از فیلم کمدی جدید آدام سندلر، اثری عاشقانه و فانتزی با نقشآفرینی کاترین لنگفورد و Yes, God, Yes تا یک اثر سینمایی ورزشی و امیدبخش که استفادهی خوبی از تواناییهای بن افلک میکند.
فیلم Palm Springs را ببینید و از تصویرسازی جذاب آن که ارزش تکتک لحظات را به یاد ما میآورد، لذت ببرید. فیلم The King of Staten Island را به تماشا بنشینید و به خاطر مشکلاتی که برای همهی ما پیش میآید، کمتر از قبل خود را اذیت کنید. سال ۲۰۲۰ میلادی که به بدترین شکل ممکن و با ویروس کرونا/کووید 19 فرصت زیادی برای فیلم دادن به عدهی زیادی از مخاطبان داده است، خالی از فیلمهای لایق تماشا نیست؛ چه در جهان بلاکباسترها و چه در جهان فیلمهای هنری دارای شانس در فصل جوایز سینمایی.
اما میدونی با نوشتهی پیشرو فقط روی فیلمهایی متمرکز میشود که احتمالا نه جایزهی ویژهای میبرند و نه فروش فوقالعادهای را تجربه کردهاند. بعضی از چهار فیلم حاضر در این فهرست را میشود آثار تحسینشده دانست و برخی از آنها را فقط عدهای از مخاطبان دوست دارند. ولی هیچکدام از اینها مهم نیستند. «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» ۱۶۲ برخلاف چند قسمت اخیر این سری مقالات هفتگی، فقط به چند فیلم روز توجه میکند که نهتنها کاملا عامهپسند هستند، بلکه هرکدام به سبک خود لبخندی روی لب میگذارند و امید و آرامش روزانهی تماشاگرِ هدف را افزایش میبخشند.
(Spontaneous (2020
چری پلامر و کاترین لنگفورد در فیلم Spontaneous که قرار به اکران آن بود و به خاطر شرایط خاص امسال مجبور به پخش خانگی شد، یک عشق نوجوانانهی باورپذیر و معنیدار را به تصویر میکشند. اما Spontaneous که بهتر است بدون دیدن حتی یک تریلر به سراغ آن بروید، فقط یک فیلم مدرسهای رمانتیک نیست. فیلم اهداف جدیتری را دنبال میکند و صحبتهایی از جنس «زندگی پر از درد است و باید فقط از آن لذت برد» را به شکل زیرمتنی، قابل لمس و زیبا تحویل مخاطب میدهد. چون واقعا جهانی را به تصویر میکشد که هم میتوان در آشوب مریض آن غرق شد و هم به طرز عجیبی میشود در طول زمان دیدن اثر، مشغول باور کردن آن شد؛ مشغول تفکر به این ایده که اگر واقعا در دنیای خود با چنین وضعیت خاصی مواجه میشدیم، شاهد پیش آمدن چه رخدادهایی بودیم و شخصا چه واکنشی داشتیم؟
فیلمساز برای آن که بتوانید با جهان اثر او همراه بشوید، شدیدا روی واقعگرایی تاکید دارد. البته که ایدهی اصلی داستان کاملا فانتزی، غیر قابل باور و استعاری است. اما غیر از خود اتفاقات اصلی، همهی بخشهای دیگر فیلم را میتوان واقعگرایانه دانست. این یعنی حتی وقتی میدانیم که امکان رخ دادن اتفاق الف در جهان ما وجود ندارد، Spontaneous به دقیقترین شکل ممکن نشان میدهد که اگر اتفاق مورد بحث در دنیا رخ میداد، اشخاص و دولتها چه واکنشی نسبت به آن داشتند.
در همین حین باتوجهبه شیمی عالی حاضر بین بازیگرها، روابط کاراکترها هم واقعگرایانه و باورپذیر به نظر میرسد. پس هم نحوهی شکلگیری احساسات بین انسانهای مختلف در فیلم منطقی است و هم بازیگرانی مثل کاترین لنگفورد آن را به شکل قابل قبول، برای مخاطب نمایش میدهند. به این ترکیب ارجاعات عالی فیلم به فرهنگ عامه، لحظات کمدی واقعا خندهآور و تلخی شدید برخی از ثانیههای درام را نیز بیافزایید تا بفهمید با چه محصول عامهپسند عجیبی سر و کار دارید.
Spontaneous یکی از آن فیلمهای کمدی رمانتیکی است که درام را هم خوب میفهمد و میداند که لبخند و گریه بدون هم بیمعنی میشوند. صرفا اگر مخاطب بدون گارد داشتن دربرابر فیلمهای هالیوودی مرتبط با گذر از دوران بلوغ به سمت این ساختهی تازهی برایان دافیلد برود، از حدود ۱۰۰ دقیقه همراهی با Spontaneous پشیمان نمیشود.
بد نیست بدانید این فیلم در لیست بهترین فیلم های عاشقانه ۲۰۲۰ میدونی نیز جای گرفته است.
(Yes, God, Yes (2019
فیلم Yes, God, Yes محصول سال ۲۰۱۹ میلادی که عملا حکم نسخهای گسترشیافته و کاملشده از یک فیلم کوتاه با همین اسم را دارد، دست روی مسائلی میگذارد که خیلیها آنها را میفهمند. ناتالیا دایر که او را در سریال Stranger Things دیدهاید، اینجا در نقش اصلی خوش میدرخشد و به خوبی حسوحال خاص زندگی در چارچوبها را به تصویر میکشد. بهگونهای که شاید افراد ناآشنا با فضای زندگی تحمیلشده بر شخصیت اصلی فیلم، هیچ ارتباطی با داستان برقرار نکنند. ولی آنهایی که اینگونه سبک زندگیها را در هر نقطهای از دنیا میشناسند، به خاطر بازی او کاملا احساسات جدی حاضر در داستان را لمس خواهند کرد.
اثر کارن مین برای آنهایی که زندگی کاراکتر اصلی قصهی او را کموبیش زندگی کردهاند، گاهی بهشدت خندهآور و گاهی بهشدت غمانگیز است. فیلم خوشبختانه میداند که دقیقا برای چه مخاطبی ساخته شده است و به همین خاطر دچار تلاش پوچ برای جلب توجه همگان نمیشود. زیرا قطعا کسی که نه خود تحت فشارهای و قانون مشابهی زندگی کرده است و نه تجربهی مشاهدهی چنین زندگیهایی از نزدیک را دارد، ارتباط زیادی با فیلم برقرار نمیکند.
شاید بتوان برای خرده گرفتن بر فیلم، به این نکته اشاره داشت که میتوانست در پایانبندی خود انقدر به سمت مشخصی نرود و کمی انتخاب را برعهدهی مخاطب بگذارد. بااینحال احتمالا توجیه نویسنده و کارگردان برای این تصمیم چیزی نیست جز آن که میخواستند حال برخی افراد را بهتر کنند. مسئله دربارهی درست یا غلط خطاب کردن چند سبک زندگی یا احمق دانستن همهی افراد موافق یا مخالف آن نیست. بلکه مسئله این است که گاهی فقط باید به یاد داشته باشیم که هر روز نباید بر خود لعنت بفرستیم. شاید صرفا باید برای یافتن پاسخ یک سؤال سخت، لازم است که در عین احترامگذاری به تمام منابع موجود، به منابع بیشتر و متنوعی رجوع کنیم.
(The Way Back (2020
فیلم The Way Back ایرادهایی قابل شمارش دارد و همان ماجرای آشنای زمین خوردن کامل یک نفر و تلاشهای موفق یا ناموفق او برای بلند شدن را به تصویر میکشد. از این جهت شاید نتوان انکار کرد که ساختهی سینمایی مورد بحث که شخصیتهای اصلی آن را افراد علاقهمند به ورزش بسکتبال تشکیل میدهند، یک فیلم کلیشهای و رنجبرده از چند کمبود است. ولی اگر بتوانید از این مرزها بگذرید و روی نقاط قوت آن متمرکز باشید، The Way Back کار مد نظر خود را به شکل درستی انجام میدهد. مخصوصا اگر مخاطب بداند که مشکل شخصیت اصلی داستان اثر، مدتها مشکل بازیگر کاربلد این نقش هم بوده است.
The Way Back میداند که تماشاگرها در چندین و چند بخش، دست فیلمنامهی آن را خواهند خواند. به همین دلیل نه روی سورپرایزها که روی درست رساندن شخصیتها به مقاصد مهم وقت میگذارد. در نتیجه با اینکه میتوانیم نقاط کلیدی داستان را پیشبینی کنیم، باز هم شانس پذیرش دردها و شادیهای شخصیت اصلی و همسفر شدن با او در سفری مهم را داریم. به بیان واضحتر باید گفت که شکستهای این کاراکتر انقدر تلخ و باورپذیر هستند که آرزوی مواجهه با صعود و موفقیت جدی او را داشته باشیم.
این اثر سینمایی که بهرهی مناسبی از نقشآفرینی بن افلک میبرد، حتی در امیدوارکنندهترین ثانیهها هم در حد و اندازهی لازم قابل باور به نظر میرسد. بالاخره همهی آدمها در بخشهایی از زندگی زمین میخورند و خوب میدانند که گاهی تلاش برای ایستادن هم میتواند منجر به زمین خوردن سختتر بشود. پس همذاتپنداری با مرد قرارگرفته در مرکز داستان The Way Back کار دشواری نیست؛ پس احتمالا از یک بار دیدن این فیلم که شانس بهتر کردن حسوحال مخاطب برای چند ساعت را دارد، آسیب نمیبینیم.
(Hubie Halloween (2020
آدام سندلر دوستداشتنی پس از آن که در فیلم Uncut Gems، اثر فوقالعادهی برادران سفدی یک نقشآفرینی ماندگار را ارائه داد، پیام مهمی برای آکادمی علوم و هنرهای سینما داشت: «اگر جایزهی اسکار 2020 در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد به من نرسد، مجددا در دو فیلم کمدی افتضاح متعلق به شبکههای اینترنتی بازی میکنم». سندلر در عین آن که بدون شک بهترین بازی سینمای سال ۲۰۱۹ میلادی، برترین نقشآفرینی خود تا امروز و یکی از مهمترین اجراهای سینمایی دههی گذشته را در Uncut Gems ارائه کرد و چند جایزهی سینمایی مهم برد، حتی نامزد اسکار هم نشد! در نتیجه حالا زمان وفا به عهد رسیده است و فیلم Hubie Halloween بهسادگی نیمی از قول او را ادا میکند. یک فیلم کمدی که با اکثر متر و معیارهای بررسی حرفهای سینمایی، بد به نظر میآید و در عین حال مثل غالب فیلمهای کارنامهی آدام سندلر، نمیتوان آن را دید و از اعماق وجود احساس شادی و آرامش نکرد.
همهی فیلمهای کمدی دنیا قرار نیست پیام مهمی برای آدمها داشته باشند. آنها شاید فقط بخواهند کمی حال مخاطب را سر جا بیاورند، چند لحظه او را شدیدا بخندانند، برای حدودا ۹۰ دقیقه باعث لبخند زدن وی بشوند و درنهایت از یاد بروند. فیلم Hubie Halloween یکی از بهترین فیلمهای کمدی یک بار مصرف چندوقت اخیر است که نشان میدهد هنر هفتم همیشه به شخصیتهایی مثل آدام سندلر احتیاج دارد؛ تا مخاطبان هدف فیلمهایی همچون Hubie Halloween به یاد بیاورند که بزرگ نشدن و همیشه هویت خود را به یاد داشتن، ضروری و حتی شگفتانگیز است. راستی Hubie Halloween برای افراد آشنا با سرگرمیهای محبوب در فرهنگ عامهی برخی ادوار بهخصوص، شامل چند لحظهی بسیار جالب و حتی حضورهای افتخاری خندهآور میشود. این نکته برای بسیاری از بینندگان مهم نیست. اما حتما بعضی آدمها را نیز خوب میخنداند.
داستان Hubie Halloween راجع به هیوبی است که تا مدتها فقط به خاطر تحمل شوخیهای ظالمانه و دیوانهوار همگان شناخته میشد و حالا باید در روز ۳۱ اکتبر، مشغول حل یک پروندهی جدی شود که اصلا شوخیبردار به نظر نمیآید!