وقتی با چالشهایی روبهرو میشوید که شما را بهشدت تحتتأثیر قرار میدهند، چه واکنشی نشان میدهید؟ چگونگیِ برخوردِ ما با احساساتمان تمام جنبههای زندگی ما را شکل میدهد. اگر کنترل احساسات خود را به دست نگیریم، آنها ما را کنترل خواهند کرد و با دردسرها و مشکلاتی جدی روبهرو خواهیم شد. همهٔ ما گاهی در زندگی خود احساساتی میشویم. ولی نباید اجازه دهیم که این احساسات ما را از پا درآورند. در ادامه توضیح میدهیم که انعطاف پذیری عاطفی چیست، اهمیت و ویژگیهای آن را شرح میدهیم و ۱۳ استراتژی برای ایجاد انعطاف پذیری عاطفی را در خود بیان میکنیم. پس اگر شما نیز میخواهید از نظر عاطفی انعطافپذیر و قوی باشید، تا پایان مقاله ما را همراهی کنید.
انعطاف پذیری عاطفی چیست؟
انعطاف پذیری عاطفی هنرِ زندگیکردن است. با استفاده از این هنر به سطحی از قدرت و توانایی میرسیم که سختیها و مشقتهای زندگی را موقتی و زودگذر میبینیم و با تحمل دردها و سختیها خود را کاملتر میکنیم. در دنیای امروز که بهسرعت در حال تغییر است، انعطاف پذیری عاطفی منبعِ قدرتی است که موجب میشود در برابر ضربهها و مشتهایی که زندگی به ما میزند دوباره بلند شویم و به مسیر خود ادامه دهیم.
گاهی زندگی بهشدت غیرقابلپیشبینی میشود. ممکن است که در یک لحظه همهچیز درست پیش برود و در لحظهٔ بعد تمام دنیای ما کاملا بههم بریزد. در این وضعیت دو گزینه داریم: شکست را بپذیریم و تسلیم شویم یا بر آن غلبه کنیم و رنج و سختیِ خود را به فرصت و موقعیتی برای بهتر و قویتر شدن تبدیل کنیم.
اهمیت انعطاف پذیری عاطفی
اگر نتوانیم بهخوبی بر چالشهای زندگیِ خود غلبه کنیم، به جایی نخواهیم رسید. انعطاف پذیری عاطفی به ما کمک میکند که مکانیسمهای درستِ سازش را ایجاد کنیم و در دورههای سخت و پُراسترس زندگی، تعادلِ خود را حفظ کنیم تا بتوانیم کنترل احساساتمان را در دست بگیریم و بر آنها مسلط شویم.
کسانی که انعطاف پذیری عاطفی دارند همیشه به این فکر میکنند که وقتی زندگی آنها را زمین میزند، چگونه میتوانند دوباره بلند شوند و به راه خود ادامه دهند. دوباره از زمین بلند شدن یعنی توانایی در پیداکردنِ معنایی مثبت در اتفاقاتی که ظاهرا منفی و ناخوشایندند. وقتی چنین تفکر و نگرشی داریم، دیگر برای بقا زندگی نمیکنیم، بلکه برای موفقیت و پیشرفت زندگی میکنیم.
پژوهش نوآورانهٔ مِکِیلا هاس (Michaela Haas) درموردِ رشد و پیشرفت پسازحادثه (post-traumatic) نیز از این ایده و طرز فکر حمایت میکند. مِکِیلا هاس در کتاب خود با عنوان «حرکتِ روبهجلو: تبدیل شکستهای بد به پیشرفتهای غیرمنتظره» (Bouncing Forward: Transforming Bad Breaks Into Breakthroughs) میگوید، در پریشانی و سختی نیز میتوان معنا و مفهومی پیدا کرد. مبارزهکردن و درد و سختی میتواند به خِرَد، پیشرفت و شادی منتهی شود. همهچیز به نگرش ما بستگی دارد.
افراد با انعطاف پذیری عاطفی بالا چه خصوصیاتی دارند؟
هر کس به شیوهای متفاوت با چالشها برخورد میکند. ولی ویژگیهای مشخصی وجود دارد که در افرادی که انعطاف پذیری عاطفی دارند مشترک است.
۱. کانون کنترل درونی
کانون کنترل درونی یعنی فرد باور دارد که زندگی او بهدستِ خودش کنترل میشود و کنترل رویدادهای زندگی و نتایج آنها در دستِ خودِ اوست. ولی افرادی با کانون کنترل بیرونی بر این باورند که زندگی آنها در کنترلِ عوامل بیرونی مانند شانس، سرنوشت، کارهای دیگران و چیزهایی است که از دست آنها خارج است.
کسانی که انعطاف پذیری عاطفی دارند معتقدند که زندگی هر فرد در دست خود اوست و خود را در برابر زندگی، دستوپابسته و ناتوان نمیبینند. قربانیبودن در قاموسِ آنها جایی ندارد. آنها مسئولیت تمام چیزهایی که در زندگیشان اتفاق میافتد میپذیرند، چه خوب باشند چه بد.
برخورداری از کانون کنترل درونی موجب میشود این واقعیت را درک کنیم که همیشه میتوانیم چگونگی واکنش نشان دادن به چالشهای زندگی را انتخاب کنیم. درست است که بر اوضاع بیرونی مسلط نیستیم، ولی همیشه میتوانیم بر دنیای درونی خود مسلط باشیم.
۲. خودآگاهی
انعطاف پذیری عاطفی موجب میشود که در سطح بالایی از خودآگاهی قرار داشته باشیم. کسانی که انعطاف پذیری عاطفی دارند میدانند که هستند، به چه چیزی نیاز دارند و به چه چیزهایی نیاز ندارند. به همین دلیل، در هماهنگشدن با پیامهایی که از بدنشان دریافت میکنند مهارت دارند. اگر چیزی حس خوبی در آنها ایجاد نمیکند، وضعیت خود را تغییر میدهند تا دوباره بتوانند تمرکز و تعادلشان را بازیابند.
سوزان دیوید (Susan David) روانشناس دانشکدهٔ پزشکی هاروارد در کتاب خود، «مهارت عاطفی: رها شوید، تغییر را در آغوش بگیرید و در کار و زندگی پیشرفت کنید» (Emotional Agility: Get Unstuck, Embrace Change, and Thrive in Work and Life) میگوید:
«وقتی پذیرای احساسات مشکل باشیم، میتوانیم واکنشهایی را نشان دهیم که با ارزشهای ما همسو هستند.»
برای افراد انعطافپذیر، خودآگاهی ابزاری برای درک بهتر افکار و رفتارهای خود است تا جایی که بتوانند روایتهای کهنهای که از خود دارند و دیگر به دردشان نمیخورد را اصلاح کنند.
۳. استقامت و پشتکار
افراد برخوردار از انعطافپذیری عاطفی اشتهایی سیریناپذیر برای موفقیت دارند. اگر نتوانند راهی پیدا کنند، خودشان راهی را ابداع میکنند. آنها میدانند که هیچچیزِ باارزشی بهآسانی به دست نمیآید. تسلیمشدن و ناامیدی در مرام آنها نیست و بهخوبی میدانند که چگونه استقامت و پشتکار داشته باشند.
نیوت گینگریچ (Newt Gingrich) میگوید:
«پشتکار یعنی وقتی از انجام کار سختی خسته شدی، بازهم به تلاش و سخت کوشی ادامه دهی.»
هر شکست، برای این افراد، فرصتی برای پیشرفت و بالاتر رفتن است. انسانهایی که انعطاف پذیری عاطفی دارند میدانند که برای رسیدن به هدف موردنظر باید فرآیند و مسیر رسیدن به آن را طی کنند و به تواناییهای خود اعتماد داشته باشند.
۴. خوشبینی
گاهی، در دورههای سختی و رنج، پیدا کردن روزنهٔ امید به زندگی دشوار است. ولی افرادی که از نظر عاطفی انعطافپذیر هستند میتوانند چیزهای مثبتی را که در پسِ وضعیتهای دشوار پنهان شدهاند پیدا کنند.
این افراد، برای عبورکردن از هر مانع و مشکل، به قدرت خود اعتقادی راسخ دارند. پژوهش نشان میدهد، کسانی که بهطور ذاتی و طبیعی انعطافپذیر هستند شیوهٔ توضیحیِ خوشبینانهای دارند. یعنی سختی و مشقت را با عبارات مثبت و خوشبینانه توضیح میدهند تا گرفتار احساس درماندگی و ناتوانی نشوند. آنها، بهدلیلِ داشتن این ذهنیت و طرز فکر، در زمان بروز مشکلات میتوانند بهسرعت ترس را از خود دور کنند و تصمیمهای قدرتمندانهای بگیرند.
۱۳ کاری که میتوانید برای رسیدن به انعطاف پذیری عاطفی انجام دهید
انعطاف پذیری عاطفی خصلتی نیست که بعضیها داشته باشند و بعضی دیگر فاقد آن باشند. انعطاف پذیری عاطفی مهارتی است که با تمرین میتوانید در خود پرورش دهید. اگر فکر میکنید که از نظر عاطفی بسیار حساس هستید (emotionally reactive)، باید بدانید که خوشبختانه این قدرت را دارید که نحوهٔ واکنش نشان دادن به چالشها را در زندگیتان تغییر دهید.
۱. ذهنتان را آرام کنید
اگر دوست دارید با سرعت نور حرکت کنید و ذهن پرتلاطم و ناآرامی دارید، ممکن است که احساسات بر شما غلبه کنند و مسلط شوند. ذهن آگاهی یا حضور در لحظه (mindfulness) روشی بسیار خوب در آرام کردن ذهن و بیشتر مسلطشدن بر افکارتان است.
اگر این شیوه را به عادتی روزانه تبدیل کنید، با گذشت زمان، احتمالش کم میشود که ترس یا نگرانی بر شما غلبه کند. البته باید این مسئله را درک کنید که هدف از مراقبه این نیست که بر افکارتان مسلط شوید، بلکه با مراقبه نظارهگر افکارتان هستید و بهخوبی میدانید که آنها فقط افکاری هستند که میآیند و میروند. بنابراین، هرگز اسیر و گرفتار آنها نمیشوید.
وقتی بتوانید در میانهٔ آشفتگیهای زندگی آرامش را پیدا کنید، بهتر میتوانید احساسات ناخوشایند و دشواری را که در شما ایجاد شده است مدیریت کنید.
۲. همهچیز را آنطور که هست بپذیرید
پذیرش واقعیتها نخستین گام برای غلبه بر هر چیزی است. بیشتر اوقات پذیرش واقعیتها یکی از سختترین کارهایی است که میتوانیم انجام دهیم. برای دیدن واقعیتها و پذیرفتن اینکه اوضاع خوب نیست به انعطافپذیری نیاز داریم.
وقتی اتفاق بدی رخ میدهد، ممکن است بخواهیم مشکل را برطرف کنیم و اوضاع را به حالت قبل برگردانیم. ولی همیشه این کار امکانپذیر نیست. در چنین اوضاعی باید با احساسات خود کنار بیاییم و هرچه پیش میآید بپذیریم.
البته پذیرش بهمعنیِ تسلیمشدن و تلاشنکردن نیست. فقط به این معنی است که چیزهایی را که وجود دارند و نمیتوانیم تغییر دهیم بپذیریم تا برای چیزهایی که در آینده میتوانیم تغییر دهیم آماده باشیم. پذیرش موجب میشود که کنترل بیشتری بر احساسات و زندگی خود داشته باشیم.
وقتی چیزهایی را که نمیتوانیم کنترل کنیم میپذیریم، عاقلانهتر رفتار میکنیم و در برخورد با مشکلات احساساتی عمل نمیکنیم.
۳. به احساسات ناخوشایند و ناراحتی خود توجه کنید
بیایید با هم صادق باشیم… توجه کردن به احساسات منفی و ناخوشایند و ناراحتیها و دیدن آنها حس خوبی را در ما ایجاد نمیکند. بسیاری از ما ترجیح میدهیم که راههایی را برای سرکوبکردن یا نادیدهگرفتنِ احساسات ناخوشایندمان پیدا کنیم. ولی اگر از فکرکردن درمورد احساسات ناراحتکننده فرار کنیم، این احساسات همچنان در جسم ما باقی میمانند و سمّی میشوند.
پس هر زمان که متوجه شدید برای روبهرونشدن با احساساتِ ناخوشایندتان تلاش میکنید، در برابر تمایل شدید برای فرار از ناراحتیها مقاومت کنید. بهجای فرارکردن، وضعیت ناخوشایند موجود را بپذیرید و به پیامی که به شما میدهد گوش دهید. درونتان را بررسی کنید و از خودتان بپرسید: «چرا چنین حسی دارم و برای اینکه دوباره کنترل زندگیام را در دست بگیرم چه کاری میتوانم انجام بدهم؟»
۴. خودمراقبتی را به یکی از اولویتهای زندگیتان تبدیل کنید
بهراحتی میتوانیم در مسئولیتها و گرفتاریهای روزمرهٔ زندگی غرق شویم و خودمان را فراموش کنیم. ولی اگر میخواهیم به انعطاف پذیری عاطفی برسیم، باید به خودمراقبتی اهمیت بسیار زیاد بدهیم.
خود مراقبتی فقط به کارهایی مانند استراحت در وانِ حمامِ گرم و معطر یا خرید لباسهای نو برای خود محدود نمیشود. خودمراقبتی یک سبک زندگی است که از عادتهای روزانهٔ عشق ورزیدن به خود تشکیل شده است. وقتی این سبکِ زندگی را بپذیریم، پس از مدتی این عادتها بدیهی و مسلم میشوند و به بخش جداییناپذیری از زندگی ما تبدیل میشوند.
سلامت عاطفی و جسمانی با یکدیگر مرتبط هستند. آیا میدانستید که جسم به شیوهٔ فکرکردن، احساسکردن و عملکردن واکنش فیزیکی نشان میدهد؟ به همین دلیل، مراقبتکردن از ذهن و جسمِ خود اهمیت بسیار زیادی دارد.
وقتی متعهد میشویم که از خودمان مراقبت کنیم، بهتر میتوانیم از موضعِ کنشگرا (غیرانفعالی) و درست بر چالشهای زندگی غلبه کنیم.
۵. در اطراف خود جوّ مثبتی ایجاد کنید
آیا با افراد مثبت اندیش و خوشبینی در ارتباط هستید؟ اگر بلندپرواز نیستید و حس میکنید که در رنجها و مشکلات زندگی گرفتار شدهاید، بهاحتمالِ زیاد دلیلِ آن وقتگذراندن با افرادی است که انرژی شما را پایین میآورند. انرژی منفی موجب خستگی و فرسودگی شما میشود. اگر میخواهید در زندگی موفق باشید، باید در انتخاب دوستان خود عاقلانه عمل کنید.
تعامل با افرادی که ما را ترغیب میکنند فرد بهتری باشیم و پیشرفت کنیم باید از اولویتهایمان باشد. تعامل با این افراد موجب میشود که حس کنیم در دنیا خوبیهای زیادی وجود دارد. بهعلاوه، وقتی در زندگی با وضعیتهای دشوار و سخت روبهرو میشویم، داشتن دوستان و اطرافیانِ مثبتْ شبکهٔ حمایتی قویای برای ما ایجاد میکند که میتوانیم بر آن تکیه کنیم.
۶. از دیگران کمک بگیرید
وقتی در وضعیتهای سخت و دشوار میخواهیم مسیر درست را پیدا کنیم، حمایت و پشتیبانی دیگران اهمیت بسیار زیادی پیدا میکند. الیوت فریدمن (Elliot Friedman)، پژوهشگری در زمینهٔ انعطافپذیری، میگوید:
«برخورداری از حمایت اجتماعی در تمام اشکال آن در مواجهه با چالش ها به ما کمک میکند.»
گاهی کمک خواستن از دیگران مشکل است، بهویژه اگر فردی باشیم که ترجیح میدهد بهتنهایی بر مشکلات و سختیها غلبه کند. ولی در بعضی از وضعیتها به کسی نیاز داریم که بتوانیم بر او تکیه کنیم یا از نظرات و بازخورد او استفاده کنیم. در پژوهشی مشخص شده است که محیطهای حمایتی در تواناییِ ما برای بلندشدن و دوباره روی پای خود ایستادن پس از شکستخوردن نقش مهمی دارند.
۷. ترس را در آغوش بگیرید
گاهی ترس مانند هیولای زشتی به نظر میرسد که ما را از رسیدن به تواناییها و قدرت واقعیمان و زندگیکردن بهشکلی که به آن افتخار میکنیم، دور میکند. وقتی ترس را احساس میکنید، آن را در آغوش میگیرید یا از آن فرار میکنید؟
بسیاری از مردم گزینهٔ دوم را انتخاب میکنند. شاید فرار کردن از ترس هوشمندانهترین گزینه به نظر برسد، چون ترس احساس خوبی در ما ایجاد نمیکند. ولی اگر بتوانیم از ترس برای پرتابکردن خود به جلو و پیشرفت در زندگی استفاده کنیم، چگونه؟ این کار شدنی است، ولی فقط در صورتی که بخواهیم مستقیما با ترسهای خود روبهرو شویم.
بهترین راه برای در آغوش گرفتن ترس این است که هر روز آن را بپذیریم و با آن روبهرو شویم. عملکردن تنها چیزی است که با گذشت زمان موجب میشود انعطافپذیر شویم. وقتی کاری را انجام میدهید که شما را میترساند، با صدای بلند به خودتان بگویید «این هم میگذرد. من از پسش برمیآیم».
۸. از شکستها درس بگیرید
بیشتر وقتها باید برای شکستهایمان جشن بگیریم. شکست بخشی طبیعی از زندگی است و همهٔ ما گاهی شکست میخوریم. ولی عادت کردهایم که بهخاطر شکستهایمان شرمنده شویم. شکستخوردن به این معنی نیست که فردی درمانده و شکستخورده هستیم.
اشتباه و شکست ثابت میکند که برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنیم و دوست داریم خطرهای محاسبهشده را بپذیریم. کسی که شکست نمیخورد کسی است که هرگز تلاشی نکرده. نکتهٔ مهم این است که از شکستهای خود درس بگیریم تا دیگر همان اشتباهها را در آینده تکرار نکنیم.
پس دفعهٔ بعد که شکست خوردید از خودتان بپرسید: «این تجربه چه چیزی را به من میآموزد و چگونه میتوانم از آن درس بگیرم تا فردی قویتر شوم؟»
۹. با هدف زندگی کنید
دلیل اینکه هر روز صبح از رختخواب بلند میشوید چیست؟ اگر جواب این سؤال را نمیدانید، وقت آن رسیده که بیشتر درمورد هدف زندگی خود فکر کنید. بیهدف بودن بیشتر خود را در زمانِ تلاش و تقلاکردن در هنگام مشکلات نشان میدهد. در این لحظات ممکن است که متصلشدن به چیزی بزرگتر از خودتان مشکل باشد.
ولی اگر هدفی قوی داشته باشید، سختیها و مشقتها را بهتر درک میکنید. مهمتر اینکه، هدفمندبودن به شما انگیزه میدهد که دوباره از جای خود بلند شوید و به جلو پیش بروید. کسانی که در زندگیِ خود هدف دارند بهتر میتوانند معنای تمام تجربههای زندگی را درک کنند و این موجب میشود که انعطاف پذیری عاطفی بیشتری داشته باشند.
اگر هدف ما کمک به دیگران باشد، بهتر میتوانیم رنجی را که احساس میکنیم تغییر دهیم و انرژیای را که برای تحملِ آن درد و رنج صرف کرده بودیم بهسمت چیزهای خوبی هدایت کنیم.
۱۰. از طنز و شوخی استفاده کنید
در زمانهای پریشانی و سختی بهراحتی ممکن است که در دام ذهنیت منفی بیفتیم و احساسات ناراحتکنندهٔ خود را بیشازحد جدی بگیریم. درست است که رنج و سختی خندهدار نیست، ولی وقتی بتوانیم به رنجها و سختیهای خود بخندیم، تحمل آنها برای ما آسانتر میشود.
بهجای اینکه برای خودمان تأسف بخوریم و بهخاطر وضعیتی که در آن گرفتار شدهایم ناراحت باشیم، باید سعی کنیم که از این وضعیت خارج شویم و وارد وضعیتی شویم که در آن قدرت و توانایی بیشتری داریم.
همیشه طنز و شوخی ابزار درمانی قدرتمندی بوده است. پژوهشها نشان میدهد، فردی که میتواند با سختیها و مشکلات بازی کند و به آنها بخندد این احساس درونی را در خود ایجاد میکند که: «این مشکل بازیچهٔ من است. من از آن قویترم… نمیگذارم که من را بترساند».
۱۱. تحرک داشته باشید
احساسات در درون جسم ما ذخیره میشوند. فکر میکنید اگر با حرکت و جنبوجوش خودمان را خالی نکنیم و اجازه ندهیم که این انرژی در درون ما جریان پیدا کند، چه اتفاقی میافتد؟ وقتی جسم ما گرفتار شود، خود ما نیز گرفتار خواهیم شد.
انرژی منفی عاشقِ بیتحرکی و ایستایی است. اگر جسممان را حرکت ندهیم، تمام این انرژیهای سمّی جریانی نزولی از احساسات منفی ایجاد میکنند. پس وقتی ناراحت و غمگین هستید حرکت کنید.
آسانترین و سالمترین راه برای تغییر وضعیت احساسی ما تغییردادنِ فیزیولوژی ماست. وقتی این قدرت در درون ما جریان مییابد، بدون هیچ دخالتی، احساساتِ منفیِ ذخیرهشده در بدن رفتهرفته تجزیه میشوند و از بین میروند.
بنابراین هر زمان که حس کردید در دام احساساتِ منفیِ خود گرفتار شدهاید، برقصید، بدَوید و تحرک داشته باشید. هر کاری که موجب میشود در جسم خود احساس آزادی و رهایی داشته باشید انجام دهید و در عمل انعطافپذیر شوید.
۱۲. حقیقت خود را بیان کنید
وقتی واژهٔ «آسیبپذیری» را میشنوید، چه واژههایی به ذهنتان میآید؟ در ذهنِ بیشترِ مردم واژههایی مانند ترس، شرم، گناه و بدگمانی تداعی میشود. چون ما طوری تربیت و بزرگ شدهایم که باور داریم آسیبپذیری، نشانهای از ضعف است، درحالیکه در واقعیت عکسِ این باور درست است. اگر میخواهید انعطاف پذیری عاطفی خود را افزایش دهید، باید روایت درونیتان را درمورد آسیبپذیری تغییر دهید.
ولی برای نشاندادنِ خودِ واقعیمان در این جهان باید شجاعت و انعطافپذیری بسیار زیاد داشته باشیم. البته راه دیگر بهمراتب ترسناکتر است. وقتی حقیقت خود را بیان نکنیم، بدون شک زندگیای پر از ترس خواهیم داشت که در آن باید پشت نقابی مخفی شویم تا دیگران درموردِ ما احساس خوبی داشته باشند.
اگر آسیبپذیربودن شما را میترساند، آن را با دوستانِ صمیمیِ خود و در محیطی تمرین کنید که در آن احساس امنیت میکنید. با گذشت زمان به نشاندادنِ احساساتِ خود به افراد دیگر نیز عادت میکنید.
وقتی بتوانیم در سطحی عمیقتر با خودمان ارتباط برقرار کنیم و از مخفینکردنِ احساساتِ خود نترسیم، از نظر ذهنی قویتر خواهیم شد. بهاینترتیب، به زندگیکردنِ همراستا با خودِ واقعیمان متعهد میشویم و هیچچیز قدرتمندتر از این نیست که خودمان باشیم و چیزی را از دیگران پنهان نکنیم.
۱۳. تلاش کنیم فردی کاردان و باتدبیر شویم
تنها با شانس نمیتوانیم به کاردانی و تدبیر برسیم. فقط زمانی میتوانیم این مهارت را کسب کنیم که در موقعیتهایی قرار بگیریم که در آنها باید راهحلهایی را برای مشکلات خود پیدا کنیم.
انجمن روانشناسی آمریکا انعطافپذیری را اینطور تعریف میکند:
«انعطافپذیری فرآیند سازگاری پیدا کردن در مواجهه با سختی، آسیب، مصیبت، تهدید یا منابع قابلتوجه استرس است.»
کاردان و باتدبیرترین افرادْ انعطافپذیرترین هم هستند. آنها برای مشکلات و سختیها برنامه ریزی میکنند. یعنی از نظر ذهنی خود را تقویت میکنند و تواناییهای ذهنیشان را افزایش میدهند و برای زمانی که در زندگی با سختی و مصیبتی روبهرو میشوند برنامه دارند. به همین دلیل، آنها در دشوارترین اوضاعِ زندگی فقط دوام نمیآورند، بلکه قویتر نیز میشوند.
وقتی فاجعه و مصیبتی رخ میدهد، کاردانی و تدبیر مهمترین ابزار ما در برابر شکست است. هیچچیز وجود ندارد که نتوانید از عهدهٔ آن برآیید. باور کنید.
سخن پایانی
امیدواریم این استراتژیها برای شما الهامبخش باشد و موجب شود که به فکر افزایش انعطاف پذیری عاطفی خود بیفتید. زندگی بارها شما را زمین میزند، ولی این به خودِ شما بستگی دارد که سرزندگی و روحیهتان را از دست بدهید و ناامید شوید یا باقدرت در برابر سختیها بایستید و رو به جلو پیش بروید. در این وضعیتها هرگز نباید تسلیم شوید. اشکهایتان را پاک کنید، بلند شوید و به پیشرفتن ادامه دهید. قدرت درونی شما نیروی آرامی در درون شماست که میداند چه زمانی باید دستبهکار شد و توانایی آن را نیز به شما میدهد. به صدای آن گوش دهید و باور داشته باشید که هر اتفاقی هم که بیفتد میتوانید از عهدهٔ آن بربیایید.