آثاری متعلق به سه کشور مختلف فهرست معرفی فیلم سینمایی این هفته را تشکیل دادهاند: از یک راننده تاکسی و فیلم رمانتیک متعلق به کره جنوبی تا فیلم سورئال تری گیلیام و یک فیلم دلهرهآور با بازی رابین ویلیامز.
میان تاریخ اکران قدیمیترین و جدیدترین فیلم سینمایی حاضر در مقالهی این هفته ۳۲ سال اختلاف دیده میشود. از لحاظ جغرافیایی نیز دو کشور سازندهی اصلی دو فیلم جدیدترین مقاله آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی، ۱۰ هزار و ۷۳۶ کیلیومتر فاصله دارند؛ تا همه به یاد داشته باشیم که هنر هفتم محدود به اینگونه اعداد و فواصل زمانی و مکانی نخواهد بود.
از فیلم کمدی و فیلم عاشقانه تا فیلم درام، فیلم بهشدت دلهرهآور و فیلم سورئال. از فیلمهای دارای بازیگران معروف تا فیلمهایی که شاید یکی از بازیگرهای آنها را هم نشناسید. برای شروع یک سال سینمایی جدید به مانند بسیاری از شمارههای پیشین سری مقالات آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ میدونی، به تنوع توجه فراوانی نشان دادیم. همه باید بپذیریم که ما انسانها قرار نیست سلایق سینمایی یکسانی داشته باشیم.
A Taxi Driver (2017)
یک فیلم ساختهشده براساس رخدادهایی واقعی که میتواند احساسات مختلف را در تماشاگر به وجود بیاورد. به مانند بسیاری از آثار برتر سینمای کره جنوبی، فیلم A Taxi Driver هوشمندانه از لحن طنز، لحظات دردناک و جدیت انکارناپذیر در موقعیتهای مختلف بهره میبرد؛ تا فیلم به مانند چند روز عادی در زندگی واقعی بتواند نمایشدهندهی طیفی از احساسات انسانی باشد. در عین حال کارگردان به کمک تیم بازیگری لایق ستایش خود موفق به آفرینیش روایتی یکپارچه شد که فضاسازی هدفمند و فرم قصهگویی درستی دارد. اینگونه فیلم A Taxi Driver موفق به پرداختن به پیامهایی فراتر از محدودیتهای زبانی میشود و از داستان حضور یک خبرنگار در کشوری که اکثر مردم آن زبان وی را نمیفهمند، پیامهایی مهم را بیرون میکشد.
داستان راجع به یک رانندهی تاکسی است که مشتری خارجی خوبی گیر میآورد. اوضاع در ابتدا عالی به نظر میرسد. اما ناگهان در محل سکونت شبانهی آنها اتفاقاتی رخ میدهند و وضعیت خطرناک میشود؛ انقدر خطرناک که هیچ فرد مسئولی نمیخواهد یک خبرنگار خارجی برای ثبت همهی اتفاقات در صحنه حاضر باشد! نقش اصلی فیلم A Taxi Driver را سونگ کانگ-هو بازی کرد که در سال ۲۰۱۹ میلادی خیلیها به خاطر درخشش در فیلم Parasite میخواستند به سراغ تماشای آثار بیشتری با حضور او بروند.
One Hour Photo (2002)
یک درام مستقل با نقشآفرینی درخشان رابین ویلیامز. فیلم One Hour Photo که یک اثر دلهرهآور و گرهخورده به خلق ترس روانشناختی است، قصهی یک عکاس حرفهای و کاربلد را روایت میکند؛ مردی که خیلیها نگران تنها بودن او هستند و شاید در اصل باید نگران این باشند که او در تنهایی بیمارگونهی خود چهقدر اطلاعات راجع به آنها جمع کرد. او تعداد بیشماری تصویر از چندین و چند انسان دارد. بهگونهای که اگر شروع به صحبت با یک نفر کند، همه از شنیدن حرفهای وی احساس نگرانی میکنند و از خود میپرسند که چرا انقدر راجع به زندگی آنها اطلاعات دارد؟ او از کجا همهچیز راجع به آنها را فهمیده است؟
این وسط خود شخصیت نیز گرفتارشده در انزوایی آمیخته به جنون است. نمیداند باید چه کار کند و انگار فقط در نور قرمزرنگ اتاق ظاهر کردن تصاویر، اندکی آرام میگیرد. او فقط مشغول شکار لحظهها نیست. مشغول شکار آدمها شده است؛ با تصاویری که نباید گرفته میشدند. ماجرا هم زمانی به اوج پیچیدگی میرسد که او بهجای ثبت تصاویر عجیب از انواعواقسام افراد، روی چند انسان خاص متمرکز میشود. از این نظر فیلم One Hour Photo مخاطب را به یاد فیلم Following، نخستین اثر بلند کریستوفر نولان میاندازد. آنجا هم یک نویسنده را داشتیم که در داستان زندگی مردم سرک میکشید و به اشتباه انقدر به داستان یک فرد خاص علاقه پیدا کرد که ناگهان به خود آمد و دید که تبدیل به بخشی از داستان سیاه او شده است.
The Beauty Inside (2015)
گاهی یک فیلم رمانتیک که بارها لبخند به لب تماشاگر مینشاند، بهتر از هر اثر جدی دیگر میتواند جرئت پرسیدن چند سؤال را داشته باشد. مثلا تعداد قابل توجهی از آدمها عشق را یک احساس عمیق و بسیار فراتر از توجه دو شخص به ظاهر یکدیگر خطاب میکنند. حالا بگذارید این ایده را واقعا به چالش بکشیم. در فیلم The Beauty Inside یک دختر عاشق فردی میشود که هر روز سن، چهره، ملیت و حتی جنسیت او تغییر میکند؛ یک روز مردی میانسال است و روزی دیگر، پسربچهای کوچک.
حالا که هیچچیزی جز درونریزیهای این شخصیت در وجود او ثابت نیست، آیا باز هم دو نفر میتوانند به هم علاقه داشته باشند؟ وقتی که میدانند هر روز صبح عملا شبیه یک زوج جدید نسبت به روز قبل به نظر میآیند و بعضا باید در دل جامعه نقش مادر و فرزند را بازی کنند.
این فیلم دلنشین با نقشآفرینی هان هیو جو در مدتزمانی حدودا ۲ساعته مخاطب را با خود همراه میکند و از آنجایی که نخستین اثر بلند یک فیلمساز است، شامل ایدههای دستنخوردهی او میشود که بهسادگی در اثر قرار دارند؛ تا حرف خود را بزنند. مهم نیست که چهقدر با این حرفها مخالف یا موافق باشیم. مهم این است که سینما در شکل درست خود میتواند صرفا آزمایشکنندهی چند فرضیهی جالب باشد و قصهگویی سرگرمکنندهی فیلم The Beauty Inside واقعا نگاه انداختن به این آزمون را جالب و خواستنی جلوه میدهد. مخصوصا وقتی میفهمیم که اصل حرف اثر اقتباسی نامبرده پرداختن به ارزش تکتک ثانیههایی است که نباید حتی یکی از آنها از دست بروند.
Brazil (1985)
مقالههای مرتبط:
- بهترین فیلم های 2020 که باید تماشا کنید
- بهترین فیلم های ۲۰۲۱ که منتظرشان هستیم
همانقدر که فیلم قبلی فهرست را باید عامهپسندترین اثر حاضر در مقالهی معرفی فیلم سینمایی این هفته دانست، فیلم Brazil غیرعامهپسندترین اثر انتخابشده برای آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ ۱۸۵ میدونی است؛ از آن فیلمهایی که یک مخاطب محترم آنها را پرشده از ارجاعات دقیق و تصویرسازیهای اغراقآمیز معنیدار و عمیق میداند و یک مخاطب محترم دیگر هم میگوید که فیلمساز بیش از حد خود را جدی گرفت و در میان این ملغمهی پرشده از استعاره، نمیتوان لذتی برای بیننده پیدا کرد. در هر حالت برای من شکی نیست که فیلم Brazil یک علمی-تخیلی بسیار عجیب و هدفمند محسوب میشود که پایانبندی تکاندهندهای دارد؛ انقدر عجیب که حتی اگر لذت خاصی از دیدن فیلم Brazil نبرید، قطعا با وقت گذاشتن برای تجربهی اثری اینچنین متفاوت، وقت خود را دور نریختهاید.
فیلم ممکن است چند بار با کمدی سیاه خود شما را به خنده بیاندازد و چند مرتبه هم واقعا نتوان فهمید که در چه زمانی واقعی و در کدام سکانس مشغول نمایش رویاها است. بااینحال موقع فکر کردن راجع به فیلم Brazil به یک حقیقت شک نمیکنید؛ این اثر تری گیلیام با بازی جاناتان پرایس (بازیگر سریال Game of Thrones و فیلم The Two Popes) از آن سورئالهای جسور سینمایی است که اکنون ساخته شدن آثاری مانند آن عملا غیرممکن به نظر میآید.