirror که فریاد تنفر از بندگیِ شبکههای اجتماعی را بلند کرد.
سریال Mr. Robot
چه «سایکو-پاس» را دیدهاید و بهدنبال برترین داستانهای بیانشده با دغدغههایی مشابه درون مدیومهای گوناگون میگردید و چه میخواهید اول یک فیلم و سریال لایواکشن متناسب با جنس تفکرات عمیق نهفته در پس آن ببینید، حتما فیلم Fight Club دیوید فینچر و سریال Mr. Robot سم اسماعیل را از ابتدا تا انتها دنبال کنید. شاید اصلا دیدن همین دو اثر باعث شود نسبت به تماشا یا عدم تماشای «سایکو-پاس» هم مطمئن شوید و سلیقهی خود را بهتر بشناسید.
آنها که همزمان بسیار متفاوت و بسیار شبیه به یکدیگر به نظر میرسند، هر دو باطن کثیف دنیایی در ظاهر پیشرفتکرده را عالی نشان مخاطب میدهند. این دو اثر به کمک استعارهپردازی و خلق لحظات باورپذیرِ درگیرکننده و عجیب، ضعفهای سیستمها، گم شدن انسانها در شلوغیِ پوچ دنیای مدرن ما را یادآور میشوند. همچنین کموبیش مثل Psycho-Pass در عین آن که آثار مورد بحث اهمیت زیادی به دنیاسازی دادهاند، در مرکز قصهی «باشگاه مبارزه» و «آقای ربات» میتوان همیشه یک یا چند کاراکتر را دید؛ کاراکترهایی که سازندگان با نمایش گمگشتگی آنها درون جهان، به شکلی احساسیتر پستی جامعه را به یاد میآورند. تماشاگرهایی که انیمه Psycho-Pass را بهشدت به خاطر برداشت عمیقش از بحران هویت انسان مدرن دوست دارند، در سریال Mr. Robot درد کاراکترها را از درون احساس میکنند و آنهایی که با الیوت لایهی زیرین و پلشت زیباییهای ظاهری را دیدند، در انیمه Psycho-Pass بارها و بارها پا به پای بازرس جوان از سیستم میترسند. شاید چون بهتر و ملموستر میفهمند که آنچه مقابل بیننده قرار گرفته است صرفا حاصل تلاش کارگردان برای تصویرسازی از جهانی آیندهنگرانه و سرتاسر خیالی نیست. بلکه نشان میدهد دنیای خود ما از درون به سمت چه جنونی گام برمیدارد؛ هر روز سریعتر و بیمهاباتر.
انیمه Ergo Proxy
درصد قابل توجهی از نقاط کرهی زمین غیر قابل سکونت میشوند و انسانها دیگر چارهای به جز زندگی درون سازههایی بهخصوص ندارند. آنها به امید نجات یافتن از وضعیت اسفناک پیشآمده رباتهای هوشمندی به اسم AutoReivs را خلق میکنند و اینگونه شرایط بیآبرو شدن خود را فراهم میآورند. چون رباتها بهدلیل خاصی از جایی به بعد باعثوبانی تحقیق راجع به کارهای انسانهای مهمی میشوند و حقایقی سیاه دربارهی افرادی مهم را فاش میسازند. حالا افراد خاص مورد بحث میتوانند گناهکاری خود را بپذیرند یا صحت ادعاهای مطرحشده را انکار کنند.
همین خلاصهی کوتاه از داستان انیمه Ergo Proxy عدهی زیادی را به یاد Psycho-Pass میاندازد. با این تفاوت اساسی که آنجا با ضعف سیستم در عدم ظلم به انسانهای عادی مواجه بودیم و با Ergo Proxy آسیب دیدن جدی افراد مثلا بزرگ از طرف سیستمی شاید بدون نقص را میبینیم. در حقیقت فارغ از اینکه خود سیستم کنترلکننده تا چه اندازه میتواند دارای قابلیتهای لایق توجهی باشد، آدمهای سازندهی آن احتمالا انسانهای فاجعهباری هستند. زیرا در جامعهای بسیار پیشرفته روشهایی برای تجسس بیش از اندازه در زندگیها مییابند.
جالب اینجا است که سایبورگها در انیمه Ergo Proxy تا پیش از پخش یک ویروس نرمافزاری ناشناخته در صلح کامل با انسانها به سر میبرند و سپس با یافتن آزادی عمل بهدنبال احقاق حقوق خود میروند. ولی چه میشود اگر آنها تنها موجودات برتر آفریدهشده برای کنترل جامعهی سایبرپانکی نباشند؟ انیمه Ergo Proxy حتی ورای معناسراییهای عمیق، به خاطر ترکیب شگفتانگیز ارائهکرده از مدلسازی سهبعدی با سل انیمیشن بدون شک لیاقت حداقل یک بار تماشا را دارد.
انیمه Tokyo Ghoul
انواع عناصر بزرگسالانه همچون خشونت عریان نقش قابل توجهی در سر و شکل بخشیدن به فرم Psycho-Pass دارند و به شکلی تلخ قصهای را میسازند که اصول اخلاقی پذیرفتهشده توسط جامعه را نه به چالش، که به آتش میکشد. حالا همان فضا را بردارید، برخی سکانسها را ترسناکتر کنید و با تصور تقابل فانتزی با علمی-تخیلی و قرار دادن Psycho-Pass در سمت آثار سای-فای از خود بپرسید که چه میشود اگر این قصه را در اتمسفر ماجراهای هیولامحور میدیدید؟ چه میشد اگر بهجای آن که سیستم با پیروی از الگوهای رنجبرده از ضعفهای اخلاقی آدم بکشد، خودِ مدل مسخرهی پذیرفتهشده توسط جامعه عدهای از اعضای آن را به جان هم بیاندازد و اینگونه خونها جاری کند؟ باتوجهبه همهی این توصیفات جستهوگریخته و برخورداری از شناخت حداقلی از ادبیات گمانهزن، احتمالا اکنون تصویری از یک انیمه با داستانی بهخصوص را در ذهن خود شکل دادهاید. پس اجازه بدهید بگویم آن انیمه به احتمال زیاد Tokyo Ghoul نام دارد.
در Tokyo Ghoul غولهای انسانمانند که برای زنده ماندن محتاج گوشت آدمها هستند، کموبیش درون جامعه پذیرفته شدهاند. این وسط کاراکتری که همیشه از آنها متنفر بود و میخواست هرگز با یک غول مواجه نشود، طی رخدادی تلخ از فرم انسانی خود فاصله میگیرد و عملا به این موجودات میپیوندد. حالا همانگونه که بازرس جوان و تازهکارِ داستان Psycho-Pass پس از ورود به سیستم متوجه فساد و پوسیدگی آن شد، اینجا هم کن کانکی پس از قرارگیری در جایگاه یک غول تازه جهان را از زاویهی دید آنها میبیند. تصویر دیدهشده توسط او ترسناک به نظر میرسد؛ تصویری پرشده از انسانهایی که غولهای صلحجو را سلاخی میکنند. چون دوست دارند آنها را زیر تیغ ببرند.
روایت انیمه یکطرفه نیست و در عین پرداختن جدی به دغدغههای ضدنژادپرستانه درون یک پادآرمانشهر که در ظاهر زیبا به نظر میرسد، نشان میدهد که جامعهی غولها هم اعضای شیطانی متعددی دارد. در حقیقت مخاطب زودتر از زمانیکه فکرش را میکند، متوجه میشود انیمه Tokyo Ghoul نهتنها او را با قصه درگیر کرده است، بلکه مدام شناخت وی از کاراکترهای گوناگون را نیز زیر سؤال میبرد. زیرا به تعریف قهرمانها و ضدقهرمانهای توخالی علاقهای نشان نداده است.
انیمه Terror In Resonance
جملهی نسبتا معروفی بین طرفدارهای دنیای انیمههای ژاپنی وجود دارد که میگوید اگر شوگو ماکیشیما پروتاگونیست اصلی داستان Psycho-Pass بود، آن انیمه محصولی شبیه به Terror In Resonance از آب درمیآمد. اما ورای این جمله هم میتوان فهمید که باتوجهبه نقش خاص خلافکارها در Psycho-Pass، انیمهای که اعضای گروهی تروریستی و علاقهمند به ایجاد آشوبهای غیر قابل پیشبینی را دنبال میکند، گاهی حسوحالی شبیه به فضاسازی برخی اپیزودهای آن دارد. در انیمه Terror In Resonance گروه Sphinx قیام میکند تا به دنیا دربارهی تمام آزمایشهای علمی ظالمانهی انجامشده روی چندین و چند کودک بگوید؛ راجع به اینکه چگونه تلاش جامعه برای پیشرفت، برخی انسانها را قطعهقطعه کرد.
- معرفی انیمه Terror in Resonance - ترور طنین انداز
این اثر که تقریبا در تمامی بخشهای تیم تولید نامهای بزرگی را یدک میکشد، به شکلی انکارناپذیر در شخصیتپردازی پرسرعت و همزمان دقیق آشوبگرهایی خاص با اسامی ۹ و ۱۲ هم میکند. چون Terror In Resonance از آنها موجوداتی به مراتب فراتر از دو کاراکتر رباتمانند بلندشده در مقابل سیستم میسازد. Psycho-Pass در برخی از بهترین اپیزودهای خود فساد سیستم را از درون زیر ذرهبین میبرد و Terror In Resonance این کار را با نگاه بیرونی و متمرکزشده روی زاویهی دید معترضین به سرانجام میرساند؛ در دل تصویرسازی دردناک از حوادثی که مخاطب میتواند همزمان برای ایجادکنندگان و قربانیهای آن اشک بریزد.
فیلم Inception
- تحلیل و موشکافی پایان «تلقین» (فیلم Inception)بهترین فیلمهای اکشن دهه گذشته از نگاه میدونی
بر کسی پوشیده نیست که یکی از مهمترین مسائل بررسیشده توسط انیمه Psycho-Pass، میزان آزادی عمل انسان مدرن است. دغدغهای که از مدتها قبل فیلسوفهای گوناگونی را به خود مشغول کرد و به طرز ترسناکی میتواند باعث از راه رسیدن یک سیل از پرسشهایی بدون پاسخ قطعی شود. در عین حال گاهی باید چند گام رو به عقب برداشت و به اهمیت جواب سؤال پرداخت. چه میشود اگر انکار اختیار انسان نه لزوما بیمعنی که به واضحترین بیان ممکن، بیخاصیت باشد؟ چه میشود اگر واقعیت پیشرو در اوج غیرحقیقی بودن ارزش خود را حفظ کند؟ وقتی طعم غذایی لبخند روی لب مینشاند یا آغوشی گرم انسان را به لمس آرامش درونی نزدیک میکند، چه اهمیتی دارد اگر تمامی این تجربهها همانگونه که «ماتریکس» میگفت، توسط ماشینهایی کنترلکننده به او القا شوند؟
شاید گاهی بهجای تلاش برای پاسخ دادن به برخی پرسشها، باید دربارهی اهمیت پاسخ آنها سؤال کرد. هرچند آخرین ساختهی قرارگرفته درون این مقاله هم ابایی از زیر سؤال بردن درک ما از حقایق و میزان تاثیر انتخابها ندارد.
اثر اورجینال کریستوفر نولان در سال ۲۰۱۰ میلادی راجع به همین موارد با مخاطب بحث کرد و افراد علاقهمندشده به Psycho-Pass شاید بتوانند پاسخ برخی از پرسشهایش را به کمک آن بیابند. یوهانِس کِپلِر، دانشمند، ریاضیدان و ستارهشناس سرشناس آلمانی که در سال ۱۵۷۱ میلادی متولد شد، همیشه میخواست بداند چرا کرهی زمین ۱۵۱.۹ میلیون کیلومتر تا خورشید فاصله دارد؟ او دههها با تلاشی جدی و بینتیجه سعی کرد برای این عدد خاص توضیح دقیقی پیدا کند. ولی مشکل از دانش کپلر نبود. برایان گرین، فیزیکدان و یکی از نظریهپردازان نظریهی ریسمان که بیشتر از سه قرن پس از مرگ کپلر متولد شد میگوید علم نتوانست و نمیتواند آن عدد را توضیح دهد. اما فیزیک امروز میداند که تعداد بسیار بسیار زیادی از سیارهها درون هستی وجود دارند که در فواصل گوناگونی با ستارههای خاص منظومهی خود جا خوش کردهاند. ولی انسان اینجا شکل گرفت چون دقیقا در فاصلهی ایدهآل از خورشیدی ایدهآل برای شکلگیری این جنس از حیات قرار داشت.
شاید اصلیترین پرسش Psycho-Pass نیز دربارهی اختیار داشتن یا نداشتن آدمِ امروز نیست. شاید این انیمه میگوید چرا انسان اکنون نمیتواند بدون باور کردن واقعیت خود و پذیرش نسبی توانایی تغییر واقعیت، زندگی کردن را بفهمد؟