احساسات و عواطف را چگونه توصیف کنیم؟ (کارگاه نویسندگی خلاق ۲)

احساسات و عواطف را چگونه توصیف کنیم؟ (کارگاه نویسندگی خلاق ۲)

فارغ از اینکه با دوستتان در مورد روز خود صحبت می‌کنید، در دفتر خاطرات خود یادداشتی می‌نویسید یا اینکه به عنوان یک نویسنده مشغول نوشتن داستانی هستید، بدون شک توصیف احساسات قسمت مهمی از فعالیت نوشتاری و گفتاری شما را شکل می‌دهد. صرف گفتن اینکه خوشحال هستید، به هیچ کس این حس را القا نمی‌کند که شما در واقع چه احساسی دارید. همه می‌خواهند احساسات خود را برای مخاطب به گونه‌ای ترسیم کنند که او هم تجربه‌ی حسی آن‌ها را با تمام وجودش حس کند.

اما آیا این کار امکان‌پذیر است؟ اگر امکان‌پذیر است، انتقال تجارب حسی بین نویسنده و مخاطب به چه شکل انجام می‌شود؟ صرف اینکه نویسنده با استفاده از یک صفت مناسب تجربه‌ی حسی شخصیت‌های داستانش را برای مخاطب توصیف کند، آیا آن تجربه‌ی عاطفی به طور کامل به خواننده منتقل می‌شود؟

جواب سوال اول این است که همه‌ی این موارد امکان‌پذیر است اما شیوه‌ی کار و تکنیک‌های مورد استفاده به سادگی استفاده از یک صفت احساسی نیست. در حقیقت عوامل زیادی در انتقال احساسات دخیل هستند؛ از جمله شرایط محیطی و موقعیت وقوع رخداد، صحبت‌ها و افکار درونی شخصیت داستانی با خودش، زبان بدن شخصیت و بسیاری عوامل دیگر که در این مقاله قصد پرداختن به آن‌ها را داریم.

در ادامه‌ی این مقاله از میدونی مگ ما در مورد شیوه‌های مختلف توصیف احساسات، نحوه‌ی تداعی احساسات در ذهن مخاطب و از همه مهم‌تر راجع به چگونگی درج این توصیفات در نوشتار بحث خواهیم کرد. برای توصیف دقیق احساسات با هدف انتقال معنای انسانی و ایجاد ارتباط عاطفی با مخاطب، با ما همراه باشید.

بخش ۱: بررسی روش‌های مختلف توصیف احساسات

در این بخش به بررسی روش‌های مختلف توصیف احساسات و عواطف در دنیای نویسندگی می‌پردازیم. آشنایی به این روش‌ها به شما ابتکار عمل و آزادی زیادی در مورد انتخاب رویکردتان به توصیف احساسات می‌دهد و از تکرار الگوهای نگارشی در متن شما جلوگیری می‌کند. علاوه بر این همانطور که خواهید آموخت هر احساس و عاطفه‌ی خاص نیاز به تکنیک خاصی برا توصیف شدن دارد.

نکته‌ی ۱- احساسات را با استفاده از یک واکنش فیزیکی نشان دهید

تصور کنید فردی را مشاهده می‌کنید که احساس مد نظر شما را تجربه می‌کند. آیا شکمش را محکم گرفته یا صورتش را محکم چنگ می‌زند؟ آیا او آرام دستش را روی شانه‌های شما می‌گذارد و سعی می‌کند به شما بگوید چه اتفاقی افتاده است؟ در واقع در یک ساختار روایی، بهترین و صمیمی‌ترین راه برای انتقال احساسات، توصیف وضعیت بدن سوژه است.

حالا تصور کنید خودتان احساسی را که قصد دارید توصیف کنید، تجربه می‌کنید. معده‌ی شما چه احساسی دارد؟ وقتی فردی احساسات شدیدی را تجربه می‌کند، میزان بزاق دهان او تغییر می‌کند، ضربان قلب او نیز تغییر می‌کند و برخی مواد شیمیایی در جریان خون و معده‌ی او ترشح می‌شود.

  • با این حال، مراقب باشید که در مورد توصیفات فیزیکی خود، منطق روایی را در مورد آنچه که شخصیت از آن آگاه نیست زیر پا نگذارید. به عنوان مثال، «چهره او از خجالت سرخ شد»، چیزی نیست که خود شخصیت از آن آگاه باشد. با این حال، در این مورد خاص عبارت «در حالی که می‌خندیدند و رویش را برگرداند، برای چند لحظه‌ در ناحیه‌ی صورتش احساس داغی و سوزش کرد» می‌تواند خیلی منطقی‌تر و دقیق‌تر باشد.

نکته‌ی ۲- برای توصیف احساسات از دیالوگ بین شخصیت‌ها استفاده کنید

استفاده از مکالمات واقعی در قیاس با توصیف ساده‌ی حالات مختلف شخصیت‌های داستان، می‌تواند خواننده را در سطحی عمیق‌تری درگیر فضای داستان و اتفاقات آن بکند. در واقع، بر خلاف رویه‌ی مرسوم که شامل خارج شدن از سیر روایی داستان و بیان توضیحات اضافی برای تشریح احساسات افراد است، استفاده از مکالمه منجر به قطع جریان روایی نمی‌شود و اگر گفتگوی شما درست طراحی شده باشد، یک تداعی عاطفی بکر و عمیق برای خواننده خلق می‌کند.

  • دفعه بعد که وسوسه شدید چیزی بنویسید، بجای عبارت «آن مرد به نحوه‌ی نگاه کردن دختر به خودش لبخند زد»، از چنین عبارتی استفاده کنید: «مرد با لبخندی بر لب به دختر جوان گفت: دوست دارم همیشه به من خیره شوی، درست به همین شکل که الآن به من زل زده‌ای». احساس حاصله از عبارت دوم، نسبت به عبارت اول، احساسی شخصی‌تر، انسانی‌تر و باورپذیرتر است.
  • برای توصیف احساسات شما همچنین می‌توانید از افکار شخصی یا مکالمات فرد با خودش استفاده کنید. در واقع شخصیت‌های داستانی نیز می‌توانند با خودشان صحبت کنند! به عنوان مثال عبارت: «مرد در حالی که لبخندی بر روی لب داشت پیش خودش فکر کرد: من عاشق وقتی هستم که او به من نگاه می‌کند، با آن نگاه معصومانه و گیجش» برای مخاطب به اندازه یک دیالوگ کامل، قدرت تداعی‌گری احساسی دارد و توصیف کننده‌ی عواطف و حالات درونی شخصیت‌های داستان است، حتی اگر تنها در ذهن یک شخصیت نمود پیدا کند و در قالب گفتگویی بیان نشود.

نکته‌ی ۳- برای توصیف احساسات از اشارات ضمنی استفاده کنید

اغلب، همه‌ی ما به طور کامل از احساسات خودمان یا کاری که انجام می‌دهیم آگاه نیستیم. در حالی که چشمانمان از عصبانیت می‌خواهد از حدقه بزند بیرون یا وقتی که از شدت خشم تند تند نفس می‌کشیم، ممکن است سرمان را با آرامش تکان دهیم و به طرف مقابل حتی لبخند بزنیم. توصیه‌ی ما به شما این است که به جای پرداختن مستقیم به این لایه‌های حسی، به طور غیر مستقیم به آن‌ها اشاره کنید. به عنوان مثال به این عبارت دقت کنید: «در حالی که شخصیت شما سرش را به نشانه‌ی ادب تکان می‌دهد و موافقتش را به طرف مقابل اعلام می‌کند، همزمان دستمال‌کاغذی سفیدی را که در دستان عرق‌آلودش گرفته با فشار زیاد تکه تکه می‌کند».

  • این تکنیک به خصوص می‌تواند موقع نوشتن صحنه‌های درگیری و پر تنش به شما کمک زیادی بکند. شما همچنین می‌توانید از این روش برای نشان دادن درگیری‌های داخلی و ظریف شخصیت‌ها استفاده کنید. مانند زمانی که شخصیت شما از احساساتی که تجربه می‌کند دلخور و ناراحت است، یا شخصیتی که به واسطه‌ی درگیری‌های درونی‌اش مردد است که به دوست جدیدش اعتماد بکند یا نه، یا حتی کارمند تازه‌کاری که منتظر فرصتی برای ابراز وجود پیش رئیسش است.

نکته‌ی ۴- در مورد احساسات شخصیت‌های داستان صحبت کنید

در واقع بسته به وضعیت احساسی خاصی که تجربه می‌کنیم، انواع خاصی از احساسات ما برانگیخته می‌شوند. به احتمال زیاد بوی معشوق برای همه‌ی ما آرامش‌بخش است یا اینکه وقتی در خانه تنها هستیم کوچک‌ترین صدایی در محیط اطراف توجه ما را به خودش جلب می‌کند. شما می‌توانید از این عناصر برای انتقال بهتر احساسات بدون نیاز به توصیف مستقیم آن‌ها، استفاده کنید.

  • به عنوان مثال: این عبارت «زن احساس کرد کسی او را دنبال می‌کند، به همین خاطر سرعت خود را افزایش داد» مفهوم را به خوبی می‌رساند، اما چندان جذاب نیست. به جای این نکات می‌شد به نحوه‌ی استشمام بوی ادوکلن مرد توسط زن اشاره کرد، یا بوی تند و قوی مشروبات الکلی که با هر بار نفس کشیدن مرد در آن هوای سر، همراه بخار از دهان او خارج می‌شد و اینکه مرد با قدمی که برمی‌داشت چگونگی کلیدهایش در جیبش تکان دادن می‌خوردند و صدایی دلهره‌آور ایجاد می‌کردند.

نکته‌ی ۵- استفاده از اشارات محیطی برای توصیف احساسات

این تکنیک به زمانی اشاره دارد که محیط نشان‌دهنده‌ی احساسات غالب در یک صحنه باشد. به عنوان مثال، هنگامی که تنش بین دو رقیب در حال افزایش است، ناگهان یک پنجره می‌شکند. یا مثلاً دانش‌آموزی که پس از گذراندن یک امتحان سخت و وحشتناک در حال استراحت در یک فضای سبز است و نسیمی از چمن‌ها صورتش را لمس می‌کند. شاید این تکنیک برای بعضی‌ها چندان جذاب نباشد، اما قطعاً روشی سرگرم‌کننده است و اگر شما در اثر نوشتاری خود زیاد از آن استفاده نکنید، تأثیر و کارایی خود را حفظ خواهد کرد.

  • از این تکنیک نوشتاری سعی کنید بسیار با دقت و گزینشی استفاده کنید. اگر این تکنیک را دائما در نوشتار خود به کار بگیرید، کارایی و تأثیر خود را از دست می‌دهد. همچنین می‌تواند داستان شما را باورنکردنی کند.

نکته‌ی ۶- با تکیه بر زبان بدن احساسات را توصیف کنید

این تکنیک را امتحان کنید، به یک احساس مشخص فکر کنید. عمیق و طولانی روی آن تأمل کنید. به آخرین باری که این احساس را تجربه کردید فکر کنید. حالا، در مورد آن احساس مشخص صحبت کنید. تجربه کردنش چه حسی داشت؟ زمانی که آن احساس را داشتید دنیا چه شکلی بود؟ وقتی که به صورت عمیق وارد این تمرین شدید، به بدن خود توجه کنید. دست‌های شما چه کار می‌کنند؟ پاهای شما چه؟ ابروهای شما چطور؟ حالا می‌توانید توضیح دهید که این احساس از منظر زبان بدن چگونه نمود پیدا می‌کند؟

  • آخرین باری که وارد یک اتاق شدید و توانستید احساسات شخصی را که در آن اتاق بود در عرض چند ثانیه پس از ورودتان، درک کنید، مربوط به چه زمانی بود؟ احتمالاً مدت زیادی از آن نمی‌گذرد؛ در واقع، احتمالاً مثال‌های متعددی در ذهن شما نمایان شده است. حقیقت این است که احساسات نیازی به بیان آگاهانه ندارند. بدن ما این کار را به طور خودکار برای ما انجام می‌دهد.
  • چند روز آینده را صرف توجه به خرده رفتارهای دوستان و اعضای خانواده‌تان کنید. آن جزییات رفتاری زودگذری که اگر واقعاً به آن‌ها توجه نکنید، هرگز متوجه آن‌ها نخواهید شد. در واقع همین لحظات و رفتارهای کوچک و زودگذر است که می‌تواند روایت شما را زنده و باورپذیر کند.

بخش ۲: بررسی چگونگی تجربه کردن احساسات

هدف این بخش این است که به شما یادآوری کند قبل از توصیف هر گونه احساسی در اثرتان، از خودتان بپرسید که انسان‌ها معمولا آن احساس را به چه شکل تجربه می‌کنند؟ علائم جسمانی و روحی مربوط به احساس خاص چیست؟ و همچنین فکر کردن به این مسئله که با خواندن توصیفات شما تداعی ذهنی خواننده از آن‌ها به شکل خواهد بود؟ آیا واقعا متن شمت قادر به بازسازی آن احساس خاص برای مخاطب هست؟ به گونه‌ای که کاملا باورپذیر باشد؟

نکته‌ی ۷- برای توصیف احساسات موقعیت را تشریح کنید

احساسات ما در واقع واکنش‌هایی هستند در برابر علت‌های مختلفی که در زندگی آن‌ها تجربه می‌کنیم. شما فقط در صورتی می‌توانید احساسات را در خلأ توصیف کنید که این عواطف به واسطه‌ی عدم تعادل هورمونی فرد یا اختلال حافظه‌ی سرکوب‌شده، ایجاد شده باشند. جزئیات موقعیت‌های مختلف را مرور کنید. شخصیت شما به کدام عامل خارجی واکنش نشان می‌دهد؟ یا اینکه سطح آگاهی شخصیت‌های داستانی شما از فضای داستانی به چه میزان است؟

  • در این‌گونه موارد، پدیده‌های قابل مشاهده مانند قدم گذاشتن در اتاق یا بازی کردن با دکمه‌ی خودکار می‌تواند وضعیت فکری شخصیت را منتقل کند و احساساتش را به خوبی برای خواننده به نمایش بگذارد.
  • از اشیای بصری یا لمسی استفاده کنید. این‌گونه اشیا در واقع چیزی نیست که فضای داستانی بی دلیل آن را به خواننده ارائه بدهد، بلکه عناصری هستند که شخصیت داستان شما به آن‌ها توجه می‌کند. در صورتی که شخصیت به دلایلی نسبت به بافت و فضای داستانی بیش از حد آگاه باشد، باید صرفاً جزئیات کوچک بیان شوند.

نکته‌ی ۸- برای توصیف احساسات از تجربیات شخصی خود استفاده کنید

اگر احساسی را که می‌خواهید توصیف کنید قبلاً خودتان احساس کرده‌اید، این بهترین حالت ممکن برای نوشتن از عواطف و احساسات است. منشأ و سرچشمه‌ی آن احساس چه بود؟ به این فکر کنید که آن تجربه‌ی عاطفی چه احساسی در شما ایجاد کرد. مثلاً وقتی از شدت داشتید خفه می‌شدید و بغض تمام وجودتان را فرا گرفته بود، احتمالاً با خودتان فکر نمی‌کردید که «آه، من ناراحت هستم»، بلکه داشتید به این موضوع فکر می‌کردید که «من دیگر این زندگی دردآور را نمی‌خواهم، باید با خودم چه کار کنم؟». خود را با محیط اطرافتان و تمام انسان‌های دنیا غریبه می‌دیدید. شاید در آن حالت متوجه دست لرزان خود نشده باشید. در عوض، با تمام وجود سعی می‌کردید که جلوی لرزش خودتان را بگیرید ولی نمی‌توانستید. این تجربه خام ولی واقعی به شما جزئیاتی را برای توصیفاتتان می‌دهد که تخیل هرگز قادر به این کار نیست.

  • اگر احساسی که آن را تجربه می‌کنید اثر عوامل مختلف موجود در یک موقعیت خاص باشد، بهترین روش این است که آن موقعیت را همان‌طور که به‌صورت ذهنی تجربه کرده‌اید توصیف کنید. روش دیگر مشخص کردن آن عواملی است که منجر به بروز این احساس در وجود شما شده است و سپس توصیف آن‌ها به همان شکل در فضای داستانی خودتان.
  • اگر یک لحظه کوتاه یا یک اتفاق خاص بوده که شما را تحت تأثیر قرار داده است، از جزئیات ذهنی موجود در ارتباط با آن رویداد برای بازسازی احساس استفاده کنید. اما اگر احساسی را قصد توصیفش را دارید قبلاً نکرده‌اید، سعی کنید آن را از روی احساسات مشابه یا مواردی که دارای شدت کمتر یا بیشتر هستند، بازسازی کنید.

نکته‌ی ۹- برای توصیف احساسات باید بدانید که شخصیت داستانی شما چگونه واکنش نشان می‌دهد

احساسات مفاهیمی انتزاعی هستند که افراد مختلف به روش‌های مختلف آن‌ها را تجربه می‌کنند. به عنوان مثال در برخورد با یک رفتار ناخوشایند ممکن است یک نفر از یک غزل حافظ برای گوشزد کردن رفتار اشتباه طرف مقابل به او استفاده کنید، اما شخصی دیگر با فشردن دندان‌هایش روی هم و نگاه اجتنابی به همان شخص بگوید: «نمی‌خواهم در مورد این مسئله صحبت کنم، همین حالا تمامش کن و بزن به چاک». در واقع، این دو نفر سعی دارند دقیقاً یک مطلب را بگویند، اما واکنش هر کدام به موقعیت یکسان متفاوت است.

  • بنابراین، در برخی از موقعیت‌ها، شما نیازی به توصیف احساسات ندارید. می‌توانید صرفاً صحنه، چهره طرف مقابل شخصیت اصلی و یا افکار شخصیت مد نظرتان را مرور کنید، که همه‌ی این کارها در مجموع «توصیف احساسات» را برای شما انجام می‌دهد. جمله‌ای مانند این: «جهان پیش چشمانم محو شد و همه چیز بی‌رنگ و نامرئی شد، به جز او» بدون بیان صریح احساسات شخصیت داستانی، دقیقاً بیان می‌کند که او چه عواطف و احساساتی را تجربه می‌کند.

نکته‌ی ۱۰- نگو! نشان بده!

در آثار خودتان، شما همیشه باید برای مخاطب خودتان یک تصویر ایجاد کنید. آن‌ها باید بتوانند با استفاده از کلمات شما پشت پلک‌هایشان تصویری خلق بکنند و از متن شما جدا شوند. بیان صرف آنچه که در جریان است به هیچ وجه برای مخاطب کافی نیست. شما باید این اتفاقات را به آن‌ها نشان دهید.

  • فرض کنید شما می‌خواهید در مورد خطرات جنگ صحبت کنید. شما هیچ‌گونه تاریخ و آماری ارائه نمی‌دهید و در مورد استراتژی هر طرف در آن جنگ هیچ صحبتی نمی‌کنید. اما به لباس‌های سوخته‌ای که در خیابان باد می‌خورند اشاره می‌کنید، به سر عروسک‌هایی که از بدنشان جدا افتاده‌اند و فریادهایی که روز به روز خاموش‌تر می‌شوند. با این کار شما در واقع یک تصویر احساس‌برانگیز ایجاد کرده‌اید که خواننده شما ارتباط خوبی با آن برقرار می‌کند.

نکته‌ی ۱۱- از سادگی فرار نکنید

در واقع این مقاله بر این مطلب اصرار دارد که نباید احساسی را مستقیماً و به صراحت بیان کنید، بلکه با استفاده از تکنیک‌ها و روش‌های بیان تلمیحی و غیر مستقیم توصیف احساسات، می‌توانید تأثیر بسیار عمیق‌تری روی مخاطب خودتان بگذارید. در حقیقت فقط اطلاعات بدیع و منسجم باید با بیان ساده، منتقل شوند. اما گاهی یک یک عبارت ساده و کمیاب می‌تواند برای توصیف یک احساس بسیار مناسب‌تر از یک پاراگراف توصیف غیر مستقیم باشد. از اینکه بعضی اوقات به زبان ساده و بی تکلف بنویسید نترسید.

  • شخصیت داستان شما در مجادله با خودش است، که ناگهان پیش خودش فکر می‌کند «من غمگین هستم». این عبارت می‌تواند یک عنصر توصیفی بسیار تکان‌دهنده باشد. آن لحظه‌ی آگاهی و بیداری عاطفی می‌تواند هر کسی را تحت تأثیر قرار دهد و به راحتی می‌توان آن را در سه کلمه خلاصه کرد. برخی از شخصیت‌های داستانی ممکن است احساساتشان را تنها در غالب یک تک گفتار کوتاه تجربه کنند، برخی در سه کلمه و برخی هیچ‌گاه احساساتی را تجربه نکنند. این مسئله کاملاً طبیعی است و به هیچ وجه اشتباه نیست.

بخش ۳: ویرایش آثار ادبی

قطعا هر نوع نوشته و اثر نگارشی نیاز به ویرایش و بازبینی دارد، حتی یک نامه‌ی اداری. اما در اینجا تمرکز ما روی ویرایش متونی است که هدفشان بازنمایی عواطف و احساسات انسانی است. لذا در این نوع ویرایش ملاحظات خاصی به لحاظ روانشناخی و زبانشناختی باید مد نظر قرار بگیرد که هدف همه‌ی این تمهیدات باورپذیری بیشتر اثر شما و ایجاد یک تجربه‌ی حسی بکر برای مخاطب شما است.

نکته‌ی ۱۲- هر بار که در اثرتان احساسی را توصیف می‌کنید، پرونده‌ی آن را ببندید و از آن عبور کنید

هر بار که در نوشته‌تان از شخصیتی غمگین یا شاد یا حتی بدبخت یا سرخوش صحبت می‌کنید، آن بحث را پس از تکمیل شدن کاملاً ببندید و بقیه‌ی داستان را از آن اتمسفر عاطفی جدا کنید چون شما دیگر به برانگیختن آن احساس خاص نیازی ندارید و این گونه موارد را باید به روشی شفاف تفکیک کرد.

  • مگر اینکه توصیف احساسات در غالب یک گفتگو باشد، در غیر این صورت باید از بقیه داستان جدا شود. به عبارت دیگر، شخصیت دیگری می‌تواند از شخصیت مد نظر شما بپرسد: «چرا این‌قدر غمگین هستید؟» اما خود آن شخصیت هرگز بی دلیل در سراسر داستان از عواطف و احساساتش صحبت نمی‌کند.

نکته‌ی ۱۳- در پیش‌نویس اولیه‌ی خود، عواطف را با یک عمل یا تصویر ساده جایگزین کنید

مثلاً عبارت: «او نگاهی انداخت و پوزخند زد»، شروع خوبی برای اولین پیش‌نویس شما است. هر احساسی که بعد مدتی محو بشود، مثلاً عبارت «او خوشحال بود» یک گام در جهت درست است. گران نباشید این فقط پیش‌نویس اول شما است و این امر به تدریج در طول نوشتن شما تکامل‌یافته و رشد می‌کند.

  • این اقدام در واقع پایه و اساس داستان شما را شکل می‌دهد و هدف آن فقط منسجم نگه داشتن داستان است. قطعاً در پیش‌نویس‌های بعدی همه این عناصر ابتدایی را با موارد حرفه‌ای‌تر جایگزین خواهید کرد.

نکته‌ی ۱۴- برای پیش‌نویس دوم خود، جزئیات بیشتری جمع‌آوری کنید

چرا شخصیت داستان نگاهی به بالا انداخت و پوزخندی زد؟ با خودش چه فکری می‌کرد؟ آیا او فکر می‌کرد پسری که در آن گوشه نشسته پسر خوبی است؟ آیا آن پسر او را به یاد کسی انداخت؟ دلیل ایجاد این احساسات در او چه بود؟

  • تکنیک‌هایی که در بالا در موردشان بحث شد را بررسی کنید. خلق یک تصویر شفاف از طریق گفتگو، اشارات ضمنی موجود در متن، زبان بدن و حواس انسانی، تصویری تمام قد از شخصیت داستانی شما ایجاد می‌کند تا مخاطب شما کاملاً در داستان غرق شود. در واقع به جای خواندن عبارت «او خوشحال بود»، مخاطبان شما دقیقاً می‌دانند که او چه احساسی دارد.
  • ۱۱ مجله‌ی ادبی برتر دنیا برای علاقه‌مندان به ادبیات و نویسندگی

نکته‌ی ۱۵- در آثارتان از کلیشه‌ها و عبارات تکراری استفاده نکنید

در واقع این‌گونه عبارت‌ها ساختار روایی داستان شما را پیش نمی‌برند، چون برای انجام این کار بسیار بی‌معنی و بی‌احساس هستند. مثلاً شما می‌توانید عباراتی بی‌معناتر و پوچ‌تر از این موارد مثال بزنید: «از خوشحالی می‌خواستم سکته کنم» یا «ناگهان احساس کردم جهان من در حال متلاشی شدن است». اگر شخصیت شما واقعاً آن‌قدر خوشحال است، از او بخواهید که بی‌اختیار شخصی را در آغوش بگیرد و سپس با صدای بلند بخندد. اگر هم این‌قدر شدید ناراحت است برای مخاطب تعریف کنید چه اتفاقی افتاده است. مردم می‌توانند تأثیر حسی رویدادهای مختلف را روی زندگی یک انسان درک کنند. اگر این موارد را توصیف کنید مخاطبان شما خیلی بهتر می‌توانند با شخصیت‌های داستان شما درگیر شوند.

  • هیچ‌وقت توصیف صریح و صمیمی یک رویداد احساسی را با استفاده از یک کلیشه‌ی زبانی به پایان نرسانید. اگر کار انتقال احساسات به مخاطب را درست انجام داده‌اید، دیگر این فرایند پایان یافته است. نیازی به خلاصه‌نویسی مجدد نیست.
  • شخصیت‌های داستانتان را حفظ کنید. شخصیتی که با آن کار می‌کنید ممکن است از نوع کلیشه‌ای باشد، اما این دلیل نمی‌شود که به حضور او به شیوه‌ای معمولی پایان دهید. نکته عجیب در مورد کلیشه‌ها این است که مردم باهوش و اصیل آن‌ها را به کار نمی‌برند. اما پس از توضیح احساسی که شخصیت شما تجربه می‌کند و پس از در آغوش کشیدن دیگران توسط او، اگر جزو ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری او محسوب می‌شود، از او بخواهید که بگوید: «من اینقدر خوشحالم که می‌تونم اندازه‌ی یک سال خونه را مرتب کنم و ظرفای کثیف رو بشورم». اما باز هم، فقط در صورتی که بروز این رفتار از شخصیت او محتمل و پذیرفتنی است.

نکته‌ی ۱۶- از بیان مناسب استفاده کنید

موقع نوشتن هر عنصر داستانی جدید از خودتان بپرسید که این قطعه با باقی متن سازگاری دارد؟ همیشه سعی کنید از استعاره‌ها و تصاویری استفاده کنید که از نظر موضوعی متناسب با محتوای شما هستند و مطمئن شوید (مخصوصاً در حالت اول شخص) زبان و تصاویری که استفاده می‌کنید با شخصیت (ها) سازگاری داشته باشد. هیچ صحبت نابجا و بی‌ربطی نباید در اثر شما وجود داشته باشد.

  • اگر شخصیت شما در داستان صحبت می‌کند، میزان صراحت بیان یا ابهام گفتاری او را بر مبنای طرف صحبتش تغییر دهید. در واقع شما باید شخصیت را در آن موقعیت خاص در ذهنتان تصور کنید. ممکن است عوامل خارجی بر قضاوت، حواس و حتی توانایی واکنش و تفکر یا حتی پردازش احساسات شخصیت شما تأثیر بگذارد.

نکته‌ی ۱۷- وقتی که فرایند نوشتن تقریباً به انتهای خود رسید، احساساتی که درباره آن‌ها نوشته‌اید را با دقت اصلاح کنید

مدتی را به گوش دادن به موسیقی، خواندن شعر یا خواندن آثار نویسندگانی که درباره موضوعات مشابه می‌نویسند، اختصاص دهید. وقتی که در احساساتتان غوطه‌ور شدید، برگردید و داستان خودتان را دوباره بخوانید. آیا احساس توصیف شده با احساس شما موقع نوشتن اثر همسو است؟ آیا در این بین ناسازگاری وجود دارد؟ آیا به نظر شما چیزی در میان نوشته‌هایتان سر جایش نیست؟ اگر چنین است، آن قسمت را جدا کنید و چکش‌کاری متن را شروع کنید.

  • اگر احساس خاصی که به دنبالش هستید از شما گریزان است، به خودتان کمی زمان بدهید. دفعه بعد که با آن احساس مواجه شدید، دفترچه خود را بردارید و احساس، افکار و زبان بدن خود را در آن حالت یادداشت کنید. این کار شما را تا حد ممکن به حقیقت این احساس نزدیک می‌کند. هیچ چیز بهتر از تجربه دست اول نیست.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

HTML محدود

  • You can align images (data-align="center"), but also videos, blockquotes, and so on.
  • You can caption images (data-caption="Text"), but also videos, blockquotes, and so on.
9 + 10 =
Solve this simple math problem and enter the result. E.g. for 1+3, enter 4.