داشتن قدرت استدلال قوی میتواند شما را در تحصیل، روابط و کارتان یاری کند. راههای گوناگونی برای بهترشدنِ قدرت استدلال وجود دارد، مانند: انجام فعالیتهایی که در آن تشویق به تفکر منتقدانه میشوید، تغییر الگویهای اندیشهی خود، و یادگیریِ روش تشخیص افکار غیرمنطقی.
انجام فعالیتهایی که نیازمند تفکر منتقدانه است
۱. مدام چیزهای جدید امتحان کنید
یکی از راههای مهم برای بهترشدن قدرت استدلال، امتحانکردن چیزهای جدیدی است که نیاز به تمرین و انگیزش دارند. با خودتان قرار بگذارید بهطور منظم سرگرمیها و فعالیتهای تازهای امتحان کنید.
- فعالیتهایی انتخاب کنید که با یکدیگر متفاوت باشند. اگر ذاتا به فعالیتهای بیرون از خانه گرایش دارید و بهعنوانمثال همیشه پیادهروی میکنید، بهجای اضافهکردن دویدن در هوای آزاد، یادگیری قلابدوزی را به برنامههایتان اضافه کنید. اگر فنی هستید و همیشه بهقولمعروف «دستبهآچار»، اینبار سعی کنید در زمان بیکاری جدول حل کنید.
- اگر میتوانید، در کلاسهای آموزشی ثبتنام کنید. کلاس سفالگری یا شعر میتواند راه خوبی برای بهچالشکشیدن ذهنتان و تشویق شما به انجام کارهای جدید باشد.
۲. ورزش کنید
تمرین فیزیکی بر حافظه و تفکر شما اثر میگذارد. تحقیقات زیادی نشان دادهاند قسمتی از مغز که وظیفهی تفکر و استدلال را بهعهده دارد، در افرادی که بهطور منظم ورزش میکنند، بزرگتر است. ورزش همچنین از استرس و اضطراب میکاهد و به شما کمک میکند روحیهی خوبی داشته باشید تا راحتتر بتوانید تمرکز کنید و بیاموزید. سعی کنید به برنامهی روزانهی خودتان تمرینهای فیزیکی اضافه کنید. محققان، مرددند کدام نوع ورزش برای هدایت ما بهسمت بهبود مهارت تفکر منتقدانه بهتر است، باوجوداین، برخی تحقیقات نشان میدهند ورزشهای هوازی بیشترین کمک را به تحریک ذهنی میکنند.
۳. خاطره نویسی کنید
نوشتن در دفتر خاطرات میتواند به پرورش تفکر منتقدانه کمک کند. این کار غیر از اینکه کمک میکند بتوانید به روزهای گذشتهتان نگاهی بیندازید، شما را به تأمل و اندیشه تشویق میکند.
- نوشتن، کوششی پرجنبوجوش است؛ شما را مجبور میکند افکارتان را بسط بدهید و در آنها کاوش کنید. داشتن دفتر خاطراتی که جزئیات روزهایتان، احساساتتان و افکار روزمرهتان در آن ثبت شده باشد، میتواند از شما انسانی خویشتننگر و آگاه بسازد و بهسمت داشتن قدرت استدلالِ قوی هدایتتان کند.
- هر روز برای نوشتن زمان بگذارید. همانطور که زمان مشخصی را به مسواکزدن، حمامکردن و صرف غذا اختصاص میدهید، نوشتن را هم به برنامهی روزانه اضافه کنید. برای اینکه زمان نوشتن از یادتان نرود، آن را به بعد از انجام کاری موکول کنید که هر روز آن را انجام میدهید؛ با این روش همیشه به یاد میآورید که مثلا بعد از صرف شام زمان نوشتن در دفتر خاطرات است.
۴. داستان بخوانید
بهطورکلی هر نوع مطالعه برای بهبود تفکر منتقدانه مفید است. بااینوجود، خواندن داستان به شما اجازه میدهد احساس راحتی بیشتری با تردید و ابهام کنید. این موضوع میتواند شما را بهسمت تفکر پیچیده و خلاقیت راهنمایی کند.
- وقتی داستان میخوانید، بهخاطر تمرکزتان بر شخصیت داستان، وادار میشوید درمورد دیدگاههای دیگر درک بهتری داشته باشید. این احتمالا به شما کمک کند با جوامع، اعتقادات و مجموعهمهارتهای اطرافیانتان هماهنگ شوید. برای مثال، میشود گفت شما در استدلال با اطرافیانتان موفق خواهید بود، بهخاطر اینکه ظرفیت درک زیادی خواهید داشت.
- تفکر سیاهوسفید هم، با خواندن داستان کمتر میشود. کسانی که مداوم داستان میخوانند، ممکن است الگوهای تفکر پیچیده داشته باشند، چراکه قابلیت هدایت و قبول ابهام در موقعیتهای مختلف را دارند.
۵. بازیهایی کنید که نیاز به استدلال دارند
بازیهای مختلفی هستند که به استدلال شما نیاز دارند. بازیهای راهبردی، بازیهایی مانند شطرنج، و بازیهای کلمهای، همه به قدرت استدلال شما میافزایند.
- بهدنبال بازیهایی باشید که فقط ظاهر جذابی نداشته باشند. در عمق بازیهایی راهبردی کاوش کنید که تصمیمگیری جزء کلیدی آنهاست. برنامهی بازی دستهجمعی با دوستانتان بگذارید و بازیهایی کنید که نیاز به تفکر و توجه دارند. بازیهایی از نوع «سرنخ و ریسک» (Clue and Risk) نیازمند تفکر منتقدانهاند. بازیهای کلمهای مانند «اسکرَبِل» (Scrabble) و «باگِل» (Boggle) به شما یاد میدهند اطلاعات را در زمان کمی تحلیل کنید.
- شطرنج و چِکِرز (Checkers) به استدلال نیاز دارند. به فکر عضویت در باشگاه شطرنج باشید یا خودتان انجمنی تشکیل دهید.
- گذشتهازاینها، بازیهایی در نظر بگیرید که بهتنهایی هم میتوانید مشغولشان شوید. مکعب روبیک بخرید و سعی کنید حلش کنید.
۶. خلق کنید
اجبار خود به خلق اثر بهطور منظم، میتواند قدرت استدلال شما را بیشتر کند. حتما نیاز نیست که در کار خلاقانهای ماهر باشید؛ اجبار ذهن به امتحانکردنِ چیزهای جدید میتواند قدرت استدلال را بالا ببرد. سعی کنید سازی یاد بگیرید، نقاشی بکشید، شعر بگویید یا آهنگ بسازید.
تغییردادن الگوهای اندیشه
۱. به قصد و منظور اعمالتان توجه کنید
هروقت تصمیمی میگیرید، قصد و منظوری پشت آن است. بهدلیل خواستههای گیج کنندهی زندگی روزمره، مردم در بعضی مواقع قصد و اهداف پشت سر اعمالشان را فراموش میکنند. سعی کنید آگاهیتان را در طول روز نسبتبه اهداف اصلی خود حفظ کنید.
- در محل کار و تحصیل بر اهداف بزرگتر تمرکز کنید. پنج سال دیگر میخواهید کجا باشید؟ دو سال دیگر؟ یک سال دیگر چی؟ اعمال حالحاظر شما چگونه به این اهداف کمک میکنند؟ آیا اعمالتان برای رسیدن به هدف بزرگترتان معقولاند؟ پاسخدادن به این سؤالات به شما کمک میکند قدرت استدلال بهتری داشته باشید.
- سعی کنید مطمئن شوید اعمالتان واقعا در خدمت هدفتان هستند. غالب اوقات، مردم در تفکری گرفتار میشوند که چیزی باید بهنحو مشخصی انجام شود یا اینکه باید مسیر مشخصی را طی کنند. اینجاست که اعمال، نامعقول میشوند. سعی کنید وقتی کاری میکنید، پایان مسیر را بهخاطر بسپارید.
۲. تعصبهای خود را شناسایی کنید
همهی ما تعصبهایی داریم، چه به آنها آگاه باشیم، چه نباشیم. اگر میخواهید قدرت استدلال خودتان را بهبود بدهید، سعی کنید تعصبهای خودتان را شناسایی کنید.
- مردم معمولا موقعیتها یا مشکلات را تنها از یک دید میسنجند. وقتی در محل کار، تحصیل یا زندگی با مشکلی مواجه شدید، مکث کنید و قبل از اینکه کاری کنید، چند سؤال از خودتان بپرسید. بپرسید «باور من در مورد این وضعیت چیست؟ چرا چنین باوری دارم؟ چه گمانهایی دربارهی افکار و ایدههای دیگران خواهم کرد؟»
- مهم است که برای کسب خودآگاهی دربارهی تعصبهایتان، قدم بردارید. این به شما کمک میکند نگذارید تعصبها مانعی بر سر راه قضاوتکردنتان باشد. ممکن است برایتان مفید باشد که از دوست نزدیکی دربارهی شکاف تفکر خودتان سؤال کنید. از دوستتان سؤالی مانند این بپرسید: «من کجاها غیرمنطقی رفتار میکنم؟» از دوستتان انتظار جواب صادقانه و بیپرده داشته باشید.
۳. پیامد انتخابهایتان را در نظر بگیرید
هروقت تصمیمی میگیرید، پیامدی بهدنبال دارد. تعمق آگاهانه دربارهی این پیامدها راه خوبی است برای تقویت مهارت استدلال.
- از تخیلتان استفاده کنید. قبل از اینکه تصمیمی بگیرید، مکث کنید و عواقب احتمالیِ مختلف را تصور کنید. چه حسی دربارهی این پیامدها دارید؟ کدامشان بدترین نتیجه است؟ کدامشان بهترین؟ احتمال اتفاقافتادن کدامشان بیشتر است؟ چرا؟
- یادتان باشد، اعمال شما بر بقیهی افراد هم اثر میگذارد؛ از درنظرگرفتن آنها غافل نشوید. این به شما کمک میکند از زاویههای مختلف، تصمیمهایتان را وارسی کنید.
تشخیص افکار غیرمنطقی
۱. بیشازحد تعمیم ندهید
خیلی از مردم بدون اینکه متوجه باشند، بیشازحد این کار را میکنند. این برای قدرت استدلال شما سم است. سعی کنید در طول روز حواستان باشد چه تعمیمهایی میدهید.
- اگر رویداد بخصوصی را بهعنوان مدرکی برای چگونگی آن چیز در گذشته و آینده در نظر بگیرید، تعمیمِ بیشازاندازه دادهاید. برای مثال، اگر امتحانی را ناموفق پشت سر بگذارید، ممکن است فکر کنید: «من خنگم و قراره همیشه تو درس شکست بخورم.» در این توضیح، شما تمام موفقیتهای قبلی خودتان را در تحصیل تحتالشعاع یک رویداد قرار دادهاید.
- تفکر «یا همهچیز یا هیچچیز» نوعی تعمیمدادن است که در آن همهچیز را یا سیاه میبینید یا سفید. در این تفکر، هرچیزی تنها در یکی از این دو دسته قرار میگیرد: خوب یا بد، موفقیت یا شکست، و مثالهایی ازاینقبیل. این نتیجهگیری فاقد قسمتهای خاکستری است. برای مثال، اگر دربارهی کارتان نظرات خوب و بدی بشنوید، احتمالا به این نتیجه میرسید که در کارتان خوب نیستید. اما در واقعیت، بهاحتمالزیاد کارمند لایقی هستید که در بعضی جهات نیاز به پیشرفت دارید.
- نادیدهگرفتن نکات مثبت، نوعی الگوی اندیشه است که در آن بر نکات منفیِ موقعیتها توجهی بیشازحد میشود. اگر در طول روز ۲۰ اتفاق خوب بیفتد و فقط ۱ اتفاق بد، ممکن است فقط بر همان یک اتفاق تمرکز کنید. برای مثال، تصور کنید در یکی از اجراهای موسیقیتان تنها و تنها یک اشتباه داشتهاید و غیر از آن، همهچیز بهخوبی و درست اجرا شده باشد. اگر الگوی اندیشهتان نادیدهگرفتن نکات مثبت باشد، احتمالا این اجرا را «فاجعه» مینامید. اما در واقعیت، احتمالا فقط شما متوجه آن یک اشتباه شدهاید.
۲. فرضیات را کنار بگذارید
مردم درمورد هر موقعیتی گمانهزنی میکنند. این ممکن است شما را بهسمت تفکر غیرمنطقی پیش ببرد. سعی کنید به هریک از افکارتان آگاه باشید.
- بعضی مواقع مردم ذهنخوانی میکنند؛ به این فکر میکنند که مردم دربارهشان یا دربارهی موقعیتی خاص چه تصوری دارند. اما در واقعیت دانستن اینکه هرکس چه تفکری دارد، بدون پرسش مستقیم از او شدنی نیست. برای مثال شاید برایتان پیش آمده باشد که با خودتان فکر کنید «تو جلسه چقدر آبروریزی کردم» یا «فلانی حتما فکر میکنه من خیلی حرف میزنم» اگر خودتان را درگیر این افکار دیدید، به خودتان بگویید که بهاحتمالزیاد در خواندن ذهن بقیه آنقدرها هم که فکرش را میکنید، کاربلد نیستید.
- پیشگویی نوعی روش تفکر است که در آن فکر میکنید میتوانید اتفاقات آینده را پیشبینی کنید. این نوع تفکر میتواند نگرش شکستخوردن را به شما القا کند، مثلا «من هیچوقت نمیتونم رژیمم رو نگه دارم و وزن کم کنم» یا «میدونم فردا تو جلسه اگه حرف بزنم، خرابکاری میکنم». بهیاد داشته باشید در واقعیت نمیتوانید بدانید فردا یا هفتهی دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد.
۳. از افکار مصیبتبار دوری کنید
خیلی از افراد هنگامی که ناراحتاند یا زیر فشار عصبی قرار دارند، از موقعیتها فاجعه میسازند. شاید فکر کنید اگر ماشینتان این ماه نیاز به تعمیر داشته باشد، شما برای همیشه ورشکست میشوید، یا اگر جواب نه بشنوید، پس هیچوقت ازدواج نخواهید کرد. بهیاد داشته باشید که یک شکست یا بدشانسی بهمعنای شکستها و بدشانسیهای بیشتر در آینده نیست.
۴. به برداشتهایتان از موقعیتها دقت کنید
بعضی اوقات مردم بدون اینکه متوجه باشند، از موقعیتها برداشتهایی غیرمنطقی دارند. در زندگی روزمرهی خود به نوع تفکر و دریافتهایتان توجه کنید.
- از برچسبزدن به موقعیتها اجتناب کنید، مثل «فلانی اشتباه کرد» یا «انتخاب بدی کردم». این شما را وادار میکند مردم یا موقعیتها را براساس شواهد ناکافی طبقهبندی کنید. سعی کنید طبقهبندی نکنید و از وسوسهی قضاوتکردن [بدون دانش لازم] دوری کنید.
- موقعیتها و رفتار مردم را شخصی نکنید. فکر نکنید اگر همکارتان ناهار را با شما صرف نکرد، پس حتما از دست شما عصبانی است؛ شاید سرش شلوغ باشد. سعی کنید هرچیزی را به خود نگیرید.
- غالب اوقات شما خودتان را با واقعیتی اشتباه عقب نگه میدارید. شاید موفقیت شخص دیگری را دلیل کاستی خود بدانید. یادتان باشد هرکس با دیگری متفاوت است و سرعت قدمهای افراد فرق میکند.
برگرفته از: wikihow