در مطلب دربارهی پایانبندی کامیکبوک Batman: The Killing Joke گمانهزنی میکنیم.
کامیکبوک «بتمن: جوک مرگبار» یکی از مشهورترین و الهامبرانگیزترین داستانهای مربوط به جدال خفاش گاتهام و مامور هرجومرج در تاریخ دیسی کامیکس است. در سال ۲۰۱۶ پس از سالها انیمیشنی براساس این کامیکبوک ساخته شد و باز دوباره بحث و گفتگو دربارهی این کامیکبوک و مخصوصا پایانبندی مبهم و بحثبرانگیزش را به میان باز کرد. در نقد انیمیشن «جوک مرگبار» گفتم که: «حدود ۳۰ سال پیش، آلن مور افسانهای (نویسندهی نابغهی کامیکبوک «واچمن») داستان تک جلدی و کوتاهی دربارهی جدال بتمن و جوکر و بررسی گذشتهی مرموز مامور هرجومرج نوشت که نه تنها به عنوان بحثبرانگیزترین داستان تاریخ کامیکبوکهای بتمن شناخته میشود، بلکه در بین مهمترین و شوکهکنندهترین آثار مدیوم کامیک هم قرار میگیرد. در حدی که تحلیلگران بهطرز «تئوری توطئه»واری دربارهی این کامیک گفتهاند که آلن مور بهطرز مخفیانهای و به دور از چشم دیسی آخرین داستان بتمن و جوکر را نوشته بوده است».
بله، «جوک مرگبار» یکی از آن داستانهای افسانهای و ماندگاری است که طرفداران را مجبور به تولید تئوریها و داستانهای عجیب و غریب و بیشماری دربارهی چرایی و نحوهی نوشته شدن آن، دلیل نامگذاری آن و البته اتفاقی که در آن پنلها/نماهای پایانی کامیکبوک/انیمیشن میافتد، کرده است. بسیاری از طرفداران اعتقاد دارند که در پایان این داستان، بتمن بالاخره صبرش را در برابر شرارتهای جوکر از دست میدهد، برای چند ثانیه کنترل خودش را از دست میدهد و بزرگترین دشمنش را به قتل میرساند و به این ترتیب جوکر در ماموریتش موفق میشود و ثابت میکند که کُد اخلاقی ناشکستی بتمن چندان هم ناشکستنی نبوده است.
در نقد انیمیشن در همین رابطه گفتم که: «جوکر شانسی برای رستگاری ندارد و بتمن هم بالاخره با یک دو دوتا چهارتای ساده و رسیدن به مفهوم این جوک، متوجه میشود که واقعا راهی به جز مرگ برای گرفتن جلوی جوکر وجود ندارد. بتمن میشکند و جوکر را میکشد. جوکر میمیرد، اما حرفش ثابت میشود: تو یک روز بد تا تبدیل شدن به من فاصله داری. بتمن کُد اخلاقیاش را زیر پا میگذارد و شروع به خندیدن به پوچی زندگی و اهداف سادهلوحانهاش میکند. و اینگونه یک جوک، کُشنده میشود». بله، بهشخصه از کسانی هستم که باور دارم بتمن، جوکر را به قتل میرساند و هرکدام از خوانندگان و تماشاگران هم میتوانند نظر خودشان را داشته باشند، اما در این مطلب میخواهم برای سرگرمی هم شده به جنبهی دیگری از ماجرا بپردازم: چه دلایلی برای اثبات عدم به قتل رسیدن جوکر توسط بتمن داریم؟
بگذارید با خلاصهی داستان کامیک شروع کنیم تا همهچیز برایمان یادآوری شود: جوکر باز دوباره از تیمارستان آرکام فرار کرده است. او به سمت خانهی کمیسر جیم گوردون میرود. به باربارا گوردون تیراندازی میکند و سپس کمیسر گوردون را گروگان میگیرد و او را به شهربازیای که توسط خودش شخصیسازی شده است میبرد. این شهربازی تنها با هدف سوق دادن جیم به سوی فروپاشی روانی طراحی شده و جوکر از این طریق قصد دارد به دنیا ثابت کند که فقط یک روز بد برای افتادن عاقلترین انسانها در دالانِ جنون کافی است. یا همانطور که جوکر در فیلم «شوالیهی تاریکی» میگوید: «همونطور که میدونی جنون مثل جاذبه میمونه. تنها چیزی که لازم داره فقط یه هُل کوچولوـه». در این میان نیمنگاهی هم به گذشتهی جوکر میاندازیم. یا حداقل گذشتهای که خودش دوست دارد به ما نشان بدهد. چون او در ادامه فاش میکند که بعضیوقتها گذشتهها را کجوکوله به یاد میآورم و اگر من قرار است که گذشته داشته باشم، ترجیح میدهم که چند گزینهای باشد.
در پایانِ داستان، بتمن، گوردون را نجات میدهد و با جوکر گلاویز میشود و بعد از اینکه حسابی هر دو خسته شدند، از او میخواهد تا کمک او را قبول کند و دست از این کارها بکشد. بتمن از این میگوید که آنها در مسیری قرار گرفتهاند که به ایستگاهی جز نابودی هر دوی آنها ختم نمیشود. جوکر لطیفهای تعریف میکند که استعارهای از رابطهی آنهاست. دو دیوانهای که یکی از آنها برای کمک به دیگری راهحلی را پیشنهاد میکند که هرگز عملی نخواهد شد. جوکر بهطرز غیرقابلکنترلی شروع به خندیدن به جوک خودش میکند و بعد از مدتی بتمن هم در کمال تعجب ما به او میپیوندد. در حالی که ماشینهای پلیس از دور نزدیک میشوند، خندهی بتمن و جوکر، به قهقه تبدیل میشود. بتمن دستش را به سمت جوکر دراز میکند. دوربین پایین میآید. صدای خندهها قطع میشود. باران به باریدن ادامه میدهد و داستان تمام میشود.
خب، اولین مدرک طرفداران قتل جوکر توسط بتمن همان سه-چهار پنل پایانی کامیک است. آنها باور دارند که بتمن دستش را برای گرفتن گردن جوکر دراز میکند تا او را خفه کند یا گردنش را بشکند. این تئوری وقتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که گرنت موریسن، نویسندهی کامیکهای بتمن هم در پادکستی از آن طرفداری کرده و گفته است: «بتمن جوکر رو میکشه. به خاطر همین بهش میگن جوک مرگبار. جوکر در پایان جوک مرگبار رو تعریف میکنه و بعد بتمن هم دستش رو دراز میکنه و گردنش رو میشکنه. صدای خندهها قطع میشه و اگه دوباره نگاه کنین، این موضوع خیلی روشنه». آره، بسیاری از شما ممکن است فریاد بزنید که بتمن چنین کاری را هرگز نخواهد کرد. او چرا باید بعد از این همه مدت یکدفعه تنها قانونش را زیر پا بگذارد؟ سوال خوبی است و گرنت موریسن هم جواب خوبی برای آن دارد. مسئله این است که «جوک مرگبار» قرار بود آخرین داستان بتمن و جوکر باشد. آخرین نبرد پیکارگر شنلپوش و دلقک جرم و جنایت. حتی در طول کامیک و انیمیشن ما میشنویم که بتمن به جوکر میگوید که جدال آنها بالاخره روزی با کشته شدن یکی از آنها به پایان میرسد: «این اواخر خیلی دربارهی خودم و تو فکر کردم. دربارهی اینکه بالاخره چه اتفاقی برای ما میافته. ما قراره همدیگه رو بکشیم، مگه نه؟ شاید من بکشمت. شاید تو منو بکشی. شاید زودتر. شاید دیرتر». موریسن باور دارد که این کامیک با چنین ایدهای در ذهن نوشته شده است. او میگوید: «این آخرین داستان بتمن و جوکر است. این پایان اجتنابناپذیر آنهاست. این جوکِ مرگبارـه. این موضوع توی اسم کامیک آمده است. آلن مور یواشکی آخرین داستان بتمن رو نوشته».
طرفداران تئوری قتل جوکر به همین دلیل است که آن را جدال نهایی این دو شخصیت میدادند. نکتهی دوم این است که «جوک مرگبار» هرگز قرار نبود جزیی از داستانهای دنبالهدار دیسی باشد. «جوک مرگبار» داستان جداگانهای است که به گذشته و آینده مربوط نمیشود. داستانی که در دنیای جایگزین دیگری اتفاق میافتد. کاری که باید انجام دهد را انجام میدهد. زندگی جوکر را به پایان میرساند و ختم کلام. به خاطر همین است که دیسی با کشته شدن جوکر موافق بوده است. چون آنها هیچوقت یکی از مشهورترین کاراکترهایشان را از بین نمیبرند. داستانهای جوکر پولساز هستند. مرگ جوکر در واقعیت جایگزین دیگری اتفاق میافتد تا ضربهای به کار و کاسبی دیسی نزند. در نتیجه جوکر واقعی هنوز کاملا زنده است. از سوی دیگر بسیاری باور دارند که «جوک مرگبار» در ابتدا یک داستان آلترناتیو نبوده و جزیی از خط اصلی داستانی دیسی بوده است، اما بحث و جدلهایی که بعد از انتشار این کامیکبوک به راه افتاد و مسئلهی مرگ جوکر باعث شد تا آنها بعدا آن را به عنوان یک داستان آلترناتیو معرفی کنند. این نشان میدهد که داستان با هدف کشتن جوکر اصلی نوشته شده. هرچند دیسی شانس آورد که آلن مور کامیک را بهطرز مبهمی به پایان رساند تا دیسی بتواند بعدا خبر از سلامتی جوکر بدهد. این تئوری متقاعدکنندهای است. همهی قطعات پازل به خوبی در کنار هم قرار میگیرند و مرگ جوکر با توجه به اینکه داستان در دنیای جایگزین اتفاق میافتد، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. فقط یک مشکل وجود دارد: تمام چیزهایی که تا اینجا خواندید را فراموش کنید! حقیقت اصلی این است که بتمن، جوکر را به قتل نمیرساند. اما چرا؟
بگذارید چیزهایی که باید دربارهی نقض تئوری بالا بدانیم را فهرست کنیم: (۱) تئوری بالا میگوید که هدف آلن مور کشتن جوکر توسط بتمن بود، (۲) بتمن قانون نکشتنش را میشکند. چون این کامیک قرار بود آخرین داستان بتمن باشد و (۳) کشتن جوکر قرار بود در یک دنیای جایگزین اتفاق بیافتد و ربطی به خط داستانی اصلی نداشته باشد. بیایید از نکتهی سوم شروع کنیم: آیا «جوک مرگبار» قرار بود یک داستان آلترناتیو باشد؟ نه. این برداشت اشتباه طرفداران است. «جوک مرگبار» از همان ابتدا قرار بود در دنیای اصلی دیسی جریان داشته باشد. مدرکمان هم نقش باربارا گوردون یا بتگرل در این کامیک است. اگر انیمیشن را دیده باشید حتما میدانید که فیلم با پسزمینهی داستانی باربارا در قالب بتگرل و آخرین ماموریت او قبل از بازنشستگی شروع میشود. تقریبا تمام منتقدان این بخش را اضافه میدانستند و فکر میکردند که این بخش فقط برای بالا بردن زمان انیمیشن توسط سازندگان طراحی شده است، اما حقیقت این است که این بخش بهطرز غیروفادارانهای براساس کامیکبوک ویژهی بتگرل است که بهطور اختصاصی برای زمینهچینی داستان «جوک مرگبار» نوشته شده بود.
ماجرا از این قرار است که نویسندگی و تصویرپردازی «جوک مرگبار» سالها به درازا کشید. بیشتر به خاطر برایان بولند که تصویرپردازِ کُند اما جزییاتنگری بود. در همین دوران سران دیسی میدانستند که آلن مور قصد فلج کردن باربارا را دارد و البته هیچ مشکلی با این موضوع نداشتند. خودِ مور در یکی از مصاحبههایش در این باره میگوید: «من از دیسی پرسیدم آیا مشکلی با فلج کردن باربارا گوردون که در آن زمان بتگرل بود دارند یا نه. و اگه درست یادم باشد این سوال رو از لن وین، ادیتور پروژه در آن زمان پرسیدم». از قضا لن وین هم بهطرز غیرمودبانهای جواب مثبت میدهد. پس، دیسی کاملا از موضوع خبر داشت. در نتیجه فقط قصد داشت تا قبل از کشیده شدن ماشهی تفنگ جوکر، تمام داستانهای بتگرل را به پایان برساند که چیزی نصفهکاره باقی نماند.
از همین رو آنها به خانم باربارا کِسل روی آوردند که در آن زمان آخرین کسی بود که داستانی دربارهی بتگرل نوشته بود. آنها از باربارا کسل خواستند تا کامیک ویژهای برای بتگرل بنویسد و همهچیز را برای «جوک مرگبار» آمادهسازی کند. به خاطر همین است که در پایان این شمارهی ویژه، باربارا دوران قهرمانگری را کنار میگذارد. هدف این بود تا از این طریق این فصل از زندگی باربارا گوردون را برای شروعی دوباره به پایان برسانند. پس، یکی از مدارکی که برای تئوری «قتل جوکر» داشتیم رد میشود. دیسی از ابتدا برای فلج شدن باربارا برنامهریزی کرده بود. چون داستان «جوک مرگبار» در دنیای اصلی آنها جریان دارد. «جوک مرگبار» از همان ابتدا با هدف حساب شدن به عنوان یک داستان اصلی نوشته شده بود. میدانید این به چه معنایی است؟ وقتی «جوک مرگبار» بخشی از دنیای اصلی باشد، یعنی این داستان برخلاف باور طرفداران آخرین داستان بتمن و آخرین رویایی او با بزرگترین دشمنش نیست. در نتیجه «جوک مرگبار» چیزی بیشتر از داستان دیگری از بیشمارهای داستانهای بتمن و جوکر نیست.
پس به این ترتیب دلیل دوم هم خود به خود حذف میشود. اینکه بتمن در آخرین داستانش قانونش را زیر پا میگذارد معنا ندارد. چون این آخرین داستان بتمن نیست و ما او را دوباره در داستانهای بعدی میبینیم. تازه هیچ مدرکی که نشان دهد آلن مور قصد کشتن جوکر را داشته باشد هم وجود ندارد. اگر سناریوی متنی پرجزییات لحظات پایانی کامیک را بخوانید، متوجه میشوید که مور حرفی دربارهی حمله کردن بتمن به جوکر با هدف کشتن او یا آسیب زدن به او نزده است. مور این صحنه را اینگونه توصیف میکند: «هر دو نمیتوانند جلوی خندهشان را بگیرند و از یکدیگر آویزان شدهاند. هر دو با لباسهای پاره و خونآلود و همینطوری که در زیر باران ایستادهاند دستشان را به سوی یکدیگر دراز کردهاند». خبری از هیچ قتل جنجالبرانگیزی نیست. فقط دو نفر در حال به اشتراک گذاشتن یک لحظهی خندهدار هستند.
اگر فکر میکنید این پایان تکراری و خستهکننده است، خب همینطور است. حتی خودِ مور هم در مصاحبهای دربارهی «جوک مرگبار» گفته است که: «فکر نمیکنم کتاب خیلی خوبی باشه. چیز خیلی جالبی برای گفتن نداره». کشتن جوکر به دست بتمن در بدترین حالت میتوانست کمی جالب باشد، اما خود مور اینطور فکر نمیکند. آیا این مدرک دیگری بر این موضوع است که واقعا هیچ اتفاق مهمی در این کامیک نمیافتد؟ مسئله این است که کامیک با پنل تکراری ریزش باران بر زمین، شروع شده و به پایان میرسد. انگار تصویرپرداز هم میخواهد از این طریق بگوید که چیزی در این جریان تغییر نکرده است. از آنجایی که جوکر بعد از «جوک مرگبار» به تاریخ نپیوست و دوباره در کامیکهای دیگری تا به امروز حضور داشته است، تمام اینها به این معنی است که بتمن او را نکشته است.
اما آخرین استدلال طرفداران تئوری «مرگ جوکر» به یکی از رویدادهای اخیر دنیای کامیک مربوط میشود. در شماره پنجاهم کامیک «لیگ عدالت» فاش میشود که در واقع سهتا جوکر وجود دارد. عدهای اعتقاد دارند که بتمن یکی از جوکرها را کشته است و دوتای دیگر هنوز زنده هستند و ما در تمام این مدت در حال دنبال کردن داستان جوکرهای دیگری بودهایم. اما مسئله این است که این موضوع به همین اواخر مربوط میشود و «جوک مرگبار» ۳۰ سال پیش نوشته شده است. بنابراین به نظر نمیرسد آلن مور در هنگام نوشتن این کامیک از آینده خبر داشته است. تمام این حرفها به این معنی نیست که تئوری مرگ جوکر کاملا رد میشود (ناسلامتی خود من هنوز به آن باور دارم)، اما ثابت میکند که برخی از دلایلی که طرفداران برای اثبات آن میآورد به اشتباه گسترش پیدا کردهاند و حقیقت ندارند. به عبارت دیگر اگر میخواهیم تئوری مرگ جوکر را واقعا به حقیقت تبدیل کنیم باید از زاویهی دیگری آن را بررسی کنیم. این ما را به بخش دوم گمانهزمانیمان میکشاند.
تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که تئوری مرگ جوکر درست به نظر نمیرسد. که آلن مور بهطور مخفیانه آخرین داستان بتمن و جوکر را ننوشته. که سران دیسی از همهچیز خبر داشتند و دلیل آوردیم که «جوک مرگبار» یک داستان آلترناتیو نبوده، بلکه بخشی از خط اصلی داستانی کامیکهای دیسی بوده است. بنابراین اگر جوکر توسط بتمن به قتل میرسید نباید در کامیکهای بعدی حضور پیدا میکرد، اما اینطور نشد. اما سوالی که باعث میشود باز دوباره برای کشف راز سربهمهر این کامیک به بررسیمان ادامه بدهیم این است که این داستان نمیتواند همینطوری با خندهی عجیب بتمن و جوکر به پایان برسد! حتما اتفاقی در آن پنلهای پایانی افتاده است و ما از آن بیخبریم. کاملا مشخص است که چیز بیشتری پشت آن خندهها جریان دارد! چون شاید هدف مور در هنگام نوشتن این کامیک، کشتن جوکر نبوده است. اما این جلوی ما را از ابراز برداشت منحصربهفرد خودمان نمیگیرد.
خب، برای شروع فرض میکنیم جوکر در پایان «جوک مرگبار» میمیرد. سوال این است که چگونه حضور دوبارهی او در کامیکهای بعدی را توجیه میکنیم؟ در شماره پنجاهم کامیک «لیگ عدالت» که مربوط به همین اواخر نیز میشود، متوجه میشویم که در تمام این مدت ما در حال دیدن سه جوکر متفاوت بودهایم. این یعنی جوکرهایی که بعد از «جوک مرگبار» دیدهایم، آن دو نفر دیگر بودهاند و این یعنی بتمن واقعا یکی از آنها را میکشد. اما سوالی که ایجاد میشود این است که چرا بتمن در برخوردهای بعدیاش با جوکر متعجب نمیشود؟ مطمئنا شما باید از رویارویی با نسخهی دیگری از کسی که به قتل رساندهاید شوکه شوید، اما چنین اتفاقی در رابطه با بتمن نمیافتد. تازه بتمن بعد از کشتن بزرگترین دشمنش و زیرپا گذاشتن مهمترین قانونش باید کمی تغییر میکرد، اما هیچ تغییری در او دیده نمیشود.
اگر بازی «بتمن: شوالیهی آرکام» را تجربه کرده باشید میدانید که نویسندگان مرگ جوکر را دستکم نمیگیرند و بتمن را حسابی براساس آن زجر میدهند. مسئله از این قرار است که رابطهی بتمن و جوکر چیزی بیشتر از یک پیکارگر و مجرم است. هیچکس مثل جوکر، بتمن را درک نمیکند و هیچکس مثل بتمن به جوکر نزدیک نیست. هر دو اگرچه طرز فکرهای متضادی دارند، اما از یک نقطه ریشه گرفتهاند و بهطرز عجیبی علاقهی خاصی به یکدیگر دارند. بنابراین مرگ جوکر باید ضربهی سنگینی به بتمن وارد کند. در همین زمینه باید به جوکی اشاره کنم که جوکر در پایانبندی داستان در پاسخ به پیشنهاد کمک بتمن تعریف میکند: «دو دیوانه در حال فرار از تیمارستان به بالای پشتبام میرسند. اولی از لبهی ساختمان به ساختمان کناری میپرد، اما دومی میترسد. اولی به دومی قوت قلب میدهد که من با گرفتن نور چراغ قوه بر فاصلهی بین دو ساختمان، پلی برای عبور تو درست میکنم. دومی جواب میدهد: «مگه دیوونم! چراغ قوه رو وسط راه خاموش میکنی!» این جوک استعارهای از رابطهی بتمن و جوکر است. هر دو بعد از یک روز بد عقلشان را از دست دادند. بتمن دیوانهای است که موفق شده به زندگی برگردد، اما جوکر در تیمارستان باقی میماند. هدف جوکر از گفتن این جوک این است که نشان دهد هیچکدام از روشهای بتمن نمیتواند او را نجات دهد. همهی آنها از نگاه جوکر مثل نور چراغی به عنوان پل هستند که به شکست منجر خواهد شد. عدهای باور دارند این همان نور چراغی است که در آخرین پنلهای کامیک میبینیم. نوری که به محض شکستن گردن جوکر توسط بتمن ناپدید میشود. آیا نویسنده و تصویرپرداز از این طریق مرگ جوکر را بهطرز مبهمی تایید میکنند؟
جولیان داریوس در کتاب «و دنیایی بسیار بزرگ» بهطرز استادانهای نظریهی دیگری را پیش میکشد. داریوس به جای شکسته شدن گردن جوکر به دست بتمن، از مرگ دیگری حرف میزند: زهری که خود جوکر همراهش دارد. یکی از چیزهایی که داریوس در «جوک مرگبار» متوجه آن شده است، تصاویر تکرارشونده و متعددی از دستهای کاراکترهاست. همانطور که در تصویر بالا میتوانید ببینید، در همان اولین صفحههای کامیک ما با تصاویر زیادی از دستها روبهرو میشویم. تصویری از دست بتمن در حال بیرون آمدن از بتموبیل. تصویر کلوزآپ دستهای دوچهره در سلولش. دستهای جوکر که مشغول بازی کردن با کارتهایش است. در جریان گفتگوی بتمن و جوکر تمرکز بسیار زیادی روی دستهای آنهاست. تمام اینها مربوط به پنج صفحهی اول کامیک میشود. در ادامه با تصاویر بیشتری با مرکزیت دستهای بتمن و جوکر و دیگران روبهرو میشویم. انگار تصویرپرداز بهطور مخفیانهای میخواهد پیامی به خوانندگان بدهد: «حواستان به دستها باشد».
تمام اینها به تصویر زیر ختم میشود. جایی که بتمن در جریان مبارزهاش با جوکر در حال نگاه کردن به کف دستش است. انگار که چیزی آنجاست. بعضی از طرفداران میگویند که او در حال نگاه کردن به آینه یا چیزی شبیه به آن است تا از این طریق بدون برگشتن جلوی ضربهی جوکر را بگیرد. اما همهی ما تقریبا مطمئنیم که بتمن هیچوقت از آینه به عنوان یکی از ابزارهایش استفاده نکرده است و قبل از این داستان هرگز حرفی از این ابزار به میان نیامده بود. اما یک ابزار دیگر وجود دارد که در آغاز این داستان زمینهچینی میشود: سوزن زهرآلود جوکر. جوکر در پایان گفتگویش با یکی از صاحبان شهربازی دست او را به عنوان تمام شدنِ معامله میفشارد. بلافاصله معلوم میشود که جوکر طبق معمول فریبکاریهایش یک سوزن زهرآلود در کف دستش مخفی کرده است و پس از دست دادن با صاحب شهربازی، او را آلوده کرده است. در نتیجه وقتی زهر جوکر وارد سیستم عصبی قربانیاش میشود، او به سرعت با خندهای بر لب جان میدهد.
سوزن زهرآلود جوکر باز دوباره در جریان درگیری نهایی بتمن و جوکر وارد ماجرا میشود. مامور هرجومرج سعی میکند با استفاده از آن به بتمن ضربه بزند، اما بتمن جلوی آن را با لگد کردن دست جوکر میگیرد و سوزن زهرآلود بتمن به گوشهای پرت میشود. لحظاتی بعد جوکر انگشتانش را در سوراخ چشمانِ نقاب بتمن فرو میکند و با کوباندن تکه چوبی به سرش، حواس او را برای ثانیههایی به هم میریزد. بتمن برای لحظاتی سقوط میکند. اما وقتی بلند میشود با همان تصویر مرموز بالا روبهرو میشویم. جایی که بتمن را در حال زل زدن به کف دستش میبینیم. داریوس باور دارد که بتمن روی همان سوزن زهرآلود جوکر سقوط میکند. خوشبختانه سوزن فقط وارد دستکش بتمن میشود و به پوست دستش نمیرسد، اما بتمن متوجه این موضوع میشود و مطمئن میشود که سوزن با بدنش برخوردی نداشته باشد. بتمن با کمک شانس و اقبال از یک مرگ حتمی نجات پیدا میکند، اما نزدیک شدنش به چند قدمی مرگ، او را را حسابی خشمگین میکند. بتمن به خاطر دست کم گرفتن جوکر نزدیک بود خیلی راحت جانش را از دست بدهد و بعد از تمام اتفاقاتی که افتاده و بعد از تمام کارهایی که برای نجات شهرش انجام داده است، ممکن بود به سادگی کشته شود و ماموریتش بینتیجه به اتمام برسد. بعد از این صحنه است که میتوانید از کوره در رفتن بتمن را احساس کنید. او در ادامهی مبارزه حسابی به سیم آخر زده است و مشت نهایی را روانهی صورت جوکر میکند. هنوز ادامه دارد! چه میشود اگر بتمن سوزن زهرآلود جوکر را پس از بیرون کشیدن از دستش زمین نیانداخته باشد، بلکه آن را همراه خودش نگه دارد. چرا؟ تا اگر موفق نشد جوکر را سر عقل بیاورد، با استفاده از آن کار را تمام کند.
به آغاز «جوک مرگبار» برمیگردیم. در لحظات ابتدایی داستان بتمن طی مونولوگی از نگرانیاش به جوکر میگوید. از اینکه آنها در مسیر مرگباری قرار گرفتهاند که دیر یا زود به مرگ یکی از آنها یا شاید هر دوتایشان ختم خواهد شد. انگار بتمن از این طریق میخواهد قبل از این مجبور به استفاده از روش آخر شود، هشدارش را داده باشد. باز دوباره در گفتگوی نهایی آنها بتمن سعی میکند برای یک بار دیگر به جوکر هشدار بدهد. به امید اینکه جوکر این پیشنهاد را قبول کند و او مجبور به کشتن شاهزادهی جرم و جنایت نشود. جوکر اما با تعریف کردن آن لطیفه نشان میدهد که راهی برای نجات دادن او وجود ندارد. بتمن که راهی به جز کشتن او نمیبیند، به بهانهی خندیدن به جوکر نزدیک میشود و سوزن زهرآلود خودش را در بدنش فرو میکند و او را میکشد.
اما این تئوری همهچیز را به جز یک چیز به خوبی توضیح میدهد و آن هم این است که اگر جوکر توسط سوزن زهر خودش کشته میشود، پس چرا دوباره در کامیکهای بعدی حاضر میشود و چرا بتمن از برخورد با او شوکه نمیشود؟ یک مشکل بزرگتر هم وجود دارد: این تئوری بیان میکند که جوکر توسط زهر خودش کشته میشود، اما حقیقت این است که ما میدانیم او علیه زهرِ خودش مقاوم است. در کامیک شمارهی ۶۶۳ «بتمن» میخوانیم که جوکر در «طول سالها استفاده» در برابر ترکیب شیمیایی خودش مقاوم شده است و چیزی که دیگران را بلافاصله میکشد، اثری روی او ندارد. پس به این ترتیب این تئوری هم به نتیجهای نمیرسد. آیا باید راستی راستی قبول کنیم که بتمن و جوکر مثل دوتا رفیق قدیمی به جوک میخندند و همهچیز به همین سادگی تمام میشود؟
نه، یک نکتهی ریز را نباید فراموش کنیم: شمارهی ۶۶۳ کامیک «بتمن» در تاریخ آوریل ۲۰۰۷ منتشر شده. در حالی که زمان انتشار «جوک مرگبار» مربوط به ۱۹۸۸ میشود. ما در شمارهی ۶۶۳ «بتمن» میخوانیم که جوکر در طول سالها استفاده در برابر ترکیب شیمیایی خودش مقاوم شده است، اما در جریان اتفاقات «جوک مرگبار» هنوز سالها از زمانِ جوکر شدن جوکر نگذشته بود. این میتواند به این معنی باشد که در جریان این داستان، جوکر هنوز کاملا در برابر سم خودش مقاوم نبوده است. شاید این سم به مرگ او منجر نمیشده، اما شاید بتمن با فرو کردن آن در نقطهی حساسی مثل قلبش میتوانسته او را برای مدتی فلج کند. شاید همین اتفاق هم میافتد و شاید به خاطر همین است که جوکر در پنلهای پایانی کامیک ناگهان خشکش میزند و صدای خندهاش بهطور ناگهانی قطع میشود. جوکر توسط سم خودش فلج شده است، اما نمرده است. اتفاقی که بازتابدهندهی بلایی است که سر باربارا گوردون میآید. جوکر باربارا را فلج میکند و بتمن هم آن را روی جوکر تکرار میکند.
این به این معنی است که تاکنون برداشت ما از لطیفهی جوکر هم اشتباه بوده است. ما تاکنون نور چراغ که در پنلهای پایانی کامیک محو میشود را به جوکر نسبت میدادیم و محو شدن آن را مساوی با مرگ جوکر میدانستیم. اما حقیقت این است که در لطیفهی جوکر این دیوانهی نجات پیدا کرده (بتمن) است که نور چراغ قوهاش را به سمت دیوانهی دوم (جوکر) میگیرد. به این ترتیب، محو شدن باریکهی نور به معنی کشته شدن جوکر نیست، بلکه به معنای ناامید شدن بتمن است. بتمن از آغاز داستان عمیقا دوست دارد به جوکر کمک کند تا به زندگی برگردد. او حتی تا لحظات پایانی مبارزه و گفتگویش با او نیز به بازگشت او امیدوار است، اما جوکی که جوکر تعریف میکند، مثل دینامیتی عمل میکند که امیدواری بتمن را نابود میکند. یا بهتر است بگویم این همان جوکی است که امیدِ بتمن را میکشد و ثابت میکند که جوکر کیلومترها با نجات فاصله دارد.
به خاطر همین است که در کامیکهای بعدی، بتمن خیلی به کشتن جوکر نزدیک میشود. برای مثال در کامیکبوک «هیس» (Hush)، بتمن همانطور که قبلا پیشبینی کرده بود، تا یک قدمی کشتن جوکر پیش میرود. حتی بتمن خودش به زبان میآورد که: «اونو امشب با دستای خودم میکشم». بتمن هیچ تردیدی در کاری که میخواهد انجام دهد ندارد. چون او میداند که قبلا در جریان ماجرای «جوک مرگبار» تمام تلاش خودش را در پیدا کردن راه دیگری برای کنار آمدن با جوکر کرده است و میداند که هیچ امیدی به جز قتل برای نجات او وجود ندارد. پس، میتوان نتیجه گرفت داستان «جوک مرگبار» میتواند در تضاد با چیزی که در ابتدا برداشت کردیم قرار بگیرد. قبل از این باور داشتیم که «جوک مرگبار» آخرین داستان رویارویی بتمن و جوکر است که به مرگ مامور هرجومرج و پیروزی او در مجبور کردن بتمن به زیر پا گذاشتنِ کُد اخلاقیاش ختم میشود. اما حالا میتوان گفت این داستان نه ایستگاه پایانی، بلکه اولین ایستگاه رویایی این دو نفر است. ایستگاهی که این دو از آنجا سوار بر قطار ابدی درگیری بیپایانشان میشوند. البته که تمام چیزهایی که در طول این دو قسمت گفتیم و نتیجهگیریمان چیزی بیشتر از یک نظریه نیست و این دقیقا همان چیزی است که این کتاب را اینقدر جذاب و بحثبرانگیز کرده است. هرکدام از ما میتوانیم برداشت خودمان را از آن داشته باشیم. برداشت شما چیست؟ آیا فکر میکنید «جوک مرگبار» آخرین داستان این دو نفر است که با مرگ جوکر به پایان میرسد یا آغازی بر نبرد بیپایان این دو؟