FLCL، انیمهای کوتاه از استودیو Gainax، بهلطف استفادهی حداکثری از تمامی پتانسیلهای انیمیشن، بهعنوان یکی از برترین آثار این مدیوم شناخته میشود. با بررسی این اثر کلاسیک همراه ما باشید.
- عنوان اصلی: FLCL
- اسم فارسی: فولی کولی
- براساس رمانی از Youji Enokido (نویسنده)، Hiroyuki Imaishi و Kazuya Tsurumaki (طراح) و مانگایی از Hajime Ueda (طراح)
- ژانر: اکشن، علمی-تخیلی، کمدی، پارودی، جنون، روانشناختی، مکا
- کارگردان: Kazuya Tsurumaki ،Hiroki Satou
- فیلمنامه: Youji Enokido
- محصول: استودیو Gainax
- تعداد قسمتها: ۶ قسمت ۲۵ دقیقهای
- وضعیت: پایان یافته است، ادامهی غیر مستقیم داستان در دو فیلم سینمایی به نامهای FLCL Progressive و FLCL Alternative
- پخش: ۲۶ آوریل ۲۰۰۰ تا ۱۶ مارچ ۲۰۰۱
- ردهی سنی: PG - 13
خلاصهی داستان:
نائوتا ناندابا یک دانش آموز معمولی کلاس ششمی است که در شهری آرام و کسالت بار روزگار خود را به همراه پدر و پدر بزرگش میگذراند. بعد از اینکه تاسوکو، برادر نائوتا، کشور را به قصد بیسبال بازی کردن در تیمی آمریکایی ترک میکند، او تصمیم میگیرد از هرچه برادرش از خود به جا گذاشته نگهداری کند؛ از این یادگاریها میتوان به تخت خواب به همریختهی تاسوکو، چوب بیسبال قدیمی وی و دوست صمیمیش مامیمی سامجیما، که درست از زمان رفتن تاسوکو روزی از نائوتو جدا نمیشود، اشاره کرد.
نائوتا اما از آینده و زنجیره اتفاقاتی که زندگی سادهی او و اطرافیانش را برای همیشه تغییر میدهد بی خبر است. همه چیز در این شهر کوچک با ورود هاروکو هاروهارا به لرزه درمیآید؛ او دختری عجیب و پر سروصدا با موهای صورتی رنگ است که همیشه یک گیتار باس را با خود حمل میکند و یک اسکوتر مدل Vespa میراند. اولین برخورد نائوتا و هاروکو به تصادفی برمیگردد که بعد از آن شاخی عجیب روی کلهی نائوتا سبز میکند. نائوتا حالا نگران از اینکه چطور این رخ داد عجیب را از دیگران پنهان کند و به زندگی عادی خود برگردد به تکاپو افتاده است. همه چیز وقتی بیشازپیش از کنترل خارج میشود که او درمییابد هاروکو قرار است مدتی را به سکونت در خانهی ایشان بگذراند. این اتفاقات به طرز غیر قابل پیشبینی و عجیبی پای نائوتا را به میانهی نبردی میکشاند که تغیین کنندهی سرنوشت زمین یا حتی کل کیهان است.
FLCL در نگاه اول بیش از حد پیچیده و گیج کننده به نظر میآید. بزرگترین نقطهی قوت و ضعف این انیمه، این مسئله است که هیچ چیز درمورد آن قابل توصیف و دستهبندی نیست؛ میتوان گفت این اثر در قالب ژانرها نمیگنجند، به یک سبک طراحی بصری خاص پایبند نیست و تجربهای در داستان سرایی را برای بیننده رقم میزند که کاملا برای ایشان تازگی دارد. مدیوم انیمیشن به آزادی بی حد و مرز در بیان و تصویرسازی شهرت دارد و FLCL از این پتانسیل تا بالاترین حد استفاده میکند؛ این نکته نه باتوجهبه سال ساخت این انیمه بلکه حتی بعد از بیست سال بعد از آن نیز درمورد FLCL صدق میکند. حاصل این عملکرد شگفت انگیز اثری بی مانند است که در گذر زمان تازگی و طراوت خود را حفظ کرده و توانسته است که ضمن کسب جوایز بینالمللی مختلف، نام خود را بهعنوان اثری جاودانه در تاریخچهی صنعت انیمیشن ژاپن ثبت کند. با تمام این اوصاف اما FLCL اثری نیست که بخواهید به افرادی که آشنایی چندانی با دنیای عجیب و گستردهی انیمهها ندارند، معرفی کنید. سرکشی بیش از حد این انیمه از استانداردها و آنچه به دیدنش عادت داریم گاها به جنون میزند و همین مسئله این ساختهی استودیو Gainax را به تجربهای بی مانند تبدیل میکند که چیزی کم از یک قطار شهربازی ندارد؛ FLCL هم ترسناک است و هم نیست، هم کمدی است و هم نیست و هم یک تراژدی تمام عیار است و هم نیست.
در پس تمام تمام لایههای کمدی، شوخیهای عجیب و دیالوگهایی که داخل و خارج از زمینه به یاد ماندنی و تامل برانگیز هستند، داستان FLCL بسیار تکان دهنده، تا حد قابل توجهی شخصی و پر از نکات ریزی است که نباید از دست داد. این انیمه بخش اعظمی از روایت خود را با استفاده از داستان سرایی تصویری، تمثیلها و استعارهها انجام میدهد. با وجود اینکه سبک روایت متفاوت به کار رفته در این انیمه، نحوهی تدوین و حجم بالای دیالوگها در این اثر ممکن است بخشهایی از داستان را نامفهوم جلوه دهد، اما کمتر گوشهای از FLCL است که بی پاسخ و تشریح در داستان رها و دریافتش تمام و کمال به بیننده واگذار شود. چاشنی دیوانگی به کار رفته در FLCL و عجز بیننده در مقابل با وقایع داستانی و استعارههای تصویری نیز درست به اندازهی داستان تأثیرگذار این انیمه بخشی از جادوی خاص آن هستند که با کمی تعبیر و ترجمه میتوانند خود به یکی از درخشانترین نقاط این انیمه بدل شوند. این سبک روایت که وارث هنر و داستان سرایی افسار گسیخته و ناب ادبیات کلاسیک ژاپن است، خود توانست آغاز کنندهی جنبش و ژانری نو در صنعت انیمه باشد که از ثمرات آن میتوانیم آثار فوقالعادهی متعددی از جمله سری مشهور Monogatari را نام ببریم.
داستان این انیمه بی هیچ مقدمهای از وقت گذرانی بی دغدغه و آرام نائوتا با مامیمی، دوست قدیمی برادر بزرگتر او، آغاز میشود. چندی نمیگذرد که مکالمهی بین نائوتا و مامیمی توسط هاروکو قطع میشود؛ هاروکو زن عجیب اسکوتر سواری است که ترسی از زیر کردن پسر بچهای دوازده ساله همچون نائوتا و کوبیدن یک گیتار باس سنگین بر سر او ندارد. درست از همین نقطه از داستان FLCL ذهن بیننده را به بازی میگیرد؛ چه چیزی صرفا جنبهی طنز دارد و چه چیزی واقعا در داستان اتفاق میافتد؟ دیدن کتک کاریهای جانانه و باد کردن سر، ریختن دندانها یا موهای سر و سایر آسیبهای کارتونی نکتهای جدید نیست و اغلب به مقاصد طنز آمیز استفاده میشود، اما FLCL هرجا که دوست داشته باشد عناصری این چنینی را به پایههای پلات و ساب پلاتهای داستانی خود گره میزند. همانطور که گفته شد این اثر تکیهی زیادی به استعاره دارد و با وجود آنکه کمتر قطعهای در این زنجیر اضافی است و اغلب سکانسها هدفمند و تأثیرگذار هستند، اما تمام صحنههای لونی تون وار انیمه قرار نیست اهرمهایی داستانی باشند و برخی از آنها تنها یک دهن کجی به واقع گرایی محسوب میشوند تا بیشتر و بیشتر FLCL را به آنچه که باید باشد تبدیل کنند.
تعادل به کار رفته در نگارش این اثر مثال زدنی است. این قابلیت مذکور ترکیب فوقالعادهی عناصر واقعی و استعاری است که باعث میشود بعد از دو دهه هنوز در محافل مختلف از این انیمهی کوتاه تلویزیونی حرف به میان آورده شود. این نوع نگارش و روایت باعث میشود که داستان و پیامهای آن، بی آنکه یکی از آنها فدای دیگری شود، درکنار هم ثابت قدم به پیش بروند و مخاطب ناتوان از آنکه بخواهد تصویری از دورنمایی که در آینده در انتظار اوست را در ذهنش بکشد، هر آنچه این اثر سعی در بیان دارد را با جان و دل دریافت کند. این نوع روایت به FLCL این اجازه را میدهد تا بهراحتی بارها و بارها تنها ازطریق استعارهها و تمثیلهای تصویری متفاوت احساساتی بسیار پیچیده را به بیننده القا کند؛ دیدن دنیا از دید کودک نابالغی که برای پا گذاشتن به بزرگسالی عجله دارد و کشمکشهای درونی او برای درک تغییرات کوچک و بزرگ پیرامونش بدون استفاده از ترکیب عناصر رئالیسم و سورئالیسم در این روایت ممکن نبود و FLCL این کار را به زیبایی هرچه تمامتر عملی میکند.
درست از بعد از تصادف مغز نائوتا جای خود را به دروازهای برای اشیا و شبه موجودات عجیب میدهد و این شکل دهندهی پلات اصلی FLCL است. وضعیت جدید و عجیب مغز نائوتا در این انیمه در مرحلهی اول بوسیلهی جنون بصری و در مرحلهی دوم با استفاده از شاخهای عجیب و رشد کنندهای که روی سرش ظاهر میشوند به نمایش درمیآید. این تغییرات نائوتا را درست مثل بینندگان انیمه گیج میکند و به سؤال میاندازد؛ ما در این داستان با پسر بچهای طرفیم که خیلی وقت است در تکاپوست که پا به دنیای بزرگترها بگذارد، اما حالا تغییرات عظیم و متعدد ظاهری و باطنی زوار زندگی را از دست او خارج کرده و او را به هر سو میبرند. او چگونه میتواند ضمن کنترل پیرامون و رفتارهای عجیب و بعضا غیرمسئولانهی اطرافیان خود، از این شرایط جدید جان سالم بدر ببرد و زندگی خود را دوباره معنا کند؟
یکی از خصوصیات اصلی FLCL این مسئله است که ما در بیشتر اوقات نمیتوانیم حدس بزنیم داستان این قسمت برپایهی کدام اتفاق شکل خواهد گرفت و همین پوستهی به ظاهر تصادفی باعث میشود با اثری مواجه باشیم که داستانش درگیر کلیشه و چارچوب نیست و موضوعاتی آشنا را به تازهترین شکل ممکن بیان میکند. این نکته درمورد سبک تجربی طراحی بصری گستردهی به کار رفته در این انیمه نیز صدق میکند. عینا شبیه خود وقایع داستانی یا صحنههای طنز آمیز، انتخاب نوع زیبایی شناسی به کار رفته، تغییر ضرب آهنگ روایت یا طراحی چهره کمتر وقتی بی دلیل انجام میگیرد؛ از تغییرات مکرر سبک ترسیم و پویایی نائوتا در اوقاتی که نزدیک هاروکوست، تا سرخی شعلهی سیگارهای مامیمی در آسمان بی کران آبی و پشت زمینههای غالبا محو و بی رنگ شهر ماباسه، نکات معنادار زیادی در جزئیات این انیمه گنجانده شده که توجه به آنها خالی از لطف نیست.
بهلطف پالت رنگ سادهی این انیمه، FLCL بهراحتی میتواند داستان سرایی تصویری خود را، که در همان حالت عادی سطحی بالا و قابل ستایش دارد، را با درهم پیچاندن فضا و اتمسفر چند پله بالاتر ببرد. همین ابر مبالغههای تصویری را میتوان مرز بین FLCL و سایر آثاری که هراسی از تصویر سازی به سبکی که اغلب اوقات با کلماتی همچون عجیب توصیف میشود، دانست. بهطور کلی رنگهای چیره بر فضای این اثر زرد و آبی هستند. انیمه با گذر از هر یک از این رنگها، احساسات و حال و هوایی تازه را بر اثر غالب میکند یا با آنها از وضع روحی و روانی شخصیتها میگوید؛ رنگ آبی تیرهی آسمان گاها میتواند معنای تنهایی بدهد، زردی گرم دیوارهای خانه از شادی و سرزندگی میگویند، ترکیب این دو رنگ نماد هیجان است و محو شدنشان از تصویر مترادف با هراس خالص.
درکنار این نکته که گیتارهای باس و برقی در داستان نقش بسزایی دارند، زیبایی شناسی و فضاسازی مربوطبه دهههای هفتاد و هشتاد میلادی جای خالی موسیقی راک را فریاد میزند و درست اینجا است که موسیقی متن این اثر، که اغلب ساختهی گروه The Pillows هستند، به تصویر وارد میشوند و در هارمونی کامل اتمسفر را تقویت و رنگ و لعابی ستودنی به جلوهی بصری میبخشند. ریفهای گیتار قطعات موسیقی متن این سریال را میتوان با کلماتی همچون نوستالژی و حس گرما تشبیه کرد؛ این شادی درآمیخته با اندکی تلخی از خاطراتی میگوید که در حال نقش بستن در ذهنهاست، اما کسی در حال حاضر از اهمیت این روزها و این خاطرات مطلع نیست.
از دست ندهید!
- انیمه Gintama؛ راه یک سامورایی
- انیمه The Promised Neverland؛ جهنمی آن سوی در
- انیمه Demon Slayer؛ نبرد در اقلیم شیاطین
- انیمه Steins;Gate؛ ایمیلهایی به گذشته
درکنار تمام این مسائل، FLCL اثری سرگرم کننده است. در این اثر حتی یک شام خانوادگی ساده هم بدون چندین شوخی پیوسته و دیالوگهای جالب توجه صرف نمیشود. در سوی دیگر این هرجومرج همیشگی، شکلی از طنز پارودی وجود دارد که هرازگاهی میآید تا به بخشی از فرهنگ عامه اشاره و با آن شوخی کند. صحنههای اکشن و مبارزات این انیمه نیز از جذابیت بالایی برخوردار هستند و حتی بدون درنظرگرفتن سال ساخت این انیمه میتوان آنها را با الفاظ روان، خیره کننده و چشم نواز توصیف کرد و نمرهای قابل قبول به آنها داد. به جز تمام نکات مذکور، عنصر دیگری که به FLCL ارزش تماشای چندین باره را میدهد، ظرافت کار و دقت عمل در پردازش جزئیات و جز جز اثر است. شاید سریع ارتباط برقرار کردن با FLCL کار آسانی برای تمام بینندگان نباشد، اما علاقهمندان به انیمیشن نباید این اثر کلاسیک ماندگار را از دست بدهند.
انیمههای مشابه:
Dead Leaves
پندی و رترو بی هیچ خاطرهای از گذشته در زمین چشم باز میکنند. آنها در پی یافتن غذا، پوشاک و وسیلهی حملونقل مرتکب چندین جرم مختلف میشوند، اما درنهایت به چنگ مامورین قانون میافتند و به ندامتگاه بدنامی با عنوان Dead Leaves منتقل میشوند. در بند، پندی و رترو متوجه میشوند که این ندامتگاه همزمان یک مرکز شبیهسازی نیز هست و زندانبانانی شرور و نتایج آزمایشهای ژنتیکی ایشان در این محل جولان میدهند. وقتی که این دو سعی میکنند با کمک سایر همبندیهایشان از این زندان مخوف فرار کنند، آشوبی بزرگ همه جا را در بر میگیرد.
Tengen Toppa Gurren Lagann
سایمن و کامینا هر دو در دهکدهای زیر زمینی، مخفی از دنیای روی سطح، به دنیا آمده و به جوانی پا گذاشتهاند. کامینا جوانی پر شور و شوق است که میخواهد نامی برای خود بهم بزند. در سوی دیگر اما سایمن پسری آرام است که آرزوی خاصی را در زندگی دنبال نمیکند. روزی سایمن در حال حفاری زمین به شی عجیبی برمیخورد که دست بر قضا کلید راه اندازی سلاحی باستانی و قدرتمند است. سایمن و کامینا اسم این سلاح را «لاگان» میگذارند و با استفاده از آن و با کمک یوکو لیتنر، ماجراجویی شجاع که در سطح زمین سفر میکند، حملهای غافل گیر کننده به دهکدهی خود را دفع میکنند.
در نتیجهی این نبرد پیشبینی نشده، حالا آسمان بهصورت واضح از دهکدهی زیر زمینی قابل مشاهده است. سایمن و کامینا بعد از دیدن این صحنه تصمیم میگیرند همراهبا یوکو به سفر در سطح زمین بپردازند. این سفر پای ایشان را به میدان نبرد علیه «بیست من»ها میکشاند؛ موجوداتی جنگ طلب که با استفاده از رباتهای قدرتمند خود که «گانمن» نام دارد، به کشتار بازماندگان نسل بشر روی زمین میپردازند. سه قهرمان داستان درکنار سایر ساکنین زمین شجاعانه به مبارزه علیه بیست منها میپردازند، تا اینکه روزی رازی بزرگ درمورد کهکشان افشا میشود.
Monogatari Series(Bakemonogatari)
کویومی آراراگی، دانش آموز سال سوم دبیرستان، به کمک اوشینو، مردی عجیب که در ساختمانی متروکه سکنی دارد، از حملهی یک خون آشام جان سالم بدر میبرد. با وجود اینکه او توانسته از خون آشام شدن شانه خالی و انسانیت خود را حفظ کند، آراراگی قابلیتهایی فرابشری از جمله قدرت التیام یا بینایی تقویت شده را در خود احساس میکند. با تمام این اوصاف اما آراراگی تلاش میکند زندگی معمولی خود بهعنوان یک دانش آموز را ادامه دهد و در این مسیر سوباسا هانکاوا، دوست و نمایندهی کلاس او، نیز به وی کمک میکند.
وقتی آراراگی هیتاگی سنجوگاهارا، یکی از بچههای کلاس، را در حین افتادن از پلهها میگیرد، درمییابد که او به طرز عجیبی بی وزن است. با وجود تمام مخالفتهای سنجوگاهارا، آراگی اصرار میورزد که به او کمک کند و در این راه از اوشینو، که پیش از این یکبار دیگر او را از مخمصهای هولناک نجات داده، درخواست همیاری میکند. این سری روایتگر ماجراهای آراراگی برای نجات دادن افرادی است که همچون او ناخواسته خصوصیاتی فرابشری پیدا کردهاند.
Neon Genesis Evangelion
در سال ۲۰۱۵ زمین در معرض نابودی قرار میگیرد. آخرین امید بشریت برای مقاومت در مقابل تهدیدات ناشناخته و هراس انگیزی که در مقابلشان قدم علم کرده به Nerv، گروهی تحت نظر سازمان ملل متحد، و جنگ افزارهای غول پیکر ایشان با نام اوانگلیان است. گندو ایکاری، رئیس این سازمان، در به در دنبال خلبان قابلی است که بتواند بهطور کامل با اوانگلیانها ارتباط برقرار کرده و پتانسیل واقعی آنها را بیرون بکشد. در خط مقدم این جبهه افرادی همچون میساتو کاتسوراگی، رهبر عملیاتهای تاکتیکی و ریتسوکو آکاگی، دانشمند ارشد سازمان، قرار دارند.
شینجی ایکاری چهارده ساله، پسر گندو، برخلاف میل خود مجبور میشود که زندگی روزمرهی خود را ترک کرده و وارد سازمان Nerv شود تا در مسیر سرنوشتی متفاوت قدم بگذارد. او حالا وظیفهی کنترل یک اوانگلیان را برعهده دارد و باید برای آیندهی انسانیت پا به میدان نبرد بگذارد.