همهی ما مرتکب اشتباه میشویم. اشتباهکردن اجتنابناپذیر است و اشتباهات ما از نظر اندازه و اهمیت، تفاوتهای زیادی دارند. اما درک این اشتباهات به ما کمک میکند از آنها درس بگیریم و دوباره تکرارشان نکنیم. ما نمیتوانیم اشتباه نکنیم، اما میتوانیم دانشمان دربارهی اشتباهات را بیشتر کنیم تا بتوانیم از آنها درس بگیریم.
در اینجا به دو نقلقول جالب درمورد اشتباهات اشاره میکنیم که البته اگر منظورمان را از آنها بهخوبی روشن نکنیم، ممکن است برداشت اشتباهی از آنها بکنیم:
زندگیای که صَرف کارهای اشتباه شده است، نهتنها افتخارآمیزتر، بلکه مفیدتر از زندگیای است که صرف هیچ کاری نشده است.
چه خوب میشود اگر با آغوش باز به استقبال خطاها -این همراهان همیشگی زندگی- برویم و این همراهی را اجتنابناپذیر و هدفمند ببینیم که بهواقع هم همینطور است.
از این نقلقولها چنین برداشت میشود که اشتباه چیز خوبی است و این پیامی مثبت و بخشی از چیزی است که باید درک کنیم. ارزش قائلشدن برای اشتباهات به ما کمک میکند بتوانیم بر ترسمان از اشتباهکردن چیره شویم و ریسک کنیم. اما علاوهبراین، باید یاد بگیریم مفیدترین نوع اشتباهات کداماند و چطور باید از آنها درس بگیریم.
انواع اشتباه
اشتباهات ناشی از ارتقای تواناییها
این نوع اشتباهات زمانی رخ میدهند که میخواهیم تواناییهای فعلیمان را ارتقا دهیم. در این موارد ما نمیخواهیم اشتباه کنیم یا کاری را بهشیوهی نادرست انجام دهیم، بلکه تلاش میکنیم کاری فراتر از توانایی معمولمان را بدون کمک دیگران انجام دهیم و بنابراین خواهناخواه مرتکب اشتباهاتی میشویم. ماهیت این اشتباهات مثبت است. اگر هرگز مرتکب این دسته از اشتباهات نشویم، به این معناست که هرگز خودمان را برای یادگیری مهارتها یا دانشی جدید بهچالش نکشیدهایم. گاهی اوقات در یک نقطه گیر میکنیم و دوباره و چندباره مرتکب همان اشتباه میشویم. این شکست ممکن است به این علت باشد که بهجای تمرکز بر ارتقای تواناییهایمان، داریم حرکات را بدون فکر انجام میدهیم. در موارد دیگر، شاید علت این باشد که راه درستی برای رسیدن به هدف انتخاب نکردهایم و باید استراتژی دیگری برای یادگرفتن آن مهارت در پیش بگیریم. شاید هم کاری که سعی داریم انجام دهیم، خیلی بیشتر از حد تواناییمان است و هنوز برای چالشی به این بزرگی آماده نیستیم. اشکالی ندارد که محدودیتها و سرعت رشدمان را امتحان کنیم تا متوجه شویم چقدر سریع میتوانیم پیشرفت کنیم. اما اگر به بنبست خوردیم، کاری که میتوانیم بکنیم، این است که درجهی چالش را کمی پایین بیاوریم و درعینحال آن را بالاتر از دانش و توانایی فعلیمان نگه داریم. میدان مبدأیی پیشرفت ما (ZPD) کمی وسیعتر از میدان کارهایی است که بدون کمک دیگران میتوانیم انجام دهیم و این، چالش مفیدی را برای یادگیری پیش روی ما قرار میدهد.
ما برای ارتقای تواناییهایمان ناگزیر مرتکب این اشتباهات میشویم! البته قصد نداریم تلاش کنیم کارها را بهعمد، اشتباه انجام دهیم، بلکه در تلاش برای انجام کارهای چالشبرانگیز، گاه مرتکب این اشتباهات میشویم. وقتی مرتکب اشتباه شدیم، باید آنها را بررسی کنیم: ببینیم چه چیزی میتوانیم از آنها یاد بگیریم. بعد، تمریناتمان را کنترل کنیم تا به مرحلهی جدیدی از توانایی برسیم. بعد هم دنبال چالشهایی جدید در زمینهای دیگر برویم و تواناییهایمان را گسترش دهیم.
اشتباهات ناشی از آگاهی لحظهای
این هم نوع دیگری از اشتباهات مثبت است. اما آمادهشدن و مقابله با این نوع اشتباه سختتر است. این اشتباهات وقتی رخ میدهند که چیزی را که میخواهیم، بهدست آوردهایم، اما با اطلاعاتی که قبلا نداشتیم و الان برایمان آشکار شده، میفهمیم کارمان اشتباه بوده است. نمونههای زیادی برای این مورد وجود دارد:
اطلاعات کافی نداریم: مثلا چون آب پیدا نمیکنیم، سعی میکنیم آتش را با الکل خاموش کنیم.
بعدا متوجه میشویم جزئیات بیشتری وجود داشته و بیخبر بودهایم: مثلا موقع کشیدن نقاشی، خورشیدِ در حال طلوع را زردرنگ میکنیم و بعدا متوجه میشویم خورشید همیشه زرد نیست.
اشتباه نتیجهگیری میکنیم: با این تصور که شخصی به کمک ما احتیاج دارد، به او کمک میکنیم، اما بعدا متوجه میشویم او در آن لحظه اصلا به کمک نیاز نداشته است.
مرتکب اشتباهات سیستماتیک میشویم: مثلا معلمی را در نظر بگیرید که همکارش بعد از مدتی مشاهدهی کار او، با دلایل فراوان میتواند به او اثبات کند که دانشآموز خاصی را بیشتر برای درس جوابدادن صدا میکند.
چیزی را اشتباه بهیاد میآوریم: برای تبریک تولد دوستمان، در روز درست اما در ماه اشتباهی به او زنگ میزنیم.
با آگاهی، میتوانیم چیزهای بیشتری از اشتباهات لحظهی غافلگیری یاد بگیریم. میتوانیم از خودمان بپرسیم چه انتظاری میرفت؟ چرا این اتفاق افتاد؟ تا کجا خوب پیش رفت و از کجا اشتباه کردیم؟ آیا چیزی هست که دفعهی بعد بتوانیم آن را متفاوت انجام دهیم؟ همچنین میتوانیم از اطرافیانمان اطلاعات بیشتری بگیریم یا نظرشان را درمورد راههایی برای بهبود عملکردمان بپرسیم.
اشتباهات ناشی از بیدقتی
اشتباهات شلخته را وقتی مرتکب میشویم که میدانیم کار را چطور انجام دهیم، اما بهعلت بیدقتی، اشتباه میکنیم. همهی ما گاهی دچار اشتباهات شلخته میشویم؛ بالاخره انسان جایزالخطاست. اما گاهی زیاد دچار این نوع خطا میشویم، مخصوصا وقتی سعی داریم روی انجام کار خاصی تمرکز کنیم. این اشتباهات به ما کمک میکنند تمرکز، روند پیشرفت، محیط یا عاداتمان را بهبود ببخشیم.
گاهی ممکن است اشتباهات شلخته تبدیل به لحظهی غافلگیری شوند. اگر بهخاطر ازدستدادن تمرکز یا خستگی یا حواسپرتی دچار اشتباه شویم، میتوانیم از لحظات غافلگیری برای پیشرفتمان استفاده کنیم، مثلا ممکن است متوجه شویم کارهای خاصی را بعد از خواب خوب شبانه، بهتر میتوانیم انجام دهیم یا اگر درِ اتاق را ببندیم و وسایل الکترونیکی را به حالت سکوت درآوریم، بهتر میتوانیم تمرکز کنیم.
اشتباهات پرخطر
اگر در برخی موقعیتها اشتباه کنیم، ممکن است با فاجعهای روبهرو شویم، مثل وقتی که در موقعیتی خطرناک میخواهیم امنیت خودمان را حفظ کنیم. اشتباه مأموران امنیتی ایستگاه انرژی هستهای ممکن است منجر به فاجعهای اتمی شود. رانندههای اتوبوس نباید ریسک کنند و سر پیچها بیشازحد تند بروند. بچهها نباید ناگهان هوس کنند وقتی پدرانشان در حال رانندگیاند، جلوی چشمهای آنها را با دست بپوشانند. در این موقعیتها ما باید کارهایی بکنیم که اشتباهات پرخطر را به حداقل برسانیم. همچنین باید به مخاطبمان توضیح بدهیم که چرا نباید در این موقعیتها رفتارهای نسنجیده و پرخطری از خود نشان دهیم و اینکه تفاوت چنین موقعیتهایی با فرصتهای یادگیری چیست.
بهغیر از موقعیتهایی که زندگیِ انسان را تهدید میکنند، موقعیتهای دیگری هم هستند که پرخطر محسوب میشوند. برای کسی که قصد دارد به دانشگاه برود، کنکور موقعیت پرخطری است، چون نحوهی عملکرد او در هنگام انجام آن، نتایج مهمی در پی خواهد داشت. یا مثلا برای تیمی که مدتها سخت تمرین کرده، مسابقهی فینال، موقعیتی پرخطر است. بهتر است این موقعیتها را موقعیتهای عملکردی در نظر بگیریم، نه موقعیتهای یادگیری؛ سعی کنیم در این رویدادها اشتباهات را به حداقل و بازدهی را به حداکثر برسانیم. تلاشمان باید این باشد که بهترین کاری را که از دستمان برمیآید، انجام دهیم و نهایت کوششمان را بهکار بگیریم. نتیجهای که از این رویدادها میگیریم، به ما نشان میدهد که تلاش و همتمان چقدر مؤثر بوده است. البته میتوان در موقعیتهای پرخطر هم، فرصتهایی برای یادگیری یافت که امنیت ما را تهدید نمیکنند. میتوانیم کاری را امتحان کنیم که فراتر از دانستههایمان است، و ببینیم چه نتیجهای میدهد و تأثیر مثبت یا منفی آن بر عملکردمان را بسنجیم. البته همیشه میتوانیم با بررسی و بحث درمورد این موقعیتها، بعد از تمامشدن آنها چیزهای جدیدی یاد بگیریم.
اگر در کنکور رتبهی موردنظر را بهدست نیاوردیم یا جام قهرمانی را برنده نشدیم، بیایید یک بار دیگر پیشرفتمان در طول زمان را مرور کنیم: کارهایی را بررسی کنیم که به رشد ما کمک کردند و کارهایی که مانع ما شدند. از خودمان بپرسیم چه کاری میتوانیم بکنیم تا مؤثرتر رشد کنیم. بعد باید دوباره وقتمان را صرف تمرین کنیم. خودمان را بهچالش بکشیم و از اشتباهات کششی درس بگیریم. ازطرفدیگر، اگر در کنکور موفق شدیم یا جام قهرمانی را بهدست آوردیم، بیایید پیشرفت و پیروزیمان را جشن بگیریم و بعد باز هم همین سؤالات را از خودمان بپرسیم. دوباره برگردیم به تمرینکردن و بهچالشکشیدن خودمان و پرورش توانایی هایمان.
ما همه خوشبختیم که میتوانیم بدون قیدوبندِ تواناییهای اولیه، از یادگیری و رشد در طول زندگی لذت ببریم. هیچکس نمیتواند این منبع لذت و رضایت را از ما بگیرد.
همهی اشتباهات مثل هم نیستند و اشتباهکردن همیشه خوشایند نیست. بهعلاوه، ما بهصورت خودکار از اشتباهات درس نمیگیریم. برای اینکه بیشترین بهره را از اشتباهاتمان ببریم، باید به آنها فکر کنیم و از آنها عبرت بگیریم.
برگرفته از: kqed