دنیای حماسی تالکین به جز سرزمین میانه، قلمروهای دیگری را هم در خود جای داده است که در آثار درخشانی همچون هابیت و ارباب حلقهها تنها به شکلی گذرا به آنها اشاره شد. برای آشنایی بیشتر با یکی از این قلمروهای جذاب و جاودانه با میدونی همراه باشید.
درحالیکه بیشتر اتفاقات سهگانه ارباب حلقهها در سرزمین میانه رخ میدهند، اما بهتر است بدانید سرزمین میانه تنها یکی از چندین سرزمین متعددی است که در آردا یا همان زمین خلق شده توسط ذهن خلاق تالکین، شکل گرفتهاند. درطول داستان ما نام چند قاره دیگر را میشنویم که شاید یکی از شناخته شدهترین آنها سرزمینهای نامیرا (Undying Lands) باشد که با نام قلمروی متبرک یا قدسی هم شناخته میشود.
این سرزمین قلمرویی در غرب سرزمین میانه است که از قاره آمان (Aman) و جزیرهای به نام «تول اِرِسی» (Tol Eressëa) تشکیل شده است. سرزمینهای نامیرا که با نام والینور هم به شهرت رسیده است، محل سکونت موجوداتی جاودان همچون والار، مایار و الفها بود، بهعبارت دیگر تنها این موجودات اجازه زندگی در آن را داشتند.
در طول سهگانه ارباب حلقهها چندین مرتبه به نام این سرزمین اشاره میشود. همان جایی که الفها در پایان کتاب بازگشت پادشاه، در آخرین سفر خود راهی آنجا میشوند. سرزمینهای نامیرا در دیگر آثار تالکین هم مورد توجه قرار گرفته و حتی پذیرای مهمانان بیشتری هم میشوند. اما این سرزمین مقدس و جاودانه در کجا واقع شده است؟
موقعیت سرزمین های نامیرا یا قلمروی متبرک
قاره آمان و جزیره تول ارسی در غرب سرزمین میانه واقع شده و به وسیلهی دریای بزرگ به نام «بلگر» (The Great Sea Belegaer) از هم جدا شدهاند. قارهای دراز و هلالی شکل همچون ماه که در امتداد لبه غربی جهان و بین دو قطب امتداد پیدا کرده است. در ساحل غربی آن، آمان رو به سمت دریای اکایا (Ekkaia) واقع شده که آن را به شکلی در برگرفته است. در شمالیترین نقطه این قاره که بسیار نزدیک به نوک شمال غربی سرزمین میانه است، منطقهی یخ زده وجود دارد که از آن با نام هلکاراکسه (Helcaraxe) یاد میشود.
برخلاف سرزمین میانه، تالکین هیچگاه بهدنبال ترسیم نقشه دقیقی از امان نبود. کارن وین فونستاد نقشههای موجود را براساس برخی از طراحیهای ابتدایی تالکین از آردا و خشکیهای آن و همینطور اطلاعات ارائه شده در مورد امان در مجموعه نوشتههای اسطورهای تالکین، شکل داده است.
چه کسانی ساکن سرزمین های نامیرا هستند؟
سرزمین متبرک در اصل خانه آینور است، نژادی از نیمه خدایان که مسئولیت اصلی شکل دادن به این جهان را برعهده داشتند. آینور از والار و مایار تشکیل شده است. آینور به الفها که موجوداتی جاویدان بودند اجازه داد تا درکنار آنها و در سرزمینی به نام آمان زندگی کند. افراد فانی اجازه نداشتند خود را ازطریق مسیر دریا به آمان برسانند، البته در این مورد چند مورد استثناء هم وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد. اما برای شروع بد نیست کمی بیشتر با ساکنان بزرگ مرتبه آمان آشنا شویم.
والار
از امان اغلب با نام والینور هم یاد میشود، چراکه محل سکونت والار بود. والار نیمه خدایانی هستند که قبل از خلقت این جهان وجود داشتند. گروهی از آنها تصمیم گرفتند تازمانی که آردا هنوز شکل اولیه خود را حفظ کرده است، ساکن آن شده و توسعه این سرزمین را همانجا ادامه دهند. درحالی که بیشتر والار موجوداتی خیرخواه بودند، اما بین آنها هم مخلوقاتی شرور پیدا میشد. از جمله ملکور که با نام مورگوت هم شناخته میشود، والاری که نماینده نیروهای تاریک بود. درحالیکه والار بهدنبال ایجاد زیبایی و تعادل در این جهان تازه شکل گرفته بود، ملکور عامدانه کمر به نابودی آن بسته بود.
والار ابتدا در جزیرهای به نام «آلمارن» (Almaren) ساکن شدند که درست در وسط آردا قرار داشت. آنها ساکن جزیره شدند تا به کارهای خود سروسامان بدهند، بااینوجود جزیره به خاطر درگیری مداوم آنها با ملکور از بین رفت. درنتیجه والار به سمت آمان عقب نشینی کرده و آنجا خانهای جدید برای خود برپا کردند.
مایار Maiar
گروه دیگری از موجوداتی که همراه والار به آرنا وارد شده و سپس آنها را تا امان همراهی کردند، مایار نام داشتند. آنها از نظر مرتبه در جایگاهی پایینتر از والار قرار داشته و حتی هرکدام از آنها به یک والار وابسته بودند، بااینوجود باید آنها را هم موجوداتی قدرتمند به شمار آورد. والار و مایار در مجموع با عنوان آینور (the Ainur) شناخته میشوند.
مایار دارای اهمیتی خاص هستند، چرا که برخی از آنها برای کمک به محافظت از جهان به سرزمین میانه فرستاده شدند که از میان آنها میتوان به گندالف و سارومان اشاره کرد.
الدار Eldar
با ادامه شکوفایی زندگی در آرنا، الفها سرانجام در غربیترین قاره سرزمین میانه یعنی «Cuivienen» ظهور کردند. پس از آنکه والار متوجه حضور الفها شد، از آنها دعوت کرد تا درکنار آنها در امان زندگی کنند. در آن زمان بود که نژاد الفها به دو گروه تقسیم شد. یک گروه دعوت والار را پذیرفتند که با نام الدار شناخته میشوند. گروه دیگر که دعوت والار را رد کرد، آواری (Avari) نام گرفت.
بااینوجود برخی از الدار همچنان ساکن سرزمین میانه بودند. برخی دیگر تلاش کردند به امان برسند اما نتوانستند، چون انگیزهشان رنگ و بوی خیانت داشت. درنهایت سه قبیله موفق به انجام این کار شدند که شامل وانیار (Vanyar)، نولدور (Noldor) و تلهری (Teleri) بودند که در مجموع از آنها با عنوان «Calaquendi» یاد میشود. البته بعدها گروهی از نولدور به دلایلی امان را ترک کرده و به سرزمین میانه بازگشتند که در مجالی دیگر به داستان آنها خواهیم پرداخت.
جغرافیای سرزمین های متبرک (والینور)
والار پس از ویران شدن سکونتگاه قبلی، به امان نقل مکان کردند. آنها حالا دلیلی برای ساختن برخی استحکامات داشتند. پس رشته کوههای پلوری (Pelori) را در امتداد مرز شرقی امان ساختند تا از قاره محافظت کند و از طرف دیگر محل زندگی خود را جایی دوتر از این رشته کوه و در غرب بنا کردند. شهر اصلی آنها والمار (Valmar) نام داشت که روی تپه سرسبز بزرگی واقع شده بود و درست در غرب این شهر، درختان والینور سر به آسمان ساییده بودند. تلپریون درخت سفید و لورلین درخت طلایی بود که یاوانا آنها را خلق کرد تا نور را به امان بیاورند.
الفها هم در سرزمینهای شرقی رشته کوه پلوری ساکن شدند. شهر بندری اصلی آنها «Alqualonde» نام داشت که بهمعنی پناهگاه قوها بود. جایی که عمارتهایش با مروارید ساخته شده بود و برای ورود به بندرش باید از زیر طاقی صخرهای و طبیعی عبور میکردی که درنهایت به ساحلی پر از سنگهای قیمتی ختم میشد. آنها همچنین شهر دیگر در سواحل غربی امان و در جزیرهای به نام تول ارسی ساختند که در خلیج الدامار واقع شده بود.
الفها شهر دیگری هم در گردنه کوه پلوری داشتند که تیریون (Tirion) نام داشت، تیریون به سمت دو درخت و دریاهای ستارهدار واقع شده بود و دارای یک میدان مرکزی در قسمت فوقانی تپه و برجی به نام «Mindon Eldalieva» بود که چراغی در آن جای داشت که نورش تا دوردست جزایر قابل مشاهده بود.
تاریخچهای مختصر از سرزمین متبرک
برای آشنایی بیشتر با تاریخچه این سرزمین و اتفاقات رخ داده در آن یا در پیرامونش باید کمی بیشتر به بطن ماجراها و راز وجودی آمان و ساکنان آن سرک بکشیم.
آمان (Aman)
تاریخ سرزمین متبرک از زمانی شروع میشود که والار بعد از تخریب خانه سابق خود در آنجا سکونت کردند. آنها برای بیش از ده هزار سال بهتنهایی ساکن این سرزمین بودند تااینکه یکی از والار با الفها مواجه شد. این کشف والار را ترغیب کرد تادرنهایت با ملکور مقابله کند، چون آنها دیدند که ملکور یک تهدید واقعی برای الفها بود. ملکور شکست خورده و بهعنوان اسیر به امان بازگردانده شد. پس از آن والار از الفها دعووت کرد تا در امان به آنها بپیوندند. برخی از الفها که بعدها به الدار (Eldar) معروف شدند، این پیشنهاد را پذیرفته و به امان نقل مکان کردند.
نابودی دو درخت
ملکور تنها سه هزار سال را در زندان سپری کرده و سپس آزاد شد. اما این مسئله به این معنا نبود که او درس گرفته و از شرارتهای قبلی خود پشیمان شده باشد. چراکه بلافاصله بعد از آزادی، ملکور و عنکبوتی به نام انگولیانت به سراغ دو درخت والینور که منبع نور آردا بودند رفته و آن دو را از بین بردند. این کار باعث شد دوباره قاره در تاریکی فرو برود.
این مسئله همچنین باعث ایجاد هرجومرج در شهرهای الفها شد، بهخصوص زمانیکه یکی از الفهای نولدور به نام فئانور که نور درختان را در ساخت سیلماریلها به تصویر کشیده بود، حاضر نشد جواهرات را تحویل دهد تا نور دوباره به زمین برگردد. البته ملکور از ابتدا هم در آرزوی بهدست آوردن سه جواهر سیلماریل بود و درنهایت آنها را هم به سرقت برد. فئانور که از پس گرفتن گنجینههای خود ناامید شده بود، ارتشی از الفهای نولدور جمع کرد. این امر باعث شد که میان الفها اختلاف درگرفته و دراین میان آنها بسیاری از خویشاوندان تلهری خود را کشته و کشتیهای آنها را به سرقت ببرند تا در تعقیب ملکور به سرزمین میانه بروند.
پیش از آنکه دو درخت نورانی بهصورت کامل از بین بروند، یک گل نقرهای و یک میوهی طلایی از آنها به یادگار ماند که در آسمان قرار گرفته و تجسمی از خورشید و ماه شدند. گفته میشود که در آن زمان بود که اولین انسانها در آرنا (Arna) با اولین طلوع خورشید از خواب بیدار شدند. والار در مواجه با این مشکل تازه استحکامات امان را تقویت کرده و ارتفاع کوههای پلوری را بیشتر کرد و تنها یک گذرگاه کوچک را درمیان آنها باز گذاشتند. آنها همچنین زنجیرهای از صخرههای تیره را در دریای بزرگ قرار دادند تا دریانوردان را اسیر سحر خود کرده و آنها را از مسیر رسیدن به امان منحرف کنند.
شکست ملکور
درحالی که والار در پی تقویت استحکامات امان بود، ملکور یا همان مورگوت همچنان به مشکل آفرینی خود در مناطق دیگر سرزمین میانه ادامه میداد. درنتیجه اقدامات او بود که بسیاری از موجودات ساکن سرزمین میانه سعی کردند به نحوی خود را به والینور برسانند و از والار درخواست کمک کنند تا با مورگوت مبارزه کند.
درنهایت مردی نیمه الف، نیمه انسان به نام ارندیل (Earendil)، موفق شد با کمک یک سیلماریل خود را ساحل برساند. او از والار درخواست کمک کرده و از آنها خواست به انسانها و الفهای سرزمین میانه رحم کرده و الفهای نولدور را که به حال خود رها کرده بودند ببخشند و به آنها کمک کنند. والار با درخواست ارندیل موافقت کرده و دوباره ملکور را به بند کشیدند. این بار آنها برای خاتمه دادن این دردسر همیشگی، او را ازطریق در شب از دنیا بیرون و به خلاء تبعید کردند.
ماجرای حمله به آمان
شخصیت شرور کلیدی و مهم ارباب حلقهها یعنی سائورون، زمانی در خدمت ملکور بود و شاگردی او را میکرد. اما او پس از اخراج اربابش، به خودش آمده و تصمیم گرفت راه او را ادامه دهد.
در آن زمان در سواحل شرقی امان جزیرهای وجود داشت که پس از طلوع خورشید، توسط انسانها اشغال شد. این انسانها دونداین (Dunedain) بودند که بعدها به مردان نومه نور شهرت پیدا کردند. آنها اجازه نداشتند به امان سفر کنند، بااینوجود الفها اغلب به دیدار آنها میآمدند. مدت چندانی نگذشت که حس حسادت در قلب آنها شعلهور شد. درهمین زمان بود که سائورون خود را به این جزیره رسانده و از تیرگی قلب آنها استفاده کرد تا شرارت خود را در این سرزمین بگستراند. او آنها را متقاعد کرد تا به امان حمله کرده و آن را به نفع خود تصرف کنند. نومه نورها تا شهر تیریون پیش رفتند، اما والار از قدرت خود استفاده کرد تا ارتش آنها را زنده به گور کرده و آنها را زیر زمین به دام بیندازد. جایی که براساس افسانهها تا پایان جهان درآنجا اسیر و سرگردان باقی خواهند ماند.
در ادامه والار جزیره نومنور را هم غرق کرد که باعث شد باقیماندهی ساکنان جزیره به اجبار به سرزمین میانه کوچ کنند. آنها حتی برای اطمینان از عدم تکرار اتفاقی مشابه، امان را هم از صفحه وجود فانی خارج کرد. به طوری که اگر دریانوردان فانی به غرب سفر میکردند، تنها زمینهای بایر در انتظارشان بود. درحالیکه فناناپذیران هنوز هم در قلمروی مبارک خود در صلح و صفا زندگی میکردند.
سرزمین نامیرا در ارباب حلقه ها
والار و سرزمین امان تا زمان وقوع اتفاقاتی که شرحشان در ارباب حلقهها بیان شد، خود را از قلمروی مخلوقات فانی دور کرده بودند. اما این به این معنی نبود که آنها جهان را بهصورت کامل به حال خود رها کرده باشند.
زمانیکه والار عقب نشسته و از جهان فانی دور شدند، پنج مایار را برای سفر در سراسر دریا انتخاب کرده و بهعنوان فرستادگان خود برای کمک به مبارزه با شر، به قلمروی فانی فرستادند. این پنج مایار شکل انسانی به خودگرفته و همچنین از تلاش برای افشای ماهیت واقعی خود منع شدند. آنها به «آستری» (Astari) معروف شدند، پنج جادوگر با ظاهر مردانه که در شکست سائورون و دیگر وقایع مربوطبه جنگ حلقه به اشکال مختلف نقش آفرینی کردند. همین موفقیت در میدان جنگ بود که به گندالف اجازه داد بعد از انجام مأموریت خود به همراه دیگر همراهان الف خود و همینطور بیلبو و فرودو به امان بازگردد.
- از گندالف، جادوگر خاکستری ارباب حلقه ها چه میدانید؟
البته بیلبو و فرودو بهعنوان دو مخلوق فانی، قاعدتا قادر نبودند وارد سرزمین نامیراها شوند، اما برای آنها استثنا قائل شدند. تأثیر مخرب حلقه یگانه روی وضعیت روحی و جسمانی آن دو باعث شد که آنها دیگر تعلقی به دنیای فانی نداشته باشند، بنابراین در سرزمین سعادتمندان، جایی هم به آنها اختصاص داده شد.
اما شاید سؤالهای گوناگونی در مورد این سرزمین جاودانه ذهن شما را درگیر خود کرده باشد. بهعنوان نمونه اینکه آیا الفهای ساکن این سرزمین روزی خواهند مرد؟ خب ما میدانیم که الفها مخلوقاتی جاودانه هستند، پس حتی اگر در سرزمین متبرک زندگی کنند هم این جاودانگی برقرار است. البته سفر به این سرزمین برای آنها بهنوعی سفری معراج گونه است، جایی که نزاع و اندوه قلمروی فانی را پشت سر گذاشته و در دنیایی مملو از صلح و هماهنگی زندگی خواهند کرد که توسط والار ایجاد شده است.
بهعبارت دیگر سرزمین نامیرا جایی است که نیمه خدایان و جاودانهها ساکن آن هستند، پس حالوهوایی بهشت گونه دارد. هرچند که در اصل نمیتوان به این سرزمین عنوان بهشت را داد. از طرف دیگر فقط جاودانهها قادر به سفر به این سرزمین هستند و افراد فانی مسیری برای رسیدن به آن پیدا نمیکنند. در بازه زمانیکه در کتاب ارباب حلقهها به تصویر کشیده شده است، فقط الفها و مایار (جادوگرانی همچون گندالف) قادر به سفر به امان هستند.
شاید این سؤال هم برای شما مطرح شود که چرا آراگورن بهجای تسلیم مرگ شدن، به سرزمین جاودانگی نرفت؟
همانطور که گفتیم مخلوقات فانی به جز چند استثنا، قادر به سفر به این سرزمین نیستند و خب، به نظر میرسد این موارد استثناء شامل آراگورن نشده است. البته این مسئله ممکن است تاحدی ناشی از انتخاب شخصی خود او بوده باشد، چون پادشاه تازه به تخت نشسته هنوز کارهای فراوانی برای انجام دادن در سرزمین میانه داشت و بهدنبال احیای جهانی نوین برای انسانها بود. البته این هم ممکن است که او بهعنوان یکی از اعقاب مردان نومنور مورد استقبال قرار نگرفته باشد.
همین پرسش در مورد سم گمجگی هم وجود دارد. بههرحال همان اندازه که فرودو در سفر پرفراز و نشیب حماسی خود برای برگرداندن حلقه یگانه به سرزمین موردور رنج کشید، سم هم بهعنوان همراه و مراقب او در این مشکلات و مصائب شریک فرودو بود. اما از آنجایی که او مدت کوتاهی حامل حلقه بود، چندان رنجی از این بابت متحمل نشده و ارتباطش با قلمروی موجودات فانی مخدوش نشد. بههمین خاطر او برخلاف بیلبو و فرودو چنان مشکلات سختی نداشت که لازم باشد برای عبور از آنها و شفای زخمهای روحی و جسمانیش به سرزمین نامیرا سفر کند.
پس او در شایر ماند و با دختر محبوبش رزی ازدواج کرده و از میراث بیلبو و فرودو بگینز مراقبت کرد. اما پس از مرگ همسرش رزی، این بار قرعه به نام او افتاد تا به همراه گیملی و لگولاس راهی قلمروی متبرک شده و یک بار دیگر با دوست عزیزش آقای فرودو ملاقات کرده و درکنار او به زندگی ادامه دهد.
درپایان امیدوارم از این مرور و همراهی با ما لذت برده باشید. نظر شما در مورد سرزمین نامیرا و ساکنان جاودانه آن چیست؟ خوشحال میشویم نظرات خود را با ما و دیگر دوستانتان در میدونی هم درمیان بگذارید.