فیلم Sense and Sensibility با حضور کیت وینسلت، فیلم کمدی بهخصوص ناپلئون دینامیت، درام وسترن Rio Bravo از هاوارد هاکس و اثری اشکآور با بازی کیسی افلک، جیسون سیگل و داکوتا جانسون.
در دو فیلم از این فهرست که تقریبا با نیمقرن اختلاف زمانی اکران شدهاند، میتوان نقش دوستی و همکاری برای رسیدن به هدف را دید. شاید دو اثر نامبرده در ظاهر کوچکترین شباهتی به یکدیگر نداشته باشند. ولی اگر موقع دنبال کردن قصهی فیلمها به فراتر از چارچوب ژانر و زمان اکران آنها فکر کنیم، میتوانیم به زیبایی شاهد نحوهی پرداختن هنرمندان متفاوت به احساسات انسانی شبیه به یکدیگر باشیم.
به همین خاطر دو فیلم دیگر مقالهی پیشرو نیز با اینکه در قرنهای میلادی متفاوتی اکران شدهاند، در حقیقت گرهخورده به مفهوم تاثیرگذاری عشق روی مبارزهی بهتر انسان برای کسب موفقیت و پیروزی هستند. حالا یکی این قصه را در چندین و چند دههی قبل و در قالب تلاش دو زن برای رسیدن به وضعیت مالی مناسب نشان میدهد و دیگری با ترکیب عشق و دوستی، مبارزهی یک انسان برای زنده ماندن و مبارزهی ارزشمند خانوادهی او برای متلاشی نشدن را به تصویر میکشد.
سینما چه به کمک تصاویر، چه با استفاده از آهنگها و چه با محوریت دیالوگها میتواند انسان را به احساساتی متصل کند که همگی آنها را میفهمیم. این اتصال به اشکال متفاوتی صورت میگیرد و فیلمساز میتواند از همراهی مخاطب با قصه و شخصیتهای خود بهرههای مختلفی ببرد. ولی درنهایت میان این همه زیرژانر و مدلهای مختلف قصهگویی سینمایی، برخی حقایق هنری کموبیش هرگز تغییر نمیکنند. به قول فریتس لانگ، فیلمساز شهیر اتریشی-آلمانی-آمریکایی: «اگر قلب آدم میانجیگری نکند، مغز و دست انسان هرگز یکدیگر را درک نخواهند کرد».
(Sense and Sensibility (1995
از طراحی لباس چشمنوازی که مخاطب را به درون زندگی ثروتمندانهی دو خواهر در سالهای دور پرتاب میکند تا نقشآفرینیهای معرکهای که کیت وینسلت و اما تامپسون که در جایگاه این دو انسان خوش درخشیدند. فیلم Sense and Sensibility بهعنوان یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی انجامشده از روی نوشتههای جین آستن، توانست مخاطب عام را با قصهای خلقشده در قرن ۱۸ میلادی همراه کند. موفقیت آن هم به قدری قابلتوجه بود که رسما ریسکپذیری استودیوهای هالیوودی برای ساخت آثار مشابه را افزایش داد. چرا؟ چون اما تامپسون که بهلطف این فیلم تبدیل به نخستین انسان برندهی اسکار بازیگری و اسکار نویسندگی شد، میدانست که باید در اقتباس خود موفق به ترجمهی متن برای مخاطب روز شود. او از برخی بخشهای کتاب صرفنظر کرد و به بعضی بخشها بال و پر بیشتری دارد. در برخی لحظات اغراقآمیزتر از کتاب قصه گفت و طی بعضی از ثانیهها نیز محتاطانهتر جلو رفت.
از دست ندهید
- فیلم هایی که حال شما را خوب میکنند
اینگونه طی پنج سال، تامپسون موفق به خلق فیلمنامهای شد که یک اثر ادبی محترم را به زبان سینمای عامهپسند ترجمه میکند و همزمان از لحاظ هنری هم پراحساس و معنیدار به نظر میرسد. حالا نوبت انگ لی، کارگردان آثاری مانند فیلم Brokeback Mountain، فیلم Life of Pi و فیلم The Wedding Banquet بود که با کارگردانی خود تصاویر فیلم را هم به اندازهی دیالوگهای آن جذاب کند. البته که اثر مورد بحث در چند بخش دیگر همچون فیلمبرداری و آهنگسازی هم کماشکال جلو میرود تا تجربهی سینمایی مخاطب در بالاترین سطح ممکن باشد. در نتیجه یک فیلم عاشقانه، کمدی، درام و تاریخی شکل گرفت که برای تمامی سنین مناسب است و بیشتر از دو ساعت مخاطب را با خود همراه میسازد.
قدرت اصلی داستانگویی فیلم Sense and Sensibility سرچشمهگرفته از تاکید عالی روی شباهتها و صد البته تفاوتهای الینور دشوود و ماریان دشوود است. زیرا سبب میشود که تماشاگر از دو زاویهی دید متفاوت به تلاش آنها برای کنار آمدن با زندگی بدون ثروت و جنگ آنها برای زنده ماندن در جهانی سختگیر بنگرد.
فیلم به کمک این دو شخصیت و رابطهی عمیق بین آن دو ما را با خود همراه میکند و همزمان نشان میدهد که چهطور در جامعهای که داشت نخستین قدمهای خود به سمت مدرنیته را برمیداشت، زندگی میتواند همزمان خارقالعاده و بسیار پست به نظر بیاید. مخاطب امروز نیز بهسادگی با طرح داستانی فیلم ارتباط برقرار خواهد کرد. چرا که زندگی قرن ۲۱ هم انسانهای زیادی را در لحظه بالا میبرد و در لحظه به زیر میکشاند.
(Napoleon Dynamite (2004
تعداد جواهرهای سینمایی که جشنواره ساندنس آنها را به دنیا معرفی کرد، فراتر از تصور اکثر مخاطبان است. زیرا ساندنس از سال ۱۹۷۸ میلادی تا به امروز، بارها و بارها به فیلمهایی فرصت جلب توجه داد که شاید اکثر جشنوارههای شناختهشدهی دیگر حتی در بخشهای فرعی خود نیز آنها را نمیپذیرفتند. به همین خاطر هر سال وقتی به پایان فصل جوایز میرسیم، میبینیم که حداقل دو یا سه فیلم برتر سال نخستین بار در ساندنس نمایش داده شدند. در نتیجه طی چند روز آینده که شاهد برگزاری جشنواره فیلم ساندنس سال ۲۰۲۱ میلادی هستیم، میتوانید با دقت بیشتری آن را دنبال کنید و سپس در انتهای سال میلادی به یاد بیاورید که چند فیلم عالی سال را ابتدا در ساندنس شناختید.
فیلم Napoleon Dynamite یکی فیلم کمدی، نوجوانانه و مستقل است که با بودجهای ۴۰۰ هزار دلاری تولید شد. ولی سازندگان این اثر ۹۶ دقیقهای با همین بودجهی اندک سکانسهایی را خلق کردند که از یاد بردن بعضی از آنها سخت به نظر میرسد. البته که چنین فیلم عجیب و متفاوتی که پرشده از لحظات غیر قابل پیشبینی و جالب است، نمیتواند همه را سرگرم کند. اما اثر مورد بحث انقدر خاص به نظر میرسد که باید فیلم Napoleon Dynamite را به این هدف ببینید که شاید به گروه طرفداران پروپاقرص آن بپیوندید.
داستان فیلم Napoleon Dynamite راجع به یک نوجوان بیحال و عجیب است که به کمتر کسی نزدیک میشود. ولی ناگهان تصمیم میگیرد که با تمام وجود برای تبدیل کردن دوست مهاجر خود به رئیس کلاس مدرسه تلاش کند. اما نکتهی مهمتر آن است که ناپلئون در خانه به خاطر خانوادهی خود مشکلات فراوانی دارد و عملا باید همزمان برای زندگی خارج از خانه و زندگی داخل خانه بجنگد. شخصیتپردازی او به قدری عالی بود که مخاطبان هدف با اثر همراه شدند و فیلم Napoleon Dynamite با ۴۰۰ هزار دلار بودجه به ۴۶.۱ میلیون دلار فروش رسید؛ یک سودآوری فکانداز برای محصولی خاص.
ناپلئون دینامیت یکی از آن کمدیهای عجیبی است که هم بارها دیوانهوار و بیش از حد اغراقآمیز به نظر میآیند و هم طی سکانسهای بهخصوص، بسیار شخصی و باورپذیر هستند. زیرا مشخصا بازتاب قسمتهایی از زندگی واقعی نویسندگان و کارگردان در اثر به چشم میخورد. راستی دلیل اصلی ساخته شدن فیلم Napoleon Dynamite این بود که فیلم کوتاه سازندگان آن به اسم Peluca در جشنواره ساندنس با استقبال خوبی مواجه شد. میدونی در «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» دست از ستودن استعدادیابیهای ساندنس نمیکشد.
(Rio Bravo (1959
فیلم Rio Bravo را همزمان میتوان یک فیلم اکشن، یک فیلم وسترن و یک فیلم رمانتیک دانست که دشمنیها و دوستیهای سطحی اما قابل لمس به خوبی داستانگویی آن را شکل میدهند. وقتی در اثری پرشده از صدای شلیک و برخورد گلوله با بدن انسانها، به یاد ماندنیترین سکانس مرتبط با آهنگ خواندن چند انسان درکنار یکدیگر است، خوب میفهمیم که با ساختهی سینمایی جالب و در نوع خود ویژهای سر و کار داریم؛ با قصهای که در آن آدمهایی بسیار متفاوت با یکدیگر همراه میشوند و اثبات میکنند که چهقدر با جدی نگرفتن بخشهایی از زندگی میتوانند کارهای عظیم و مهمی را به سرانجام برسانند.
ماجرا از زمانی آغاز میشود که کلانتر برای به زندان انداختن و در زندان نگه داشتن یکی از اعضای خانوادهی خلافکاری بزرگ، به یک فرد معلول، یک جوانک تفنگچی و یک دائمالخمر پناه میبرد. وظیفهی اصلی آنها محافظت از کلانتری، زندان و خود شهر است. زیرا قطعا گروه جنایتکار بزرگ برای نجات فرد گیرافتاده از هیچ خونریزی و تلاشی فروگذار نمیکند.
وظیفهی نقشآفرینی در جایگاه شخصیت اصلی فیلم را جان وین برعهده داشت و از دیگر بازیگران اثر میتوان به انجی دیکینسون، دین مارتین، ریکی نلسون، رابرت دانر، جان راسل، وارد باند و والتر برنان اشاره کرد. فراموش نکنید که در سالهای پایانی دههی ۵۰ میلادی، فیلم Rio Bravo بهمعنی واقعی کلمه اثری پرشده از ستارههای سینمایی و یکی از مهمترین آثار سرگرمکنندهی سال بود. با اینکه فیلم در اسکار حتی موفق به کسب یک نامزدی هم نشد، انجی دیکینسون جایزهی گلدن گلوب «بهترین بازیگر زن تازهکار» را برد و هاوارد هاکس در کسب نامزدی جایزهی DGA (انجمن کارگردانهای آمریکا) موفق شد.
شاید بزرگترین قدرتنمایی هاوارد هاکس بهعنوان یک فیلمساز در Rio Bravo را وقتی ببینیم که میفهمیم چهطور توانست اثری پرهیجان را پرشده از سکانسهای آرامسوز نگه دارد. فیلم Rio Bravo بدون آن که لحن کلی و پایدار قصهگویی خود را از دست بدهد، میتواند در لحظات مختلف به اشکال متفاوتی داستان را جلو ببرد؛ در زمانیکه میخواهد تنهایی و درد درونی یک مرد را نشان بدهد انقدر آرام جلو برود که انگار هیچ اتفاق دیگری قرار نیست در طول فیلم بیافتد و هنگامی که زمان مبارزه میرسد، با تصاویر و صداگذاری لذت ناب تماشای نبرد تفنگدارهای غرب وحشی را تقدیم مخاطب سینما میکند. چه وقتی با تکدیالوگهای کمدی فیلم Rio Bravo میخندید و چه وقتی بیشتر و بیشتر غرق در همکاری/دوستی شخصیتهای اصلی آن میشوید، یک نکته واضح است؛ این اثر را فقط یک کارگردان اثباتشده به استودیوها و دارای آزادی عمل کامل میتوانست تقدیم بینندگان کند.
ریو براوو یکی از ۱۳ فیلم سال ۱۹۵۹ میلادی است که توانستند در دفتر رسمی ثبت فیلم مورد حفاظت قرار بگیرند. سالانه چند فیلم به این فهرست اضافه میشود؛ آثاری که باید به خاطر زیباییشناسی ویژه، اثرگذاری فرهنگی واضح و نقش انکارناپذیر در تاریخ سینما مورد حفاظت قرار بگیرند تا آیندگان بهترین نسخهی سینمایی آنها را تماشا کنند.
(Our Friend (2019
فیلمها برای آن که قابل تماشا یا حتی از آن بالاتر، لایق یک مرتبه تماشا باشند، نیازی به کمنقص بودن ندارند. فیلم Our Friend را تقریبا از هیچ نظری نمیتوان لایق نامزدی یا دریافت جوایز سینمایی مهم دانست و ایرادهای متفاوتی به آن وارد هستند؛ همچون بیدلیل بودن استفادهی بیش از اندازهی نویسنده و کارگردان از جابهجایی بین ادوار زمانی متفاوت که اتفاقا اگر در فیلم قرار نمیگرفت، بیش از حالا میشد فیلم Our Friend را به تماشاگرهای مختلف پیشنهاد داد. در عین حال رنج بردن اثر مورد بحث از برخی کمبودها باعث نمیشود که سکانسهای خوش آن لبخند روی لب بیننده ننشانند یا لحظات دردناک آن موفق به ترکاندن بغض او نشوند. پس مخاطبی که توانایی تنظیم انتظارات خود را دارد، به احتمال زیاد از یک بار دیدن فیلم Our Friend پشیمان نمیشود؛ اثری که مدتها طول کشید تا موفق به پخش خانگی شود و بالاخره بهتازگی در دسترس همگان قرار گرفته است.
فیلم Our Friend به زیبایی از ارزش دوستیهای عمیق و آمدن انسانها نزد یکدیگر در مواقع نیاز میگوید. اصل داستان به زن و شوهری مربوط است که پس از دریافت یک خبر تلخ، با حمایت فوقالعاده و باورنکردنی یک دوست صمیمی مواجه میشوند. شخصی که رفاقت خود را بالاتر از هر بخش دیگری از زندگی جدی میگیرد و با رها کردن تمام دغدغهها و نیازهایی که در زندگی شخصی دارد، تمام وجود خود را روی جلوگیری از نابود شدن خانوادهی دوست خود متمرکز میکند؛ تا یک بیماری دردناک، آنها و بچههای آنها را زمین میزند. چنین تصمیم شجاعانه و زیبایی قطعا هزینههای خود را نیز روی دوش او میگذارد. ولی اگر به «ما» بیشتر از «من» اهمیت بدهی، گاهی سنگینترین بارها را میتوان حمل کرد.
این وسط آنچه شدت تاثیرگذاری سکانسهای کلیدی فیلم را بالا و بالاتر میبرد، عملکرد تیم نقشآفرینی است. کیسی افلک، بازیگر فیلم Manchester by the Sea عالی ظاهر میشود و داکوتا جانسون همچنان به یاد خیلیها میآورد که در سالهای آتی احتمالا آیندهی هنری درخشانی دارد. جیسون سیگل هم که به هیچ عنوان در طول فیلم کم نگذاشته است و کاری میکند که بتوان بسیاری از لحظات کلیدی فیلم Our Friend را باور کرد. او برای بسیاری از ما تا ابد مارشال اریکسن از سریال How I Met Your Mother خواهد بود. ولی این حقیقت باعث نمیشود که فیلم Our Friend یکی دیگر از آثاری نباشد که به کمک آنها درک میکنیم هنر بازیگری او به مراتب فراتر از خلق یک شخصیت ماندگار در یک سیتکام ماندگار است.