یک فیلم علمی-تخیلی قدیمی، اثری از جان هیوستون با بازی کلارک گیبل، Tootsie با نقشآفرینی داستین هافمن و در انتها یک فیلم احساسی دیگر از شرکت A24.
اولین اثری که در شماره ۲۶۱ سری مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با آن مواجه میشوید، سالها بعد از اکران توسط جان کارپنتر بازسازی شد. به همین خاطر خیلیها با دیدن نام آن به یاد اثر اکرانشده توسط کارپنتر در سال ۱۹۹۵ میلادی میافتد و نسخهی کلاسیک را تماشا نکردهاند.
بعد از آن اثر نوبت به دو فیلم میرسد که هرکدام با محوریت بازیگری بزرگ در زمانهی خود ساخته شدند؛ ناجورها به کارگردانی جان هیوستون که مریلین مونرو و مونتگومری کلیفت را در تیم بازیگری دارد و توتسی که به عقیدهی برخی از طرفدارهای داستین هافمن شامل یکی از نقشآفرینیهای جسورانهی این بازیگر میشود. چهارمین و آخرین اثر در این مقاله معرفی فیلم سینمایی، Waves با بازی عالی استرلینگ کی. براون است که با بیان داستانی تلخ و سرشار از رخدادهای تراژیک توانایی به گریه انداختن تماشاگر را دارد.
Village of the Damned (1960)
چند هفته پس از آن که اعضای یک شهر برای چند ساعت بیهوش میشوند، ناگهان زنهای حاضر در این جامعهی کوچک به شکل شوکهکنندهای بچه به دنیا میآورند. آرام آرام افراد حاضر در جامعه میفهمند که اوضاع عادی نیست و مدام همهچیز عجیبتر به نظر میرسد. ماجرا زمانی اوج میگیرد که بچهها هرچه رشد میکنند، قدرتمندتر از قبل با نگاههای ترسناک خود باعث رخ دادن بدترین اتفاقات میشوند. این کودکان میتوانند با یک نگاه، بدترین افکار را وارد ذهن یک نفر کنند و او را به جایی برسانند که خود را بکشد.
قدرت Village of the Damned در داستانگویی از آنجایی سرچشمه میگیرد که جرئت برخورد جدی با رویداد فراطبیعی را دارد؛ به شکلی که افراد مختلف دور هم جمع میشوند، رخ دادن اتفاقات هولناک را به رسمیت میشناسند و قصد سردرآوردن از چرایی گرفتار شدن مردم شهر به این بلا را دارند. آیا موجودی بهخصوص یا گروهی از موجودات مشغول کنترل بچهها هستند؟
The Misfits (1961)
بسیاری از فیلمهای وسترن ماندگارشده در تاریخ سینما، در حقیقت از فراموش شدن دوران وسترن صحبت میکنند. آنها با تکیه به واقعیت محو شدن غرب وحشی در یک بازهی زمانی مشخص، نشان میدهند که چهطور دنیا میتواند طی چند سال بهشدت متفاوت با قبل به نظر برسد.
این آثار از ایدهی داستانی مشخص خود برای نمادسازیهای مختلف بهره میبرند. گاهی آدمهایی را نشان میدهند که سرسختانه دربرابر تغییر مقاومت دارند و گاهی سراغ انسانهایی میروند که لزوما عاشق دوران قبلی نبودند، اما حالا احساس میکنند که دیگر هیچجایی برای آنها در دنیای جدید پیدا نمیشود. در نتیجه قصههای مورد بحث میتوانند در بهترین حالت استعارهای از برخورد تکاندهندهی انواعواقسام آدمها با هر نوعی از تغییر باشند.
The Misfits بهعنوان یک کمدی-درام وسترن با رگههای عاشقانه، این موضوع را از نگاهی خاص بررسی میکند. در طول داستانگویی فیلم مدام کاراکترهای متفاوت مشغول شناختن یکدیگر هستند و شاید نقطهی اوج این درگیری احساسی را بتوان بین روزلین و شخصیت اصلی قصه مشاهده کرد. چون رابطهی عاطفی بین آنها از این جهت به چالش کشیده میشود که مرد به هیچ عنوان نمیتواند ذهن خود را از تلاش برای ادامه دادن به زندگی به سبک غرب وحشی جدا کند و روزلین با بازی مریلین مونرو هیچ درکی از آن دنیای مهم برای او ندارد.
Tootsie (1982)
مایکل دورسی با نقشآفرینی داستین هافمن، در فیلم Tootsie یک بازیگر ناموفق است؛ فردی که ترکیب سختگیریهای خودش با موقعیتهای شغلی غیر ایدهآلی که به وی پیشنهاد میشوند، عملا باعث بیکاری او شدهاند. در نتیجه این مرد با فریب دادن همه خود را شبیه یک زن میکند تا شانس خود در بازیگری را به شکلی متفاوت امتحان کند.
آنچه که در این بین جالب به نظر میرسد، جدیت Tootsie در پرداختن به موضوع از برخی جنبهها است؛ درحالیکه فیلم مورد بحث را در اصل باید یک کمدی به شمار آورد. توتسی جدا از اینکه در دههی ۸۰ میلادی توانست نگاهی فکرشده به برخی از رفتارهای غلط و رواجیافته در صنعت سرگرمی داشته باشد، توانایی شخصیتمحور باقی ماندن و شعاری نشدن را نیز دارد. قصه در اصل از ابتدا تا انتها راجع به مایکل است و قوس شخصیتی او را به تصویر میکشد؛ نه اینکه نویسنده صرفا به کاراکتر اصلی به چشم یک ابزار برای بیانیه صادر کردن دربارهی نابرابریها نگاه کند. همین رویکرد باعث افزایش تاثیرگذاری Tootsie روی بعضی از سینماروها میشود.
Waves (2019)
فیلم Waves دو ستون در داستانگویی غمانگیز خود دارد؛ به چالش کشیدن درک اولیهی مخاطب از شخصیتها و به تصویر کشیدن دستوپا زدن انسانها برای کنار آمدن با دردها. ستون اول بر این اساس مخاطب را درگیر میکند که اجازه میدهد تحت تاثیر جلوهی کلی برخی از کاراکترهای کلیدی داستان قرار بگیریم؛ تا همانگونه که در هر محیط عمومی یک نفر را میبینیم و مثلا به نتیجهگیری سطحی راجع به میزان خوشبختی او میرسیم، بهسادگی تصور کنیم که شخصیتها را میشناسیم. سپس این شناخت فرضی زیر سؤال میرود. چون متوجه میشویم که چهقدر زندگی آنها مشکل و چالش دارد؛ مثل زندگی میلیونها آدم دیگر.
ستون دوم که باعث میشود Waves اشک بسیاری از بینندگان را جاری کند، مربوطبه جنگیدن شخصیتها با غم، درد و مشکلات فراوانی است که پس از یک حادثه از راه میرسند. این فیلم با تمرکز روی تاثیری که شخصیتهای مختلف روی زندگی یکدیگر دارند و ضربهای که حادثه به زندگی همهی آنها وارد میکند، تبدیل به یک درام احساسی قابلتوجه شد.