BNA: Brand New Animal، آخرین ساختهی Trigger، در اکثر زمینهها آن چیزی است که از آثار این نام بزرگ صنعت انیمه سراغ داریم. با معرفی و بررسی این انیمه همراه میدونی باشید.
- عنوان اصلی: BNA: Brand New Animal
- اسم فارسی: بی ان ای
- اثری غیر اقتباسی
- ژانر: اکشن، کمدی، قدرتهای ماورایی، علمی تخیلی
- کارگردان: Hiroyuki Imaishi ،You Yoshinari
- فیلمنامه: Nanami Higuchi ،Kazuki Nakashima
- محصول: استودیو Trigger
- تعداد قسمتها: ۱۲ قسمت ۲۲ دقیقهای
- وضعیت: پایان یافته است.
- پخش: ۹ آوریل تا ۶ مه ۲۰۲۰
- ردهی سنی: PG - 13
خلاصهی داستان:
در طول تاریخ نبردهای زیادی میان انسانها و بیستمنها رخ داده است. بیستمنها موجوداتی انساننما هستند که به واسطهی وجود «فاکتور بیست» در دی ان ای خود از توانایی تغییر فیزیک بدنشان برخوردار هستند و خصوصیات حیوانی متعددی در آنها یافت میشود. درگیریهای مکرر و نزاع بی پایان بیستمنها با انسانها، همیشه این دستهی عظیم از جانداران را به هجرت و زندگی در خفا وادار کرده است. در عصر حاضر، بیستمنها در شهری بزرگ به نام آنیما زندگی میکنند؛ جایی که آنها میتوانند آزادانه و به دور از تبعیضات انسانها به زندگی خود ادامه دهند.
میچیرو کاگموری، دختر جوانی که به طرزی مشکوک و ناگهانی به یک بیستمن از گونهی تانوکی یا سگ راکون تبدیل شده، در پی پردهبرداری از راز این اتفاق عجیب و یافتن درمان به شهر آنیما پا میگذارد. در نگاه اول آنیما درست همان بهشت بیستمنها به نظر میرسد، اما دیری نمیپاید که کاگموری درمییابد این ادعا با حقیقت ماجرا بسیار فاصله دارد؛ درست در همان شب اول حضور میچیرو در آنیما، نهتنها کیف پول او دزدیده میشود، بلکه این تازه بیستمن بخت برگشته حادثهای تروریستی را نیز با چشم خود مشاهده میکند. این زنجیره از اتفاقات او را با شیرو اوگامی آشنا میکند؛ گرگی رویین تن که سوگند خورده از بیستمنها محافظت کند. نتیجهی این برخورد افشای حقیقتی عجیب دربارهی میچیروست؛ این نیمه انسان، نیمه تانوکی به هیچ عنوان یک بیستمن معمولی نیست. آیا راز گذشتهی میچیرو زنجیرهی گمشدهی میان انسانها و بیستمنهاست؟
اقتباس فوقالعادهی سال گذشتهی BEASTARS بحثهای زیادی را پیرامون شباهتهای این انیمه با Zootopia، انیمیشن تحسین شدهی دیزنی، آغاز کرد، اما این تازهترین انیمهی استودیو Trigger بود که با نقاط مشترک متعدد عنوان زوتوپیای ژاپن را به خود اختصاص دهد؛ BNA، این اثر اورجینال نتفلیکس، نهتنها در طراحی شخصیت و دنیاسازی به ساختهی دیزنی بیشتر شباهت داشت، بلکه از نظر موضوعات و مضامین داستانی نیز به قلمروهایی آشنا و مشترک قدم میگذاشت. این انیمهی دوازده قسمتی مهرههایی از جنس حیوانات انساننما را در داستانی از تبعیض، فاصلهی طبقاتی، تفرقه در اجتماع و نزاع زاده از تعصب قرار میدهد و تلاش میکند با نگاهی ساده و بی آلایش، هر چند سطحی، به برخی از مشکلات جوامع مدرن بیاندازد. صد البته نام Trigger باعث میشود دراینمیان نام استودیو Trigger باعث میشود از این اثر انتظار مبارزات سرعتی و پر زرق و برق، طنز لطیف و جلوهی بصری خیره کنندهای که به پالت رنگی گسترده و روشن آزین شده را نیز داشته باشیم؛ باید گفت تازهترین ساختهی این استودیو در هیچ یک از این زمینهها بینندگان را ناامید نکرده و ثابت میکند فرزند خلف هیرویوکی ایمایشی، کارگردان صاحب نام استودیو تریگر، است.
بزرگترین نقاط قوت BNA: Brand New Animal درست در همین امضاهای همیشگی Trigger است و اصلا به خاطر همین نکته این انیمه از قبل از پخش توانست نگاه بسیاری از کاربران را به سوی خود برگرداند. با وجود آنکه این انیمه انقلابیترین یا بهترین اثر Trigger محسوب نمیشود و اگر دیگر آثار این استودیو را تماشا کرده باشید با نکات جدید زیادی در جنبهی بصری و کارگردانی مواجه نمیشوید، اما درست آن چیزی را دریافت میکنید که انتظارش را داشتید و هر فریم مثل اثری هنری میماند که خیره شدن به آن خالی از لطف نیست. البته نباید این مسئله را نادیده گرفت که رنگ آمیز و نور پردازی در BNA قدمی رو به جلو برای Trigger محسوب میشود و تقریبا تمام آثار این استودیو، به جز انیمهی سینمایی Promare، را در این زمینه پشت سر میگذارد.
نزدیکی BNA به سایر آثار Trigger تنها به بخش بصری کار محدود نمیشود و همانطور که گفتیم در زمینهی نگارش داستان هم این انیمه از عناصر آشنای زیادی برخوردار است؛ برای مثال در BNA همچون انیمههای Gurren Lagann ،Kill La Kill و Promare با موضعاتی همچون قد علم کردن جلوی قدرت فاسد و استبدادگر مواجه میشویم یا همچون Promare ،Little Witch Academia و Kill La Kill شاهد روابط و دوستیهای عجیب و پیچیده بین شخصیتها هستیم. این مرزهای مشترک حاصل قلم کازوکی ناکاشیما، از نویسندگان ارشد استودیو Trigger، است؛ او علاقهی زیادی به انداختن نگاههای سرعتی و نه چندان عمیق به مسائل سیاسی اجتماعی در آثار خود دارد. لحن ساده و بیان قدرتمند ناکاشیما از مسائلی این چنینی در آثاری مثل BNA، باتوجهبه فرمت، مدت زمان و ردهی سنی، قابل تمجید است. درکنار این نگارش بی آلایش، ناکاشیما تلاش میکند با افزودن چاشنی اکشن و کمدی نه چندان سنگین از ذائقهی مخاطبان هدف آثارش دور نشود و این عناصر نیز کماکان در BNA حضور دارند.
در راس این داستان میچیرو قرار دارد؛ شخصیتی که به خوبی جایگاه خود را در میان قهرمانان زن فوقالعادهی آثار Trigger حفظ میکند. او از شخصیتی مصمم، دلیر، مهربان اما گاها سر به هوا برخوردار است که ضمن ثابت قدم بودن در اهداف شخصی خود، چشمش را به درد و رنج دیگران نمیبندد و سعی میکند با ذهنی باز به شناخت دنیای پیرامون و اجتماعش بپردازد. در سوی دیگر موازنه، قدرت ماورایی خاص میچیرو قرار دارد که هم بار بخش اعظمی از جذابیت مبارزات انیمه را به دوش میکشد و هم مرکز بسیاری از شوخیها و سکانسهای طنز آمیز اثر پیش روست.
درکنار میچیرو شخصیت شیرو اوگامی قرار دارد؛ برعکس قهرمان پرشور داستان، شیرو آنقدرها هم به ابراز احساسات خود تمایلی ندارد و از آغوشی باز برای تمامی موجودات و تفکرات برخوردار نیست. با وجود شیمی خوب میچیرو و اوکامی و تضادها و شباهتهای دلچسبشان، صحنههای کمی در این انیمه وجود دارد که داستان هدفمند این دو را برای مدتی طولانی در ماجرایی کنار هم قرار دهد؛ زوجی که حضور پازل وارشان درکنار یکدیگر رقم زنندهی بخشی از بهترین لحظات BNA است، لحظات معدودی مهلت استفاده از این پتانسیل را بهدست میآورد. با تمام این اوصاف اما شیرو اوگامی خود بهعنوان یکی از شخصیتهای پایهای BNA حاضر میشود و با مبارزات مهیج و هالهی ابهامات و رازهایی که با خود به همراه دارد، ثابت میکند چیزی از نقش مقابل خود کم ندارد و تماشای هنرنمایی او درست به اندازهی چشم دوختن به ماجراهای میچیرو میتواند جذاب باشد.
در نگاه اول BNA اثری کارآگاهی با چاشنی ابرقهرمانی به نظر بیاید و درحالیکه این دو ژانر از پررنگی خاصی در داستان این انیمه برخوردار هستند، اما تمام نمایش را به خود اختصاص نمیدهند. با وجود مدت زمان کم این انیمه، ماجراجوییهای میچیرو در شهر آنیما بسیار گسترده و متفاوت از یکدیگر است. این گستردگی و تنوع داستانی تا حدی وجود دارد که ممکن است گمان کنید با انیمهای اپیزودیک طرفید؛ در وصف این گستردگی همین بس که در قسمتی میچیرو به تیم بیسبال بچههای پایین شهر میپیونند و در قسمتی دیگر با فرقهای رازآلود مواجه میشود که بی ارتباط به گذشتهی وی نیست. این فرمت نیمه اپیزودیک و گستردگی در ماجراهای روایت شده به این معنا نیست که داستان پلات اصلی را گوشهای رها کرده و در یکی دو قسمت آخر دوباره به سراغ آنها میرود؛ حقایق میچیرو و آنیما رفته رفته در پی این زیرداستانها افشا میشوند و انیمه با قدمهایی شمرده اما پیوسته در دل آنها پلات اصلی را نیز به پیش میراند. در این ساب پلاتها انیمه ما را با شخصیتهای فرعی متعددی آشنا میکند که به وضوح میتوان دید اعضای استودیو Trigger از ساخت آنها لذت برده و تا جایی که میتوانستند نکاتی طنز آمیز و شوخیهایی حیوانی را در ایشان گنجاندهاند.
ادامهی متن بخشی از داستان را افشا میکند.
با وجود آنکه در مقابل استعارههای نسبتا پیچیده و فوقالعادهی BEASTARS در شخصیت پردازی باید سر خم کرد، اما BNA با تشبیه بیستمنها به انسانهای مظلوم هدف بیان پیامی در باب تبعیض در دنیای ما دارد، که البته آنقدرها هم با این موضوع سنگین و پیچیده برخوردی جدی ندارد و به صورتی سطحی و با یکی دو لغزش روایی به آن میپردازد. با وجود آنکه نقضی آنچنانی در دنیاسازی BNA و استعارهی کلی داستان دیده نمیشود، اما اشکالاتی در اجرا باعث میشود این اثر را نمیتوانیم در ردهی انیمههایی با تحلیلهای سیاسی-اجتماعی قدرتمند و مثال زدنی قرار دهیم. اولین ایراد در این زمینه را میتوان به روند نمو میچیرو گرفت. میچیرو بهعنوان یک تازه بیستمن به آنیما میگریزد و با زندگی کردن درکنار سایر همنوعان جدید خود به زیر پوست این شهر سفر میکند و با کمک اوگامی و سایر دوستانش به یاری دیگر بیستمنها میشتابد. تا اینجا مشکلی به چشم نمیخورد و چنین پلاتی برای اثری مثل BNA کاملا قابل انتظار است، اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که ما تصویری واضح از امتیازات میچیرو بهعنوان یک انسان جز چند سکانس از زندگی او در مدرسه یا تبعیضاتی که بهعنوان یک بیستمن متحمل شده، جز چند دقیقهی آغازین قسمت اول، را مشاهده نمیکنیم؛ عدم نمایش تفاوتهایی محسوس از ابعاد زندگی این شخصیت و سایر شخصیتها و خلا قیاسی تأثیرگذار و معنی دار از زندگی میچیرو در رفاه و تبعیض، باعث میشود که بخش مهمی از هویت قهرمان داستان، ریشهی انسانی او و تبدیل شدنش، بی حاصل و کم رنگ شوند و BNA نتواند آنطور که باید پیامش در باب تبعیض را به کرسی بنشاند.
در طرف دیگر، رفتار دوگانهی داستان با بیستمنها نیز سؤال برانگیز است. در ابتدای داستان ما با بیستمنها بهعنوان جاندارانی هوشمند آشنا میشویم که صرفا از روی تبعیض و تعصب از جامعهی انسانی رانده شدهاند و در طول تاریخ همیشه مجبور بودند از خود در مقابل حملات مکرر انسانها دفاع کنند. با وجود آنکه بیستمنها از این قدرت برخوردار هستند که ظاهر انسانی خود را، همانگونه که اغلب اوقاتشان را در آن حالت میگذرانند، حفظ و از نزاعهای احتمالی جلوگیری کنند، به خاطر عزت و شرافتشان هم که شده زیر بار این مسئله نمیروند و با افتخار ظاهر حیوانیشان را میپوشند. با این وجود اما با پیشروی در داستان میبینیم بسیاری از بیستمنها رفتاری ناشی از غریزه و خشونت حیوانی از خود بروز میدهند. با وجود اینکه داستان از طرفی از عدم وجود همزیستی شکایت میکند و میخواهد پیامی از برابری و کنار گذاشتن تبعیضها به گوش بیننده برساند، نشان میدهد که برخی از ترس انسانها از بیستمنها ریشه در واقعیت دارد. صد البته که الفاظی همچون غریضه و وحش شانه به شانهی حیوانات قدم میگذارد و BNA برای واقع گرایانهتر شدن نیازمند است که گریزی هم به این مسائل بزند، اما به تصویر کشیدن زیر داستانهایی با محوریت این مسائل تا حدی قابلتوجه پیام اصلی داستان را زیر سؤال میبرد.
پایان بخش حاوی افشائات داستانی.
از دست ندهید!
- انیمه FLCL؛ درهم شکسته شدن تمامی چارچوبها
- انیمه Gintama؛ راه یک سامورایی
- انیمه The Promised Neverland؛ جهنمی آن سوی در
با تمام این اوصاف اما باید گفت BNA اثری است تماشایی و سرگرم کننده. این انیمه همچون سایر آثار Trigger از زیباشناسی خیره کنندهای برخوردار است، مبارزات جذاب و دیدنی هستند و کمدی ملیح آن بتواند لحظات مفرحی را برای بیننده رقم بزند. با وجود لغزشهای کوچک این انیمه و عدم استفادهی کازوکی ناکاشیما از پتانسیل بالای این دنیا برای پرداختن به موضوعاتی جدید و تامل برانگیز، BNA وظیفهی خود را بهعنوان اثری جذاب که ارزش یک بار تماشا را دارد، به انجام میرساند؛ این انیمه در ظاهر و داستان رایحهای آشنا را به همراه دارد و حتی در میان پرتنشترین لحظات خود، لحن شیرین و طنز آلود خود را از دست نمیدهد. با وجود دستآوردهای بصری این انیمه اما BNA با روزهای اوج استودیو Trigger اندکی فاصله گرفته و باید دید آیا این غول صنعت انیمه قصد دارد کماکان در مسیر سرو فست فود قرار دارد یا قرار است در قدم بعدی بینندگان را بار دیگر به خوراک مجللی همچون Gurren Lagann و Kill La Kill دعوت کند.
انیمههای مشابه:
BEASTARS
لگوشی همیشه زندگی خود را بهعنوان شخصی گوشه گیر و منزوی سپری کرده است؛ این دانش آموز آکادمی چریتون به معنای استعاری و واقعی کلمه یک گرگ تنهاست. لگوشی برخلاف ظاهر ترسناکش، قلبی رئوف دارد و مدام در تلاش است تا برای جلوگیری از پیش آمدن سوتفاهم و ترساندن سایر حیوانات، بهخصوص گیاه خواران، تا حد امکان دندانهای نیش تیزش را پنهان کند و از به نمایش گذاشتن قدرت بدنی فوقالعادهاش خودداری کند. بهتازگی اما رخ دادن اتفاقی مرموز در آموزشکدهی چریتون و زیر پا گذاشته شدن یکی از تابوهای اجتماع، زندگی لگوشی را بهعنوان یک جانور گوشتخوار تحت تاثیر خود قرار داده است؛ تم، یک آلپاکا، توسط یک مهاجم، که هنوز در خوابگاه آکادمی زندگی میکند و آزادانه در این محیط آموزشی رفتوآمد دارد، کشته و خورده شده است.
مقاله مرتبط
- انیمه Beastars؛ والس شکار و شکارچی
لگوشی که در حال دستوپنجه نرم کردن با تبعات بالا گرفتن تنشهای بین گوشت خواران و گیاه خواران است، توسط گوزن قرمزی به نام لوئیس وارد مهلکهای دیگر میشود؛ لوئیس ثروتمند و بلند پرواز که دست بر قضا از محبوبیت و احترام بالایی در چریتون برخوردار است، قصد دارد عنوان Beastar را اذعان خود کند و از هیچ کاری برای رسیدن به هدف خود دریغ نمیکند. عنوان Beastar تنها به افرادی داده میشود که جزو برترینها به شمار میروند و از پتانسیل هدایت و رهبری جامعهی حیوانی در آینده برخوردار هستند. هنگامی که لگوشی توسط لوئیس به کار گمارده میشود، اتفاقی را تجربه میکند که برای همیشه زندگی او را تحت تاثیر خود قرار میدهد؛ لگوشی بعد از ملاقاتی اتفاقی با خرگوش کوچک و مرموزی به نام هارو، برای اولینبار فوران غرایز سرکوب شدهی خود بهعنوان یک گوشتخوار و شکارچی را تجربه میکند.
این اتفاق بنیان تفکرات و اعتقادات لگوشی را میلرزاند و ذهن این نوجوان ساده را سخت به خود مشغول میکند. لگوشی کم کم متوجه میشود که احساساتش نسبت به هارو در حال تغییر و غیر قابل چشم پوشی هستند، اما آیا ممکن است که یک شکارچی به شکار خود و یک جانوار گوشتخوار به خرگوشی کوچک دل بستگی عمیق پیدا کند؟ دراینمیان دو مسئله قطعی است؛ رابطهای پیچیده بین لگوشی، لوئیس و هارو در حال شکل گیری است و زندگی برای دانش آموزان آکادمی چریتون قرار نیست به حالت سابق خود برگردد.
Kill La Kill
ریوکو مائوتای سفری طولانی و پر خطر را در پی یافتن قاتل پدرش آغاز میکند. تنها سرنخ او برای یافتن قاتل نیمهی گمشدهی اختراع پدرش، تیغهی قیچی، است. او در این سفر به آکادمی عالی هونوجی میرسد؛ آموزشگاهی که به هیچ مدرسهی دیگری شباهت ندارد. قدرت اصلی در این آکادمی در دستان ساتسوکی کریویین، نمایندهی دانش آموزان مقتدر و خون سرد و زیر دستان قدرتمند او، چهار نخبه، قرار دارد. ساتسوکی به افرادی که موفق شوند خود را به سطوح بالا از رده بندی قدرت در این آموزشگاه برسانند لباس فرمهایی به اسم گوکو میدهد که قابلیت اعطا کردن قدرتهای ماورایی به شخص پوشنده دارند.
بعد از اینکه ریوکو در نبرد با یکی از صاحبان گوکو شکست سنگینی را متحمل میشود، به خانهاش برمیگردد و در آنجا سنکتسو را مییابد؛ لباس فرمی بسیار کم یاب و برخوردار از احساس که از قدرت بالایی برخوردار است. بعد از قرار گرفتن در معرض خون ریوکو، سنکتسو بیدار میشود، بدن ریوکو را در برمیگیرد و قدرتی عظیم به او میبخشد. حالا ریوکو قصد دارد با استفاده از قدرت سنکتسو و تیغهی قیچی به نبرد چهار نخبه برود و با از میان برداشتن ایشان به ساتسوکی برسد تا از راز قتل مرموز پدرش پرده بردارد.
The Boy and the Beast
آخرین فردی که در این دنیا شکلی از مهربانی را به رن نه ساله نشان میداده، کشته شده و رن جوان حالا در حال تجربه کردن معنای واقعی تنهاییست. او که حالا نه خانوادهای دارد و نه جایی برای رفتن، بی هدف در کوچه پس کوچههای شیبویا میدود. درمیان این کوچهها رن با کوماتتسو برخورد میکند و توسط او به سوی شیبوتن، اقلیم حیوانات، راهنمایی میشود.
برای کوماتتسو این پسر کوچک نقش کلید طلایی انتخاب شدن وی بهعنوان ارباب اقلیم، بعد از بازنشستگی ارباب فعلی، را بازی میکند. با وجود آنکه کوماتتسو درمبارزهی تن به تن رقیبی ندارد، اما اخلاقیات و روحیات خاص وی باعث شده که شاگردی نداشته باشد و ازاینرو او راهی برای اثبات اینکه از شایستگی لازم برای جانشینی ارباب برخوردار است، ندارد.
با وجود اینکه اهدافهای رن و کوماتتسو با هم تفاوت دارد، اما این دو به هم قول میدهند که به یکدیگر کمک کنند. کوماتتسو در پی آن است که نامی برای خود دست و پا کند و رن، که حالا به نام کیوتا شناخته میشود، بهدنبال خانهای میگردد که هرگز نداشته. با گذر سالها مشخص میشود که این دو بیش از آنچه انتظار داشتند به هم کمک کردهاند و رابطهی میانشان از آنچه میپنداشتند عمیقتر است.
Kekkai Sensen
میمونهای خیلی سریع، خون آشامها، ماهیان سخنگو و بسیاری از جانداران عجیب و غیرعادی مدتی میشود که در شهر هلسالمز لات، نیویورک سابق، درکنار انسانها زندگی میکنند. سه سال پیش وقتی دروازهای میان زمین و دنیایی دیگر باز شد، مردم نیویورک و اهالی آن بعد دیگر در حبابی نفوذ ناپذیر گیر افتادند و حالا ناچار به زندگی کردن درکنار یکدیگرند. لیبرا سازمانی مخفی متشکل از نیروهای قدرتمند با تواناییهای فراطبیعی است که نظم و آرامش را در این شهر برقرار میکند.
در سوی دیگر این ماجرا، عکاس جوانی به اسم لئوناردو واچ حضور دارد که زندگی آرامی را با والدین و خواهرش به پیش میبرد. اما این آرامش وقتی بهم میریزد که او در ازای قوهی بینایی خواهرش، چشمانی قدرتمند بهدست میآورد. او در پی یافتن حقیقت این ماجرا و برگرداندن بینایی خواهرش به هلسالمز لات سفر میکند. او در همان ابتدای سفرش به لیبرا برخورد میکند و دیری نمیپاید که ناگهانی و دور از انتظار به یکی از اعضای آن بدل میشود. عضویت در لیبرا و برقراری نظم در عجیبترین جای زمین به همراه عجیبترین همکاران ممکن اما اصلا کاری آسان برای لئوناردو نیست.