جانی دپ، بازیگر دوستداشتنی سینما و تلویزیون نقشآفرینیهای درخشان پرتعدادی داشته است و میدونی در «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» ۱۶۶ به معرفی چهار فیلم سینمایی عالی از بین آنها میپردازد.
هیچ شکی وجود ندارد که کاپیتان جک اسپارو و ادوارد دستقیچی، دو ستون در تاریخ سینمای عامهپسند هستند که هیچکس نمیتواند آنها را پایین بیاورد. این مسئله هم صرفا راجع به خود شخصیتهای مورد بحث و جذابیت هر یک برای مخاطب نیست. بلکه کاملا به این حقیقت گره میخورد که جانی دپ چگونه توانست آنها را برای همیشه وارد قلب و ذهن دستهی بسیار بزرگی از مخاطبان سینما در نسلهای گوناگون کند. او در هر فیلم یا سریالی که نقشآفرینی کرده باشد، تبدیل به بخشی جداناشدنی از اثر میشود که یکتنه ارزش آن را افزایش داده است. هنر هفتم هم بسیار خوششانس بود که جانی دپ و تیم برتون بارها در مقام بازیگر و کارگردان به همکاری با یکدیگر پرداختند.
بااینحال کارنامهی هنری جانی دپ که امروز برخی افراد تلاشی مذبوحانه برای حذف او به خرج میدهند، سنگینتر و ارزشمندتر از تصور بسیاری از طرفداران او است. زیرا وی هم در فیلمهایی سرتاسر عامهپسند نقشآفرینیهای درخشانی داشت و هم در فیلمهایی که بسیاری از بینندگان امروز حتی اسم آنها را نشنیدهاند. اکنون زمان مناسبی برای تماشا یا بازبینی چهار فیلم سینمایی عالی با بازیگری دیدنی و شنیدنی جانی دپ است؛ دو فیلم پرمخاطب و پرطرفدار و دو فیلم کمتر شناختهشده و همانقدر ارزشمند.
(Alice in Wonderland (2010
برخلاف درصد قابل توجهی از بازسازیهای لایواکشن دیزنی از انیمیشنهای کلاسیک که تنها و تنها با اهداف مالی خلق میشوند، «آلیس در سرزمین عجایب» تیم برتون تلاشی برای خلق یک اقتباس بهخصوص بود. البته که فیلم با بودجهای بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون دلار ساخته شد و به فروشی بالاتر از یک میلیارد دلار رسید، اما در لحظه به لحظهی آن میشد مولفی را دید که به اثر خود اهمیت میدهد.
تیم برتون استادانه سکانسهای فیلم را غرق در فانتزی میکرد و باعث میشد که جلوهی لایواکشن اثر هم اصلا جادوی تصاویر آن را کم نکند. ولی در مرکز همهی طراحی صحنهی جذاب، CGIهای قدرتمند و گریمهای عالی بازیگران، جانی دپ قرار داشت. او قلب احساسی فیلم را با نقشآفرینی دیدنی خود تشکیل میداد و سفر آلیس به این دنیا را رازآلودتر میکرد. بهگونهای که تا آخرین لحظه مخاطب نمیتوانست متوجه قصد و نیت واقعی کاراکتر شود و همزمان نمیتوانست با اشتیاق رفتار او را نگاه نکند. این نسخهی عجیب از کلاهدوز دیوانه یکی دیگر از کاراکترهایی شد که در دل همکاری تیم برتون و جانی دپ شکل گرفت و جایگزینناپذیر بود. در نتیجه اگر به فیلمهای ماجراجویانه، خیالآمیز و خانوادگی علاقه دارید، حتما باید به سراغ فیلم Alice in Wonderland بروید. زیرا حتی اگر از طرفداران قدیمی آن باشید، احتمالا لحظات جادویی از این فیلم را فراموش کردهاید.
(What's Eating Gilbert Grape (1993
جامعهای کوچک، آدمهایی که هرکدام مشکلات خود را دارند و پسری که در این بین بیش از حد در وسط اتفاقات غیرمنتظره قرار میگیرد. فیلم What's Eating Gilbert Grape پرشده از شخصیتهای قابل لمسی است که با دغدغههایی ظاهرا ساده اما مهم و باورپذیر دستوپنجه نرم میکنند. زیرا محیط پیرامون آنها انقدر کوچک است که میدانند لحظه به لحظه تحت نظر یکدیگر هستند.
هر شخصی چند بار در زندگی، تلخی قضاوت شدن به غلط را چشیده است. به همین خاطر فهمیدن کاراکترهای فیلم What's Eating Gilbert Grape کار دشواری نیست و اگر مهربانانه به داستان هرکدام از آنها نگاه کنیم، قطعا احساسی میشویم. این فیلم نشاندهندهی آدمهایی است که گاهی با برداشتن گامهای کوچک موفق به انجام کارهای بزرگ میشوند و هیچکس حق ندارد ارزش و بزرگی کارهای انجامشده توسط آنها را انکار کند.
لئوناردو دیکاپریو در این فیلم چنان شیمی فوقالعادهای با جانی دپ دارد که در زمان اکران اثر عدهای باور کرده بودند که آنها برادر هستند. جانی دپ هم که با این نقش خود را به گروه متفاوتی از فیلمسازها ثابت کرد، به خوبی نشان میدهد که گاهی درد کشیدن در میان جمع، سختتر از تحمل درد در تنهایی است. زیرا او بهعنوان مسئول همهچیز شناخته میشود و باید تکتک فشارها را بپذیرد. همهی ما آدمهای اینگونه را دیدهایم؛ افرادی که به خودی خود از درد بهخصوصی رنج نمیبرند و به همین خاطر توجه شخصی را نیز به خود جلب نخواهند کرد. اما مسئولیت آرام کردن درد چندین و چند انسان، ناخواسته به روی دوش آنها گذاشته شده است.
در جهان What's Eating Gilbert Grape آدمها نه مقصر که غالبا قربانی هستند. ولی این بهمعنی متوقف شدن آنها نیست. بلکه بیشتر نشان میدهد که چرا همه باید بیشتر برای لذت بردن از حداقلها بجنگند.
(Finding Neverland (2004
وقتی یک اقتباس تصمیم به تمرکز بیشتر روی شخصیتی متفاوت بگیرد و نقطهی دید داستانگویی خود را نسبت به منبع عوض کند، کار فیلمنامهنویس و بازیگر به یک اندازه سخت میشود. زیرا هر دو باید پرداختی به مراتب بیشتر از جزئیات حاضر در منبع اقتباس را تقدیم کاراکتر مد نظر کنند و باعث همراهی مخاطب با قصهی تازه و آشنا شوند. فیلم Finding Neverland این کار را به شکل ایدهآل انجام میدهد و تصویری از یک انسان را به نمایش میگذارد که روز و شب به رویا دیدن میپردازد. تماشای واکنشهای مثبت و منفی افراد به کسی که انقدر مشغول پرواز در خیالات خود است، فیلمی پراحساس را میآفریند.
Finding Neverland در همین حین تبدیل به اثری میشود که در آن آدمها با بهرهبرداری از تمام کمکهای موجود، بهدنبال پر کردن نقاط خالی زندگی هستند. آنها یکدیگر را کامل میکنند. نه فقط به این خاطر که به هم نیاز دارند. بلکه به این دلیل که دنیا محتاج همراهی آنها با یکدیگر است.
پیش از دیدن فیلم Finding Neverland هرگز فکر نمیکنید که شنیدن داستان خلق شدن شخصیت پیتر پن تا چه اندازه میتواند تکاندهنده، واقعگرایانه و صد البته جادویی به نظر بیاید.
(Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street (2007
نخستین و سومین فیلم سینمایی حاضر در این فهرست، با درجهی سنی مناسب برای همگان ساخته شده بودند. فیلم What's Eating Gilbert Grape هم اثری ساختهشده برای گروه سنی بالاتر از ۱۳ سال است. ولی «سوئینی تاد: آرایشگر شیطانی خیابان فلیت» در مقام شاهکاری سینمایی از تیم برتون، با درجهی سنی بزرگسال به روی پردههای نقرهای رفت و یکی از معدود فیلمهای بزرگسالانهی پرمخاطب و محبوب زمان خود بود که نمیتوان ساخته شدن آن با درجهی سنی پایینتر را حتی متصور شد. جانی دپ برای این فیلم جایزهی گلدن گلوب را دریافت کرد و همچنان آدمهای زیادی اعتقاد دارند که باید جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد سال اسکار را به چنگ میآورد. ولی میراث ساختهی تیم برتون که خود او نیز به اندازهی کافی به خاطر این فیلم ستایش نشد، بسیار بزرگتر از چند جایزهی فراموششدنی است.
حتی تماشاگرانی که یک فیلم موزیکال را هم تا امروز دوست نداشتهاند و در کل سینمای موزیکال را نمیپسندند، باید یک بار فیلم Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street را امتحان کنند. اینجا درد، عشق، تنفر، وحشت، مرگ، زندگی، خون، انتقام، رستگاری و آشپزی به هم پیوند میخورند و ترکیبی را میسازند که به معنای واقعی کلمه، منحصربهفرد است. به این معنی که نه شخصی جز تیم برتون میتوانست اثری حتی شبیه به «سوئینی تاد» فعلی را کارگردانی کند و نه بازیگرانی جز هلنا بونهام کارتر و جانی دپ توانایی ارائهی تصویری در حد و اندازهی سایهی بازی آنها در این فیلم را داشتند.
نورپردازیها و سایهزنیها، گریمهای سنگین و فضای خفهکنندهی لحظه به لحظهی فیلم، همگی ما را میخکوب نگه میدارند. در آن میان هم جانی دپ از ابتدا تا انتها میبرد و تصویری غوطهورکننده و یگانه در ذهن تماشاگر ثبت میشود که هنوز صدای چکهچکهی خون از آن به گوش میرسد.