هر ۴ فیلم این مقالهی معرفی فیلم سینمایی میدونی آثار تحسینشدهای هستند که نمیتوان با اطمینان گفت به مذاق همهی تماشاگرها خوش میآیند. مخصوصا به این خاطر که ۳ مورد از آنها واقعا شامل لحظات سیاهی میشوند.
«آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» شمارهی ۱۵۰ میدونی شامل ۴ فیلم متعلق به ۳ دههی میلادی متفاوت میشود. فیلم اول به شکل مخصوص به خود مخاطب را به لرزه میاندازد، فیلم سوم یکی از آثار جنایی هولناک کارگردانی حرفهای است و فیلم چهارم هم از آن اکشنهایی به حساب میآید که اصلا سرخوش و بیمعنی نیستند. البته فکر نکنید که فیلم دوم فقط برای تعدیل فضای تاریک فیلمهای معرفیشده در اینجا قرار دارد؛ «پیشخدمت» کمدی محترمی به شمار میرود که از کارگردانی و نقشآفرینیهای سطح بالا بهره برده است.
(Come and See (1985
برخی افراد از فیلم Come and See بهعنوان بهترین اثری یاد میکنند که آرزو دارند هرگز آن را ندیده بودند. البته موقع نوشتن از این فیلم مشغول صحبت راجع به یکی از ساختههای لذتبخشی نیستیم که همه میگوییم دوست داشتیم خاطرات را پاک کنیم و آنها را برای بار اول ببینیم. بلکه Come and See انقدر فیلم سیاه، هولناک و آزاردهندهای است که هماندازه با ستایش ابعاد هنری آن، از تلخی بیپایانش که ریشه در واقعیتهای تاریخی دارد، به ستوه میآیید. چون جنگ را انقدر کریه و واقعی و ضجه زدن انسانها در مقابل دوربین را انقدر دردآور و مریض نشان میدهد که به خاطر دیدن آن بر خود لعنت میفرستیم. پس Come and See را که بهتازگی با کیفیت بسیار بهتری پخش شد، با آمادگی روحی کامل ببینید و اگر مثل من از فیلمهای پرشده از موضوعات تاریک میترسید، شاید بهتر باشد که به سراغ آن نروید. اینجا فقط میشود غم و زجر را پیدا کرد؛ اینجا میتوان چرایی تشبیه جنگ به «جهنم روی زمین» را از مغز استخوان فهمید.
- بهترین فیلم های جنگی به انتخاب میدونی
Come and See البته نمادی از پیروزی سینما بهعنوان یک هنر هم محسوب میشود. چرا که این فیلم با گذر زمان احترام بیشتری را بهدست آورد و افراد کمتری آن را اثر سیاسی شعارزده خطاب کردند. مخاطب فیلمهای غیرانگلیسیزبان که سینمای جنگ را بشناسد، از دیدن Come and See شوکه خواهد شد. چه برسد به مخاطبی که با آثار اینچنین ارتباط زیادی ندارد.
(Waitress (2007
درامدیهای مثبتاندیش که حرکت زندگی به سمت آیندهای بهتر را به تصویر میکشند، معمولا غیرواقعی، سطحی و حتی پوچ خطاب شدهاند. مخاطب امروز دیگر جهان را ترسناکتر و تاریکتر از قبل میبیند و کمتر از گذشته از آثاری مانند Waitress استقبال میکند. انگار در دنیای تلخ و پرشده از غم ما جایی برای یک کمدی-درام امیدوارکننده و همزمان تلخ و شادیبخش، وجود ندارد.
- بهترین فیلم های کمدی دهه که باید تماشا کنید
ولی اگر بدون گارد به سمت این فیلم کمدی-درام بروید، احتمالا از تماشای آن ناامید نمیشوید. Waitress هم گاهی اوقات به شکلی کورکورانه خوشبین نیست و هم برای روایت داستان، تمهیدات سینمایی زیبایی دارد که از مواجهه با آنها لذت میبریم. داستان این فیلم دربارهی زنی است که همه میگویند لیاقت وضعیتی بهتر را دارد. ولی خود او معمولا فرصت فکر کردن به این موارد را پیدا نمیکند و هر روز بیشتر درگیر سختیهای زندگی میشود. یکی از زیباترین عناصر روایی فیلم هم توانایی قابلتوجه او در آشپزی است؛ کارگردان بارها و بارها با تاکید روی همین قابلیت پروتاگونیست، وضعیت روحی کاراکتر خود را به شکلی بهتر برای مخاطب توضیح میدهد.
(Eastern Promises (2007
- بهترین فیلمهای ترسناک دهه گذشته از نگاه میدونی
داستان بزرگسالانه و تاریکی که به مافیای روس میپردازد، دیوید کراننبرگ کارگردانی میکند و نائومی واتس، ونسان کسل و ویگو مورتنسن (آرگون از «ارباب حلقه ها») بازیگرهای اصلی هستند. واقعا به دلایل بیشتری برای تماشای فیلم حدودا ۱۰۰ دقیقهای Eastern Promises احتیاج دارید؟ آن هم وقتی در هالیوود امروز به سختی میتوانیم یک درام روانشناسانهی سنگین با خشونت زیاد اما ضروری بیابیم. اگر میخواهید فرصت تجربهی روایتی تند و صریح از قصهای جنایتآلود و عجیب را از دست ندهید، Eastern Promises را هرچه زودتر ببینید؛ تا بفهمید کراننبرگ در فضای خارج از فیلمهای ترسناک عجیب و منحصربهفرد خود هم چهقدر فیلمساز کاربلدی است. هرچند Eastern Promises را هم از بسیاری جهات میتوانیم یک فیلم ترسناک به شمار بیاوریم.
Eastern Promises از آن فیلمهایی است که از سطح انتظارات مخاطب بالاتر میروند و در فرم چندلایهی خود فرصت پرداختن به ماهیت زندگی انسان را کسب میکنند. پس اگر آمادگی قدم به گذاشتن به دنیایی از تعلیق و درگیر شدن با قصه را دارید، احتمالا Eastern Promises را پس ازد دین مثل بسیاری از منتقدها، فیلم لایق توجهی خطاب میکنید.
(The Gangster, the Cop, the Devil (2019
وقتی جامعه را آدمهای پلید جلو ببرند، سیاهی مطلق یک قاتل سریالی، شرایط لازم برای اتحاد کارآگاه پلیس عصبی با رئیس خلافکارها را فراهم میآورد؛ جایی که دو گروه بسیار متفاوت با یکدیگر میخواهند به زندگی موجودی خطرناک و عجیب پایان بدهند. شاید چون تهدیدهای ناشناخته همیشه هولناکتر از پلیدیهای شناختهشده به نظر میرسند.
سینمای کرهجنوبی طی ۲ دههی اخیر شجاعت خاصی در به تصویر کشیدن سیستمهای قضایی و پلیسها داشته است. فیلمسازهای این کشور بارها از فضای خستهکنندهی تصویرسازی قهرمانانه از تکتک نیروهای اجرایی قانون فاصله گرفتند و به مخاطب اجازهی ارزش قائل شدن برای آنها، همزمان با تنفر ورزیدن نسبت به آنها را دادند. The Gangster, the Cop, the Devil (گانگستر، پلیس و شیطان) هم بهعنوان یک فیلم اکشن دلهرهآور عجیب، به هیچکدام از طرفهای قصه احترام خاصی نمیگذارد و تنها به روایت قصهی تلخ و پرهیجان خود اهمیت میدهد. به همین خاطر وقتی همهی کاراکترها در دل قصه به چالش کشیده میشوند یا مخاطب روبهروی کارگردانی معرکهی سکانسهای اکشن بزرگسالانه قرار میگیرد، The Gangster, the Cop, the Devil هیچوقت یک اثر سرگرمکنندهی کمارزش نیست. بلکه اثر سرگرمکنندهای است که اهدافی جدی را دنبال میکند و انتقادهای فکرشدهای به جامعه دارد. در دنیایی که سلاخی برای ۵ نفر مجاز باشد، همهی انسانها از جمله خود آن ۵ نفر قربانی هستند.