«سوالات متداول دربارهی سفر در زمان»، «چترهای شربورگ»، یک فیلم اکشن و جریانیافته در دل خیابانهایی آتشین و فیلم ترسناک «جادوگر» به نویسندگی و کارگردانی رابرت اگرز. همراه میدونی باشید.
میدونی در تازهترین مقالهی معرفی فیلم خود به ترتیب سراغ آثاری کمدی، کلاسیک، اکشن و درام/ترسناک میرود و از فیلمهایی مینویسد که یا واقعا فوقالعاده هستند یا مثل تمامی محصولات سینمایی خارجی معرفیشده در ۱۱۶ قسمت دیگر سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟»، حداقل به نظر خیلیها قطعا لیاقت یک بار تماشا شدن توسط افراد علاقهمند به زیرژانرهای اصلی خود را دارند. این وسط اما درون مقالهی صد و هفدهم مجددا به کشورهای مختلف نیز سر زدیم و بهجای تمرکز روی هالیوود به جلوههای جذاب هنر هفتم در انگلستان و فرانسه هم نیمنگاهی داشتهایم. راستی فراموش نکنید که در پایان نیز مثل همیشه میتوانید معرفی اجمالی یک فیلم ایرانی در حال اکران درون سینماهای داخلی کشور را مطالعه کنید تا اگر خواستید، دست کم با شناختی اندک از آن تصمیم به دیدن یا ندیدنش بگیرید.
Frequently Asked Questions About Time Travel
گرت کاریویک در فیلم FAQ About Time Travel از تمام فرصتهای خود برای اجرای درست برخی از کلیشههای آثار سینمایی مرتبط با سفر به گذشته و آینده و به بازی گرفتن برخی از این کلیشهها استفادههای بهجایی میکند و از داستان رفتن رِی به آینده ازطریق یک پورتال و رویارویی او با مرگ خود، ماجرایی به مراتب جذابتر از انتظارات اولیهی بیننده از این طرح داستانی آشنا را بیرون میکشد. طوری که در حین تلاش سه دوست برای سر درآوردن از قوانین سفر در زمان، Frequently Asked Questions About Time Travel فیلمی بشود که تصویر بامزهای از فراموش شدن ارزش زمان حال توسط انسانها و دستوپا زدن این شخصیتها برای برگشتن به حالت عادی زندگی خود را تحویل مخاطب میدهد. البته که نباید فراموش کرد که اثر مورد بحث یک ساختهی بریتانیایی و غیرهالیوودی است و همین مورد خواسته یا ناخواسته در آن تفاوتهایی را در مقایسه با دیگر فیلمهای کمدی ژانر علمی-تخیلی ایجاد میکند. عملکرد رضایتبخش تیم بازیگری، موفقیت انکارناپذیر نویسنده در طراحی طنزهای خندهآور و بعضا معنیدار، نترسی کارگردان هنگام نمایش عجیبترین موارد با جلوههای ویژهی حداقلی و کاراکترهایی که با شخصیتپردازی مرموزانهی سازندگان آرامآرام توجه مخاطب را به خودشان جلب میکنند؛ اگر چنین مواردی را در انتخاب یک فیلم کمدی، فانتزی و سرگرمکننده پراهمیت میدانید، نمیتوانید تماشای Frequently Asked Questions About Time Travel را بیش از این به تعویق بیاندازید.
The Umbrellas of Cherbourg
احتمالا بسیاری از مخاطبها وقتی با یک فیلم ملودرام حدودا ۹۰ دقیقهای ساختهشده توسط کشورهای آلمان غربی و فرانسه و اکرانشده در سال ۱۹۶۴ میلادی روبهرو میشوند، با خودشان فکر میکنند که فقط بینندگان حرفهای، تماشاگران علاقهمند به سینمای کلاسیک یا طرفدارهای فیلمهای اروپایی شانس لذت بردن از آن را دارند. اما راستش را بخواهید، احتمالا علاوهبر هنردوستهای سینماشناس، مخاطبانی که صرفا به دیدن یک فیلم رمانتیک خوب و دنبال کردن قصهای عاشقانه علاقهمند هستند نیز اوقات خوشی را با تماشای «چترهای شربورگ» به نویسندگی و کارگردانی ژاک دمی و با نقشآفرینی بازیگرانی همچون خود او و کاترین دنو و نینو کاستلنوو سپری خواهند کرد.
داستان فیلم The Umbrellas of Cherbourg هم دربارهی دختر جوانی است که پس از فراخوانده شدن نامزدش به ارتش، ناگهان میبیند که هیچ راهی به جز کنار آمدن با چالشهای زندگی و مواجههی تکنفره با آنها ندارد. این فیلم عاشقانه و تلخوشیرین اما فقط دربارهی شخصیتی معصوم و مواجههی او با دنیای بیرحم نیست و در دقایق موزیکال خود انقدر یک دورهی زمانی و یک جامعهی اروپایی را عالی و پرجزئیات نشان میدهد که مخصوصا مخاطب امروز میتواند با دیدن آن احساس نگاه انداختن به بیرون پنجرهای جدید را داشته باشد؛ پنجرهای که یک دنیای رنگارنگ و پرشده از شخصیتهایی اغراقآمیز در پس آن قرار گرفته است.
Streets of Fire
اکشن، درام، رمانتیک، تریلر (Thriller)، ماجراجویی، جنایی، موزیکال، دوران بلوغ و راک ان رول؛ اینها نه چند کلمهی بیربط یا نامهای برخی از ژانرها و زیرژانرهای حاضر در جهان هنر هفتم که تمامی ژانرها و زیرژانرهای نسبت دادهشده به فیلم دیدنی و در نوع خود متفاوت Streets of Fire اثر والتر هیل هستند. فیلمی که در زمانهی خود برخی افراد بارها و بارها به تماشای آن نشستند و کموبیش گاهی سکانسهایی را تقدیمتان میکند که احتمالا پس از دیدنشان با خود میگویید اگر جرج میلر بزرگ «مکس دیوانه» را در خیابانهای یک شهر قرارگرفته در دل دورانی معاصر میساخت و در این مسیر بهرهی بسیار زیادی از نقشآفرینیهای دایان لین میبرد، نتیجه احتمالا چنین چیزی از آب درمیآمد!
Streets of Fire در طول دقایق خود با آهنگهای درجهیکی که بارها لحظات پخش آنها به سکانسهای جنگ چندین و چند نفر با استفاده از اسلحهی گرم کات میخورد، مخاطب هدف را دائما هیجانزده و سرگرمشده نگه میدارد. نتیجه هم آن است که دنبال کردن قصهی ریون شدک با بازی ویلم دفو و دوستان خلافکار او که قصد دزدیدن یک خوانندهی معروف را دارند، تبدیل به تجربهای جذبکننده میشود و اثر مورد بحث را به خاطر برخی سکانسهای خاص آن به خوبی در ذهن بسیاری از بینندهها ثبت میکند؛ تا حدی که تقریبا همیشه بتوان با اطمینان گفت که احساس خوش دیدن Streets of Fire و نقاط قوت آن بهعنوان یک اکشن دهههشتادی هالیوودی روی نقاط ضعف انکارناپذیر آن سایه انداختهاند.
The Witch
همانگونه که احتمالا خودتان هم میدانید، یکی از ستارههای فیلم اکشن قرارگرفته در این فهرست یعنی ویلم دفو امسال همراهبا رابرت پتینسون به خاطر نقشآفرینی در فیلم The Lighthouse، باری دیگر از شانس خوبی در فصل جوایز بهره میبرد. اما فارغ از این اگر شما هم جزو افرادی هستید که مجذوب نقدهای شدیدا مثبت و تریلرهای و تیزرهای خاص «فانوس دریایی» شدهاید، احتمالا The Witch یا همان نخستین فیلم بلند سازندهی آن یکی از مهمترین آثاری به حساب میآید که اینروزها فرصت تماشا یا حتی بازبینی آن را دارید. رابرت اگرز در «جادوگر» که البته سازندگان در اصل آن را با نام The VVitch معرفی میکنند، از حداقلها اثر فوقالعاده بیرون میکشد. طوری که محدودیت لوکیشنهای فیلم توجه مخاطب را به خود جلب نکنند و این جزئیات مثالزدنی به کار رفته در گریم، طراحی لباسها، طراحی صحنه، قاببندی، نورپردازی و تدوین اثر باشد که تماشاگر را تا انتها میخکوب تماشای The Witch نگه میدارد. البته که اینجا مشغول صحبت دربارهی یک فیلم ترسناک عادی نیستیم و با اثری سراغ داریم که اصلا بعضیها به خاطر خالی بودنش از جامپاسکرهای دیوانهوار حضورش در گروه آثار سینمای وحشت را زیر سؤال میبرند و البته که The Witch فیلمی نیست که لزوما توجه همگان را به خود جلب کند. اما اگر مهیای قدم گذاشتن به روستایی دورافتاده و تجربهی ترس از تهدیدی ناشناخته درکنار اعضای یک خانواده هستید و ابایی هم از غرق شدن درون باورها و خیالات راستین یا شاید هم دروغین برخی انسانها ندارید، The Witch همان فیلمی است که نه فقط از شنیدن قصهی معرکهی آن که احتمالا از «دیدن» تصویرسازیهای فکرشده و لایق توجهش نیز لذت میبرید.
بنیامین
انیمیشن «بنیامین» که بهگفتهی سازندگان خود بخشی از زندگی قوم بنی اسرائیل در مصر باستان و تلاش یک پسر برای نجات دادن مادر خود از دست سربازان پادشاه را به تصویر میکشد، به ترتیب محسن عنایتی و مصطفی حسن آبادی را بهعنوان کارگردان و تهیهکنندهی اصلی دارد. فیلمنامهی آن هم از جایی کلید میخورد که آشر، دوست شخصیت اصلی قصه یعنی بنیامین، با یک اشتباه شرایط اسارت مادر وی را فراهم میآورد و باعث میشود که بنیامین چارهای به جز تصمیم به تجربهی سفری خطرناک نداشته باشد. سفری که سرنوشت برخی انسانها و دیدگاه او نسبت به جامعه و زندگی خود را دچار تغییراتی میکند. چنگیز جلیلوند، ناصر طهماسب، اکبر منانی، سعید مظفری، مریم شیرزاد، تینا هاشمی و آرزو آفری تیم اصلی صداگذاری «بنیامین» را تشکیل میدهند و بهزاد عبدی، امیر زند و فرشید جلیلی نیز برخی دیگر از افراد کلیدی حاضر در تیم ساخت اثر مورد بحث به شمار میروند.