یک فیلم بریتانیایی گرهخورده به ایتالیا، یک فیلم هالیوودی جریانیافته در ایتالیا و دو فیلم از دههی گذشته سینمای این کشور که در همهی آنها میتوان نقشآفرینیهای پرجزئیات و قابل تحسین را یافت.
چهار فیلم ایتالیایی عملا تشکیلدهندهی آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ ۱۹۷ میدونی هستند. البته برخی از این فیلمها اصلا محصول سینمای ایتالیا نیستند. اما فارغ از آن که در کدام صحنه از کدام فیلم، چه شخصیتی با چه زبانی صحبت میکند، هر چهار فیلم سینمایی انتخابشده واقعا به کشور ایتالیا پیوند خوردهاند. این پیوند میتواند مرتبط با فرهنگ ایتالیا، معماری ساختمانهای ایتالیا یا حتی جنس برخورد سرگرمی عامه با ایتالیا باشد.
از آنجایی که مقالهی معرفی فیلم سینمایی هفتهی گذشتهی میدونی به کشور فرانسه پیوند خورده بود، شاید حالا زمان مناسبی برای سر زدن به کشور چکمهای به نظر بیاید.
A Room with a View (1985)
شهر فلورنس کشور ایتالیا و لوسی با نقشآفرینی هلنا بونهام کارتر که شاید شبیه به شاهدختها زندگی کرده باشد، اما هرگز زندگی واقعی را لمس نکرده است. او هرگز یک قدم هم مطابق میل خود برنداشت. همیشه همچون یک اثر هنری مورد بررسی چند کارشناس قرار گرفت تا سالم بماند و آسیب نبیند؛ تا اثر هنری بهتری شود. ولی وقتی این سبک زندگی دیگر آنچنان معرکه به نظر نیامد که لوسی متوجه حقیقت شد. او فهمید که آدمها شاید فقط به این دلیل میخواهند وی را تبدیل به اثر هنری بهتری کنند که اصلا نگاه انسانی به وی ندارند. لوسی بهعنوان یک جنس قیمتی پرورش داده شد و همه میخواستند قیمتیتر شود. اما ناگهان یک نفر از راه رسید که از خود او میخواست تصمیم بگیرد.
فیلم A Room with a View با اقتباس از کتابی به قلم ادوارد مورگان فورستر ساخته شده است و باید آن را یک عاشقانهی دراماتیک بزرگسالانه به شمار آورد. فیلمی که خوب با تمرکز روی سیسیل و جرج، جلوهی بیرونی تقابل درونی شخصیت اصلی را به تصویر میکشد؛ یک مسیر امن که در انتهای آن میشود به یک درخت کهن و امن تکیه داد و جادهای ناشناخته که شاید به تلخی و تنهایی و شاید هم به بهترین باغ دنیا منتهی شود. اینجا هنرنماییهای دنیل دی لوئیس نیز کنار جولیان سندز به خوبی به چشم میآید. زیرا ظرافتهای حاضر در بازیهای آنها دقیقا همین تقابل عقیده را پررنگ کرده است.
جیمز آیووری با فیلم بریتانیایی A Room with a View به زیبایی توانست هویت ایتالیا در ادبیات عاشقانه را در کمتر از دو ساعت به تصویر بکشد.
The Talented Mr. Ripley (1999)
فیلم The Talented Mr. Ripley از برخی جهات شباهتهای ظاهری زیادی به فیلم A Room with a View دارد. در قرن بیستم ساخته شده است، بهعنوان محصول هالیوود از زاویهی دید خارجی به ایتالیا نگاه میکند، راجع به فردی است که قدم به یک زندگی بسیار سطح بالاتر از زندگی خود میگذارد و شخصیتهایی دارد که بهدنبال تغییر روزمره خود هستند. تازه دقیقا اقتباس سینمایی یک کتاب به حساب میآید.
ولی به هیچ عنوان اجازه ندهید که این شباهتها باعث شوند که دو فیلم مورد بحث را از یک جنس بدانید. فیلم The Talented Mr. Ripley یک فیلم جنایی تعلیقزا است که در آن حقهبازی، جنون، تمایل به قتل و بسیاری از خطرات حاضر در جامعهی انسانی مدرن به چشم میآیند. جود لا، کیت بلانشت و مت دیمون هر سه بهشدت در نقشهای خود خوش میدرخشند و تعاملی باورپذیر و معنیدار با یکدیگر دارند.
قدرت داستانسرایی فیلم The Talented Mr. Ripley از این نکتهی مهم سرچشمه میگیرد که عجلهای در معرفی شخصیت ندارد. فیلمنامه قبل از آن که دیوانگی درونی را نشان بدهد، در ابتدا مخاطب را هم به اشتباه میاندازد. اینگونه آنتونی مینگلا در اثری که عدهای آن را بهترین فیلم سینمایی کارنامهی هنری او میدانند، شخصیتها و لحظاتی تکاندهنده را به وجود میآورد. وقتی جزئیات انقدر آرامآرام فاش میشوند و مخاطب از همراهی با اصل قصه لذت سینمایی فراوانی میبرد، عجیب نیست که خیلیها از جذابیت بارها بازبینی فیلم The Talented Mr. Ripley میگویند.
La grande bellezza (2013)
فیلم The Great Beauty که همچون دو اثر قبلی فقط مناسب مخاطب بزرگسال است، به شخصی میپردازد که سالها زیر سایهی یک موفقیت مشخص زندگی کرد؛ به دور از کسب موفقیتی جدید یا لمس بسیاری از زیباییهای زندگی. از آنجایی که کشور ایتالیا به مانند بسیاری از محیطهای دیگر دنیا معمولا با زیبایی و شگفتانگیزی خود در سینما معرفی میشود، فیلم The Great Beauty نگاه عمیقی به آن داشته است؛ نگاهی عمیق به این حقیقت که چهقدر ستایشکنندگان بسیاری از مکانهای لایق ستایش جهان ما، صرفا در اکثر مواقع مشغول ستودن ظاهریترین و سطحیترین جذابیتها هستند.
مقاله مرتبط
- مصاحبه پائولو سورنتینو درباره فیلم The Great Beauty
شخصیتی که دیگر ۶۵ سال از عمر او میگذرد، ناگهان فرصتی برای نگاه انداختن به ورای این شلوغی پیدا میکند؛ تا آن سوی چراغهای رنگارنگ کورکننده و صداهای بلند، زیبایی واقعی فهمیدن هویت یک شهر را ببیند. هدف سورنتینو از این روایت چیست؟ شاید تاکید روی این نکته که چهقدر انسان فانی به اشتباه گرفتار زیباییهای فانی، سرگرمیهای فانی و لحظات گذرا میشود. زیباییهای حقیقی شهری مثل رم به مراتب بیشتر از طول زندگی ما عمر کردهاند. در نتیجه سورنتینو میپرسد چگونه میتوان انقدر مشغول دستوپا زدن در لحظات گذرا شد که از توجه به ابدیها جا ماند؟ از توجه به آن مفاهیم، زیباییها و ارزشهایی که به مراتب بیشتر از ما عمر میکنند و شاید زندگی انسان فانی را ماندگارتر جلوه دهند.
جپ گامباردلا در بخشی از فیلم The Great Beauty میگوید: «مهمترین نکتهای که طی چند روز بعد از ۶۵سالگی کشف کردم آن است که نمیتوانم هیچ زمان دیگری را صرف انجام کارهایی کنم که نمیخواهم مشغول انجام آنها باشم». نکتهی طعنهآمیز ماجرا اینجا است که او در بخش قابل توجهی از سالهای پیشین زندگی خود تصور میکرد دقیقا مشغول انجام کارهایی بود که میخواهد آنها را انجام بدهد؛ به مانند تعداد بیشماری از انسانها که به سطحیترین جذابیتهای شهری همچون رم مینگرد و باور دارد که مشغول غرق شدن در اوج لذتهای ابدی و منحصربهفرد آن است.
La pazza gioia (2016)
فیلم Like Crazy از سینمای ایتالیا که نباید با یک فیلم آمریکایی دارای نام مشابه اشتباه گرفته شود، راوی قصهای است که احتمالا عدهای را به یاد تلما و لوییز میاندازد؛ قصهی دو شخصیت که از محدودیتهای تعریفشده برای خود میگریزند و رفاقتی فراتر از تصور را شکل میدهند. اینگونه فیلم کمدی خاصی به وجود میآید که دارای رگههایی از تلخی و بحثهای جدی هم شده است؛ مخاطب را به خوبی با داستانسرایی همراه میکند و حرفهایی برای گفتن دارد.
آدمهایی که توسط جامعهی پیرامون خود بهعنوان بیمارهای روانی شناخته شدهاند و پیشینههای بسیار متفاوتی دارند، ناگهان در مکانهایی خوشجلوه از کشور ایتالیا مشغول اتومبیلسواری و باور کردن دوبارهی زندگی میشوند. ماجرا فقط دربارهی نگاه مخاطب به آنها نیست؛ قصه این نیست که دیگر جامعه ظاهرا کمتر از قبل توانایی کنترل کردن آنها و توهین به این دو انسان را دارد. بلکه هدف اصلی فیلم La pazza gioia احتمالا تاکید روی نگاه خود آنها است؛ روی ثانیههایی که این دو اول به یکدیگر و سپس به خود مینگرند و دیگر نه یک زندانی که دوباره یک انسان را میبینند.